PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پاتــوق دانشجويـان دانشگاه پيام نور ≈ محمود آباد ≈



Borna66
06-09-2009, 09:47 PM
با درود و سلام خدمت كاربران عزيز باشگاه

شما كاربران عزيز در اين تاپيك مي توانيد در صورت تمايل براي آشنايي بيشتر با ساير كاربران هم دانشگاهي خود در دانشگاه پيام نور محمود آباد در اين باشگاه، خودتان رو به همراه رشته ي تحصيلي تان و... معرفي كنيد.

انشاالله كه اين تاپيك محيط مجازي سالم و دوستانه و بدور از هرگونه .... باشد.

باتشكر:مديريت باشگاه

keivan
08-20-2009, 11:56 AM
سلاااااااااااام کسی اینجا نیست؟

ghdashtban
03-31-2010, 06:19 PM
سلام به همه دوستان.
بنده دانشجوی ورودی 85 محمودآباد رشته نرم افزار میباشم. خودم یه فروشگاه کامپیوتر دارم.
دانشجویان محترم اگه هر قطعه سخت افزاری کامپیوتری از جمله مادربرد . سی پی یو و ... همچنین لوازم جانبی انواع کابل و رابط و تبدیل و ... در زمینه کامپیوتر خواستند در خدمتشون هستم. ضمنا اگه هر یک از دوستان تو محمودآباد خواست مراجعه کنه تماس بگیره تا آدرس فروشگاه را بدم.

divsalar
06-23-2010, 07:56 PM
سلام من ديوسالار هستم دانشجو ورودي 86 مهندسي كامپيوتر
خوشحالم كه وضعيت دانشگاهمون روز به روز بهتر ميشه

ثمینا
04-14-2011, 02:06 AM
سلام کی گفته وضعیت دانشگامون داره بهتر میشه آقای دیو سالار شما خیلی خوشبینانه نگاه میکنی حالم داره از بی نظمی های استادا بهم می خوره اصلن بعضی هاشون خدا و امام سرشون نیست

هانیه ن
01-09-2014, 12:20 PM
واقعاب نظرتون بهتره میشه؟دیگ حالم داره ازاین استادا وسایت دانشگاه بدمیشه

هانیه ن
01-09-2014, 03:12 PM
سلام چراکسی اینجانیس؟چرااینقدخلوته؟

reza karimi
01-18-2014, 06:13 PM
جور دیگر باید دید :



نیمه های شب بود که از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند که آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و تمام تلاش مأموران فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمان هاست.
پسر ادیسون که می دانست این آزمایشگاه بزرگترین عشق پدر است،از ترس اینکه پدرش با شنیدن این خبر سکته کند از بیدار کردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند اما با کمال تعجب دید که ادیسون در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته و سوختن کارگاه را نظاره میکند .
پسر جلو نرفت چون فکر میکرد پدرش در بدترین شرایط عمرش قرار دارد،ناگهان ادیسون سرش را برگرداند و او را دید و با صدای بلند و سرشار از شادی گفت:پسرم تو اینجایی؟رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟حیرت آور است.من فکر میکنم آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است.وای خدای من،خیلی زیباست! کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره ای زیبا را خواهد داشت!
پسر حیران و گیج جواب داد : پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت میکنی؟پدر گفت : پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی آید،مأمورین هم تلاششان را می کنند.در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره ای است که دیگر تکرار نخواهد شد،در مورد آزمایشگاه و بازسازی آن فردا فکر می کنیم...

reza karimi
01-18-2014, 06:18 PM
سلام چراکسی اینجانیس؟چرااینقدخلوته؟

متأسفانه همه شهرها وضع همینه... :164:

ورودي 86
10-28-2014, 01:51 PM
سلام آقاي ديوسالار من ورودي 86 هستم و شمارو يادم مياد
چه روز هاي خوبي بود ورودي 86 رشته هاي كامپيوتر و فناوري اطلاعات بيشتر كلاس هارو باهم اشتراكي داشتند تو سالن نماز خونه يا همون سالن دشتي
از اقاي فغاني اگه اشتباه نكرده باشم مهدي فغاني خبري دارين بابا واسه خودش مخي بود

ورودي 86
10-29-2014, 03:39 PM
سلام به دانشجو هاي محترم كه سرشون زياد تو كتابه و نميرسن بيان تو پاتوق