درباره baran bala
- زندگينامه:
- 1368/04/01
- محل سكونت:
- مشهد
- محل تحصیل:
- نیشابور
- شغل , تخصص:
- کارمند مخابرات
- رشته تحصیلی:
- علوم اجتماعی
- مقطع تحصیلی:
- کارشناسی
- جنسيت ::
- مونث
مجموع پست ها
- مجموع پست ها
- 851
- میانگین پست ها در طول روز
- 0.25
تمام پسندیده ها
- تمام پسندیده ها
- 4,778
-
مورد پسند : 2,355 بار در 827 پست
کتابخانه باشگاه
- دانلود
- 3
- Uploads
- 0
اطلاعات عمومی
- آخرین فعالیت
- 01-06-2015 11:16 AM
- تاریخ عضویت
- 12-07-2013
- معارفه ها
- 1
24 دوستان
نمایش دوستان 1 به 10 از 24
View baran bala's Blog
ارسال شده blog.php?u=323046&s=f39918d0666d51fe21a5fcfd024632d9 در baran bala توسط 12:54 PM
برای کسی شعر عاشقانه نمی گویم
مخاطب خاص هم ندارم
فقط شاعرانه می نویسم / از حرف هایی که سرِ دل همۀ شما
سنگینی می کند..
از حس تلخ انتظار که دست کم
یک مرتبه پوست از سر همه کنده است
از بی درمانی درد دلتنگی،
از عشق هم می نویسم
همان پل صراطی که آن طرف دیوار حاشا
بیشتر ...
ارسال شده blog.php?u=323046&s=f39918d0666d51fe21a5fcfd024632d9 در baran bala توسط 12:44 PM
این باران ...
به صورت َم آب می زند ...
به سینه ام آتش ...
ارسال شده blog.php?u=323046&s=f39918d0666d51fe21a5fcfd024632d9 در baran bala توسط 12:43 PM
خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست !
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .....
ارسال شده blog.php?u=323046&s=f39918d0666d51fe21a5fcfd024632d9 در baran bala توسط 12:31 PM
عضی از آدمها پر از مفهوم هستند
پر از حس های خوبند
پر از حرفهای نگفته اند
چه هستند، هستند
و چه نیستند، هستند
یادشان
خاطرشان
حس های خوبشان
آدمها
بعضی هایشان
سکوتشان هم پر از حرف هست
پر از مرحم به هر زخم است .
ارسال شده blog.php?u=323046&s=f39918d0666d51fe21a5fcfd024632d9 در baran bala توسط 12:29 PM
صدایم کن که گریانم به دامت من گرفتارم
تو رفتی چشم دل بستی و دوری شد سزاوارم
نمی دانم گمت کردم و یا هی گم شدی در من
تماشا کن که شوقی پر ز حسرت شد گریبانم