PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زندگی نامه منوچهر آتشی



غریب آشنا
04-04-2013, 11:21 PM
http://up.pnu-club.com/images/wt5r64fghv37hzxaoz7.jpg

منوچهر آتشی در ۲ مهر سال ۱۳۱۰ در بخش دهرود شهرستان دشتستان استان بوشهر متولد شد. او پس از این‌که دوره دانشسرای مقدماتی را در شیراز گذرانید، چندسالی به آموزگاری پرداخت و در سال ۱۳۳۹ به تهران آمد و در دانشسرای عالی ، به تحصیل پرداخت و در مقطع کارشناسی رشته‌زبان و ادبیات‌انگلیسی فارغ‌التحصیل شد. وی همزمان با تدریس ، اداره ی بخش های ادبی برخی از مجلات فرهنگی و هنری را نیز بر عهده داشت
همزیستی با طبیعت بومی و بدوی جنوب ، جانمایه ی بینش شاعرانه ی آتشی است .اقلیم سوزان جنوب با ذاتی وحشی و خون گرم ، ذهن او را از تجارب حسی سرشار کرده است . اشیا و اشکال همین اقلیم غالبه در ذات شاعر درونی شده است .
آتشی با انتشار مجموعه آهنگ دیگر در سال 1339 خود را به عنوان شاعری نو آور ، جامعه گرا و پویا معرفی کرد . در این مجموعه نگرش غیر متعارف شاعر به ذات و هستی شعر و اشیا جلو میکند .
شعرم سرود پاك مرغان چمن نيست
تا بشكفد از لاي زنبق هاي شاداب
يا بشكند چون ساقه هاي سبز و سيراب
يا چون پر فواره ريزد روي گل ها

خوشخوان باغ شعر من زاغ غريب است
نفريني شعر خداوندان گفتار
فواره ي گل هاي من مار است و هر صبح
گلبرگ ها را مي كند از زهر سرشار

من راندگان بارگاه شاعران را
در كلبه ي چوبين شعرم مي پذيرم
افسانه مي پردازم از جغد
اين كوتوال قلعه ي بي برج و بارو

از كوليان خانه بر دوش كلاغان
گاهي كه توفان مي درد پرهايشان را
از خاك مي گويم سخن ، از خار بدنام
با نيش هاي طعنه در جانش شكسته

از زرد مي گويم سخن ، اين رنگ مطرود
از گرگ اين آزاده ي از بند رسته
من ديوها را مي ستايم
از خوان رنگين سليمان

مي گريزم
من باده مي نوشم به محراب معابد
من با خدايان مي ستيزم
من از بهار ديگران غمگين و از پاييزشان شاد

من با خداي ديگران در جنگ و با شيطانشان دوست
من يار آنم كه زير آسمان كس يارشان نيست
حافظ نيم تا با سرود جاودانم
خوانند يا رقصند

تركان سمرقند
ابن يمينم پنجه زن در چشم اختر
مسعود سعدم ، روزني را آرزومندم
من آمدم تا بگذرم چون قصه اي تلخ

در خاطر هيچ آدميزادي نمانم
اينجا نيم تا جاي كس را تنگ سازم
يا چون خداوندان بي همتاي گفتار
بي مايگان را از ره تاريخ رانم

سعدي
بماناد
كز شعله ي نام بلندش نامها سوخت
من مي روم تا شاخه ي ديگر برويد

هستي مرا اين بخشش مردانه آموخت
اي نخل هاي سوخته در ريگزاران
حسرت ميندوزيد از دشنام هر باد
زيرا اگر در شعر حافظ گلنكرديد

شعر من ، اين ويرانه ، پرچين شما باد
اي جغد ها ،
اي زاغ ها غمگين مباشيد
زيرا اگر دشنام زيبايي شما را رانده از باغ

و آوازتان شوم است در شعر خدايان
من قصه پرداز نفس هاي سياهم
فرخنده مي دانم سرود تلختان را
من آمدم تا بگذرم ، آري چنين باد

سعدي نيم تا بال بگشايم بر آفاق
مسععود سعدم تنگ ميدان و
زمين گير
انعام من كند است و زنجير است و شلاق



بیان شعری آتشی بیانی است غنی ، نیرومند و پرتنش ، لبریز از عواطف گرم اقلیمی است .
آتشی در روز یکشنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۴ درسن ۷۴ سالگی در بیمارستان سینا در تهران بر اثر ایست قلبی درگذشت و در زادگاهش بوشهر به خاك سپردند.همچنين او چند روز قبل از مرگش درمراسم چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار ادبيات معرفي شد.

زمين
به دامن بانوي آفتاب آويخته است
نمي پرسند چرا
و گاليله جان به در برده است
همه قانون ها اما
مرا از تو دور مي دارند

و پروا نمي كنند
از ستاره بي مدار
حلال است خون كبوتر
لب باغچه به پاي گل سرخ
حلال است

خون گل سرخ
به پاي پير سرداري ابله
بيگانه نام گل
حلال است قامت مردان
به چوبه بي جان دار

حلال نيست ولي
سرو سيراب بي جان دار
به آغوش زنده

من
زمين به دامن بانوي ‌آفتاب آويخته ست و
آفتاب به دامن بانوي كهكشان
و من
بر ابريشم خيال تو
بر گيسوان تو آويخته ام
مرا باز مي دارند از تو
و پروا ندارند

از ستاره سرگردان بي مدار
كه نظم آسمان را بر آشوبد آخر
حرام است عشق
وحلال
است دروغ
شگفتا





آثار :

آهنگ دیگر ۱۳۳۹
آواز خاک ۱۳۴۷
دیدار در فلق ۱۳۴۸
برانتهای آغاز
گزینه اشعار ۱۳۶۵
وصف گل سوری ۱۳۷۰
گندم و گیلاس ۱۳۷۰


ترجمه :

فانتامارا، اثر «اینیاتسیو سیلونه»
جزیره دلفین‌های آبی‌رنگ
مهاجران
دلاله
منبع:مردان پارس زندگی نامه منوچهر آتشی (http://www.pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.persian-man.ir%2Fsenior%2Fpoets%2F%25D9%2585%25D9%2586%25D 9%2588%25DA%2586%25D9%2587%25D8%25B1-%25D8%25A2%25D8%25AA%25D8%25B4%25DB%258C%2F)