-
خانواده سالم و بالنده
مقـدمـه:
موضوع خانواده سالم و متعادل یکی از مهمترین موضوعات و مباحث حوزه مددکاری اجتماعی و جامعهشناسی به شمار میرود. نگاهی اجمالی به کارکردهای خانواده و اهمیت نقش آن نشان میدهد که تولید نسل و رفع نیازهای جنسی، تعیین هویت اجتماعی فرزندان از طریق اجتماعی کردن آنها و حفظ و استحکام شخصیت آنها و نهایتاً دگرگونی ارگانیسم زیستی به موجودی انسانی، بواسطه آموزش زبان و اجرای نقشهای اجتماعی با هدایت خانواده صورت میپذیرد.
در جریان انجام کارکردهای فوقالذکر، هرگونه خلل و انجام نادرست وظیفه و نقشهای موجود، سبب میشود که جریان اجتماعی شدن و تربیت فرزندان به خوبی انجام نشده و اعضای خانواده از رشد و مهارتهای کمتری بهرهمند گردند.
از طرفی نقصان مهارتهای اجتماعی باعث میشوند افراد در مواجهه با مسایل زندگی، قابلیت و توانایی لازم را جهت اداره خود و خانواده از دست داده و چرخه سلامت خانواده را با خطرات جدی مواجه سازد و بدین ترتیب دور بستهای ایجاد میشود که سلامت خانواده، فرد و اجتماع از دست رفته و تبعات فردی، اجتماعی و خانوادگی و نهایتاً با وجود آسیب های اجتماعی مختلف و وجود خانوادههای از هم گسیخته و ناسالم، شرایط اجتماعی کشورها و جوامع، نامطلوبتر گردد.
با این مقدمه، مشخص میگردد داشتن خانواده سالم، هنگامی محقق میگردد که براساس تعاریف و کارکردهای این نهاد اجتماعی مهم، شناخت لازم از کارکردها، ویژگیها و خصوصیات، مراحل رشد و تکامل آن، چگونگی تشکیل خانواده، انواع و اشکال آن و ابعاد متفاوت خانواده، صورت پذیرد تا با انجام مقدمات و لحاظ نمودن ضرورتها، زمینه تشکیل خانواده سالم و نهایتاً بالندگی آن فراهم گردد.
به همین منظور تلاش میشود مشکلات موجود خانوادهها، شناسایی و نقشهای مختلف اعضاء و سبک اداره و مدیریت خانواده و موضوعات مختف آن نظیر آموزش، تربیت اجتماعی، اجتماعی کردن و اجرای نقشهای اجتماعی و سایر مفاهیم مورد نیاز بررسی و با جمعبندی آنها، ویژگیهای خانواده سالم و شرایط ساخت و تحقق آن ترسیم گردد. آنچه که در پی میآید، حاصل همین تلاشهاست.
خانواده چیست؟
خانواده مفهومی بیشتر از مجموعه افرادی است که با هم در یک فضای فیزیکی و روانشناختی به سر میبرند، به تعبیری خانواده یک نظام اجتماعی طبیعی با تمام ویژگیهای خاص خود است. نظامی که یک دسته قواعد، نقشها، یک ساختار قدرت، اشکال مراوده و ارتباط و روشهای گفتگو و حل مسأله را که انجام مؤثر وظایف گوناگون را ممکن میسازد، ایجاد میکند.
در چنین نظامی، افراد توسط پیوندهای نیرومند که شدت آن در دوران عمر خانواده ممکن است با همدیگر مرتبط شوند. از آنجایی که راههای ورود به خانواده و عضویت در آن عموماً ولادت، فرزندخواندگی و نهایتاً ازدواج است، نحوه عضوپذیری و فرآیند آن از ابعاد شناختی و... برای اجرای نقشهای متفاوتی که لازمه یک زندگی خانوادگی خوب میباشد، قابل اهمیت است.
از طرفی خانواده به عنوان یک سیستم پویا تلقی میگردد، سیستمی که در آن مشابه سایر سیستمها، خصوصیات چهارگانه کلیت، سازمان، مرز و تعادل و توازن وجود دارد.
· خانواده یک سیستم است زیرا علاوه بر خرده سیستم زن و شوهری، دارای خرده سیستمهای خواهر و برادر و مادر و پدر و فرزندان و... نیز میباشد که مجموعاً یک سیستم با چند خرده سیستم را تشکیل داده است.
· سازمان خانواده، همان ساختار آن میباشد که اهداف، قواعد، مقررات، رویهها و... را شامل میگردد. وجود تقسیم کار و سلسله مراتب، نظم و قاعده و... برای پیگیری اهداف و... سازمان سیستم خانواده را نشان میدهد.
· مرز خانواده و خردهسیستمهای موجود در واقع قابلیت نفوذ هر سیستم است که براساس سختی و نفوذپذیری، درجاتی خواهد داشت. استحکام و دوام و بقای خانواده به شرایط و نوع مرز آن بستگی دارد که معمولاً بین خرده سیستمهای داخلی با همدیگر و کل سیستم با بیرون متنوع میباشد. درجه انعطافپذیری مرز سیستم، میزان استحکام و پایداری آن را تعیین خواهد کرد.
· با توجه به اینکه هر سیستم در نهایت باید به تعادل و توازن دست یابد، خانواده نیز دارای مکانیسمی است که طی آن با استفاده از اطلاعات، انرژی موجود و قواعد و بازخوردهای اصلاحی به شرایط توازن میرسند و راهکار سازشی و مواجهه مناسب را پیدا میکنند.
با این تفصیل، هر تغییر جزئی در یکی از اجزاء سیستم خانواده، منطقاً کل سیستم را در معرض اثر قرار میدهد و لذا انتظار وجود تغییرات مثبت یا منفی، به تبع تغییرات موجود خانواده، دور از انتظار نمیباشد و این مهم در شناخت خانواده و انجام امور ضروری، کمک شایانی خواهد داشت.
خانواده دارای ابعاد متفاوتی است که بررسی آنها از حداقل سه بُعد قابل اهمیت است:
· بُعد ساختاری یا ساختی که ماهیت و ساختمان خانواده را از نظر شکل، نوع مدیریت و... مشخص مینماید. در این منظر، خانواده به اشکال هستهای و گسترده و از نظر اداره به پدرسالاری، مادرسالاری، فرزندسالاری، هرج و مرج و بیترتیب و تعاونی یا مشارکتی، تقسیم میشوند.
· بُعد عملکردی خانواده، حکایت از نحوه سازگاری خانواده و برخورد با مسایل مبتلابه دارد. عملکرد اعضاء و کل سیستم از این دیدگاه در پویایی و بقاء خانواده مورد بررسی قرار میگیرد.
· بُعد رشدی خانواده، سیستم را از تشکیل تا کهنسالی بررسی و وظایف و ضروریات هر مرحله را تعیین میکند تا نهایتاً سازگاری مطلوب محقق گردیده و خانواده به رشد و بالندگی ادامه دهد.
بدیهی است وجود خانواده با ساختی مناسب و ماهیتی ایدهآل از نظر شکل و نوع مدیریت، با بهرهگیری از عملکردی مطلوب محقق نخواهد شد اگر خانواده مراحل رشد و تکامل خود را بخوبی سپری ننماید، بر این اساس شناخت مراحل رشد و تکامل خانواده، یکی از ضروریترین اقدامات بوده و مورد توجه ویژه قرار میگیرد.
مراحل رشد و تکامل خانواده
چگونگی فرآیند زندگی، مهارتهای لازم و الگوهای سازشی مناسب از بررسی روند رشدی خانوادهها، امکانپذیر خواهد بود. در این فرآیند جریانات عاطفی، تغییرات و مسایلی وجود دارد که آگاهی از آنها در جای خود به سلامت رشد خانواده کمک میکند. عمدتاً 6 مرحله ذیل قابل اهمیت است:
1- مرحله ناپیوستگی جوان بزرگسال از خانواده اصلی
2- پیوستن جوان بزرگسال از دو خانواده و تشکیل خانواده به وسیله ازدواج
3- خانواده با بچههای کوچک
4- خانواده با نوجوانان
5- ترک و تحرک در خانواده
6- سالمندی، خانواده در آخر زندگی و یا آشیانه خالی
در مرحله اول که معمولاً از حدود 17 سالگی تا تشکیل خانواده بطول میانجامد، جوان بتدریج آمادگی لازم را جهت جدایی از خانواده اصلی و والدین کسب مینماید و سپس از طریق ازدواج و تشکیل خانواده وارد مرحله دوم میشود. ورود به هر مرحله نیازمند آگاهی قبلی و ایجاد تغییرات و قواعد جدید، ارتباطات متنوع، انتظارات جدید و... میباشد. آگاهی از این تغییرات، انتظارات و دگرگونیها، بستر تعادل و توازن و تصمیمات جدید و پیگیری اهداف جدید را آسانتر میسازد.
در مرحله سوم، با تولد فرزندان و تغییر ساختار خانواده و گسترش ارتباطات، نیازمندیها و وظایف، نقشهای جدید ایجاد میگردد که عدم آگاهی و یا انجام وظایف و مسئولیتها، میتواند مسایلی را ایجاد کند. پیدایش مسایل و مشکلات تربیتی، دوگانگی بین خانه و مدرسه و... از اساسیترین جریاناتی است که در این وضعیت، رشد خانواده را تهدید میکند.
در مرحله چهارم که گذر از مرحله رشد و بلوغ است، دوران منحصر به فرد رشد فرزندان از نظر جسمی، روانی و اجتماعی است. تغییرات فیزیولوژیک، نوجویی، تلاش برای کسب استقلال و... مسایلی است که نشانههایی از تعارض و تنش را نشان میدهند که البته طبیعی است، این مرحله از حساسترین مراحل کمالگرایی خانواده است که باید با آمادگی و تدبیر لازم اداره شود.
در مرحله پنجم، فرزندان به دلیل مسایلی مثل ادامه تحصیل، سربازی، کار و... از منزل خارج میشوند و اگر در این سنین ازدواج نمایند، مجدداً مرحله اول را برای تشکیل نسل جدیدی از خانواده ایجاد میکنند (جدایی جوان بزرگسال از خانواده اصلی) و سپس با خروج کامل فرزندان از منزل، خانواده وارد مرحله ششم یعنی سالمندی میگردد که ویژگیهای خاص خود را دارد.
نکته قابل اهمیت اینکه در هر مرحله میبایست منطبق با شرایط موجود، تدابیر لازم اتخاذ تا خانواده با سلامت وارد مرحله بالاتر گردد.
مـرزهای خانواده:
خانواده به عنوان سیستمی که قاعده بر آن حکمفرماست دارای مرزهای کم و بیش قابل نفوذی است که تعامل محیط خارج را مجاز میکند. خردهسیسمها برای عملکرد مناسب خانواده نیز نیاز به تبادل با سایر خردهسیستمها دارد تا به اعضاء خود اجازه بدهند نقشها و وظایف تعیینشده را به طور مؤثر ایفاء کنند. مرزها، تمایز لازم بین اعضاء را حفظ میکند.
روشن بودن مرزهای خردهسیستمها در عملکرد مؤثر خانو اده از ترکیب خرده سیستمها، بیشتر اهمیت دارد. در هر خانواده مثل هر سیستم پیچیده دیگر، مرزهای متعددی وجود دارد که همه آنها به نوعی در خدمت افزایش عملکرد کل این سیستم پیشرونده است.
با این توضیحات، سه نوع اساسی خانواده باز ـ بسته و بیترتیب وجود دارد که ترکیبهای متفاوتی را برای سا ختن روابط درونی خانواده نشان میدهد. مرزهای خانواده با ساختار باز نه خیلی سخت و نه خیلی سست است، چنین خانوادههایی اساساً آزادمنش هستند، تبادل شرافتمندانه هم در درون خانواده و هم با افراد خارج، تشویق میشود و در عین وجود نظم، انعطافپذیری از اولویت، برخوردار است، مذاکره تشویق میشود و سازگاری از طریق توافق مورد تأیید است. حقوق افراد پذیرفته شده و رعایت میگردد، وفاداری نسبت به خویشتن و خانواده مورد انتظار است. در درون ساختار بسته، قواعد و سلسله مراتب قدرت افراد خانواده را وادار میکند تا نیازهای خود را بخاطر منافع گروه، فرعی بدانند. تصور بر این است که والدین میخواهند مطمئن شوند که درها قفل است، برنامههای تلویزیونی تصفیه میشوند، خلوت کردن مانند بدگمانی است.
در برخورد با افراد غریبه قبل از اجازه دسترسی به خانواده، نگاه ناخوشایندی صورت میگیرد و به ناچار همه برنامههای خشک خانواده باید اجرا و پیگیری شوند. هدف اصلی چنین خانوادههایی بر خلاف خانوادههای باز که سازگاری را تشویق میکنند، حفظ ثبات خانواده از طریق سنت میباشد. ساختار خانواده بیترتیب، تکه و پاره هستند. هرکس هر کاری را که میخواهد انجام میدهد که ممکن است به آنچه که دیگران انجام میدهند، مرتبط یا وابسته باشد یا نباشد و هرکس از جمله افراد غریبه با الگوهای نامنظمی میآیند و میروند، وقت غذا به ندرت برای همه خانواده تنظیم شده است. در اینگونه خانوادهها هدف اساسی، کشف از طریق الهام است. با توجه به مطالب ذکر شده منظور این نیست که خانوادههای دچار اختلال لزوماً از یکی از این انواع ساختاری بیرون بیایند بطور بالقوه هر نوع ترتیب تعادل عادی میتواند نامتعادل شود.
-
الگوهای مراوده و ارتباط در خانواده
عملکرد مؤثر یک خانواده بستگی به فراهم کردن روشها و وسایل ایجاد و نگهداری مراوده روشن دارد. این الگوی مراوده، مدلی برای توسعه و رشد و قابلیتهای اساسی شناختی، توجه، تمرکز و وظیفهشناسی و الگویی برای بیان و ابراز عقاید و احساسات بصورت صریح و روشن و مستقیم میباشد. ارتباط سالم مستلزم داشتن کانون توجه و تمرکز مشترک و رسیدن به معنی و مقصود مشترک بین دو یا چند نفر است. در تمام خانوادهها، گفتگو مؤثرترین وسیله تبادل اطلاعات واقعی است ولی تعامل عاطفی زیادی از طریق پیامهای غیرکلامی، ایما و اشاره، لحن صدا، حالات چهره، حتی مقدار فاصله فیزیکی بین اعضاء منتقل میشود. گاهی اوقات، سکوت یک پیام نیرومند است مثلاً معنای رنجیدگی و خشم را دارد.
بر اساس طبقهبندیهای موجود، مراوده و ارتباط به دو دسته سالم و ناسالم طبقهبندی میشوند.
الف: مراوده سالم:
همان مراودهای است که در آن وجود توجه مشترک، تمرکز لازم و... بیان عواطف توأم با گفتگو و آشنایی با تکنیک و مهارت ارتباطی و علایم غیرکلامی است که در آن گفتگو و مکالمه و مباحثه توأم با شناخت حقوق مربوطه برقرار میشود. عدم استفاده از گفتگو، باعث میشود که سیکلی معیوب طی شده و در نهایت و با تأخیر، گفتگو بعنوان آخرین راه امتحان شود. در صورتی که گفتگو اولین اقدام برای تبادل اطلاعات و رسیدن به شناخت، قضاوت و رفع سوء تفاهمات میباشد.
گفتگو و تأثیر آن در زندگی و تفاوت زن و مرد در گفتگو:
در روش ابراز عقیده بین زن و مرد، تفاوتهای بنیادین وجود دارد که این تفاوتها مانند دو زبان مختلف از دو فرهنگ متفاوت است. بر این اساس ارتباط کلامی بین زن و مرد به دشواری عبور از پلههای شکننده بین دو فرهنگ است. هرچند تفاوت بین زنان و مردان در روشهای ابراز عقیده و احساسات وجود دارد و زنان بیش از مردان به آشکار کردن شخصیت خود علاقه دارند و مردان نیز از سخنوری برای به دست آوردن کنترل و استقلال و ارتقاء خود استفاده میکنند اما حقیقت آن است که تفاوتهای موجود در روشهای کلامی بین زن و مرد اندک است. یکی از عوامل شکلگیری مشلات خانواده، کمی گفتگو یا به تعبیر بهتر، عدم وجود گفتگوی سالم است، چرا که عدم وجود گفت و شنود مزمن، درک افراد را برای یکدیگر مشکل میسازد. بنابراین یکی از عوامل ایجاد مشکلات خانوادگی میتواند پیامهای منفی باشد که در ارتباطات کلامی استفاده میشود، بر اساس نتایج بررسیها چهار روش عمده کنش و واکنش گفتاری به شرح ذیل قابل بررسی است:
1- انتقاد: به معنای حمله به شخصیت و منش یک فرد است. عباراتی نظیر ”خیلی خودخواهی“ و... مصداقهای این مفهوم میباشد.
2- تحقیر: به معنای توهین از روی عمد و خشونت زبانی است مانند ”نمیدانم چرا گیر چون تو نادانی افتادم“.
3- دفاع: به معنای افکار مسئولیت و بهانه آوردن است.
4- انصراف و عقبنشینی: به معنای جواب شکایت را با سکوت دادن میباشد که هرکدام از این موقعیتها میتوانند به آتشفشانی از خشم بینجامند.
ب: مراوده ناسالم:
مراوده و ارتباطی است که از عدم وجود توجه مشترک، عدم وجود تمرکز و... برخوردار بوده و در آن از ارتباط کلامی و مؤلفههای غیرکلامی بهره نمیگیرد.
عمدهترین مراودات ناسالم به شرح ذیل میباشد:
1- مراوده ناقص:
مراوداتی که فاقد صراحت، شفافیت، تمرکز و توجه باشند و در آن، احساسات، عواطف، عقاید و... بیان نشود، به دلیل عدم انتقال واقعیت، مراوده ناقص محسوب میگردد.
2- مفهوم دوسویه:
مراودهای که در یک زمان در دو جهت مخالف و از لحاظ درونی ناهماهنگ حرکت میکند هرچند مراوده متناقض یک جنبه تعامل هر خانواده بوده و در اندازههای متعادل قابل تحمل است. اگر کسی سرش را از روزنامه برندارد و ادعا کند که به آنچه شخصی میگوید توجه میکند دو پیام مخالف همدیگر را ابلاغ میکند و شخص دیگر را درباره اینکه چگونه باید عمل کند، دچار سردرگمی میکند. این عمل هر حرکت عاقلانهای که در پاسخ به آن شخص صورت بگیرد، ناچاراً غلط میباشد و به افزایش ناکامی منجر خواهد شد.
پیامهای دوسویه، خصوصاً یک شکل مراوده متناقص است، یک شخص بیانی را برای شخص دیگری صادر میکند که بطور همزمان دارای دو پیام است که از لحاظ عقلانی ناهماهنگ است. علاوه براین یک پیام سوی هم وجود دارد. از اینرو از شخصی که پیام را دریافت میکند خواسته میشود تا پاسخی را بدهد ولیکن هر پاسخی که بدهد محکوم به شکست است، برای این که پاسخ مثبت به هر پیام بطور خودکار پاسخ منفی به پیام دیگر را به همراه دارد یعنی یک موقعیت بدون برد.
مـراوده نمایشی یا پوشیدگی
پنهانسازی مفهومی است که در ارتباط تنگاتنگ با مفهوم دوسویه است. توصیف این که برخی از خانوادهها، چگونه با نگرشهای متناقض یا پنهان کردن آنچه بین اعضاء میگذرد، برخورد میکند، به کار برده شده است. وقتی شوهری خشمگین، عصبانیت خود را از همسرش پنهان کند و ادعا کند که خسته است یک مراوده پوشیدگی ایجاد کرده است.
مـراوده متقارن
در اینگونه روابط، طرفین رفتار یکدیگر را آیینهوار منعکس میکنند. در این مدل گفتگو زوجین هرکدام به عنوان سنگ یک من عمل میکنند.
روابط مکمل
در این ارتباط یکی از طرفین رفتار طرف دیگر را تکمیل میکند، یعنی اگر اولی باجرأت است دومی فرمانبردار بشود. روابط مکمل در زندگی اکثر خانوادهها وجود دارد ولی در شرایط معمولی مرضی محسوب نمیشوند. اما میتواند یک رابطه مکمل آدم مستبد را مستبدتر و مطیع را مطیعتر گرداند.
ویژگیهای روابط سالم خانوادگی:
افرادی که با یکدیگر رابطه سالم و سازنده دارند از هدفهای رابطه خود با دیگران کاملاً مطلع هستند. این افراد به بلوغ فکری لازم رسیده و دریافتهاند که هیچ کس با دیگری رابطهای برقرار نمیکند، مگر اینکه بخواهد به سودی برسد، این سود میتواند مادی، معنوی یا مجموعهای از هر دو باشد. در ازدواج هدف ترک تنهایی در افراد است تا با ایجاد زندگی مشترک به تکامل بهتر دست یابند و همواره تلاش میکنند که در مسیر حرکت رضایت خانواده را فراهم نمایند و آگاهی دارند که در راه رسیدن به اهداف زندگی و عبور از مشکلات بایستی با تفکر و بهرهمندی از مجموعه تواناییهای موجود به درستی از تنگناها عبور نمایند. در این راه اعتماد تضمینکننده ادامه راه است. هرچه رابطه سالمتر باشد، میزان اعتماد افراد در آن رابطه نسبت به یکدیگر بیشتر است. باید به یاد داشت که اگرچه اعتماد بهترین راه اثبات عشق و دوستی است، لیکن سوء استفاده از آن موجب سستی ارتباط میشود.
احترام متقابل نیز یکی از عوامل دوام خانواده است سبقت در ادای احترام، در این رابطه به منزله حقارت نیست بلکه بعنوان سیره عملی زندگی و الگوی آموزشی محسوب میشود. وفاداری اصلی اساسی در روابط زناشویی است. همچنین بیان روشن خواسته و قرار دادن وقت خاصی را برای گفت گو و بیان شفاف احساسات و عواطف از امور روزانه که به افراد کمک میکند به شناخت بیشتری از یکدیگر برسند. انتظارات معقول، شناخت طرفین، قدردانی، راستی و صداقت، احترام به آزادی و ایفای مناسب نقشهای مختلف از عواملی میباشند که میتوانند به داشتن خانواده سالم کمک نمایند هرچند که هدف اصلی زندگی رسیدن به تعادل و خوشبختی است اما به دلایل متعدد و تفاوتهای فردی چه از نظر آموزشهای عمومی و اکتسابی و چه از منظر وضعیت هیجانی و عاطفی... همه خانوادهها به یک درجه خوشبختی را تجربه نمیکنند لذا اینگونه خانوادهها با آموزش مهارتهای اجتماعی و مقابله با اختلافات زناشویی میتوانند در جهت اصلاح ساختار خانواده تبحر یابند.
عمدهترین مهارتهای مورد نیاز در زندگی سالم و مهارتهای مقابله با اختلافات زناشویی
1- گفتگو از مؤثرترین راهکارهای رفع اختلافات بین فردی در تعاملات اجتماعی است که باعث میشود افراد و زوجین ضمن کسب اطلاعات متقابل، همدیگر را شناخته و درک بیشتری از هم داشته باشند همچنین با وجود گفتگوی سالم، شفاف و صریح، بیان احساسات و عواطف و تفکرات مشخص میگردد و در صورت نبود گفتگو درک انسانها از همدیگر کاهش یافته و کار زوجین به حدس و گمان کشیده میشود و به لحاظ قوت گرفتن تخیلات و ظن و گمانها واقعیت از بین رفته و لایههای سوء تفاهم ایجاد خواهد شد. ایجاد رابطه معقول یعنی رابطهای که بر حسن احترام به عقیده، گفتار طرف مقابل استوار باشد گفتگوی سالم به رفع مشکلات و رفع تعارضات کمک میکند.
2- فن رفع تعارض و دلخوری در روابط زناشویی از مواردی است که کمک میکند در کوتاهترین زمان در جهت رفع تعارضات کوشید.
مراحل حل تعـارض مناسب
پیش از طرح موضوع ابتدا عین موضوع را روی کاغذ نوشته و سهم خود را در پیشامد مربوطه مشخص کنید. نوشتن باعث آرامش میشود.
پیش از صحبت خود را جای طرف مقابل بگذارید، با دیگران در این رابطه صحبت نکنید. در ابتدا تأکید کنید هدف از طرح موضوع رسیدن به تفاهم و حل مسأله است. سعی کنید از نکات مثبت شروع کنید. لحن دوستانه داشته باشید، تأکید کنید ممکن است مقصر شما باشید، سعی کنید کنایه نزنید و همسر خود یا طرف مقابل را با دیگران مقایسه نکنید. او را با رفتارهای مثبت و منفی خودش ارزیابی کنید، لازم به ذکر است انجام یک گفتگوی خوب نیازمند افزایش سطح مهارتهای اجتماعی بخصوص مهارت ارتباط بین فردی و مهارت گوش کردن است.
مسلح شدن زوجین یا خانوادهها به مهارتهای فوقالذکر به نحو چشمگیری روابط خانوادگی را بهبود میبخشد. بنابراین توصیه می شود اینگونه مهارتها را آموخته و در زندگی بکار بندند. مهارتهایی چون مهارت تصمیمگیری است که در صورت نداشتن این فن، فرد قادر به تصمیمگیری یا تصمیمسازی نخواهد بود و در نتیجه یا باید تعارض ناشی از آن را تحمل کند یا با تصمیمگیری غیرمنطقی بر مشکلات خود و خانوادهاش بیفزاید. لازمه تصمیمگیری داشتن اراده قوی است که معمولاً کسانی که به خود تلقین میکنند که اراده آنها قوی است، نتیجه خوبی در عمل میگیرند و از توانایی بهتری در انجام مسئولیتهای شخصی برخوردارند. مهارت حل مسأله که داشتن این مهارت به حل موفقیتآمیز مسایل زندگی و اعتماد به نفس بیشتر و آرامش فرد کمک میکند در حالی که حل ناقص و برخورد غیراصولی با مشکلات زندگی بهداشت روانی فرد را تهدید خواهد کرد. اولین مرحله در مسألهگشایی آن است که شخص باور داشته باشد که میتو اند مشکلاتش را حل کند و در این راستا داشتن آرامش در رسیدن به بهترین راهحل, کمککننده است. در مراحل حل مسأله، شناسایی مشکل و اطلاعات مربوط به آن را جمعآوری کرده و آنرا تعریف کند. پیدا کردن راهحلهای مختلف قدم بعدی است که در این مرحله تا آنجا که امکان دارد باید راهحلهای متعدد را پیدا و بررسی نمود و نکته مهم در این مرحله ازحمایت افراد صلاحیتدار استفاده نمود. ارزیابی راهحلها و انتخاب راهحلهای مناسب مراحل پایانی حل مسأله هستند که بعد از انتخاب بهترین پاسخها به ترتیب اولویت نتایج احتمالی هر راهحل را نیز پیشبینی کنید توجه داشته باشید که روش حل مسأله زمانی پایان مییابد که دیگر موقعیت برای فرد مسألهزا نباشد و فرد از موقعیت خود راضی باشد. توصیه میشود در مواجهه با مشکلات به نکات ذیل توجه نمایید. باید یک نیروی قوی در خود ایجاد کنید و خونسرد نشوید. سعی کنید همواره تصور مثبتی از خود داشته باشید، خودپنداره راهنمای اصلی رفتار انسان در زندگی است زیرا تصور مثبت و متعادل داشتن خود نشانه سلامت روانی است ـ در برخورد با مشکلات، نظم فکری خود را حفظ کنید. نظم فکری یعنی تمرین و از نظر گذراندن مطالب در اندیشه، موفقیت و شکست را معنا کنید.
مهـارت تفکـر خلاق:
هرگاه قدرت تصمیمگیری و مهارت حل مسأله را تلفیق کنیم به ویژگی تفکر خلاق میرسیم. این قدرت به فرد امکان میدهد از دایره بسته تجربیات محدود خارج شده و به فراسوی تجارب بنگرد. بدین ترتیب زندگی افراد انعطافپذیر شده و از تمام جوانب به پدیدهها مینگرد.
تفکر نقادانه: فردی که دارای این مهارت است آنچه را که به او ارائه و تحمیل میشود بدون بررسی دقیق نمیپذیرد. آنچه غالباً مانع تفکر انتقادی میشود نوعی بیمهارتی در تصور مسأله در بیرون از خویش است. مفهومی که به آن مسألهمداری در مقابل خودمداری میگویند. خودمداری همواره در حکم یک مانع بزرگ ذهنی انسان را از حل مشکلات خود به طریق عینی باز داشته است، در مقابل مسألهمداری موجب خارج شدن از خود و توجه به خود مشکل میشود. انسانی که دارای تفکر انتقادی است راهحلها را یکی پس از دیگری میآزماید، در این حالت پاسخهای او ذهنی و عاطفی و بیاساس نیستند و از متن واقعیت برمیخیزند.
روابط مؤثر اجتماعی و ارتباط بین فردی
قدرت برقراری و حفظ روابط دوستانه در بهداشت روانی افراد مؤثر بوده و در این زمینه میتوان حفظ روابط مطلوب با اعضاء خانواده را نقطه آغاز کسب این مهارت تلقی کرد. یکی از عوامل مهم ارتباط توانایی شخص در ابراز وجود است که خود شامل مراحل رد تقاضای نامعقول، جلب احساسات مثبت دیگران، ابراز احساسات منفی و مثبت و شروع، ادامه و... خاتمه گفتگو است. ابراز وجود شامل گرفتن حق و ابراز عقایدبطور مستقیم و صادقانه است به نحوی که حقوق دیگران محترم شمرده شود. کسانی که این مهارت را دارند باید بتوانند بین حقوق خود و پایمال کردن حقوق دیگران تفاوت قائل شوند.
مهارت خودآگاهی: امکان دارد آگاه نبودن از خصلتها و استعدادهای خود، سرچشمه تعارضات فراوان و شکستهای اصلی زندگی انسان باشد. بنابراین فرد بایستی در صدد شناخت ویژگیهای شخصیتی خود و نقاط قوت و ضعف خویش باشد. علاوه بر آن خودشناسی پیشنیاز روابط مؤثر اجتماعی و بینفردی است. یکی از مهمترین عوامل مؤثر در شناخت و پذیرش خود پذیرش اشتباهاتی است که از ما سر میزند. یک اشتباه به ما چیزی را یاد میدهد که شاید هرگز فراموش نکنیم اگر در رهایی خود از خطاهای گذشته، مشکل دارید فقط به این مفهوم است که خود را نبخشیدهاید، یکی از مهمترین عوامل پذیرش خود، بخشش خود است بخشیدن و آزاد شدن است. بخشیدن خود و قبول اشتباهات کلید آرامش است، همچنین اگر بپذیریم هر فرد، انسانی است منحصر به فرد و هریک از ما در پارهای موارد شباهتها و در پارهای دیگر، تفاوتهایی با یکدیگر داریم، گام بلندی در جهت خودآگاهی و شناخت خویش برداشتهایم. پذیرش دیگران به معنای پذیرش انسانها است به همان صورت که هستند پذیرش انسانها با همه تفاوتها و شباهتهایشان.
موانع خودآگاهی
توقعات و انتظارات بیش از حد: وقتی فردی خود را به همان صورتی که هست با تمامی قوت و ضعفی که دارد، پذیرفته و دوست دارد مسلماً واکنشی بسیار متفاوت با فردی که خویش را نپذیرفته و به دنبال تحقق بخشیدن به تصور ایدهآلی است که از خود دارد، خواهد داشت. اعتماد به نفس چنین فردی وابسته به همین خود ایدهآلی است نه خود واقعی. اینگونه افراد خود را فردی برجسته و قابل احترام دانسته و از دیگران توقع رفتاری متناسب با تصور ایدهآل آنها داشته باشند. اثرات و نتایج مضر توقعات بیش از حد روی شخصیت هر فرد فراوان است. ممکن است نوعی احساس سرخوردگی دائمی ایجاد نماید و شخص را ناراضی و از دنیا و مردم طلبکار گرداند. یکی دیگر از اثرات مضر توقعات نابهجا احساس خستگی و تنبلی مزمن و دائمی است که نه تنها در کار بلکه در فکر و احساس شخص تأثیر سوء میگذارد.
کمالطلبی: افراد کمالگرا معمولاً عدم پذیرش و طرد شدن از سوی دیگران را پیشبینی میکنند و از آن میترسند، با این ترس آنها در مقابل انتقاد دیگران حالت دفاعی به خود میگیرند و از این طریق دیگران را ناکام و از خود دور میسازند.
غرورها: شاید برخی افراد به تصور اینکه به کمال رسیدهاند هنوز احساس ارزشمندی ندارند اگرچه در تصور خود را دارای قدرتهای نامحدود میپندارند مهمترین دلیل این مسایل آن است که مبدأ اعتماد به نفس واقعی یا غرورهای کاذب متفاوت است. اعتماد به نفس منشأ رشد خود واقعی است اما غرور احساس بدی است که به شدت انسان را آسیبپذیر میکند.
مهارت همدلی کردن با دیگران: تلاش در جهت فهم موقعیت دیگری یعنی همان افرادی که با ما تفاوت دارند. از آنجایی که زندگی جمعی بویژه در عصر حاضر به مشارکت نیاز دارد لازم است با تقویت همدلی در افراد آنان را بسوی رفتارهای جمعی مفید هدایت کنیم. همدلی به راستی یک مهارت است هرگاه عضوی از اعضاء جامعه انتظار داشته باشد که دیگران او را با تمام ویژگیها بپذیرند، خودش هم باید توان فهم عقاید دیگران را داشته باشد متأسفانه بیمهارتی در همدلی گاهاً خصومت به همراه میآورد.
مهارت کنترل هیجانات و فشارهای روانی:
میزان فشارهای روانی را در زندگی نمیتوان به صفر رساند اما راههای مقابله با آنها وجود دارد. خطاهای شناختی عموماً فشارهای روانی شدید را به همراه دارند و در برخی مو ارد سلامت روانی افراد را بطور جدید تهدید میکند که میتوان تا حدودی ارزیابیهای شناختی صحیح را به افراد آموزش داد، پیآمد چنین مداخلاتی، ایجاد تغییرات مثبت در نگرش آنان و بالطبع کاهش میزان فشار روانی است.
استفاده از مهارت های فوقالذکر به خانوادهها کمک میکند که در تعاملات معمول، بخوبی عمل کرده و از ایجاد سوء تفاهمات و اختلافنظرها جلوگیری شود. همچنین استفاده از این تکنیکها، افراد را در بکارگیری تعاملات مثبت، صریح و شفاف و توأم با احترام و... کمک میکند که در نتیجه به بهبود روابط فیمابین اعضاء خانواده میانجامد که نتیجه آن تعاملات مثبت و مناسب و مطلوبی است که اختلافات را در خانواده کاهش و سلامت و تعادل را افزایش میدهد.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن