Isooda
05-18-2013, 08:39 PM
علی ابراهیمنژاد*
در بین ما ایرانیان رسم است که پس از بازگشت حاجی از زیارت خانه خدا مراسمی برپا میشود و اقوام و آشنایان به دیدار وی میروند.
لابهلای خاطرات خوش دیدار خانه خدا، یکی از بحثهای همیشگی، گلایه از خریدهای قابلتوجه حجاج ایرانی و صرف کردن زمان زیاد در بازارها در مقایسه با زوار سایر کشورها است. صحنه ناخوشایند حضور برخی حجاج ایرانی در بازار در وقت نماز نیز گاه دستاویزی برای انتقاد به فرهنگ ایرانی و شیعی شده است. سازمان حج و زیارت نیز بنا بر احساس مسوولیت در این زمینه اقدامات فرهنگی گوناگونی انجام داده است، اما در مجموع میتوان گفت این معضل طی سالهای اخیر کمابیش پابرجا بوده است. اما سوال این است که چرا در کشوری که بسیاری از مردم سالها در آرزوی سفر حج انتظار میکشند، بخش بزرگی از این فرصت گرانبها در بازارها به هدر میرود؟
اجازه دهید چند معضل «فرهنگی» دیگر را هم مرور کنیم: چگونه ممکن است کشوری که مردمانش اگر تکه نانی روی زمین باشد، آن را میبوسند و اجازه لگدمال شدن برکت خدا را نمیدهند، بالاترین میزان ضایعات نان را در جهان داشته باشد؟ چرا ملتی که یکی از مهمترین آموزههای دینیاش اجتناب از اسراف است و انواع و اقسام فرهنگ سازیها و برنامههای تلویزیونی اصلاح الگوی مصرف در آن اجرا میشود، سرانه مصرف انرژی و برقش چندین برابر کشورهایی است که به زعم ما فرهنگ سرمایه داری و مصرفگرایی را ترویج میکنند و در آنها خبری از «بابا برقی» هم نیست؟! چرا در بین ما ایرانیان فرهنگ تولید ضعیف است و فرهنگ دلالی و یک شبه ثروتمند شدن تا این حد پررنگ شده است؟ چرا در بین تولیدکنندگان ایرانی فرهنگ صادرات وجود ندارد و بهرغم وجود انواع و اقسام جوایز صادراتی، این فرهنگ در کشور نهادینه نمیشود؟ چرا در کشور ما فرهنگ مصرف کالای داخلی وجود ندارد؟ پاسخ بسیاری از سوالات اینچنینی که ظاهرا از معضلات فرهنگی جامعه ما به حساب میآیند و سیاستگذاران نیز عمدتا به دنبال راه حلهای فرهنگی برای آنها هستند را میتوان در انگیزههای اقتصادی مردم جستوجو کرد. در حقیقت، وجه مشترک اکثر این معضلات، نادیده گرفتن انگیزههای اقتصادی مردم در حوزه سیاستگذاری است. به زبان سادهتر، بسیاری از سیاست گذاریهای انجام شده در کشور ما به گونه ای است که منافع فرد و جامعه را در تضاد قرار میدهد و آنوقت انگشت به دهان میمانیم که چطور این مشکل را با فرهنگسازی حل و فصل کنیم. صدالبته فرهنگسازی و اقدامات فرهنگی در جای خود لازم و تاثیرگذار است، اما اگر قیمت بنزین را ارزانتر از آب معدنی و نوشابه نگه میداریم، نباید انتظار داشت بتوان با فرهنگسازی استفاده از حمل و نقل عمومی را در جامعه رواج داد.
طرح هدفمندسازی یارانهها و بحران ارزی در سالهای اخیر دو آزمایشگاه طبیعی برای مشاهده تاثیر انگیزههای اقتصادی در معضلات به ظاهر فرهنگی جامعه ایران است. بنابر آمارهای رسمی، میزان مصرف گندم پس از هدفمندی یارانهها حدود 31 درصد و مصرف بنزین و برق نیز به ترتیب 4 درصد و 10 درصد کاهش یافته است. جالب است که در حالی که شدیدترین تحریمها در سال 91 علیه کشورمان وضع شد و بهرغم کاهش 30 درصدی صادرات محصولات پتروشیمی، صادرات کالاهای پایه غیرنفتی مانند محصولات کشاورزی و صنعتی 24 درصد افزایش داشته است. جای تعجب نیست اگر قدرت رقابتپذیری کالاهای ایرانی به مدد واقعیتر شدن قیمت ارز افزایش یابد، به جای واردات سنگ قبر از چین، بازرگانان ما کسب سود را در بازاریابی و صادرات کالاهای ایرانی به سایر کشورها ببینند و بدون نیاز به هزار و یک رقم جایزه صادراتی، آستینها را برای صادرات بالا بزنند. و تاملبرانگیزتر از همه اینکه بنابر اعلام سازمان حج و زیارت، در سال گذشته و بعد از افزایش قیمت ارز، حجم بار حجاج ایرانی 30 درصد کاهش یافته است! هدف این نوشتار، تایید بیچون و چرای طرح هدفمندی و جهش ناگهانی قیمت ارز نیست، چه آنکه بسیاری از دستاوردهای مثبت آنها در نتیجه تورم لجامگسیخته کنونی در حال ذوب شدن است، بلکه هدف صرفا یادآوری این نکته است که انگیزههای اقتصادی گاه در لباس معضلات فرهنگی رخ مینمایند و اگر در تصمیمات سیاستی، این انگیزهها را نادیده بگیریم، آنوقت است که سُرنای سیاستگذاری را از سر گشادش میزنیم؛ از یک سو سازمان حج و زیارت برنامههای متعدد فرهنگی برای زائران تدارک میبیند و چند قدم آنطرفتر دولت به زائران دلار ارزان میدهد تا از ثواب خرید سوغات چینی بینصیب نباشند.
* دانشجوی دکترای فاینانس در Boston College آمریکا
در بین ما ایرانیان رسم است که پس از بازگشت حاجی از زیارت خانه خدا مراسمی برپا میشود و اقوام و آشنایان به دیدار وی میروند.
لابهلای خاطرات خوش دیدار خانه خدا، یکی از بحثهای همیشگی، گلایه از خریدهای قابلتوجه حجاج ایرانی و صرف کردن زمان زیاد در بازارها در مقایسه با زوار سایر کشورها است. صحنه ناخوشایند حضور برخی حجاج ایرانی در بازار در وقت نماز نیز گاه دستاویزی برای انتقاد به فرهنگ ایرانی و شیعی شده است. سازمان حج و زیارت نیز بنا بر احساس مسوولیت در این زمینه اقدامات فرهنگی گوناگونی انجام داده است، اما در مجموع میتوان گفت این معضل طی سالهای اخیر کمابیش پابرجا بوده است. اما سوال این است که چرا در کشوری که بسیاری از مردم سالها در آرزوی سفر حج انتظار میکشند، بخش بزرگی از این فرصت گرانبها در بازارها به هدر میرود؟
اجازه دهید چند معضل «فرهنگی» دیگر را هم مرور کنیم: چگونه ممکن است کشوری که مردمانش اگر تکه نانی روی زمین باشد، آن را میبوسند و اجازه لگدمال شدن برکت خدا را نمیدهند، بالاترین میزان ضایعات نان را در جهان داشته باشد؟ چرا ملتی که یکی از مهمترین آموزههای دینیاش اجتناب از اسراف است و انواع و اقسام فرهنگ سازیها و برنامههای تلویزیونی اصلاح الگوی مصرف در آن اجرا میشود، سرانه مصرف انرژی و برقش چندین برابر کشورهایی است که به زعم ما فرهنگ سرمایه داری و مصرفگرایی را ترویج میکنند و در آنها خبری از «بابا برقی» هم نیست؟! چرا در بین ما ایرانیان فرهنگ تولید ضعیف است و فرهنگ دلالی و یک شبه ثروتمند شدن تا این حد پررنگ شده است؟ چرا در بین تولیدکنندگان ایرانی فرهنگ صادرات وجود ندارد و بهرغم وجود انواع و اقسام جوایز صادراتی، این فرهنگ در کشور نهادینه نمیشود؟ چرا در کشور ما فرهنگ مصرف کالای داخلی وجود ندارد؟ پاسخ بسیاری از سوالات اینچنینی که ظاهرا از معضلات فرهنگی جامعه ما به حساب میآیند و سیاستگذاران نیز عمدتا به دنبال راه حلهای فرهنگی برای آنها هستند را میتوان در انگیزههای اقتصادی مردم جستوجو کرد. در حقیقت، وجه مشترک اکثر این معضلات، نادیده گرفتن انگیزههای اقتصادی مردم در حوزه سیاستگذاری است. به زبان سادهتر، بسیاری از سیاست گذاریهای انجام شده در کشور ما به گونه ای است که منافع فرد و جامعه را در تضاد قرار میدهد و آنوقت انگشت به دهان میمانیم که چطور این مشکل را با فرهنگسازی حل و فصل کنیم. صدالبته فرهنگسازی و اقدامات فرهنگی در جای خود لازم و تاثیرگذار است، اما اگر قیمت بنزین را ارزانتر از آب معدنی و نوشابه نگه میداریم، نباید انتظار داشت بتوان با فرهنگسازی استفاده از حمل و نقل عمومی را در جامعه رواج داد.
طرح هدفمندسازی یارانهها و بحران ارزی در سالهای اخیر دو آزمایشگاه طبیعی برای مشاهده تاثیر انگیزههای اقتصادی در معضلات به ظاهر فرهنگی جامعه ایران است. بنابر آمارهای رسمی، میزان مصرف گندم پس از هدفمندی یارانهها حدود 31 درصد و مصرف بنزین و برق نیز به ترتیب 4 درصد و 10 درصد کاهش یافته است. جالب است که در حالی که شدیدترین تحریمها در سال 91 علیه کشورمان وضع شد و بهرغم کاهش 30 درصدی صادرات محصولات پتروشیمی، صادرات کالاهای پایه غیرنفتی مانند محصولات کشاورزی و صنعتی 24 درصد افزایش داشته است. جای تعجب نیست اگر قدرت رقابتپذیری کالاهای ایرانی به مدد واقعیتر شدن قیمت ارز افزایش یابد، به جای واردات سنگ قبر از چین، بازرگانان ما کسب سود را در بازاریابی و صادرات کالاهای ایرانی به سایر کشورها ببینند و بدون نیاز به هزار و یک رقم جایزه صادراتی، آستینها را برای صادرات بالا بزنند. و تاملبرانگیزتر از همه اینکه بنابر اعلام سازمان حج و زیارت، در سال گذشته و بعد از افزایش قیمت ارز، حجم بار حجاج ایرانی 30 درصد کاهش یافته است! هدف این نوشتار، تایید بیچون و چرای طرح هدفمندی و جهش ناگهانی قیمت ارز نیست، چه آنکه بسیاری از دستاوردهای مثبت آنها در نتیجه تورم لجامگسیخته کنونی در حال ذوب شدن است، بلکه هدف صرفا یادآوری این نکته است که انگیزههای اقتصادی گاه در لباس معضلات فرهنگی رخ مینمایند و اگر در تصمیمات سیاستی، این انگیزهها را نادیده بگیریم، آنوقت است که سُرنای سیاستگذاری را از سر گشادش میزنیم؛ از یک سو سازمان حج و زیارت برنامههای متعدد فرهنگی برای زائران تدارک میبیند و چند قدم آنطرفتر دولت به زائران دلار ارزان میدهد تا از ثواب خرید سوغات چینی بینصیب نباشند.
* دانشجوی دکترای فاینانس در Boston College آمریکا