PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : برج آزادی و یک نکته جالب در مورد معماری آن



Borna66
06-10-2009, 11:09 AM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

اگر به عکس میدان آزادی از بالا دقت کرده باشین میدان آزادی به صورت یک صلیب کاملا” مدرن انگلیسی ساخته شده.حتی من شنیدم در دوره پهلوی وقتی این میدان توسط یه مهندس خارجی ساخته شد بعد از اینکه فهمیدن قضیه از چه قراره خود شاه اون مهندس رو در میدان آزادی دار زد.
به هر حال همیشه برام این سوال بود که وقتی تو تهران راهپیمایی میشه چرا هیچ وقت موقع تصویربرداری از نمای برج آزادی فیلم نمی گیرن.


راستی اگه Google Earth دارین حتما” یه نگاهی به شهرک اکباتان هم بندازین.اگه دقت کنین از بالا نوشته شده “جاوید شاه” که تا حرف جاوید شا رو کاملا میشه خوند.

Borna66
06-10-2009, 11:10 AM
برج آزادی که در زمان خود شهیاد نام داشت و یادمانی برای دو هزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران بود، خیلی زود نماد دروازه گونه تهران و ترجمان معمارانه ایران مدرن شد، این بنا اکنون سی و شش ساله است و در حالی که با یک چرخش بزرگ، نماد انقلاب سال ۵۷ تلقی می شود، فرسوده از گذر زمان و رنجیده از بی مهری کسان، خود را نیازمند مرمت می یابد. با این حال دست بردن در مجموعه ای که ایرانیان سخت بدان خو گرفته اند وخارجیان، ایران امروزی را با تصویرش می شناسند، کاری ساده و خالی از حرف و حدیث نیست.

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
شهرداری تهران مسؤول مرمت و بهسازی برج و میدان آزادی است و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور نظارت بر این کار را به عهده دارد؛ چرا که برج آزادی در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.
شهرداری بر این باور است که عملیات مرمت را "کاملا اصولی" به پیش می برد، اما سازمان میراث فرهنگی نظر متفاوتی دارد. چندی پیش خبرگزاری میراث فرهنگی (CHN) گزارش داد که کارشناسان این سازمان، پس از بازدید از کارگاه مرمت و بهسازی برج آزادی، در حضور سرپرست کارگاه گفته اند: "اقداماتی که تاکنون در جزیره برج آزادی به بهانه ساماندهی و مرمت انجام شده، مرمت نبوده، بلکه فاجعه ای دردناک در تاریخ ساماندهی آثار تاریخی است."
استفاده از واژه "جزیره" برای میدان آزادی، اشاره طنزگونه و تلخی است به قرار گرفتن این میدان در میان ترافیک سنگین ورودی غربی پایتخت و قطع ارتباط پیادگان با میدانی که طرحش ملهم از باغ های ایرانی است و در اصل برای پیاده روی ساخته شده است.
شهرداری نقشه های مرمت را برای تایید به سازمان میراث فرهنگی ارایه کرده و این سازمان نیز به نوبه خود خواستار تایید نقشه ها توسط مهندس ایرج حقیقی شده است؛ یعنی کسی که در زمان ساخت برج آزادی، مسؤول کارگاه برج بود. او اکنون به خارج از کشور سفر کرده است.

در این میان هیچ کس سراغ مردی را نمی گیرد که ایده چنین اثر بدیعی از ذهنش تراوش کرد، همان جوان ۲۴ ساله و تازه از دانشگاه درآمده ای که حالا از مرز ۶۵ سالگی گذر کرده و هزاران کیلومتر آن سوتر از تهران، نگران دست پرورده خویش است: حسین امانت.
آقای امانت که اینک در شهر ونکور کانادا سکونت دارد، از معماران نوپردازی است که حتی اگر هیچ کاری غیر از طراحی برج و میدان آزادی انجام نداده بود، بازهم نامش در تاریخ معماری مدرن ایران جاودانه می ماند. اما او در کارنامه خویش، کارهای سترگ دیگری نیز دارد: طراحی ساختمان دانشگاه صنعتی شریف یا آریامهر سابق (۱۳۵۴)؛ ساختمان مرکز صنایع دستی سابق و سازمان میراث فرهنگی امروزی (کامل شده در سال ۱۳۶۳)؛ ساختمان سفارت ایران در پکن (کامل شده در سال ۱۳۶۲) و آثار دیگری که در سال های دوری از وطن و در کشورهای مختلف جهان ساخته شده اند.
او دعوت گفت و گو را صمیمانه پذیرفت و در اندازه ای که یک گفت و گوی تلفنی میان تهران و ونکور اجازه می دهد، از هویت برج آزادی و دغدغه هایش در این باره سخن راند. با این حال اذعان داشت که اگر بخواهد در هرمورد توضیح کامل بدهد، حاصل سخن، مثنوی هفتاد من کاغذ می شود. تنها امیدش این بود که سخنانش نزد آن ها که اکنون آفریده اش را در اختیار دارند، جدی گرفته شود. آیا این توقع بزرگی برای خالق برج آزادی است؟

آقای امانت، در ایران بیشتر مردم خصوصا جوان ها برج شهیاد را با نام آزادی می شناسند. شما ترجیح می دهید در این گفت و گو از کدام نام استفاده کنیم؟
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنیدhttp://pnu-club.com/imported/2009/06/450.jpg
فرقی نمی کند. شما از نام آزادی هم می توانید استفاده کنید. آزادی هم نام خوبی است. ولی فکر می کنم این بنا به نام اصلی خود شهیاد نامیده خواهد شد.
پرسش اول من بی ربط به این نامگذاری نیست. شما شهیاد یا همان آزادی را به یادبود ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران طراحی کردید، اما بعدا علاوه بر این که نماد شهر تهران و ایران مدرن شد، نماد انقلابی شد که در تقابل با نظام شاهنشاهی بود. چه قابلیت هایی را در این اثر می بینید که توانسته در مدت کوتاهی نماد دو موضوع متفاوت از هم باشد؟

شهیاد طوری طراحی شده که معطوف به حقیقت، جوهره و عمق فرهنگ ایران است. یعنی با توجه به آنچه که در طول تاریخ بر سر ایران رفته و عظمتی که در تاریخ این کشور هست، ساخته شده. درست است که این کار در زمانی انجام شد که یک وضع سیاسی دیگری در ایران حکمفرما بود، اما وقتی من آن را طراحی کردم به تمام دوره های تاریخی و به آینده ایران فکر می کردم؛ نه به آن وضع سیاسی خاص.
البته اصلا فکر نمی کردم که شهیاد این طور در دل مردم ایران نفوذ کند. شهیاد درست مثل بچه ای بود که شما به دنیا می آورید و نمی دانید که او در آینده چگونه خواهد شد. این بچه بزرگ می شود و زندگی مخصوص به خودش را پیدا می کند که دیگر در اختیار شما نیست. شهیاد هم همین طور شد و فکر می کنم به این خاطر در دل مردم جا باز کرد که خیلی ایرانی است و جوهره فرهنگ ایران را در خود دارد.


این جوهره فرهنگی که بر آن تأکید دارید، چگونه در ساختمان برج متبلور شده است؟ یعنی دقیقا چه مفاهیمی را در طراحی برج به کار گرفته اید و می خواسته اید چه پیامی را از طریق آن منتقل کنید؟

همان طور که گفتم این بنا به گذشته های درخشان تاریخ ایران نظر دارد؛ به دورانی که ایران در ادبیات، هنر، معماری، صنایع دستی، علوم مختلف و خیلی چیزهای دیگر سرآمد بود. من می خواستم جمع بندی خودم از اینها را در شهیاد ارائه کنم تا اگر کسی از خارج می آید یا حتی مردم ایران بدانند که این اثر به کجا و به کدام فرهنگ مربوط می شود.
در این بنا، قوس اصلی وسط برج، نمادی از طاق کسری مربوط به دوره پیش از اسلام (دوره ساسانی) است و قوس بالایی که یک قوس شکسته است از دوران بعد از اسلام و نفوذ اسلام در ایران حرف می زند.
رسمی سازی هایی که بین این دو قوس را پر می کند، خیلی ایرانی است و من آن را از گنبد مساجد ایران الهام گرفته ام. اساسا تکنیک گنبد سازی در ایران خیلی جالب است و شما در هر مسجدی که می روید، یک چیز تازه ای می بینید.
در این گنبدها که نشانه نبوغ ایرانی است، معماران قدیم از قاعده مربع بنا وارد دایره گنبد شده اند و این کار را با کمک رسمی بندی ها و مقرنس کاری های بسیار زیبا انجام داده اند.
در برج شهیاد هم همین کار انجام شده. هندسه بنا یک هندسه مربع مستطیل است که از روی چهار پایه خود می چرخد و ۱۶ ضلعی می شود و بالاخره به صورت یک گنبد شکل می گیرد. البته شما این گنبد را از بیرون نمی بینید، اما از داخل برج قابل مشاهده است.
دو طبقه داخل برج، یکی بالای قوس طاق اصلی و دیگری زیر گنبد است که با آسانسور به آن می رسید. این طبقه که به عنوان نمایشگاه طراحی شده با گنبدی از بتن سفید پوشیده شده. این گنبد مقرنس ایرانی را به نوع تازه ای اجرا می کند و ارتفاع آن از بام شهیاد بیرون می زند و از بام دیده می شود که با کاشی های فیروزه ای معرق ایرانی پوشیده شده است.
مصرف بتن سفید در این قسمت و در سالن پذیرایی آن، در آن زمان یک کار جدیدی در ایران بود.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
شما در زمان طراحی برج ۲۶ ساله بودید؟

خیر، ۲۴ سال داشتم و تازه از دانشکده معماری دانشگاه تهران بیرون آمده بودم.

خب، آدم وقتی برج آزادی را با این توصیفی که شما گفتید، می بیند، متوجه می شود که این اثر حاصل درک عمیقی از سنت های تاریخی و هنر و معماری ایران در دوره های مختلف است. چطور یک جوان ۲۴ ساله به این درک رسیده بود؟

من از کودکی در خانواده ای بزرگ شدم که عاشق فرهنگ ایران بود و در یک مکتب فکری پرورش پیدا کردم که می گوید زیبایی های دنیا در هر کجا که باشد، متعلق به همه دنیاست و هنرمند باید به همه این زیبایی ها مراجعه کند.
وقتی کوچک بودم، یک روز پدرم مرا به تخت جمشید برد. وقتی از پله های تخت جمشید بالا رفتم، عظمتی را دیدم که قلب من را برای همیشه از آن خودش کرد. تجربه ای بود که هیچ وقت آن را فراموش نمی کنم و فکر می کنم کارهایی که بعدا در زمینه معماری انجام دادم، بیشتر به این تجربه و حس مربوط می شود. یک مقدارش را هم شما به حساب شانس بگذارید .
اگر اجازه بدهید، بپردازیم به مسایلی که امروزه گریبانگیر برج آزادی است. در حال حاضر دست کم سه عامل به عنوان عوامل خطرزا برای برج آزادی مطرح شده؛ یکی نفوذ رطوبت حاصل از آبیاری چمن های میدان به پایه های بنا و احتمالا فونداسیون؛ دوم آلودگی شدید هوا ناشی از تردد خودروها و فعالیت کارخانجات بزرگ در غرب تهران؛ و سوم بار سنگین ترافیک در میدان آزادی و لرزشی که تردد خودروها ایجاد می کند. هر کدام از این عوامل را چقدر آسیب زا می دانید و مقاومت برج در برابر آن ها چقدر است؟

همه این عوامل خیلی مهم است. از آنجا که بخش های زیر زمینی میدان خیلی بزرگ است، صدمه دیدن عایق ها یعنی قیرگونی دیوارها و سقف ها و نفوذ رطوبت مساله ای جدی است که باید فورا به آن رسیدگی شود. چون نفوذ آب در طول زمان، بتن را ضعیف می کند.
من عکس هایی را از شهیاد دیده ام که نشان می دهد لای سنگ ها گیاه سبز شده و فکر می کنم هر ساختمانی هرچقدر که محکم باشد، اگر مدتی به آن نرسند - که در این ۳۰ سال گذشته این طور بوده - خراب می شود. در مورد رشد گیاهان در لابلای سنگ ها واقعا نگران هستم؛ چون ریشه گیاه سنگ ها را خرد می کند.
برای مرمت شهیاد باید توجه داشت که این بنا چطور طراحی شده و چه تکنیک هایی در ساخت آن بکار رفته است. این بنا سنگ هایی دارد که در قسمت پایین برج 3.2 متر طول و 1.6 متر ارتفاع دارند و کار دست سنگتراشانی است که به نظر من یک کار بی نظیری انجام داده اند. چون آن وقت که ما شهیاد را می ساختیم، هیچ کس برای پول کار نمی کرد و برای همه، این یک کار عاشقانه ای برای مملکت بود.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنیدhttp://pnu-club.com/imported/2009/06/451.jpg
این سنگ ها با بتن و آهن ضد زنگ به هم چسبیده اند و پشت آنها یک سطح خشن است که روی آن نلغزند. ولی هر سنگی کنار سنگ دیگر با یک ماده قابل انعطاف بندکشی شده است. چیزی شبیه به لاستیک که قابل انعطاف است. ماده ای است به نام FlEXIBLE SEALANT . حالا اگر بخواهند در جریان مرمت از سیمان برای بندکشی استفاده کنند، این کار باعث شکستن سنگ ها می شود. به خاطر این که در گرمای تابستان و سرمای زمستان سنگ ها و بتن زیر آن ها مرتبا منبسط و منقبض می شوند و اگر درزها قابل انعطاف نباشد، همگی خرد می شوند.
این را هم بگویم آقای مهندس ایرج حقیقی که الان در ایران هستند و مهندس کارگاه برج بودند، یکی از بهترین کسانی هستند که در مورد مرمت شهیاد می توان به ایشان مراجعه کرد.

آلودگی هوا چطور؟
آلودگی هم مسأله مهمی است و وضع اسیدی هوا روی سنگ های برج اثر می گذارد. سنگ های شهیاد که مرمر جوشقان هستند، اصلشان آهکی است و از آلودگی هوا آسیب می بینند.
به نظر من راه حل اساسی این است که ترافیک اطراف میدان را کم کنند، اما نباید جریان رفت و آمد قطع شود. حتما باید اتومبیل از آن اطراف رد شود و زندگی در آن جا جریان داشته باشد تا بنا زنده بماند. ولی به نظرم تردد وسایلی مثل اتوبوس و کامیون و تعداد زیاد اتومبیل باید بررسی و محدود شود. ضمنا نباید کاری کنیم که اتومبیل ها یک مانع و دیواری در مقابل شهیاد بوجود بیاورند و مانع بشوند که مردم به سوی میدان بیایند. یعنی در طرح های شهری خیابان های میدان، باید سعی کرد مردم راحت به باغ وسط برسند.
در مورد لرزش ناشی از تردد خودروها که اشاره کردید، باید بگویم شهیاد آنقدر محکم ساخته شده که نباید پایه هایش با این حرف ها بلرزد. مهندس مشاوری که شهیاد را طراحی کرده، یک از بهترین ها در دنیاست.
بنا محکم است، ولی هر بنای خیلی محکم هم اگر زیرش خالی شود، می خوابد. من نمی دانم اطراف آنجا چه اتفاقی می افتد، اما فکر می کنم باید خیلی مواظب بود.

الان شهرداری تهران در حال بازسازی محوطه میدان آزادی است و ممکن است در جریان این کار برخی عناصر و اجزاء میدان دگرگون شوند. آیا طراحی میدان آزادی پیوستگی ضروری با برج دارد، یعنی اگر دخل و تصرفی در طراحی میدان صورت بگیرد ، به کلیت طرح و مفاهیم آن یا حتی ساختار معماری اش لطمه خواهد خورد؟
http://pnu-club.com/imported/2009/06/452.jpg
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

قطعا همین طور است. نقوشی که در میدان هست و باغچه ها و گل کاری ها را شکل می دهد، از طرح داخلی گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان الهام گرفته شده؛ منتها هندسه دایره گنبد تبدیل به بیضی شده است.
روابط لوگاریتمی جالبی در هندسه و ابعاد گنبد مسجد شیخ لطف الله هست که دانش عمیق ریاضی معماران ایران در دوره های گذشته را نشان می دهد. اگر این طرح که در میدان استفاده شده به هم بخورد، ایده اصلی کار از بین خواهد رفت.
طرح آب نما و فواره ها هم ملهم از باغ های ایرانی است. همین طور شیب میدان با دقت و به منظور خاصی طراحی شده، حد ارتفاع برج شهیاد ۴۵ متر است؛ چون نزدیک فرودگاه مهرآباد قرار گرفته و
نمی شود بلندتر از این ساخت. ولی من می خواستم وقتی به بنا نزدیک می شوید به طرف بالا بروید، در حالی که بالا بردن بنا ممکن نبود.
ما برای این که مشکل ارتفاع را حل کنیم، یک سرازیری در میدان بوجود آوردیم. یعنی شما از طرف فرودگاه که وارد میدان می شوید به شکل سرازیر به برج نزدیک می شوید و می رسید به آن آب نمای دایره شکل و وقتی به بنا نزدیک می شوید، دوباره بالا می آیید.
زمین زیر برج کاملا صاف است. این صافی و آن شیب میدان وقتی به هم می رسند، خط های قوسی جالبی را ایجاد می کنند که نمی شود به آنها دست زد. در بازسازی میدان باید به این ظرایف توجه کرد.
در عکس هایی که دیده ام، کاشی کاری شیارهای نمای اصلی و روی گنبد اغلب خرد شده است. این اشکال کاشی معرق ایرانی است که که می دانید از تکه های کوچکی که کنار هم می گذاریم، تشکیل شده و در زمستان با نفوذ برف و باران یخ می زند، می شکند و فرو می ریزد.
امروزه با پیشرفت تکنیک کاشی، رفع این مشکل که در اغلب بناهای قدیمی مشاهده می شود، ممکن است. امیدوارم در تعمیر این کاشی کاری ها نهایت دقت انجام شود که طرح اصلی آن که الهامی مدرن از نقوش سنتی ایرانی است، محفوظ بماند و تغییر نکند.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
غیر از این موارد، توصیه دیگری هم به متولیان بازسازی میدان آزادی دارید؟

من شنیده ام که مدت زیادی است شهیاد به روی مردم بسته شده که البته به خاطر تعمیرات است. ولی این کار نباید زیاد طول بکشد. چون وقتی بنا تعطیل می شود، از بین می رود. نگهداری مداوم بنا مستلزم فعالیت در آن است.
داخل شهیاد از نظر مرمت کار زیادی ندارد و چون داخلش بتن لخت است، همیشه نو است و کافی است که آن را تمیز بکنند. اما حیف است که به این بنا رسیدگی نکنند و درهایش به روی مردم بسته باشد .

غیر از برج آزادی برخی بناهای تاریخی تهران مثل سر در باغ ملی، شمس العماره و ساختمان موزه ملی ایران خیلی شاخص هستند و تا حدودی نمادهای شهری به حساب می آیند. اما بناهای دهه های اخیر مثل مصلای تهران، ساختمان کنفرانس سران کشورهای اسلامی یا ساختمان کتابخانه ملی
نتوانسته اند این شاخصه و وجه نمادین را پیدا کنند. به نظر شما چه عناصری در این بناها مفقود است که نمی توانند نماد شهری باشند؟

یک کتابخانه هدفش این است که مردم بروند آن جا و از کتاب ها استفاده کنند، همین طور بناهای دیگر هر کدام به منظور خاصی ساخته شده اند، اما همان طور که اشاره کردید، می توانند نمادین هم باشند. مانند بناهای دوره صفویه در اصفهان.
معماری دنیا در حال تحول خیلی سریع است و معماران در هر کجای دنیا به تکنولوژی و امکاناتی دست پیدا کرده اند که قدرت انتخاب زیادی به آنها می دهد.
دیگر مثل دوره صفویه نیست که فقط آجر داشتند و قوس می زدند و همواره هماهنگی در کارشان بود. بعضی از دوران ها در تاریخ دنیا مثل بهار شکفتگی هستند و در آنها گل های زیادی پرورش پیدا می کند؛ مثل رنسانس در تاریخ اروپا یا دوره سلجوقی و صفوی در تاریخ ایران.
الان وضعیت به خاطر فنون و مصالح جدید عوض شده و مدتی طول می کشد تا این پختگی پیدا شود. در چین هم همین آشفتگی ها وجود دارد. دوران آزمایش است.
من وقتی ساختمان مرکز صنایع دستی یعنی سازمان میراث فرهنگی فعلی را می ساختم، استفاده های بی مورد و عجیب و غریب از قوس ها و مقرنس ها در معماری ایران خیلی زیاد شده بود. من در آنجا با مراجعه به سنت معماری ایران یک گنبد رسمی بندی شده آجری را درست کردم تا بگویم هنوز هم می شود با تکیه بر گذشته یک کارهایی کرد. ولی این بنا نیز آن جنبه نمادین را ندارد، چون هدف دیگری داشته است.
یک وقت هایی اثر دنیای پیشرفته بر ما خیلی زیاد است و بدون این که بدانیم چه کار داریم می کنیم، به تقلید از دیگران می پردازیم. ولی به طور کلی فکر می کنم معماران ایرانی، معماران بسیار خوبی هستند. متأسفانه من کارهای اخیری را که همکارانم در ایران کرده اند، ندیده ام تا اظهار نظر کنم.

اگر دوباره به شما پیشنهاد دهند که یک بنای یادبود و نمادین برای تهران طراحی کنید ، یادبود چه چیزی را می سازید و چه مفاهیمی را در ساختار آن بکار می گیرید؟
می دانید، یادبود مربوط است به آنچه بر یک فرد یا یک جامعه ای گذشته؛ یک چیزی است که وقتی آن را می بینید فکر می کنید چه خبر بوده است. من یک دوره با توجه به آنچه در طول تاریخ بر سر ایران رفته، کاری را انجام دادم. اما تا مأمور کار دیگری نشوم نمی توانم بگویم آن کار چیست.
باید مأمور بشوم تا مثل بچه ای که می گویند مشق بنویس، یک مدتی در شور و التهاب باشم و سختی بکشم. باید یک مقداری دعا و مناجات داشته باشم تا متمرکز شوم و از درون این تمرکز یک فکری بیرون بیاید. باید مأمور بشوم تا توکل کنم.

آیا این مناجات و توکل برای طراحی آزادی هم وجود داشت؟ http://pnu-club.com/imported/mising.jpg




البته، البته، وقتی می خواستم این کار را انجام بدهم، دعا کردم؛ چون می دانستم که به تنهایی نمی توانم کاری بکنم. شهیاد را ساختم تا بگویم ایران از دوران سخت گذشته می گذرد و به آینده ای درخشان می رسد. در این تردیدی نیست.
منبع : دوستان در حال حاضر منبع دقیق این مطلب رو نداریم ، اما در جستجوي آن هستيم و در صورت آگاهي از آن ، حتما به آگاهي شما رسانده خواهد شد.

Borna66
06-10-2009, 11:13 AM
توي اين غول سفيد، چي دارد مي‌گذرد»؟ اين سؤالي است كه هربار موقع گذشتن از ميدان آزادي، ذهن آدم‌ها را قلقلك مي‌دهد.

هرچه باشد، دست‌كم سالي يك‌بار مي‌آيد جلوي چشم‌مان و يك روز خاص، مي‌رود توي بورس اخبار، عكس‌ها و فيلم‌ها. ميدان 37 ساله آزادي با آن برج معروفش، بخشي از خاطره مشترك همه ماست؛ يك جورهايي هم نماد تهران محسوب مي‌شود و چشم ميهمانان خارجي تهران را روي خودش قفل مي‌كند؛ هرچند الان هووي بلندقامت و سرسختي به نام «برج ميلاد» سر «برج آزادي» آورده‌اند اما «آزادي» هنوز هم براي خودش پادشاهي مي‌كند؛ به‌ويژه در روز 22 بهمن كه پر مي‌شود از آدم‌هايي كه مي‌آيند تا خاطره خوب يك روز خوب را دوباره زنده كنند. چند روز مانده به 22بهمن امسال، رفتيم و دل و روده برج آزادي را درآورديم تا بدانيد آن داخل، چه دنياي جذابي وجود دارد؛ حتي جذاب‌تر از نگاه‌كردن به خود اين غول سفيد.

«يك غافلگيري مرموز»؛ تكيه كلام راهنماي بازديدكنندگان برج، همين است. حالا ديگر براي «سمناني» و همكاران‌اش عادي شده است كه روزي چندبار نگاه‌هاي متعجب بازديدكنندگان از برج را ببينند و براي توصيفش اين جمله را بگويند؛ به‌ويژه حالا كه هم مرحله اول بهسازي برج تمام شده و هم تمام قسمت‌هاي ديدني برج فعال شده است. اداره‌اش را هم سپرده‌اند به 2 تا مجموعه مستقل. بالا براي شهرداري و پايين براي بنياد رودكي.

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

غول سفيدي كه فراموش نشد
4 سال پيش، مسئوليت راه‌اندازي و نگهداري فضاي داخلي برج آزادي به‌عهده بنياد رودكي گذاشته شد. براي همين هم يك مركز درست كردند به نام «مركز فرهنگي- هنري انقلاب اسلامي» كه جايش را هم همان پايين برج تعيين كردند تا دستي به سر و روي موزه‌ها و مجموعه فراموش‌شده زير برج بكشند؛ مجموعه‌اي كه مدت‌ها بود داشت خاك مي‌خورد. حالا اما همه برج ديدني شده است.

«همراه» - مدير مجموعه فرهنگي، هنري انقلاب اسلامي- مي‌گويد: «بنا و ساختمان برج، طوري است كه معماري تمام دوران تاريخ كشورمان از زمان باستان تا دوره اسلامي را در طراحي خود دارد و همين، شايد جالب‌ترين نكته‌اي باشد كه ناخودآگاه، توجه هر بيننده‌اي را جلب مي‌كند. از قوس بيضي‌شكل برج- كه نمادي از طاق كسري است- گرفته تا نمونه‌هايي از معماري‌هاي دوره صفوي با كاشي‌كاري فيروزه‌اي‌شان؛ حتي شيارهاي بالاي برج كه نمادي از بادگيرهاي يزد است را هم مي‌شود بالاي برج ديد. همه اينها در كنار بتون و نمادهاي معماري مدرن، باعث مي‌شود كه حتي نماي برج هم چشم‌نواز باشد».

سفر به اعماق آزادي

اولين جايي كه براي بازديد درنظر گرفته شده، پله‌هاي ورودي طبقه پايين است؛ جايي كه بتوانيد از آن پايين، چشمتان را به برج بيندازيد و صحبت‌هاي راهنما را بشنويد. چند كلامي برايتان از سابقه ساخت برج مي‌گويد و قدري هم از مشخصات آماري‌اش. مثل اينكه توي ساختن برج از 25 هزار قطعه سنگ- آن هم در 15هزار شكل مختلف- استفاده كرده‌اند. هركدام از لنگه‌هاي سنگي درها، حدود 5/3تن وزن دارد و سنگ‌ها هم جنسشان از گرانيت است.

چند قدم كه مي‌روي داخل، صداي آشنايي توي گوشت مي‌پيچد؛ «بوي گل سوسن و ياسمن آيد...». اينجا سالن ايران‌شناسي است. يك تسمه نقاله، آرام و بي‌صدا زير پايت حركت مي‌كند و توي 20-15 دقيقه، تو را از همه ايران رد مي‌كند؛ نشانه‌اش هم نمادهايي است كه از كنارشان رد مي‌شوي؛ مثل نماد تراكتور براي تبريز يا نماد خاويار براي گيلان. از خليج‌فارس تا درياي خزر راهي نيست. پايان مسير، صداي شرشر آب و آبشار مصنوعي روي درياي خزر (!) است كه سرحالت مي‌آورد و آكواريوم دالان خروجي، خستگي‌ات را در مي‌كند. در تمام طول مسير هم رويت را كه سمت 4 تا پرده نمايش برگرداني، مي‌تواني فيلم‌هاي مستند انقلاب را ببيني.

سالن بعدي، تالار آينه است. اسمش را گذاشته‌اند «ديوراما» و در 2 سمت سالن، 12 غرفه كوچك ساخته‌اند كه با طرح‌هاي حجمي، موقعيت و فعاليت‌هايي را كه در كشور و در زمينه‌هاي مختلف انجام شده است، مي‌شود تويش ديد. وجه تسميه آينه‌اي‌اش هم همان آينه‌هايي است كه دور تا دور اين 12تا غرفه را پوشانده‌اند و زاويه‌شان طوري است كه وقتي نگاهشان مي‌كني، انگار غرفه خيلي بزرگ‌تر از اندازه واقعي‌اش است.
مسير بعدي، باب طبع آدم‌هاي نوگراست. يك سالن، پر از مجسمه‌هايي كه به‌اش مي‌گويند «كانسپچوال آرت». خودماني‌ترش مي‌شود «هنر مفهومي». پر است از صندلي، نيزه و كبوتر آهني. يك نگارخانه كه هرچند وقت يك‌بار، نمايشگاه نقاشي با يك موضوع خاص را به نمايش مي‌گذارد، يك كتابخانه با حدود 12 هزار جلد كتاب و البته يك سايت اطلاع‌رساني با 28تا مانيتور لمسي كه اطلاعاتي از آثار باستاني و جغرافياي ايران را به بازديدكنندگان مي‌دهد.
از اينجا به بعد، هيجان سفر تازه شروع مي‌شود؛ «آسانسور و شروع سفر به آسمان».

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

تهران از بالا
آسانسورها، دوتاست و دقيقا از ديواره‌هاي برج مي‌رود بالا اما هر قسمت از مسير را بايد با يك آسانسور بالا رفت. چرا؟ چون هركدام، فقط 2 طبقه مي‌توانند بالا بروند و بعد به يك سقف بتوني مي‌رسند. آسانسور اولي تا طبقه دوم بالا مي‌رود و ماموريت 2 طبقه بعدي هم با آسانسور دوم است. سفر به برج،‌ از بالا شروع مي‌شود؛ بالاترين نقطه و درست زير بام فيروزه‌اي رنگ آزادي.

اينجا، طبقه چهارم است؛ با يك مناره گنبدي‌شكل فيروزه‌اي در وسط و البته نمايي از تهران در ارتفاع 40متري. كاشي‌هاي فيروزه‌اي، به‌صورت مارپيچ روي مناره بالا رفته است. از اينجا مي‌شود 4 طرف ميدان آزادي را از پشت پنجره‌هاي طلقي آن بالا ديد زد؛ تجربه‌اي كه فقط مي‌توان اين بالا آن را چشيد؛ منظره‌اي كه شايد شب‌ها ديدني‌تر باشد.
بعد از توقف چند دقيقه‌اي زير سقف برج، راه‌پله‌هاي مارپيچ را بايد طي كني تا همه اين 4 طبقه را يكي‌يكي پايين بروي. اما لازم نيست زحمت شمردن پله‌ها را به خودت بدهي؛ سرجمع مي‌شود 286تا.

طبقه سوم، گالري انقلاب و آزادي است؛ با عكس‌هاي برگزيده يك مسابقه كه موضوع انقلاب و ميدان آزادي را دارند. ديدن اين عكس‌ها شايد براي آنها كه مي‌خواهند آزادي را از زواياي ديگري ببينند جالب باشد. اينجا هم بايد نگاهت به در و ديوار باشد تا بتواني همنشيني معماري سنتي و مدرن را ببيني. اين را راهنما هم مي‌گويد: «نقش‌هاي سقف، شما را ياد چي مي‌اندازد؟ آهان! آفرين، مسجد شيخ لطف‌ الله اصفهان».

دوباره راه‌پله‌ها و اين‌بار، طبقه دوم در ارتفاع 23 متري. اينجا چيز خاصي نيست، البته چرا هست؛ يكي دوتا اثر هنري كه آدم مي‌ماند خالقش چه‌جوري آن را به تصوير كشيده است. تصورش هم سخت است. دوتا ديوار بتوني كج با پنجره‌هاي كوچك؛ همان پنجره‌هاي آبي‌رنگي كه زير طاق آزادي جا خوش كرده است. پايينش هم به طبقه اول راه دارد. اما اوج هنر، اطراف آن پنجره‌هاي بالايي است با يادگاري‌هايي از «اصغر» و «محمود» كه آقاي راهنما، خودش هم هربار از شجاعت نگارندگان‌اش در بالارفتن از اين ديوار ترسناك حرف مي‌زند و به شوخي مي‌گويد: «خودمان هم مانده‌ايم چه‌جوري رفته‌اند آن بالا».

روبات انقلابي
توي طبقه اول قرار نيست اتفاقي بيفتد؛ بنابراين همين‌جور پله‌ها را مي‌گيري و مي‌روي پايين. اين‌بار اما با يك تغيير مسير كوچك، صداهاي آ‌شنايي به گوش مي‌رسد؛ «آهنگ‌هاي انقلابي». دنبال صاحب صدا اگر بروي، يك غافلگيري ديگر در راه است؛ «روبات پيانيست»؛ يك روبات ساخت داخل، با آن چشم‌هاي توپ تخم‌مرغي‌اش پلك مي‌زند و برايت با پيانو، آهنگ‌هاي انقلابي اجرا مي‌كند. شنيدن موسيقي سرود «ديو چو بيرون رود...» از پيانوي اين روبات انقلابي شنيدن دارد.

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

جالب‌ترين قسمت بازديد زيرزميني اما شايد همين جايي باشد كه بعد از ديدن هنرنمايي روبات، به سمتش مي‌روي؛ «سالن سينماي مولتي ويژن». اسمش را براي اين مولتي‌ويژن گذاشته‌اند كه فقط يك فيلم را نمي‌بيني؛ رسما وارد يك دنياي ديگر مي‌شوي؛ زير سكوهايي كه رويش نشسته‌اي عكس‌هاي آثار تاريخي ايران است. به سقف كه نگاه كني، تصوير هوايي مرداب انزلي است و روبه‌رويت هم 3‌تا پرده كه هركدام دارند يك فيلم از انقلاب را نشان مي‌دهند. جلويش هم يك پرده كه از قطره‌هاي آب تشكيل شده و البته رويش هم جشنواره‌اي از نورهاي ليزري به راه افتاده است. صدا را هم آن‌قدر تقويت كرده‌اند كه همه‌چيز برايت طبيعي باشد؛ چيزي در مايه‌هاي سينما 2000 شهربازي. نمايش فيلم 45 دقيقه‌اي «حماسه نور» آخرين بخش بازديد از برج و مجموعه انقلاب است؛ نمايش هيجان‌انگيزي كه اين سفر حدودا 3ساعته به اعماق برج آزادي را برايت خاطره‌انگيزتر مي‌كند.
از برج كه بيرون مي‌زني، آزادي، همان آزادي است؛ يك غول سفيد كه نگاه‌هاي كنجكاوانه رهگذران را به خودش جلب كرده؛ رهگذراني كه هر روز مي‌خواهند بدانند «داخل اين غول سفيد چي مي‌گذرد؟».

وقتي «آزادي» انقلابي شد

تظاهرات 13 شهريور 1357 - كه بعد از نماز عيد فطر و از تپه‌هاي قيطريه شروع شده بود و به قلب تهران رسيده بود- نشان داد كه مي‌شود تظاهرات مردمي را يك جا متمركز كرد؛ بنابراين جلسه جامعه روحانيت مبارز، بيشتر درباره اين موضوع بود كه آخر تظاهرات بايد به كجا ختم شود. مشورت 3نفره آيت‌الله بهشتي، مفتح و مطهري به اينجا رسيد كه ميدان «شهياد» بهترين جاست.

ميدان شهياد، هم محل تجمع غرب تهران بود، هم تمام نقاط انقلابي و پرسر و صداي آن روزها هم توي مسيرش بود. خيابان منتهي به ميدان شهياد، از ميدان «فوزيه» شروع مي‌شد، از دانشگاه تهران مي‌گذشت و به ميدان «مجسمه» مي‌رسيد. بعد هم دانشگاه «آريامهر» بود و ميدان شهياد.

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

61شهريور 1357، برنامه همان‌طور كه پيش‌بيني مي‌شد باشكوه برگزار شد؛ حدود 2ميليون نفر توي ميدان جمع شده بودند و همان جا، ميدان را هم انقلابي كردند. خيلي‌ها به‌اش مي‌گفتند: «ميدان شياد». شاه هم حسابي كپ كرده بود و براي همين فرداي همان روز حادثه 17شهريور اتفاق افتاد.

3 ماه بعد يعني 19 و 20 آذر 57، دوباره قرار مردمي راهپيمايي، شد «ميدان شهياد»؛ درست روزهاي تاسوعا و عاشورا و راهپيمايي دسته‌هاي عزاداري به سمت ميدان. حالا ديگر 4طرف ميدان پر شده بود از آدم. تا چشم كار مي‌كرد كفن‌پوش بود و مشت‌هاي گره كرده‌اي كه سقوط رژيم پهلوي را فرياد مي‌كرد. مي‌گويند شاه، همان روز با هلي‌كوپتر آمد جمعيت را ديد؛ حدود 2ميليون نفر توي صف‌هاي پيوسته بودند كه يك سرش ميدان بود و يك سرش هم چهارراه كالج. شايد همين جا بود كه حتي خارجي‌ها هم كار پهلوي‌ها را تمام‌شده دانستند. براي همين هم 2ماه بيشتر طول نكشيد تا انقلاب اسلامي مردم پيروز شد.

حالا ديگر اين تجمع، رسم هر ساله شده است؛ هر سال 22 بهمن، مردم همين مسيرها را تا ميدان آزادي مي‌آيند؛ مسيري كه خاطره همه مراكز تجمع انقلابي‌ها را در خود دارد؛ از ميدان امام حسين شروع مي‌شود، از دانشگاه تهران مي‌گذرد و به ميدان انقلاب مي‌رسد؛ بعد هم دانشگاه صنعتي شريف است و ميدان آزادي!

داستان يك ميدان

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

سال 1345 بود كه قرار شد براي تهران يك نماد طراحي شود. طراحي نماد به مسابقه گذاشته شد و طرح يك دانشجوي 24ساله فارغ‌التحصيل دانشگاه تهران، برگزيده و براي ساخت انتخاب شد. عمليات بناي برج در يازدهم آبان 1348 شروع شد و بعد از 28ماه كار در 24 دي‌ماه 1350 به بهره‌برداري رسيد. معماري برج آزادي، تركيبي از 3نوع معماري است كه در دوره‌هاي هخامنشي، ساساني و اسلامي اجرا مي‌شد.

طول برج آزادي 63متر و ارتفاع آن 45 متر است. ارتفاع قوس اصلي بنا هم 31متر است. تمام فضاهاي موجود در مجموعه آزادي طوري طراحي شده‌اند كه استفاده از آن، بيشتر جنبه نمايشگاهي دارد؛ اين را مي‌شود از تعداد زياد سالن‌ها و موزه‌هاي طبقه زيرين بنا هم فهميد.

اما جالب‌ترين نكته در بناي ميدان آزادي شايد اين باشد كه هيچ‌وقت نمي‌تواني بالاي سرت، سقفي را بسته ببيني و هميشه به بالا كه نگاه كني، يك فضا و روزن كوچك هست كه مي‌شود طبقه بالا را ديد؛ اين اتفاق، توي همه طبقه‌هاي برج زيباي آزادي تكرار مي‌شود.