Isooda
04-22-2014, 10:44 PM
مطالعه وتحقیق درباره بهداشت فردی در گردشگری، اطلاعاتی به دست میدهد که برای حال و آینده شخص بسیار مفید و موثر میباشد. وقوف به مسائل بهداشت در گردشگری، انسان را در استفاده کامل از زندگی سراسر آمیخته با نشاط و شادابی، چه به صورت یک فرد در سفر و چه به عنوان یک فرد در جامعه، کمک و یاری میکند. در این هنگام است که انسان به وسعت و ارزش سلامت گردشگری و بهداشت پی برده و به نیازمندیهای بهداشت در سفر خود و نیز به اهمیت سلامت خانواده و جامعه با دیده بیناتر مینگرد.
هر کس با مراعات بهداشت قادر است از لحاظ جسمانی روانی و اجتماعی در وضع مناسبی قرار گرفته و وظیفهای را که نسبت به خود و افراد خانواده و جامعه خود دارد به خوبی ادا کند. سلامت هرگز به عنوان هدیه به دست انسان نمیرسد مگر آنکه برای تحصیل آن کوشش کند تا بتواند تغییرات مثبتی در رفتار خود ایجاد کند.
ما معمولا بهداشت فردی در سفر را از بهداشت اجتماعی جدا میکنیم حال آنکه سرحد واضحی بین این دو وجود ندارد زیرا افرادند که جامعه را میسازند و همواره بین افراد و جامعه و بین جامعه و واحدهای مختلف سیاسی، فرهنگی و غیره که هر یک قسمتی از جامعه را تشکیل میدهند ارتباط و تاثیر متقابلی برقرار میکنند.
تاریخ توسعه و تکامل بهداشت عمومی
حقیقتا مشکل است و شاید دور از منطق، که (http://pnu-club.com/forumdisplay.php?271-%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%85%D8%AF%D9%8A%D8%B1%D9%8A%D8%AA-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%8A) درباره وضع بهداشت عمومی تا قبل از قرن نوزدهم با قاطعیت اظهارنظر کرد لیکن شواهد و آثار متون مختلف بر جای مانده از آن دوران، حاکی از آن است که وضع سلامت و تندرستی جوامع رضایت بخش نبوده است.
بر اساس همین شواهد تا 3900 سال قبل از میلاد مسیح، بیماری صرفا یک بلای آسمانی به شمار میآمد و کسی در کار و حال بیماران دخالت نمیکرد. کسی که مریض میشد، اگر خوب شدنی بود، خود به خود بهبود مییافت وگرنه میمرد .
البته در آماری که از تمدنهای باستانی به جا مانده مثل تمدن قدیم مصر، یونان و امپراطوری رم به شواهدی از بهداشت عمومی بر میخوردیم. به عنوان مثال در کاوشهای باستانشناسی به سیستم فاضلاب شهری و حمامهای عمومی توجه خاص شده است.
علیرغم اینکه در تاریخ زندگی انسان، بیماری برای او همیشه مسئلهای بوده که میبایستی با آن مبارزه نماید و پیشگیری از بیماریها یک نیاز واقعی محسوب میشده است، اما به خوبی میتوان جای پای عواملی را که همواره نقش تضعیف کننده در توسعه و تکامل بهداشت عمومی را داشتهاند در تاریخ پیدا نمود.
پس از گذشت زمان بس طولانی و رشد بسیار بطئی در زمینه بهداشت عمومی، در حدود سالهای 1500 میلادی است که نیاز جدی به توسعه بهداشت عمومی در اروپا احساس گردید. به طوری که در سال 1516 آقای «توماس موری» در اشاعه این فکر کوشش بسیار مینمود که بهداشت حافظ سلامتی است و طبابت ترمیم کننده آن، آثاری از پذیرش این تفکر را هر چند با خط مشی خیلی آرام و آهسته در جوامع اروپائی خاصه انگلستان، فرانسه، هلند و ایتالیا میبینیم لیکن در حدود سالهای 1600 این ممالک را به فکر تعیین معیار و ضابطه به منظور بازگوئی و اطلاع از وضع (http://pnu-club.com/forumdisplay.php?271-%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%85%D8%AF%D9%8A%D8%B1%D9%8A%D8%AA-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%8A) سلامتی جامعه انداخت و به این نکته توجه شد که بررسی مرگومیرها و به خصوص تجزیه و تحلیل علل آن میتواند بسیاری از مسائل و مشکلات بهداشتی را روشن نماید و از همین سالها به بعد است که میبینیم کشورهای اروپائی یکی بعد از دیگری مبادرات به سیستم سرشماری و ثبت وقایع حیاتی کردند.
نقش فقر و تنگدستی در ارتباط با بیماریها روشن شد و همین مسأله بود که دولت انگلستان را موظف به حمایت و ارائه خدمات رایگان به مستمندان کرد، برای به اجرا در آوردن همین طرز تفکر بود که دامنه فعالیت بهداشت عمومی گسترده شد و این سوال مطرح شد که نحوه ارائه خدمات بهداشتی و درمانی در قالب چه سیستمی و تحت چه ضوابطی و در چه کیفیتی میبایستی ارائه شود و در همین نقطه از تاریخ است که ملاحضه میشود کشورهای اروپایی در نحوه رسیدن به هدف فوقالذکر انشعاب حاصل کردند و این انشعاب متأثر از عوامل سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و حکومتی هر کشور میباشد به عنوان مثال در سال 1840 فرانسه اولین شبکه ملی خدمات بیمارستانی را طرحریزی کرد و در حدود همین دهه دانمارک خدمات بیمارستانی را جزء وظایف شهرداریها دانست و برخی دیگر از کشورهای اروپایی طرفدار سیستم بیمه خدمات درمانی شدند.
اولین کنگره بینالمللی بهداشت عمومی در سال 1851 در شهر پاریس تشکیل شد، در آن زمان تقسیمبندی خاصی برای بسیاری از بیماریها نداشتند و کنترلی بر بسیاری از بیماریهای عفونی در دست نبود. تئوری میکروبی، تازه مراحل تکوین را میگذراند. در فاصله بین 1849 تا 1854 «جوان اسنو» که در لندن طبابت میکرد اپیدمیولوژی وبا را مورد مطالعه قرار داد و انتقال آن را از طریق آب به اثبات رسانید، در 1856 «ویلیام بوود» این مطالعه را مورد تیفوئید انجام داد. در نیمه قرن نوزدهم مطالعات و آزمایشات پاستور در زمینه میکروبشناسی تصویری دقیق از نحوه انتقال بیماریهای عفونی ارائه داد. با رونق عصر باکتریولوژی و یافتن انواع واکسنها، اکثر بیماریهای عفونی قابل کنترل گردید و به مرور بعداز جنگ جهانی دوم تقریباً اکثر کشورهای جهان به فکر پیشگیری از (http://pnu-club.com/forumdisplay.php?271-%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%85%D8%AF%D9%8A%D8%B1%D9%8A%D8%AA-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%8A) بیماریها و استفاده از تکنیکهای متداول در زمینه واکسیناسیون، بهداشت محیط و سایر جنبههای بهداشت عمومی شدند.
در واقع بذر بهداشت که 3900 سال قبل از میلاد مسیح کاشته شده بود، پس از فراز و نشیبهای بسیار و پیشرفت تدریجی و آرام، در سال 1946، عالیترین ثمرات خود را به بار آورد. در این سال بود که اساسنامه سازمان جهانی بهداشت به تصویب رسید و در سال 1948 به مرحله اجرا گذارده شد. علت بوجود آمدن چنین سازمانی که در سطح جهانی کار کند این بود که بیماری را دشمن مشترک بشریت در سراسر جهان میدانستند زیرا اگر یک بیماری واگیردار در کشوری شیوع مییافت، سایر ممالک از آن در امان نبودند، سازمان جهانی بهداشت که در حال حاضر بیش از 150 کشور جهان عضو آن هستند با مبادله اطلاعات و تجربیات خود، برای رسیدن به بالاترین سطح ممکن بهداشت در سراسر جهان با یکدیگر همکاری میکنند. این سازمان اهم تلاش خود را معطوف به رفع مشکلات بهداشتی که کشورهای جهان قادر نیستند با منابع موجود خود آنها را حل کنند، مینماید.
هر کس با مراعات بهداشت قادر است از لحاظ جسمانی روانی و اجتماعی در وضع مناسبی قرار گرفته و وظیفهای را که نسبت به خود و افراد خانواده و جامعه خود دارد به خوبی ادا کند. سلامت هرگز به عنوان هدیه به دست انسان نمیرسد مگر آنکه برای تحصیل آن کوشش کند تا بتواند تغییرات مثبتی در رفتار خود ایجاد کند.
ما معمولا بهداشت فردی در سفر را از بهداشت اجتماعی جدا میکنیم حال آنکه سرحد واضحی بین این دو وجود ندارد زیرا افرادند که جامعه را میسازند و همواره بین افراد و جامعه و بین جامعه و واحدهای مختلف سیاسی، فرهنگی و غیره که هر یک قسمتی از جامعه را تشکیل میدهند ارتباط و تاثیر متقابلی برقرار میکنند.
تاریخ توسعه و تکامل بهداشت عمومی
حقیقتا مشکل است و شاید دور از منطق، که (http://pnu-club.com/forumdisplay.php?271-%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%85%D8%AF%D9%8A%D8%B1%D9%8A%D8%AA-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%8A) درباره وضع بهداشت عمومی تا قبل از قرن نوزدهم با قاطعیت اظهارنظر کرد لیکن شواهد و آثار متون مختلف بر جای مانده از آن دوران، حاکی از آن است که وضع سلامت و تندرستی جوامع رضایت بخش نبوده است.
بر اساس همین شواهد تا 3900 سال قبل از میلاد مسیح، بیماری صرفا یک بلای آسمانی به شمار میآمد و کسی در کار و حال بیماران دخالت نمیکرد. کسی که مریض میشد، اگر خوب شدنی بود، خود به خود بهبود مییافت وگرنه میمرد .
البته در آماری که از تمدنهای باستانی به جا مانده مثل تمدن قدیم مصر، یونان و امپراطوری رم به شواهدی از بهداشت عمومی بر میخوردیم. به عنوان مثال در کاوشهای باستانشناسی به سیستم فاضلاب شهری و حمامهای عمومی توجه خاص شده است.
علیرغم اینکه در تاریخ زندگی انسان، بیماری برای او همیشه مسئلهای بوده که میبایستی با آن مبارزه نماید و پیشگیری از بیماریها یک نیاز واقعی محسوب میشده است، اما به خوبی میتوان جای پای عواملی را که همواره نقش تضعیف کننده در توسعه و تکامل بهداشت عمومی را داشتهاند در تاریخ پیدا نمود.
پس از گذشت زمان بس طولانی و رشد بسیار بطئی در زمینه بهداشت عمومی، در حدود سالهای 1500 میلادی است که نیاز جدی به توسعه بهداشت عمومی در اروپا احساس گردید. به طوری که در سال 1516 آقای «توماس موری» در اشاعه این فکر کوشش بسیار مینمود که بهداشت حافظ سلامتی است و طبابت ترمیم کننده آن، آثاری از پذیرش این تفکر را هر چند با خط مشی خیلی آرام و آهسته در جوامع اروپائی خاصه انگلستان، فرانسه، هلند و ایتالیا میبینیم لیکن در حدود سالهای 1600 این ممالک را به فکر تعیین معیار و ضابطه به منظور بازگوئی و اطلاع از وضع (http://pnu-club.com/forumdisplay.php?271-%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%85%D8%AF%D9%8A%D8%B1%D9%8A%D8%AA-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%8A) سلامتی جامعه انداخت و به این نکته توجه شد که بررسی مرگومیرها و به خصوص تجزیه و تحلیل علل آن میتواند بسیاری از مسائل و مشکلات بهداشتی را روشن نماید و از همین سالها به بعد است که میبینیم کشورهای اروپائی یکی بعد از دیگری مبادرات به سیستم سرشماری و ثبت وقایع حیاتی کردند.
نقش فقر و تنگدستی در ارتباط با بیماریها روشن شد و همین مسأله بود که دولت انگلستان را موظف به حمایت و ارائه خدمات رایگان به مستمندان کرد، برای به اجرا در آوردن همین طرز تفکر بود که دامنه فعالیت بهداشت عمومی گسترده شد و این سوال مطرح شد که نحوه ارائه خدمات بهداشتی و درمانی در قالب چه سیستمی و تحت چه ضوابطی و در چه کیفیتی میبایستی ارائه شود و در همین نقطه از تاریخ است که ملاحضه میشود کشورهای اروپایی در نحوه رسیدن به هدف فوقالذکر انشعاب حاصل کردند و این انشعاب متأثر از عوامل سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و حکومتی هر کشور میباشد به عنوان مثال در سال 1840 فرانسه اولین شبکه ملی خدمات بیمارستانی را طرحریزی کرد و در حدود همین دهه دانمارک خدمات بیمارستانی را جزء وظایف شهرداریها دانست و برخی دیگر از کشورهای اروپایی طرفدار سیستم بیمه خدمات درمانی شدند.
اولین کنگره بینالمللی بهداشت عمومی در سال 1851 در شهر پاریس تشکیل شد، در آن زمان تقسیمبندی خاصی برای بسیاری از بیماریها نداشتند و کنترلی بر بسیاری از بیماریهای عفونی در دست نبود. تئوری میکروبی، تازه مراحل تکوین را میگذراند. در فاصله بین 1849 تا 1854 «جوان اسنو» که در لندن طبابت میکرد اپیدمیولوژی وبا را مورد مطالعه قرار داد و انتقال آن را از طریق آب به اثبات رسانید، در 1856 «ویلیام بوود» این مطالعه را مورد تیفوئید انجام داد. در نیمه قرن نوزدهم مطالعات و آزمایشات پاستور در زمینه میکروبشناسی تصویری دقیق از نحوه انتقال بیماریهای عفونی ارائه داد. با رونق عصر باکتریولوژی و یافتن انواع واکسنها، اکثر بیماریهای عفونی قابل کنترل گردید و به مرور بعداز جنگ جهانی دوم تقریباً اکثر کشورهای جهان به فکر پیشگیری از (http://pnu-club.com/forumdisplay.php?271-%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%85%D8%AF%D9%8A%D8%B1%D9%8A%D8%AA-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%8A) بیماریها و استفاده از تکنیکهای متداول در زمینه واکسیناسیون، بهداشت محیط و سایر جنبههای بهداشت عمومی شدند.
در واقع بذر بهداشت که 3900 سال قبل از میلاد مسیح کاشته شده بود، پس از فراز و نشیبهای بسیار و پیشرفت تدریجی و آرام، در سال 1946، عالیترین ثمرات خود را به بار آورد. در این سال بود که اساسنامه سازمان جهانی بهداشت به تصویب رسید و در سال 1948 به مرحله اجرا گذارده شد. علت بوجود آمدن چنین سازمانی که در سطح جهانی کار کند این بود که بیماری را دشمن مشترک بشریت در سراسر جهان میدانستند زیرا اگر یک بیماری واگیردار در کشوری شیوع مییافت، سایر ممالک از آن در امان نبودند، سازمان جهانی بهداشت که در حال حاضر بیش از 150 کشور جهان عضو آن هستند با مبادله اطلاعات و تجربیات خود، برای رسیدن به بالاترین سطح ممکن بهداشت در سراسر جهان با یکدیگر همکاری میکنند. این سازمان اهم تلاش خود را معطوف به رفع مشکلات بهداشتی که کشورهای جهان قادر نیستند با منابع موجود خود آنها را حل کنند، مینماید.