PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فضا، در معماري ‌ايران



Borna66
06-10-2009, 10:07 PM
فضا، در معماري ‌ايران
معماري‌ايران به عنوان وجهي از فعاليت اقوام‌ايراني براي شكل دهي فضاهاي عمومي‌و خصوصي با قبول چهارچوب‌هاي فرهنگ‌ايراني و به منظور تحكيم و تعالي ارزش‌هاي همان فرهنگ عمدتا با تكيه در ماده جوهري آن يعني فضا، بيان مي‌شود.‌اين ويژگي‌ها به دو دوره معماري‌ايران يعني دوران باستان و دوران اسلامي‌تعلق دارند. سازماندهي فضا در معماري ‌ايران براساس حضور و درك يك شبكه سه بعدي نامرئي تنيده در درون تمامي‌ فضاهاي خرد و كلان صورت مي‌گرفته كه طيف گسترده‌اي از تمامي‌فعاليت‌هاي آدمي ‌از فكر كردن و تماشاي گل و گياه گرفته تا برگزاري مراسم پرجمعيت بوده است.
وي افزود: در هر دوره بسيار طولاني معماري و در تمامي ‌بناها شهرهاي‌ايراني ساخته شده در عصر باستاني و عصر اسلامي ‌سه گونه فضا در اشكال و ابعاد مختلف مورد استفاده قرار گرفته است.‌اين سه نوع فضا شامل فضاهاي باز، فضاهاي پوشيده و فضاهاي بسته است.‌اين سه نوع فضا همواره با هم شكل مي‌گرفتند و به صورت توامان در نظر اقوام ‌ايراني مطرح بودند. الگوي نوعي اطاق،‌ايوان، حياط كه به ترتيب مصاديق فضاهاي بسته، پوشيده و بازهستند.
حائري در ادامه فضا را به عنوان ماده جوهري معماري‌ايران در تمامي‌شهرها و مجموعه بناها عنوان كرد وگفت: در معماري‌ايران فضا در هر مقياس از تعريف برخوردار بوده است. تعريف فضا در ‌اين معماري براساس ميزان پوشيدگي آن صورت مي‌گرفته است. ميزان پوشيدگي يا درجه محصوريت به چگونگي حضور سقف، كف و ديوارها مربوط بوده است. نقش متنوع و خلاق ‌اين سه عنصر در تعريف و محصور كردن هر يك از فضاها به ‌ايجاد طيف گسترده‌اي از انواع فضاهاي باز، بسته و پوشيده منجر شده است كه در عين برخورداري از هماهنگي هر يك داراي تشخص نيز بوده‌اند.
وي در ادامه به ويژگي‌هاي معرفي فضا در معماري‌ ايران اشاره كرد كه شامل فضاهاي باز، فضاهاي سرپوشيده و فضاي بسته مي‌شود.
حائري در بحث فضاهاي سرپوشيده، ‌ايوان را يكي از مهمترين دستاوردهاي معماري ‌ايران دانست كه در اولين بناهاي دوران باستان جلوه گر شد و تا امروز از اعتبار معمارانه برخوردار است.‌ايوان پاسخي فضايي است براي حد فاصل بيرون و درون.‌ايوان نوعي فضاي سرپوشيده است كه به طور عمده از سقف و كف تشيل شده و در مسير تحول معماري‌ايران، جلوه‌هاي مختلفي به خود گرفته است. ‌ايوان ازجمله مشاركت‌هاي فرهنگ ‌ايران در باور كردن معماري جهان است. جايي است براي‌ايجاد آگاهي فضايي كه چون از آن بگذريم به تدريج حس گذار و حريم از بيرون به درون و بالعكس را تجربه و درك مي‌كنيم.
وي در ادامه به چگونگي سازماندهي فضا براي معماران معاصر ‌ايران اشاره كرد و گفت: دانش جامعه معماران ‌ايران آگاهي يافتن بر‌ ويژگي‌هاي آن است. اما حتي با آگاهي يافتن بر ‌اين ويژگي‌ها نمي‌توان معماري آينده ‌ايران را پي‌ريزي كرد. با اهميت ترين ويژگي ‌اين معماري پذيرش اجتماعي آن است آگاهي شرط لازم تحقق است اما شرط كافي، پذيرش اجتماعي است.
__________________

Borna66
06-10-2009, 10:07 PM
معنای واقعی فضا در معماری

شايد اگر دوست داشته باشيد فضا را بدانيد چيه .... ؟؟؟..... بايد ..... يك نگاهی به اين زير بندازيد .......
تا زماني كه نياموخته ايم جايگاه نظري آن را بفهميم و آن را به مثابه عنصري اساسي در نقد معماري به كار بريم،تاريخ معماري و بنابراين لذت بردن از معماري تنها به گونه اي مبهم وجود خواهد داشت .به طوري كه با همان زبان نقد نقاشي ومجسمه سازي كه بناها مورد نقد قرار مي گيرند،به مشاجره خواهيم پرداخت.ديگر اينكه به ستايش وتمجيد از بناهايي خواهيم نشست كه به طور انتزاعي تصور شده اند نه آن بناهايي كه به طور مشخص لمس شده اند.مطالعات وتحقيقات،تنها به چهارچوب اطلاعات متن شناختي محدود مي شوند. داده هاي اجتماعي،عملكردي، داده هاي ساختماني يعني آن مسائل فني، داده هاي حجمي وتزييني،يعني آن مسائلي كه مربوط به نقاشي ومجسمه سازي است،مسلماً بسيار لازم اند،اما در تشخيص ارزش هاي معماري،اگر زماني مايه وجوهره آن كه فضا است،فراموش شود كافي نيستند.تا زماني =كه به كلماتي چون «ضرباهنگ»،«مقياس»،«تعادل» ،«توده»،مفهوم كاربردي =خاصي كه در آن حقيقت معماري يعني «فضا» قطعيت مي يابد،داده نشود،به كار بردن اين كلمات مبهم را ادامه خواهيم داد.بخش وسيع وبي تناسبي در نوشته هاي تاريخ معماري مدارس،به تاريخ اجتماعي وشايد هم به تاريخ روانشناسي (از طريق مطالعه در مورد شخصيت نويسندگان) اختصاص يافته است،اما در مورد معماري وجوهره فضايي آن چنين كاري صورت نگرفته است.
معماري چيست؟اكنون آنچه بيشتر اهميت دارد،اين است كه آنچه در معماري نيست،چيست؟آيا معمار تشخيص دقيق معماري،در زيبايي وزشتي بناست؟به بياني ديگر،آيااختلاف بين معماري وآنچه معماري نيست،بر اساس قضاوتي كاملاً زيبا شناختي صورت مي پذيرد؟ پس در اين صورت، فضا كه عامل اساسي در معماري به شمار مي رود، چيست؟ابعاد آن چه تعداد است؟اينها نخستبن پرسش هايي هستند كه در نقد معماري مطرح اند.
اكنون پاسخ را از آخرين آنها كه خاص تر است آغاز مي كنيم:
گفتيم كه چهار نماي خانه،كليسا ويا ساختماني عظيم وهر چقدر هم زيبا باشد،فقط جعبه اي است كه در داخل خود گوهر گرانبهاي معماري را محدود كرده است.ممكن است كه روي اين جعبه با ظرافت كار شده باشد،با مهارت كنده كاري شده وبا سليقه اي خلص حفره هايي جهت رخنه به داخل تعبيه شده باشدوبالاخره مي تواند شاهكاري باشد،اما به هر حال جعبه است.امروزه در آمريكا فن بسته بندي وجود دارد كه در مدارس صنعتي تحت عنوان طراحي-تجاري آموزش داده مي شود،اما هيچ گاه كسي به اين فكر نرسيده است كه ارزش جعبه را با محتواي داخل آن يكي بداند.در هر بنايي حاوي جعبه ساخته شده است،مظروف يا محتوا ،همان فضاي داخلي آن است،بسياري از اوقات وضعيت وموقعيت يكي،بستگي به ديگري دارد(به يك كليساي جامع (گوتيك)(57)در فرانسه توجه كنيدوهمين طور به بخش اعظم بناهاي واقعاًمدرن)اما اين قانون در گذشته استثناهاي زيادي داشته است.به ويژه درمعماري (باروك)بارها با مرور تاريخ ساختمان،به بناهايي برخورد كرده ايم كه بين ظرف ومحتواي آن اختلاف وجود داشته است.ميتوان با تحليلي سريع مشاهده كرد كه در موارد بسياري به جعبه ساخته شده بيشتر از طريق ديوارها توجه ميشود تا از طريق فضاي معماري آن. ببينيم جعبه ساخته شده با توجه به ديوارهايش در يك بنا داراي چند بعد است.آيا مي توان آن را با ابعاد فضاي موجودش،يعني با فضاي معماريش مقايسه كرد؟
پرسپكتيو يا ارائه بعد از طريق ترسيم،يعني ارتفاع،عمق وطول مي توانست هنرمندان قرن پانزدهم رابه اين باور برساند كه بالاخره ابعاد معماري وچگونگي ارائه آن را در اختيار گرفته اند..
آخرين دهه قرن گذشته زماني است كه ديگر عكاسي كار را آسان كرده است و گرفتن عكس در بين توده مردم رواج يافته است.به اين ترتيب،عكاسان جاي نقشه كشان را مي گيرندوبا يك بار فشار دادن دكمه دوربين عكاسي،عكس جاي پرسپكتيو را مي گيرد.اين چيزي است كه پژوهشگران شيفته معماري،سال ها براي ترسيم آن از رنسانس به بعدعرق ريختند،اما درست همان زماني كه به نظر مي رسيد بحث ها روشن شده است ومسئله به لحاظ فني به سرانجام رسيده است،فكر بشر به اين نتيجه رسيدكه علاوه بر سه بعد پرسپكتيودر اجسام، بعد چهارمي نيز وجود دارد. رخداد انقلاب كوبيسم، درست قبل از جنگ، اين گونه بود.

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

در مورد نشان دادن چهارمين بعد،بحث را بيش از حد لازم،به درازا نمي بريم. نقاش پارسي در سال 1912چنين منطقي را ارائه داد:
«من جسمي را مي بينم وآن را ارائه ميدهم،به طور مثال،جعبه يا ميزي را.اين جسم را از زاويه ايآستاره (http://astareh.persianblog.com/)مي بينم واز همان زاويه ديد،آن را در سه بعد ترسيم مي كنم،اما اگر جسم را در بين دست هايم بچرخانم ويا خودم به دور ميز بچرخم،در هر قدم زاويه ديدم عوض مي شود وبراي ارائه جسم از هر زاويه ديد بايد پرسپكتيو جديدي را ارائه دهم.در حقيقت جسم در سه بعد پرسپكتيو خلاصه نمي شود.براي ارائه كامل جسم بايدبي نهايت پرسپكتيو از زاويه ديدهاي بيشمار ترسيم كنيم».
بنابراين،با تفيير مكرر زاويه ديد،علاوه بر سه بعد،بعد ديگري مطرح مي گردد.چنين بود كه زمان به مثابه(چهارمين بعد)غسل تعميد داده شد.آنان با روي هم قرار دادن تصاوير جسم از زاويه هاي متفاوت،آن مجموعه را در زمان واحد به تصوير كشيدند.
چنين به نظر مي رسد كه اين چهارمين بعد، جوابگوي ابعاد معماري است. ما مجسمه اي را بين دست هايمان مي چرخانيم تا آن را از تمامي جهات ببينيم يا در اطراف دسته اي از مجسمه مي چرخيم تاآن ها را از جهات مختلف از هر سمت و از فواصل گوناگون،بررسي كنيم.چنين بررسي در معماري بيانگر همان عامل زمان است.يعني در واقع در امور ساختماني وجود اين عامل اجتناب ناپذير است، از اولين كپر و اولين غاري كه انسان اوليه در آن زندگي مي كرد، گرفته تا خانه هايمان تا كليساو مدرسه واداره همچنين جايي كه در آن كار مي كنيم، هر اثر معماري براي اينكه درك گردد و در آن زندگي شود،زمان قدم هاي ما را طلب مي كند.يعني چهارمين بعد را. باز هم به نظر مي رسد كه مسئله حل شده باشد،اما بعدي كه در همه هنرها مشترك است نمي تواند شاخص هيچ يك از آن ها باشد. لذا فضاي معماري در چهار بعد پايان نمي پذيرد و بنابر اين اين عامل جديد يعني (زمان) در معماري و در نقاشي، دو معناي متفاوت دارد.در نقاشي،چهارمين بعد ،كيفيتي است در معرفي ودر ارائه جسم، يا در واقع عنصري است كه نقاش آن را از حقيقت جسم به منظور تصوير كردن آن بر روي صفحه انتخاب مي كند.در حالي كه نيازي به حضور شخص نظارهگر نيست.در مجسمه سازي نيز چنين است،(بوچوني)(69)كيفيتي از خود مجسمه است كه ما آن را نظاره مي كنيم وبايد به لحاظ رواني وبه لحاظ ديداري،آنرامجدداً لمس كنيم،اما معماري پديده اي است كاملاًمتفاوت ومشخص. در اينجا انسان است كه با حركت خود در داخل بنا به مطالعه مي پردازد وبه اصطلاح، چهارمين حركت را به وجود مي آوردو حقيقت تمام وكمال آن را به فضا مي بخشد....