بالا
لامپ رشد گیاه

 دانلود نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور با پاسخنامه

 دانلود نمونه سوالات فراگیر پیام نور

 فروشگاه پایان نامه و مقاله


 تایپ متن و مقاله و پایان نامه



خروجی آر اس اس

پسر خورشید

مادرم!...

دادن امتیاز به پست





غم را دوست دارم چون در هر غمی بغضی ترک میخورد و س از هر ترک

مرواریدهائی از اسارت در می آیند. درهای اسارت گشوده می شود و آغاز

یک زندگی .

مرواریدها با نوازش گونه هایم قدم به زندگی می گذارندو چه مهربانند با

هم.دست در دست هم میروند مانند زنجیری از مرواریدهای به هم رشته

شده.با نظم و ترتیب گوی نقره ای رنگی می شوند و می روند . شادند

و صمیمی. یکدیگر را در آغوش میگیرند انگار سالهاست همدیگر را ندیده اند

همدیگر را بغل میکنند و رشته ای از مروارید روی گونه هایم جاری میکنند

تن سردشان را آرام آرام روی گونه هایم میکشند و به بایین سرازیر میشوند

مادر آسمانی من:

هر روز بر سر مزارت مِی آيم و رشته های مروارید اشکم را نثار

سنگ مزارت میکنم و با این دانه های مروارید آن را میشویم .

یک ماه بر از درد و اندوه از هجرت آسمانیت گذشت و چه سخت گذشت .

همیشه محتاج دعای تو بودیم مادر و امروز محتاج تر از همیشه.


برچسب ها: هیچ یک ویرایش برچسب ها
دسته ها
دسته بندی نشده

نظرات

  1. tania آواتار ها

    یک روز زندگی!
    دو روز مانده به پايان جهان تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است، تقويمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقي بود.پريشان شد و آشفته و عصباني نزد خدا رفت تا روزهاي بيشتري از خدا بگيرد، داد زد و بد و بيراه گفت، خدا سكوت كرد، جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سكوت كرد، آسمان و زمين را به هم ريخت، خدا سكوت كرد.به پر و پاي فرشته ‌و انسان پيچيد، خدا سكوت كرد، كفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سكوت كرد، دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد، خدا سكوتش را شكست و گفت: "عزيزم، اما يك روز ديگر هم رفت، تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست دادي، تنها يك روز ديگر باقي است، بيا و لااقل اين يك روز را زندگي كن."
    لا به لاي هق هقش گفت: "اما با يك روز... با يك روز چه كار مي توان كرد"؟ ...
    خدا گفت: "آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند، گويي هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را در نمي‌يابد هزار سال هم به كارش نمي‌آيد"، آنگاه سهم يك روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت: "حالا برو و يک روز زندگي كن."
    او مات و مبهوت به زندگي نگاه كرد كه در گودي دستانش مي‌درخشيد، اما مي‌ترسيد حركت كند، مي‌ترسيد راه برود، مي‌ترسيد زندگي از لا به لاي انگشتانش بريزد، قدري ايستاد، بعد با خودش گفت: "وقتي فردايي ندارم، نگه داشتن اين زندگي چه فايده‌اي دارد؟ بگذارد اين مشت زندگي را مصرف كنم.."
    آن وقت شروع به دويدن كرد، زندگي را به سر و رويش پاشيد، زندگي را نوشيد و زندگي را بوييد، چنان به وجد آمد كه ديد مي‌تواند تا ته دنيا بدود، مي تواند بال بزند، مي‌تواند پا روي خورشيد بگذارد، مي تواند .....
    او در آن يك روز آسمانخراشي بنا نكرد، زميني را مالك نشد، مقامي را به دست نياورد، اما ...
    اما در همان يك روز دست بر پوست درختي كشيد، روي چمن خوابيد، كفش دوزكي را تماشا كرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آنهايي كه او را نمي‌شناختند، سلام كرد و براي آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد، او در همان يك روز آشتي كرد و خنديد و سبك شد، لذت برد و سرشار شد و بخشيد، عاشق شد و عبور كرد و تمام شد. او در همان يك روز زندگي كرد. فرداي آن روز فرشته‌ها در تقويم خدا نوشتند: "امروز او درگذشت، كسي كه هزار سال زيست!" زندگي انسان داراي طول، عرض و ارتفاع است؛ اغلب ما تنها به طول آن مي انديشيم، اما آنچه که بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگي آن است..
  2. راما آواتار ها
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
    هرکسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
    صحنه پیوسته به جاست
    خرم آن نغنه که مردم بسپارند به یاد.
  3. sara842 آواتار ها
    مادر ترا ستایش می كنم
    مادر ترا فرشته بگویم به جا بود

    خاك رهت به دیده ي من توتیا بود
    در هر سری رضای تو ام مدعا بود
    بعد از خدا سجود برایت روا بود
    مادر فروغ سرمد شب های من تویی
    بی تو كجا روم كه مسیحای من تویی
  4. sara842 آواتار ها

    مادر ، عنوان عاشقانه‌ترین شعر خداست

    شعری که مضمون آن جز عشق نیست

    مادر ، همان عشقی‌‌ست که در هیأت آدمی بر خاک گام برمی‌دارد

    مادر ، چیزی‌ست شبیه خودش

    هیچ‌چیز شبیه مادر نیست

    مادر ، فقط مادر است . . .
    بروزرسانی شده 06-13-2010 در 11:41 PM توسط sara842