چند ماهی است که محمود بهمنی و تیم اقتصادی دولت درگیر یک تنش بی نتیجه با نیروهای مرموز بازار ارز و طلا شده اند تا از افت شدید ارزش ریال جلوگیری کنند. اما باید گفت که بانک مرکزی جنگ خود با بازار طلا و ارز را پیش تر از اینها باخته است. این درحالی است که هنوز سخن از حباب و قیمتهای کاذب در این بازار میشود.
به گزارش تابناک، مدت زمان زیادی است که سیاستهای پولی بانک مرکزی و دولت در راستا و مبتنی بر نگاهداشت ارزش ریال در برابر دلار، علیرغم تورم دو رقمی و پایین بودن نرخ سود سپرده های بانکی کمتر از نرخ تورم است. اما بی نتیجه بودن این سیاستها که بارها خود را طی ماههای اخیر نشان داده است، افراد را به این سمت سوق داده که برای حفظ سرمایه های خود در عین بی اعتمادی به ریال، سرمایه خود را به دلار یا سایر ارزها و ابزار نقد شونده همچون طلا تبدیل کنند.
میتوان گفت که این افت شدید ارزش ریال در مجموع به دلیل چهار اتفاق اساسی بوده است که طی ماههای اخیر رخ داده است. دوعامل سیاسی و دو عامل اقتصادی: تنشهای سیاسی داخلی در کشور که به خصوص در آستانه و بعد از انتخابات مجلس شورای اسلامی، تنشهای سیاسی بین ایران و غرب، تحریم های ایالات متحده و شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه سیستم مالی و بانکی کشور و در نهایت نتایج و اثرات سوء مدیریت های اقتصادی و مالی و همچنین سیاستهای ناکارآمد و نامناسب پولی و مالی دولت.
این عوامل همگی موجب آن شد که ریسک و خطر ریال در کشور به شدت بالا رود. این درحالی است که هنوز هم سخنان مسئولان حاکی از وجود حباب در بازار ارز و طلا و کاذب بودن قیمتها در این بازار است، بدون اینکه درنظر آورده شود که چگونه ریسک سرمایه گذاری، اثر روانی و واقعی تحریمهای مالی و بانکی و کاهش نرخ سود سپرده ها در سالهای گذشته بی اعتمادی به ارزش ریال را در سیستم اقتصادی کشور و در افکار عمومی نفوذ داده.
با توجه به همه اینها درواقع در بازار ارز و طلا، قیمت کاذب و حبابی وجود ندارد و به عبارتی ریال میرود تا بها و ارزش واقعی خود را نشان دهد – که تا همین جا نیز تاحد زیادی نشان داده است. اما چرا؟
ریسک و سقوط ارزش ریال
ارزیابی سیاستهای کنترلی و دستوری دولت و بانک مرکزی در خصوص سیاستهای پولی و مالی طی ماههای گذشته، با نگاهی به کارایی و بازدهی اقتصادی در کشور، بدون شک منفی است. درواقع دخالتهای دولت در اقتصاد کشور که اخیرا تبدیل به یک اقدام تعزیراتی و پلیسی نیز شده، به شدت بر فضای اقتصادی تاثیر گذاشته و به جای تنظیم عملکرد بازار و اقتصاد، مستقیما دولت را جایگزین بازار کرده است. و جالب آنکه در همین محل است که دولت شکست میخورد.
درواقع دولت محاسبه تعادل هزینه و سود دخالت حداکثری در اقتصاد را ارزیابی نکرد و برآوردی از نتیجه اقدامات تنظیمی خود و دخالت در کار نیروهای بازار بدست نیاورد.
در طی بیش از 6 سال ریاست جمهوری دولت نهم و دهم، به شکل تقریبی بیش از 470 میلیارد دلار درآمد نفتی نصیب کشور شده است که بانک مرکزی معادل ریالی آن را در اختیار دولت قرار داده است. درواقع بانک مرکزی با ذخیره سازی این درآمد ارزی و انتشار اسکناس این اقدام را صورت میدهد و این ارز خارجی ذخایر ارزی بانک مرکزی که تقریبا حدود 75 میلیارد دلار است را تشکیل میدهد.
از سویی دولت صندوق ذخیره ارزی را در اختیار دارد که هدف از آن ایجاد توازن بودجه ای در مواقع ضروری و بروز معضلات اقتصادی بود. همکنون طبق گفته محمود احمدی نژاد این صندوق خالی است که معنی دیگر آن این است که دولت توان حفظ درآمد ارزی خود را به هیچ وجه طی سالهای اخیر نداشته است.
در نتیجه رقم حاصل از تفاوت 470 میلیارد دلار درآمد نفتی و 75 میلیارد دلار ذخیره ارزی بانک مرکزی، رقمی است که دولت طی این سالها و برای تامین نیاز ارزی خود – در هر مسیری (از جمله واردات، پرداخت بدهی ها و ... ) مصرف کرده است.
از سویی طبق آمار، ایران طی سالهای گذشته تلاش کرده است که در راستای تنوع بخشی به ذخایر ارزی خود، اقدام به خرید و ذخیره سازی طلا کند. بر اساس این آمار ایران طی دهه گذشته بعد از چین و روسیه و هند، جزو بزرگترین خریداران طلا بوده است و با در اختیار داشتن حدود 300 تن طلا در زمره 20 کشور بزرگ ذخیره کننده طلا است. با احتساب میانگین 1600 دلار در هر اونس، همکنون ایران بیش از 15 میلیارد دلار ذخیره طلا در اختیار دارد.
در همین حال دولت و محمود بهمنی بارها عنوان کرده اند که به حد کافی ذخیره ارزی برای پاسخگویی به نیاز جامعه وجود دارد، و همچنین اظهار شده که ایران برای 10 تا 15 سال آینده به میزان کافی طلا در اختیار دارد.
آینده ذخایر طلا و ارز
از سویی بانک و دولت بارها اعلام کرده اند که نرخ دلار غیر واقعی است و قیمت های فعلی در بازار کاذب است. با یک محاسبه ساده میتوان پیش بینی کرد که این قیمتها و نرخ فعلی در بازار هم ذخیره ارزی و هم ذخایر طلا را در چشم به هم زدنی تمام خواهند کرد، اگر افراد در جامعه طبق روال جاری اعتماد خود را به ریال از دست بدهند.
با شروع هدفمندی یارانه ها، حجم نقدینگی در کشور حدودا از 270 هزار میلیارد تومان به 330 هزار میلیارد تومان رسیده. حجم نقدینگی تقریبا دوبرابر ذخایر ارزی در کشور است که نشان از بی پشتوانگی ریال دارد. اگر چهار عامل پیش گفته، همچنان پابرجا باقی بمانند، هیچ جای تعجب نیست که افراد برای حفظ سرمایه خود به خرید دلار و طلا و سایر ارزها روی آورند. با وجود تورم بالا و مهمتر از همه ریسکهای جاری سیاسی و اقتصادی، افزایش تبدیل ریال به سایر ارزها از جمله دلار فزاینده و در عین حال طبیعی است.
هجوم به بازار ارز و طلا که ناشی از عوامل پیش گفته است، موجب آن شده که این بازار با سرعت سرسام آوری به قیمت های فعلی برسد. در همین جا است که باید گفت، ذخایر طلا و ارز کشور پس از چندی، و با ادامه همین روند پاسخگو نخواهد بود. همچنین خروج سرمایه ها از بورس به دلیل رکود شدید بازار سرمایه که درحال شدت گرفتن است، تحریک بازار ارز و طلا را به دنبال دارد.
به همه این مسائل اضافه کنید مشکلات ناشی از سیاست نرخ مدیریت شده ارز را که خود ، با درنظر گرفتن مابه التفاوت بازار آزاد و ارز رسمی، منجر به آن میشود که بانک مرکزی به شکلی مداوم و خستگی ناپذیر برای پوشش این مابه التفاوت ذخایر ارزی خود را استفاده کند.
هرچند طی سالهای اخیر افزایش قیمت نفت و در نتیجه درآمد ارزی دولت این امکارن را برای بانک مرکزی فراهم کرده است، اما مشخص است در بلند مدت و با کاهش قیمت جهانی نفت، چه پیش خواهد آمد. از سویی کسری بودجه دولت که بیش از هرچیز از محل هدفمندی یارانه ها میتواند ناشی شود، اجازه ذخیره شدن ارز در بانک مرکزی را به دولت نخواهد داد.
این ریسک بزرگ نشان میدهد که چرا ارزش ریال درحال سقوط است و پاسخ این سوال را نیز میدهد که آیا قیمتها در بازار ارز و طلا کاذب است یا خیر؟ بی پشتوانه بودن ریال، و خطر از دست رفتن ذخایر فعلی ارز و طلا معضلی است که بانک مرکزی به شدت با آن درگیر است و منجر به آن شده که ریال به شدت ریسک پذیر شود.
در مجموع باید گفت که هرچند ارزش دلار در برابر ریال طی سالهای گذشته تدریجا در حال افزایش بوده است، اما به دلیل سیاستها و رفتارهای پولی و مالی بانک مرکزی و به همراه سیاست نرخ مدیریت شده تقریبا از یک ثبات نسبی برخوردار شده است و نه در واکنش به رشد اقتصادی بلکه ناشی از درآمد نفتی بوده است. آنچه امروز شاهد آن هستیم، بی ثباتی بازار، آینده مبهم و سیاستهای انفعالی و اشتباه بانک مرکزی است که ناشی میشود این آشفتگی در بازار ارز و طلا همچنان بر قرار باشد.
نکته مهم در این میان آن است که بپذیریم بازار ارز و طلا قیمت کاذب و حباب ندارد، بلکه این قیمت ها در بازار – صرف نظر از نوساناتی که دلیل آن مشخص است- نشان دهنده ارزش واقعی ریال است.



منبع : سهم من از بورس