کاری کنید که کودکتان به شما اعتماد کند. سعی کنید روی حرفتان بمانید. به قولی که می‌دهید عمل کنید. اگر در برخی موارد نمی‌توانید به قولتان عمل کنید، به او توضیح دهید و عذرخواهی کنید.
وقتی شما به‌خوبی می‌دانید که فرزندتان کار بدی کرده ‌است، ازاو نپرسید که «آیا تو آن کار را کردی؟» به جای آن می‌توانید بگویید «می‌دانم که تو این کار را کردی» یا «من دیدم که تو این کار را کردی».


لازم نیست که کودک را گیر بیندازید و مجبورش کنید که راستش را بگوید. گاهی حتی بهتر است وانمود کنید که او را ندیده‌اید، که مثلا گلدان را شکسته ‌است. به جای این‌ که ازاو بپرسید «آیا تو گلدان را شکستی؟» می‌توان پرسید «نگاه کن، گلدان شکسته است» یا وقتی شما بگویید «چه شده؟ چه اتفاقی افتاده‌ است؟ متعجبم که لیوان آب روی زمین ریخته‌است»، به کودکتان شانس بیشتری داده‌اید که به کاری که کرده اعتراف کند.


اما اگر کودک را متهم کنید و بگویید «نگاه کن چه کاری کردی. تو همه آب را روی زمین ریخته‌ای»، او را بیشتر عصبانی کرده و آماده می‌کنید که به دروغ بگوید «من این کار را نکرده‌ام».
اگر شما اتهام خشمگینانه بزنید، به احتمال زیاد دروغ خواهید شنید.


مانند بازپرس‌ها رفتار نکنید
اگر فرزند شما به ‌طور خودانگیخته به انجام کاربد اعتراف نکرد، او را مورد بازپرسی قرارندهید. وقتی شما و فرزند دو یا سه‌ساله‌تان می‌دانید که او کار بدی کرده، پافشاری روی پذیرش خطا، غیرضروری است.
وقتی کودک اصرار دارد که کار بدی نکرده، باعصبانیت روبه‌روشدن و گفتن «من مطمئنم که تو کرده‌ای» تنها او را تشویق می‌کند که فریاد بزند یا روی دنده بد بیفتد. به‌ جای آن بگذارید کودک بداند (حتی اگر بیستمین باراست) آن‌چه انجام داده، قابل قبول نیست.
اگر در مورد انجام کاربد ازسوی فرزندتان اطمینان ندارید، به او فشار نیاورید. تنها می‌توانید به او بگویید «امیدوارم به من واقعیت را گفته باشی، اگرنه من خیلی ناراحت خواهم ‌شد.»


بگذارید راستگویی بهای خوبی برای کودک باشد
اگر بچه سه ساله شما می‌پذیرد که با ماژیک دیواراتاق را خط‌خطی کرده و شما با خشم نسبت به او واکنش نشان دهید، درآینده شهامت آن را پیدا نخواهد کرد که راستش را بگوید. اما اگر قدر صداقت و راستگویی او را با این جمله بدانید که «خوشم آمد که تو به من راستش را گفتی»، او را بیشتر آماده راستگویی کرده‌اید.
البته قدردانی از راستگویی همیشه مانع تنبیهی نیست که درنظر گرفته‌ شده ‌‌بوده ‌است. مثلا اگر تنبیه درنظرگرفته‌ شده برای نقاشی روی دیوار، کمک‌ در تمیز کردن دیوار یا عدم استفاده از ماژیک برای یک روز است، این کار می‌تواند انجام شود.
بهتراست درصورت اعتراف به انجام کاربد توسط کودک، والدین به منظور کمک به پرورش صداقت در کودک میزان تنبیه را کاهش دهند و آن را به کودک یادآوری کنند.


به کودک کمک کنید همه واقعیت را درنظر بگیرد
بیشتر وقت‌ها کودکان بخشی از آن‌چه اتفاق افتاده و نه تمام آن را به‌خاطر می‌آورند. مثلا فرزند سه‌ساله شما شکایت دوستش را نزد شما می‌کند که او را زده است. ممکن است واقعا دوستش او را زده‌باشد، اما واقعیت این است که درآغاز فرزند شما او را نیشگون گرفته ‌است. درچنین مواردی می‌توانید به او کمک کنید که کل واقعیت را درنظر بگیرد.
کمی کنکاش و توضیح کامل‌دادن به کودک، به او این فرصت را می‌دهد که تمام بخش‌های داستان را کنارهم بگذارد.


تشخیص دقیق تخیل کودک در گفتار او و کمک به جداکردن خیال از واقعیت
تا جایی که به نظر می‌رسد کودک شاد است و ارتباط واقع‌گرایانه با افراد مهم زندگیش دارد، موردی برای نگرانی درباره تخیلات او نیست.
داستان‌سازی و بیان تخیلات، کاری است که همه کودکان به خصوص قبل از وجود تلویزیون می‌کرده‌اند. به‌خاطر داشته‌باشید آن‌چه به‌ نظر بزرگسالان ممکن است عجیب و غریب جلوه کند، برای کودک می‌تواند راهی برای پردازش ایده‌های جدید باشد. پس به تخیلات کودکان احترام بگذارید و به آنها پاداش دهید. اما به آنها کمک کنید که همواره بین واقعیت و خیال تمایز قایل‌شوند.


کودک را وادار به دروغگویی نکنید
فشارهای زیاد، تنبیه‌های سخت و نامناسب، سرزنش‌های بی‌پایان و استانداردهای بالاتر از ظرفیت کودکان ازطرف والدین و مدرسه، کودک را وادار به دروغگویی می‌کند. او در واقع می‌خواهد با گفتن دروغ از پیامد‌های ناخوشایند پرهیز کند.
دروغگویی، شیوه‌ای است که کودک می‌تواند از خود در برابر ضربه‌های بیرونی حفاظت کند.


به کودکتان اعتماد کنید
حقیقت‌گویی و اعتماد، دو روی یک سکه‌اند. اگر شما راستگو هستید، قابل‌اعتمادید و اگر قابل ‌اعتماد هستید، پس راستگو هستید.
بگذارید کودکتان بداند که شما به او اعتماد دارید. مثلا فرزندتان درحال رفتن به خانه دوستش است که با او بازی کند. آخرین باری که آنها با هم بازی کرده‌اند، فرزند شما دوستش امین را کتک زده‌است. شما می‌خواهید به او یادآوری کنید که این کار نباید تکرار شود. به جای این‌که بگویید «نبینم این بار امین را کتک بزنی»، بهتر است بگویید «می‌دانم که تو همه تلاشت را می‌کنی که امروز با امین به‌خوبی بازی کنی». دراین صورت خواهید‌ دید که فرزندتان به احساس اعتماد شما به‌خوبی پاسخ خواهد داد.


از طرف دیگر، کاری کنید که کودکتان به شما اعتماد کند. سعی کنید روی حرفتان بمانید. به قولی که می‌دهید عمل کنید. اگر در برخی موارد نمی‌توانید به قولتان عمل کنید، به او توضیح دهید و عذرخواهی کنید. در فرصت‌های مناسب، ارزش اعتماد را به او گوشزد کنید، مثلا وقتی فرزندتان انجام کار بدی را پذیرفته‌است. به او بگویید که وقتی راستگو باشد، افراد دیگر می‌توانند به او اعتماد کنند و حرفش را باور کنند. وقتی بچه ، بزرگ‌ترشد، می‌توانید داستان «چوپان دروغگو» را برایش بگویید.


راستگویی را سیاست خود کنید
هیچ‌ چیز به کودک صداقت را بیشتر یاد نمی‌دهد از این‌ که پدر و مادر، نمونه راستگویی باشند. درهر موردی، کوچک یا بزرگ، راستگو باشید.
به دوستتان دروغ نگویید که نمی‌توانید برای شام پیش او بروید، چون سردرد شدیدی دارید، درحالی‌که حقیقت این است که شما ترجیح می‌دهید در خانه بمانید و فیلم تماشا کنید. به همسایه‌تان دروغ نگویید که نمی‌دانید چه کسی کاغذها را جلوی در خانه او ریخته ‌است، درحالی‌که می‌دانید فرزند شما باعث آن بوده ‌است.


حتی یک دروغ کوچک مصلحت‌آمیز می‌تواند فهم کودک از ارزش صداقت را خدشه‌دار کند. گاهی کودک در داخل خانواده به آهستگی درمی‌یابد که دو استاندارد وجود دارد؛ او به عنوان فرزند خانواده نباید دروغ بگوید، اما والدین مجاز به این کار هستند. به این صورت او یاد می‌گیرد که دروغگویی تاکتیک بی‌دردسری است و احتمالا در آینده دروغ خواهد گفت. بنابراین بهترین راه هدایت کودک و نوجوان به طرف راستگویی این است که شما نمونه خوب راستگویی برای او باشید.


اگر شما دروغی گفتید که فرزندتان فهمید و به شما گوشزد کرد، بگویید که اشتباه کرده‌اید. به این ترتیب او یاد می‌گیرد که در آینده اگر در چنین موقعیتی قرارگرفت، با احساس راحتی بیشتر، اشتباهش را بپذیرد و به آن اعتراف کند.





مردمک