javad jan
05-14-2013, 03:07 PM
اشتباهات مديران منابع انساني
نويسنده : جهانديده كاظمپور، مهرداد
چكيده
اين مقاله به مهمترين اشتباهات مديران منابع انساني و كاركنان در رابطه بامديريت عملكرد ميپردازد و د ر رابطه با پرهيز از اين اشتباهات رايج الگويي ارائهميكند. اين مقاله سعي دارد، تا بازگو نمايد كه چگونه فرآيند مديريت عملكرد بارويكردي نوين و كاربردي، سازمان را در جهت تشخيص مشكلات عملكردي و در نتيجه از ميانبرداشتن موانع در قالب الگويي هفت عامله، حمايت ميكند.
ده اشتباه رايج ارزشيابي، اشتباهات رايج دپارتمانهاي منابع انساني در خصوصفرايند و اجراي ارزشيابي، ماهيت، بهبود، مشكلات و الگوي ارزشيابي عملكرد مباحث اينمقاله را تشكيل ميدهند.
منبع : روزنامه همشهري، شنبه 8 مرداد 1384، سال سيزدهم،شماره 3760، صفحه 10.
توضيح : اين مقاله در منبع مذكور با عنوان «10 اشتباه رايجمديران» ارائه شده است كه در اينجا با هدف دسترسي دقيقتر كاربران به اين مقاله،عنوان مشخصتري براي آن در نظر گرفته شده است.
كليدواژه : ارزشيابي؛ مديريت عملكرد؛ ارزيابي عملكرد
1- مقدمه
نميتوان سنجيد اما نسنجيده عمل كرد. بسياري از مديران امروزه به دلايل متعدددچار روزمرگي (مودا) شده و در نتيجه فعاليتهاي فاقد ارزش افزوده انجام ميدهند كهتكرار انجام آنها منجر به باورهاي غلط ميشود. اين مقاله سعي دارد مهمترين اشتباهاتمديران منابع انساني و كاركنان را در رابطه با مديريت عملكرد بيان نمايد و د ررابطه با پرهيز از اين اشتباهات رايج الگويي ارائه كند.
همزمان با گرايش سازمانها به سوي رقابت، تكنولوژي و مديريت و ترقي اقتصاد نوين،فشار در جهت ايجاد لبه برنده طرحهاي استراتژيك براي سازمانها افزايش مييابد. اينطرحها جهت اجرا نياز به روش فوق العادهاي دارند تا سازمانها را در صدر رقابتابقا نموده و به طور پيوسته براي سازمان، صاحبان سهام و تمامي ذينفعان ذيربط، ايجادارزش نمايند.
خوشبختانه سازمانها در اين دهه يا حتي در اين چند سال اخير دست از خيالبافيبرداشته و امروزه به طرقي در حال ايجاد ارزش ميباشند. وليكن در جاده منتهي به ارزشافزوده، با موانعي برخورد مينمايند كه تا همين اواخر كسي حتي فكرش را هم نميكرد. سهم قابل توجهي از اين موانع از پارادايمهاي ذهني مزمن، باورهاي غلط و گاهاشتباهات مديران نشأت ميگيرد. ذكر اين نكته ضروري است كه حتي بهترين فرآيند مديريتعملكرد طراحي شده، تنها زماني اثربخش خواهد بود كه متناسب با سبك رهبري، سبكمديريت، باورهاي مديران و كاركنان و فرهنگ سازمان ذيربط باشد. اين مقاله سعي دارد،تا بازگو نمايد كه چگونه فرآيند مديريت عملكرد با رويكردي نوين و كاربردي، سازمانرا در جهت تشخيص مشكلات عملكردي و در نتيجه از ميان برداشتن موانع در قالبالگويي هفت عامله، حمايت ميكند. اين مقاله شامل چهار بخش است. در بخش اول دهاشتباه رايج مديران كه موجب اشتباه در ارزشيابي عملكرد ميشود مطرح ميگردد. در بخشدوم طي بررسيهاي به عمل آمده در دپارتمانهاي منابع انساني، به رايجترين اشتباهاتمديران منابع انساني اشاره خواهد شد. سپس در بخش سوم پيرامون بهبود عملكرد موارديمطرح خواهند شد و نهايتاً در بخش چهارم جمعبندي و نتيجهگيري خواهيم كرد.
2- ده اشتباه رايج ارزشيابي
1- صرف وقت بيشتر براي ارزشيابي عملكرد نسبت به طرحريزي عملكرد و يا نسبت بهارتباط كاري موجود ارزشيابي عملكرد، نقطه پايان يك فرآيند پيوسته است . فرآيندي كهمبناي آن ارتباط مطلوب ميان مدير و كارمند است. بنابراين به جاي ارزشيابي در پايانسال، وقت بيشتري را بايد صرف پيشگيري از مشكلات عملكردي نمود. هنگامي كه مديران درطول سال رويه مثبتي را اتخاذ ميكنند، ارزشيابي ساده و آسان خواهد بود.
2- مقايسه كاركنان با يكديگر: چنانچه ميخواهيد موجب پديد آوردن احساسات منفيشويد، به روحيه كاركنان خود آسيب بزنيد و در آنها به گونهاي نامطلوب چنان حسرقابتي بوجود آوريد كه توان كار گروهي را از دست دهند، آنان را درجه بندي نموده يابا هم مقايسه نماييد. اين شگردي تضمين شده است. بدين ترتيب مدير نه تنها موجباتاصطكاك ميان كاركنان را پديد ميآورد، بلكه خود، هدف اصلي اين كينه توزي قرارميگيرد.
3- فراموش كردن اين مطلب كه هدف از ارزشيابي، پيشرفت است، نه سرزنش كردن: مابدين منظور دست به ارزشيابي ميزنيم كه به بهبود عملكرد كمك كنيم، نه آن كه مقصربيابيم و سرزنش كنيم. مديراني كه اين امر را فراموش ميكنند اعتماد كاركنانشان وحتي سازگاري آنها را از دست ميدهند.
4- باور به اين كه فرم نرخ ارزيابي وسيلهاي است عيني و بازتاب دهنده واقعيت بهطور منصفانه: بسياري از مديران براي ارزشيابي كاركنان از فرمهاي نرخ ارزشيابياستفاده ميكنند، چرا كه نسبت به گونههاي ديگر ارزشيابي سريعتر انجام ميگيرد. واقعيت اين است كه اگر از دو شخص بخواهيد يك كارمند را ارزشيابي كند، احتمال تطابقنتايج بسيار اندك است و اين نشان ميدهد اين شيوه ارزشيابي تا چه حد ذهني است. اينمطلب را بارها و بارها به خود گوشزد كنيد. نرخها ذهني هستند. فرمهاي نرخ ذهنياست، عيني نيست.
5- استفاده صرف از ارزشيابي براي تعيين حقوق كاركنان: بسياري از مديران چنينميكنند. آنان تنها هنگاميكه بخواهند افزايش حقوق كاركنان را تأييد يا رد كنند،دست به ارزشيابي ميزنند. اما بايد به خاطر داشت كه ارزشيابي عملكرد براي «بهبودعملكرد» است نه فقط براي حقوق (گو اين كه برخي ميپندارند، تنها براي حقوق است) هرشخصي؛ صرف نظر از اين كه مسأله پول (حقوق) در ميان باشد يا خير، نياز به بازخورد درزمينه شغلي خود دارد.
6- باور بدان كه آنها در موقعيتي قرار دارند كه ميتوانند ارزشيابي صحيحي بهعمل آورند: چنين امري غيرممكن است. بيشتر مديران در موقعيتي نيستند كه به حد كافيبر كاركنانشان نظارت مستمر داشته باشند. وانگهي، كدام مدير تمايل به چنين كاريداشته يا زمان كافي در اختيار دارد؟ و كدام كارمند مايل است، مدير كوچكترين حركاتوي را زير نظر داشته باشد؟ به همين دليل است كه ارزشيابي، گونهاي همكاري ميان مديرو كارمند است.
7- به تعويق انداختن يا لغو نشستهاي ارزشيابي: اين رويدادي بسيار شايع است. اما چرا نامطلوب است؟زيرا كارمندان در مييابند كه اين فرآيند در سازمان آنها بياهميت يا ساختگي است. آنها آنقدر زيرك هستند كه دريابند به ارزشيابي بهاي چندانيداده نميشود.
8- سنجش يا ارزيابي امور كم اهميت: يكي از حقايق زندگي اين است كه در انجام هركار، آسانترين چيزهايي كه ميتوان سنجيد يا ارزشيابي نمود، كم اهميت ترين آنهاست.مديران، ارائه خدمات به مشتريان را فوراً با عباراتي چون «جواب تلفن را درزنگ تلفن دادن» يا مطالبي مشابه وصف و تعريف ميكنند. اما آنچه را كه آسان نميتوانسنجيد، كيفيت كلي خدماتي است كه مشتريان را جذب نموده و نگاه ميدارد.
9- شگفت زده كردن كاركنان در حين ارزشيابي: يك فن تضمين شده براي اتلاف وقت واثر نامساعد گذاردن بر عملكرد اين است: در طول سال با كاركنان پيرامون عملكردشانصحبت نكنيد! وقتي اشتباهي مرتكب ميشوند، بدان نپردازيد و آن را «ذخيره» كنيد، سپس در نشست ارزشيابي تك تك موارد را مطرح كنيد!
10- باور به اين كه تماميكاركنان و مشاغل را ميبايست دقيقاً به طريقي يكسان وبا يك شيوه واحد ارزشيابي نمود: آيا تمام كاركنان براي بهبود عملكرد خود نياز بهچيزي يكسان دارند؟ بديهي است، پاسخ منفي است. پارهاي نياز به بازخورد مشخص دارند،پارهاي خير. برخي بيشتر از ديگران نياز به ارتباط دارند و بديهي است كه شغلهامتفاوت است. آيا گمان ميكنيد، ميتوان مدير عامل شركت فورد را با همان رويكرديارزشيابي كرد كه مسئول نظافت كارخانه را؟ در بيشتر موارد علت اين اشتباه رايج ايناست كه بخش پرسنلي يا منابع انساني، مديران را به چنين كاري واميدارد. اين امرتقريباً قابل درك است، اما هرگز از بيهودگي آن نميكاهد.
در اقتصاد نوين، برد و پيروزي از قابليتهاي سازماني همچون سرعت، پاسخگويي،چالاكي، ظرفيت يادگيري و صلاحيت كاركنان سرچشمه خواهد گرفت. سازمانهاي موفق،سازمانهايي هستند كه قادرند:
به سرعت استراتژي را به عمل تبديل نمايند.
به طور مؤثر و هوشمندانه فرآيندهاي سازمان را مديريت نمايند.
تعهد و همكاري كاركنان را به حداكثر برسانند.
شرايط را به منظور ايجاد تغييري يك پارچه، فراهم سازند.
3- اشتباهات رايج دپارتمانهاي منابع انساني
3-1- تأكيد و تمركز بر كاغذ بازي
ميتوان علت نياز بخش منابع انساني را به استفاده از فرم و كاغذ براي ارزشيابيعملكرد درك نمود، اما هنگاميكه هدف واقعي از ارزشيابي در جريان كاغذبازي فراموشميشود، مقدار فراواني از منابع به هدر ميرود. ماداميكه بخش منابع انساني بيش ازحد بر فرم تأكيد ميكند، تنها چيزي كه به دست ميآورد همان خواهد بود: فرم پرشده.
3-2- باور به اين كه فرم ارزشيابي بر مبناي نرخ ميتواند از طر ح دعويهايحقوقي توسط كاركنان جلوگيري كند
اين يك اشتباه بزرگ است. بخشهاي منابع انساني به اشتباه براين گمان هستند كه،فرميكه «خودشان» تهيه كردهاند ميتواند در برابر بررسيهاي حقوقي تاب آورد. اما چنين نيست، اين فرمها به شدت ذهني و داراي ابهام اند.
3-3- به كار بردن يك سيستم خودكار
تنها فايده اين كار اين است كه با به كارگيري نرم افزار، يك فرآيند توخالي كاغذيبه يك فرآيند توخالي كامپيوتري بدل ميشود و بدين ترتيب اين پندار نادرست در ماپديد ميآيد كه كاري سودمند را با سرعتي بيشتر انجام ميدهيم. ارزشيابي عملكرد يكفرآيند ارتباطي ميان فردي است و حتي ميان دو شخص اين فرآيند غالباً به نحو مطلوبانجام نميشود.
اين كه با استفاده از فرمهاي كاغذي يك فرآيند انساني را به شكل مكانيكي در آوريمبه اندازه كافي نادرست است. چه رسد به آن كه، قدميفراتر بگذاريم تا بدين ترتيبمديران هرگز ناچار نباشند با كاركنان صحبت كنند.
3-4- آموزش ناكافي يا ناصحيح مديران پيرامون فرآيند ارزشيابي
هنگاميكه تصميميبراي ارزشيابي اتخاذ ميشود، بخش منابع انساني فرمهاي جديديرا طراحي نموده در اختيار مديران قرار ميدهد و فرض را بر اين ميگذارد كه، مديرانواحدها ميدانند هدف بسي فراتر از تكميل فرمهاست. اما چنين نيست. بخش منابع انسانيدر نهايت چيزي بيش از فرمهاي تكميل شده، دريافت نخواهند نمود. مديران نه تنها درباره كم و كيف فرآيند ارزشيابي، بلكه درباره چراها و جنبههاي بين فردي آن، نياز بهآموزش گسترده دارند.
3-5- آموزش ندادن كاركنان
كاركنان نيز بايد در خصوص ارزشيابي، آموزش داده شوند. چرا كه ارزشيابي تنها درصورتي نتيجه بخش خواهد بود كه مديريت و كاركنان با يكديگر و با همكاري يكديگر پيشروند. هم مديريت و هم كاركنان ميبايست بدانند كه چرا دست به ارزشيابي ميزنند.،چگونه ارزشيابي انجام ميشود و انتظار چه چيزي را بايد داشت، علت نگرش سطحي بسيارياز سازمانها نسبت به فرآيند ارزشيابي آن است كه گمان ميكنند، ارزشيابي كاري استكه «درباره» كاركنان انجام ميشود اما در واقع چنين نيست، مگر آن كه بخش منابعانساني چنين رويكردي داشته باشد.
3-6- باور به اين كه وادار ساختن مديران به جمع آوري فرمها سودمند است.
يكي از دلايل تأخير مديران در تكميل فرمهاي ارزشيابي اين است كه فايده كار رادرنمييابند، يا آن را نوعي اتلاف وقت ميپندارند. ممكن است دلايل ديگري نيز دخيلباشد. با بسياري از اين دلايل ميتوان با رويكردهاي انعطاف پذير روبه رو شد. امامتأسفانه بسياري از بخشهاي منابع انساني اين امر را درنيافته اند. اگر مديراناحساس كنند كه اين كار مفيد است، آن را انجام ميدهند. كليد حل مشكل اين است كهانجام اين كارها را به شكلي سودمند در آوريم.
3-7- استفاده از روش يكسان در ارزشيابي
به دليل مشكلات و سختي هايي كه واحدهاي منابع انساني در بايگاني كردن و بررسيفرمها با آن مواجه اند، اين گرايش در شركتها وجود دارد كه فرمها را به حالتاستاندارد در آورند. اما آيا اين روش منطقي و عقلايي است؟ آيا ميتوان هم معلم و هممستخدم يك مدرسه را به شيوهاي يكسان ارزشيابي نمود؟ اين نوع انعطاف ناپذيري، نشاندهنده مشكل در بايگاني كردن فرم هاست، كه غالباً فرمهاي نرخ هستند. اما، آيا هدفاز ارزشيابي اين است كه صرفاً كار براي بخش منابع انساني ساده تر شود!؟
3-8- ايفاي نقش پليس ارزشيابي
در يك سيستم كه به طور درست فعاليت ميكند، هر يك از مديران برحسب چند عاملارزشيابي ميشوند كه يكي از آنها اعمال مديريت عملكرد و ارزشيابي عملكرد است. مسئوليت بر دوش مديريت است. چنانچه مديري به مسئوليت خويش نپردازد، اين برعهده رئيساوست كه او را ارزشيابي كند. هيچ سيستم ارزشيابي موفق نخواهد بود مگر آن كه رئيس،اين نكته را روشن نمايد كه انجام ارزشيابي، عاملي در ارزيابي خود مدير خواهد بود. بخشهاي منابع انساني نبايد نقش پليس ارزشيابي را ايفا نمايند، اين برعهده رياستاست. هر چيزي به جز اين، تنها اتلاف زمان و انرژي خواهد بود.
نويسنده : جهانديده كاظمپور، مهرداد
چكيده
اين مقاله به مهمترين اشتباهات مديران منابع انساني و كاركنان در رابطه بامديريت عملكرد ميپردازد و د ر رابطه با پرهيز از اين اشتباهات رايج الگويي ارائهميكند. اين مقاله سعي دارد، تا بازگو نمايد كه چگونه فرآيند مديريت عملكرد بارويكردي نوين و كاربردي، سازمان را در جهت تشخيص مشكلات عملكردي و در نتيجه از ميانبرداشتن موانع در قالب الگويي هفت عامله، حمايت ميكند.
ده اشتباه رايج ارزشيابي، اشتباهات رايج دپارتمانهاي منابع انساني در خصوصفرايند و اجراي ارزشيابي، ماهيت، بهبود، مشكلات و الگوي ارزشيابي عملكرد مباحث اينمقاله را تشكيل ميدهند.
منبع : روزنامه همشهري، شنبه 8 مرداد 1384، سال سيزدهم،شماره 3760، صفحه 10.
توضيح : اين مقاله در منبع مذكور با عنوان «10 اشتباه رايجمديران» ارائه شده است كه در اينجا با هدف دسترسي دقيقتر كاربران به اين مقاله،عنوان مشخصتري براي آن در نظر گرفته شده است.
كليدواژه : ارزشيابي؛ مديريت عملكرد؛ ارزيابي عملكرد
1- مقدمه
نميتوان سنجيد اما نسنجيده عمل كرد. بسياري از مديران امروزه به دلايل متعدددچار روزمرگي (مودا) شده و در نتيجه فعاليتهاي فاقد ارزش افزوده انجام ميدهند كهتكرار انجام آنها منجر به باورهاي غلط ميشود. اين مقاله سعي دارد مهمترين اشتباهاتمديران منابع انساني و كاركنان را در رابطه با مديريت عملكرد بيان نمايد و د ررابطه با پرهيز از اين اشتباهات رايج الگويي ارائه كند.
همزمان با گرايش سازمانها به سوي رقابت، تكنولوژي و مديريت و ترقي اقتصاد نوين،فشار در جهت ايجاد لبه برنده طرحهاي استراتژيك براي سازمانها افزايش مييابد. اينطرحها جهت اجرا نياز به روش فوق العادهاي دارند تا سازمانها را در صدر رقابتابقا نموده و به طور پيوسته براي سازمان، صاحبان سهام و تمامي ذينفعان ذيربط، ايجادارزش نمايند.
خوشبختانه سازمانها در اين دهه يا حتي در اين چند سال اخير دست از خيالبافيبرداشته و امروزه به طرقي در حال ايجاد ارزش ميباشند. وليكن در جاده منتهي به ارزشافزوده، با موانعي برخورد مينمايند كه تا همين اواخر كسي حتي فكرش را هم نميكرد. سهم قابل توجهي از اين موانع از پارادايمهاي ذهني مزمن، باورهاي غلط و گاهاشتباهات مديران نشأت ميگيرد. ذكر اين نكته ضروري است كه حتي بهترين فرآيند مديريتعملكرد طراحي شده، تنها زماني اثربخش خواهد بود كه متناسب با سبك رهبري، سبكمديريت، باورهاي مديران و كاركنان و فرهنگ سازمان ذيربط باشد. اين مقاله سعي دارد،تا بازگو نمايد كه چگونه فرآيند مديريت عملكرد با رويكردي نوين و كاربردي، سازمانرا در جهت تشخيص مشكلات عملكردي و در نتيجه از ميان برداشتن موانع در قالبالگويي هفت عامله، حمايت ميكند. اين مقاله شامل چهار بخش است. در بخش اول دهاشتباه رايج مديران كه موجب اشتباه در ارزشيابي عملكرد ميشود مطرح ميگردد. در بخشدوم طي بررسيهاي به عمل آمده در دپارتمانهاي منابع انساني، به رايجترين اشتباهاتمديران منابع انساني اشاره خواهد شد. سپس در بخش سوم پيرامون بهبود عملكرد موارديمطرح خواهند شد و نهايتاً در بخش چهارم جمعبندي و نتيجهگيري خواهيم كرد.
2- ده اشتباه رايج ارزشيابي
1- صرف وقت بيشتر براي ارزشيابي عملكرد نسبت به طرحريزي عملكرد و يا نسبت بهارتباط كاري موجود ارزشيابي عملكرد، نقطه پايان يك فرآيند پيوسته است . فرآيندي كهمبناي آن ارتباط مطلوب ميان مدير و كارمند است. بنابراين به جاي ارزشيابي در پايانسال، وقت بيشتري را بايد صرف پيشگيري از مشكلات عملكردي نمود. هنگامي كه مديران درطول سال رويه مثبتي را اتخاذ ميكنند، ارزشيابي ساده و آسان خواهد بود.
2- مقايسه كاركنان با يكديگر: چنانچه ميخواهيد موجب پديد آوردن احساسات منفيشويد، به روحيه كاركنان خود آسيب بزنيد و در آنها به گونهاي نامطلوب چنان حسرقابتي بوجود آوريد كه توان كار گروهي را از دست دهند، آنان را درجه بندي نموده يابا هم مقايسه نماييد. اين شگردي تضمين شده است. بدين ترتيب مدير نه تنها موجباتاصطكاك ميان كاركنان را پديد ميآورد، بلكه خود، هدف اصلي اين كينه توزي قرارميگيرد.
3- فراموش كردن اين مطلب كه هدف از ارزشيابي، پيشرفت است، نه سرزنش كردن: مابدين منظور دست به ارزشيابي ميزنيم كه به بهبود عملكرد كمك كنيم، نه آن كه مقصربيابيم و سرزنش كنيم. مديراني كه اين امر را فراموش ميكنند اعتماد كاركنانشان وحتي سازگاري آنها را از دست ميدهند.
4- باور به اين كه فرم نرخ ارزيابي وسيلهاي است عيني و بازتاب دهنده واقعيت بهطور منصفانه: بسياري از مديران براي ارزشيابي كاركنان از فرمهاي نرخ ارزشيابياستفاده ميكنند، چرا كه نسبت به گونههاي ديگر ارزشيابي سريعتر انجام ميگيرد. واقعيت اين است كه اگر از دو شخص بخواهيد يك كارمند را ارزشيابي كند، احتمال تطابقنتايج بسيار اندك است و اين نشان ميدهد اين شيوه ارزشيابي تا چه حد ذهني است. اينمطلب را بارها و بارها به خود گوشزد كنيد. نرخها ذهني هستند. فرمهاي نرخ ذهنياست، عيني نيست.
5- استفاده صرف از ارزشيابي براي تعيين حقوق كاركنان: بسياري از مديران چنينميكنند. آنان تنها هنگاميكه بخواهند افزايش حقوق كاركنان را تأييد يا رد كنند،دست به ارزشيابي ميزنند. اما بايد به خاطر داشت كه ارزشيابي عملكرد براي «بهبودعملكرد» است نه فقط براي حقوق (گو اين كه برخي ميپندارند، تنها براي حقوق است) هرشخصي؛ صرف نظر از اين كه مسأله پول (حقوق) در ميان باشد يا خير، نياز به بازخورد درزمينه شغلي خود دارد.
6- باور بدان كه آنها در موقعيتي قرار دارند كه ميتوانند ارزشيابي صحيحي بهعمل آورند: چنين امري غيرممكن است. بيشتر مديران در موقعيتي نيستند كه به حد كافيبر كاركنانشان نظارت مستمر داشته باشند. وانگهي، كدام مدير تمايل به چنين كاريداشته يا زمان كافي در اختيار دارد؟ و كدام كارمند مايل است، مدير كوچكترين حركاتوي را زير نظر داشته باشد؟ به همين دليل است كه ارزشيابي، گونهاي همكاري ميان مديرو كارمند است.
7- به تعويق انداختن يا لغو نشستهاي ارزشيابي: اين رويدادي بسيار شايع است. اما چرا نامطلوب است؟زيرا كارمندان در مييابند كه اين فرآيند در سازمان آنها بياهميت يا ساختگي است. آنها آنقدر زيرك هستند كه دريابند به ارزشيابي بهاي چندانيداده نميشود.
8- سنجش يا ارزيابي امور كم اهميت: يكي از حقايق زندگي اين است كه در انجام هركار، آسانترين چيزهايي كه ميتوان سنجيد يا ارزشيابي نمود، كم اهميت ترين آنهاست.مديران، ارائه خدمات به مشتريان را فوراً با عباراتي چون «جواب تلفن را درزنگ تلفن دادن» يا مطالبي مشابه وصف و تعريف ميكنند. اما آنچه را كه آسان نميتوانسنجيد، كيفيت كلي خدماتي است كه مشتريان را جذب نموده و نگاه ميدارد.
9- شگفت زده كردن كاركنان در حين ارزشيابي: يك فن تضمين شده براي اتلاف وقت واثر نامساعد گذاردن بر عملكرد اين است: در طول سال با كاركنان پيرامون عملكردشانصحبت نكنيد! وقتي اشتباهي مرتكب ميشوند، بدان نپردازيد و آن را «ذخيره» كنيد، سپس در نشست ارزشيابي تك تك موارد را مطرح كنيد!
10- باور به اين كه تماميكاركنان و مشاغل را ميبايست دقيقاً به طريقي يكسان وبا يك شيوه واحد ارزشيابي نمود: آيا تمام كاركنان براي بهبود عملكرد خود نياز بهچيزي يكسان دارند؟ بديهي است، پاسخ منفي است. پارهاي نياز به بازخورد مشخص دارند،پارهاي خير. برخي بيشتر از ديگران نياز به ارتباط دارند و بديهي است كه شغلهامتفاوت است. آيا گمان ميكنيد، ميتوان مدير عامل شركت فورد را با همان رويكرديارزشيابي كرد كه مسئول نظافت كارخانه را؟ در بيشتر موارد علت اين اشتباه رايج ايناست كه بخش پرسنلي يا منابع انساني، مديران را به چنين كاري واميدارد. اين امرتقريباً قابل درك است، اما هرگز از بيهودگي آن نميكاهد.
در اقتصاد نوين، برد و پيروزي از قابليتهاي سازماني همچون سرعت، پاسخگويي،چالاكي، ظرفيت يادگيري و صلاحيت كاركنان سرچشمه خواهد گرفت. سازمانهاي موفق،سازمانهايي هستند كه قادرند:
به سرعت استراتژي را به عمل تبديل نمايند.
به طور مؤثر و هوشمندانه فرآيندهاي سازمان را مديريت نمايند.
تعهد و همكاري كاركنان را به حداكثر برسانند.
شرايط را به منظور ايجاد تغييري يك پارچه، فراهم سازند.
3- اشتباهات رايج دپارتمانهاي منابع انساني
3-1- تأكيد و تمركز بر كاغذ بازي
ميتوان علت نياز بخش منابع انساني را به استفاده از فرم و كاغذ براي ارزشيابيعملكرد درك نمود، اما هنگاميكه هدف واقعي از ارزشيابي در جريان كاغذبازي فراموشميشود، مقدار فراواني از منابع به هدر ميرود. ماداميكه بخش منابع انساني بيش ازحد بر فرم تأكيد ميكند، تنها چيزي كه به دست ميآورد همان خواهد بود: فرم پرشده.
3-2- باور به اين كه فرم ارزشيابي بر مبناي نرخ ميتواند از طر ح دعويهايحقوقي توسط كاركنان جلوگيري كند
اين يك اشتباه بزرگ است. بخشهاي منابع انساني به اشتباه براين گمان هستند كه،فرميكه «خودشان» تهيه كردهاند ميتواند در برابر بررسيهاي حقوقي تاب آورد. اما چنين نيست، اين فرمها به شدت ذهني و داراي ابهام اند.
3-3- به كار بردن يك سيستم خودكار
تنها فايده اين كار اين است كه با به كارگيري نرم افزار، يك فرآيند توخالي كاغذيبه يك فرآيند توخالي كامپيوتري بدل ميشود و بدين ترتيب اين پندار نادرست در ماپديد ميآيد كه كاري سودمند را با سرعتي بيشتر انجام ميدهيم. ارزشيابي عملكرد يكفرآيند ارتباطي ميان فردي است و حتي ميان دو شخص اين فرآيند غالباً به نحو مطلوبانجام نميشود.
اين كه با استفاده از فرمهاي كاغذي يك فرآيند انساني را به شكل مكانيكي در آوريمبه اندازه كافي نادرست است. چه رسد به آن كه، قدميفراتر بگذاريم تا بدين ترتيبمديران هرگز ناچار نباشند با كاركنان صحبت كنند.
3-4- آموزش ناكافي يا ناصحيح مديران پيرامون فرآيند ارزشيابي
هنگاميكه تصميميبراي ارزشيابي اتخاذ ميشود، بخش منابع انساني فرمهاي جديديرا طراحي نموده در اختيار مديران قرار ميدهد و فرض را بر اين ميگذارد كه، مديرانواحدها ميدانند هدف بسي فراتر از تكميل فرمهاست. اما چنين نيست. بخش منابع انسانيدر نهايت چيزي بيش از فرمهاي تكميل شده، دريافت نخواهند نمود. مديران نه تنها درباره كم و كيف فرآيند ارزشيابي، بلكه درباره چراها و جنبههاي بين فردي آن، نياز بهآموزش گسترده دارند.
3-5- آموزش ندادن كاركنان
كاركنان نيز بايد در خصوص ارزشيابي، آموزش داده شوند. چرا كه ارزشيابي تنها درصورتي نتيجه بخش خواهد بود كه مديريت و كاركنان با يكديگر و با همكاري يكديگر پيشروند. هم مديريت و هم كاركنان ميبايست بدانند كه چرا دست به ارزشيابي ميزنند.،چگونه ارزشيابي انجام ميشود و انتظار چه چيزي را بايد داشت، علت نگرش سطحي بسيارياز سازمانها نسبت به فرآيند ارزشيابي آن است كه گمان ميكنند، ارزشيابي كاري استكه «درباره» كاركنان انجام ميشود اما در واقع چنين نيست، مگر آن كه بخش منابعانساني چنين رويكردي داشته باشد.
3-6- باور به اين كه وادار ساختن مديران به جمع آوري فرمها سودمند است.
يكي از دلايل تأخير مديران در تكميل فرمهاي ارزشيابي اين است كه فايده كار رادرنمييابند، يا آن را نوعي اتلاف وقت ميپندارند. ممكن است دلايل ديگري نيز دخيلباشد. با بسياري از اين دلايل ميتوان با رويكردهاي انعطاف پذير روبه رو شد. امامتأسفانه بسياري از بخشهاي منابع انساني اين امر را درنيافته اند. اگر مديراناحساس كنند كه اين كار مفيد است، آن را انجام ميدهند. كليد حل مشكل اين است كهانجام اين كارها را به شكلي سودمند در آوريم.
3-7- استفاده از روش يكسان در ارزشيابي
به دليل مشكلات و سختي هايي كه واحدهاي منابع انساني در بايگاني كردن و بررسيفرمها با آن مواجه اند، اين گرايش در شركتها وجود دارد كه فرمها را به حالتاستاندارد در آورند. اما آيا اين روش منطقي و عقلايي است؟ آيا ميتوان هم معلم و هممستخدم يك مدرسه را به شيوهاي يكسان ارزشيابي نمود؟ اين نوع انعطاف ناپذيري، نشاندهنده مشكل در بايگاني كردن فرم هاست، كه غالباً فرمهاي نرخ هستند. اما، آيا هدفاز ارزشيابي اين است كه صرفاً كار براي بخش منابع انساني ساده تر شود!؟
3-8- ايفاي نقش پليس ارزشيابي
در يك سيستم كه به طور درست فعاليت ميكند، هر يك از مديران برحسب چند عاملارزشيابي ميشوند كه يكي از آنها اعمال مديريت عملكرد و ارزشيابي عملكرد است. مسئوليت بر دوش مديريت است. چنانچه مديري به مسئوليت خويش نپردازد، اين برعهده رئيساوست كه او را ارزشيابي كند. هيچ سيستم ارزشيابي موفق نخواهد بود مگر آن كه رئيس،اين نكته را روشن نمايد كه انجام ارزشيابي، عاملي در ارزيابي خود مدير خواهد بود. بخشهاي منابع انساني نبايد نقش پليس ارزشيابي را ايفا نمايند، اين برعهده رياستاست. هر چيزي به جز اين، تنها اتلاف زمان و انرژي خواهد بود.