PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حافظه و فراموشی در روانشناسی!!!



alamatesoall
07-12-2013, 06:00 PM
«حافظه» به عنوان یکی از استعدادهای خدادادی، برای ثبت و ذخیره اطلاعات و در صورت لزوم، یادآوری آنهاست؛ ولی بسیاری از مواقع، مطالب به ذهن سپرده شده به هنگام نیاز، به یاد نمی‏آیند و به انسان فراموشی دست می‏دهد. در این مقاله، به مفهوم «حافظه» و انواع آن و مفهوم «فراموشی» پرداخته شده است. همچنین مراحل حافظه مورد بررسی قرار گرفته و به روش‏های سنجش حافظه نیز اشاره گردیده، و در پایان، به علل فراموشی و راه‏های تقویت حافظه و راه‏های پیش‏گیری از فراموشی اشاره گردیده است.
در عصر اطلاعات، هرچند پیشرفت فناوری اطلاعات، رفاه هرچه بیشتر انسان را به ذهن متبادر می‏سازد، ولی تبعات روحی و روانی حاصل از آنها، از مشکلات شایع روز شده است. یکی از این مشکلات، بحث «حافظه و فراموشی» است. انبوه اطلاعات، مسائل روزمرّه زندگی انسان‏ها، افزایش جمعیت، درگیری‏های شغلی ـ اجتماعی و مانند آن و فقدان شناخت کافی نسبت به شیوه‏های صحیح حفظ نمودن و به ذهن سپردن اطلاعات، انسان‏ها را با مشکل «فراموشی» روبه‏رو نموده و چه بسیار افرادی که از این مسئله در رنج هستند.

در مقاله حاضر به این موضوع توجه کرده، ابتدا به تعاریف و توضیحات لازم درباره حافظه و تحقیقات صورت گرفته در این زمینه پرداخته‏ایم، آن‏گاه انواع حافظه، مراحل و سنجش آن را موردبحث‏قرارداده و سپس بحث «فراموشی» و نظریه‏های مربوط به آن، تمرکز حواس، و در نهایت، نکاتی درباره به‏خاطرسپاری بهتر را تجزیه و تحلیل کرده‏ایم.

الف. حافظه
حافظه به عنوان ثبت اطلاعات در ذهن، اساس و پایه یادگیری را تشکیل می‏دهد. اگر حافظه را از زندگی انسان حذف کنیم قادر به انجام هیچ کاری، حتی عمومی‏ترین رفتارهای اختیاری، مثل غذا خوردن، لباس پوشیدن، سخن گفتن و مانند آن نخواهد بود. بدون یاری حافظه، شما نمی‏توانید درباره خودتان بیندیشید؛ زیرا همین مفهوم «خود» مستلزم نوعی احساس پیوستگی است که تنها حافظه می‏تواند برای شما فراهم کند.
از «حافظه» تعاریف گوناگونی به عمل آمده است؛ از جمله: حافظه به‏خاطرسپاری رویدادها و اطلاعات و همچنین یادآوری آنهاست. حافظه کنشی است کهتجارب گذشته را دربر می‏گیرد. حافظه رویدادهای حال را نگه‏داری می‏کند و خاطرات گذشته را به یاد می‏آورد.

تاریخچه حافظه
ابینگهاوس (Ebbinghaus) اولین کسی بود که به طریق عملی درباره حافظه آزمایش‏های منظمی انجام داد. او فهرستی از هجاهای بی‏ معنای زبان آلمانی را مشخصکرد و کوشش نمود آنها را حفظ کند. او در پژوهش‏های خود، توجه خاصی به قانون «فراوانی» (بسامد) داشت؛ یعنی هر چه یک تجربه بیشتر رخ دهد آسان‏تر به یاد می‏آید. بنابراین، برای آزمون این نظریه، او به موادی نیاز داشت که با تجربه‏های قبلی ارتباطی نداشته باشد تا بتوان تجربه‏های قبلی را کنترل کرد. به همین دلیل، هجاهای بی‏معنا را به کار برد.

نتایج به دست آمده از تحقیقات ابینگهاوس به شرح ذیل هستند:

1. هرقدر مواد آموختنی زیادتر گردد زمان لازم برای به خاطر سپردن آن مطالب به صورت تصاعدی افزایش می‏یابد. البته این نسبت‏ها ثابت نیستند؛ یعنی اگر فهرست 7 کلمه‏ای 30 ثانیه وقت بگیرد، فهرست 10 کلمه‏ای 52 ثانیه، فهرست 12 کلمه‏ای 82 ثانیه و فهرست 16 کلمه‏ای 196 ثانیه وقت خواهد گرفت.

2. ابینگهاوس میزان کوشش صرف شده با نگه‏داری آن مطالب در حافظه را با یکدیگر مرتبط دانست، به گونه‏ای که افراد اگر وقت بیشتری برای یادگیری بگذارند و کندتر بیاموزند و برای آموختن، مطالب را چندین بار بخوانند دیرتر فراموش می‏کنند تا کسانی که به حافظه خود متّکی هستند و کوشش کمتری می‏نمایند. البته نوع مطالب آموختنی مهم است.

3. فراموشی در ساعات اولیه یادگیری بیشتر است؛ بدین‏گونه که پس از 20 دقیقه 42 درصد مطالب، پس از 9 ساعت 64 درصد و پس از 31 روز 79 درصد فراموش شده‏اند.

4. یادگیری مطالب با تقسیم وقت، بهتر صورت می‏گیرد تا اینکه مطالب یکدفعه خوانده شوند. او فهرستی متشکّل از 12 کلمه بی‏معنا را 68 بار خواند تا توانست حفظ کند. روز دوم 7 بار خواند تا حفظ شد، ولی فهرست دیگری مثل فهرست اول را به مدت 3 روز خواند و با 38 بار خواندن طی سه روز، مطالب را حفظ کرد (یعنی با تقسیم وقت در 3 روز)، تقریبا 50 درصد صرفه‏جویی در وقت شد.

5. آموختن مطالب به صورت کلی بهتر از آموختن جزء به جزء است؛ مثلاً برای یادگیری کتاب روان‏شناسی تربیتی، ابتدا باید آن را یک بار مطالعه کرد تا شناختی کلی به دست آوریم، بعد آن را جزء به جزء بخوانیم.

alamatesoall
07-12-2013, 06:02 PM
الف. حافظه حسّی
در این حافظه، اطلاعات حسّی ذخیره می‏گردند. محرّک‏های فیزیکی خارجی مثل، حرارت، نور، صوت، و مانند آن به وسیله اندام‏های حسّ بینایی، شنوایی، و مانند آن دریافت می‏شوند و قریب یک تا سه ثانیه یعنی در مدت زمان کمی در حافظه حسّی ذخیره می‏شوند. البته در زندگی روزانه، به بسیاری از مسائل توجه نداریم. از این‏رو، آن را به حافظه نمی‏سپاریم. حافظه حسّی نخستین مرحله خبرپردازی بوده و مهم‏ترین دلیل فراموشی اطلاعات از حافظه حسی بی‏توجهی به آن است.

نورمن (norman) مثال‏های ذیل را از حافظه حسّی توضیح می‏دهد: دستتان را در مقابل صورت خود تکان بدهید. ردّ ضعیفی که پس از کنار رفتن دست باقی می‏ماند ـ یعنی آثار رویداد اتفاق افتاده ـ گواه مشخصی بر وجود یک نظام حافظه حسّی است. دست خود را مشت کنید، به سرعت دو تا از انگشتانتان را باز کنید، دوباره با حداکثر سرعت ممکن دستتان را مشت کنید. اگر به دقت نگاه کنید ردّی از انگشتانتان را خواهید دید که آن‏قدر دوام می‏آورد تا آنها را شمارش کنید. دستانتان را به موازات هم در جهت مخالف هم حرکت بدهید. یک بار آنها را به سرعت در مقابل چشمانتان حرکت دهید، به احساس ظریف و مبهم حرکت وابسته به هر یک از ردها توجه کنید. این احساس واقعی است. فرض کنید یک تصویر پیچیده متشکّل از تعداد زیادی اشیا در مقابل چشمان شما قرار دارد که بعضی از آنها در جهت حرکت عقربه‏های ساعت و بقیه برخلاف جهت عقربه‏های ساعت می‏چرخند. تصویر محو می‏شود و یک پیکان به جایی در محل قبلی تصویر اشاره می‏کند. شما قادر خواهید بود جهتی را که شی‏ء در آن مکان خاص حرکت می‏کرد مشخص کنید. ردّ تصویر برای چندصد هزارم ثانیه پس از محو شدن تصویر فیزیکی، باقی می‏ماند.

ب. حافظه کوتاه مدت
اگر اطلاعات مورد توجه و دقت قرار گیرند به حافظه کوتاه مدت وارد می‏شوند و برای حداکثر 30 ثانیه ذخیره می‏شوند. اطلاعات در این نوع حافظه به صورت رمز درمی‏آیند. آنها رمزهای صوتی، دیداری یا معنایی هستند؛ بدین معنا که رمز صوتی یا شنیداری به صدا و رمز دیداری به تصویر ذهنی7 و رمز معنایی به معنای حرکات وابستههستند. 8 البته رمز شنیداری به معنای اینکه مطالب تکرار و مرور ذهنی شوند از رمزهای دیگر غالب‏تر است. اگر بخواهیم از فراموشی در حافظه کوتاه مدت جلوگیری کنیم باید اطلاعات را مرتب تکرار کنیم؛ زیرا گنجایش حافظه کوتاه مدت محدود است و همین امر علت فراموشی است؛ زیرا اطلاعات جدید جای مطالب قبلی را می‏گیرند.

صاحب‏نظران گنجایش حافظه کوتاه مدت را 2+7 (هفت به علاوه، منهای دو) می‏دانند؛ یعنی دست‏کم 5 حرف یا عدد و حداکثر 9 با میانگین 7. گرچه مهم‏ترین علت فراموشی در حافظه کوتاه مدت این است که با ورود اطلاعات جدید، به دلیل گنجایش کم آن، اطلاعات قبلی فراموش می‏شود، اما عده‏ای از محققان معتقدند: گذشت زمان هم خود به خودموجب‏ازبین‏رفتن‏اطلا ات‏می‏گردد.

با توجه به اینکه گنجایش حافظه کوتاه مدت محدود است، زمانی که این گنجایش تکمیل می‏شود، اطلاعات قبلی باید از آن خارج گردند تا اطلاعات تازه‏ای وارد آن شوند. به این پدیده «جانشینی اطلاعات» می‏گویند. بنابراین، عامل مهم فراموش شدن مطالب از حافظه کوتاه مدت جانشین شدن مطالب جدید با آن مطالب است. از این‏رو، اگر بخواهیم مطلبی را برای مدتی در حافظه کوتاه مدت نگه داریم، باید آن را تکرار کنیم. این تکرار از ورود مطالب تازه به این حافظه جلوگیری به عمل می‏آورد و مانع جانشینی مطالب جدید با مطالب موجود در حافظه می‏شود.

روشی که موجب افزایش ظرفیت حافظه کوتاه مدت می‏گردد روش «تقطیع»9 نام دارد. «تقطیع» به معنایقطعه قطعه کردن اطلاعات و دسته‏بندی آنهاست؛ مثلاً، اگر بخواهیم این حروف را به حافظه بسپاریم به دلیل زیاد بودن آن با مشکل مواجه هستیم. به فرض، حروف «ی، م، ا، ل، س، ا، د، ا، ز، آ، ه، ا، گ، ش، ن، ا، د». حال اگر تمام این حروف را به طور معکوس به سه قطعه دسته‏بندی کنیم کلمات دانشگاه آزاد اسلامی به دست می‏آید؛ یعنی 16 حرف را در سه قطعه قرار داده‏ایم، در حالی که اگر این کار را انجام نمی‏دادیم قادر به خواندن آنها نبودیم. بنابراین، ظرفیت حافظه کوتاه مدت را به مقدار بالایی افزایش داده‏ایم. یا برای حفظ آثار نظامی گنجوی، کلمه «ملخ‏ها» را می‏توان به کار برد که شامل حروف اول (مخزن الاسرار، لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، هفت پیکر، اسرارنامه) است. یا برای به یاد آوردن دوره‏های پادشاهی پیش از اسلام تا اسلام، واژه «مهساسا» که حروف اول، «مادها، هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان، ساسانیان و اسلام» است کاربرد دارد.

با عنایت به مطالب مطرح شده، بهتر است معلمان به دانش‏آموزان فرصت دهند تا آنها بتوانند مطالب درسی را مرور و تکرار نمایند تا آموخته‏ها دوام و ثبات لازم را به دست آورند، وگرنه ارائه مطالب جدید در حافظه کوتاه مدت، مطالب قبلی را محو می‏کند.

به حافظه کوتاه مدت، حافظه «فعّال» هم می‏گویند؛ زیرا این حافظه با اطلاعاتی که به طور فعّال در ذهن وجود دارند برای انتقال به حافظه دراز مدت سرو کار دارد. این حافظه را می‏توان حافظه «هوشیار» نامید؛ زیرا فرد از تمام محتوای آن آگاه است.

ج. حافظه دراز مدت
مطالبی که به حافظه کوتاه مدت انتقال داده می‏شوند اگر تکرار گردند به حافظه بلند مدت انتقال می‏یابند، وگرنه در مدت زمان کمی فراموش می‏شوند. البته تکرار صرف مدّنظر نیست، بلکه منظور از تکرار نوعی ارتباط مطالب جدید با مطالب از قبل آموخته شده است. بنابراین، رمزگردانی در حافظه بلند مدت به صورت رمز معنایی است، برخلاف حافظه کوتاه مدت که رمزگردانی به صورت رمز دیداری و شنیداری است. برای حافظه بلند مدت، هیچ محدودیتی وجود ندارد و هیچ‏گاه حافظه بلندمدت پر نمی‏شود، تا مثل حافظه کوتاه مدت نیاز به آن باشد که برای ورود مطالب جدید لازمه‏اش این باشد که مطالب قبلی حذف گردند.

دانشمندان معتقدند: چیزی به نام «فراموشی» در حافظه بلند مدت وجود ندارد، بلکه باید علل به یاد نیامدن را جست‏وجو کنیم. لفتوس (Loftus) در رابطه با اهمیت حافظه بلند مدت می‏گوید: ما همه آگاهیم که انسان‏ها می‏توانند مقادیر هنگفتی اطلاعات، کلمات، نام‏ها، صورت‏ها و مکان‏ها را به طور دایم یا نیمه دایم در مخزن درازمدت خود ذخیره کنند. بدون مخزن درازمدت، چیزی وجود نخواهد داشت؛ نه کتاب، نه تلویزیون، نه یادگیری و نه ارتباط؛ زیرا توانایی یادآوری گذشته است که به ما امکان می‏دهد تا به شکلی پویا با محیط خود کنش متقابل داشته باشیم.

برخی از مطالب به دلیل داشتن ارزش زیاد، بدون تکرار و تمرین، رمزگذاری شده، در حافظه بلندمدت نگه‏داری می‏شوند؛ مثلاً، وقتی انسان خبر ارزشمندی را یکباره می‏شنود، هرگز احتیاج به تکرار این خبر برای جایگزین شدن آن در حافظه بلندمدت ندارد، بلکه صرف شنیدن خبر، خود عامل جای گرفتن آن در حافظه بلندمدت است.

بیشتر رویدادهای مهم، که در زندگی تکرار می‏شوند، به حافظه درازمدت انتقال می‏یابند و بنابراین، می‏توان از این حافظه برای تفسیر، طبقه‏بندی و پاسخ دادن به تجارب روزانه سود برد.

تحقیقات انجام شده نشان می‏دهند که اطلاعات موجود در حافظه درازمدت هرگز فراموش نمی‏شوند؛ زیرا افرادی که به خواب مصنوعی رفته‏اند خاطرات دوران کودکی فراموش شده خود را به یاد آورده‏اند. بنابراین، فراموشی به این دلیل است که وقتی فرد می‏خواهد مطلبی را به یاد آورد نشانه‏ها یا سرنخ‏های بازیابی لازم در اختیار فرد نیست.

در کتاب زمینه روان‏شناسی، تألیف اتکینسون (Atkinson) و همکاران، آزمایشی در این زمینه بیان شده است. در این آزمایش، از آزمودنی‏ها خواسته شد تا فهرستی طولانی از کلمات گوناگون را حفظ کنند. بعضی از این کلمات نام حیوانات بودند؛ مانند سگ و گربه، و بعضی نام میوه‏ها بودند؛ مانند سیب و پرتقال. در زمان یادآوری، آزمودنی‏ها به دو گروه تقسیم شدند. به یک گروه از آنها (گروه آزمایشی) نشانه‏های بازیابی از قبیل حیوان و میوه داده شد و به گروه کنترل (گواه) این نشانه‏ها داده نشد. گروه آزمایشی بیش از گروه کنترل کلمات را به یاد آوردند. در آزمون بعدی، وقتی به هر دو گروه نشانه‏های بازیابی را دادند، تعداد کلمات به یاد آمده در این دو گروه یکسان بود. بنابراین، اختلاف اولیه بین دو گروه، در یادآوری کلمات، به ناتوانی گروه گواه در بازیابی اطلاعات نسبت داده شد.

با توجه به مطالب عنوان شده، نتیجه می‏گیریم که چرا شاگردان در امتحانات تستی عملکرد بهتری دارند تا آزمون‏های تشریحی؛ زیرا امتحانات تستی بازشناسی مطالبی هستند که فرد قبلاً مطالعه کرده؛ مثلاً، کدام گزینه درست است. او پیش‏تر گزینه درست را مطالعه کرده و در آزمون تستی زودتر به یاد می‏آورد تا هنگامی که امتحان تشریحی باشد و بخواهد مطالب قبلی را یادآوری کند؛ زیرا گزینه درستی در اختیار او نیست.
اطلاعات در حافظه دراز مدت برای ذخیره‏سازی به سه صورت رمزگردانی می‏شوند:

1. حافظه معنایی: در این قسمت، معانی ذخیره می‏گردند. برای نمونه، هنگامی که در یک کتاب جمله‏ای را می‏خوانیم معنای آن را حفظ می‏کنیم، نه کلمات یا ویژگی‏های دستوری را که در آن جمله به کار رفته‏اند.

2. حافظه رویدادی: این نوع حافظه مربوط به خاطرات فرد از تجارب شخصی خود است که شامل رخدادها و اتفاقاتی می‏شود که در زندگی فرد رخ داده و به زمان و مکان خاصی وابسته‏اند.

3. حافظه روندی: این نوع حافظه، که روند انجام کاری را شامل می‏شود، مربوط به فعالیت‏های فیزیکی و جسمانی است که به صورت «محرّک ـ پاسخ» ذخیره می‏شوند. هرقدر عمل بیشتر تکرار گردد فعالیت خودکار بودن افزایش می‏یابد. برای نمونه، اگر برای مدتی طولانی کسی دوچرخه سواری نکرده باشد، به محض اینکه شروع به این کار می‏کند، محرّک‏ها پاسخ‏ها را فرامی‏خوانند. وقتی دوچرخه به سمت چپ خم می‏شود او به طور خودکار، وزن خود را به سمت راست می‏دهد تا تعادل خود را حفظ کند. از این‏رو، حافظه روندی به دانستن چگونه انجام دادن یک عمل گفته می‏شود.

alamatesoall
07-12-2013, 06:04 PM
حافظه دارای سه مرحله رمزگردانی، اندوزش، وبازیابی است؛ بدین معنا که در مرحله اول، مطالب بهصورت رمز مورد قبول به حافظه سپرده می‏شوند. درمرحله دوم، مطالب در حافظه ذخیره و نگه‏داری می‏شوند و در مرحله سوم، هنگام نیاز، مطالب از مخزن حافظه فراخوانده می‏شوند.

رویکرد پردازش اطلاعات (خبرپردازی) جدیدترین دیدگاه در ارتباط با یادگیری است که یادگیری انسان را یک «فعالیت مستمر پردازش اطلاعات» می‏دانند. بدین منظور، راه‏هایی را مطالعه می‏کنند که توسط آنها انسان معلومات را کسب، ذخیره و یادآوری می‏کند. این نظریه فرایند پردازش اطلاعات را به کامپیوتر تشبیه می‏کند؛ همان‏گونه که در قرن هفدهم، ساعت و ماشین‏های ساده به عنوان الگویی برای شناسایی جهان و ذهن آدمی به کار می‏رفتند. در نیمه اول قرن بیستم، با توجه به مطرح شدن دیدگاه رفتارگرایی و آزمایش‏های گوناگونِ روان‏شناسان رفتارگرا بر روی حیوانات و تأکید بر رفتار انسان، مطالعه فرایندهای‏ذهنی‏وفکری مورد توجه چندانی قرار نگرفت.

در نیمه دوم قرن بیستم، شباهت انسان به سایر حیوانات برای مطالعه فرایندهای پیچیده فکری و ذهنی گویا نبود. به همین دلیل، با توجه به پیشرفت فناوری و پیدایش رایانه، الگوی مناسبی برای توضیح و تبیین ذهن انسان بود.

هرگنهان (Hergenhan) در کتاب مقدّمه‏ای بر نظریه‏های یادگیری در این زمینه چنین می‏نویسد: هم رایانه و هم انسان اطلاعات را از محیط می‏گیرند. رایانه‏ها با استفاده از وسایل کارت‏خوانی، نوارخوانی و مانند آن این کار را انجام می‏دهند، در حالی که انسان‏ها از اندام‏های حسّی خود، برای این منظور سود می‏برند. در درونرایانه، اطلاعات رسیده از محیط مورد دست‏کاری واقع می‏شوند، به رمز در می‏آیند و با اطلاعات دیگری که از قبل در رایانه ذخیره شده‏اند، ترکیب می‏شوند. این کار توسط فعّال شدن ثبت‏کننده‏های الکترونیکی انجام می‏گیرد.

در درون انسان، اطلاعات مورد دست‏کاری واقع می‏شوند، به رمز درمی‏آیند و با اطلاعات دیگری که از قبل در انسان ذخیره شده‏اند، ترکیب می‏شوند. این کار توسط فعّال شدن نورون‏ها انجام می‏گیرد. در نهایت، رایانه اطلاعات را از طریق تدابیر برون‏دادی، همانند دورنویس‏ها و چاپگرها، بیرون می‏دهد. عده‏ای دیگر از متخصصان می‏گویند: همان‏گونه که رایانه دارای سخت‏افزار و نرم‏افزار است، انسان هم دارای چنین ویژگی‏هایی است. سخت‏افزار رایانه عواملی مثل ترانزیستورها، مقاومت‏ها، مدارهای الکترونیکی و مانند آن هستند. در انسان هم ماهیچه‏ها، استخوان‏ها، مدارهای عصبی سخت‏افزار را می‏سازند. در رایانه، نرم‏افزار شامل برنامه‏هایی است که از طریق آنها، عملیات مختلف را انجام می‏دهد. در انسان نرم‏افزار عبارت است از عملیاتی که از تجربه آموخته می‏شوند مثل صحبت کردن، نوشتن، رانندگی و مانند آن.

هایدن (Hyden) معتقد است: «RNA»21 مولکولیاست که احتمالاً نقش میانجی شیمیایی حافظه را ایفا می‏کند. برخی آزمایش‏ها نشان داده‏اند که «RNA» را می‏توان از یک جاندار به جاندار دیگر انتقال داد. تزریق «RNA» از موش‏های آموزش دیده به موش‏های آموزش ندیده منجر به انتقال پاسخ آموخته شده از موش‏های گروه اول به موش‏های گروه دوم می‏شود. همچنین پنفیلد (Penfield) ضمن عمل جرّاحی بر روی مغز بیماران صرعی، با تحریک اعصاب مغزی آنها، توانستماجراهای فراموش شده دوران کودکی را به یاد آنها بیاورد. بنابراین، فرض چنین است که در ضمن یادگیری، در ماهیت بیوشیمیایی سلول‏های مغز تغییراتی رخ می‏دهند.

alamatesoall
07-12-2013, 06:06 PM
برای ارزشیابی و اندازه‏گیری حافظه، می‏توان از روش‏های ذیل استفاده کرد:

الف. روش یادآوری
در این روش، از آزمودنی خواسته می‏شود تا فهرستی از نام‏ها، ارقام، اشکال و تصاویر، موضوع‏ها و مانند آنها را حفظ کند و پس از گذشت مدت مشخصی، آنها را به یاد آورد. تعداد مطالب به یاد مانده می‏تواند درجه حافظه را نشان دهد. البته لازم به ذکر است که این مطالب یاد گرفته شده باید برای اولین بار باشد که فرد با آن مواجه می‏گردد؛ زیرا اگر با مطالب قبلی یاد گرفته شده ارتباط داشته باشد پیوند مطالب قبلی با فعلی و کمک گرفتن از حافظه بلندمدت، یادآوری را ساده می‏نماید. بنابراین، از مطالب تازه و جدید استفاده می‏شود؛ مانند هجاهای بی‏معنا که ابینگهاوس استفاده می‏کرد.

ب. روش بازشناسی
در این روش، به آزمودنی مجموعه‏ای از ارقام، نام‏ها، کلمات، اشکال، تصاویر و مانند آن را نشان می‏دهند و پس از مدتی از او می‏خواهند در بین مطالب جدید، چیزهایی را که دیده است تشخیص دهد؛ مانند سؤالات تستی در امتحان که دانشجو باید گزینه درست را، که پیش‏تر مطالعه کرده است، از بین گزینه‏های غلط بازشناسی کند.

ج. روش حفظ کردن مجدّد
در روش «یادگیری مجدّد» از آزمودنی خواسته می‏شود مطالب یاد گرفته شده در گذشته را دوباره بخواند و آنها را به یاد آورد، گرچه ممکن است قبلاً مطالب را فراموش کرده باشد و به یاد نیاورد؛ ولی با مطالعه مجدّد آنها را به یاد می‏آورد. بنابراین، مدت زمانی که او صرف یادگیری مجدّد کرده به مراتب کمتر از زمانی است که برای اولین بار می‏خواست مطالب را بیاموزد. از این‏رو، در مدت زمان صرفه‏جویی می‏شود؛ مثلاً، دانشجو مطالب امتحانی را طی یک نیم‏سال مطالعه کرده است، اما شب امتحان آنها را مرور می‏کند. مدت زمان صرف شده در شب امتحان، که حالت مرور کردن دارد بسیار کمتر از مرحله‏ای است که برای اولین بار می‏خواند. اگر او برای یادگیری فصل «هوش» کتاب روان‏شناسی ـ مثلاً ـ برای اولین بار هفت ساعت وقت صرف کرده بود، پس از گذشت مدت زمانی ـ فرضا چهار سال بعد ـ اگر او بخواهد امتحان کارشناسی ارشد بدهد، دیگر برای یادگیری مجدّد این فصل، نیازی به صرف هفت ساعت وقت نیست. او شاید با یک ساعت بتواند آن را به یاد آورد.

بنابراین، از طریق درصد مطالب فراموش شده، که طی مدت زمان به وجود آمده است، می‏توان حافظه و فراموشی را سنجید. برای نمونه، شما برای یادگیری اشعاری آن را ده بار می‏خوانید تا کاملاً حفظ شوید. بعدا که دوباره می‏خواهید آنها را بخوانید و به یادآورید 2 بار می‏خوانید و کل مطالب را به یاد می‏آورید. بنابراین، مقیاس حفظ کردن شما 8 است و مقیاس فراموشی شما 2؛ یعنی 2 درصد مطالب یاد گرفته شده خود را فراموش کرده‏اید.

alamatesoall
07-12-2013, 06:09 PM
عده‏ای از صاحب‏نظران اعتقاد دارند که اصلاً چیزی به نام «فراموشی» وجود ندارد، بلکه مطالب در حافظه دراز مدت به طور درست جای نگرفته‏اند و ما توانایی یادآوری آنها را نداریم. ظرفیت حافظه یکی از موارد تفاوت بین انسان و حیوان است. حافظه انسان همچون ظرفی دارای خاصیت ارتجاعی بسیار زیاد و نامحدود است. در این ظرف، هر چیزی ریخته شود موجب افزایش حجم آن می‏شود و آنچه به «ضعف حافظه» معروف است، محدودیت ظرفیت حافظه نیست، بلکه ضعف یادآوری است. 26 بنابراین، اگر مطالب را به خوبی نیاموخته باشیم در یادآوری آنها مشکل خواهیم داشت.

نظریات مربوط به فراموشی

در ارتباط با فراموشی، نظریات گوناگونی وجود دارند که به اختصار، به چند نظریه معروف آن اشاره می‏شود:

الف. نظریه تداخل
با توجه به این نظریه، مطالبی را که می‏آموزیم در یکدیگر تداخل نموده، سبب فراموشی می‏شوند. این نظریه از معروف‏ترین نظریات مربوط به فراموشی است که یک یادگیری با یادگیری دیگر مخلوط می‏گردد.

تداخل دو نوع است: تداخل یادگیری‏های قبلی در یادگیری‏های بعدی که به آن «بازداری پیش‏گستر» یا «منع قبلی»28 می‏گویند؛ بدین معنا که یادگیری‏های قبلی مانعیادآوری مطالب جدید می‏گردند. نوع دیگر، تداخل یادگیری‏های بعدی در یادگیری‏های قبلی است که در اصطلاح، «بازداری پس‏گستر» یا «منع بعدی»29 گفتهمی‏شود؛ یعنی یادگیری‏های بعدی با یادگیری‏های قبلی تداخل می‏کنند و سبب فراموشی مطالب آموخته شده قبلی می‏گردند.

برای جلوگیری از تداخل یادگیری، یکی از روش‏ها رعایت توالی مناسب مطالب است. بدین منظور، باید مطالب شبیه به هم را به دنبال هم یاد نگیریم. روش دیگر برای جلوگیری از تداخل مطالب، پرآموزی در یادگیری است؛ بدین صورت که یادگیری به حدّ سیری (اشباع) برسد و به حدّی مطالب تکرار و مرور گردندکه دیگر تمرین اضافی نتواند موجب بهبود مطالب در یادگیری شود؛ یعنی دیگر تمرین اثری بر یادگیری آموخته‏ها ندارد؛ زیرا به حدّ کامل و کافی مطالب یاد گرفته شده و نیازی به تمرین و تکرار اضافی نیست. از این‏رو، جلوی تداخل گرفته می‏شود.

ب. نظریه «روان‏کاوی»
طبق این نظریه، فرد خاطرات ناخوشایند را سرکوب می‏کند و آنها را به یاد نمی‏آورد و اصلاً دوست ندارد به یاد آورد؛ چراکه یادآوری آن رویدادهای ناخوشایند سبب ناراحتی او می‏گردد. بنابراین، روان‏کاوان از روش «تداعی آزاد» (بیان آنچه که به ذهن می‏رسد) استفاده می‏کنند. فروید می‏گوید: ما دوست داریم وقایع رنج‏آور و افکار غیرقابل قبول را از ذهن خود حذف کنیم؛ زیرا موجب احساس گناه اضطراب و ناراحتی ما می‏شوند. بنابراین، تجارب ناخوشایند را به قسمت ناخودآگاه می‏بریم تا به طریقی سرکوب شوند. فرض می‏کنیم شخصی در مکانی عملی را انجام داده که ناشایست و خلاف بوده است. به همین دلیل، سعی می‏کند از آن محل دور شود یا آن کار نادرست را فراموش کند که در این صورت، سرکوب مطالب به دلیل ناخوشایند بودن آنها، مشکلی برای بازیابی به وجود می‏آورد.


ج. نظریه مربوط به هیجان
هیجانات می‏توانند به دو طریق مثبت و منفی در بازیابی اطلاعات از حافظه دراز مدت اثر بگذارند. هیجان مثبت موجب تقویت آموخته‏ها و رویدادها می‏گردد و هیجانات منفی موجب فراموشی آنها می‏گردند؛ مثلاً، کسی که در سینما فیلمی را تماشا می‏کند، اگر در آن زمان سینما آتش بگیرد و همه آنجا را با هیجان خاصی ترک نمایند، این فرد آن فیلم و خاطره را همیشه در ذهن خواهد داشت؛ زیرا ممکن است آن را چندین بار برای افراد دیگر تعریف کرده باشد که همین تکرار، شرح و توصیف ماجرا، خود می‏تواند موجب عدم فراموشی گردد.

برخی مواقع هیجانات به صورت منفی هستند و اختلالی در یادآوری به وجود می‏آورند؛ مثلاً، دانشجویی که امتحان دارد و آمادگی لازم برای امتحان ندارد، وقتی با سؤال اول امتحان مواجه می‏گردد و آن را درک نمی‏کند دچار اضطراب می‏گردد. حال ممکن است سؤالبعدی چندان دشوار نباشد، ولی اضطراب قبلی بر روی او اثر منفی می‏گذارد و بدین‏سان، وحشت‏زدگی سراسر وجود او را می‏گیرد. در این صورت، هیجان منفی ایجاد شده بر حافظه دانشجو اثر می‏گذارد و حتی آن مطالبی را هم که می‏دانست ممکن است نتواند به یاد آورد و افکار نامطلوبی برای او به وجود می‏آیند و توانایی تمرکز رااز او می‏گیرند که در این صورت، تأثیر هیجان بر روی حافظه منفی است و موجب فراموشی مطالب می‏گردد.


د. آمنزیا (یاد زدودگی)
«زوال حافظه» در اصطلاح «آمنزیا» نامیده می‏شود که نقص عمیق در حافظه‏به‏شمارمی‏آید. یاد زدودگی می‏تواند پایه زیستی یا روان‏شناختی داشته باشد. از این‏رو، برخی مواقع مغز دچار اختلال می‏شود و برخی مواقع ریشه آن روانی است که در پردازش اطلاعات ـ یعنی رمزگردانی، اندوزش و بازیابی ـ اختلال به وجود می‏آید.

ه. نظریه «تحریف»
بر اساس این نظریه، هنگامی که یادگیری صورت می‏پذیرد بر روی دستگاه عصبی اثر می‏گذارد و موجب تغییرات زیستی می‏گردد و علت فراموشی تحریفی است که در رد یا اثر حافظه به وجود می‏آید. فرض کنید داستانی برای افراد خوانده شود، سپس آنها آن را برای دیگران نقل کنند. مشاهده می‏کنیم که بسیاری از مطالب تغییر یافته است. عواملی از جمله؛ عدم دقت کافی، تمایلات و رغبت‏ها می‏توانند در تحریف حافظه دخالت داشته باشند. بنابراین، مطالب و اطلاعات زیادی که در متن اصلی داستان وجود داشته‏اند به دلیل تعریف آنها، برخی مطالب فراموش می‏گردند.


و. گذشت زمان
یکی از قدیمی‏ترین نظریه‏های فراموشی «گذشت زمان» است؛ به این معنا که وقتی چیزی آموخته می‏شود و به حافظه سپرده می‏شود، پس از مدتی چون به کار نرفته است، فراموش می‏گردد.

جابربن حیان از امام جعفر صادق علیه‏السلامپرسید: چرا انسان در پیری کم حافظه می‏شود؟ امام صادق علیه‏السلامفرمودند: این مسئله همگانی نیست. آنچه فراموشی می‏آورد به کار نینداختن نیروی یادسپاری است؛ زیرا نیروی یادگیری چون دیگر نیروهای بدن انسان، باید به کار گرفته شود تا توانمند گردد. جوان هم اگر حافظه خود را نشناسد و به خوبی از آن بهره نگیرد به ضعف حافظه دچار می‏گردد.

البته صِرف گذشتن زمان عامل فراموشی نیست؛ زیرا بسیاری از افراد بینا، که بعدتر نابینا گشته‏اند، بدون آنکه از آموخته‏های بینایی خود استفاده نمایند، از فردی که نابینای مادرزاد است کاملاً قابل تشخیص هستند، به گونه‏ای که اگر کودکی در دو سال اول زندگی بینایی طبیعی داشته باشد و سپس کور شود، همه آثار بینایی را، که پیش‏تر یاد گرفته است از دست می‏دهد و هنگام رشد، از یک نفر کور مادرزاد دیگر، قابل تشخیص نیست.

بنابراین، یادگیری بینایی اولیه نقض‏پذیر است و فراموشی از طریق عدم استفاده از آثار حافظه، رخ می‏دهد. از نظر بالینی نیز معلوم شده است که وقتی آدمی حسّ بینایی خود را برای مدتی طولانی داشته باشد سپس اگر کور شود، اثرات آن از بین نمی‏رود. اگر کودک تا سن چهار یا پنج سالگی کور نشود، یادگیری جایگزین می‏شود و عدم استفاده از آنچه یاد گرفته شده است، اثر کمی دارد یا اصلاً اثری ندارد. در این شرایط، آزمودنی هرگز مانند کور مادرزاد نخواهد شد. البته گذشت زمان به عنوان یک عامل فراموشی، باید مدّنظر قرار گیرد.

گِیج (Gage) و برلاینر (Berliner) در کتاب روان‏شناسی پرورشی خود، از «فراموشی» به عنوان یک حُسن بزرگ یاد می‏کنند. آنها معتقدند: فراموشی خود نعمت بزرگی است. بدون فراموشی، ذهنمان به طرزی وحشتناک، به صورت مخزنی پر از چیزهای درهم و برهم درمی‏آید. اما همه اطلاعاتی را که روزانه دریافت می‏کنیم، نمی‏خواهیم در حافظه‏مان نگه داریم. افراد برای ادامه حیات خود، لازم است بیشتر آنچه را در ابتدا پردازش می‏کنند، فراموش نمایند. این مسئله می‏تواند برای معلمان مشکل‏آفرین باشد؛ زیرا اگر فکر می‏کنیم اطلاعاتی را که آموزش می‏دهیم ارزش یادداری در ذهن را دارند، پس باید با جریان طبیعی فراموشی مبارزه کنیم. مشکل موقعی به وجود می‏آید که می‏خواهیم مطالبی را به یاد آوریم، اما از انجام آن ناتوانیم. البته بسیاری از مطالبی را که به یاد نمی‏آوریم به این دلیل است که به درستی از حافظه کوتاه مدت به حافظه دراز مدت رمزگردانی واندوزش نشده‏اند.

alamatesoall
07-12-2013, 06:23 PM
به نظر روان‏شناسان «گشتالت»، هر تجربه‏ای را که فرد کسب می‏کند یک «ردّ یاد» از خود به جای می‏گذارد و با اضافه شدن تجارب مشابه، این رد یاد نیرومند می‏شود. بنابراین، حافظه یک فرایند فعّال است که به واسطه تجربه تغییر می‏کند و تجربه‏های بعدی را تغییر می‏دهد. در ارتباط با فراموشی، تحقیقات وسیعی توسط روان‏شناسان انجام گرفته است که نتایج آن به اختصار، شامل موارد ذیل می‏شود:

1. مهارت‏هاوعادت‏هایی‏که جنبه عملی42 و حرکتیدارند، نسبت به مطالب حفظی دیرتر فراموش می‏شوند.

2. فراموشی در ابتدا بسیار سریع است، ولی با گذشت زمان، از سرعت فراموشی کاسته می‏شود. البته این مسئله به ماهیت موضوع یادگیری، فهم و درک مطالب و روش حفظ کردن43 بستگی دارد.

3. بین افراد از نظر حفظ کردن، تفاوت‏های فردی وجود دارد که موجب می‏گردد برخی به سرعت فراموش کنند و برخی دیگر با کندی و مقدار کم فراموش کنند.

4. موضوعاتی را که معنا و مفهوم خاصی برایمان داشته باشند دیرتر از مطالب بی‏معنا فراموش می‏کنیم.

5. این طرز تفکر که افرادی زودتر فراموش می‏کنند که زودتر حفظ می‏کنند مورد قبول روان‏شناسان نیست؛ زیرا این مسئله به دقت، تمرکز و توجه افراد بستگی دارد؛ چه بسا کسانی زودتر حفظ می‏کنند، ولی ممکن است کمتر توجه و دقت داشته باشند و زیاد به حافظه خود اعتماد و تکیه کنند که این خود موجب می‏شود تکرار نکنند و در نتیجه، زودتر فراموش کنند. بعکس، کسانی که دیرتر حفظ می‏کنند از ترس فراموشی، بیشتر تکرار می‏کنند. بنابراین، ممکن است دیرتر هم فراموش کنند.

6. فعالیتی را که شخص پس از یادگیری آموخته‏ها انجام می‏دهد می‏تواند در فراموشی دخالت داشته باشد؛ مثلاً، دانشجویی که پس از فارغ‏التحصیلی شغل مناسب با رشته خود را به دست نیاورد و شغل دیگری را که تناسبی با رشته تحصیلی او ندارد انتخاب کند، طبیعی است که مطالب یادگرفته شده قبلی را زودتر فراموش می‏کند.

7. پس از یادگیری، اگر فرد استراحت کند مطالب بهتر در ذهن او جای می‏گیرند تا فردی که بدون استراحت و پیوسته بخواهد مطالب را به ذهن خود بسپارد.

8. تازگی موضوع می‏تواند موجب یادآوری ساده‏تر گردد؛ مثلاً، افرادی را که جدیدا با آنها آشنا شده‏ایم زودتر به یاد می‏آوریم.

9. اگر مطالب دارای بار هیجانی مثبت باشند بهتر در ذهن جای می‏گیرند و دیرتر فراموش می‏شوند؛ مثلاً، دانشجو پس از گذشت سال‏ها تحصیل، از درس «روان‏شناسی تربیتی» نمره بیست بگیرد!

10. گرایش‏ها، افکار و تمایلات فرد دیرتر از معلومات و رویدادها فراموش می‏شوند؛ مثلاً، ممکن است دانشجو مطالب درسی را فراموش کند، اما نگرش مثبتی را که به دانشگاه دارد هرگز فراموش نکند؛ زیرا هنگامی که او می‏خواست وارد دانشگاه شود علاقه خاصی به وارد شدن در دانشگاه داشت و با ذوق و علاقه خاصی به دانشگاه راه یافت که هیچ‏گاه آن نگرش مثبت را فراموش نمی‏کند؛ ولی ممکن است به دروس علاقه چندانی نداشته و به دلیل مشکلات عدیده، مطالب درسی را فراموش کرده باشد؛ اما خاطرات دوران دانشگاهی خود را هرگز فراموش نکند.

alamatesoall
07-12-2013, 06:31 PM
1 - من حافظه ضعیفى دارم و کارى هم نمى‏شود کرد! این یک جمله کاملاً بى معناست. شما به سادگى مى‏توانید حافظه ضعیف خود را تقویت کنید و کارآیى آن را افزایش دهید؛ همان گونه که ضعف بینایى یا شنوایى خود را با استفاده از عینک یا سمعک اصلاح مى‏کنید. پس قدم اول این است که شما باید باور کنید که ضعف حافظه، یک بیمارى گذراست و به راحتى قابل علاج و اصلاح است. حالا وقت آن است که دست به کار شوید.

2 -شما حافظه‏اى بسیار نیرومند دارید! باور نمى‏کنید؟ آیا مى‏خواهید این امر را به خودتان ثابت کنید؟ بسیار خوب، سعى کنید چیزى را که قبلاً مى‏دانسته‏اید، فراموش کنید؛ امکان ندارد! این طور نیست؟ حافظه شما به شدت مقاومت مى‏کند و مطمئن باشید که بالاخره این حافظه شماست که برنده مى‏شود. در یک رویارویى کاملاً مستقیم با حافظه خود، مى‏توانید باور کنید که حافظه شما هم قوى و نیرومند است تا براى تقویت بیشتر حافظه، بیش از پیش اعتماد به نفس پیدا کنید.

3 -اولین قدم براى آماده ساختن حافظه، ایجاد یک ارتباط و پیوند و تداعى معانى است. تداعى معانى آگاهانه و کنترل شده، دقیقاً همان حافظه تربیت شده و قابل کنترلى را ایجاد مى‏کند که شما به دنبال آن هستید.
این پیوند یا اتصال معانى، ممکن است آگاهانه و در اختیار یا نیمه هشیارانه و نیمه آگاهانه باشد. تداعى معانى نیمه آگاهانه، یعنى همان تداعى‏هاى ناخودآگاهى که در ذهن شما میان کلمات یا حرکات یا تصاویر خاصى با یک خاطره یا معانى دیگر شکل مى‏گیرد.
اما تداعى معانى آگاهانه که کاملا در کنترل اراده و خواست ماست، همان نیروى اتصالى است که حافظه ما را بیدار و تربیت مى‏کند؛ پس ارتباط میان معانى برقرار کنید تا حافظه‏اى نیرومند بدست آورید. مثلاً فرض کنید که مى‏خواهید معناى کلمه انگلیسى New را به خاطر بسپارید؛ شما در ذهن خود با تکرار کلمه «نیو»، به یاد کلمه نو مى‏افتید. نو و تازه، معناى کاملاً نزدیک به جدید، یعنى کلمه Newدارد. سپس شما با نام نیو به یاد نو ودر نتیجه به یاد جدید و تازه مى‏افتید.

4 -یکى از محرک‏هاى تقویت و تولید کننده جرقه حرکت حافظه، علاقه است. به یاد آوردن چیزهایى که به آنها علاقه داریم، همیشه آسان‏تر از به خاطر آوردن چیزهایى است که مورد علاقه ما نیستند.
یکى از روان شناسان متخصص حافظه مى‏گوید: نیروى حافظه، بستگى زیادى به علاقه دارد. او هر روز صبح از کارهایى که مى‏خواهد انجام دهد، فهرستى ذهنى تهیه مى‏کند و مى‏گوید نکته مهم این است که اتصال‏هاى یاد آورنده ذهنى، مارا مجبور کنند در لحظه مناسب، به آن چیزها علاقه‏مند شویم.
به عبارت ساده‏تر، تداعى، باعث ایجاد علاقه مى‏شود.
براى به خاطر آوردن هر چیز جدید، آن چیز باید با چیز دیگرى مربوط شود که از قبل آن را مى‏شناسیم یا آن را به راحتى به خاطر مى‏آوریم.

5 -بعد از این که دو چیز در ذهن ما به هم مربوط شدند، موضوعى که از قبل آن را مى‏شناسیم، چیز جدید را به یادمان مى‏آورد انجام چنین کارى آن‏قدر ادامه مى‏یابد تا مطلب جدید به صورت اطلاعى در آید که از قبل آن را مى‏شناسیم و به عبارت ساده‏تر، در ذهن ما استقرار و استحکام یابد و به راحتى در حافظه ما حضور یابد.
چرا ما به سادگى نقشه ایتالیا را به خاطر مى‏آوریم؛ اما به دشوارى مى‏توانیم شکل سرزمین‏هاى آلمان یا فنلاند را به یاد آوریم؟ زیرا معلم از کودکى به ما آموخت که ایتالیا شبیه یک چکمه است؛ یعنى شکلى که ما از قبل آن را مى‏شناختیم.
از قدرت تصویر ذهنى خود بیشتر استفاده کنید! متخصصان فن حافظه مى‏گویند: هر چه به تصویر درآید، به سادگى به خاطر سپرده مى‏شود.

6 -وقتى شما فکر مى‏کنید، تصویر هایى در ذهن شما پدید مى‏آید. این عمل تصور کردن، تصویر سازى یا تصویرى کردن است. این کارى است که شما هر لحظه و پیوسته انجام مى‏دهید و هیچ مشکلى درباره آن ندارید.
ارسطو در یکى از کتاب‏هایش مى‏گوید:
«براى فکر کردن، ما باید با تصویرهایى گفت‏وگو کنیم که آنها را در ذهن خود مى‏بینیم. فرض کنید من به شما مى‏گویم که به صندلى فکر کنید. شما در ذهن خود چه چیزى را مى‏بینید؟ بدون شک، اولین تصویرى که در ذهن شما ساخته مى‏شود، یک صندلى است.
شما مى‏توانید با پیوند دادن بعضى معانى به بعضى تصاویر قرینه و نزدیک به آن، به حافظه خود در یاد آورى آن معنا کمک کنید؛ مثلاً یادگیرى یک مطلب علمى در کلاس درس با حادثه‏اى که همان زمان موجب جلب توجه شما شده است، عجین مى‏گردد و به محض یاد آورى تصویر آن حادثه یا جریان، آن مطلب علمى نیز در ذهن شما حضور مى‏یابد. بسیارى از این تصاویر جالب را مى‏توان به صورت خودآگاه و عامدانه به وجود آورد.

7 -اسپینوزا مى‏گوید: هر قدر یک چیز قابل فهم‏تر و روشن‏تر باشد، آسان‏تر در حافظه، حفظ و نگه دارى مى‏شود و بر عکس هر قدر مبهم‏تر باشد، آسان‏تر از یاد مى‏رود.
نتیجه مى‏گیریم که بهتر است مفاهیم مبهم و مشکل را به اجزاى ساده و قابل فهم تبدیل کنیم و یا تصویر ذهنى ملموسى از آنها بسازیم تا ساده‏تر در ذهن باقى بمانند و یاد آورى آنها آسان‏تر گردد.

8 -ما تمایل داریم چیزهاى ساده، ملموس، روزمره و معمولى را فراموش کنیم؛ اما به ندرت چیزهاى منحصر به فرد، خشونت‏آمیز، غیر معمولى، مضحک و فوق العاده را از یاد مى‏بریم.
ما مى‏توانیم با ایجاد پیوندهاى ذهنى میان اشیا و کلمات، آنها را غیرمعمولى، تمسخرآمیز یا غیر ممکن سازیم تا مثل چسب به هم محکم شوند و در ذهن بمانند.
براى تصویرسازى از کلمات مبهم، از نیروى تخیل و ابتکار خود بهره بگیرید. یک ذره تخیل به اضافه مقدارى ابتکارى، به شما امکان مى‏دهد تا هر چیزى را تصویرى کنید. تخیل مى‏تواند بسیار مهم‏تر و مفیدتر از اطلاعات باشد. اگر شما تخیل نداشته باشید تا از اطلاعات خود استفاده کنید فایده ذهن و مغز چیست؟
مثلاً براى به خاطر آوردن سوره‏اى از قرآن کریم که سجده واجب دارند، این گونه خیال‏پردازى کنید: شبى در حالى که ستاره در آسمان مى‏درخشید، پدرم را دیدم که در حال سجده، سوره فصلت را قرائت مى‏کرد. نام چهار سوره مذکور، در این داستان آمده است: نجم (ستاره)، سجده، فصلت و اقرأ یا علق(قرائت).

9 -خوب مشاهده کردن در تقویت حافظه، کمک بزرگى است. نگاه کردن و دیدن،آسان است؛ اما به دقت و به درستى مشاهده کردن، مهارتى است که باید آن را کسب کنید. حافظه و مشاهده، رابطه نزدیکى با هم دارند و در کنار هم شما را به موفقیت نزدیک‏تر مى‏کنند. تفاوت دیدن با مشاهده کردن چیست؟ تفاوت آن است که ما با چشمان خود مى‏بینیم؛ اما با ذهن خود مشاهده مى‏کنیم؛ به عبارتى مشاهده کردن، یعنى با ذهن دیدن.
تنها قاعده براى مشاهده کردن خوب و حساس، دقت و توجه است. شما با تمرین آگاهانه یا نا آگاهانه، مى‏توانید درست مشاهده کردن را به صورت یک قاعده در آورید و آن گاه که بر اثر کسب این مهارت، از هر معنایى یک تصویر ذهنى دقیق و روشن و همراه با جزئیات در ذهن شما تشکیل شد، متوجه خواهید شد که چقدر در به خاطر آوردن آن توانا هستید و چه حافظه نیرومندى پیدا کرده‏اید.

10 -اطلاعات، قابلیت اتصال به یکدیگر را دارند و هر اطلاعى را مى‏توان به اطلاع دیگر متصل کرد. مهم نیست که اتصال چقدر واضح و روشن یا مبهم و رمز گونه باشد؛ مهم آن است با تمرین در ذهن ما جایگزین شود.
اطلاعات به هم متصل شده‏اى که شما زیاد استفاده مى‏کنید و در مدت کوتاهى به معلومات شما تبدیل مى‏شوند، فقط به این دلیل است که مورد استفاده قرار گرفته‏اند. حال با اطلاعاتى که به طور مرتب مورد استفاده ما نیستند، چه کار کنیم؟ اصلاً نگران نباشید! فقط کافى است چند وقت یک بار آنها را در ذهن مرور کنید. در این صورت، وقتى که به آنها نیاز دارید، آن اطلاعات به یاد شما مى‏آیند. این کاربرد مرتب است که بر چگونگى نگه دارى اطلاعات در ذهن، نظارت مى‏کند.

11 -علت فراموشکارى چیست؟ ریشه مشکل فراموشى در کجاست؟ اگر به دقت توجه کنید، مى‏بینید علت این است که به موقع حضور ذهن نداشته‏ایم. ذهن ماغایب و در حقیقت در جاى دیگرى بوده است. ما در شرایط معین، کارهایى را انجام مى‏دهیم که وقتى بعد مى‏خواهیم آن وضعیت یا کارها را به خاطر آوریم، موفق نمى‏شویم و این، یعنى فراموشکارى.
براى حل مشکل فراموشکارى، باید مطمئن باشید که در لحظه‏اى که دارید آن کارهاى معین را انجام مى‏دهید، ذهن شما حاضر است و غایب نیست. وقتى شما بدون تفکر درباره عملى، آن را نا خود آگاه انجام مى‏دهید، در واقع آن را در ذهن خود ثبت نمى‏کنید؛ پس در آینده نیز چیزى را به خاطر نمى‏آورید. راه حل آن است که آگاهانه عمل کنید و اطمینان حاصل کنید که به اندازه کافى توجه و حضور ذهن دارید.

12 -چه کار کنیم که مجبور نباشیم یک مطلب را بارها و بارها بخوانیم تا بتوانیم آن را به ذهن بسپاریم و به عبارتى چگونه مى‏توانیم حافظه مطالعاتى خود را تقویت کنیم؟ شما باید خوب خواندن (خواندن مؤثر) را یاد بگیرید.
خواندن مؤثر، یعنى تلاش براى تبدیل واژه‏ها به اندیشه‏ها، افکار و پاسخ‏ها.
خواندن مؤثر، چیزى بیشتر از شناخت و درک مفهوم ساده کلمات است. خواندن انفعالى و مکانیکى، باید به خواندن فعال و تهاجمى تبدیل شود. خواندن شما وقتى فعال است که با تلاش، کلمات را ذره ذره و بخش به بخش هضم کنید و از آنها اندیشه بسازید؛ اندیشه هایى مفید، مؤثر و حیاتى. این گونه خواندن، وقت بیشترى مى‏برد، اما شما را از زحمت چندین بار خواندن خلاص مى‏کند.
اولین قانون در خواندن مؤثر آن است که اندیشه اصلى مطلب را استخراج کنید و حول محور آن با ذهن خود کار نمایید.

13 -براى تقویت حافظه ناچارید که تمرکز حواس داشته باشید. تمرکز، یعنى توجه و دقت اختصاصى، انحصارى و منحصر به فرد، درباره یک شى‏ء، یک هدف، یا یک موضوع.
شما چگونه مى‏توانید تمام توجه و دقت خود را به طور کامل به یک موضوع اختصاص دهید؟ براى رسیدن به این هدف، باید قانون اصلى تمرکز را به کار ببرید؛ خود را درگیر کنید.
چگونه خود را درگیر کنید؟ جواب مهم و طلایى ما این است: سؤال کنید؛ شما با سؤال کردن، شروع به فکر کردن مى‏کنید. وقتى مطالب را با هدف یافتن پاسخ‏هاى معین براى پرسش‏هاى معین بخوانید، این امر حافظه شما را در یادگیرى مطالب تقویت مى‏کند.

14 -براى تقویت حافظه یک دفتر یادداشت تهیه کنید و از مطالبى که معمولاً فراموش مى‏کنید، فهرستى تهیه کنید.
فهمیدن این که چه مطالبى را فراموش مى‏کنید، از آن جهت مفید است که مى‏توانید براى فراموش نکردن آنها بیشتر تمرکز ایجاد کنید.
مشکل اساسى آن است که ندانید چه مطالبى را فراموش مى‏کنید.
این روش فایده بزرگ دیگرى هم دارد. شما وقتى فهرستى از فراموش کارى‏هاى خود تهیه مى‏کنید، خود را هم متقاعد مى‏سازید که حافظه شما چندان هم خراب نیست و فقط در موارد محدودى که فهرست آن را در اختیار دارید، دچار مشکل هستید و تازه مى‏فهمید که بسیارى از موارد هم راه حل هایى بسیار ساده و آسان دارند و در واقع شما از دو جهت مشکل خود را کوچک‏تر مى‏کنید.

15 -مطالبى را که ممکن است فراموش کنید، به صورت سؤال در آورید و در طول امروز چندین بار آن سؤال را خود بپرسید. اغلب مسائل، با ایجاد سؤال در ذهن شما حک مى‏شوند و تصویر سؤال، نا خود آگاه با تصویر پاسخ آن، حالت تداعى پیدا مى‏کنند؛ اما احتمالاً سؤالاتى هستند که با این روش به آسانى پاسخ آنها را به خاطر نمى‏آورید و باید توجه و دقت خاصى به خرج دهید و از روش‏هاى دیگرى نیز استفاده کنید.

16 -براى تقویت حافظه خود مى‏توانید از دیگران بخواهید که سؤالاتى را که احتمالاً پاسخ آنها را فراموش مى‏کنید، از شما بپرسند. با تکرار این تمرین، شما بر نقاط ضعف حافظه خود تسلط پیدا مى‏کنید و فرا مى‏گیرید که همیشه آماده پاسخ به هر سؤالى باشید و در نتیجه ذهن شما مطلب مورد نظر را به صورت آماده باش نگه مى‏دارد تا آرام آرام آن مطلب به دانسته‏هاى ناب و دائم شما اضافه گردد.
فرقى نمى‏کند که چه کسى آن سؤالات را از شما مى‏پرسد؛ خود شما خوب مى‏فهمید که چه وقت خوب و کامل پاسخ داده‏اید و چه وقت پاسخ را از خود ساخته‏اید؛ پس خود را فریب ندهید.

17 -یک روش مؤثر دیگر براى تقویت حافظه آن است که از متدهاى کمکى استفاده کنید. شما مى‏توانید از قلم و کاغذ یارى بجویید و مفاهیم، ارقام یا مطالبى را که در حفظ آنها مشکل دارید، بر روى کارت‏هاى کوچکى بنویسید و هر روز چند دقیقه را صرف باز نویسى فهرستها نمایید. دقت کنید که کدام مطلب را به خاطر دارید و کدام را هنوز فراموش مى‏کنید. فهرست جدید دیگرى از مطالبى که بیشتر فراموش مى‏کنید، تهیه کنید و دوباره آنها را تمرین کنید.
وقتى بدانید چه مطالبى را فراموش کرده‏اید، به راحتى مى‏توانید در جهت حفظ آن اقدام کنید. هر چه بیشتر مطلب مهم را فراموش کرده باشید، کمتر احتمال دارد که مجدداً آنها را فراموش کنید. این را بدانید که به خاطر سپردن مطلبى به دفعات در حافظه، مؤثرتر است از این که آن مطلب یک بار و در موقعیتى خاص در ذهن شما جاى گرفته باشد.

18 -یک مطلب مهم در افزایش کارآیى حافظه آن است که بدانید دقیقاً چه مطلبى را باید به خاطر بسپارید. فهرستى از نکاتى که باید همیشه در ذهن آماده داشته باشید، تهیه کنید تا به سؤالات مربوطه به طور موفقیت‏آمیز و سریع پاسخ بگویید و از تکرار مطالبى را که نیازى به یادآورى مداوم و همیشگى آنها ندارید، پرهیز کنید تا ذهن خود را بیهوده خسته نکنید. مردم وقت زیادى صرف یادگیرى مطالبى مى‏کنند که به طور منطقى از آنها انتظار نمى‏رود که به خاطر داشته باشند.
همیشه از خود بپرسید که آیا لازم است این مطلب را به خاطر بسپارم یا اگر بتوانم در مواقع لزوم از آن استفاده کنم، کافى است؟

19 -از صدر المتألهین نقل مى‏کنند که مى‏گفت: تعقل و تعلق هرگز یک جا جمع نمى‏شوند. او داستانى را درباره یکى از دوستانش نقل مى‏کند که حافظه‏اى بسیار قوى داشت و در یادآورى علوم کلى و سنگین بسیار توانا بود؛ اما طى حادثه‏اى جذب مادیات شد و تعلقات مادى و دنیایى چنان توجه او را به خود جلب کرد که قدرت سرشار حافظه خود را آرام آرام از دست داد؛ به گونه‏اى که در ساده‏ترین مسائل تعقلى در مى‏ماند.
به عقیده ملاصدرا، هر چه مشغله‏هاى فکرى و تعلقات دنیایى و افکار حاشیه‏اى از ذهن آدمى دور شود، قدرت تمرکز بر مطالب خاص و توانایى به حافظه سپارى آن چه شایسته و ارزشمند است، بیشتر مى‏شود.

20 -بنابر آموزه‏هاى اسلامى نیز راهکارهایى براى تقویت حافظه وجود دارد: 1. پرخورى نوعى حماقت را به همراه مى‏آورد و قواى عقلى را ضعیف مى‏کند و کم خورى یکى از راه‏هاى زیاد شدن حافظه است. 2. زیاده از حد آب خوردن و بدون احساس نیاز آب نوشیدن، موجب کندى ذهن مى‏شود. 3. مسواک زدن منظم، حافظه را زیاد مى‏کند و بى توجهى نسبت به بهداشت دهان و دندان، موجب بروز حالات و امراضى مى‏گردد که فراموشى و کند ذهنى ایجاد مى‏نماید.
4. شست‏وشوى بینى یا استنشاق آب، یکى از راه‏هاى تقویت و گشایش حافظه است. بدیهى است که اصلاح وضعیت تنفسى و رسیدن اکسیژن کافى به مغز، قدرت قواى ذهنى را افزایش مى‏دهد.
5. حجامت در محل متعارف آن یعنى میان دو کتف، یکى از عوامل افزایش حافظه است و علاوه برآن، بر عقل نیز مى‏افزاید. جالب است که میان افزایش تحرک و قدرت جابه جایى اجزاى خون که با حجامت و فصد حاصل مى‏گردد با خون رسانى صحیح و آسان به کوچکترین عروق مغزى، رابطه نزدیکى وجود دارد. 6. خواب کوتاه قبل از نهار (قیلوله) از عوامل تقویت حافظه و ترک آن از عوامل فراموشى شمرده شده است. 7. مویز، کندر، سیب، انار، به، سرکه، بادام و پسته، پیاز و سیر، شیر گوسفند و فلفل سیاه براى تقویت حافظه، مفید هستند.

نتیجه
چیزى به نام حافظه ضعیف وجود ندارد. حافظه‏ها دو نوعند؛ تربیت شده و تربیت نشده. فقط باید بدانیم که ما کدام یک از این دو نوع حافظه را داریم و در صورت نیاز براى تربیت و پرورش حافظه خود اقدام اساسى کنیم. روش‏هاى تقویت حافظه فراوانند و شاید بسیارى از آنها از حوصله این بحث خارج باشد و شاید هم اغلب راهکارها به تمرین و ممارست ختم شود که کارى عملى است و نه تئورى.
آن چه ما قصد بیان آن را داریم تلنگرى به ذهن‏هاى تسلیم شده‏اى است که گمان مى‏کنند هرگز نخواهند توانست طلسم فراموش کارى خود را بشکنند. آنها باید بدانند که براى داشتن یک حافظه قوى و نیرومند، لازم است زحمت بکشند و با روش‏هاى علمى و مجرب، از سرمایه وجودى خود استفاده کنند.
به قول نیکلاس راو: «حافظه، گنجینه‏اى است که اگر مى‏خواهیم از آن به قدر نیاز یارى بگیریم، باید به آن بها بدهیم و برایش سرمایه گذارى کنیم.»