paksersht
الهی!
نه من آنم ، که زفیض نگهت ، چشم بپوشم
نه تو آنی ،که گدا را ننوازی به نگاهی،
وذ اگر باز نگردد،
نروم باز به جایی،
پشت دیوار نشینم ، چو گدا بر سر راهی،
کس به غیر از تو نخواهم،
چه بخواهی چه نخواهی،
بازز کن در،
که جز این خانه مرا نیست پناهی