علل دورى جوانان از مذهب:
موضوعی كه مناسب است در اين بخش به آن بپردازيم , عوامل فاصله گرفتن عده اى از جوانان از مذهب و ارزش هاى مذهبى است .
بـا وجـود نـهادينگى فطرت مذهبى و دست ناخورده بودن آن و اهميتش در زندگانى جوان , باز مـى بينيم جوانانى كه از مذهب ناخشنودند و تصور نادرست از مذهب و مسائل دينى دارند .
روشن اسـت كـه چـنـيـن تـصورى , ريشه در فطرت آنان ندارد, بلكه عوامل خارجى باعث دورى آنان از مذهب شده كه بعضى از آن عوامل در ذيل ذكر مى شود:
الف ) وجود خرافات به نام دين
بـعـضـى مـواقـع از عده اى افراد مذهبى , كه فاقد بصيرت در مسائل دينى هستند, كارهايى ديده مى شود كه ريشه مذهبى ندارد, اما آنها آن را از مذهب مى دانند و كسى را كه منكر آن باشد فردى ضـد مـذهب مى شمارند, براى مثال : براى رواگشتن حاجت خود به درخت متوسل مى شوند و به آن , پـارچـه يـا نـخ مـى بندند, اگر كسى حين انجام دادن كارى عطسه اى كرد از كار مورد نظر, اجـتناب مى كنند .
براى شفاى مريض خود به رمال متوسل مى شوند و براى مصون ماندن از چشم زخـم , اسـفـنـد دود مى كنند, فلان زمان يا فلان مكان را نحس مى دانند, براى اطلاع از حوادث آينده به فال و فالگير متوسل مى شوند و شبيه اين كارها, كه نه ريشه عقلى و علمى دارد و نه ريشه آسمانى و مذهبى , نه آيه اى دستور چنين كارهايى را به ما داده و نه روايتى آن را تاييد كرده است .
ب ) جهل و نا آگاهى
مذهب و مسائل مذهبى , از جمله عوامل دورى جوانان از مذهب است .
بسيارى جوانان در زمينه مذهب , اطلاعاتى در حد صفردارند .
آنان نه در زمينه جهان بينى مذهبى و عقايد دينى اطلاع دارند و نه در زمينه ايدئولوژى و بايد و نبايدهاى مذهبى مطالعه دارند و نه در زمينه تاريخ دين و نقش آن و شخصيت هاى برجسته دينى .
بعضى از آنها كه اهل تحصيل هستند, فقط در زمـينه دروس تحصيلى خود آگاهى دارند, لذا براى همين ناآگاهى , اغلب تصور خوبى از مذهب نـدارنـد و در نـتيجه به آن , تمايل نشان نمى دهند, حال آن كه اگر در باره مسائل مذهبى اطلاع داشـته باشند و به معارف آسمانى , آگاهى نسبى هم داشته باشند, جذب آن مى شدند و هيچ گاه آن را از دسـت نـمـى دادنـد و در مى يافتند كه گل هاى زيباى صفا, صميميت , محبت , يكرنگى و پـاكى كه مطلوب هر انسانى است , تنها در گلستان مذهب سبز مى شود و با داشتن ايمان به روح خود زيبايى مى بخشند و بر زيبايى هاى معقول زندگى مى افزايند .
پ ) عملكرد غلط افراد مذهبى
بـعـضـى از مـواقـع , عده اى جوانان به سبب عملكرد ناشيانه بعضى افراد مذهبى از اساس و اصل مـذهـب زده مى شوند و كار فلان شخص مذهبى را به حساب خود مذهب مى گذارند و از دين و تمام انسان هاى مذهبى , تنفر پيدا مى كنند, مثلا شخصى قصد امر به معروف يا نهى از منكر دارد, اما به روش آن آگاه نيست و با تندى دست به چنين كارى مى زند, يا فلان شخص مذهبى رعايت بهداشت و آراستگى ظاهر نمى كند و با چهره اى ژوليده در جامعه حاضر مى شود يا پدرى در امور مـذهـبى , مانند نماز و غيره بر فرزندش بسيار سخت مى گيرد .
و گاه او را به كارهاى غير واجب وامـى دارد .
قـطـعا برخوردهاى اين چنانى مى تواند زمينه يا عامل گريز جوانان از مذهب و ايمان مذهبى شود .
امـا نـكـته اى كه جوانان بايد به آن توجه داشته باشند, اين است كه برخورد ناشايست بعضى افراد نبايد موجب بدبينى آنان به مذهب شود, زيرا در مقابل هستند افراد مذهبى فراوانى كه روش هاى بسيار خوب و صحيح در برخورد با ديگران دارند و آن چنان برخورد جذاب دارند كه حتى اشخاص غـيـر مـذهـبـى هـم شيفته رفتار و برخورد آنها هستند .
اين منطقى و معقول نيست كه به سبب عـمـلـكرد نامناسب بعضى از مدعيان مذهب , از مذهب منزجر شويم , همان گونه كه اگر مامور بهداشت , به نام بهداشت , كار خطايى كرد, نبايد از اصل بهداشت متنفر شويم .
از اين رو جوان بايد رفتار افراد به ظاهر مذهبى را معيارى براى دين قرار ندهد, بلكه در هر حال , گفتار و كردار ائمه و بزرگان دين را رهنمون خود در زندگانى قرار دهد .
ت ) توهم تضاد بين مذهب و تجدد