-
خلاقيت و نوآوري
1-مقدمه
آرامش زندگي در گرو برآوردن نيازهاست. نيازها به طور كلي به 5 گروه تقسيم ميشوند:
- نيازهاي فيزيولوژيكي
- نياز به امنيت
- نيازهاي اجتماعي
- نياز به احترام
- نياز به خوديابي
كه بترتيب نيازهاي اولي نيازهاي رده پايين و نيازهاي آخري نيازهاي رده بالا به حساب آمده و نياز به خوديابي حد بالاي نيازهاست.
برآورده شدن مناسب نيازها شرط لازم براي بوجود آمدن آمال و آرزوهاست. به عنوان مثال يك فرد گرسنه و آواره هرگز به فكر پرواز بر فراز كوهها نخواهد افتاد. بسياري نيز معتقدند كه خلاقيت در نياز متولد ميشود همانگونه كه بسياري از اختراعات بزرگ نه محصول تعريف مشكلي خاص بلكه براي برآورن نيازي خاص به وجود آمدهاند.
2- اصول اوليه خلاقيت
به طور كلي خلاقيت فرايندي است كه طي زمان ادامه داشته و ابتكار، انطباقپذيري و تحقق از خصوصيات بارز آن به شمار ميآيند و ميتواند جوابگويي براي مشكلات باشد. برخي از محققان اصولي براي مشخص شدن مرزهاي خلاقيت تعريف نمودهاند: اول اينكه خلاقيت متضمن پاسخ يا مفهومي نو باشد يا آنكه احتمال وقوع آن بسيار كم باشد. اما بايد توجه داشت كه نو بودن و اصالت با آنكه شرط لازم خلاقيت است اما كافي نيست. زماني يك پاسخ را ميتوان بخشي از يك فرايند خلاقيت به شمار آورد كه تا اندازهاي با واقعيت مطابقت داشته يا اصولاً واقعي باشد. دوم خلاقيت بايد گرهاي را بگشايد يا با وضعيتي تناسب داشته و يا مقصود معيني را برآورد. سوم، خلاقيت واقعي مشروط به دوام آن بينش ابتكاري، ارزيابي و تفسير و رشد آن باشد. در جملهاي كوتاه ميتوان اينگونه بيان كرد «خيليها ايدههاي خوب دارند اما عده كمي آنها را عملي ميكنند». همچنين يكي از عواملي كه معمولاً با خلاقيت مربوط ميدانند موضوع هوش است.
3- وجوه هوش
يك مبناي طبقهبندي، نوع فرايند و يا نحوه عملكرد خاصي است كه انجام ميگيرد. اين نوع طبقهبندي شامل 5 گروه اصلي از توانشهاي هوشي ميباشد كه عبارتند از عوامل
- شناخت
- حافظه
- تفكر همگرا
- تفكر واگرا و
- ارزشيابي.
شناخت، كشف و يا كشف دوباره و بازشناسي است. حافظه عبارت از حفظ آن چيزي است كه درك شده است. در تفكر واگرا ما در جهات متفاوت تفكر ميكنيم، گاهي به تفحص ميپردازيم و گاهي در جستجوي تنوع هستيم در حالي كه در تفكر همگرا اطلاعات به يك جواب درست و يا به بهترين جواب شناخته شده و قراردادي منتج ميگردد. واضح است كه يكي از توانشهاي تفكر واگرا گوناگوني پاسخهايي است كه توليد ميشود. اين نوع توليد تماماً زاده اطلاعات ارايه شده نيست. در اينجاست كه مبحث انعطافپذيري در تفكر پيش ميآيد كه از مباحث اصلي خلاقيت به شمار ميآيد.
با اين حال در بررسي افراد خلاق اين نتيجه به دست آمده است كه اگر چه داشتن حد معيني از هوش لازم است ولي شرط كافي نيست و لزوماً افراد با هوش خلاق نبودهاند در حالي كه افراد با هوش متوسط ميتوانند افراد خلاق برجستهاي باشند. در واقع امور خلاقيت شايد بيشتر اكتسابي باشد تا فطري و ميتوان با آموزشهايي اين توانايي را در خود افزايش داد.
4- خصوصيات افراد بسيار خلاق
از مطالعه افراد بسيار خلاق موارد زير نتيجه شده است. البته اين خصوصيات شخصيتي آنهاست نه اينكه با اينگونه رفتارها، انسان بتواند به خلاقيت برسد:
- تمايل به تعريف و تمجيد از خود دارند
- اشخاص خلاق مخصوصاً خواهان قبول پيچيدگي و حتي بينظمي در دريافتهاي خود هستند بدون آنكه نگران آشفتگي ناشي از اين امر باشند. اين بدان معني نيست كه آنان في نفسه بينظمي را دوست دارند بلكه پرمايگي موجود در بينظمي را به كم مايگي نظم ترجيح ميدهند. تمايل دارند نزد ديگران به داشتن نظرات تند و احمقانه شهرت داشته باشند.
- كارهاي آنها با اظهار نظر اينكه از موضوع پرت هستند مشخص ميشود. شوخطبعي و بذلهگويي از صفات بارز اين افراد است. بايد به اين افراد كمك كرد كه بدون اينكه كينهتوز و پرخاشگر باشند جسارت خود را حفظ كنند.
5- عوامل باز دارنده خلاقيت
- تلاشهاي قبل از بلوغ براي حذف خيالبافي
- محدوديتهاي بازدارنده قوه تدبير و كنجكاوي كودكان
- تكيه بيش از حد به نقش جنسيت؛ تفكر خلاق مستلزم حساسيتي بيش از حد (خصوصيتي كاملاً زنانه) و وابستگي به غير و اتكاي به خود (خصلتي كاملاً مردانه) است. از همين رو يك پسر بسيار خلاق نسبت به ساير همجنسان همسال خود بيشتر داراي صفات زنانه به نظر ميرسد.
- تاكيد زياد بر پيشگيري (نحوه پاسخگويي كودكان به مسايلي كه مستلزم چارهانديشي فرد هنگام قرار گرفتن در وضعيتي بنبست است نشان ميدهد كه تأكيد بر پيشگيري قوه تصور بسياري از كودكان را از رشد باز داشته است).
- القاي ترس و كمرويي
- تاكيد بر مهارتهاي كلامي.
خطري كه استعداد خلاق فرد را تهديد ميكند، قضاوت يا ارزيابي تجربه فرد نيست بلكه پيشداوري است كه به تبع آن تجارب بسياري در حوزه دريافت را نمييابند. خطري كه آموزشهاي معمول چه در خانه و چه در مراكز آموزشي در بردارند اين است كه نظرات نو و احتمال وقوع اعمال جديد خيلي زود و بيش از اندازه مورد انتقاد قرار ميگيرند.
6- عوامل تشديدكننده خلاقيت و نوآوري
حس دروني تفكر، انسان را قادر ميسازد شرايطي را كه وجود خارجي ندارند، در درون ذهن شبيهسازي نمايد و به وي اين امكان را ميدهد تا در امكانات يكسان با سايرين براي خود فرصتهاي بهتري بيافريند. در واقع امور خلاقيت شايد بيشتر اكتسابي باشد تا فطري و ميتوان با آموزشهايي اين توانايي را در خود افزايش داد. مجموعه عواملي كه باعث تشديد و ترغيب فرد به نوآوري ميگردند به عوامل تشديدكننده تعبير ميگردند كه خود به دو بخش كلي انگيزهها و ابزارها تقسيم ميشوند كه در اينجا توضيح داده ميشوند.
6-1- انگيزهها
انگيزههاي ترغيب كننده به نوآوري، ميتوانند به خصوصيات و زندگي خصوصي افراد مربوط باشد و يا اينكه به اجتماع محل سكونت فرد بستگي داشته باشد كه ما در اينجا دلايل بروز هر يك را بررسي ميكنيم.
6-1-1- انگيزههاي بيروني
به همه انگيزههايي كه از جامعه به فرد القاء ميگردند گفته ميشود كه خود بر اثر موارد زير ناشي ميگردند:
- بحرانهاي جامعه: ميدانيم سرچشمه خلاقيت نياز است. اغلب مواقع اگر نيازي در زندگي بشر مشاهده نشود، الزامي به خلاقيت وجود نخواهد داشت. نيازهاي بشر معمولاً به طور يكنواخت بروز مييابند مگر در شرايطي استثنايي مانند بحرانهاي مختلف از جمله بحرانهاي طبيعي چون سيل و زلزله و آتشفشان و طوفان و همچنين بلايايي كه خود انسان مسب آنهاست كه بارزترين آنها جنگ است. نوع و دليل بروز يك بحران در اينجا مد نظر نيست و آنچه حائز اهميت است هجوم سيل عظيمي از نيازها پس از وقوع بحران است كه ميتواند در جامعه سبب يك انقلاب فكري در نزد افراد گوناگون گرديده و به شكل نوآوري و خلاقيت بروز نمايد.
- سطح توقعات جامعه: جامعهاي كه در آن سير صعودي پيشرفت حاكم باشد، هر روز از طرف تك تك اعضاي خود شاهد خلاقيت و نوآوري است. در اين جامعه نوآوري به قشر متفكر و انديشمند محدود نگرديده و همه مردم را شامل ميشود بطوريكه حتي تبهكاران نيز در اين جامعه هر روز به فكر خلق روشي نو در روند كاري خود ميباشند.
6-1-2- انگيزههاي دروني
انگيزههايي كه از درون شخص، منشاء ميگيرند را انگيزههاي دروني مينامند كه شامل موارد زير ميباشند:
- اسعتداد ذاتي فرد: اين امر حتي بدون وجود هر گونه محرك خارجي ممكن است آگاهانه يا ناآگاهانه صورت گيرد و با داشتن هوشي متوسط و آموختن راههاي افزايش تفكر خلاق، كاملاً قابل دسترسي براي همه نيازهاي زندگي ميباشد.
- نيازهاي دروني: گاهي اوقات افراد در خود نيرويي احساس ميكنند كه همواره آنان را وا ميدارد كه در جهت كمك به ديگران و ارتقاي سطح زندگي در جامعه، دست به نوآوري بزنند. اين افراد از هر جنس و سن و شغلي ميتوانند باشند. به عنوان مثال خانمي در آمريكا كه از آگهي هاي تجاري تلويزيون ناراضي بود آنها را مطابق با ذوق خود مجدداً مينوشت.
- بحرانهاي شخصي: بحرانهاي شخصي نيز مانند بحرانهاي جامعه، ميتوانند محرك بسيار قوي در امر نوآوري براي شخص باشند.
6-2- ابزار ها
برخي فاكتورهاي تعيينكننده براي دستيابي به تفكر خلاق و جود دارند كه ميتوان از آنها به عنوان ابزارهاي نوآوري ياد كرد. اين ابزارها عبارتند از:
- اراده
- اعتماد به نفس
- كميت
- شبيه سازي
- استمداد از ديگران
- مجاورت / تشابه / تباين
- تغيير دادن
- فعاليتهاي جنبي و . . .
اين عوامل راهكارهايي براي آموزش نوآوري و تفكر خلاق ارائه ميدهند. در آينده نزديك اين عوامل شرح داده ميشوند.
منبع:وبلاگ جامع روانشناسی صنعتی و سازمانی
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن