بدون تعارف باید گفت او یكی از محبوب ترین بازیگران سریال های تلویزیونی است. شبنم قلی خانی كه با مجموعه "مریم مقدس" در هجده سالگی خود را به عنوان پدیده بازیگری كشورمان مطرح كرد، در هر سریالی كه حضور داشته، موفق عمل كرده و توانسته رضایت مخاطبان را جلب كند. اما حالا یك سالی می شود كه از خانم قلی خانی كار جدیدی روی آنتن تلویزیون نرفته و فیلم جدیدی هم از او اكران نشده است و او كم كارترین دوره هنری خود را سپری می كند. دلیل این كم كاری تا امروز از زبان شبنم قلی خانی بیان نشده بود و این اولین بار است كه او از اقامت موقت خود در كشور استرالیا صحبت می كند و می گوید به خاطر موقعیت شغلی همسرش و همچنین ادامه تحصیل در رشته كارگردانی فیلم، تصمیم گرفته مدتی در كشور استرالیا زندگی كند و از دنیای بازیگری فاصله بگیرد.

مدتی است كه كار جدیدی از شما ندیده ایم، این موضوع دلیل خاصی دارد؟

نزدیك به یك سال است كه به خاطر وضعیت شغلی همسرم و همچنین ادامه تحصیل در رشته كارگردانی فیلم به كشور استرالیا سفر كرده ام. چند ماه اولی كه به اینجا آمده بودیم بیشتر وقتم را به یادگیری زبان انگلیسی اختصاص دادم و الان هم مشغول ادامه تحصیل در رشته كارگردانی فیلم هستم. در این مدت هم به دلیل فشردگی كلاس ها، فرصتی دست نداد به ایران سفری داشته باشم اما الان كه داریم با هم صحبت می كنیم كارهای آماده پخشی از من وجود دارد كه فكر می كنم به زودی یا اكران می شود، یا از طریق تلویزیون تقدیم مردم خوبمان خواهد شد.
مگر در ایران در رشته كارگردانی تئاتر تحصیل نكرده بودی؟



درست است، من پیش از این در رشته كارگردانی تئاتر تحصیل كرده بودم و حتی مدت هفت سال در دانشگاه هم مشغول تدریس بودم اما در مورد كارگردانی فیلم، این رشته را به صورت تجربی دنبال می كردم و با ساخت هشت فیلم كوتاه مبانی ابتدایی آن را تجربه كرده بودم. اما حس كردم این تجربیات برای ورود به حیطه ساخت فیلم های بلند كافی نیست و دوست داشتم یك مقدار اصولی تر و حرفه ای تر با این مقوله آشنا شوم. احتیاج داشتم یك مقدار مسائلی كه طی این ۱۷ سال سر صحنه آموخته بودم را به صورت آكادمیك و به روزتر دنبال كنم. الان حس می كنم این تصمیم، درست بوده؛ چون ما در سینمایی كار می كنیم كه خیلی از مسائل ابتدایی هم در آن رعایت نمی شود و قطعاً زمانی كه به عنوان كارگردان وارد سینمای ایران شوم، این موارد را رعایت خواهم كرد.

چه مسائلی؟

یكی از مسائلی كه اینجا خیلی بر آن تاكید می شود این است كه صحنه فیلمبرداری باید برای همه عوامل امن و بی خطر باشد. این موضوع یكی از اولین مباحثی است كه در دانشگاه به آن پرداخته می شود كه سر صحنه فیلمبرداری چه مقدماتی را آماده كنیم تا نیازهای افراد حاضر در گروه تامین شود تا سلامت افراد به خطر نیفتد. اگر این مسائل در سینمای ایران هم به خوبی رعایت شود خیلی از اتفاقات تلخی كه سال های اخیر برای عوامل زحمتكش سینمای ایران افتاده است، تكرار نخواهد شد. خیلی وقت ها خود من با خوردن آب ناسالم سر صحنه بیمار شده ام، این كوچكترین مسئله را بگیرید و به مرگ پیمان ابدی یا آسیب دیدگی شدید آقای اصغر شاهوردی برسید!

با توجه به اینكه یكی از بازیگران مورد علاقه تلویزیون بودی، نترسیدی كه این دوری از فضای بازیگری باعث فراموش شدنت شود؟

تنها مسئله ای كه نسبت به آن نگران نبودم، همین موضوع بود. فكر می كنم اینكه انسان برود و با دست پر باز گردد خیلی بهتر از آن است كه مدام در معرض دید باشد و خودش را تكرار كند. فكر می كنم بد نیست گاهی انسان به خودش این فرصت را بدهد تا به روزتر شود و در نهایت با تجربه و آگاهی بیشتر به چرخه فعالیت باز گردد.
از طرفی در طول این سال ها بازیگران زیادی بوده اند كه مدت زیادی از بازیگری فاصله گرفتند و وقتی قصد بازگشت دوباره به این حرفه را داشتند، نه تنها فراموش نشده اند، بلكه با آغوش باز مخاطب مواجه شده اند. مثلاً وقتی با خان گلچین در این مورد صحبت می كردم، ایشان می گفتند ۹ سال هیچ فعالیتی در زمینه بازیگری نداشتم و بدون هیچ مشكلی دوباره به این حرفه بازگشتم، یا خانم رزیتا غفاری كه سه سال در خارج از كشور زندگی می كردند، در این مورد می گفتند دقیقاً سه روز بعد از اینكه به ایران بازگشتم، با من تماس گرفتند و قرارداد كار جدیدم را امضا كردم.

حتی با توجه به حال و روز بی رمق سینما و تلویزیون هم نگران فراموشی نیستید؟


نمی دانم تا وقتی كه به ایران باز می گردم چه شرایطی در سینما و تلویزیون به وجود خواهد آمد اما با توجه به كارهای پخش نشده ای كه از من وجود دارد، فكر نمی كنم چنین اتفاقی بیفتد. از طرفی بخشی از اتفاقات زندگی به تصمیم خود انسان بستگی ندارد و گاهی مجبوری كه از یك سری مسائل فاصله بگیری! من اصلاً دوست نداشتم ایران را ترك كنم اما خب به دلیل شغل همسرم این اتفاق افتاد و من هم از این فرصت استفاده كردم و به تحصیل در رشته مورد علاقه ام پرداختم تا انشاءالله با دستی پر به كشورم باز گردم.

چقدر طول كشید با فضای زندگی استرالیا آشنا شوید؟

من الان یك سال است كه به استرالیا آمده ام و هنوز نتوانسته ام به طور كامل با شرایط اینجا كنار بیایم! برادرم كه بیش از بیست سال است در یكی دیگر از شهرهای استرالیا زندگی می كند هم هنوز نتوانسته با شرایط اخت شود و خودش را هنوز هم ایرانی می داند. خواهر و مادرم در ایران هستند و دلم پیش آنهاست و مدام از طریق اینترنت و تلفن با آنها صحبت می كنم. اخبار فرهنگی و سینمایی ایران را دنبال می كنم و در جریان اتفاقات كشور هستم. زندگی در استرالیا را به چشم یك تجربه نگاه می كنم، تجربه ای كه در آینده به من قطعاً كمك خواهد كرد.

ممكن است كه قید بازیگری را بزنید و برای همیشه در استرالیا بمانید؟


نه، اصلاً! فكر نمی كنم این اتفاق بیفتد و تصمیم دارم بلافاصله بعد از اتمام تحصیلم، به ایران بازگردم و در كنار مردم خوب و مهربان كشورم زندگی كنم.

با توجه به اینكه در ایران با مادرتان زندگی می كردید و من می دانم چقدر به هم نزدیك بودید، چرا مادرتان با شما در این سفر همراه نشد؟

راه دور است و پرواز طولانی و مادرم هم سال ها در ایران زندگی كرده است و سخت است كه بعد از این همه سال به كشور دیگری بیاید و برای مدتی زندگی را در این كشور ادامه دهد! ما به هم خیلی وابسته بودیم و این دوری برای هر دوی ما خیلی سخت است. الان هم كه هر روز با هم صحبت می كنیم، نگرانی خودش را از این بابت كه مبادا در استرالیا ماندگار شوم، بیان می كند كه من هم هر بار این اطمینان را به او می دهم كه قطعاً به ایران باز خواهم گشت.

و چرا در همان شهری كه برادرتان هم حضور دارد، ساكن نشدید؟

به دلیل شرایط كاری همسرم مجبور شدیم در شهری ساكن شویم كه با شهری كه برادرم ساكن آنجاست، مقداری فاصله دارد.

ایرانی های دیگر هم در این شهر هستند؟

بله، هموطنان ایرانی ما در این شهر هم حضور دارند و حتی چند رستوران ایرانی هم وجود دارد كه غذاهای ایرانی به مشتریانش ارائه می دهد. در جشن های سنتی ایرانی هم، ایرانی ها دور هم جمع می شوند و فرهنگ ایرانی را زنده نگه می دارند.

این اولین نوروزی است كه در ایران نیستید، درسته؟


بله، سال گذشته تحویل سال در ایران بودم و نهم فروردین عازم استرالیا شدم. نوروز ۹۲، اولین عیدی است كه در ایران و در كنار مادرم نیستم و انشاءالله نوروز امسال را در كنار ایرانیان خونگرمی كه اینجا هستند جشن خواهیم گرفت.

احتمالاً قرار نیست اولین فرزند شبنم قلی خانی در استرالیا متولد شود؟

مادرم هم به شدت اصرار دارد كه من برای اینكه از تنهایی در بیایم، بچه دار شوم. اما خب اینكه من بخواهم در یك كشور غریبه و دور از مادر و خواهرم، بچه دار شوم یك مقدار برایم سخت است و فعلاً در موردش فكر نكرده ام.

درباره سال جدید چه دارید بگویید؟

سال ۹۲، سال مار است و از آنجایی كه من هم در سال مار به دنیا آمده ام، این سال را سال خوبی پیش بینی می كنم. امیدوارم این سال برای همه مردم ایران خوب و پر از اتفاق های خوشحال كننده باشد و با فراموش كردن خصوصیات بد مار، به ویژگی های خوبش فكر كرده و به سمت تعالی حركت كنند.



فكر می كنم ماخوذ به حیا بودن و خجالتی بودن، دو مقوله تفكیك شده از یكدیگر است. من به خاطر تربیت خانوادگی ماخوذ به حیا هستم اما خجالتی بودن را قبول ندارم. شاید به خاطر نقش هایی كه بازی كرده ام این تصور وجود دارد كه من آدم خجالتی هستم اما در زندگی شخصی هیچ وقت خجالتی نبوده ام و جایی كه حس كنم دارند حقم را پایمال می كنند، محكم می ایستم و حقم را مطالبه می كنم.

در مورد سخت بودن حضور در كلاس هم باید بگویم كه خوشبختانه مشكلی از این نظر برایم وجود نداشت. از آنجا كه استرالیا كشوری است كه از ملیت های مختلف در آن حضور دارند، اهالی این كشور خیلی راحت با افراد غیر بومی كنار می آیند و خوشبختانه همه چیز خوب است. اتفاقاً اكثراً تا متوجه می شدند كه من ایرانی هستم خیلی مشتاقانه می آمدند و سوالاتی در مورد فرهنگ و رسوم ایرانی از من می پرسیدند. شاید جالب باشید بدانید كه سینمای مستند در استرالیا، رشته مهمی به شمار می رود و خیلی از كسانی كه با من همكلاس هستند، به تماشای مستند در مورد طبیعت و فرهنگ ایران علاقمندند.

اینجا در استرالیا به بازیگر به دید یك پرنسس نگاه می كنند و او را پادشاه صحنه می دانند و احترام خاصی برایش قائل هستند.

در مدت زمانی كه در ایران تدریس می كردم، هفته اول كه كلاس تقریباً خالی بود، هفته دوم تا ساعت ۱۱ صبح طول می كشید كه كلاس پر شود و در نهایت هفته سوم كلاس ها به قول معروف جان می گرفت، اما اینجا از همان جلسه اول، كلاس ها با حداكثر ظرفیت و سر ساعت فعالیت شان را آغاز می كنند.



شاید جالب باشد بدانید علیرغم حاكم بودن قانون در كلاس، رابطه دوستانه ای هم بین بچه ها و اساتید وجود دارد و حتی بچه ها استاد را با نام كوچكش صدا می زنند.

اینجا مردم شب ها، خیلی زود می خوابند و از آن طرف صبح ها ساعت ۶ اكثر مردم در خیابان در حال ورزش هستند.

ما هم مجبوریم كه زود بخوابیم چون اكثر مغازه ها ۵ عصر بسته می شود و ناخودآگاه روز كاری زود به پایان می رسد و از طرفی كلاس ها هم در ساعت های اولیه صبح تشكیل می شود و برای اینكه سرحال سركلاس حاضر شوم، مجبورم كه شب ها زود بخوابم.

شهری كه ما در آن سكونت داریم، یازدهمین شهر گران دنیاست. یك سری موارد مثل هزینه سوخت یا اجاره بها خیلی گران است اما نكته ای كه وجود دارد این است كه یك نوع نسبت بین درآمد و هزینه ها وجود دارد كه تمام اقشار جامعه می توانند از عهده امور زندگی بربیایند.

شش ماه اول كه آمده بودیم، فیلمنامه های زیادی برایم فرستاده شد اما متاسفانه هیچ كدام باب میل من نبود و سوژه های تكراری را دستمایه خود قرار داده بودند كه برایم جذابیت نداشت. بدون شك اگر كاری پیشنهاد شود كه من را وسوسه كند، قطعاً به ایران باز می گردم و بعد از اتمام پروژه دوباره به استرالیا می روم تا درسم را ادامه دهم.