Borna66
07-04-2009, 03:33 PM
افق ها (لايه هاي خاک و سنگ) (قسمت دوم)
قسمت دوم
افق پترودوريك
توصيف عمومي: افق پترودوريك كه بهعنوان دوريپن نيز شناخته شده است افقي زيرسطحي است كه معمولا قرمز يا قرمزقهوهاي بوده و عمدتا با سيليكاي ثانويه (SiO2 احتمالا اوپال و شكلهاي بلوري ريز سيليكا) سيماني شده است. قطعات هواخشك افق پترودوريك در آب حتي پس از تر شدن درازمدت از هم نميپاشد. كربنات كلسيم ممكن است به صورت عامل سيماني ثانويه موجود باشد. اين افق، ساختمان تودهاي، بشقابي يا لايهاي دارد.
معيارهاي مشخصه: افق پترودوريك بايد خواص زير را داشته باشد:
• سيماني شده يا سخت شده در بيش از 50 درصد از بعضي از زيرافقها، و
• نشانههايي از تجمع سيليكا (اوپال يا ديگر شكلهاي سيليكا) مخصوصا بهصورت پوشش در بعضي حفرات روي بعضي سطوح ساختماني يا به صورت پل بين ذرات شن، و
• كمتر از 50 درصد از حجم در 1 مولار H Cl حتي پس از شناوري درازمدت از هم نميپاشد، اما بيش از 50 درصد در KOH غليظ يا در تناوب اسيد و باز از هم ميپاشد، و
• پيوستگي افقي، بهگونهاي كه ريشهها نميتوانند نفوذ كنند مگر در امتداد شكستگيهاي عمودي كه فاصله افقي 10 سانتيمتر يا بيشتر دارند، و
• ضخامت 10 سانتيمتر يا بيشتر.
شناسايي صحرايي: افق پترودوريك، پايداري مرطوب، خيلي شكننده تا بينهايت شكننده و پايداري خشك، بسيار سخت دارد. جوشش پس از به كار بردن H Cl %10 ممكن است رخ دهد اما شايد به شدت افق پتروكلسيك كه بسيار شبيه هستند، نباشد. به هر حال آنها ممكن است در ارتباط با افق پتروكلسيك وجود داشته باشند.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: در آب و هواي خشك و بياباني، افق پترودوريك ممكن است در افق پتروكلسيك درجهبندي شود و/ يا در ارتباط با افق كلسيك يا جيپسيك كه اين افقها معمولا رو قرار ميگيرند، وجود داشته باشد. در آب و هواي مرطوبتر، افق پترودوريك ممكن است در افق فراجيك درجهبندي شود.
افق پتروكلسيك
توصيف عمومي: افق پتروكلسيك، يك افق كلسيك سخت شده ميباشد كه با كربنات كلسيم، يا كلسيم و يا كربنات منيزيوم سيماني شده است. اين ساختمان تودهاي يا بشقابي طبيعي و بينهايت سخت دارد.
معيارهاي مشخصه: افق پتروكلسيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• كربنات كلسيم معادل 50 درصد (وزني) يا بيشتر، و
• سيماني شدن تا حدي كه قطعات خشك در آب از هم نميپاشد و ريشهها نميتوانند وارد آن شوند، و
• پايداري خشك، بسيار سخت طوريكه نميتواند با بيل يا مته سوراخ شود، و
• ضخامت حداقل 10 سانتيمتر يا اگر اين لايهاي و مستقيما روي سنگ سخت باشد 5/2 سانتيمتر.
شناسايي صحرايي: افق پتروكلسيك بهصورت c alcrete غيربشقابي، تودهاي يا دانهاي در طبيعت يا بهصورتcalcrete بشقابي، كه انواع زير كثيرالوقوعتر هستند وجود دارد:
- Lamellar calcrete: روي لايههاي سخت شده جداگانه كه از نظر ضخامت از چند ميليمتر تا چند سانتيمتر متفاوت هستند قرار گرفته است. رنگ معمولا سفيد يا زرد كمرنگ ميباشد.
- Petrified lamellar calcrete: يك يا چند لايه بسيار سخت كه رنگ خاكستري يا اغلب زرد كمرنگ دارند ميباشد. آنها معمولا سيمانيتر از L amellar calcrete ميباشند و ساختمان دروني آنها خيلي تودهاي (ساختمانFine lamellar وجود ندارد اما ساختمان Coarse lamellar ممكن است وجود داشته باشد) دارند.
حفرات غير كاپيلاري در افق پتروكلسيك پر شدهاند و هدايت هيدروليكي آنها، كند تا خيلي كند ميباشد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: در مناطق خشك، افق پتروكلسيك ممكن است همراه با افق (پترو)دوريك كه ممكن است در آن درجهبندي شده باشد، وجود داشته باشد. افق پتروكلسيك و دوريك با عامل سيماني از يكديگر تشخيص داده ميشوند. در افق پتروكلسيك، كلسيم و بعضي كربنات منيزيوم عوامل اصلي سيماني ميباشند درحاليكه كمي سيليكا ممكن است وجود داشته باشد. در افق دوريك، سيليكا، با يا بدون كربنات كلسيم، عامل اصلي سيماني ميباشد. افق پتروكلسيك، همچنين همراه با افق جيپسيك، هيپرجيپسيك يا پتروجيپسيك است. افقهاي سطحي همراه، معمولا افق اكريك ميباشد.
افق اكريك
توصيف عمومي: افق اكريك، افقي سطحي، فاقد لايه بندي خوب، رنگ روشن و نازك بوده، داراي مقدار كربن آلي كم يا در حالت خشكي تودهاي و (خيلي) سخت ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق اكريك فاقد لايهبندي خوب بوده و يك (يا چند) خصوصيت زير را دارد:
• در حالت خشكي، تودهاي و سخت يا خيلي سخت ميباشد. اگر هيچ ساختمان ثانويهاي در بين منشور وجود نداشته باشد منشورهاي خيلي بزرگ (منشورهاي با قطر بزرگتر از 30 سانتيمتر) در معناي تودهاي نميگنجد، يا
• نمونههاي شكسته يا ساييده كروماي مرطوب، 5/3 يا بيشتر، واليوي مرطوب، 5/3 يا بيشتر و واليوي خشك، 5/5 دارد. اگر بيش از 40 درصد آهك پخش شده دارد واليوي مرطوب، بايد بيشتر از 5 باشد، يا
• مقدار كربن آلي كمتر از 6/0 درصد (1 درصد ماده آلي) در تمام ضخامت افق مخلوط شده. اگر بيش از 40 درصد آهك پخش شده داشته باشد، مقدار كربن آلي بايد كمتر از 5/2 درصد باشد، يا
• ضخامت:
الف: كمتر از 10 سانتيمتر، اگر مستقيما روي سنگ سخت، افق پتروكلسيك، پترودوريك يا پتروجيپسيك يا روي افق كراييك باشد، يا
ب: كمتر از 20 سانتيمتر يا كمتر از يكسوم ضخامت سولوم جاييكه سولوم كمتر از 75 سانتيمتر ضخامت داشته باشد، يا
ج: 25 سانتيمتر يا كمتر جاييكه سولوم بيشتر از 75 سانتيمتر ضخامت داشته باشد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق اكريك با افق ماليك يا اومبريك ارتباط مستقيم دارد. عدم وجود لايهبندي خوب، افق اكريك را از رسوبات قديمي تغيير نيافته، جدا ميكند
افق نيتيك
توصيف عمومي: افق نيتيك، افقي زيرسطحي و غني از رس است كه ساختمان چندوجهي يا گرد [1] متوسط تا شديدا تكامل يافته با سطوح خاكدانهاي درخشان دارد كه نمي توان يا فقط تا اندازهاي ميتوان آنرا به انباشتگي رس نسبت داد.
معيارهاي مشخصه: افق نيتيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• انتقال پخشيده تا تدريجي تا افق بالايي يا زيري خود (كمتر از 20 درصد تغيير در مقدار رس در حداقل 12 سانتيمتر بدون تغيير رنگ ناگهاني)، و
الف: بيش از 30 درصد رس، و
ب: نسبت رس قابل دسپرسه در آب به رس كل كمتر از 1/0 (مگر اينكه بيش از 6/0 درصد كربن آلي وجود داشته باشد)، و
ج: نسبت سيلت به رس كمتر از 4/0، و
• ساختمان چندوجهي يا گرد متوسط تا شديدا تكامل يافته با سطوح خاكدانهاي درخشان كه نميتواند يا فقط تا اندازهاي ميتواند همراه با پوشش رسي انباشته، در مقطع نازك باشد، و
• واليوي 5 يا كمتر و كروماي 4 يا كمتر، اما بدون رنگدانه از نوع اكسيداحيايي (خواص گلييك يا استاگنيك)، و
• الف: 4 درصد يا بيشتر آهن قابل استخراج با سيترات- ديتيونات (آهن آزاد)، و
ب: بيش از 2/0 درصد آهن قابل استخراج با اسيد اكسالات (پهاش 3) (آهن فعال)، و
ج: نسبت بين آهن فعال و آهن آزاد 05/0 يا بيشتر، و
• حداقل ضخامت 30 سانتيمتر با انتقال تدريجي تا پخشيده تا افق بالايي و زيري خود.
شناسايي صحرايي: افق نيتيك بافت رسيلوم يا ريزتر دارد، اگرچه مواد، لومي احساس ميشوند. تغيير در مقدار رس با افق رويي و زيري تدريجي است. رنگ واليو و كروماي كم با هيوي اغلب Y R5/2 اما بعضي مواقع قرمزتر يا زردتر دارد. تغيير رنگ ناگهاني با افق رويي و زيري خود ندارد. رنگدانههاي نشان دهنده حالت اكسيداحيايي وجود ندارد. ساختمان مكعبي زاويهدار متوسط تا قوي يا اجزاي گرد با سطوح خاكدانهاي درخشان كه پوشش نازك رسي يا سطوح فشاري دارند ميباشد.
افق نيتيك اغلب داراي كانيهاي مگنتيك مانند مگهميت ميباشد. وجود اين گونه كانيها ميتواند با استفاده از مگنيت امتحان شود.
خصوصيات ديگر: ظرفيت تبادل كاتيوني (با 1 مولار استات آمونيوم) تصحيح شده براي ماده آلي كمتر از cmol/kg36 رس و اغلب زير cmol/kg24 رس است. ظرفيت تبادل كاتيوني موثر (مجموع بازهاي قابل تبادل به اضافه اسيديته قابل تبادل در 1 مولار كلريد پتاسيم) حدود نصف C EC ميباشد. CEC وECEC متوسط تا كم، تسلط رسهاي شبكهاي 1:1 كه كائولينيت و (متا)هالوسيت ميباشند را بازتاب ميكند.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق نيتيك ممكن است بهعنوان نوع خاصي از افق آرجيك يا يك افق كمبيك بسيار واضح با خواص ويژه مانند مقدار كم رس قابل دسپرسه در آب و مقدار بالاي آهن فعال فرض ميشود، درحاليكه افق نيتيك بر هر دو براي اهداف ردهبندي ارجحيت دارد. مينرالوژي آن (كائولينيت / (متا-) هالوسيت)، آنرا از بيشتر افقهاي ورتيك كه عمدتا كاني اسمگتيت دارد جدا ميكند. بههرحال افق نيتيك ممكن است در افق ورتيك كه در دورنماي پايينتر قرار دارد درجهبندي شود. ساختمان خاك واضح، مقدار بالاي آهن فعال و اغلب ظرفيت تبادل كاتيوني متوسط در افق نيتيك، آنرا از افق فراليك جدا ميكند
افق ناتريك
توصيف عمومي: افق ناتريك، افقي زيرسطحي، متراكم، با مقدار رس بالاتر از افق(هاي) رويي ميباشد. افزايش مقدار رس بين افق ناتريك و افق بالايي بايد همان شرايط افق آرجيك را داشته باشد. علاوه بر اين، اين افق مقدار بالا سديم قابل تبادل و/ يا منيزيوم دارد.
معيارهاي مشخصه: افق ناتريك بايد خواص زير را داشته باشد:
• بافت شنيلوم يا ريزتر و حداقل 8 درصد رس، و
• مقدار رس بيشتر از افق بافت درشتتر رويي (به استثناي تفاوتهاي حاصل از ناپيوستگي سنگي) به اين صورت:
الف: اگر افق رويي داراي كمتر از 15 درصد رس باشد، افق ناتريك بايد حداقل 3 درصد رس بيشتر از افق رويي داشته باشد، يا
ب: اگر افق رويي 40-15 درصد رس داشته باشد، نسبت رس در افق ناتريك به افق رويي بايد 2/1 يا بيشتر باشد، يا
ج: اگر افق رويي 40 درصد يا بيشتر رس داشته ياشد، افق ناتريك بايد داراي حداقل 8 درصد رس بيشتر باشد، و
• اگر افق ناتريك با انباشتگي رس شكل گرفته باشد افزايش مقدار رس در فاصله عمودي 30 سانتيمتر باشد. به عبارت ديگر، افزايش در مقدار رس بين افق رويي و افق ناتريك بايد در فاصله عمودي 15 سانتيمتر باشد، و
• ساختمان سنگي در حداقل نيمي از حجم افق وجود ندارد، و
• ساختمان ستوني يا منشوري در بعضي بخشهاي افق يا يك ساختمان بلوكي با زبانههايي از يك افق انباشته كه در آن ذرات سيلت و شن بدون پوشش هستند، كه بيشتر از 5/2 سانتيمتر در افق امتداد مييابد.
• درصد سديم تبادلي (ESP) بيش از 15 در 40 سانتيمتر بالايي يا اگر بيشتر از 15 درصد در بعضي زيرافقها در 200 سانتيمتري از سطح خاك اشباع با سديم است، سديم بهاضافه منيزيوم تبادلي بيشتر از كلسيم به اضافه اسيديته تبادلي (در پهاش 2/8) در همان عمق، و
• ضخامت حداقل يك دهم مجموع ضخامت همه افقهاي رويي و حداقل 5/7 سانتيمتر.
افق بافت درشتتر بالاي افق ناتريك، بايد حداقل 18 سانتيمتر ضخامت داشته باشد يا اگر تغيير بافت تا افق ناتريك ناگهاني است، 5 سانتيمتر (تغيير بافت ناگهاني را ببينيد).
شناسايي صحرايي: رنگ افق ناتريك مخصوصا در بخش بالاتر از قهوهاي تا سياه تغيير ميكند. ساختمان منشوري يا ستوني درشت، بعضي مواقع بلوكي يا ممكن است حتي تودهاي باشد. قسمت بالايي شفاف يا سفيد رنگ اجزا ساختماني، از مشخصات اين افق است.
خصوصيات رنگ و ساختمان، وابسته به تركيب كاتيونهاي تبادلي و مقدار نمكهاي محلول در لايههاي زيري است. اغلب پوسته رسي ضخيم و تيره رنگ يا ديگر تفكيكهاي پلاسما، مخصوصا در بخش بالاتر افق وجود دارد. افق ناتريك استحكام خاكدانهاي ضعيف و نفوذپذيري بسيار پايين، در محيطهاي تر دارد. در حالت خشكي، افق ناتريك سخت تا بينهايت سخت ميشود. واكنش خاك شديدا بازي است پهاش (آب) بيشتر از 5/8 ميباشد.
خصوصيات ديگر: افق ناتريك با پهاش (آب) بالا كه معمولا بيشتر از 9 است شناخته ميشود. اندازهگيريهاي ديگر جهت شناسايي افق ناتريك، نسبت جذب سطحي سديم (S AR) ميباشد كه SAR، cmol/l13 يا بيشتر دارد. SAR از دادههاي محلول خاك محاسبه ميشود:
SAR = Na / {( Ca + Mg ) / 2 }cmol/l
از نظر ميكرومورفولوژي، افق ناتريك سبك مخصوصي را نشان ميدهد. لختههاي پلاسمايي، گرايش شديد به شكل خطي موزاييك يا موازي نشان ميدهد. تفكيك پلاسما، مقدار بالاي مربوط به هوموس را نشان ميدهد. زمانيكه افق ناتريك غير قابل نفوذ باشد سلههاي كوچك [1]، كوتان، دانهها [2] و Infilling نمايان ميشوند.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افقي سطحي معمولا غني در ماده آلي، روي افق ناتريك را ميپوشاند. اين افق تجمع هوموس، ضخامت متغير، از چند سانتيمتر تا بيش از 25 سانتيمتر دارد و ممكن است افق ماليك يا اكريك باشد. افق آلبيك ممكن است بين سطح و افق ناتريك وجود داشته باشد.
يك لايه موثر از نمك، زير افق ناتريك وجود دارد. تاثير نمك ممكن است به افق ناتريك كشيده شود كه در اينصورت سديمي و سپس شور ميشود. نمكهاي موجود ممكن است كلريد، سولفات يا (بي)كربنات باشد.
افق ماليك
توصيف عمومي: افق ماليك افقي سطحي، داراي ساختمان خوب، رنگ تيره، اشباع بازي بالا و مقدار متوسط تا زياد ماده آلي ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق ماليك بايد خواص زير را داشته باشد:
• ساختمان خاكي قوي، طوريكه در حالت خشك، افق، تودهاي و سخت يا خيلي سخت نميباشد. اگر ساختمان ثانويه در حد منشور وجود نداشته باشد منشورهاي بسيار درشت (منشورهاي با قطر بزرگتر از 30 سانتيمتر) در معناي تودهاي ميگنجند، و
• نمونههاي شكسته و ساييده كروماي مرطوب، كمتر از 5/3، واليوي مرطوب، تيرهتر از 5/3 و واليوي خشك، تيرهتر از 5/5 دارد. اگر بيش از 40 درصد آهك پخش شده داشته باشد، محدوديت واليوي خشك، قابل چشمپوشي است، واليوي مرطوب، بايد 5 يا كمتر باشد. واليو بايد حداقل 1 واحد تيرهتر از افق C (هم خشك و هم مرطوب) باشد، مگر اينكه خاك مشتق از مواد مادري تيره رنگ باشد كه در اين حالت از شرايط تفاوت رنگ صرفنظر ميشود. اگر افق C وجود نداشته باشد، مقايسه بايد با افقي كه بلافاصله زير افق سطحي قرار دارد، انجام شود، و
• مقدار كربن آلي 6/0 درصد (1 درصد ماده آلي) يا بيشتر در تمام ضخامت افق مخلوط شده. اگر از شرايط رنگ بهعلت آهك پخش شده صرفنظر شود، مقدار كربن آلي حداقل 5/2 درصد يا اگر از شرايط رنگ بهعلت مواد مادري تيره رنگ صرفنظر شود 6/0 درصد بيشتر از افق C است، و
• اشباع بازي (با استات آمونيوم 1 مولار)،50 درصد يا بيشتر (ميانگين وزني) سراسر عمق افق، و
• ضخامت زير:
الف: 10 سانتيمتر يا بيشتر، اگر مستقيما روي سنگ سخت، افق پتروكلسيك، پنرودوريك يا پتروجيپسيك باشد يا اگر روي افق كراييك باشد، يا
ب: حداقل 20 سانتيمتر يا بيشتر از يكسوم ضخامت سولوم، جاييكه سولوم ضخامت كمتر از 75 سانتيمتر داشته باشد، يا
ج: بيشتر از 25 سانتيمتر، جاييكه سولوم بيش از 75 سانتيمتر ضخامت داشته باشد.
اندازه گيري ضخامت افق ماليك شامل افق انتقالي كه در آن خصوصيات افق سطحي غالب است ميباشد مثل AB، AE يا AC.
شرايط افق ماليك بايد پس از اختلاط 20 سانتيمتر اول خاك (مثلا در عمق شخم) ديده شود.
شناسايي صحرايي: افق ماليك ميتواند با رنگ تيره بهعلت تجمع ماده آلي، ساختمان داراي تكامل خوب (معمولا دانهاي يا بلوكي بدون زاويه)، نشانههايي از اشباع بازي بالا و ضخامت مشخص شود.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: اشباع بازي 50 درصد، افق ماليك را از افق اومبريك كه در بقيه موارد شبيه هستند، جدا ميكند. حد بالايي مقدار كربن آلي از 12 درصد (20 درصد ماده آلي) تا 18 درصد كربن آلي (30 درصد ماده آلي) متغير است كه حد پاييني افق هيستيك، يا 20 درصد، حد پاييني افق فوليك ميباشد.
نوع خاصي از افق ماليك، افق چرنيك ميباشد. اين افق، مقدار كربن آلي بالاتر (5/1 درصد يا بيشتر)، ساختمان مخصوص (دانهاي يا بلوكي بدون زاويه)، رنگ بسيار تيره در بخشهاي بالايي، فعاليت بيولوژيكي بالا و حداقل ضخامت 35 سانتيمتر دارد.
مرز با افقهاي فولويك و ملانيك با اشباع بازي بالا، با تركيبي از رنگ تيره شديد، مقدار كربن آلي بالا، ضخامت و خصوصيات مرتبط با افق انديك در اين دو افق مشخص ميشود. بههرحال افق ماليك مكررا همراه با افق انديك رخ ميدهد
افق ملانيك
توصيف عمومي: افق ملانيك، افق ضخيم و سياه بوده كه در يا نزديك سطح زمين تشكيل شده و معمولا همراه با كانيهاي داراي تبلور ضعيف (معمولا آلوفانها) يا با كمپلكسهاي ماده آلي- آلمونيوم ميباشد. چگالي ظاهري كمي دارد و داراي مقدار بالاي ماده آلي، كه ظاهرا نتيجه مقدار بالاي بقاياي ريشه گرامينه است، ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق ملانيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• خواص و مشخصات افق انديك در تمام ضخامتش، و
• واليوي، مرطوب و كروماي 2 يا كمتر، و
• شاخص ملانيك 70/1 يا كمتر، و
• ميانگين وزني 6 درصد يا بيشتر كربن آلي و 4 درصد يا بيشتر كربن آلي در تمام قسمتها، و
• ضخامت تجمعي حداقل 30 سانتيمتر با كمتر از 10 درصد مواد غير ملانيكي در بين آن.
شناسايي صحرايي: رنگ تيره شديد و ارتباط آن با رسوبات آتشفشاني، شناسايي افق ملانيك را در صحرا آسان ميسازد. ارتباط با پوشش علفزار فقط ميتواند تحت موقعيتهاي طبيعي اثبات شود. بههر حال اين ممكن است از شواهد تاريخي استنباط گردد. تجزيههاي آزمايشگاهي براي تعيين نوع ماده آلي جهت شناسايي افق ملانيك، ممكن است لازم باشد
افق هيستيك
توصيف عمومي: افق هيستيك، افق سطحي يا زير سطحي است كه در عمق كم وجود دارد و شامل مواد آلي خاكي كمي هواديده، ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق هيستيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• يا - 18 درصد يا بيشتر كربن آلي (30 درصد ماده آلي)، اگر بخش معدني داراي 60 درصد يا بيشتر رس باشد،
يا - 12 درصد يا بيشتر كربن آلي (20 درصد ماده آلي)، اگر بخش معدني رسي ندارد،
يا - حد پاييني نسبي مقدار كربن آلي بين 18-12 درصد، اگر مقدار رس بخش معدني بين 60-0 درصد است. اگر در مواد خصوصيات افق انديك وجود داشته باشد، مقدار كربن آلي بايد بيشتر از 20 درصد (35 درصد ماده آلي) باشد، و
• اشباع با آب براي حداقل يك ماه در بيشتر سالها (مگر اينكه مصنوعا زهكشي شود)، و
• ضخامت 10 سانتيمتر يا بيشتر. افق هيستيك با ضخامت كمتر از 20 سانتيمتر، بايد زمانيكه تا عمق 20 سانتيمتر مخلوط شود، 12 درصد يا بيشتر كربن آلي داشته باشد
افق جيپسيك
توصيف عمومي: افق جيپسيك افقي غيرسيماني، شامل تجمع ثانويه جيپسوم ( CaSO4)در فرمهاي مختلف ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق جيپسيك، بايد خواص زير را داشته باشد:
• 15 درصد يا بيشتر جيپسوم. اگر افق داراي 60 درصد يا بيشتر جيپسوم است افق، هيپرجيپسيك ميشود. درصد جيپسوم، از حاصلضرب مقدار جيپسوم بهصورت سانتيمول در كيلوگرم خاك و وزن معادل جيپسوم (86) بهصورت درصد، محاسبه ميشود، و
• ضخامت حداقل 15 سانتيمتر ( همچنين براي افق هيپر جيپسيك).
شناسايي صحرايي: جيپسوم ممكن است در شكل شبه ميسيليوم (p seudomycelia) بهصورت كريستالهاي درشت ( مشخص شده بهصورت nests،beards يا پوشش، يا بهصورت گروههاي ممتد از كريستالهاي فيبري) يا بهصورت تجمعات پودري فشرده يافت شود. شكل آخر به افق جيپسيك، ساختمان تودهاي و بافت شني ميدهد. تفاوت بين تجمعات پودري فشرده و بقيه در اصطلاح پتانسيل خاك مهم است.
افق جيپسيك ميتواند همراه با افق كلسيك باشد اما بهعلت حلاليت بيشتر جيپسوم نسبت به آهك، هميشه در موقعيتهاي مختلفي از پروفيل خاك وجود دارند.
خصوصيات ديگر: اندازهگيري مقدار جيپسوم در خاك جهت مشخص كردن مقدار جيپسوم مورد نياز و اضافه كردن، جهت اثبات وجود افق جيپسيك و توزيع جيپسوم در توده خاك مفيد است.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: زمانيكه افق هيپرجيپسيك سفت شود و به افق پتروجيپسيك تبديل شود، ممكن است ساختمان تودهاي يا پلاتي داشته باشد.
در مناطق خشك، افق جيپسيك همراه با افق كلسيك يا ساليك است. افق كلسيك و جيپسيك معمولا موقعيتهاي متفاوتي را در پروفيل خاك بهعلت تفاوت حلاليت كربنات كلسيم و جيپسوم اشغال ميكنند. آنها معمولا بهراحتي ميتوانند با مورفولوژي از هم تشخيص داده شوند(افق كلسيك را ببينيد). افق ساليك و جيپسيك نيز بههمين علت موقعيتهاي مختلفي را در پروفيل خاك اشغال ميكنند
افق فولويك
توصيف عمومي: افق فولويك افق ضخيم، سياه، در يا نزديك سطح است كه معمولا همراه با كانيهاي داراي تبلور ضعيف (معمولا آلوفانها) يا با كمپلكس آلمونيوم-ماده آلي است. چگالي ظاهري كم و داراي مقادير بالاي ماده آلي ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق فولويك بايد خواص زير را داشته باشد:
• خصوصيات افق انديك در سراسر ضخامتش، و
• واليوي مرطوب و كروماي 2 يا كمتر، و
• شاخص ملانيك بيشتر از 7/1، و
• ميانگين وزني 6 درصد يا بيشتر كربن آلي و 4 درصد يا بيشتر كربن آلي در همه بخشها، و
• مجموع ضخامت حداقل 30 سانتيمتر با كمتر از 10 سانتيمتر مواد غير فولويكي در بين آن.
شناسايي صحرايي: رنگ تيره شديد و ضخامت آن و ارتباط آن با رسوبات آتشفشاني، تشخيص افق فولويك را در صحرا آسان ميكند. بههر حال، تفاوت بين افق فولويك و ملانيك فقط پس از تجزيههاي آزمايشگاهي ميتواند مشخص شود
افق فراجيك
توصيف عمومي: افق فراجيك، افقي زير سطحي، طبيعي، غير سيماني، با شكل كلوخهاي و تخلخلي كه ريشه و آب نفوذي فقط از بين سطوح كلوخهها و رگهها در خاك نفوذ ميكند ميباشد. خواص طبيعي آنرا از سخت لايه شخم و سخت لايه سطحي حاصل عبور و مرور مستثني ميكند.
معيارهاي مشخصه: افق فراجيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• چگالي ظاهري بالا نسبت به افق رويي، و
• كمتر از 5/0 درصد كربن آلي، و
• مقاومت نفوذي در حالت FC بيشتر از kN/m50، و
• كلوخههاي هوا خشك با 10 دقيقه قرار گرفتن در آب شكسته يا از هم پاشيده ميشوند، و
• به محض تكرر خشكي و تري سيماني نميشوند، و
• ضخامت حداقل 25 سانتيمتر.
شناسايي صحرايي: افق فراجيك، ساختمان منشوري و/ يا بلوكي دارد. بخش دروني كلوخه ميتواند تخلخل كل نسبتا بالا، شامل حفرات بزرگتر از 200 ميليمتر داشته باشد اما به دليل تراكم حاشيه بيروني كلوخه، هيچ امتدادي بين حفرات درون كلوخه و بين كلوخه و تركها وجود ندارد و افق فراجيك به جز گهگاهي در امتداد رگههاي بين كلوخهاي، بدون فعاليت جانوران نقبزن فعال ميباشد.. در نتيجه اين سيستم بسته [1] بيش از 90 درصد حجم خاك نميتواند بهوسيله سيستم ريشهاي مورد تجسس قرار گيرد و آب نيز نميتواند در آن نفوذ كند. تخمين يا اندازه گيري اين حجم خاك ميتواند فقط با تركيب قسمتهاي افقي و عمودي افق فراجيك ميسر شود.
سطوح داخلي كلوخهها يا رگهها ميتواند رنگ، خصوصيات مينرالوژيكي و شيميايي يك افق شسته شده يا آلبيك يا شرايط زبانه زدن افق آلبيك را داشته باشد. در حضور سفره آب داراي نوسان، اين بخش از خاك از آهن و منگنز تهي ميشود. درحاليكه هواي باقيمانده به درون كلوخه ميرود، تجمع آهن پيوسته در سطح كلوخه و تجمع منگنز در درونتر كلوخه اتفاق خواهد افتاد (خصوصيات رنگ استاگنيك).
افق فراجيك، عمدتا، لومي است اما بافت لوميشن و رسي مستثني نيست. در وضعيت دومي نوع رس عمدتا كائولينيت ميباشد.
كلوخههاي خشك، سخت تا بي نهايت سخت، كلوخه هاي مرطوب، نرم تا بي نهايت نرم ميباشد و پايداري مرطوب آن ميتواند شكننده باشد. كلوخهها يا خاكدانههاي افق فراجيك زمانيكه فشار به كار ميرود تمايل به شكستن ناگهاني دارد تا تغيير شكل آهسته.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق فراجيك، ممكن است در زير يك افق آلبيك، كمبيك، اسپوديك يا آرجيك (نه لزوما مستقيما) قرار گيرد، مگر اينكه خاكي قسمت رويي را از دست داده باشد و ممكن است بخشي يا تمام آن با افق آرجيك نيمه پوشاني شده باشد. افقهاي فراجيك ممكن است در نواحي خشك در افق (پترو)دوريك ردهبندي شود. علاوه بر اين افق فراجيك ميتواند خواص استاگنيك را داشته باشد
قسمت دوم
افق پترودوريك
توصيف عمومي: افق پترودوريك كه بهعنوان دوريپن نيز شناخته شده است افقي زيرسطحي است كه معمولا قرمز يا قرمزقهوهاي بوده و عمدتا با سيليكاي ثانويه (SiO2 احتمالا اوپال و شكلهاي بلوري ريز سيليكا) سيماني شده است. قطعات هواخشك افق پترودوريك در آب حتي پس از تر شدن درازمدت از هم نميپاشد. كربنات كلسيم ممكن است به صورت عامل سيماني ثانويه موجود باشد. اين افق، ساختمان تودهاي، بشقابي يا لايهاي دارد.
معيارهاي مشخصه: افق پترودوريك بايد خواص زير را داشته باشد:
• سيماني شده يا سخت شده در بيش از 50 درصد از بعضي از زيرافقها، و
• نشانههايي از تجمع سيليكا (اوپال يا ديگر شكلهاي سيليكا) مخصوصا بهصورت پوشش در بعضي حفرات روي بعضي سطوح ساختماني يا به صورت پل بين ذرات شن، و
• كمتر از 50 درصد از حجم در 1 مولار H Cl حتي پس از شناوري درازمدت از هم نميپاشد، اما بيش از 50 درصد در KOH غليظ يا در تناوب اسيد و باز از هم ميپاشد، و
• پيوستگي افقي، بهگونهاي كه ريشهها نميتوانند نفوذ كنند مگر در امتداد شكستگيهاي عمودي كه فاصله افقي 10 سانتيمتر يا بيشتر دارند، و
• ضخامت 10 سانتيمتر يا بيشتر.
شناسايي صحرايي: افق پترودوريك، پايداري مرطوب، خيلي شكننده تا بينهايت شكننده و پايداري خشك، بسيار سخت دارد. جوشش پس از به كار بردن H Cl %10 ممكن است رخ دهد اما شايد به شدت افق پتروكلسيك كه بسيار شبيه هستند، نباشد. به هر حال آنها ممكن است در ارتباط با افق پتروكلسيك وجود داشته باشند.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: در آب و هواي خشك و بياباني، افق پترودوريك ممكن است در افق پتروكلسيك درجهبندي شود و/ يا در ارتباط با افق كلسيك يا جيپسيك كه اين افقها معمولا رو قرار ميگيرند، وجود داشته باشد. در آب و هواي مرطوبتر، افق پترودوريك ممكن است در افق فراجيك درجهبندي شود.
افق پتروكلسيك
توصيف عمومي: افق پتروكلسيك، يك افق كلسيك سخت شده ميباشد كه با كربنات كلسيم، يا كلسيم و يا كربنات منيزيوم سيماني شده است. اين ساختمان تودهاي يا بشقابي طبيعي و بينهايت سخت دارد.
معيارهاي مشخصه: افق پتروكلسيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• كربنات كلسيم معادل 50 درصد (وزني) يا بيشتر، و
• سيماني شدن تا حدي كه قطعات خشك در آب از هم نميپاشد و ريشهها نميتوانند وارد آن شوند، و
• پايداري خشك، بسيار سخت طوريكه نميتواند با بيل يا مته سوراخ شود، و
• ضخامت حداقل 10 سانتيمتر يا اگر اين لايهاي و مستقيما روي سنگ سخت باشد 5/2 سانتيمتر.
شناسايي صحرايي: افق پتروكلسيك بهصورت c alcrete غيربشقابي، تودهاي يا دانهاي در طبيعت يا بهصورتcalcrete بشقابي، كه انواع زير كثيرالوقوعتر هستند وجود دارد:
- Lamellar calcrete: روي لايههاي سخت شده جداگانه كه از نظر ضخامت از چند ميليمتر تا چند سانتيمتر متفاوت هستند قرار گرفته است. رنگ معمولا سفيد يا زرد كمرنگ ميباشد.
- Petrified lamellar calcrete: يك يا چند لايه بسيار سخت كه رنگ خاكستري يا اغلب زرد كمرنگ دارند ميباشد. آنها معمولا سيمانيتر از L amellar calcrete ميباشند و ساختمان دروني آنها خيلي تودهاي (ساختمانFine lamellar وجود ندارد اما ساختمان Coarse lamellar ممكن است وجود داشته باشد) دارند.
حفرات غير كاپيلاري در افق پتروكلسيك پر شدهاند و هدايت هيدروليكي آنها، كند تا خيلي كند ميباشد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: در مناطق خشك، افق پتروكلسيك ممكن است همراه با افق (پترو)دوريك كه ممكن است در آن درجهبندي شده باشد، وجود داشته باشد. افق پتروكلسيك و دوريك با عامل سيماني از يكديگر تشخيص داده ميشوند. در افق پتروكلسيك، كلسيم و بعضي كربنات منيزيوم عوامل اصلي سيماني ميباشند درحاليكه كمي سيليكا ممكن است وجود داشته باشد. در افق دوريك، سيليكا، با يا بدون كربنات كلسيم، عامل اصلي سيماني ميباشد. افق پتروكلسيك، همچنين همراه با افق جيپسيك، هيپرجيپسيك يا پتروجيپسيك است. افقهاي سطحي همراه، معمولا افق اكريك ميباشد.
افق اكريك
توصيف عمومي: افق اكريك، افقي سطحي، فاقد لايه بندي خوب، رنگ روشن و نازك بوده، داراي مقدار كربن آلي كم يا در حالت خشكي تودهاي و (خيلي) سخت ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق اكريك فاقد لايهبندي خوب بوده و يك (يا چند) خصوصيت زير را دارد:
• در حالت خشكي، تودهاي و سخت يا خيلي سخت ميباشد. اگر هيچ ساختمان ثانويهاي در بين منشور وجود نداشته باشد منشورهاي خيلي بزرگ (منشورهاي با قطر بزرگتر از 30 سانتيمتر) در معناي تودهاي نميگنجد، يا
• نمونههاي شكسته يا ساييده كروماي مرطوب، 5/3 يا بيشتر، واليوي مرطوب، 5/3 يا بيشتر و واليوي خشك، 5/5 دارد. اگر بيش از 40 درصد آهك پخش شده دارد واليوي مرطوب، بايد بيشتر از 5 باشد، يا
• مقدار كربن آلي كمتر از 6/0 درصد (1 درصد ماده آلي) در تمام ضخامت افق مخلوط شده. اگر بيش از 40 درصد آهك پخش شده داشته باشد، مقدار كربن آلي بايد كمتر از 5/2 درصد باشد، يا
• ضخامت:
الف: كمتر از 10 سانتيمتر، اگر مستقيما روي سنگ سخت، افق پتروكلسيك، پترودوريك يا پتروجيپسيك يا روي افق كراييك باشد، يا
ب: كمتر از 20 سانتيمتر يا كمتر از يكسوم ضخامت سولوم جاييكه سولوم كمتر از 75 سانتيمتر ضخامت داشته باشد، يا
ج: 25 سانتيمتر يا كمتر جاييكه سولوم بيشتر از 75 سانتيمتر ضخامت داشته باشد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق اكريك با افق ماليك يا اومبريك ارتباط مستقيم دارد. عدم وجود لايهبندي خوب، افق اكريك را از رسوبات قديمي تغيير نيافته، جدا ميكند
افق نيتيك
توصيف عمومي: افق نيتيك، افقي زيرسطحي و غني از رس است كه ساختمان چندوجهي يا گرد [1] متوسط تا شديدا تكامل يافته با سطوح خاكدانهاي درخشان دارد كه نمي توان يا فقط تا اندازهاي ميتوان آنرا به انباشتگي رس نسبت داد.
معيارهاي مشخصه: افق نيتيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• انتقال پخشيده تا تدريجي تا افق بالايي يا زيري خود (كمتر از 20 درصد تغيير در مقدار رس در حداقل 12 سانتيمتر بدون تغيير رنگ ناگهاني)، و
الف: بيش از 30 درصد رس، و
ب: نسبت رس قابل دسپرسه در آب به رس كل كمتر از 1/0 (مگر اينكه بيش از 6/0 درصد كربن آلي وجود داشته باشد)، و
ج: نسبت سيلت به رس كمتر از 4/0، و
• ساختمان چندوجهي يا گرد متوسط تا شديدا تكامل يافته با سطوح خاكدانهاي درخشان كه نميتواند يا فقط تا اندازهاي ميتواند همراه با پوشش رسي انباشته، در مقطع نازك باشد، و
• واليوي 5 يا كمتر و كروماي 4 يا كمتر، اما بدون رنگدانه از نوع اكسيداحيايي (خواص گلييك يا استاگنيك)، و
• الف: 4 درصد يا بيشتر آهن قابل استخراج با سيترات- ديتيونات (آهن آزاد)، و
ب: بيش از 2/0 درصد آهن قابل استخراج با اسيد اكسالات (پهاش 3) (آهن فعال)، و
ج: نسبت بين آهن فعال و آهن آزاد 05/0 يا بيشتر، و
• حداقل ضخامت 30 سانتيمتر با انتقال تدريجي تا پخشيده تا افق بالايي و زيري خود.
شناسايي صحرايي: افق نيتيك بافت رسيلوم يا ريزتر دارد، اگرچه مواد، لومي احساس ميشوند. تغيير در مقدار رس با افق رويي و زيري تدريجي است. رنگ واليو و كروماي كم با هيوي اغلب Y R5/2 اما بعضي مواقع قرمزتر يا زردتر دارد. تغيير رنگ ناگهاني با افق رويي و زيري خود ندارد. رنگدانههاي نشان دهنده حالت اكسيداحيايي وجود ندارد. ساختمان مكعبي زاويهدار متوسط تا قوي يا اجزاي گرد با سطوح خاكدانهاي درخشان كه پوشش نازك رسي يا سطوح فشاري دارند ميباشد.
افق نيتيك اغلب داراي كانيهاي مگنتيك مانند مگهميت ميباشد. وجود اين گونه كانيها ميتواند با استفاده از مگنيت امتحان شود.
خصوصيات ديگر: ظرفيت تبادل كاتيوني (با 1 مولار استات آمونيوم) تصحيح شده براي ماده آلي كمتر از cmol/kg36 رس و اغلب زير cmol/kg24 رس است. ظرفيت تبادل كاتيوني موثر (مجموع بازهاي قابل تبادل به اضافه اسيديته قابل تبادل در 1 مولار كلريد پتاسيم) حدود نصف C EC ميباشد. CEC وECEC متوسط تا كم، تسلط رسهاي شبكهاي 1:1 كه كائولينيت و (متا)هالوسيت ميباشند را بازتاب ميكند.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق نيتيك ممكن است بهعنوان نوع خاصي از افق آرجيك يا يك افق كمبيك بسيار واضح با خواص ويژه مانند مقدار كم رس قابل دسپرسه در آب و مقدار بالاي آهن فعال فرض ميشود، درحاليكه افق نيتيك بر هر دو براي اهداف ردهبندي ارجحيت دارد. مينرالوژي آن (كائولينيت / (متا-) هالوسيت)، آنرا از بيشتر افقهاي ورتيك كه عمدتا كاني اسمگتيت دارد جدا ميكند. بههرحال افق نيتيك ممكن است در افق ورتيك كه در دورنماي پايينتر قرار دارد درجهبندي شود. ساختمان خاك واضح، مقدار بالاي آهن فعال و اغلب ظرفيت تبادل كاتيوني متوسط در افق نيتيك، آنرا از افق فراليك جدا ميكند
افق ناتريك
توصيف عمومي: افق ناتريك، افقي زيرسطحي، متراكم، با مقدار رس بالاتر از افق(هاي) رويي ميباشد. افزايش مقدار رس بين افق ناتريك و افق بالايي بايد همان شرايط افق آرجيك را داشته باشد. علاوه بر اين، اين افق مقدار بالا سديم قابل تبادل و/ يا منيزيوم دارد.
معيارهاي مشخصه: افق ناتريك بايد خواص زير را داشته باشد:
• بافت شنيلوم يا ريزتر و حداقل 8 درصد رس، و
• مقدار رس بيشتر از افق بافت درشتتر رويي (به استثناي تفاوتهاي حاصل از ناپيوستگي سنگي) به اين صورت:
الف: اگر افق رويي داراي كمتر از 15 درصد رس باشد، افق ناتريك بايد حداقل 3 درصد رس بيشتر از افق رويي داشته باشد، يا
ب: اگر افق رويي 40-15 درصد رس داشته باشد، نسبت رس در افق ناتريك به افق رويي بايد 2/1 يا بيشتر باشد، يا
ج: اگر افق رويي 40 درصد يا بيشتر رس داشته ياشد، افق ناتريك بايد داراي حداقل 8 درصد رس بيشتر باشد، و
• اگر افق ناتريك با انباشتگي رس شكل گرفته باشد افزايش مقدار رس در فاصله عمودي 30 سانتيمتر باشد. به عبارت ديگر، افزايش در مقدار رس بين افق رويي و افق ناتريك بايد در فاصله عمودي 15 سانتيمتر باشد، و
• ساختمان سنگي در حداقل نيمي از حجم افق وجود ندارد، و
• ساختمان ستوني يا منشوري در بعضي بخشهاي افق يا يك ساختمان بلوكي با زبانههايي از يك افق انباشته كه در آن ذرات سيلت و شن بدون پوشش هستند، كه بيشتر از 5/2 سانتيمتر در افق امتداد مييابد.
• درصد سديم تبادلي (ESP) بيش از 15 در 40 سانتيمتر بالايي يا اگر بيشتر از 15 درصد در بعضي زيرافقها در 200 سانتيمتري از سطح خاك اشباع با سديم است، سديم بهاضافه منيزيوم تبادلي بيشتر از كلسيم به اضافه اسيديته تبادلي (در پهاش 2/8) در همان عمق، و
• ضخامت حداقل يك دهم مجموع ضخامت همه افقهاي رويي و حداقل 5/7 سانتيمتر.
افق بافت درشتتر بالاي افق ناتريك، بايد حداقل 18 سانتيمتر ضخامت داشته باشد يا اگر تغيير بافت تا افق ناتريك ناگهاني است، 5 سانتيمتر (تغيير بافت ناگهاني را ببينيد).
شناسايي صحرايي: رنگ افق ناتريك مخصوصا در بخش بالاتر از قهوهاي تا سياه تغيير ميكند. ساختمان منشوري يا ستوني درشت، بعضي مواقع بلوكي يا ممكن است حتي تودهاي باشد. قسمت بالايي شفاف يا سفيد رنگ اجزا ساختماني، از مشخصات اين افق است.
خصوصيات رنگ و ساختمان، وابسته به تركيب كاتيونهاي تبادلي و مقدار نمكهاي محلول در لايههاي زيري است. اغلب پوسته رسي ضخيم و تيره رنگ يا ديگر تفكيكهاي پلاسما، مخصوصا در بخش بالاتر افق وجود دارد. افق ناتريك استحكام خاكدانهاي ضعيف و نفوذپذيري بسيار پايين، در محيطهاي تر دارد. در حالت خشكي، افق ناتريك سخت تا بينهايت سخت ميشود. واكنش خاك شديدا بازي است پهاش (آب) بيشتر از 5/8 ميباشد.
خصوصيات ديگر: افق ناتريك با پهاش (آب) بالا كه معمولا بيشتر از 9 است شناخته ميشود. اندازهگيريهاي ديگر جهت شناسايي افق ناتريك، نسبت جذب سطحي سديم (S AR) ميباشد كه SAR، cmol/l13 يا بيشتر دارد. SAR از دادههاي محلول خاك محاسبه ميشود:
SAR = Na / {( Ca + Mg ) / 2 }cmol/l
از نظر ميكرومورفولوژي، افق ناتريك سبك مخصوصي را نشان ميدهد. لختههاي پلاسمايي، گرايش شديد به شكل خطي موزاييك يا موازي نشان ميدهد. تفكيك پلاسما، مقدار بالاي مربوط به هوموس را نشان ميدهد. زمانيكه افق ناتريك غير قابل نفوذ باشد سلههاي كوچك [1]، كوتان، دانهها [2] و Infilling نمايان ميشوند.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افقي سطحي معمولا غني در ماده آلي، روي افق ناتريك را ميپوشاند. اين افق تجمع هوموس، ضخامت متغير، از چند سانتيمتر تا بيش از 25 سانتيمتر دارد و ممكن است افق ماليك يا اكريك باشد. افق آلبيك ممكن است بين سطح و افق ناتريك وجود داشته باشد.
يك لايه موثر از نمك، زير افق ناتريك وجود دارد. تاثير نمك ممكن است به افق ناتريك كشيده شود كه در اينصورت سديمي و سپس شور ميشود. نمكهاي موجود ممكن است كلريد، سولفات يا (بي)كربنات باشد.
افق ماليك
توصيف عمومي: افق ماليك افقي سطحي، داراي ساختمان خوب، رنگ تيره، اشباع بازي بالا و مقدار متوسط تا زياد ماده آلي ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق ماليك بايد خواص زير را داشته باشد:
• ساختمان خاكي قوي، طوريكه در حالت خشك، افق، تودهاي و سخت يا خيلي سخت نميباشد. اگر ساختمان ثانويه در حد منشور وجود نداشته باشد منشورهاي بسيار درشت (منشورهاي با قطر بزرگتر از 30 سانتيمتر) در معناي تودهاي ميگنجند، و
• نمونههاي شكسته و ساييده كروماي مرطوب، كمتر از 5/3، واليوي مرطوب، تيرهتر از 5/3 و واليوي خشك، تيرهتر از 5/5 دارد. اگر بيش از 40 درصد آهك پخش شده داشته باشد، محدوديت واليوي خشك، قابل چشمپوشي است، واليوي مرطوب، بايد 5 يا كمتر باشد. واليو بايد حداقل 1 واحد تيرهتر از افق C (هم خشك و هم مرطوب) باشد، مگر اينكه خاك مشتق از مواد مادري تيره رنگ باشد كه در اين حالت از شرايط تفاوت رنگ صرفنظر ميشود. اگر افق C وجود نداشته باشد، مقايسه بايد با افقي كه بلافاصله زير افق سطحي قرار دارد، انجام شود، و
• مقدار كربن آلي 6/0 درصد (1 درصد ماده آلي) يا بيشتر در تمام ضخامت افق مخلوط شده. اگر از شرايط رنگ بهعلت آهك پخش شده صرفنظر شود، مقدار كربن آلي حداقل 5/2 درصد يا اگر از شرايط رنگ بهعلت مواد مادري تيره رنگ صرفنظر شود 6/0 درصد بيشتر از افق C است، و
• اشباع بازي (با استات آمونيوم 1 مولار)،50 درصد يا بيشتر (ميانگين وزني) سراسر عمق افق، و
• ضخامت زير:
الف: 10 سانتيمتر يا بيشتر، اگر مستقيما روي سنگ سخت، افق پتروكلسيك، پنرودوريك يا پتروجيپسيك باشد يا اگر روي افق كراييك باشد، يا
ب: حداقل 20 سانتيمتر يا بيشتر از يكسوم ضخامت سولوم، جاييكه سولوم ضخامت كمتر از 75 سانتيمتر داشته باشد، يا
ج: بيشتر از 25 سانتيمتر، جاييكه سولوم بيش از 75 سانتيمتر ضخامت داشته باشد.
اندازه گيري ضخامت افق ماليك شامل افق انتقالي كه در آن خصوصيات افق سطحي غالب است ميباشد مثل AB، AE يا AC.
شرايط افق ماليك بايد پس از اختلاط 20 سانتيمتر اول خاك (مثلا در عمق شخم) ديده شود.
شناسايي صحرايي: افق ماليك ميتواند با رنگ تيره بهعلت تجمع ماده آلي، ساختمان داراي تكامل خوب (معمولا دانهاي يا بلوكي بدون زاويه)، نشانههايي از اشباع بازي بالا و ضخامت مشخص شود.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: اشباع بازي 50 درصد، افق ماليك را از افق اومبريك كه در بقيه موارد شبيه هستند، جدا ميكند. حد بالايي مقدار كربن آلي از 12 درصد (20 درصد ماده آلي) تا 18 درصد كربن آلي (30 درصد ماده آلي) متغير است كه حد پاييني افق هيستيك، يا 20 درصد، حد پاييني افق فوليك ميباشد.
نوع خاصي از افق ماليك، افق چرنيك ميباشد. اين افق، مقدار كربن آلي بالاتر (5/1 درصد يا بيشتر)، ساختمان مخصوص (دانهاي يا بلوكي بدون زاويه)، رنگ بسيار تيره در بخشهاي بالايي، فعاليت بيولوژيكي بالا و حداقل ضخامت 35 سانتيمتر دارد.
مرز با افقهاي فولويك و ملانيك با اشباع بازي بالا، با تركيبي از رنگ تيره شديد، مقدار كربن آلي بالا، ضخامت و خصوصيات مرتبط با افق انديك در اين دو افق مشخص ميشود. بههرحال افق ماليك مكررا همراه با افق انديك رخ ميدهد
افق ملانيك
توصيف عمومي: افق ملانيك، افق ضخيم و سياه بوده كه در يا نزديك سطح زمين تشكيل شده و معمولا همراه با كانيهاي داراي تبلور ضعيف (معمولا آلوفانها) يا با كمپلكسهاي ماده آلي- آلمونيوم ميباشد. چگالي ظاهري كمي دارد و داراي مقدار بالاي ماده آلي، كه ظاهرا نتيجه مقدار بالاي بقاياي ريشه گرامينه است، ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق ملانيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• خواص و مشخصات افق انديك در تمام ضخامتش، و
• واليوي، مرطوب و كروماي 2 يا كمتر، و
• شاخص ملانيك 70/1 يا كمتر، و
• ميانگين وزني 6 درصد يا بيشتر كربن آلي و 4 درصد يا بيشتر كربن آلي در تمام قسمتها، و
• ضخامت تجمعي حداقل 30 سانتيمتر با كمتر از 10 درصد مواد غير ملانيكي در بين آن.
شناسايي صحرايي: رنگ تيره شديد و ارتباط آن با رسوبات آتشفشاني، شناسايي افق ملانيك را در صحرا آسان ميسازد. ارتباط با پوشش علفزار فقط ميتواند تحت موقعيتهاي طبيعي اثبات شود. بههر حال اين ممكن است از شواهد تاريخي استنباط گردد. تجزيههاي آزمايشگاهي براي تعيين نوع ماده آلي جهت شناسايي افق ملانيك، ممكن است لازم باشد
افق هيستيك
توصيف عمومي: افق هيستيك، افق سطحي يا زير سطحي است كه در عمق كم وجود دارد و شامل مواد آلي خاكي كمي هواديده، ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق هيستيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• يا - 18 درصد يا بيشتر كربن آلي (30 درصد ماده آلي)، اگر بخش معدني داراي 60 درصد يا بيشتر رس باشد،
يا - 12 درصد يا بيشتر كربن آلي (20 درصد ماده آلي)، اگر بخش معدني رسي ندارد،
يا - حد پاييني نسبي مقدار كربن آلي بين 18-12 درصد، اگر مقدار رس بخش معدني بين 60-0 درصد است. اگر در مواد خصوصيات افق انديك وجود داشته باشد، مقدار كربن آلي بايد بيشتر از 20 درصد (35 درصد ماده آلي) باشد، و
• اشباع با آب براي حداقل يك ماه در بيشتر سالها (مگر اينكه مصنوعا زهكشي شود)، و
• ضخامت 10 سانتيمتر يا بيشتر. افق هيستيك با ضخامت كمتر از 20 سانتيمتر، بايد زمانيكه تا عمق 20 سانتيمتر مخلوط شود، 12 درصد يا بيشتر كربن آلي داشته باشد
افق جيپسيك
توصيف عمومي: افق جيپسيك افقي غيرسيماني، شامل تجمع ثانويه جيپسوم ( CaSO4)در فرمهاي مختلف ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق جيپسيك، بايد خواص زير را داشته باشد:
• 15 درصد يا بيشتر جيپسوم. اگر افق داراي 60 درصد يا بيشتر جيپسوم است افق، هيپرجيپسيك ميشود. درصد جيپسوم، از حاصلضرب مقدار جيپسوم بهصورت سانتيمول در كيلوگرم خاك و وزن معادل جيپسوم (86) بهصورت درصد، محاسبه ميشود، و
• ضخامت حداقل 15 سانتيمتر ( همچنين براي افق هيپر جيپسيك).
شناسايي صحرايي: جيپسوم ممكن است در شكل شبه ميسيليوم (p seudomycelia) بهصورت كريستالهاي درشت ( مشخص شده بهصورت nests،beards يا پوشش، يا بهصورت گروههاي ممتد از كريستالهاي فيبري) يا بهصورت تجمعات پودري فشرده يافت شود. شكل آخر به افق جيپسيك، ساختمان تودهاي و بافت شني ميدهد. تفاوت بين تجمعات پودري فشرده و بقيه در اصطلاح پتانسيل خاك مهم است.
افق جيپسيك ميتواند همراه با افق كلسيك باشد اما بهعلت حلاليت بيشتر جيپسوم نسبت به آهك، هميشه در موقعيتهاي مختلفي از پروفيل خاك وجود دارند.
خصوصيات ديگر: اندازهگيري مقدار جيپسوم در خاك جهت مشخص كردن مقدار جيپسوم مورد نياز و اضافه كردن، جهت اثبات وجود افق جيپسيك و توزيع جيپسوم در توده خاك مفيد است.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: زمانيكه افق هيپرجيپسيك سفت شود و به افق پتروجيپسيك تبديل شود، ممكن است ساختمان تودهاي يا پلاتي داشته باشد.
در مناطق خشك، افق جيپسيك همراه با افق كلسيك يا ساليك است. افق كلسيك و جيپسيك معمولا موقعيتهاي متفاوتي را در پروفيل خاك بهعلت تفاوت حلاليت كربنات كلسيم و جيپسوم اشغال ميكنند. آنها معمولا بهراحتي ميتوانند با مورفولوژي از هم تشخيص داده شوند(افق كلسيك را ببينيد). افق ساليك و جيپسيك نيز بههمين علت موقعيتهاي مختلفي را در پروفيل خاك اشغال ميكنند
افق فولويك
توصيف عمومي: افق فولويك افق ضخيم، سياه، در يا نزديك سطح است كه معمولا همراه با كانيهاي داراي تبلور ضعيف (معمولا آلوفانها) يا با كمپلكس آلمونيوم-ماده آلي است. چگالي ظاهري كم و داراي مقادير بالاي ماده آلي ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق فولويك بايد خواص زير را داشته باشد:
• خصوصيات افق انديك در سراسر ضخامتش، و
• واليوي مرطوب و كروماي 2 يا كمتر، و
• شاخص ملانيك بيشتر از 7/1، و
• ميانگين وزني 6 درصد يا بيشتر كربن آلي و 4 درصد يا بيشتر كربن آلي در همه بخشها، و
• مجموع ضخامت حداقل 30 سانتيمتر با كمتر از 10 سانتيمتر مواد غير فولويكي در بين آن.
شناسايي صحرايي: رنگ تيره شديد و ضخامت آن و ارتباط آن با رسوبات آتشفشاني، تشخيص افق فولويك را در صحرا آسان ميكند. بههر حال، تفاوت بين افق فولويك و ملانيك فقط پس از تجزيههاي آزمايشگاهي ميتواند مشخص شود
افق فراجيك
توصيف عمومي: افق فراجيك، افقي زير سطحي، طبيعي، غير سيماني، با شكل كلوخهاي و تخلخلي كه ريشه و آب نفوذي فقط از بين سطوح كلوخهها و رگهها در خاك نفوذ ميكند ميباشد. خواص طبيعي آنرا از سخت لايه شخم و سخت لايه سطحي حاصل عبور و مرور مستثني ميكند.
معيارهاي مشخصه: افق فراجيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• چگالي ظاهري بالا نسبت به افق رويي، و
• كمتر از 5/0 درصد كربن آلي، و
• مقاومت نفوذي در حالت FC بيشتر از kN/m50، و
• كلوخههاي هوا خشك با 10 دقيقه قرار گرفتن در آب شكسته يا از هم پاشيده ميشوند، و
• به محض تكرر خشكي و تري سيماني نميشوند، و
• ضخامت حداقل 25 سانتيمتر.
شناسايي صحرايي: افق فراجيك، ساختمان منشوري و/ يا بلوكي دارد. بخش دروني كلوخه ميتواند تخلخل كل نسبتا بالا، شامل حفرات بزرگتر از 200 ميليمتر داشته باشد اما به دليل تراكم حاشيه بيروني كلوخه، هيچ امتدادي بين حفرات درون كلوخه و بين كلوخه و تركها وجود ندارد و افق فراجيك به جز گهگاهي در امتداد رگههاي بين كلوخهاي، بدون فعاليت جانوران نقبزن فعال ميباشد.. در نتيجه اين سيستم بسته [1] بيش از 90 درصد حجم خاك نميتواند بهوسيله سيستم ريشهاي مورد تجسس قرار گيرد و آب نيز نميتواند در آن نفوذ كند. تخمين يا اندازه گيري اين حجم خاك ميتواند فقط با تركيب قسمتهاي افقي و عمودي افق فراجيك ميسر شود.
سطوح داخلي كلوخهها يا رگهها ميتواند رنگ، خصوصيات مينرالوژيكي و شيميايي يك افق شسته شده يا آلبيك يا شرايط زبانه زدن افق آلبيك را داشته باشد. در حضور سفره آب داراي نوسان، اين بخش از خاك از آهن و منگنز تهي ميشود. درحاليكه هواي باقيمانده به درون كلوخه ميرود، تجمع آهن پيوسته در سطح كلوخه و تجمع منگنز در درونتر كلوخه اتفاق خواهد افتاد (خصوصيات رنگ استاگنيك).
افق فراجيك، عمدتا، لومي است اما بافت لوميشن و رسي مستثني نيست. در وضعيت دومي نوع رس عمدتا كائولينيت ميباشد.
كلوخههاي خشك، سخت تا بي نهايت سخت، كلوخه هاي مرطوب، نرم تا بي نهايت نرم ميباشد و پايداري مرطوب آن ميتواند شكننده باشد. كلوخهها يا خاكدانههاي افق فراجيك زمانيكه فشار به كار ميرود تمايل به شكستن ناگهاني دارد تا تغيير شكل آهسته.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق فراجيك، ممكن است در زير يك افق آلبيك، كمبيك، اسپوديك يا آرجيك (نه لزوما مستقيما) قرار گيرد، مگر اينكه خاكي قسمت رويي را از دست داده باشد و ممكن است بخشي يا تمام آن با افق آرجيك نيمه پوشاني شده باشد. افقهاي فراجيك ممكن است در نواحي خشك در افق (پترو)دوريك ردهبندي شود. علاوه بر اين افق فراجيك ميتواند خواص استاگنيك را داشته باشد