دلم دیوار باش اما بشنو !
by
, 03-16-2012 at 03:46 PM (932 نمایش ها)
آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم
بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم
سرد مهری بین که کس بر آتشم آبی نزد
گرچه همچون برق از گرمی سرا پا سوختم
سوختم اما نه چون شمع طرب در یبن جمع
لاله ام که از داغ تنهای به صحرا سوختم
همچون آن شمعی که افروزند نه پیش آفتابچ
سوختم در پیش مه رویان و بیجا سوختم
سوختم ازآتش دل درمیان موج اشک
شور بختی بین که درآغوش دریا سوختم
شمع وگل هرکدام شعله ای درآتشند
درمیان پاکبازان من نه تنها سوختم
جان پاک من رهی خورشید عالمتا ب بود
رفتم و از ماتم خودعالمی راسوختم