PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : در باره طراحي بيشتر بدانيم



Borna66
06-11-2009, 02:44 PM
هنر طراحي

جنيني: طراحي؛ سنگ زيرين همه هنرها و همه كارهاي دست ساز است.هيچ مي داني طراحي با قلم و مركب ترا به كجا

مي رساند؟

دست ترا ورزيده مي كند و به تو توانايي



مي دهد تا بتواني طرحهايي را كه در



ذهنت پرورانده اي به نمايش در آوري.

هگل: (هنر نقاشي) تقليد از طبيعت (كوشش بي فايده)و(پست تر از آنچه طبيعت به ما نشان مي دهد.

بودلر:(رقابت با طبيعت)يا تكرار آن چه با چشم ديده مي شود.

انگر :پيش از آنكه به فكر نقاشي كردن بيفتيد؛مدت زيادي طراحي كنيد .كسي كه پي خانه اش را محكم بريزد با خيال آسوده در آن مي خوابد.

دلاكروا:...طراحي يكي از مهم ترين مسائل و مشكل ترين آنهاست.

آرميني:طراحي مانند نور الهه زيبايي است. طراحي داراي نيروي خارق العاده اي است وآشنايي با آن براي همه لازم است.كسي كه كاملا از آن ناآگاه است همانند يك نابينا است.

مورتي:هنرمند به وسيله طراحي سعي مي كند نحوه ديدنش را به ديگران بفهماند.بايد اول طبيعت را عميقا بشناسيد و سپس در صورت نياز آن را طراحي كنيد.اين يك معادله است . پس بهتر است بگوييم : شناختن برابر است با طراحي كردن . واين معادله به نظر من كليدي است كه طراحي و شيوه هاي بسيار حساس آن را بايد به وسيله آن ارزيابي كرد.

لوني:طراحي پديده اي است ملكوتي ...پژوهشي است انديشمندانه با ارزشهاي والا به همين دليل است كه آن را آسماني مي نامم ؛ زيرا هنري بسيار ارزنده از آن پديد مي آيد .هنر طراحي آنقدر ارزنده و عالي است كه تو بدون راهنمايي آن نمي تواني در عرصه هنرهايي مثل مجسمه سازي ؛نقاشي ومعماري قدم بگذاري.

ميكلوچي :طراحي يعني درك ارتباط بين طرح وشي ء.ارتباطي كه نه علمي است و نه عيني ؛ بلكه ارتباطي ذهني و آفريننده.

طراحي اختراع انسان است؛طراحي زير بناي كليه هنرهاي تجسمي است.




طراحي

براي يادگيري طراحي دو نكته بسيار مهم بنظرمي رسد.خوب ديدن و طراحي نمودن.

در طراحي با سه دسته از وسايل سر وكار داريم:

1- ابزار يا وسايل اثر گذار:

ابزاري كه روي چيزي اثر مي گذارند. مانند(انواع مدادها ؛ زغال ؛ آب مركب ؛ قلم مو ؛ قلم آهني ؛ گچ پاستل:و...)

2- زمينه يا سطوح اثر پذير:

ابزاري كه از چيزي اثر مي پذيرند. مانند (تخته و كاغذ ؛ مقوا ؛ پارچه ؛ و...)

3- وسايل و ابزار كمكي (مانند تختـه شاسي ؛ گيره كاغذ ؛ سه پايه طراحي ؛ پا ك كن ؛ تيغ يا كاتر؛ تراش ؛كاغذ سمباده(براي تيز كردن نوك زغال يا گچ پاستل)؛ پونز؛ چسب ؛ پالت؛ثابت كننده (فيكساتور) و...


ابزار اثر گذار

مداد مدادكنته مدادرنگي پاستل رنگ روغن آب رنگ زغال قلم مو خود كار راپيد وگراف روان نويس گواش ماژيك قلمهاي فلزي مركب آكريليك

انواع مدادها

انواع مدادهاي گرافيتي: سه نوع مداد گرافيتي وجود دارد:( براي طراحي بيش تر ازاين مدادها استفاده مي شود.)مدادهاي مدادهاي مدادهاي

- مدادهاي نرم با علامت براي طراحي مناسب است .هر چه شماره بالاتر باشد مغز مداد نرم تر است وخطوط پر رنگ تر و ضخيم تري ايجاد مي كند.

- مدادهاي سخت با علامت خطوط كم رنگ تر و نازك تري ايجاد مي كنند .هر چه شماره بالاتر باشد مغز مداد سخت تر است.( براي طراحيهاي مهندسي)

- مداد متوسط يا مدادهاي معمولي هستند كه براي نوشتن به كار مي روند.

مداد كنته:مداد كنته بر دو نوع است .1- مداد كنته گچي 2- مداد كنته روغني

اين مداد مخصوص سياه قلم است و در نقاشي از آن استفاده مي شود و مغز آن اغلب از زغال چرب تهيه ميشود...بسيار پر رنگ ونرم است و رنگ آن قهوه اي يا سياه است . مداد كنته ؛مانند زغال طراحي بافتها و سايه - روشن هاي زيبائي روي كاغذ پديد مي آورد ؛ با اين تفاوت كه اثر مداد كنته پر رنگتر و ثابت تر است .در طراحي با مداد كنته و بافت مقواي طراحي تاثير فراواني در زيبايي طرح كشيده شده دارد.

مداد كنته روغني كم بافت تر از مداد كنته گچي است و نوك آن مانند كنته گچي شكننده نيست و نمي توان سايه ها را محو كرد.مداد كنته گچي بافتهاي بهتري را بوجود مي آورد و محو شدن آن نيز آسانتر است.

گاه از محو كن ؛پنبه و حتي انگشت دست براي محو كردن و يكدست نمودن سايه هاي طرح و ايجاد سايه- روشن استفاده مي شود.

مداد رنگي:اين مداد داراي نوك رنگي است و در نقاشي از آن استفاده مي شود .كار با مداد رنگي به نوع مدا د و مهارت دست در شيوه رنگ آميزي بستگي دارد.حالت و جهت حركت دست ؛ شدت فشار دست بر روي كاغذ و انتخاب بجاي رنگها عوامل مهمي در نقاشي با مداد رنگي هستند.

مداد رنگي بايد نوك پر رنگ و نرم داشته باشد.برخي از مداد رنگيها داراي نوك زبر و خشن هستند كه استفاده ازآنها اصلا براي رنگ آميزي مناسب نيست.از مدادرنگي هم به صورت خشك و هم به صورت خيس استفاده مي شود.(نوع خاصي از مداد رنگي وجود دارد كه نوك آن در آب حل مي شود مانند آبرنگ)

پاستل:نوك اين ابزارداراي مواد رنگين است.قدرت تركيب رنگها در پاستل گچي بيشتر است .

نقاشي به شيوه پاستل گچي معمولا روي مقواهاي رنگي مخصوصي كه {مقواي پاستل}ناميده مي شود ؛ صورت مي گيرد.مقواي پاستل بافتهاي درشتي دارد.

در اين شيوه ابتدا باپاستل گچي طرح را رنگ مي زنند و سپس با انگشت؛ پنبه يا محو كن رنگها را محو مي كنند. ويژگي پاستل گچي در محو شدن زيباي رنگها ؛ ايجاد سايه - روشنهاي شفاف و هاله هاي رنگي است.

پاستل در دو نوع گچي و روغني است . پاستل روغني ( مداد شمعي) بيشتر براي نقاشي كودكان مناسب است. پاستل روغني بر خلاف پاستل گچي به راحتي قابل محو شدن نيست.(براي محو كردن از بنزين استفاده ميشود.)رنگهاي آن بسيار شفاف و نقاشي با آن نسبتا ساده و دلنشين است.

بيشتر پاستلهاي روغني ساده و ارزان از كيفيت خوبي برخوردار نيستند. پاستل 32 رنگه چيني نمونه اي از پاستلهاي روغني مطلوب و شفاف به شمار مي رود.

رنگ روغن:رنگ روغن اگر چه ماده اي است كه براي نقاشي به كار مي رود.ولي شيوه رنگ و روغن حرفه اي ترين شيوه نقـاشي است و بيشتر هنـرمند ا ن بزرگ جهان تا بلو هاي خود را به اين شيوه كشيده اند نقاشي با رنگ روغن اين امكان را به نقاش مي دهد كه شفافترين و واقعي ترين رنگها را به كار ببرد و نقاشي خود را در طبيعي ترين حالت بكشد.از سوي ديگر تصحيح اشتباهات نقاش با اين تكنيك آسانتر و عملي تر است.

نقاشي با رنگ - روغن به تجربه و امكانات زيادي نيازمند است؛ از اين رو پرداختن به اين شيوه براي كودكان و نوجواناني كه از امكانات و تجربه كافي برخودار نيستند ؛گاه دشوار است.

آبرنگ:شيوه آبرنگ يكي از دشوارترين و زيباترين شيو هاي نقاشي است.

در نقاشي با آبرنگ ؛ايجاد سايه - روشن ؛محو كردن رنگها و نيز تركيب رنگها با ايجاد رنگهاي تازه به راحتي امكان پذير است.

در نقاشي با آبرنگ ؛براي رقيق شدن رنگها از آب استفاده مي شود.در نقاشي با آبرنگ ؛بر خلاف نقاشي با رنگ- روغن و پاستل گچي ؛ابتدا رنگهاي روشن به كار مي رود و سپس روي رنگهاي روشن؛رنگهاي نيم سايه و سايه قرار مي گيرد.

رنگ آبرنگ ؛هم به صورت لوله اي(خميري) و هم به قرصي(خشك)يافت مي شود. زيبايي نقاشي آبرنگ به كيفيت رنگ ؛قلم مو؛كاغذ و نيز مهارت كافي در رنگ آميزي بستگي دارد.

رنگهاي آبرنگ بايد شفاف و خوشرنگ باشد. تنوع رنگهاي آبرنگ و كيفيت مطلوب آن در زيبايي نقاشي اثر فراوان دارد.(وينزر - و ليرا)نمونه هايي ازآبرنگهاي مناسب به شمار مي رود.

.براي كار با آبرنگ از قلم موهاي مخصوص(داراي موي نرم)استفاده مي شود.

زغال:بهترين وسيله براي طراحي است .امروزه زغال طراحي به دو روش تهيه مي شود :درروش اول از سوختن شاخه هاي باريك درختان؛از جمله ساقه ي نازك درخت مو و بيدبه دست مي آيد .روش دوم با پرس كردن و متراكم كردن گرد زغال و چسب گياهي.

زغال را همان گونه كه مداد را در دست مي گيريم به آرامي روي كاغذ مي كشيم؛چون زغال طراحي شكننده است و در اثر فشار زياد خرد مي شود.براي اين كه بخشي از طرح را تاريك كنيم كمي به زغال فشار مي آوريم .با تكرار خطوط نزديك به هم تيرگي ايجاد مي شود و با كم و زياد كردن فشار دست ويا تراكم خطوط درجات مختلف تيرگي به دست مي آيد.با محو كن ؛انگشت يا دستمال كاغذي مي توان سايه ها را ملايم و يكنواخت كرد.تا جايي كه ممكن است از مداد پاك كن استفاده نمي كنيم. (فقط درخشندگي نور)

طرح زغالي را بايد با مايع ثابت كننده پوشاند زيرا گرد زغال بر اثر تماس با اشيا پاك مي شود.اين مايع فيكساتيو نام دارد .

قلم مو:قلم موي آبرنگ يا گواش داراي موهاي بسيار نرم بوده واگر آنها راخيس كنيم نوك قلم تيز شده و موهاي آن بهم مي چسبد (جنس آن از موي سمور ويا سنجاب ويا گربه تهيه مي شود.)

قلم موي رنگ روغن موها ي زبر تر و خشك تر و كلفت تري دارد و با خيس كردن موها تغيير حالت نمي دهند (جنس قلم مو از يال و موي اسب تهيه مي شود.)

خودكار:نوك آن فلزي و در رنگهاي گوناگون وجود دارد.

راپيد و گراف:در مخزن راپيد جوهرهاي رنگي ريخته و نوك آن قابل تعويض است.(خطوط با ضخامتهاي گوناگون)

روان نويس: از اين ابزارمعمولا به صورت تك رنگ استفاده مي شود.

گواش:گواش هم از مواد رنگين (غليظ) است كه حلال آن آب مي باشد و با قلم مو مورد استفاده قرار مي گيرد.در نقاشي با گواش؛ اگر رنگها با آب بيشتر تركيب شود تكنيكي شبيه آبرنگ پديد مي آيد و اگر رنگها به طور غليظ استفاده شود تكنيكي شبيه رنگ - روغن پديد مي آيد.

ماژيك:نوك اين ابزار نمدي ودررنگهاي گوناگون وجود دارد.ماژيك نيز وسيله مناسبي براي نقاشي؛به ويژه نقاشي كودكان ؛است. ماژيك رنگهاي شفاف و دلنشيني دارد و مانند مداد رنگي؛كنترل رنگها و خطها ي آن بر روي كاغذ آسان است.

ماژيك به دو نوع آبي و تينري تقسيم مي شود. رنگ ماژيك تينري شفاف تر و ماند گار تر است. اشكال ماژيك در اين است كه ايجاد سايه - روشن با آن آسان نيست و رنگ آميزي آن به خلاقيت؛مهارت و فراگيري چنداني بستگي ندارد.

سر قلمهاي فلزي: از اين قلمـها همراه با آب مركب براي طراحي بر روي كاغذ مورد استـفاده قرار مي گيرد.براي طراحي هم از تكنيك خيس (خيس كردن تمام يا بخشهايي از كاغذ)و هم از تكنيك خشك مي توان استفاده كرد.

مركب: مركب در دو نوع يك رنگ( سياه يا قهوه اي) و رنگي وجود دارد. نقاشي با مركب مانند نقاشي با آ برنگ است . مركبهايي چون اكولين رنگهاي شفاف و دلنشين دارد.

براي طراحي با آب مركب؛بايد از كاغذ زبر و مكنده كه در برابر رطوبت استقامت داشته باشد استفاده كرد.جسم ساده اي را براي تمرين انتخاب مي كنيم. ابتدا مرز خارجي آن جسم را با مداد مشخص مي كنيم.مركب را با مقدار زيادي آب مخلوط مي كنيم و قلم موي آغشته به آن را به سرعت در قسمتي كه بايد تاريك مي كنيم به گردش در مي آوريم. بايدسعي مي كنيم لكه تاريك يكدست ويكنواخت باشد. قلم مورا بيش از يك بار روي لكه مزبور نمي كشيم،در غير اين صورت طراوت وشفافيتش را از دست خواهد داد.اگر كاغذ طراحي (زمينه) خشك باشد ؛ مسلما در مرز بين روشني و تاريكي ؛خط بريده اي به جا خواهد ماند. چنانچه پيش از آغاز كار؛زمينه را با قلم مو و يا اسفنج مرطوب كنيم ؛لكه تاريك به طور طبيعي در فضاي روشن كاغذ دوانده مي شود وديگر خط بريده در مرز تاريكي و روشني ديده نخواهد شد.در اين شيوه؛ طراح بايد در طراحي اجسام مهارت كافي داشته باشد و سايه ها و روشنيها را دقيقا تشخيص دهد ؛چون لكه هايي كه ايجاد مي شوند .ديگر قابل حذف كردن نيست.

اثر مركب را نمي توان مثل اثر مداد محو كرد؛به همين دليل بايد جاي هر خط را قبلا بدانيم . اگر اشتباهي رخ داد و يا تغييري به نظرمان رسيد آن را در همان تمرين اصلاح كنيم. هرگز اثر مركب را با تيغ يا جوهر پاك كن نمي تراشيم ؛ چون از طراوات طرح كاسته مي شود.

آكريليك:آكريليك نيز نوعي از نقاشي است كه با آب رقيق مي شود و به شيوه رنگ آميزي غليظ مورد استفاده قرار مي گيرد.

ابزار اثر پذير:

كاغذكاهي فيلي گلاسه پوستي اشتينباخ واتمن كانسون فابر يا نا الوان مومي طلق دستمال كاغذ ي مقواي پاستل كاغذ چاپ كاغذ مشكي كاغذ كادو ديوار زمين سنگ و...

نوع قلم و نوع كاغذ:

آبرنگ و آب مركب: مقوا يا كاغذ مكنده (كاغذ نرم و تقربيا كلفت)مقواهاي فيلي-اشتنباخ - واتمن - كانسون - فابريانا

پاستل:مقواي پاستل(كاغذ خيلي سفت و موج داركه در رنكهاي گوناگون وجوددارد.

زغال:كاغذ كاهي؛كاغذ زبر و پرز دار

مداد رنگي:كاغذ موج دار اشتينباخ يا فيلي

سياه قلم(مداد كنتهhttp://www.pnu-club.com/imported/2009/03/228.gifكاغذ موج دار

راپيد:كاغذ كالك يا براق يا كلاسه

ماژيك:بسياري از كاغذ ها

مداد شمعي:همه كاغذها

رنگ روغن: روي بوم - كاغذ- چوب- فيبر- پارچه(گوني تا ابريشم)- شيشه - سنگ- ديوار- فلز- مقوا-

عناصر دنياي ديد

عناصر بصري(الفباي طراحي-عناصر مهم طراحي )

نقطه:اثري را كه هروسيله اي ازخود بجا مي گذارد واندازه مشخصي ندارد رانقطه مي گويند.

خط:ازحركت نقطه خط بوجود مي آيد.(طولي است بدون عرض)

سطح: سطح فقط داراي دو بعدي طول وعرض است.(شكلهاي دو بعدي-يك ليوان درواقع دوشكل دوبعدي مشخصي دارد.دايره ومستطيل)

حجم:بر روي سطح دو بعدي(مثلاكاغذ)بطور مجازي نه حقيقي بيان مي شود. در هر صو رت حجم قابل روئت ؛فقط جنبه بصري دارد؛يعني تنها با چشم ديده ميشود و به هيچ وجه قابل لمس نيست.درطراحي با سايه هاي مختلف (سايه و روشن) حجم ايجاد مي شود .(طول ؛عرض؛ ارتفاع)

سايه:(والر يا ارزش رنگي) ايجاد سايه و روشن .درطـراحي با مداد با تغيير فشـار دست مي توان سايه وروشن هاي زيبايي بوجود آورد.توجه به سايه ها يا حد دو تاريكي يا دو روشنائي رااز هم تميز دادن مهم است.در طراحي مي توان تنها به تاريكي و روشنائي تكيه كرد و بدون خط يا نقطه شكلي را مجسم نمود.ارزش رنگي مي تواند بيان كننده عواطف و حالتها باشد.

بافت:(تكسچر) به احساس زبري ونرمي كه از اجسام درما ايجاد مي شود بافت مي گويند . اثرمداد بر كاغذ به دليل فشارهاي مختلف دست بافت هاي مختـلفي نيز به وجود مي آورد. (بافت هاي مختلف حا لاتي از آرامش ؛ هيجان ؛غم ؛شادي؛گرمي ؛ سردي؛ خشونت؛ لطافت؛ انعكاس نور و روشني و تاريكي ؛بزرگي و كوچكي ...را بوجود مي آورد.)

حركت: حركت متضاد ايستائي است؛ نيرو- پويايي- ريتم و زمان به اين عنصر مربوط مي شود. درتصويرحركت واقعي وجود ندارد ولي نيروها بوسيله ريتم عناصر-هماهنگي-تعادل-تناسب-دوري ونزديكي-..به بيننده القا مي شود. (مي گوئيم اين طراحي زنده است.)

رنگ:در طراحي رنگ وجود ندارد.


انواع خطوط:

خطوط عـمودي : ( قائم ) خطوطي كه با زمين زاويه 90درجه مي سازند . اين خطوط داراي استحـكام- فعال - با دوا م - نيرومند - نمايشگر تعادل و ايستائي و ثبات هستند.(نازك - ضخيم - تاريك - روشن)

خطوط افقي:خطوطي كه داراي سكون بدون حركت– آرامش بخش - وبدون هيجان و يك نواخت هستند.

خطوط مورب:(كج )خطوطي كه نه عمودي هستند ونه افقي بين اين خط قرار دارند.خط مايل پويا ترين خط است ؛ جنبش و كشاكش بصري ايجاد مي كند ؛ حالتي نا پايدار داردو تحرك آن بر انجام عمل دلالت مي كند. ( خطوطي كه بيانگر حركت- بي قراري- عدم تعادل )

خطوط زاويه دار:خطي كه مسير گردشش در زمانهاي مختلف تغيير كرده است.

خطوط دندانه دار: از تكرار يكنواخت ويا ناهماهنگ خط زاويه دار پديد مي آيد. نمايشگر خشونت و عصبانيت.

خطوط منحني:خطي كه آرامش – ملايمت را بيان مي كند.خطي است نرم ؛ لغزنده؛ بدون خطر و آرامش دهنده .نوسانات خطوط منحني را روي تپه هاي مي توان مشاهده كرد.بخشي از يك دائره است.

خطوط مواج :خطي است كه از تكرار نامنظم منحنيها پديد آمده - امواج دريا ؛حركت بدن مار.

خطوط مار پيچ:خطوطي كه حول محور خود مي چرخند.(تكرار منحنيها ).

طراحي خطي وارزش خطي

خط در طراحي مي تواند بيانگر ويژگيهاي زير باشد:

الف- جنسيت موضوع رانشان دهد.(شيشه-چوب-سنگ-..)

ب- مسيرجهت تابش نوروحجم رانشان دهد.

ج- لطافت وخشونت موضوع رانشان دهد.

د- حالتهاي رواني مدل وسنگين و وزن اشيا رانشان دهد.

انواع سطح:

سطح هندسي:دايره؛ مربع و..

سطح غير هندسي:ماهي ؛آدم؛..

اشكال سطوح:

ا- سطوح صاف ومسطح: روي ميز ؛كاغذ؛كف خيابان؛آب آرام؛..

2- سطوح پست و بلند و داراي انحنا:پشت بام خانه هاي قديمي؛مواج دريا؛..

3- سطوح پيچيده:سطح روي مته ها؛سطح بعضي از مجسمه ها ؛..

تذكرات مهم قبل از طراحي (براي طراحي بايد به نكات زير توجه كرد) :

1 - انتخاب موضوع

2- تنظيم اشيا

3-انتخاب نقطـه ديد- (انتخاب زاويه ديد )

4 -تاثير كيفيت نور ( تنظيم نور)

5- منظره ياب

6-خط افـق

7 -كادر

8- هم آهنگي ابعاد كاغذ با مدل

9 - تركيب بندي

10-مراحل طراحي ( طراحي خطوط اصلي)

11 - اندازه گـيري

12 - ايجاد فضاي مثبت و منفي

13 - سايه روشن

14- عمق نمايي

15 - حجم نمايي

1 - انتخاب موضوع:

انتخاب موضوع در طراحي اهميت فراواني دارد.موضوع مي تواند طبيعت (درختان ؛گل ؛منظره؛و...)يا طبيعت بيجان(ظروف مختلف؛ميوه؛پارچه؛و...)باشد.

طبيعت بيجان

طبيعت بيجان به همه اجسامي گفته مي شود كه در طبيعت وجود دارند ولي حركت ندارند . درانتخاب موضوع براي طبيعت بيجان در آغاز از وسايل ساده و معمولي استفاده مي كنيم .اشيا عادي مي تواند به عنوان موضوعات عالي در طراحي بكار گرفته شوند و اين تنها با خوب ديدن امكان دارد.

سعي كنيم اشيا عادي را از زاويه هاي متفاوت ببينيم وتجسم خود را به پرواز در آوريم.

اشيائي كه از نظر اندازه ؛ حجم ؛ رنگ وجنسيت متفاوت است براي طراحي مناسب تر هستند . در تمرينهاي اوليه تعداد كمي از اشياء را مدل قرار مي دهيم 0.هر قدر مدل ساده تر باشد نتيجه زودتر و بهتر به دست مي آيد.

طراحي از منظره

در طبيعت شكلهاي فراواني وجود دارد . بايد در انتخاب آنها تصميم بگيريم.بايد بدانيم كه چه مقدار از آنها را در كاغذ طراحي جاي دهيم ؛چه عناصري مورد نياز ماست و كدام را حذف يا ناديده گرفت.

براي طراحي از طبيعت و منظره ها مي توان از دشت - درخت - رودخانه - گل - خانه- جاده - خيابان - كوچه-و... طراحي كرد.

طراحي از حيوانات

براي طراحي از حيوانات مي توان به باغ وحش يا آخور حيوانات سر زد و از حالتهاي مختلف آنها طراحي كرد.براي طراحي از ماهيها هم مي توان به حوض خانه هاي قديمي يا آكواريوم سر زد.

طراحي از انسان

اندام انسان از عجايب شگفت انگيز خلقت است.طراحي از اندام انسان براي طراحان و نقاشان از اهميت خاصي برخورد است.آشنائي با خصوصيات كلي اندام انسان ؛آگاهي از كالبد انسان ؛استخوان ها ؛عضلات و مفاصل ؛كشف حالات انسان در حال حركت و كار ؛ پي بردن به بيان و حالتهاي صورت انسان و...همه اينهاموضوعات جالبي براي طراحي است.

تفاوت بين طراحي از طبيعت با طراحي در كارگاه

الف - مدل زنده را معمو لا در فضاي بسته ( كارگاه ) مي نشانيم و نحوه نشستن مدل و تنظيم اشياء( در طبيعت بي جان ) بسته به اراده و تصميم خود ما است ؛ حال آنكه طراحي از نماي طبيعت در فضـاي باز انجام مي گيرد و عنـاصر موجود در آن به ميل ما جا به جا نمي شوند.

ب - تابش نور به مدل زنده و ساير اجسامي كه در كار گاه مي گذاريم مي تواند به اراده ما تنظيم شود؛ولي طبيعت مستقيما از آفتاب روشنايي مي گيرد.

ج - در كارگاه ارزش مايه هاي تاريك و روشن ( رنگ مدل ) به دليل تابش نور ثابت تغيير نمي كند .

د - در طبيعت ، زاويه تابش آفتاب دائما تغيير مي كند ، ساعات مختلف روز ، فصلها ، موقعيت جغرافيايي ، موقعيت جوي ، ابر، مه ، غبار ، رطوبت يا خشكي هوا در ميزان روشنايي آفتاب (در نتيجه رنگ اجسام )اثر مي گذارد.

بهترين وقت براي طراحي از طبيعت ساعت 9 تا 11 صبح و عصرها تقريبا ساعت 3 تا 5 عصر است.

در طراحي از طبيعت فضاي آسمان را كمتر از فضاي زمين مي گيريم و شكلها را طوري در كاغذ جا مي دهيم كه بخشي از فضاي آسمان را بپوشاند . به اين ترتيب فضاي بالا و پايين طرح به هم پيوسته خواهند شد و جنبشي در بين شكلها پديد مي آيد.

در آسمان ،گاه لكه هاي ابرديده مي شود . براي ايجاد تعادل بين شكلها و براي اينكه فضاي بالاي كاغذ خالي نماند فرم چند لكه ابر را طرح مي كنيم.

غالبا اتفاق مي افتد كه انسان نقطه خوبي را پيدا مي كند و پس از نشستن در مي يابد كه همه چيز عوض شده است در اين حالت استفاده از منظره ياب مي تواند كمك موثري براي انتخاب نقطه ديد ما باشد.


2 - تنظيم اشيا:

براي طراحي از چند شي؛ ابتدا طرح كلي هر يك را جدا گانه ايجاد مي كنيم . سپس آنها را در كنار هم و با تركيب مناسب در كادر قرار مي دهيم .ايجاد ارتباط مناسب بين اشيا ؛ قرارگيري آنها به بهترين نحو در كادر و ايجاد تعادل ميان فضاي مثبت و منفي اهميت زيادي دارد. (توجه به يكپارچگي و نظم اشيا)

براي طـراحي از اشيا مختلف ؛ قبل از هر چيز بايد آنها را دريك نظـم كلي كنار هم بچنيم ؛ آنها را به نحوي كنار هم مي چينيم كه همه در يك سطح نباشند.بهتر است حركتي در بين اجسام ديده شود. سپس بهترين وضعيت قرار گيري اشيا را در كادر ايجاد كنيم.اگر تعداد قطعات متنوع ؛ نسبتهاي مختلف ؛ اندازه هاي متفاوت ؛ رنگهاي مختلف و فاصله اشيا از هم كم باشد بيشتر جلب تو جه مي كند.

3- انتخاب نقطه ديد(زاويه ديد)

پس از اينكه اشيا را تنظيم كرديم؛آنها را از چند جهت نگاه مي كنيم و موقعيت نور و روشنايي و تاريكي سطحهاي آن را بررسي مي كنيم. جهتي كه نظر ما را بيشتر جلب مي كند براي طراحي انتخاب مي كنيم.

انتخاب بهترين زاويه براي طراحي به طوري كه تمام قسمتهاي موضوع مورد نظر ديده شود.(در طراحي از طبيعت بيجان ايجاد ارتباط مناسب بين اشيا - قرار گيري آنها به بهترين نحو و ايجاد بهترين وضعيت قرار گيري فرد مورد نظر است.)

ولي در طراحي از طبيعت چون ما نمي توانيم اشيا را به دلخواه تغيير دهيم بايد با جلو وعقب رفتن يا مختصري بالا و پايين رفتن زاويه ديد خود را انتخاب كنيم.

4- تاثير كيفيت نور :

آنچه موجب ديدن جهان مي گردد حضور نور مي باشد. اگر نور نباشد ؛ امكان ديدن ميسر نمي شود. نوربه دو صورت طبيعي و نور مصنوعي وجود دارد. (با انتخاب زاويه تابش مناسب مي توان ؛ موضوعات ترس - غم - وحشت - شاد و ...را بيان كرد.)

نمايش حجم اشيا؛ بستگي به نحوه تابش نور دارد. زاويه مناسب تابش نور برجستگيها و فرورفتگيها را به صورت واقعي نشان مي دهد.

زاويه تابش نور و محل گيـري منبع نوري باعث ايجاد فضـاهاي تيـره و روشن متنوعي مي شود. براي نمايش حجم در طراحي ؛ از بهترين زاويه تابش نور استفاده مي شود .

حتي الامكان مدل را در برابر نور طبيعي و ملايم قرار مي دهيم . فقط در مواردي كه بخواهيم تضاد بين تاريكي و روشني را نشان دهيم مي توانيم از نور چراغ برق و يا اشعه آفتاب استفاده كنيم.

(يك كره بدون استفاده از سايه روشن؛هرگز سه بعدي به نظر نمي آيد و نمايش حجم آن امكان پذير نيست.)

براي نمايش حجم واقعي اشيا بايد از نور پردازي مناسب استفاده كرد. نور 45درجه سايه روشنهاي مناسبي ايجاد مي كند كه حجم واقعي اشيا را به خوبي نشان مي دهد طراح با نمايش اين سايه روشنها حجم اشيا را نشان مي دهد.

بر اساس نور :

سايه - نيم سايه - روشن ـ سايه افتاده يك شكل مشخص ميگردد.

خاصيت فيزيك نور:

الف:شدت نور: بر اساس موضوع مورد نظر شدت نور را انتخاب مي كنيم . با دور و نزديك كردن نور چراغ به مدل.(مثلا چراغ 100-200)

ب:مقدار نور:استفاده از دو چراغ (مثلا 100 به جاي يك چراغ 200)و از دو جهت نور تابانده شود.

(جهت تابش نور)

نوراز پشت سر:وقتي كه بخواهيم عكس دو بعدي و بدون برجستگي و فرو رفتگي را نشان دهيم از پشت به شكل نور مي دهيم . اشيا سياه مي شودوحجم ندارد. محيط شيء مشخص است.

نوراز رو به رو:سطحي سفيد رنگ و بدون حجم است.

نور از پايين به بالا:وحشت آور و ترسناك است . ( نور شديد ؛نور مصنوعي )

نوراز بالا به پايين: فقط بر جستـــگي ها را نشان مي دهد. سايه عمود است . ابهام ايجاد مي كند.

نوراز راست يا چپ : تصوير دو بعدي كه نيم آن سياه ونيمه ديگر آن سفيداست .

5- منظره ياب:

براي رسيدن به تصوير ي متعادل ؛هنگامي كه مدل در مقابل ما قرار دارد 2 راه وجود دارد :

الف:موضوع ثابت و ما به حركت پيرامون مدل مي پردازيم.

ب: هنگامي كه در مقابل مدل يا موضوعي پيچيده قرار مي گيريم و نمي دانيم از كجا شروع كنيم؛با استفاده از منظره ياب به مطالعه مدل مي پردازيم. (همانگونه كه از اسمش پيداست انتخاب بهترين محل ومنظره براي طراحي كه از آن استفاده مي شود.)

6- خط افق:

خطي است فرضي كه بين زمين و آسمان كشيده مي شود و با حركت ناظر حركت مي كند اين را اصطلاحا "خط افق" مي گويند.

نقطه گريز :

وقتي به يك منظره نگاه مي كنيم خطوط موازي عمود بر صفحه تصوير در بي نهايت و بر روي خط افق به هم مي رسند كه آن رانقطه گريز يا نقطه فرار مي گويند.

7- كادر:

كادر؛جاي است.صفحه اي است كه ما در آن عناصر طراحي را قرار مي دهيم.طراحي معمولا در فضا يا محدوده مشخصي انجام مي شود.كه به اين محدود كادر مي گويند.كادر ممكن است مستطيل؛ مربع؛ لوزي؛ بيضي ؛ و... باشد. معمولي ترين كادر ؛ مستطيل كاغذ ما است .

در كادر افقي (مستطيل به صورت خوابيده ) كه آرامش را القا مي كند.براي طراحي مثلا دريا ؛ انسان خقته ؛ كوير و...

در كادر عمودي(مستطيل به صورت ايستاده)نشانگر ايستايي و مقاومت است .كه براي طراحي انسان ايستاده؛ درختان و..استفاده مي شود.

مربع:زميني و محدوده آن كامل است. ايستايي ؛مقاومت؛آرامش ؛تعادل

دايره: (سمبل آسماني )مو ضوعي كه چرخش داشته باشد و نامتعادل باشد.

مثلث:خطر مثلا علائم رانندگي

8-هم اهنگي ابعاد كاغذ :

ابعاد كاغذي كه براي طراحي انتخاب مي كنيم بايد با مدل متناسب باشد؛ اگر اجسام را (در طبيعت بي جان ) بطور افقي چيده ايم ؛ درازي كاغذمان را نيز به شكل افقـي قرار مي دهيم ؛ در غير اين صـورت ؛آن را به طور عمـودي به تختــه شـاسي ( تخته زير دستـي )وصل مي كنيم.

به عبارت ديگر مي توان گفت : اگر موضوع طراحي ما درحالتي باشد كه طول كار بيشتر باشد ما صفحه كاغذ را بصورت ايستاده(عمودي ) استفاده مي كنيم ؛ و اگر موضوع كار ما به صورتي باشد كه عرض كار زيادتر باشد ما كاغذ مان را به صورت خوابيده (افقي) انتخاب مي كنيم. در صورتي كه طول و عرض مدل ما يكسان باشد ما از كادر مكعب استفاده مي كنيم.

(تخته زير دستي را ، يا روي سه پايه نقـاشي قرار مي دهيم و يا روي ميزي كه اندكي شيب داشته باشد مي گذاريم ؛ به طوري كه چشم ما عمود بر وسط كاغذ باشد.

9- تركيب بندي:

در طراحي يا نقاشي؛جاي دادن و تركيب كردن اجسام در زمينه؛مسئله مهمي است.اين عمل را كمپوزيسيون؛يا فن تركيب بندي مي نامند.

تركيب بندي(كمپوزيسيون)؛مهمترين فرآيند در شكل گيري يك اثر هنري است.واژه تركيب در لغت به معناي مركب كردن و از چند جز؛كل جديدي را به وجود آوردن است كه چيزي متفاوت از اجزاي تشكيل دهنده اوليه آن باشد.

به عبارت ديگر مي توان گفت : ايجاد نظم ميان عناصرتصوير ؛به نحوي كه به صورت يك كل به هم پيوسته ديده شوند؛تركيب بندي نام دارد.كادر فضاي محدودي را ايجاد مي كند كه روابط عناصر در درون آن به دقت سنجيده مي شود.در اين محدوده هر جزءبه تنهايي و در كل تصوير با چهار چوب كادر ارتباط برقرارمي كند . به دليل تمر كز تصويري كه در فضاي درون كادر ايجاد مي شود؛نظم و هماهنگي عناصر تصوير داراي اهميت زيادي است . بنابراين ؛ اگر چه هر يك از عناصر ويژگي خاص خود را دارد ؛ نبايد هماهنگي كل تصوير را از بين ببرد.

خصو صيات تركيب

در هنر هاي تجسمي براي ايجاد يك تركيب بندي (كمپوزيسيون ) مناسب بايد به اصول زير توجه كرد:

اصل تعادل:اگر در يك صفحه دو وزنه داشته باشيم بايد طوري باشد كه دو طرف صفحه تقريبا هم وزن باشد. (دو وزنه را در يك طرف قرار ندهيم و يك طرف ديگر خالي باشد. اگر شئي در يك كفه ترازو قرار گرفته در كفه ديگر هموزن آن شي بايد باشد. )اگر چندين حجم داريم آنها را جابجا كرده تا بتوانيم :

الف:اصل تعادل رعايت شود.

ب:فضاي مثبت و منفي (سياه و سفيد) رعايت شود.

مي توان با اضافه كردن بعضي از وسايل كه هم به مو ضوع بخورد و هم به اصل كار لطمه نزند اصل تعادل را رعايت كرد.(پارچه؛ پنجره؛ صندلي؛ گلدان؛ تيره و يا روشن كردن پشت اثر؛...

يك طرح زماني ايجاد تعادل مي كند كه چشم به راحتي در قسمتهاي مختلف اثر گردش كرده و در يك بخش خاصي متمركز نشود.

اصل تقارن:

براي طراحي از اشيايي كه متقارن هستند ؛ بايد با استفاده از محور تقارن (عمودي يا افقي) ؛ فاصله سمت راست و چپ ؛يا بالا و پايين ؛طرح را نسبت به اين خط با دقت سنجيد.از اين طريق مي توان طرح را تصحيح كرده و پس از آن خطوط پر رنگ تر و جزييات را روي طرح ايجاد كرد .

اصل تناسب:

در طراحي براي يافتن به تركيب درست بايد مقياس و تناسب اشيا و انسان و حيوان و... توجه نمود.

اصل وحدت،هم آهنگي،تضاد:

اگر با تعمق به يك گل كه در ديد اول بسيار ساده بنظر مي رسد نگاه كنيم مي بينيم كه اجزاي تشكيل دهنده آن از لحاظ تناسب ،رنگ،وشكل داراي وحدتي بي نظير است.

هم آهنكي بين اشكال و تضاد بين سفيد و سيـاه ( رنگهاي كم رنگ و پر رنگ در كنار هم )است.

ايجاد حركت( ريتم )وحركت:

قرار گرفتن چند شكل در برابر هم ،در كنار ويا به دنبال يكديگر گوياي جهت و حركت است.مثلا مسير چند درخت در كنار هم ،حركت حيوانات بسوي طعمه و...نشان دهنده حركت و جهت است.

ايجاد حركت يكي از عوامل مهم در شكل گيري يك اثرهنري است. با ايجاد رابطه منطقي و فاصله بين اجسام مي توان يك ريتم به وجود آورد. (مثلا در يك طرح تمام اشيا بر روي يك خط قرار نگيرند )اشيا را جابجا كرده و تغيير جهت و تغيير حالت داده يك ريتم نامنظم و پر تحرك ايجاد مي گردد.

نقطه عطف:

براي نشان دادن مهمترين قسمت طراحي استفاده مي شود.نوراني بودن يك قسمت يا شفافيت رنگ آن نشان دهنده نقطه عطف است.

سازه يا شالوده:

يك طراحي هم آهنگ كامل و استوار هنگامي است شالوده رعايت شود مثلا جسم انسان متشكل از استخوان بندي داخلي(ستون فقرات ،دنده ها و...) عضلات و...است.

نقاط طلايي

تقسيم طول و عرض مستطيل كادر به سه بخش مساوي ؛ دو خط عمودي و دو خط افقي ايجاد مي كند . اين خطوط بهترين مناطق كادر براي جا سازي هستند . زيرا نيروها دروني كادر در اين مناطق تحرك فوق العاده اي دارند . اين خطوط يا جايگاه هاي مناسب را خطوط طلايي مي نامند.محل تلاقي اين چهار خط در كادر ؛ چهار نقطه طلايي ايجاد مي كند كه مركز تجمع نيروهاي درون كادر است. جا سازي عناصر در نقاط و خطوط طلايي تحرك تصويري ميآفريند. قرار گيري عنصر غالب موضوع در اين مناطق تقسيمات فضـايي ايجاد مي كند. به كمك اين تقسيمات جاسـازي بقيه عنـاصر تصوير در كادر به ســــادگي انجام مي شود.













مراحل طراحي:

روش به دست گرفتن مداد براي طراحي:

براي طراحي بر روي سطوح مختلف و در اندازه هاي گوناگون ؛دست بايد آزادانه و با سرعت به تمام بخشها حركت كند.براي حركت آزادانه بر روي كاغذ؛ سطح اتكاي دست بايد تغيير كند.با قرار دادن مداد به طوري كه انتهاي آن كنار انگشت كوچك باشد؛كنترل دست از مچ به آرنج منتقل مي شود و سطح تماس دست با كاغذ كاهش مي يابد؛ودست آزادانه در محدوده وسيعي حركت مي كند.حتما قبل از طراحي تمرين دست (ورزش دست؛ كشيدن خط از بالا به پايين و بلعكس ؛ از چپ به راست و بلعكس ؛مورب و...) را بايد مد نظر داشت.

طراحي خطي از اشيا با مداد :

براي شروع طراحي اول مدل را بر روي كاغذ و يا پارچه سفيد قرار مي دهيم و سپس زاويه وارتفاع ديد؛ فاصله و نور مناسب را در نظر مي گيريم .با توجه به اهميت محور عمودي يا افقي مدل ؛ از كاغذ طراحي ( به صورت عمودي يا افقي )متناسب با آن بهره مي گيريم.

كاغذ را به صورت مايل روي تخته شاسي قرار مي دهيم .

مراحل اول- طرح اجمالي يا كلي

با مداد اتود كه آن را نه مثل نوشتن بلكه در كف دست با انگشتان گرفته طرح اجمالي مدل را رسم كرده (حركات دستان آزاد و از ناحيه شانه است)فقط متوجه شكلهاي كلي باشيم . اغلب ؛ اجراي طرح كلي به سرعت و حركت زياد نياز دارد.

براي گرم شدن دست و براي اينكه چشم ما با تناسب شكلها آشنا شود با سرعت چند طرح مي كشيم . اين تمرينها را فقط براي روان شدن دست انجام مي دهيم چون زمان لازم است تا دست و مداد طراحي به راحتي روي كاغذ گردش كند .

مداد طـراحي بايد در فرمان دست ما باشد. دست بايد از فرمان چشم و مغز پيروي كند و چشم بايد بتواند عناصر موجود را تجزيه كند.

مرحله دوم - طراحي خطي

پس از اينكه دستمان گرم شد طرحها را كنار هم مي گذاريم و با ديد انتقادي به اين سياه مشقها (اسكيس ها) وبه مدل كه در پيش چشم ما است نگاه مي كنيم.

اسكيس يا يادداشت هاي تصويري :

اسكيس ؛ نوعي طراحي سريع است كه احساس لحظه اي طراح را بيان مي كند. به طرحهاي سريع و مكرري (بدون جزييات)كه از يك مدل براي مطالعه و كسب مهارت صورت مي گيرد اسكيس مي گويند. (مثلايك سيب)

طرح اوليه كه در زبان نگاره سازي به آن سياه مشق يا اسكيس نيز مي گويند

كاغذ ديگري را برمي داريم و اين بار با آرامي و متانت به طراحي مي پردازيم . ساختمان اوليه طرح را پي ريزي مي كنيم.به دقت با خطوط كم رنگ ؛طرح كلي مدل را روي كاغذ پياده مي كنيم . سپس از طرح فاصله گرفته وبه جا سازي مدل در كادر و ارتباط فضاي مثبت و منفي توجه مي كنيم .سپس مرحله به مرحله از كليات به سوي جزييات و از خطوط كم رنگ به خطوط پر رنگ حركت مي كنيم.

لازم است از ساده ترين خطـو ط وساده ترين شكـلها استـفاده كنيم.(سـاده ترين و خلاصه ترين طرح ) به دقت با خطـوط كم رنگ ؛ طـرح كلــي مدل را روي كاغذ پيـاده مي كنيم .

سعي مي كنيم بيشتر به مدل نگاه كنيم تا به كـاغذ ( كسي كه در رانندگي به ترمز و گاز و ... نگاه مي كند بيشتر احتمال تصادف كردنش وجود دارد.تا كسي كه به جاده و خيابان نظر دارد.)

محور اصلي هر يك از اشياء را رسم مي كنيم.با اين كار فضاي كاغذ به بخشهاي كوچك و بزرگ تقسيم مي شود. (در آغاز مي توان فـقط با يك خط عمودي طول شي مورد نظر و با يك خط افقي عرض طرح را نشان داد.)

اسكلت اصلي مدل را روي اين محورها طرح مي كنيم .فضاهاي خالي كه بين اشياء باقي مي مانند نقش مهمي در تركيب بندي ما دارند. توجهمان را فقط به اشيا نمي دهيم ،بلكه تمام سطح كاغذ را با ارتباط خط و سطح هماهنگ مي كنيم.

سپس از طرح فاصله گرفته و به جا سازي مدل در كادر و ارتباط فضاي مثبت و منفي تو جه مي كنيم.در صورت لزوم با جابجايي (خطوط )مدل در كادر فضاي بهتري ايجاد مي كنيم .

سپس مرحله به مرحله از كليات به سوي جزييات و از خطوط كم رنگ به خطوط پر رنگ حركت مي كنيم. اينك به مرحله اتود وارد شده ايم.

اتود يا پيش طرحهاوتمرين طراحي :

اتود يا تمرين طراحي با دقت و در زمان بيشتر ي اجرا و تكميل مي شود.موقع اتود زدن نيز هدف اصلي مطالعه وبررسي است اما نه در قالب منفرد از يك مدل بلكه براي دست يابي به تركيب وساختار مناسبي بين چند مدل مثلا چند انسان..

(در طراحي خطي با مداد؛ به پاك كن نيازي نداريم. زيرا خطوط كم رنگي كه در آغاز ترسيم ميشود؛مرحله به مرحله تكميل و پررنگ مي شود. بنابر اين بعضي از خطوط كم رنگ اوليه روي كاغذ باقي مي ماند.)

مرحله سوم - سايه هاي مقدماتي

اول شكلها را به صورت صاف و با دقت زياد خاكستري مي كنيم(سايه ها از كم رنگ شروع و كم كم طرح تيره شود.)

طراحي را كه به پايان رسانديم ؛ اختلاف رنگ اشياء را - بدون توجه به نور و حجم - با مداد ، زغال يا ... معين مي كنيم . سطح تاريك ، سطح روشن ، وسطـحهاي خاكستـري اشياء را يكنواخت رنگ مي زنيم .زمينه كاغذ و فضاهاي بين اشياء را طوري رنگ مي زنيم كه اشياءروشن روي زمينه تاريك و اشيا تاريك روي زمينه روشن واقع شوند.

مدل را همزمان كار مي كنيم نه اينكه يك طرف تمام شود و بعد طرف ديگر .ارزش خط ؛ اندازه گيري پرسپكتيو و...را بايد مد نظر داشت .


مرحله چهارم- اتمام

نمونه اي از يك طراحـي كامل؛ كه در اين حالت بايد اصول آنـاتومي-عمـق نمايي-حجم نمايي – تناسب- تعادل و.. را به طور دقيق مورد توجه قرار داد.

در سايه نهايي تا حدي طرح پر رنگ تر مي شود.مراحل سايه زدن را با تكرار لايه هاي متعددبر روي هم دنبال مي كنيم.

هميشه سعي مي كنيم بعد از طراحي از يك شكل از آن را به طور ذهني نيز طراحي كنيم.

11-اندازه گيري

اندازه گيري پس از اجراي مراحل اوليه طـــراحي ؛ يعني قبل از تكميل طــرح و پر رنگ كردن كار صورت مي گيرد. اگر نسبتهاي موجود در طرح مطابق نسبتهاي به دست آمده نباشد ؛آن را تغير مي دهيم تا نسبت صحيح ايجاد شود.

براي اندازه گيري مي توان از مداد طراحي استـفاده كرد ته مداد را رو به بالا نگاه داشته در اين حالت دست بايد كاملا كشيـده و نوك انگشت شـست بر بدنه مداد تكيه كند.دقت كنيم كه در تمام مراحل اندازه گيري ؛ دست كاملا كشيده باشد.يك چشم را بسته و ارتفاع را با ناخن انگشت شست بر روي مداد كه در حالت عمودي نگه داشته ايم ؛ اندازه گيري كنيم. نسبتها را با هم بسنجيم و اندازه ها را به دست آوريم.

يكي از مسايل مهم در طراحي ؛نشان دادن اندازه طبيعي يا تناسب مدل در كادر است . براي رعايت تناسب مدل و سنجش اندازه هاي مختلف از روش اندازه گيري استفاده مي كنيم . طراح پس از به دست آوردن اين اندازه ها آنها را با نسبتها ي ايجاد شده در طرح مقايسه و تصحيح مي كند.

12- ايجاد فضاي مثبت و فضاي منفي:

درهر كادر اشيا وموضوعاتي كه كشيده مي شود فضاي مثبت ناميده مي شود وفضاي اطراف آنها راتا لبه كادر فضاي منفي مي گويند.

فضاهاي خالي كه بين اشيا ء باقي مي مانند نقش مهمي در تركيب بندي ما دارد.توجهمان را فقط اشيا نمي دهيم ؛بلكه تمام سطح كاغذ را با ارتباط خط و سطح و اشيا هماهنگ مي كنيم.

13- سايه و روشن:

سايه زدن يك طرح عمدتا براي نشان دادن يكي از موارد زير صورت مي گيرد:

-حجم

-جهت تابش نور

- دوري يا نزديكي

- فرورفتگي يا برآمدگي

- جنسيت

گاهي در سايه روشن زدن ؛در جات مختلف خاكستري را بر روي كاغذ با پنبه يا محو كن به هم نزديك مي كنيم تا فاصله آنها از بين برود.بدين ترتيب؛همانگونه كه نور بر روي حجم مي لغزد سايه روشن هاي ايجاد شده در طرح نيز روي يكديگر مي لغزند.

سايه روشنها در واقع ارزش خاكستري يا درجه تيرگي و روشني رنگها را نمايش مي دهند. بنابر اين تشخيص ارزش خاكستري رنگها يكي ا ز مباحث مهم در سايه روشن زدن است.

براي موفقيت در زمينه سايه روشن زدن بايد به نكات زير توجه كرد:

الف - ايجاد درجات متنوع خاكستري به كمك مداد

ب - انتخاب زاويه تابش نور مناسب براي نمايش حجم مدل

ج - تشخيص درجه خاكستري معادل رنگ آن

براي سايه- روشن زدن اشـيا : ابتدا طرح خطي را در جاي مناسب روي كاغذ پياده مي كنيم .سپس چشم خود را تار كرده و نور و سايه كلي را روي طرح پياده مي كنيم . سايه روشنهاي اصلي به نمايش حجم واقعي كمك مي كند. با چشم تار اهميت جزييات و سايه روشنهاي فرعي از بين مي رود.پس از اين مرحله ؛فاصله ميان سطوح روشن و تيره درجات متنوع خاكستري ايجاد مي كنيم .از اين طريق ؛با محو كردن سايه روشنها حجم شي ؛مشابه ديد واقعي نمايانده خواهد شد.(در صورت لزوم ؛ تيرگيهاي اضافي با پا ك كن حذف مي شود.)

انواع سايه ها

هر گاه به جسمي از يك زاويه مشخص نور بتابانيم دو نوع سايه شكل مي گيرد:

الف: سايه اصلي سايه اي كه برروي خود جسم تشكيل مي شود را - سايه دروني- يا سايه اصلي ؛ مي گويند كه البته اين سايه به شكل ظاهر و رنگ آن بستگي دارد. سايه اجسام سفيد؛روشن تر و سايه اجسام سياه ؛ تيره تر مي شود. در اين قسمت سايه - روشن زدن سه مرحله دارد: روشن- نيم سايه- سايه (نيم سايه را بايد با چشم نيم باز ديد.)

براي بوجود آوردن نيم سـايه يك صفحه براق دهنده(آئينه) به شكل نزديك كرده و نيم سايه رابو جود مي آوريم .(نور بازتاب )سايه افتاده را از سايه شكل جدا مي كنيد.

ب: سايه فرعي سايه اي كه از اجسام بر روي سطح زمين مي افتد را - سايه افتان- (يا سايه افتاده ) يا سايه فرعي مي گويند.سايه افتاده هر چه به شكل نزديكترباشد پر رنگ تر و هر چه از شكل دورتر مي شود كم رنگ تر است.

14- عمق نمايي:

براي ايجاد عمق در طراحي از دو روش استفاده مي شود :

الف:پرسپكتيو فرم ب :پرسپكتيو رنگ

پرسپكتيو فرم : مدل جلويي را بزرگتر و پايين تر و واضح تر نشان مي دهيم.

پرسپــكتيـو رنگ : با رنگ آميزي دور را كم رنگ ( روشن تر) و نزديك را پررنگ تر (تيره تر ) نشان مي دهيم . (در نقاشي با استفاده از رنگهاي خالص و پر رنگ جلو را نشان مي دهيم . مثلا در يك علف زار علفهـاي جلوتر را با رنگ سبز خالص و قسمتهـاي نور خورده را از رنگ اكر و زرد استفاده مي كنيم و سايه را از مكمل قرمز(قرمز +سبز)استفاده مي كنيم و كمي دورتر مقداري رنگ سفيد به رنگ قبلي اضافه كرده ، عقب تر قرمز مايل به بنفش استفاده مي كنيم و آخرين مرحله بنفش ... به اين ترتيب عمق نمايي در تابلو صورت مي گيرد.

15- حجم نمائي:

به طور كلي سايه روشن بر اساس نحوه تابـش نور بر روي حــــجـم ايجاد مي شود .

هنگامي كه نور از يك طرف به جسم مي تابد؛نيمي ازآن را روشن مي كند ؛و نيم ديگر در تاريكي مي ماند.اگر جسم سطحهاي زيادي داشته باشد ؛آنها كه رو به روشنايي هستند روشنتر ؛و به تدريج كه سطح جسم از منبع روشنايي فاصله مي گيرد تاريكيها شديد تر مي شوند.

سايه؛ فرو رفتگي و نور؛بر آمدگي را نشان مي دهد.كيفيت سايه روشن علاوه بر ميزا ن نور ؛به ارزش رنگي ؛بافت و جنس پديده ها هم بستگي دارد.نمايش حجم اشيا ؛بستگي به نحوه تابش نور دارد.

بازتاب نورهايي كه از فضاي اطراف به جسم بر مي گردد نيم سايه هايي پديد مي آورد كه از شدت تيرگي جسم مي كاهد.

در طبيعت ؛ميان نور و تاريكي مطلق؛هزاران درجه خاكستري وجود دارد؛اما در طراحي نمايش اين درجات بسيار محدود تر است. در طراحي به كمك درجات متنوع خاكستري حجم اشيا و موجودات نشان داده مي شود.

خط و سـايه روشن گاهي در تركيب با هم براي نمايش حجم به كار گرفته مي شوند در اين صورت گاهي خط در كناره ها ي طرح كم اهميت تر و در زمينه كار محو مي شود.

حجم بر دو نوع است:حجم واقعي ؛حجم مجازي.وقتي جسمي را با دست لمس مي كنيم ؛ حجم واقعي آن را زير انگشتانمان حس مي كنيم؛ووقتي به آن نگاه مي كنيم واقعيت فرورفتگي و برجستگي آن را مي بينيم .امانمايش حجم بر روي كاغذ بر اساس خطاي باصره صورت مي گيرد(يعني در واقع برجسته و سه بعدي نيست) براي نشان دادن حجم بر روي كاغذ (آنگونه كه با چشم ديده شود ) به كمك سه روش صورت مي گيرد:

1 - پرسپكتيو خطي (علم مناظر و مرايا)

2 - پرسپكتيو رنگي (ژرفا نمايي جوي)

3- روش حجم نمايي از طريق سايه روشن














پرسپكتيو

Perspective

پرسپكتيو ؛دانش و هنر نمايش يك منظره سه بعدي در يك صفحه دو بعدي است و اصول آن بر پايه دو عامل ((تاثيرات شرايط محيطي))و ((خطاهاي ديد))دستگاه بينايي استوار است.

پرسپكتيو يا مناظر و مرايا علمي است كه به وسيله آن دوري و نزديكي اجسام را نشان مي دهند و مثل علوم رياضي داراي قاعده و قوانين است.با به كار بردن قواعد پرسپكتيو گسترش اجسام سه بعدي در فضا به وجه صحيحي امكان پذير مي شود.

علم پرسپكتيو به ما كمك مي كند تا محل قرار گيري هر چيزي را با تناسب صحيح نسبت به ساير اجسام ؛سنجيده و طراحي كنيم . شناخت علم پرسپكتيو و رعايت اصول آن ؛طراحي ما دقيق و عيني تر نمايش مي دهد.

هدف اصلي آشنايي با پرسپكتيو ؛صحيح ديدن عناصر و انتقال آن بر صفحه طراحي ست

پرسپكتيوروش نمايش دادن حجم اشيا و عمق فضايي ست . در طول تاريخ براي نمايش دوري و نزذيكي اشيا و عمق فضا از روشهاي مختلف استفاده شده است:

الف -پرسپكتيو سطحي (نمايش دوري و نزديكي موجودات با تكرار بخشي از تصوير)

ب - پرسپكتيو محيطي (نمايش احجام و عمق فضا نزديك به ديد واقعي بر پايه قواعد علمي )

ج - پرسپكتيو چند نقطه اي (تلفيق زواياي ديد مختلف در يك تصوير)

ه - پرسپكتيو خطي = علم مناظر و مرايا

و - پرسپكتيو رنگي = ژرفانمايي جوي (پرسپكتيو جو)

ز- روش حجم نمايي= از طريق سايه و روشن

در انجام طراحي و نمايش شكل ظاهري اشياء كه با اصول پرسپكتيو انجام مي شود انجام مي شود چهار مسئله اهميت دارد:

1- نقطه ديد ؛ كه محل استقرار بيننده مي باشد.

2- مخروط ديد ؛كه شعاع ديد و زواياي قابل رويت را مشخص مي كند .

3- فاصله بيننده از مو ضوع و شئ ؛ كه اندازه و مقدار آنرا نشان مي دهد.

4 - جهت خطوط اصلي شئ ؛ كه موقعيت فضايي و مكاني آنرا نسبت به خط افق معلوم مي كند.

مخروط ديد:

ارگانهاي دريافت كننده نور در چشمان ؛به شكل نيم كره هستند . هر يك از اين نيم كره ها ؛نور را از مخروطي با زاويه تقريبي 150 درجه دريافت مي كنند . با توجه به روي هم افتادن اين دو مخروط ؛ديد چشمان ما تقريبا 180 درجه مي شود .

نقطـه مركزي زاويه ديد در مركز قـاعده مخروط ديد قرار دارد و خط مركزي مخروط ديد نيز بر همان قاعده يا سطح شئ عمود مي باشد . در واقع سطح طراحي، همان سطح قاعده مخروط ديد است كه تنها قسـمتي از واقعيت فيزيكي شئ را نمايش مي دهد و ساير زوايا نيز از نقطه نظر ديد ثابت بيننده قابل رويت نيستند . قواعد و اصول پرسپكتيو نيز راهنماي طراحي همين زاويه محدود است كه مخروط ديد قرار دارد.

ميدان ديد و وسعت زاويه اي كه چشم مي بيند مانند مخروطي است كه راس آن درون چشم قرار دارد و اضلاعش در امتداد اضلاع جانبي مخروط مي باشد . هر چه نقطه ديد (چشم) به شئ نزديك باشد ؛ ميدان ديد چشم كمتر و در نتجه فضاي محدود تري ديده مي شود ؛بر عكس هر چه نقطه ديد نسبت به شئ و موضوع دورتر باشد ميدان ديد چشم وسيع تر و فضاي گسترده تري رويت مي گردد.

خط افق:

خطي فرضي ست كه هميشه و در هر حالت در برابر چشم ماست. اين خط؛همان خطي ست كه نقاط گريز در روي آن به هم مي رسند.

خطوط دور شونده موازي با زمين كه بالاي چشم بيننده قرار دارند به طرف پايين و خطوط پايين خط افق به طرف بالا و در روي اين خط با هم برخورد مي كنند و باعث مي گردند تا اندازه هاي عمودي به تدريج كه ما دور مي شوند كوچك و كوچك تر به نظر آيند و به اين ترتيب ؛ عمق و دوري در طراحي تداعي شود.

عناصر تصويري مشابه و برابر كه با فاصله يكنواخت تكرار مي شوند؛هر چه از نقطه ديد بيننده دورتر گردند به هم نزديكتر و كوچكتر و كمرنگ تر شده و در نقطه گريز بر هم منطبق مي شوند.


انواع پرسپكتيو

1 - پرسپكتيو خطي:

در ديد انسان ؛اندازه و ابعاد احجام و فضا در دور دست تغيير مي كند. براي مثال به نظر مي رسد كه خطوط راه آهن در عمق به هم نزديك مي شود يا در يك نقطه به هم مي رسند؛ارتفاع چراغها ي خيابان در عمق كوتاهتر به نظر مي رسد؛و...اين تغييرات حقيقي نيست بلكه انسان دچار خطاي ديد مي شود. زيرا ريل راه آهن براساس فاصله استاندارد كار گذاشته مي شود يا ارتفاع چراغها از ابتدا تا انتها ي خيابان يكسان است.

بنابر اين آنچه باعث مي شود چنين تغييراتي در ديد انسان به وجود آيد ؛ فاصله يا بعد مسافت نسبت به موضوع است.پرسپكتيو خطي به ما كمك مي كند تا اين تغييرات را بر اساس قواعد مشخص در طرحمان نشان دهيم .مهمترين مسئله در به كار گيري قواعد اين است كه پرسپكتيو علمي بر اساس ديد فردي مطرح مي شود و جنبه نسبي دارد.

ساده ترين قاعده در پرسپكتيو ؛اين است كه همه خطوط موازي كه به عمق مي روند به يك نقطه گرايش دارند ؛كه نقطه گريز (يا نقطه فرار ) ناميده مي شود.( محل رسيدن خطوط به يكديگر - نقطه گريز - نام دارد. )

نقطه گريز روي خط افق قرار دارد.خط افق در طبيعت مرز مشترك ميان آسمان و زمين است.


10روش ترسيم پرسپكتيو خطي:

پرسپكتيو خطي؛ اغلب بر اساس شكل هندسي مكعب بيان مي شود. مكعب به دليل ويژگي خاص مناسب ترين حجم براي درك قوانين علمي پرسپكتيو است. زيرااندازه گيري و محاسبه ابعاد مكعب بسيار ساده است . به علاوه ترسيم و اندازه گيري احجام هندسي ديگر با قرار دادن آنها در مكعبي به همان اندازه صورت مي گيرد.

ترسيم مكعب با استفاده از سه روش صورت مي گيرد:

الف - پرسپكتيو يك نقطه اي

ب - پرسپكتيو دو نقطه اي

ج - پرسپكتيو سه نقطه اي

الف - پرسپكتيو يك نقطه اي:

در پرسپكتيو يك نقطه اي ؛مكعب در حالتي قرار دارد كه همه خطوط موازي كه به عمق مي روند ؛ به سوي يك نقطه گريز (كه روي خط افق قرار دارد)گرايش دارند.

بنابراين يكي از راههاي تشخيص پرسپكتيو يك نقطه اي اين است كه وجه ناظر ؛به صورت مربع كامل (خطوط عمودي و افقي با زاويه قائمه) ديده مي شود. علاوه بر اين اگر امتداد خطوط مورب(خطوط موازي كه به عمق مي روند)به يك نقطه ختم شود؛ مكعب در پرسپكتيو يك نقطه اي ترسيم شده است.

الف: ترسيم مكعب در پرسپكتيو يك نقطه اي :

ابتدا خط افق را ترسيم و نقطه گريز را تعيين مي كنيم . وجه روبرو ناظر ( يا يك مربع) براي ترسيم مكعب مورد استفاده قرار مي گيرد.

نقطه گريز را در نقطه طلايي قرار مي دهيم تا كار جالب باشد .

ب:ترسيم مكعب در پرسپكتيو دو نقطه اي :

پس از رسم خط افق و تعيين نقاط گريز ابتدا خط عمودي را كه از همه اجزاي مكعب به ناظر نزديك تر است رسم مي كنيم. سپس ابتدا و انتهاي اين خط عمود را به هر دو نقطه گريز وصل مي كنيم. اگر به موازات خط اوليه ؛ دو خط عمود ديگر رسم كنيم كه خطوط مورب را قطع كنند مكعب ترسيم مي شود. از اين طريق ؛ مكعبهاي دو وجهي در پرسپكتيو دو نقطه اي ايجاد مي شوند. اگر مكعب پايين تر و بالاتر از خط افق قرار داشته باشد ؛ به صورت سه وجهي ديده مي شود.

لازم به تذكر است كه در صورتي مي توانيم دونقطه را به طور مساوي روي خط افق قرار دهيم كه هر دو وجه مكعب را به يك نسبت ببينيم ؛ولي اگر يك وجه را كاملتر(بيشتر) ديديم نقطه گريز آن دورتر و وجهي را كه كمتر مي بينيم نقطه گريز آن نزديكتر انتخاب مي كنيم.

ج : پرسپكتيو سه نقطه اي :

پرسپكتيو سه نقطه اي براي ترسيم ساختمانهايي كه ارتفاع بسيار زيادي دارند به كار مي رود. در اين موارد ؛ علاوه بر خطوطي كه به عمق مي روند ؛ خطوط عمودي هم از ديد ناظر تغيير شكل مي يابند. بنابراين امتداد خطوط عمودي موازي به گريز سوم وصل مي شوند و پرسپكتيو سه نقطه اي به وجود مي آيد . براي ترسيم يك ساختمان بلند در پرسپكتيو سه نقطه اي مانند پرسپكتيو دو نقطه اي ابتدا نزديك ترين خط به ناظر (تنها خط عمود مكعب)را ترسيم وابتدا وانتهاي آن را به نقاط گريز روي خط افق وصل مي كنيم. ( به دليل ارتفاع زياد ساختمان ) خطوط عمودي هم دچار خطاي ديد مي شوند.چون خطوط موازي به يك نقطه مي رسند؛ نقطه گريز سوم در امتداد خط عمودي اوليه در ارتفاعي بالاتر از آن قرار مي گيرد.

اگر از درون هواپيما به يك ساختمان بلند نگاه كنيم؛سه وجه آن ديده مي شود.نقطه گريز سوم در اين زاويه ديد ؛در امتداد خط عمود و پايين تر از خط افق قرار دارد. سطح پشت بام يا وجه سوم مكعب (به شيوه پرسپكتيو دو نقطه اي)به كمك خطوط مورب به سمت نقطه گريز هاي مخالف كشيده شده اند ؛به وجود مي آيد.

رنگها


رنگهابه دو دسته اصلي و فرعي تقسيم مي شوند رنگهاي اصلي:

قرمز ،زرد ،آبي

رنگهاي فرعي به رنگهايي گفته مي شوند كه از تركيب رنگهاي اصلي به دست مي آيند:

نارنجي(زرد+قرمز)

بنفش( قرمز+آبي)

سبز(آبي+زرد)

رنگهاي فرعي درجه سوم :

قرمز (كم) + آبي = نيلي

قرمز(زياد) + آبي = سرخابي

قرمز+ سفيد= صورتي

صورتي + زرد = كرم

قرمز + سياه = جگري

زرد+ سياه = زرد تيره

زرد+ سفيد = نخودي

قرمز(زياد)+ زرد + آبي = خرمائي

قرمز(كم) + زرد + آبي = قهوه اي

سبز+ قرمز = قهوه اي

زرد(كم) +آبي + سفيد = فيروزه اي

زرد + آبي (كم) + سفيد = ليموئي

زرد (زياد ) + آبي + سفيد (كم) = مغز پسته اي

سبز + سياه = يشمي

آبي+ سياه = سرمه اي

آبي + سفيد + ( ارغواني ) = آبي آسماني

آبي آسماني + سياه = طوسي

سفيد + سياه= خاكستري

قرمز + آبي + زرد + سفيد= خاكستري

(قرمز + سبز + آبي ) + آبي = سياه سرد

قرمز + سبز + آبي )+ بنفش يا سبز = سياه گرم

قرمز + سبز + آبي ) = سياه خنثي )

سفيد (زياد) + قرمز روشن + زرد اكر + نارنجي = رنگ پوست

سفيد+ آبي+ ارغواني + سرمه اي(كمي) = رنگ كوه

اكر+ سفيد = طلا

سياه + سفيد= نقره

رنگ ازنظر رواني :

از نظر تاثيرحرارت

از نظر تاثيروزن

از نظر تاثيرحالتهاي عاطفي

از نظر تاثيرموقعيتهاي جغرافيائي

از نظر تاثيرمزه

از نظر تاثيرحرارت:

رنگها به ترتيب رنگ زرد گرم بعد قرمز بعد آبي كم كم سرد مي شود.

در اتاقي كه رنگ آن آبي ويا نور چراغ آن آبي باشد انسان احساس سرما مي كند.

در اتاق قرمز ( نور قرمز يا رنگ قرمز ) انسان احساس گرما مي كند.

معمولا براي كولر رنگ سرد (آبي) و براي بخاري رنگ قهوه اي يا قرمز در نظر گرفته مي شود.

از نظر تاثيروزن:

رنگ زرد سبك ،قرمز كمي سنگين ،آبي بسيار سنگين

ماشينهاي ترابري را مخصو صا رنگ زرد مي زنند تا آدم احساس سنگيني نكند.

از نظر تاثيرحالتهاي عاطفي:

الف آرايشي:در ادكلن زنانه رنگ بنفش كم رنگ صورتي و سفيد

درادكلن مردانه اكثرا رنگهاي تيره

ب صنعت: ماشين نفت كشي سبز است تا انسان احساس آرامش كند

ماشين مسابقه قرمز ؛سياه

ج پزشكي:اتاق عمل لباس سبز است كه انسان آرامش راحس كند.

از نظر تاثيرموقعيتهاي جغرافيائي:

در مناطق گرمسير لباس رنگ روشن مي پوشند تا نور منعكس شود.

از نظر تاثيرمزه:

زرد = ترش

قرمز = شيرين

آبي = تلخ

رنگ قرمز و قهوه اي = شكلات

رنگ زرد = آب ليمو

آبي = داروهاي غير خوراكي تلخ است

ازجهت فرم و رنگ:

قرمز:رنگ قرمزمربع ؛سكون و آرامش(در بالاي تابلو تيره ،سنگين ،استوار و محكم

زرد:رنگ زرد مثلث ؛ انديشه فكر و حركت( دربالا ي تابلوسنگين و در پايين شناور و نامتعادل)

آ بي: رنگ آبي ؛دايره روح؛ روان و ابديت (در پايين تابلو سنگين و در بالا ي تابلو سبك و

بي وزن

اثر فضايي رنگها:

زرد روي مشكي جلوتر از قرمز وآبي قرار مي گيرد( به نظر مي آيد.)

در زمينه سفيد ؛اول آبي بعد قرمز بعدزرد به نظر مي آيد.

رنگهاي گرم به جلو مي آيند.

رنگهاي مكمل:رنگهايي كه در چرخ رنگها درست مقابل يكديگر قرار دارند.مانند زرد در مقابل بنفش؛ يا آبي در مقابل نارنجي ؛يا قرمز در مقابل سبز

رنگهاي سه تايي: يعني هر يك از سه رنگي كه برروي چرخ رنگ به يك اندازه از هم فاصله دارند.

رنگهاي نيمه مكمل: يعني هررنگي همراه با دو رنگ طرفين رنگ مكمل خود

رنگهاي همانند:يعني رنگهايي كه داراي يك اساس همانند هستند(رنك اصلي سازنده آنها قرمز –زرد يا آبي است

رنگهاي هارموني:رنگهايي كه با هم هم آهنگي دارند و تركيب آنها نزديك به هم است . (دو رنگ مكمل با هم هم آهنگ هستند .زرد و بنفش )

تضاد رنگها

1- تضاد ته رنگ (رنگ خود به خود) فام . تضاد رنگهاي اصلي . قرمز - آبي - زرد

2- تضاد تاريكي و روشني (تيره و روشن ) سياه و سفيد در كنار هم

3- تضاد سرد و گرم ( رنگهاي زرد - قرمز - نارنجي و... گرم .آبي - سبزو... گرم )

4 - تضاد مكمل( رنگهاي مكمل مثلا زرد و بنفش با هم تر كيب شوند؛ رنگ خاكستري بوجود مي آيد.)

5- تضاد همپايه ، همزماني ، متقارن(ناخود آگاه چشم كمبود آن را احساس مي كند.)

6- تضاد كيفيت - اشباء - خالص و ناخالص ( مثلا رنگها را با سياه - سفيد - خاكستري يا با رنگ مكمل مي توان اشباع كرد.)

7- تضاد كميت - وسعت (سطو ح رنگها )زيادي و كمي رنگ مثلا زرد كم باشد و بنفش زياد

اكسپرسيون رنگ:

زرد: نشان دهنده روشني و نور ؛ فهم ودانايي ؛ سستي و بي حالي

قرمز:حيات و زندگي

آبي:وفاداري و ايمان

سياه:جهل و ناداني

سبز:آرامش و اميد واري

نارنجي:گرما

بنفش:بي خبري بي اختياري - ظلم و دشواري سمبل هرج و مرج ؛ستايش و عظمت

زوج هاي مكمل :

(زرد : بنفش )درخشندگي علم و معرفت : تيرگي؛ تقدس عاطفي ؛تقو ي

(آبي : نارنجي ) ايمان متواضعانه؛ غرور ؛ عزت نفس

(قرمز : سبز)نيروي مادي : رقت و همدردي

رنگهاي تركيبي:

قرمز+ زرد= نارنجي قدرت + دانايي = غرور و عزت نفس

قرمز+آبي= بنفش عشق + ايمان و عقيده= تقوي

زرد+ آبي= سبز دانايي و معرفت + ايمان و عقيده = شفقت و همدردي
__________________