مهارت‌های ارتباطی کلید رشد شخصیت اجتماعی کودک محسوب می‌شود و به تدریج مهارت‌های رفتاری ارتباط با دیگران را می تواند می‌آموزند از طریق ارتباط با والدین، دوستان، فامیل و … بیاموزد.


گوشه‌گیری کودکان و انزواطلبی از دوستان، اقوام و آشنایان نشانه اجتماعی نبودن آنان تلقی می‌شود،‌ اما مشکلی جدی به نظر نمی‌رسد! به نظر اغلب والدین، گوشه‌گیری در اصطلاح به غریبی کردن تعبیر می‌شود و به تدریج رفع خواهد شد. با این حال گوشه‌گیری تنها نشانه اختلال در رشد شخصیت اجتماعی کودک نیست.
ناسازگاری، بدخلقی، رفتارهای هیجانی به ویژه میان جمع، زودرنجی، خجالتی بودن، قهر کردن مکرر و بی‌دلیل، مرافعه هنگام بازی با گروه همسالان و… نیز می‌تواند نشانه اجتماعی نبودن باشد و دردسرساز شود.


کودکان به تدریج مهارت‌های رفتاری ارتباط با دیگران را می‌آموزند و شخصیت اجتماعی آنان از طریق ارتباط با والدین، اعضای خانواده، اقوام و دوستان و همچنین حضور در مدرسه مرحله به مرحله رشد می‌کند، اما عوامل بسیاری نیز این رشد را متوقف می‌سازد و انسان اجتماعی درون کودک، نوجوان یا حتی جوان را کوچک‌تر از سن واقعی‌اش نگه می‌دارد.
اختلال رشد اجتماعی کودک زندگی آینده وی را با نابسامانی و عقده‌های روانی پیچیده مواجه می‌کند و از شانس وی برای برخورداری از یک زندگی سالم و مولد و دستیابی به موفقیت‌های فردی و اجتماعی می‌کاهد.



اجتماعی شدن و الگوی آن

مهارت‌های ارتباطی کلید رشد شخصیت اجتماعی کودک محسوب می‌شود. دکتر مینا حمیدی، متخصص علوم تربیتی در این باره به یادگیری مهارت‌های ارتباطی از طریق الگوهای عملی اشاره می‌کند و می‌افزاید: «کودک از ۳ سالگی به تدریج از رفتارهای غریزی دور می‌شود و از مهارت‌های اکتسابی در رفتارش استفاده می‌کند. وی از طریق مشاهده کردن می‌آموزد که میان روابط افراد مختلف با یکدیگر مناسبات نسبتاً ثابتی وجود دارد و تلاش می‌کند از این مناسبات الگوبرداری کند. احترام به بزرگ‌ترها، اظهار محبت، دست دادن و احوالپرسی و رفتارهای خاصی که از والدین و اعضای خانواده مشاهده می‌کند دنیای جدیدی پیش روی کودک می‌گشاید تا رفتارهای اجتماعی‌اش را گسترش دهد و به قول معروف همرنگ جماعت باشد. مهارت‌های اجتماعی شدن در کودکان از مشاهده الگوهای رفتاری اطرافیان ناشی می‌شود و به همین دلیل است که کودک را آینه رفتار والدین می‌دانند. کودک احترام گذاشتن، منظم بودن، محبت کردن، نحوه سخن گفتن و حتی شیوه بازی کردن را از والدین می‌آموزد.



در حقیقت مناسبات خانوادگی را باید پایه مهارت‌های اجتماعی کودک دانست.» وی نقش خواهر و برادر بزرگ‌تر را در فرآیند اجتماعی شدن کودک بسیار پررنگ می‌داند و توضیح می‌دهد: نتایج یک تحقیق در حوزه علوم رفتاری نشان می‌دهد ارتباط و الگوپذیری کودک از خواهر و برادر بزرگ‌تر در خانه تأثیری مستقیم و ملموس در رشد مهارت‌های اجتماعی وی دارد. چون اعضای خانواده برای کودک الگوهای بی‌چون و چرا و قابل اعتمادی هستند و آنچه کودک در محیط خانه یاد می‌گیرد در وجودش نهادینه می‌شود. در مقابل تک‌فرزندها مهارت‌های اجتماعی کمتری دارند، چون الگوهای محدودتری برای یادگیری رفتار اجتماعی در اطراف خود می‌یابند. نقش گروه همسالان نیز در این زمینه مهم است. کودک دوستانش را همنوع خویش می‌داند و با آن‌ها احساس هم ذات‌ پنداری دارد. این ارتباط افقی در مقابل ارتباط عمودی با بزرگ‌ترها در ذهن و روان کودک بستر مناسبی برای یادگیری و پذیرش مهارت‌های اجتماعی ایجاد می‌کند. ارتباط با گروه همسالان از حدود ۱۰ سالگی تا پایان دوره بلوغ به شدت عاطفی و تنگاتنگ می‌شود و گاه کودک در بسیاری مسائل خود را جزو گروه و نه فردی مستقل می‌پندارد.
اولین وظیفه والدین درباره مهارت‌های اجتماعی کودک ارائه الگوهای رفتاری مناسب به وی از طریق رفتار درست خویش است.
پس از آن باید رابطه کودک با اعضای خانواده به ویژه سایر فرزندان را اصلاح کرد تا الگوی های قابل اعتماد به الگوهای منفی تبدیل نشوند. دیگر این که باید به گروه دوستان کودک به ویژه در ابتدای بلوغ احترام ویژه قائل شد.


برای کودکان در این سنین بد گفتن از دوستان توهین به شخصیت و انتخاب خودشان محسوب می‌شوند و اغلب نیز در مقابل والدین طرف دوستانشان را می‌گیرند و به هر طریق ممکن حتی با روش‌های منفی و پرخاش‌جویانه از آنان حمایت و رفع اتهام می‌کنند.



توقع و دخالت

صحبت با کودک درباره نحوه رفتار با دیگران و تذکر نکات منفی و مثبت رفتارهای وی، بهبود نقش حمایتی والدین، آزادی نسبی در برقراری روابط اجتماعی، ارتقای شناخت کودک نسبت به محیط‌های اجتماعی و مناسبات ویژه آن‌ها و اجازه دادن به وی برای پرداختن به بازی‌های فکری و بدنی با گروه همسالان مهم‌ترین عواملی هستند که این متخصص علوم تربیتی در رشد شخصیت اجتماعی کودکان ضروری می‌داند.


دکتر حمیدی همچنین می‌افزاید: در شرایط عادی اجتماعی شدن فرآیندی طبیعی و متناسب با خواست و تمایل کودک است. مشکل از جایی شروع می‌شود که موانعی این روند را مختل می‌کنند. این موانع می‌توانند بسیار ساده ولی تأثیرگذار باشند.
گاه رفتاری که از سوی والدین عادی و حتی روزمره تلقی می‌شود بر روان کودک تأثیری منفی می‌گذارد و به اشکال مختلف او را از یادگیری و به کار بردن مهارت‌های اجتماعی بازمی‌دارد. دخالت‌های نابجا و توقع زیاد در این حوزه یک نارسایی رفتاری شایع محسوب می‌شود.


ممکن است والدین حتی در کوچک‌ترین مسائل مربوط به کودک نظیر انتخاب رنگ لباس نیز دخالت کنند و از این که نظر خود را به کودک تحمیل سازند ابایی نداشته باشند. کسب مهارت‌های اجتماعی به نوعی به خودآگاهی و خودباوری نیاز دارد که کودک از طریق استقلال شخصیتی به آن دست می‌یابد. هنگامی که کودک امتناع کردن و نه گفتن را می‌آموزد سنگ بنای استقلال شخصیتی وی گذاشته می‌شود.
در مقابل اگر والدین حق انتخاب و آزادی رای وی را سلب کنند کودک به فردی وابسته و پیرو تبدیل می‌شود که از خودباوری کافی برای یادگیری مهارت‌های اجتماعی و آزمون و خطای رفتارهای متنوع با دیگران برخوردار نیست. توقع‌ها نیز اغلب دردسرسازند. ممکن است توقع والدین برای به نمایش گذاشتن رفتاری شایسته از فرزندشان در یک جمع فامیلی به امر و نهی‌های شدیدی برای وی منجر شود که در تصور کودک حضور در میان دیگران را امری دشوار و حتی غیرممکن جلوه دهد.



حمایت عاطفی و اثرات آن

اغلب متخصصان علوم رفتاری حمایت عاطفی از کودک طی مراحل رشد را در شکل‌گیری شخصیت اجتماعی وی موثر می‌دانند. با این حال افراط و تفریط در این حوزه عادتی فراگیر است.
حمایت بیش از اندازه کودک را وابسته و منفعل بار می‌آورد و اجازه بروز مشخصه‌های رفتاری و تعامل با دیگران را از وی سلب می‌کند.


در مقابل ارضا نشدن نیازهای عاطفی مهارت‌های اجتماعی کودک را حول محور محبت‌جویی و حتی ترحم‌طلبی شکل می‌دهد. نیازهای عاطفی شدید عقلانیت را از رابطه فرد با دیگران می‌زداید و او را آسیب‌پذیر می‌سازد. اگر کودک یا نوجوانی عاطفه را در خانه نیابد در جامعه به دنبال آن خواهد گشت و در این مسیر دام‌های هولناکی را پیشروی خود خواهد یافت.
نکته دیگر در حوزه مهارت‌های رفتار اجتماعی به مشکل بیش‌فعالی باز می‌گردد. بیش فعالی کودکان عارضه‌ای است که باید از طریق مشاوره متخصصان و با روش‌های دارویی برطرف شود.
درمان نشدن بیش‌فعالی عوارض منفی آن را در تمام دوران عمر گریبانگیر مبتلایان می‌سازد و چه بسا زندگی فرد را به کلی تباه و نابود گرداند. بیش‌فعال‌ها با مجموعه‌ای از عوارض روحی و روانی، ضعف‌های ارتباطی، اختلالات شخصیتی و… مواجه می‌شوند که مشمول مرور زمان نخواهند شد.


ضعف مهارت‌های ارتباطی و اختلال در رشد سالم شخصیت اجتماعی کودکان می‌تواند آنان را در آینده به فردی بزهکار، پرخاشگر، منزوی و مطرود، اجتماع ستیز یا مبتلا به بیماری‌های روانی تبدیل کند. ناگفته نماند بنابه اصول اثبات‌شده افراد موفق کسانی هستند که مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی بیشتری دارند و از این طریق برتری‌های خود را نسبت به دیگران آشکار می‌سازند.



1391 ژوئن