مشاعره با اشعار حافظ

[starplus]

الا ياايها الساقى ادركأساً و ناولها
كه عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشكل ها

[Invisible2]

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان ب جای دوست بگزینم

[starplus]

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را

[Invisible2]

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

[starplus]

اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وانگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند

[Invisible2]

دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست

[starplus]

توانگرا دل درویش خود بدست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند

[Invisible2]

درویش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد
اندیشه آمرزش و پروای ثوابت

[sunyboy]

تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ست

دل سوده از ده غضه دو نیم افتاده است

[Invisible2]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

[sunyboy]

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

[Invisible2]

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج

[starplus]

جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

[Invisible2]

آنان ک خاک را ب نظر کیمیا کنند
آیا بود ک گوشه چشمی ب ما کنند

[starplus]

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود

[Invisible2]

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا ک راز پنهان خواهد شد آشکارا

[sunyboy]

دل من در هوای روی فرخ

بود آشفته همچون موی فرخ

[starplus]

خدا را اى نصيحت گو حديث از خط ساقى گو
كه نقشى در خيال ما ازين خوشتر نمى گيرد

[Invisible2]

در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

[starplus]

ترك عاشق كش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون كه از ديده روان خواهد بود

[Invisible2]

در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما

[starplus]

اگر آن ترك شيرازى به دست آرد دل ما را

به خال هندويش بخشم سمرقند و بخار را

[Invisible2]

ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را

[starplus]

از لعل تو گر يابم انگشترى زنهار

صد ملك سليمانم در زير نگين باشد

[Invisible2]

دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

[starplus]

آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت
چهره ى خندان شمع آفت پروانه شد

[Invisible2]

در بزم دور یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را

[starplus]

آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه ى كار به نام من ديوانه زدند

[Invisible2]

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

[starplus]

آتش آن نيست كه از شعله ى او خندد شمع
آتش آن است كه در خرمن پروانه زدند

[Invisible2]

دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری
کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما

[starplus]

اى دل ار سيل فنا بنياد هستى بر كند
چون تو را نوح است كشتيبان زطوفان غم مخور