دردودل باخدا....
by
, 09-06-2014 at 02:06 AM (783 نمایش ها)
خدایا دراین خلقت توانا تر از تو را نمی یابم
ولی نمی دانم این حس را می دانی ومی توانی !/
آخر تو معبودی ومعبود نداری ./
نمی دانم حس زیبای با معبود بودن رامی دانی !/
توخود امشب آن رانصیبم کردی، ازخواب غفلت بیدارم کردی،/
توخود دلتنگ بودی!/
صدایم زدی تا با من سخن بگویی!/
خدایا من امسال معتکف خانه ی تونشده ام/
اما حس زیبای معتکف بودن رادرقلبم حس مکنم/
من معتکف وجود توشده ام/
من زیبایی وجودت را می بینم/
من معبودم راکنارم حس میکنم/
صدای پایت رادرقلبم می شنوم/
می دانم که تو مرابه خود واگذارنکرده ای ونمی کنی/
که اگر چنین بود که چنان می شد/
همان چنان هایی که بارها وبارها مراازآنها نجات
دادی/
بارالها! توخود برای همه هستی ولی من به خود مغرورم!/
چون معبودی دارم که وجودم را فرگرفته واگرگاهی وجودت را در وجودم حس نمی کنم/
دلیلش غفلت وگستاخیم بیش نیست!/
خدایا ازسختی ها نجاتم ده/
اگرسختی هاجان مراهم به لب آورند توخود آگاهی !/
اگر زبانم به چرت وپرت آلوده شود توخود آگاهی !/
امیدت درقلبم سوسو میزند وبی نورنمی شود/
ای معبود من…../