فایده گرایی دو گونه دارد. یکی فایده گرایی عملی (که در پست پیشین از آن سخن گفتیم) و دیگری فایده گرایی قانونی است.
فایده گرای عملی به بررسی برآیندهای هر کنش میپردازد. ولی فایده گرایی قانونی پی آمدهای کنشها را بر جامعه بررسی میکند. چرا که یک کنش میتواند برای شخص یا عدهای سودآور باشد ولی برای عدهی دیگری خیر. اینجاست که فایده گرایی قانونی در سطح همبودگاه (جامعه) بیان میشود.
فایده گرایی قانونی بر دو گونه است: قوی و ضعیف.
گونهی قوی بر این پایه است که شکستن یک قانون هیچگاه و در هیچ شرایط پذیرفته نیست. گونهی ضعیف هم به وارون آن بیان میکند که شکستن یک قانون و یا به دیگر سخن، انجام یک کنش گاهگاهی میتواند بی دشواری باشد.
*************
چالش:
آیا بر اساس فایده گرایی عملی، میتوان یک جوان سالم و قدرتمند را به بهانهی بکارگیری اعضای بدنش برای بیماران نیازمندی کشت؟
ملاک قانون گذاری برای فایده گرایی قانونی چیست؟ آیا چیزی جز اخلاق است؟ اگر بله پس چطور است که اخلاق خود پایهی فایده گرایی اخلاقی است و در همان سان فایده گرایی قانونی را برای داوریهای اخلاقی بکار گیریم؟