اما حالا كه توانستيم با چند حالت كلي شرايط دو طرف قبل و بعد از ازدواج را ارزيابي و تصوير نماييم، هرچند اگر خيلي كلي و خيلي تقريبي است اما شايد:
- اگر قبل از ازدواج تا اين حد هيجاني، بدون چشم انداز و آرمان هاي بزرگ زندگي و
- تنها از سر شوق و ذوق اقدام به ايجاد ارتباط نمي كرديم و
- تمام دنيا وقايع و شادي و تلخي آن را در ارتباط با طرف مقابلمان نمي ديديم و
- دنيا را بزرگتر از رابطه دو نفر مي ديديم،
- شايد نگه داشتن اين رابطه را بيشتر از يك هديه و يك چشم گفتن و گذشت عاشقانه مي ديديم،
- علائق و خواسته ها را منطقي تر مي ديديم،
- مسئوليت شروع و ادامه اين رابطه را تا آنجا كه عقل قد مي دهد پيش بيني و به عهده مي گرفتيم،
- شادي بين خود و او را همراه با رشد معنويات و تقويت باورهاي سالم مي ديديم،
- تحكيم رابطه را در استقلال بخشيدن به هريك از طرفين در زندگي مي ديديم،
- خط كش محبت، عشق ورزيدن را روي شاخص هاي احترام به باورها و ارزش هاي مسلم انسانيت بنا مي كرديم،
- مسئوليت حفظ و نگهداري اين رابطه را به تقصير يا تعهد والدين نمي گذاشتيم،
- بيشترين احساس ضعف اين رابطه را در جلوه نمايي هاي دوست و فاميل به تصوير نمي كشيديم،
- بهانه شروع يك رابطه را تنها كشش و جاذبه غريزه حيات قرار نمي داديم.