PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سرماخوردگی روانی depression



alamatesoall
05-18-2013, 07:27 PM
http://pnu-club.com/imported/2013/05/1887.jpg

روان شناس معروف مارتين سليگمن افسردگي را به عنوان سرما خوردگي رواني مي شناسد . اين تشبيه بخاطر شيوع فراوان اين اختلال رواني است .

در حدود 12 درصد مردم ر دوراني از زندگي خود به افسردگي شديدي كه نياز به درمان پيدا ميكند مبتلامي شوند و تقريبا تمام انسانها در دوراني خاص بويژه در جواني به درجاتي خفيف از حالت افسردگي مبتلا مي شوند اكثر قريب به اتفاق موارد افسردگي بدون درمان ظرف 3 تا 6 ماه خودبه خود برطرف مي گردد . البته اين بدان معنا نيست كه در صورت احساس افسردگي نبايد در صدد درمان و چاره جويي بر آئيم .


افسردگي چيست ؟ افسردگي نوعي غم و اندوه و كاهش بيش از حد سطح شادماني بخاطر موضوعي است كه اهميت آن را ندارد همة افراد بطور طبيعي گاه خوشحال وگاه ناراحت مي شوند ولي اين فرود هاي خلقي در حالات طبيعي به اندازه اي شديد نيست كه انسان را دچار افسردگي نمايد و به وي لفظ افسرده يا دپرس اطلاق گردد.

درحد فاصل بين يك خلق گرفته و غمگين و يك افسردگي حقيقي مرز مشخصي وجود ندارد و با ارقام و اعداد نمي توان مقداري براي هر كدام تعيين نمود تا بطرو مشخص وضعيت خلقي تعيين گردد . در واقع غمگيني طبيعي را مي توان يك ساية آبي رنگ دانست كه به تدريج به سرمه اي و سپس به سياه مي گرايد و وقتي كاملاً تيره مي شود افسردگي ناميده مي شود .


افسردگي يك اختلال عمدي نيست كه فردي با دست خود ايجاد كرده باشد بلكه عارضه اي رواني ناشي از فشارهاي روحي است كه طي دوران دراز مدت عمر در ساختار روحي انسان روسوخ نموده و سرانجام بدنبال يك حادثه ناراحت كننده همچون آتش از زير خاكستر زبانه مي كشد و تظاهر مي نمايد .

alamatesoall
05-18-2013, 07:30 PM
1- تأثير افسردگي بر تفكر :

_ناتواني در تمركز حواس
– ناتواني در تصميم گيري
– بي توجهي و بي علاقگي
– سرزنش خويشتن بدبيني
– تصميم به صدمه زدن حتي خودكشي .



2- تأثير بر احساس ها :

– غم و اندوه و عدم شادماني
– احساس خرد شدن در زير فشار نيازهاي روزمره
– كاهش اعتماد به نفش و كم بيني
– كاهش علاقه و لذت و تفريح
– احساس ضعف ناتواني و كرختي
– احساس تنهايي بي هدفي و عدم تشويق
– احساس گناهكار بودن
– احساس عدم جذابيت
– تحريك پذيري و اضطراب .



3- تأثير بر رفتار :

–كاهش فعاليت نسبت به هميشه
– بي توجهي به آراستگي ظاهري
– گوشه گيري و انزواطلبي دوري جستن از دوستان و اطرفيان
– دوري از تفريح و مهماني
– آه كشيدن مكرر وگريه
– بي قراري
–كاهش فعاليت جنسي.




4- تأثير بر جسم :

–كاهش اشتها يا گاهي افزايش اشتها
– اختلال خواب بويژه بصورت پريدن از خواب هنگام سحر
– خستگي و ضعف و ناتواني جنسي

alamatesoall
05-18-2013, 07:31 PM
چنين زمينه هايي در شخصيتهاي غير عادي نظير شخصيت پرهيجان ديده مي شود . شخصيتهاي پر هيجان بي اندازه بشاش هستند و مسائل زندگي هيچ تأثيري روي اين بشاشت ندارد .اين افراد رد دوره هاي كوتاهي دچار افسردگي مي شوند و از اين لحاظ با شخصيت افسرده وجه تشابه دارند .

معمولاً شخصيت افسرده هميشه از زاوية غم و اندوه به زندگي مي نگرد و همواره احساس بدبختي مي كند . برخي از افراد داراي پاسخ پذيري فزايندة عاطفي هستند بطوري كه خلق آنها ( از شنگولي گرفته تا افسردگي ) به محض اندك تغييري درمحيط عاطفي شان دستخوش تغيير مي شود رفتار بي بندو بار به آساني بروز مي كند و معمولا اين عده افراد بسيار تلقين پذير هستند . نوع مقابل اين خلق در شخصيت عاطفي خونسرد ديده مي وشد دراين حالت فرد كاملاً بي تفاوت بي عاطفه و بي احساس است گفته مي شود كه محروميت مادي مي تواند افراد را بي عاطفه سازد .

معمولاً بي ثباتي در احساس عاطفي و حيات غريزي كودكان و نوجوانان ديده مي شود . اين حالت عموماً ا سست كاري تمايل خود پرستانه بي رحمي طغيان هاي عاطفي و فكر مبالغه آميز است غالباً اين ناپايداري با به بلوغ رسيدن كودك از بين مي رود ولي ممكن است تا سي چهل سالگي و گاهي اوقات در سراسر زندگي فرد ادامه يابد .


واكنش هاي غير عادي عاطفي

شخص عادي مي تواند در برابر اثرات محرك هاي خارجي مقابله كند و توازن عاطفي خود را حفظ كند با اين حال هر شخصي داراي يك نقطة شكست ، نوع اختلال عاطفه اي كه بروز مي كند طبعاً بستگي به شخصيت فرد و موقعيت هولناك او دارد . افسردگي واكنش عاطفي نسبت به ناكامي و محروميت مزمن است .

معمولاً فرض بر اين است كه افسردگي اي كه در پي داغديدگي يا فوت عزيزي بوجود مي آيد صرفاً از لحاظ كمي با اختلال خلقي متفاوت است . جاي تأسف است كه اين كلمه هم براي واكنش عادي فرد نسبت به محروميت و هم براي خلق مرضي ( كه در بيماري افسردگي ظاهر مي شود ) بكار مي رود . مشكل مي توان خفيف ترين اشكال خلق افسردة مرضي را از افسردگي ناشي از محروميت يا فوت عزيزي تشخيص داد .

در اشكال شديدتر خلق افسرده افسردگي به آن شدتي مي رسد كه فقط فرد مبتلا مي تواند تجربه كند . اين حالت با احساس درماندگي و نوميدي است همين طور اين حالت به همراه ساير نشانه هايي است كه حكايت از اختلالات اساسي روان – تني دارد . سندرم يا بيماري افسردگي مي تواند ناشي از فشار رواني باشد بااين حال مي تواند بدون هيچ دليل روشني نيز تظاهر كند .

افراد بيش از حد حساس ديده مي شوند ( پرواكنش ) كه نه تنها با خلق افسرده بلكه با بسيارياز نشانه هاي فلج كنندة ديگر به فشار روحي پاسخ مي دهند اين گونه نشانه ها يكي از اشكال افسردگي واكنشي را تشكيل مي دهند . گفته مي شود كه اين افراد عموماً خود را سركوفت نمي كنند بلكه ديگران را بخاطر بيماريشان ملامت مي كنند و آنها را مقصر بيماريشان مي دانند .

در اين حالت فكر مرضي بروز نمي كند ولي تهديدهاي خودكشي به كرار ديده مي شود وقتي تلاش به خودكشي تير به چشم مي خورد . با اين حال چنين تهديداتي براي زندگي بيمار چندان مخاطره آميز نيستند غالباً خشم و برآشفتگي بيمار غير قابل كنترل است بطروي كه با يك رفتار حكيمانه و همدلانةمعاينه گر خشم بيمار بارز مي گردد .


افسردگي فصلي

برخي افراد بطور منظم در ماه هاي زمستان هر سال دچار افسردگي مي شوند بنابراين برخي دانشمندان بر اساس يافته ها و شواهد تجربي بر اين باورند كه تغييرات شيميايي ناشي از نور خورشيد مي تواند به بهبود خلق انسان كمك كند . البته اين موضوع هنوز بطور قطعي ثابت نشده است ظاهراً تماس انسان با نور يا برخي پرتوهاي ويژه مي تواند تا حدي موجب افزايش سطح شادماني خلقي و رفت اندوه وافسردگي گردد . با اين حال براي اثبات اين نظريات هنوز به شواهد و مدارك محكم تر و پژوهشهاي بيشتر نياز است.

alamatesoall
05-18-2013, 07:33 PM
پيش فرضهاي نظريه هاي زيست شناختي اين است كه علت افسردگي يا در ژنها قرار دارد كه از طريق توارث از والدين به فرزندان منتقل مي شود يا نارسايي عمل فيزيولوژيكي است كه ممكن است پاية ارثي يا غير ارثي داشته باشد.


يافته هاي مربوط به دو قلو ها از سال 1930 به بعد بيانگر آن است كه عوامل ارثي موجب نوعي افسردگي مي شود بسياري از پژوهندگان عوامل ارثي راهمراه با آنچه كه در زندگي شخص بوقوع مي پيوندد يعني تركيبي از آمادگيهاي ارثي فشارهاي رواني محيطي راعلت احتمالي رفتار افسرده مي دانند .

اين موضوع كه چگونه افسردگي از طريق توارث منتقل مي شود هنوز نامعلوم است . يك زمينة عمده از تحقيق دربارة علل زيست شناختي افسردگي مربوط است به نقش انتقال دهندگان عصبي . سالهاست كه نظرية كتكول آمين در مورد افسردگي حاكم بوده است . اين نظريه بيان كنندة آن است كه افسردگي مربوط است به كمبود كتكول آمينها بخصوص نوراپي نفرين در محلهاي گيرنده مخصوص مغز از طرف ديگراين تصور وجوددارد كه علت ماني فزوني نوراپي نفرين در مراكز گيرنده معين مغز است .


پژوهشها بيانگر آن است كه نوراپي تمرين مربوط به تغيير خلق وخو احساسات شادي بخش و احساسات افسردگي است . مشكلي كه در رابطه با اندازه گيرين نوراپي نفرين يا هر انتقال دهندة عصبي ديگر وجود دارد اين است كه چنين اندازه گيريهاي پاسخهاي مستقيم سطوح انتقال دهندگان عصبي مغز نيستند زيرا انتقال دهندان عصبي در ساير قسمتهاي دستگاه عصبي نيز ساخته مي شوند و شامل تعدادي از جريانهاي بدني مي گردد.

درمان بر اساس نظريه هاي زيست شناختي

دو گروه داروي عمده كه براي درمان افسردگي مورد استفاده واقع مي شوند تري سيكليكها و منع كنندگان mao هستند كه هر دو گروه ميزان نوراپي نفرين را افزايش ميدهند .

معمولاً يكي از داروهاي تري سيكليك يا سه حلقه اي برتري دارد زيرا منع كنندگان mao خطرات جانبي بالقوه بيشتر دارند استعمال آنها همچنين نياز به نظارت دقيقتري دارد زيرا هنگامي كه با غذاهايي مصرف مي شوند كه داراي موادي بنام تيرامين هستند ممكن است موجب مسموميت و بالاترفتن فشار خود تا بدان حد كه براي زندگي تهديد كننده است بشود .

alamatesoall
05-18-2013, 07:34 PM
عبارتست از عبور جريان الكتريكي بين 70 تا 130 ولت درون سر بيمار و آغاز يك داروي بيهوشي و يك داروي شل كنندة عضلاني به بيمار داده مي شود . معمولاً در يك دوره از 6 تا 12 جلسه شوك درماني داده مي شود . گر چه معلوم نيست كه چرا الكتروشوك درماني براي برخي بيماران افسرده مؤثر است اين احتمال هست كه فعاليت تشنجي تغييرات در سطح انتقال دهندگان عصبي يا در حساسيت الكتريكي نرون ايجاد مي كند .


ديدگاه روان پويايي

مطالعات روان شناختي دربارة افسردگي توسط زيگموند فرويدكارل آبرهام شروع گرديد هر دو نفر در مقالات جداگانه دربارة افسردگي اين اختلال را به عنوان يك واكنش پيچيده نسبت به از دست دادن چيزي توصيف نمودند فرويد عقيده داشت كه فرد مبتلا به افسردگي يك وجدان تنبيه كننده يا وجدان اخلاقي قوي دارد .

او بر احساس گناه كه وجدان موجب آن مي شود تأكيد مي ورزيد طبق نظر فرويد يك ديل كه وجدان اين چنين قوي مي شود كنترل احساسات خشم و پرخاشگري است كه در غير اين صورت ممكن است بصورت آسيب رساندن به ديگران تجلي نمايد . اكثر قطعه بنديهاي روان پويايي بر تاريخچة روابط بين فرد و شخصي كه او به عنوان يك كودك بيشترين وابستگي را به وي داشته كه معمولاً صادر است متمركز است بدين ترتيب يك سابقة تاريخي افسردگي عبارت است از اختلال در روابط اولية كودكي .

اهميت فقدان والدين در حيوانات با آزمايشهاي فراوان مورد بررسي قرار گرفتهاست به نظر مي رسد كه جدايي ميمون ها از مادرانشان احتمال ابتلاي آنها را به افسردگي در مواجهه با فشار رواني زياد افزايش ميدهد . جان بولبي روان تحليل گر بريتانيايي يك از مشهورترين نظريه پردازاني است كه بر اهميت فقدان يا جدايي در دورة كودكي در رشد آينده تأكيد ورزيده است .

طبق نظر بولبي جدايي كودك از مادر يا اشخاص مهم ديگر در اوائل كودكي خواه به علت بيماري مسافرت و علل ديگر موجب احساس اندوهگيني خشم و اضطراب مداوم مي شود كه ممكن است بر روابط هيجاني در زندگي بزرگسالي تأثير بگذارد . كوششهاي درماني طبق نظرية روان پويايي عبارتست از تغيير و اصلاح همخواني هايي كه بين افكار و احساسات مراجع وجود دارد .

روان درمانگري دراز مدت معطوف به كشف پايه هاي ناخود آگاه اختلال عاطفي است كه به نظر مي رسد معلول تعارضات حل نشدة دوران كودكي باشد . درمانگري حمايتي كوتاه مدت اغلب در مورد افراد مبتلا به افسردگي بكار مي رود تا به آنها فرصتي براي تصفيه افكار و احساساتشان داده شده در جهت سودمندي بهتر تشويق شوند .

alamatesoall
05-18-2013, 07:36 PM
پيش فرض نظريه هاي يادگيري آن است كه افسردگي و فقدان تقويت به هم مربوط است. پاسخها ممكن است به اين دليل مورد تشويق قرار گيرند كه هيچ تقويتي دريافت نداشته اند يا پاسخي ناخوشايند يا تنبيه كننده بدنبال داشته اند .


لوين سوهن و همكاران وي از پيشوايان تحقيق در زمنيه افسردگي از نقطه نظر يادگيري هستند . آنها بطور معمول تأكيد مي كنند كه ميزان پايين برون شد رفتار و احساسات غمگيني يا ناشادي كه با افسردگي همبسته مي شوند مربوط است به ميزان پايين تقويت مثبت و يا ميزان بالاي تجارب ناخوشايند . اين حالت ممكن است توسط يكي از چندين دليل ذيل واقع شود .


1- محيط في نفسه ممكن است مسئله باشد ممكن است عوامل تقويت كنندة كم يا تنبيه كنندة زياد در محيط مشخص وجود داشته باشد .


2-شخص ممكن است فاقد مهارتهاي اجتماعي براي جذب تقويت مثبت يا براي تطبيق مؤثر با حوداث تنفر انگيز ناخوشايند باشد .


3-به علت بعضي دلائل براي افرادي كه مستعد افسردگي هستند تقويت ها كمتر مثبت و تنبيه ها بيشتر منفي به نظر مي رسد تا افراد عادي اين موضوع ممكن است موجب كاهش رفتار يا كناره گيري گرديده منجر به تقويتهاي كمتر يا تنبيه هاي بيشتر شود .


افراد افسرده حوادث ناخوشايند بيشتري در زندگيشان رخ مي نمايد و تجربة آنان نيز از اين حوادث ناخوشايند تر از افراد غير افسرده است . اين پاسخ منفي بيشتر نه فقط از طريق سؤال كردن از افراد براي درجه بندي حوادث ناخوشايند بلكه از طريق رفتار در وضعيت آزمايشگاهي نيز آشكار گرديده است .


تأثير پذيري خودبخودي گروه هاي افسرده و غير افسرده از طريق تحريكات تنفر انگيز بصورت ضربه هاي الكتريكي خفيف مقايسه گرديده است . گروه افسرده بيشتر از گروه غير افسرده به محركهاي تنفر انگيز ( بصورت واكنشهاي پوستي بالاتر ) پاسخ مي دادند . اين تأثير پذيري بيشتر ممكن است بطور مستدل موجب شود كه يك فرد افسرده بيش از يك فرد عادي تمايل به كناره گيري از اوضاعي كه آن را ناخوشايند مي يابد داشته باشد.

اين كناره گيري شانس فرد افسرده را براي تقويت نيز ممكن است كاهش دهد .اين موضوع مهم است زيرا بين تقويتها و ميزان افسردگي رابطه موجود است . هر قدر تقويتهاي مثبت بيشتر باشد افسردگي كمتر است . لوين سوهن باور دارد وقتي يك شخص افسرده شد اين افسردگي پايدار مي شود زيرا ساير افراد همنشيني با فردافسرده را ناخوشايند مي يابند.


وقتي افراد افسرده خود را در شرايط فشار آور رواني مي يابند تمايل دارند كه از طريق درنگ ( جستجوي اطلاعات بيشتر قبل از انجام هر اقدام ) و نيز از طريق كوشش براي كسب حمايت هيجاني از طرف ديگر از عهدة آن بر آينده جستجوي حمايت افراطي ممكن است موجب شود كه ديگران احساس ناراحتي و گناه كرده و كوشش كنند كه از تماس با افراد افسرده اجتناب ورزند . سرانجام يك دور باطل آغاز مي گردد كه در آن نشانه هاي مرضي و ناكامي بطور فزاينده اي آشكار و منجر به بي اطميناني هايي مي گردد .

البته اين موضوع موجب مي شود كه وضعيت بر قبلي بدتر شود اين افكار خواه آشكار خواه پنهان احتمالاً دليلي هستند كه چرا اشخاص تمايل دارند از مصاحبت با افراد افسرده اجتناب ورزند . شايد به علت اين عوامل آموزش مهارتهاي اجتماعي بتوان دروي كرد درماني مؤثري براي افراد افسرده باشند




درمان افسردگي ازنقطه نظر يادگيري

لوين سوهن وهمكارانش نخست كوششش مي كنند تا اثرات متقابل مخصوص شخص – محيط و حوادثي مربوط به افسردگي را مشخص نمايند يك گام براي انجام اين عمل عبارتست از مشاهدة شخص در خانواده بعنوان قسمتي از ارزيابي اوليه .

ابزارهاي ديگري كه بر اساس درمان آموزش اجتماعي مورد استفاده واقع مي شود عبارتست از فهرستي از حوادث خوشايند و ناخوشايند . نقشة درماني شامل مواردي از قبيل آموزش ابزار وجود ، پدري يا مادري كردن مؤثر ، گذراندن اوقات و آموزش آرامش عضلات (آرميدگي ) مي شود .

alamatesoall
05-18-2013, 07:38 PM
احتمالاً با نفوذترين نظريه هاي روان شناختي كه امروزه دربارة افسردگي وجود دارد نقطه نظر شناختي است اساس اين نظريه اين انديشه است كه يك تجربة معين ممكن است روي فرد تأثير بسيار متفاوتي بگذارد . قسمتي ازاين اختلاف ممكن است بدليل نحوة تفكر آنها دربارة آن حادثه باشد واينكه تا چه اندازه شناخت دربارة آن دارند .


آرون بك معتقد است كه افراد افسرده بدين دليل افسرده اند كه راه هاي اشتباه آلود و مبالغه آميز در فكر كردن دارند . شخص افسرده يك نظر منفي دربارة خود ، دنيا و آينده دارد . طبق نظر بك اين شناختهاي منفي علت افسردگي است نه ساير چيزهاي پيرامون شخص .

ممكن است براي يك حملة افسردگي حوادث بيروني تسريع كننده باشد ولي حتي در آن صورت نيز آنچه شخص در مورد آن حادثه فكر مي كند نه آن حادثه في نفسه مي تواند عامل ايجاد كنندة افسردگي محسوب شود . عقيدة بك اين است كه احساس از دست دادن كه اغلب نتيجة هدف ها و توقعات بالاي غير منطقي است عامل اصلي افسردگي است . شخص مستعد افسردگي نه تنها بيش از حد تعميم مي دهد بلكه تمايل به بزرگ جلوه دادن گناهان شخصي و كوچك شمردن كيفيتهاي شخصي دارد .

مسئلة ديگر بر چسب زدن ( نامگذاري ) نادرست است شخص افسرده يك موقعيت را بد ناميده آنگاه فقط به اين نامگذاري بد جلوه داده شده پاسخ مي دهد نه به موقعيت واقعي آن . بك باور داشت كه شخص افسرده علت هر گونه بدبختي را عيوب شخصي مي داند . آگاهي از اين نقايص فرعي آنچنان شديد مي شود كه هر گونه خود پنداري مثبت را بطور كامل پايمال مي سازد . هر موقعيت ابهام آميزي به عنوان شاهدي كه نقص تعبير مي شود حتي اگر تبيين هاي موجه تري وجود داشته باشد . بك معتقد است كه افراد افسرده تمايل دارند كه خودرا با ديگران مقايسه كنند . او اين موضوع خود موجب مي شود عزت نفس آنها كمتر بشود .


افراد افسرده نه تنها پيشرفت خود راسخت گيرانه ارزيابي مي كنند و در تقويت خود بعد از انجام عملي قصور مي ورزند بلكه سطح توقعات آنان قبلي از شروع عمل نيز پايين است .



درمانگري شناختي براي افسردگي

روش درماني بك عبارت است از سؤالات طرح ريزي شدة هدفدار دوستانه براي آگاه ساختن شخص افسرده ازعدم مطابقت بين افكار و واقعيت . فن ديگري كه بك مورد استفاده قرار مي دهد عبارت است از يك جدول فعاليت مراجع فعاليت روزانه خود را فهرست كرده و آنگاه هر فعاليت را روي مقياس صفر تا پنج از نظر انجام يك كار خوب و لذت بخش رتبه بندي مي كند .



صحّت شناختي در افسردگي

آزمايشهاي مربوط به مطالعة اين موضوع كه افراد چگونه شايستگي هاي اجتماعي خود را ارزيابي مي كنند نشان داده است كه بيماران افسرده نسبت به مهارتهاي اجتماعي خود كاملاً واقع بين بوده اند برعكس ساير بيماران مبتلا به پسيكوزوتير آزمودنيهاي تحت كنترل طبيعي تمايل دارند كه خود شايسته تر از آنچه ديگران آنهارا مي بينند بدانند حتي جالب توجه تر اينكه واقع گرايي ادراكهاي شخصي بيماران افسرده وقتي كه درمان پيشرفت مي كند كاهش مي يابد .

alamatesoall
05-18-2013, 07:38 PM
نظرية هاي اصالت وجود به از دست دادن عزت نفس متمركز مي شوند شيء از دست رفته مي تواند واقعي يا سمبليك باشد .علت شايع افسردگي در مردان از دست دادن شغل است .

شغل بيانگر ارزش شخص در نظر خودش است . دست كم تا زمان افزايش زياد ميزان اشتغال زنان در خارج از خانه يك علت شايع افسردگي در زنان از دست دادن همسر بوده است .

اين از دست دادن فقط شخص مورد علاقه نبوده بلكه منبع اصلي ارزش وي بوده است زيرا موقعيت اجتماعي زن بطور نسبي مبتني بر نقش شوهر بوده است .

علاوه بر آن با از دست دادن نان آور خانه ممكن است امرار معاش دچار مخاطره گردد . نظريه پردازان انسانگرايي ممكن است بر اختلاف من آرماني شخص و ادراك وي از حالت واقعي امور تأكيد ورزند بر اساس نظرية آنان افسردگي احتمالاً زماني ظاهرمي شود كه اختلاف بين من واقعي و من آرماني خيلي زياد شود بطوري كه براي شخص قابل تحمل نباشد .

alamatesoall
05-18-2013, 07:40 PM
اگردچار احساس افسردگي شده ايد پيش از هر چيز بايد بدانيد كه خلق آدمي همانطور كه گاه ارتقاء مي يابد و بطور مفرط سرخوش است گاه نيز افول مي كند و انسان را به احساس يأس و نوميدي دچار مي سازد در اين حالت بايد به سراغ استراتژي هاي كوتاه مدت براي رفع احساس افسردگي برويد كه شامل اقدامات زير هستند :


1- اصلاح رفتارهايتان : فعال باشيد حتي اگر برايتان دشوار است . بيكار و منزوي نشويد.


2- اصلاح افكارتان : افكار افسرده شما را درمانده مي كند اگر يادبگيريد به اتفاقات چگونه نگاه كنيد مي توانيد فعاليت وشادماني و اميدواري را از سر بگيريد .


3- استفاده از سيستم هاي طبيعي ضد افسردگي : براي كسب ياري و حمايت از ديگران احساس شرم و نگراني نداشته باشيد افسردگي آنقدر شايع است كه اكثر افراد پيرامون شما به خوبي احساس شمارا درك خواهند كرد.

امااگر احساس مي كنيد كه افسردگي شما بسيار شديد است پيش از هر چيز بر روي رفتارها و اعمالتان كار كنيد و در صورت لزوم به پزشك مراجعه كنيد.




براي پيشگيري از افسردگي بايد از راههاي دراز مدت زير استفاده كنيد :


1- به خواب ، خوراك و روزش توجه كافي مبذول داريد به بهانة مشكلات روحي يا كاري كه از توجه به وضعيت جسماني خود طفره نرويد .


2- ارزش ها و آرمانهاي خود را مشخص كنيد و در مورد هدف كلي زندي خود بيانديشيد .


3- از تفريح و سرگرمي در زندگي غافل نشويد . هيچكس بدون برخورداري از تفريح كافي نمي تواند درست كار كرند .


4- همة اميد و تلاش خود را متوجه يك نقطه و يك بعد زندگي نكنيد زيرا در اين صورت با مختل شدن آن جنبه تمام زندگي برايتان بي معنا خواهد شد .


5- روابط دوستانه صميمي و معتمدانه برقرار كنيد تا از بركت آن از حمايت رواني ديگران برخوردار شويد .