نویسنده : انی کاظمی بر وزن قابل ، شهری بوده بر کنار فرات و آن را قینان بن انوش بن شیث بن آدم بنا نهاده بودو تهمورس دیوبند آباد و معمور داشته ، چندی نیز دارالملک ضحاک شده او نیز در آنجا عمارت کرده کهن دز بهشت گنگ نام نهادند و سالها پس از او دارالملک نمارده وکلدانیون بوده باز خراب شده اسکندر رومی او را تعمیر نموده اکنون نیز خراب و از توابع حله است ، و آنرا بابُل نیز گفته اند و در آنجا وقتی جامه های ابریشمینه خوب میبافتند. منوچهری گفته :
برآمد آفتاب از کوه بابل .
و باول نیز بهمین معنی آمده است چنانکه زابل و زاول . آن نیز در محل خود نگاشته خواهد شد. (انجمن آرای ناصری ).
و اما در قرآن مجید چنین آمده است : واتبعوا ما تتلوا الشیاطین علی ملک سلیمان و ما کفر سلیمان ولکن الشیاطین کفروا یعلمون الناس السحر و ما انزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت و ما یعلمان من احد حتی یقولا انما نحن فتنة فلاتکفر فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه و ما هم بضارین به من احد الا باذن اﷲ و یتعلمون ما یضرهم و لاینفعهم و لقد علموا لمن اشتراه ُ ماله فی الاَّخرة من خلاق و لبئس ما شروا به انفسهم لو کانوا یعلمون ولو انهم آمنوا و اتقوا لمثوبة من عنداﷲ خیرٌ لو کانوا یعلمون . (۲ / ۱۰۲ و ۱۰۳). اهل تفسیر گفتند سبب نزول آیه آن بود که شیاطین سحر و نیرنجات بنوشتند بر زبان آصف بن برخیا و بر پشت آن بنوشتند این نوشته ها: هذا ما علم آصف بن برخیا سلیمان الملک . و پنهان سلیمان در زیر سریر او دفن کردند چون سلیمان فرمان یافت بیامدند و آن نوشته ها را از زیر سریر او بیرون آوردند و گفتند سلیمان بر مردمان جنیان و خلایق باین پادشاهی میکرد شما نیز بیاموزی تا همچنانک ملک یابی اما علما و صلحاء بنی اسرائیل گفتند معاذاﷲ که این علم سلیمان باشد و از آن حدیث تبرا کردند اما سَفَله و جهال چون آن دیدند نوشتن و آموختن گرفتند و تعاطی میکردند و حدیث سلیمان و آنکه او ساحر بود بر زبان ایشان روان شد تا عهد رسول ما صلی اﷲعلیه وآله ، حق تعالی این آیه فرستاد رد بر ایشان و دلیل بر برائت ساحت سلیمان . این قول کلبی است . سدی میگوید: سبب نزول این آیه آن بود که شیاطین در عهد پیش توانستندی که برآسمان شدندی و جایها مقام کردن که حدیث فرشتگان شنیدندی کما قال اﷲ تعالی : و انا کنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن یستمع الان یجد له شهاباً رصدا. (قرآن ۹/۷۲). در احداثی که در زمین افتادی و خواستی بودن آن را باضافتهای دروغ بردندی و با مردمان بگفتندی که تا مردم اعتقاد کردند که شیاطین غیب میدانند چون سلیمان را علیه السلام به پیغامبری بفرستاد خدای تعالی جل ّجلاله او را پادشاه کرد بر جن و انس و وحوش و طیور، او شیاطین را بگرفت و آن کتابها از ایشان بستد و در زیر سریر خود دفن کرد تا شیاطین بر آن راه نیابند، چون سلیمان از دنیا بشد دیوی بیامد بنی اسرائیل را گفت من شما را راه نمایم بر علم سلیمان و آنچه سلیمان به آن مسخر کرد جن و انس را. گفتند بنمای ، گفت زیر سریرش بشکافید و در آنجا صندوقی خواهید یافت پر از کتاب ، آن کتابها بردارید و کار بندید که آن علم سلیمانست ، همچنان کردند و آن کتابها که سلیمان از دیوان بستده بود سحر و جادوی و نیرنجات در آنجا نوشته بود برداشتند و بدیدند سحر بود و از آنجا بیرون آوردند و در میان مردمان خبر فاش شد که سلیمان علیه السلام پادشاه ساحر بود چون جهودان با رسول علیه السلام در حق سلیمان علیه السلام خصومت کردند و گفتند او ساحر بود رسول علیه السلام ایشان را رجز کرد خدای تعالی جل ّجلاله تصدیق را و رد بر جهودان و برائت ساحت سلیمان این آیات فرستاد. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج ۱ صص ۱۶۷ – ۱۶۸).