PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زندگی نامه مسعود بن سعد بن سلمان



غریب آشنا
04-07-2013, 03:06 PM
مسعود بن سعد بن سلمان شاعر بزرگ پارسی گوی نیمه دوقرن پنجم و اغاز قرن ششم از ارکان استوار شعر فارسی است ..
اصل خانودان او از همدان است اما تولد مسعود در لاهور هندوستان در سال های 452 الی 427 - 438 الی 440 هجری - اتفاق افتاه است .
پدر سعد سلمان از عمال صاحب منصب و از مستوفیان دوره اول غزنوی بوده چنانکه چون امیر مجدودین مسعود در سال 414 - 427 هجری - از جانب پدر به امیری هندوستان رفت سعد سلمان سمت استیفا دستگاه او یافت و گویا از همین زمان به بعد سعد سلمان با خانوداه خود در لاهور ماندگار شد و مسعود در این شهر به دنیا آمد
سد سلمان تا دوره سلطان مسعود بن ابراهیم زده بود . . مسعود از ابتدای دوران جوانی به دربار سلاطین غزنوی را یافت ابتدا به خدمت سلطان ابراهیم غزنوی پیوست . سپس از ملازمان و مقربان سیف الدوله محمود پسر سلطان ابراهیم که از طرف پدر به حکومت هندوستان منصوب شده بود، گردید

بعد از آنکه سیف الدوله مورد سوظن پدر قرار گرفت ، سیف الدوله و همراه چندی تن از مقربانش از جمله مسعور سعد ، دسگتیر و زندانی شدند . مسعود سعد 7 سال در قلعه های دهک و سو و 3 سال در قلعه نای محبوس و در غل و زنجیر بود . مسعود سعد در ده سالی که در زندان و غل و زنجیر بود قصاید غرا نزد سلطان ابراهیم و بزرگان دستگاه او فرستاد از سلطان عفو و از دیگر بزرگان یاری جست و عاقبت یکی از مقربان سلطان به نام عمید الملک عمادالدوله ابوالقاسم خاص نزد سلطان شفاعت کرد و او از حبس بیرون آمد . وی پس از ازادی از زندانبه هندوستان بر سر ضیاع و عقار پدر رفت .
در زمان سلطنت مسعو پسر ابراهیم ، بونصر پارسی که از دوستان مسعود سعد و پیشکار اممیر عضد الدوله پسر مسعود و حاکم هند بود کوشید تا شاعر را به حکومت چالندر از نوای لاهور هندوستان رساند
طولی نکشید که بونصر مغضوب و گرفتار گردید و در نتیجه شاعر هم مجددا گرفتار و زندانی شد و در قلعه مرنج محبوس گردید و حدود 8 سال در آنجا محبوس ماند تا به شفاعت ثقة الملک طاهرابن علی از رجال دربار مسعود آزاد و به کتابداری کتابخانه سلطنتی گماشته شد و تا پایان عمر در این کار بود
مسعود سعد 18 سال از بهترین سالهای عمر خویش را در زندان و غل و زنجیر گذراند و بعد از حبس دوم فرسوده و شکسته شد .
سبک شعری
مسعود سعد یکی از بزرگترین قصیده سرایان ایران میباشد اشعارش بیشتر به سبک شاعران خراسانی است . هنر خاص او در قصاید شکوائی است . در این قصاید از شداید زندان ، محنت غربت ، آلام و مصائب شب های تیره زندان دوری از فرزندان خود ، و بی گناهی خود سخن ها گفته و چون در بیان این حالات و احساسات انچه را می دیده و بر او میگذشته به نظم ر آروده سخنش فوق العاده تاثیر گذار و نافذ است و از این حیث قصایدش در ادبیات فارسی بینظیر میباشد .
نظامی عروضی می گوید :
ارباب خرد و اصحاب انصاف دانند که حبسیاد مسعود در علو به چه درجه است و در قصاید به چه پایه بود . وقت باشد که من از اشعار او همی خوانم ، موی بر اندام من بر پای خیزد و جا آ بود که آب از چشم من برود .
مسعود سعد دارای علو طبع و مناعت فوق العاده بود . در مدایح او حتی در قصایدی که از زندان به عنوان پادشاه سروده و تقاضای استخلاص کرده ، مبالغه در مدح کمتر دیده میشود . به جز عده ای از سلاطین غغزنوی ، ثقة الملک طاهر ، بونصر پارسی و ابوالقاسم خاص خود را مدح گفته. در مدایحش درس زندگی و اخلاق و همچنین اشاره به بعضی وقایع تاریخی دیده میشود . وی مورد احترام عده ایی از شاعران بزرگ عصر خور از جمله سنایی ، سید حسن غزنوی و عثمان مختاری بود .
آثار
مسعود سعد یکی از قصیده‌سرایان بود و سبک شعر او خراسانی است. دیوان او بهترین گواه مهارت وی در سرایش هرگونه شعر فارسی است. بیشتر اشعارش حبسیه است. حبسیه اشعاری است که معمولاً در حبس و زندان و در گلایه از رنج و آلام آتها سروده می‌شود. علاوه بر قصاید در دیوانش غزل، رباعی، مثنوی، قطعه و چیستان نیز یافت می‌شود. زبان او آسان و سلیس می‌باشد. وصفِ طبیعت، غزل‌های عاشقانه و بزمی در شعر او کمتر است. بیشتر قصیده‌های شِکوه‌ای مسعود، از راهِ دادخواهی، خطاب به شاهانِ غزنوی یعنی سلطان ابراهیم بن مسعود و پسرش علاءالدّوله بن ابراهیم، شهرزاد بن ابراهیم، مَلِک ارسلان بن مسعود و بهرام شاه بن مسعود، سروده شده‌است. در این قصاید ابتدا ستایشی از سلطان به عمل آمده و سپس به شکوه پرداخته شده‌است. چندین قصیده در ستایش امرا و دوستانی دارد که به او یاری نموده‌اند. بیشتر اشعارِ او کلامِ جامعه است، خصوصاً آن‌که در زندان گفته شده‌است.

ار خسی افتدت به دیده، منال- سوی آن‌کس نگر كه نابیناست
از درختان دیگران برچین -و از پی دیگران درخت نشان
اگر سپهر بگردد ز حال خود، تو مگرد- وگر زمانه نسازد، تو با زمانه بساز
با همت باز باش و با کبر پلنگ -زیبا به گه شکار و پیروز به جنگ
بودم حذور همچو غرابی برای آنک -همچون غراب جای گرفتم در این خراب
تات نپرسند، همی باش گنگ- تات نخوانند همی باش لنگ
حسد کنندم و درمان آن ندانم یافت -که دید هرگز داروی درد بی‌درمان؟
درست و راست صفات تو گویم و نشکفت- درست و راست شنیدن ز مردم شیدا
ز ماهیی که در او خار نیست اين گله چیست- بلی ز ماهی پرخار دیده‌اند ضرر
مردم روزی نبود بی‌حسود- دریا هرگز نبود بی نهنگ
نیم چو آهو كز كشور دگر بچرد- نهد معطرنافه به كشور دیگر
به سان بازم کش بداری اندر بند -شکار پیش تو آرد چو بازیابد پر
هفت سالم بسود سو و دهک- پس از آنم سه سال قلعه نای
نبشتن‌ ز گفتن‌ مهم‌تر شناس‌- - به‌ گاه‌ِ نبشتن‌ به‌ جای‌ آر هوش‌‌
سخن‌ با قلم‌ چون‌ قلم‌ راست‌دار- به‌ نیک‌ و به‌ بد در سخن‌ سخت‌ کوش‌


منبع : مردان پارس - بزرگان سرزمین پارس زندگی نامه مسعود بن سعد بن سلمان (http://www.pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.persian-man.ir%2Fsenior%2Fpoets%2F%25D9%2585%25D8%25B3%25D 8%25B9%25D9%2588%25D8%25AF-%25D8%25B3%25D8%25B9%25D8%25AF-%25D8%25B3%25D9%2584%25D9%2585%25D8%25A7%25D9%2586 %2F)
مستندات : زندگی نامه شاعران بزرگ ایران اثر سید علی رضوی بهابادی & ویکی پدیا