چرا50 سال بعدرحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله) واقعه عاشورا اتفاق افتاد؟

پیامبر صلی الله علیه و آله در سال یازدهم هجری رحلت کردند، چرا در سال 61 و اول ماه قمری آن سال، یعنی بعد از 50 سال عاشورا به وقوع پیوست. اگر به این "چرا"، پاسخ درست و علمی دهیم، می‌توانیم خودمان را آزمایش کنیم که آیا اگر ما در محرم سال 61 هجری بودیم، در جبهه و اردوی حسین علیه السلام قرار داشتیم یا در جبهه یزیدچه اتفاقی افتاد که در حالي كه پیامبر از میان مردم جاهل برخاست اما آنها را تربیت کرد و پرورش و تعلیم داد ولي بعد از نیم قرن زمانی که هنوز اصحاب پیامبر و کسانی که بسیاری از وقایع دوران پیامبر صلی الله و علیه و آله را روایت می‌کردند، زنده بودند و شهادت می‌دادند، اهل بیت پیامبر علیهم السلام به این شکل به شهادت رسیدند.
مهم‎ترین پاسخ به "چرا"یی وقوع عاشورا؛ فساد سیاسی بود؛ یعنی حکومت بعد از پیامبر صلی الله و علیه و آله که بر مبنای ولایت، توسط خداوند تعیین شده بود، ابتدا به خلافت و بعد از خلافت به سلطنت تبدیل شد. این فساد بسیار مهم سیاسی تبعاتی را به دنبال خود آورد، که منجر به وقوع حادثه کربلا شد.
پیامبر صلی الله علیه و آله در حجة الوداع، علی ابن ابی‌طالب علیه السلام را به‌عنوان جانشین و ولی خدا بر زمین معرفی کرد و بعد از چند ماه رحلت کرد، هنوز بدن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر زمین بود که اصحاب او جمع شدند و ولایت را به محل دیگری تغییر دادند و به جای ولی، خلیفه انتخاب کردند. آهسته آهسته حکومت اسلامی از مسیر الهی که راه باز کردن مردم به سوی کمال و خدا بود، تغییر پیدا کرد و ناگاه سومین خلیفه، یک فرد اموی از نسل و طایفه بنی امیه به نام عثمان، حاکم بر مسلمین شد.

دشمنان پیامبر، ارکان حکومت خلیفه مسلمین!

وقتی عثمان بر مسلمین حاکم شد، فساد سیاسی همه ابعاد جامعه را گرفت، تا آنجا که "حکم بن عاص" که یکی از امویان و دشمنان پیامبر اسلام بود و کسی بود که در زمان رسول الله صلی الله و علیه و آله چنان حضرت را اذیت کرد، این پیامبر رحمت للعالمین این فرد را با پسرش به طائف تبعید کرد. همین که عثمان به حکومت رسید این تبعیدی رسول خدا را؛ دعوت کرد تا جزو مشاورین خلیفه مسلمین و حاکم اسلامی شود. این فرد با کینه‌ای که از پیامبر داشت، آنچه که از دستش بر می‌آمد، از نسل پیامبر و اهل بیت در مدتی که توانایی داشت، گرفت.
فردی به نام "ولید بن عقبه" یک فرد فاسق بود که در زمان پیامبر به یک مأموریت رفت تا به قومی سربزند و مالیات و زکات جمع کند، وقتی که برگشت به دروغ گفت که مسلمین چرا نشسته‌اید که مردم آنجا مرتد شده اند، مسلمانان عصبانی برای جهاد بسیج شدند که آیه نازل شد: "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ" (حجرات 6)؛ اگر فاسقی خبری آورد، مواظب باشید و تحقیق کنید که مبادا از روی جهل وارد عملی شوید که بعد پشیمانی آورد.
ولید بن عقبه‌ای که خدا در موردش شهادت به فسق داده بود، یکی از یاران خلیفه مسلمین و حاکم کوفه می‌شود، ولید به عنوان حاکم کوفه یک شب تا صبح چنان عرق می خورد و مست می کند که وقتی وارد محراب می‌شود، مورخین آورده‌اند که استفراغ کرده و بعد بلند شده و نماز صبح را برای مردم، چهار رکعت می‌خواند، عده‌ای اعتراض کردند و گفتند که نماز صبح چهار رکعت است؟ که پاسخ می‌دهد "اگر می‌خواهید بیشتر هم برای شما می‌خوانم!". مست بود و نمی‌فهمید که چه می‌گوید. بالاخره با پیگیری امیر المومنین علیه السلام و توسط مالک اشتر این فرد را از حکومت کوفه برکنار کردند و به او شلاق زدند. وقتی که چنین افرادی بر جامعه حاکم می‌شوند، بدانید که این جامعه راه فساد و نابودی را در پیش می‌گیرد.
عثمان رفت و به جای او علی علیه السلام آمد و آنچه که در توان داشت، برای اصلاح جامعه به کار برد، در مدت چهار سال حکومت، سه جنگ بسیار مهم را علیه این مرد الهی و ولی خدا به راه انداختند تا بالاخره او را به شهادت رساندند. معاویه آمد و حکومت خلافت را به سلطنت تبدیل کرد. اولین کاری که او کرد، این بود که اهل بیت پیامبر علیهم السلام را از چشم‌ها انداخت، اهل بیتی که برای لزوم محبت به آنها آیه قرآن نازل شده بود، "قل لا أسألکم علیه أجراً إلا المودة فی القربى" (شوری 23) این اهل بیت علیهم السلام را از چشم‌ها انداخت.
پیامبر صلی الله و علیه و آله در مورد معرفی اهل بیت علیهم السلام چیزی کم نگذاشته بود، آیات قرآن در مورد محبت اهل بیت علیهم السلام کوتاهی نداشتند، اهل بیت علیهم السلام کسانی بودند که در وقت مباهله در مورد آنها آیه نازل شد. آیه مباهله در شأن آنها وارد شد، آیه تطهیر بر پاکی اهل بیت شهادت داده است و وقتی که این آیه نازل شد، پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله صبح‌ها در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها می‌آمدند و در می‌کوبیدند و برای نماز آنها را صدا می‌زدند، و می‌گفتند که السلام علیکم یا اهل بیت النبوه الصلوة الصلوة؛ آماده شوید برای نماز جماعت.
"ابن ماجه" یکی از سنی‌های عالم است، کتابی به نام سنن دارد؛ این کتاب از کتب صحاح اهل سنت است؛ کتب صحاح کتاب‌هایی هستند که بنا بر اعتقاد اهل سنت می‌شود به آنها عمل کرد. نقل می کند که روزی پیامبر صلی الله و علیه و آله با عده‌ای از اصحاب در جایی مهمان بودند و وقتی از مهمانی باز می‌گشتند، حسین کودک و مشغول بازی با بچه های دیگر بود؛ پیامبر، حسین را دنبال کرد و حسین فرار کرد از هر طرف دنبال او می‌دوید تا بالاخره موفق شد، حسین را گرفت و در آغوش کشید، او را بوسید، یک دست زیر چانه و دستی بر سر او گذاشت و فرمود حسین منی و انا من حسین؛ حسین از من است و من هم از حسین. این روایت را بسیاری از اهل سنت نقل می‌کنند.
باز هم همین "ابن ماجه" نقل می‌کند که پیامبر صلی الله و علیه و آله بارها در مقابل مردم اهل بیت علیهم السلام را مورد خطاب قرار می‌دادند و می‌فرمودند "انی حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم"؛ هر که با شما در جنگ باشد، من با آنها در جنگم و هر کسی که با شما در سازش باشد، من هم در سازشم. مردم بارها از زبان قرآن و رسول الله در عظمت اهل بیت علیهم السلام چیزهايي شنیده بودند، اما چطور شد که یک مرتبه ورق برگشت.
بعد از صلح امام حسن علیه السلام با معاویه، معاویه یک بخش‌نامه ای کرد که همه ائمه جمعه در خطبه‌های نماز جمعه بالای منبر، علی علیه السلام را لعن کنند.
"ابن ابی الحدید" که یکی از علمای اهل سنت است، می‌گوید که بعضی از خطيبان نماز جمعه به خاطر خود شیرینی، برای اینکه معلوم کنند که منظورشان کدام علی است، بعد از نام مبارک حضرت، صهر رسول الله (داماد رسول خدا) را به کار می‌بردند.
باز همین "ابن ابی الحدید" دارد که معاویه منع کرد که فضیلتی از علی ابن ابی طالب علیه السلام نقل شود و حتی عده‌ای از صحابه مثل "مغیره بن شعبه"، "ابی حریره" و "ثمره بن جندب" را استخدام حکومت کرد تا علیه علی ابن ابی طالب علیه السلام حدیث جعل کنند.
آیه "وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه" ( بقره 207) در شب "لیلة المبیت" وقتی که علی ابن ابی طالب علیه السلام در رخت‌خواب پیامبرصلی الله و علیه و آله خوابید و رسول خدا به مدینه هجرت کردند، این آیه نازل شد. همه گفتند این آیه در شأن حضرت علی علیه السلام است، آن وقت "ثمره بن جندب" 154 هزار درهم از معاویه گرفت تا اعلام کند که این آیه در مورد "ابن ملجم" نازل شده است و در عوض بگوید آیه‌ای که درباره دشمنان رسول خدا نازل شده است، در مورد علی علیه السلام است.
آثار این تبلیغات سوء به جایی رسید که یک فضیلت از علی ابن ابی طالب علیه السلام نقل نکردند و صدها حدیث دروغ در مورد سه خلیفه و معاویه و آل امیه نقل شد و یک روایت از پیامبر در مورد علی علیه السلام نقل نشد. آن‌قدر محدودیت ایجاد کردند که شیعیان علی علیه السلام جرأت نداشتند فتوای فقهی حضرت را نقل کنند و اگر می‌خواستند از حضرت نقل روایت کنند، می‌گفتند "قال ابو زینب".
چرا چنین شد؟ پاسخ آن این است که یک عده از صحابه رسول خداصلی الله و علیه و آله به دنیا مشغول شدند و دنیایی شدند و دین‎شان را در مقابل دنیا فروختند و در مقابل آخرت، حکومت و ارزش‌های معاویه را پذیرفتند و عده‌ای هم سکوت کردند.
کم نبودند از صحابی رسول خدا صلی الله و علیه و آله که حتی بعد از حسین ابن علی علیه السلام هم زنده بودند، تاریخ مسعودی نقل می‌کند در واقعه حره که سه سال بعد از شهادت امام حسین علیه السلام در مدینه رخ داد، فقط 80 نفر از بدریون به شهادت رسیدند، اینها اگر به جای آن شهادت ناقص در وقت مقتضی از اهل بیت دفاع می کردند، آیا چنین می‌شد.
"زید بن ارغم" و "انس بن مالک" دو صحابی رسول خدا صلی الله و علیه و آله هستند که در جریان غدیر در رکاب پیامبر یودند، علی علیه السلام گاهی برخی از صحابه را به شهادت می طلبید که شما مگر روز غدیر نبودید، که این صحابه طفره می رفتند و برخی مثل انس بی مالک می‌گفتند یا علی ببخشید، من پیر شدم و فراموش کرده‌ام یادم نمی‌آید!
صحابه رسول خدا با سکوت‏شان حق اهل بیت علیهم السلام را به جا نیاوردند، عده ای با سکوت بی مزد و مواجب و عده‌ای هم به دنیا طلبی با پول و مزدوری. همین طلحه و زبیر از صحابه رسول خد صلی الله و علیه و آله بودند اما در جنگ جمل به خاطر دنیا طلبی در مقابل اهل بیت علیهم السلام قرار گرفتند.
اینجاست که امام حسین علیه السلام تحلیل جامع شناسانه بسیار زیبایی را ارائه می دهد و می‌فرماید " إِنَّ هذِهِ الدُّنْيا قد تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُها، فَلَمْ يَبْقَ مِنْها إِلاّ صُبابَةٌ كَصُبابَةِ الاِْناءِ وَ خَسيسُ عَيْش كَالْمَرْعَی الْوَبيل، أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا يُتَناهی عَنْهُ، لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِاللّهِ مُحِقًّا، فَإِنّی لا أَرَی الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً وَ لاَ الْحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إِلاّ بَرَمًا، إِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنيا وَ الدّينُ لَعْقٌ عَلی أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانُونَ"
می‌فرمایند که ارزش‌ها تغییر پیدا کرد، ما اهل بیت علیهم السلام ضد ارزش شده‌ایم. چرا که مردم دنیا طلب شدند، صحابه‌ای که باید برای دین خدا و ارزش‌های الهی زبان از کام برگیرند و بر سر ظالمین بکوبند، همه سکوت کردند. یک اباذر پیدا می‌شد و در خیابان‌های مدینه و دمشق فریاد می‌زد که چرا با اهل بیت پیامبر صلی الله و علیه و آله این‌گونه برخورد کردید، چرا حق آنها را ضایع کردید، چرا آنها را منزوی کردید، عثمان، اباذر را تبعید کرد، روزی که می‌خواست برای تبعید برود، پنج نفر به بدرقه‌اش آمدند، علی، حسن، حسین علیهم السلام به همراه عمار و مقداد؛
بیش از 120 نفر از صحابه در مدینه زندگی می‌کردند، حرف‌شان این بود که ابوذر یک صحابی تند است و جامعه را به هم می‌ریزد، خدا لعنت کند آنهایی را که وقتی یک نفر قیام می‌کند تا حق را بگوید، او را متهم به تندروی می‌کنند، بدتر از این آدم‌ها وجود ندارند. چرا که انسان تکلیفش را با شمر و یزید می‌داند چیست اما با اینهایی که خیلی آرام و به ظاهر مسلمان هستند اما از حق دفاع نمی‌کنند، نه.
امام حسین علیه السلام هم که در مدینه وقتی یک خطبه‌ای برای علما خواندند، یکی از گلایه هایی كه کردند همین بود، فرمودند که نه شما خود در راه خدا قیام می‌کنید و نه کسی که قیام می‌کند، او را حمایت می‌کنید.
چند ماجرای تاریخی را برای شما نقل می‌کنم که ببینید زمینه‌های شهادت امام حسین علیه السلام چگونه در عرض 50 سال سلطنت و خلافت ریشه کرد و شکل گرفت.
"عبدالله بن هانی" یکی از فرماندهان حجاج است؛ حجاج دو تا از بزرگان کوفه را خواست و گفت که دختران‎تان را به فرمانده من دهید، آنها ابا کردند، شمشیر کشید و گفت که اگر به دستور من عمل نکنید، گردن‎تان را می‌زنم.حجاج به عبدالله منت گذاشت و گفت که تو کسی نبودی ما به تو شخصیت دادیم. عبدالله گفت: حجاج من را توبیخ نکن، من از خانواده‌ای هستم که دارای مناقب بزرگ است. حجاج پرسید که مناقب شما چیست، عبدالله پاسخ داد که از جمله مناقب ما این است که هیچ یک از اقوام و قبیله ما در رکاب ابوتراب نجنگید، مگر یک نفر که همه مردم از او به بدی یاد می‌کنند، اما در مقابل 70 نفر از مردان ما در رکاب امیرالمؤمنين معاویه جنگیدند، حجاج گفت والله راست می گویی این منقبت و ارزش بزرگی است. عبدالله ادامه داد که يكي دیگر از منقبت‌هاي ما این است که در طایفه ما از هیچ یک از زن و مرد نمی‌خواهند که بر علی لعن کنند، مگر اینکه لعن بر فاطمه و حسن و حسین را اضافه می کنند! عبدالله منقبت های دیگری هم گفت که باید به آن‌ها توجه شود، گفت که به خدا قسم وقتی خبر مهاجرت حسین از مکه به کوفه منتشر شد، زنان طايفه ما نظر کردند که اگر حسین در راه کوفه کشته شود، هر کدام 10 شتر در راه خدا بدهند! این داستان را مسعودی در جلد دوم کتاب "مروج الذهب" نقل کرده است.
انسان تعجب می‌کند در یک جامعه اسلامی كه فاطمه زهرا سلام الله علیها که بضعه الرسول بود و پیامبر صلی الله و علیه و آله او را به عنوان ملاک حقانیت راه معرفی کرده بود، به کجا می‌رسد که لعن فاطمه و حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشت علیهم السلام اضافه می‌شود. چرا جامعه به اینجا کشیده شد.
ببینید جامعه به کجا می‌رسد، مسلمانان برای کشته شدن کسانی که دوستی آنها اجر و مزد رسالت پیامبر خدا بود، نذر می کنند!
بازهم مسعودی در تاریخ‌اش دارد که وقتی حکومت امویان منقرض شد، صفاح که به نام اهل بیت علیهم السلام قیام کرد - و راست هم می‌گفت چرا که آن زمان اولین خلیفه عباسی نوعی از محبت اهل بیت را داشت- شیوخ شام را دعوت کرد و گفت که چرا شما نسبت به علی این‌قدر دشمنی و کینه ورزی دارید و او را چهل سال لعن کردید، مگر علی کیست، شیوخ شام آنقدر تحت تاثیر تبلیغات اموی بودند که می‌گویند علی قطاع الطریقی بوده که امیر مؤمنان معاویه هرچه تلاش کرد او را دستگیر کند نتوانست! صفاح پرسید چرا با اهل بیت پیامبر چنین رفتاری داشتید، قسم خوردند و گفتند ما به جز بنی امیه اهل بیتی برای پیامبر نمی شناسیم!
یعنی تبلیغات اموی چنان کرد که بنی امیه هم چون ابوسفیان و معاویه که از دشمنان شناخته شده رسول خدا و در زمره منافقین بودند، اهل بیت پیامبر شدند اما فاطمه، علی، حسن و حسین علیهم السلام از چشم مردم آن‌قدر انداخته شدند که برای کشته شدن‌شان نذر می‌کردند و روی منابر که جای وعظ و بیان قرآن است، لعن می کردند. دلیلش روشن است که از میان صحابه، عده ای به دنیا گرویدند و عده ای با سکوت موجب شدند که اهل بیت این‌گونه در چشم‌ها سقوط کنند.
برادران و خواهران؛ ما اگر در آن زمان بودیم در کدام صف قرار داشتیم، جوابش هم این است که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا؛ یعنی این آزمایش الهی تاریخی در طول تاریخ در حال تکرار است، حالا از خودمان این سوال را داشته باشیم که ما در کدام اردوگاه هستیم. اگر الان در اردوگاه حسین باشیم، آن زمان هم در اردوگاه حسین بودیم و بالعکس؛ چرا که امام حسین عليه السلام و یزید ملعون، صرفاً دو شخص خاص با یک قیافه خاص نیستند، دو حرکت، دو پیام و راه و جریان هستند، جریان حسین ابن علی عليه السلام از زمان هابیل شروع می شود و تا زمان ما ادامه دارد. جریان یزید هم از زمان قابیل شروع می شود و تا زمان ما ادامه دارد. این جلساتی که به نام حسین ابن علی عليه السلام می آییم و اشک می ریزیم بسیار ارزشمند است و همین جلسات در طول تاریخ مشت محکمی به دهان یاوه گویان و یزیدیان تاریخ کوبیده شده
است.

منبع رجانيوز:سخنراني حجه الاسلام حسينيان رئيس مركز اسناد انقلاب اسلامي