نیمه شب است در تهران ماه از برجی سر نمی زند و باد موی مرا را به یاد نمی آورد از آن سر شهر تا این سر شهر چند نفر دلشان برای ماه تنگ شده؟ چند نفر قهوه دم می کنند برای هق هق بیشتر؟ چند نفر می فهمند..؟؟!!
یاد این ترانه افتادم (پنجره از سیاوش قمیشی) روی سکوی کنار پنجره،هه شب جای منه چند ورق کاغذ و یک دونه قلم، همیشه یار منه .......... متن قشنگی است و قشنگتر اینکه از بالاترین نقطه شهر در سکوت شب به شهر و چراغ هایش و آسمان و ستارگانش خیره شوی.
قشنگ بود