PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عشقولانه های پیام نور



javad jan
03-06-2013, 05:13 PM
این دانشگاه پیام نور اگه فایده ی علمی هم نداشته باشه لااقل این خاصیت رو داره که بچه ها اینجا نیمه ی گمشده ی خودشونو پیدا می کنن.حالا یا از خود دانشگاه یا از بچه های دانشگاه همسایه:104:

javad jan
03-06-2013, 05:15 PM
لــــــــاو (love) میترکونن واسه همدیگه در حد تیم ملی،آقا یه چیزی میگم یه چیزی می شنوین،یه صحنه های عشقولانه خلق می کنن که عمرا” بتونی لنگه اش رو تو هیچ فیلم بالیوودی پیدا کنید.یارو کیف طرفو ور میداره تا خود ایستگاه قطار بدرقه می کنه که هــــــــــــیـــچ ،یه بطری آب معدنی (حتما”باید آب معدنی باشه چون اثرش بیشتره)میریزه پشت سره بانو که زودتر برگرده(مردم شانس دارن والا http://pnu-club.com/imported/2013/03/12.gif
) تــــــــــــــــازه قضیه به اینجا ختم نمی شه که تا خوده مقصد دنبال قطار میدوه (اینو دیگه منم نمی دونم واسه چی http://pnu-club.com/imported/2009/08/57.gif
)

javad jan
03-06-2013, 05:22 PM
با اینکه بابایم می گوید دهانم هنوز بوی پفک می دهد ولی من تو را عاشق می باشم،ای دختر همساده! هر بار که با موهای دمب موشی ات به حیاط می ایی تا لی لی بازی کنی و هی دماغت را بالا می کشی از بس هوا سرد می باشد، دل کوچک من خیلی غنج می رود.ان روز که در استپ هوایی توپ را بالا انداختی ، فهمیدم که در گلویت گیر کرده می باشم و اصلا فکر نمی کنم که تو از ممد فرنگیز خانوم اینا با ان کت شلوار مسخره اش خوشت می اید.من از تو خیلی دلگیر می باشم از بس عباس اقای بقال محله لپ تو را کشید که ”کوچولو چی می خوای؟” و تو بی حیایانه خندیدی و من تا صبح ماهواره ممد فرنگیز خانوم اینا را تماشا کردم که غیرت خونم نرمال شود.من هر روز لب پنجره منتظرت می نشینم و با دستان کوچولویم هی گیتار می زنم که ”چه خوشگل شدی امروز” و تو از سرویس مدرسه پیاده می شوی و در حالی که با راننده گنده بک سرویس بای بای می کنی و وسط کوچه مقنعه ات را در می اوری و من ”دلم تنگه برادرجان” می خوانم و با سوزیدنم می سازم. ان یکی روز که معلمتان ”من بادام دارم” درس داد و تو گریان امدی که ”دلم بادام می خواهد” من به تو خیلی بادام دادم و تو خندیدی و نفهمیدی که من به چه دلهره از اجیل فروشی سر کوچه بادام را دزدیدم و اقاهه به من گفت:” فسقلی الدنگ!”تو خیلی خوشگل قشنگ می باشی ولی هیچ وقت به زیبایی خانم معلم ما که فامیل سوفیالورن اینا می باشد نمی رسی و بابایم عاشق او می باشد و به زودی با هم همسر می شوند و من خیلی خوشحال می باشم که خانم معلم عزیز که زنی زیبا و مهربان می باشد خیلی برای خوشبختی بابایم تلاش می کند….! خانم معلم می گوید:” تا همین جا بس می باشد. دیکته عقشولانه بهت گفتم که خسته نشوی!”من خیلی ناراحت می باشم که خانم معلم از احساسات پاک من سوء استفاده می کند و دیکته های بد اموزی می گوید از بس که همساده ما اصلا دختر ندارد. خانم معلم می گوید:” من رفتم. به بابایت سلام برسان بگو پول این تدریس خصوصی ها را می کشم روی مهریه !!

javad jan
03-06-2013, 05:25 PM
موهاتو بستیو من عاشقت شدم…
دماغتو شستیو من عاشقت شدم
وقتی نبودی…عاشق نبودمو…
حالا که هستیو من عاشقت شدم
وقتی لی لی کنی دیوونه میشمو…
مووتو شونه کنی دیوونه میشمو…
بادوم میدزدمو نیشگونی میشم…
تو میخوریشو من ... کیف میشم
ممد نیگات کنه غیرتی میشم…
باهاش تو کوچه دست به یقه میشم…
کتک میخورمو مجنونت میشم….
دلواپسم نباش زود خوب میشم.

javad jan
03-06-2013, 05:27 PM
دخترک می ترسد
دست او می لرزد
با دو چشم هیزی
پای او می لغزد
ترم اول دخترچادرش در باد است
ترم آخر با بادموی او می رقصد
چه شده دختر کبریت فروش
سردی دست تو این شب ها کوش؟
اخم بابا و رکوع مادر
به دو کبریت خودت را بفروش
دختر و سفره عقد، تاج شاهانه به سر می ذارد
یار هیزش رفته، پرده از راز دگر بردارد
پدر و استغفار، مادر و سجاده!
دخترک می گوید:یار با اسب سپید، عاقبت می آید!
بنشین تا آید!
بنشین تا آید!
دختر قصه ی ما”رفته از کاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه نور”
پسر قصه ی ما
نردبام دختری دیگر شد…

javad jan
03-06-2013, 05:28 PM
پیامک زد شبی “لیلی” به “مجنون”

که هر وقت آمدی از خانه بیرون

بیاور مدرک تحصیلی ات را

گواهی نامه ی پی اچ دی ات را

پدر باید ببیند دکترایت

زمانه بد شده جانم فدایت

دعا کن مدرکت جعلی نباشد

زدانشگاه هاوایی نباشد

وگرنه وای بر احوالت ای مرد

که بابایم بگیرد حالت ای مرد

چو مجنون این پیامک خواند وارفت

به سوی دشت و صحرا کله پا رفت

اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی

که می خواهم تورا قد تریلی

دلم در دام عشقت بی قرار است

ولیکن مدرکم بی اعتبار است

شده از فاکسفورد این دکترا فاکس

مقصر است در این ماجرا فاکس

چه سنگین است بار این جدایی

امان از دست این مدرک گرایی

«مجنون»

javad jan
03-06-2013, 05:39 PM
گله می‌کرد ز مجنون لیلی

که شده رابطه‌مان ایمیلی
حیف از آن رابطه‌ی انسانی

که چنین شد که خودت میدانی
عشق وقتی بشود داتکامی

حاصلش نیست بجز ناکامی
نازنین خورده مگر گرگ ترا

برده یا دات نت و دات ارگ ترا
بهرت ایمیل زدم پیشترک

جای سابجکت نوشتم به درک
به درک گر دل من غمگین است

به درک گر غم من سنگین است
به درک رابطه گر خورده ترک

قطع آنهم به جهنم به درک
آنقدر دلخور از این ایمیلم

که به این رابطه هم بی میلم
مرگ لیلی نت و مت را ول کن

همه را جای OK کنسل کن
OFFکن کامپیوتر را جانم

یار من باش و ببین من ON ام
اگرت حرفی و پیغامی هست

روی کاغذ بنویسش با دست
نامه یک حالت دیگر دارد

خط تو لطف مکرر دارد
خسته از font و ز format شده ام

دلخور از گِردِلی @ (ات) شده ام …
کرد ریپلای به لیلی مجنون

که دلم هست از این سابجکت خون
باشه فردا تلفن خواهم کرد
هرچه گفتی که بکن خواهم کرد
زودتر پیش تو خواهم آمد

هی مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتی تو عزیزم لیلی

دیگر از من نرسد ایمیلی
نامه‌ای پست نمودم بهرت

به امیدی که سرآید قهرت

javad jan
03-06-2013, 05:41 PM
نخستین بار گفتش کز کجایی؟
مبادا هم محل، هم خاک مایی؟
چرا این دختر همسایه مان را
تو کردی خواستگاری بی خبر،ها؟!
چرا اورا تو کردی انتخابش؟
بگفتا: مطمئنم از جوابش!
بگفتا: نرخ مهرش با تو گفته؟
بگفت: آن را که داده، کی گرفته؟!
بگفتا: بیشتر من دارمش دوست
بگفت: اما مهمتر، پاسخ اوست!
بگفتا: دوستش داری چنان من؟
بگفت: عشقت نه نان است و نه مسکن!
بگفتا: ازچه رو دارد قبولت؟
بگفت: او گفته با من بهر پولت!
بخندید: این دلیلش نیست کافی!
بگفت: آیا تو از خدمت معافی؟!
به ضرب پول، بنده روسفیدم
و سربازی خود را هم خریدم!
تو حتی یک موتور گازی نداری
خریدم من دو ماشین شکاری!
تو یک آلونک کوچک نداری
تو چون من خانه در پونک نداری!
به دانشگاه بودم سخت ساعی
ولی البته غیر انتفاعی!
بنابراین دلیلش هست کافی
نباید بیش از این مهمل ببافی
بگفت: اما منم فرهاد عاشق
بگفت: ازغصه اش باید کنی دق!

javad jan
03-06-2013, 05:44 PM
شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش

به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم

بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد

بگفت هاله ز موهای کمندش / کمان ِابرو و قد بلندش

بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست

ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من

ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم

در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام

برای دیدنش بی تاب بودم / زفکرش بی خور و بی خواب بودم

به خود گفتم که وقت آن رسیده / که بینم چهره ی آن نور دیده

به او گفتم که قصدم دیدن توست / زمان دیدن و بوییدن توست

ز رویارویی ام او طفره می رفت / هراسان بود او از دیدنم سخت

خلاصه راضی اش کردم به اجبار / گرفتم روز بعدش وقت دیدار

رسید از راه، وقت و روز موعود / زدم از خانه بیرون اندکی زود

چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت / توگویی اژدهایی بر من آویخت

به جای هاله ی ناز و فریبا / بدیدم زشت رویی بود آنجا

ندیدم من اثر از قد رعنا / کمان ِابرو و چشم فریبا

مسن تر بود او از مادر من / بشد صد خاک عالم بر سر من

ز ترس و وحشتم از هوش رفتم / از آن ماتم کده مدهوش رفتم

به خود چون آمدم، دیدم که او نیست / دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست

به خود لعنت فرستادم که دیگر / نیابم با چت از بهر خود همسر

بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» / به شعر آورد او هم آنچه بشنید

که تا گیرند از آن درس عبرت / سرانجامی ندارد قصّه ی چت

javad jan
03-06-2013, 05:47 PM
دختری با مادرش در رختخواب
درددل می کرد با چشمی پر آب
گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست
گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟
روی دستت باد کردم مادرم!
سن من از بیست ونه افزون شده
دل میان سینه غرق خون شده
هیچ کس مجنون این لیلا نشد
شوهری از بهر من پیدا نشد
غم میان سینه شد انباشته
بوی ترشی خانه را برداشته!
مادرش چون حرف دختش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت:
دخترم بخت تو هم وا می شود
غنچه ی عشقت شکوفا می شود
غصه ها را از وجودت دور کن
این همه شوهر یکی را تور کن!
گفت دختر مادر محبوب من!
ای رفیق مهربان و خوب من!
گفته ام با دوستانم بارها
من بدم می آید از این کارها
در خیابان یا میان کوچه ها
سر به زیر و با وقارم هر کجا
کی نگاهی می کنم بر یک پسر
مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟
غیر از آن روزی که گشتم همسفر
با سعیدو یاسر و ایضا صفر
با سه تاشان رفته بودم سینما
بگذریم از مابقی ماجرا!
یک سری هم صحبت صادق شدم
او خرم کرد آخرش عاشق شدم
یک دو ماهی یار من بود و پرید
قلب من از عشق او خیری ندید
مصطفای حاج علی اصغر شله
یک زمانی عاشق من شد،بله
بعد جعفر یار من عباس بود
البته وسواسی وحساس بود
بعد ازآن وسواسی پر ادعا
شد رفیقم خان داداش المیرا
بعد او هم عاشق مانی شدم
بعد مانی عاشق هانی شدم
بعدهانی عاشق نادر شدم
بعد نادر عاشق ناصر شدم
مادرش آمد میان حرف او
گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!
گرچه من هم در زمان دختری
روز و شب بودم به فکر شوهری
لیک جز آن که تو را باشد پدر
دل نمی دادم به هرکس اینقدر
خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی
واقعا که پوز مادر را زدی……

paksersht
03-06-2013, 08:53 PM
خیلی بامزه بود خیللللللی
میگم جواد جان تو اینهمه شعر از کجا آوردی؟؟:55::55::55:

javad jan
03-07-2013, 09:29 AM
خیلی بامزه بود خیللللللی
میگم جواد جان تو اینهمه شعر از کجا آوردی؟؟:55::55::55:

مرسی ندای عزیز:72:
قابلتو نداشت
دیگه ما اینیم دیگه:104:
فعالیتمون بالاست آبجی جونم:39:

paksersht
03-07-2013, 09:03 PM
موفق باشی دادش گلم انشالله همیشه وهمه جا فعال باشی:72:

javad jan
03-09-2013, 08:28 AM
موفق باشی دادش گلم انشالله همیشه وهمه جا فعال باشی:72:

فدات بشم آبجی نازم
مرسی که پستامو میبینی دوست خوب من:72::72::72:

paksersht
03-09-2013, 01:32 PM
فدات بشم آبجی نازم
مرسی که پستامو میبینی دوست خوب من:72::72::72:
خواهش میکنم :72::72:

javad jan
03-09-2013, 01:45 PM
خواهش میکنم :72::72:

:72::72:

*مائده*
03-28-2013, 06:19 PM
عاااااااااااااااااااااااا اااااالی بود:72::72::72::72:
پستات خیلی جالب و قشنگه:72:

Bahar1988
05-12-2013, 10:23 PM
کلی دپرس بودم کلی خندیدم مرسیییییییییییییییییییییی ییییییییییییییی داداشی:72:

javad jan
05-13-2013, 12:57 PM
کلی دپرس بودم کلی خندیدم مرسیییییییییییییییییییییی ییییییییییییییی داداشی:72:

خوشحالم تونستم حال و حواتو عوض کنم آبجی گلم:72:

نغمه123
05-13-2013, 03:23 PM
مرسی خیلی خنده دار بود:104::55:

javad jan
05-13-2013, 04:18 PM
مرسی خیلی خنده دار بود:104::55:

خواهش میکنم
خوشحالم که خوشت اومده آبجی:72:

هم نفسم
05-14-2013, 02:01 AM
سلام داداشی خیلی عالی بود بعد از یه روز خسته کننده که داشتم وقتی شعراتو خوندم خستگیم در رفت .کلی خندیدم :55::55::55:.:281:

javad jan
05-14-2013, 12:01 PM
سلام داداشی خیلی عالی بود بعد از یه روز خسته کننده که داشتم وقتی شعراتو خوندم خستگیم در رفت .کلی خندیدم :55::55::55:.:281:

سلام آبجی
خوبی؟؟
قربونت
خوشحالم که خوشت اومده
اما دیگه نبینم خسته باشی
دشمنات خسته باشن ایشالا

هم نفسم
05-14-2013, 12:18 PM
مرسی داداشی،توخوبی؟ فدات داداش نازم

javad jan
05-14-2013, 12:33 PM
مرسی داداشی،توخوبی؟ فدات داداش نازم

خوبم خداروشکر
به خوبی تو ، منم خوبم:72:

هم نفسم
05-14-2013, 12:36 PM
خداروشکر:72::72::72::72::72::72:

starplus
05-14-2013, 07:42 PM
ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ