PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ادبیات و معماری



hasti-m
06-07-2009, 10:43 AM
مقدمه
معماری سنتی ایران دارای مفاهیم و معانی خاص به خود است . به گونهای که اینجانب معتقد می باشم حتی کوچکترین جزء شکل دهنده ، در یک اثر معماری دارایمفهوم و معنی خاص به خود است . از اینجا بود که تصمیم گرفتم معانی را در معماریایرانی درک نمایم . زیرا به نظر بنده دلیل ضعف ما در سده های اخیر ، معلولی بودهناشی از فراموشی مفاهیم ، معانی و هر آنچه که گذشتگان ما برای ما به ارث نهاده اند . و در نهایت استفادۀ فکر نشده و لجام گسیخته از فرهنگ معماری غربی .
در راه شناخت معماری کتب زیادی را مورد مطالعه قرار داده ام . ولیبی شک آثار استاد دکتر محد منصور فلامکی بیش از سایر کتب چراغ راه من در شناختمفاهیم و معانی در معماری بوده است . در نظر ایشان ژرف نگری در ادبیات ایران پایۀدرک مفاهیم و معانی در معماری ایران است . بنابراین در توضیح بعضی از بخشها وهمچنینبرخی از تعاریف ، عیناً از متن کتابهای استاد استفاده شده است . زیرا می توان اینتعاریف را به عنوان یک سند معتبر به حساب آورد و نیز با بضاعت کمی که دارم نتوانستمکلامی رساتر و گویا تر از آن را پیدا کنم .
متن پیش روی شما که در قالب تحقیقی برای درس انسان ، طبیعت ومعماری آماده شده است ، قصد دارد به رابطه میان ادبیات و معماری پرداخته تا از اینمیان تفاوتها ، شباهتها و تأثیرات این دو بر یکدیگر را استخراج نماید . برای اینمنظور متن به چند بخش کلی تقسیم شده است . بخش اول به شباهتها و روابط محسوس میاناین دو می پردازد و در پایان با یک نتیجه گیری زمینه را برای آغاز مطالعه و تحقیقدر بخش دوم که روابط معنایی این دو را مورد بررسی قرار خواهد داد فراهم می سازد . به فراخور نتایج به دست آمده در بخش دوم بخشهای بعدی نیز مورد توجه قرار خواهندگرفت .
در پایان لازم است از تمام کسانی که بنده را در راستای پیدا کردنمسیر این تحقیق یاری نمودند علی الخصوص استاد عزیزم جناب آقای مهندس نقی زاده که باصبر و حوصله خود زمینه انجام این کار را فراهم آوردند ، همینطور دوستان عزیز وفرهیخته ام آقایان مهدی شریفی ، روح الله دره شیری و امیر نام آور که حق استادی برگردن بنده دارند و در این روند ، ضعفهایم را در درک مفاهیم ادبی جبران نموده اند ودر بسیاری از موراد با راهنماییهای خود مسیر را برایم مشخص نموده اند . همچنیناساتید عزیزم آقایان ثبوتی و ناصر المعمار نیز تشکر و قدر دانی نمایم و امیدوارم درادامه کار نیز از راهنماییهای این عزیزان بهره مند گردم .



شباهتهای محسوس
( 1 . 1 ) گفتار اول :

فضا

فضا چیست ؟
درشعر و معماری چه تعریفی دارد ؟
چه روابطی را می توان بین فضای شعر و معماری بر قرار نمود ؟

( 1 . 1 . 1 ) پیش در آمد :
تعریف ما از فضا چیست ؟ آیا فضا جایی نیست که در آن زندگی می کنیمیا جایی که در خیال خود می پرورانیم ؟
فضا خیال و خیال فضا است . هر چیزی که انسان به آن فکر می کند ویا در خیال خود می پروراند دارای فضایی است . فضا وجود مادی ندارد ولی این قابلیترا دارد که در وجود خود عناصری مادی و یا معنوی را جای دهد . انسان تنها زمانی قادراست حالتی خاص، مثلاً ناراحتی یا خوشحالی را به فردی دیگر منتقل نماید که فضاییغمگین یا شاد ایجاد کرده باشد و این فضا نیز توسط دیگران قابل درک باشد .
باید نکته ای را در اینجا ذکر نمود : « فضا جایی نیست که اشیاء درآن حضور پیدا می کنند بلکه وسیله ای است که به واسطۀ ذات خود زمینه حضور اشیاء رادر خود فراهم می سازد . » برای درک این مفهوم کافی است به این نکته توجه داشتهباشیم که فضا عنصری غیر مادی است ولی دارای ذاتی خاص ، که می تواند اشیاء را در خودجای دهد . یا می توان به این صورت گفت که این اشیاء نیستند که فضایی را شکل می دهند، بلکه این ذات فضاست که اشیائی خاص را در خود جای می دهد و به آنها شکل و شمایلیخاص می بخشد .
حال می خواهیم از تعاریف و توضیحات فوق استفاده نماییم و بهتعریفی از فضا در شعر و معماری برسیم تا بتوانیم از پس آن شباهتها و تفاوتهای ایندو را بررسی کنیم .

( 2 . 1 . 1 ) شعر و فضای آن :
در پیش در آمد این گفتار ذکر کردیم می توان فضا رابه عنوان وسیلهای در نظر گرفت تا انسانها از طریق آن عواطف ، احساسات ، تفکرات و ا ندیشه های خودرا به دیگران منتقل نمایند . تا انسانی نتواند فضای ذهن خود را که در قالب تفکر یااحساسی خاص به وجود آمده است به تصویر بکشد هیچ فرد دیگری نمی تواند آن را درکنماید . تمامی هنرها وجود خود را از طریق ایجاد فضا به دست آورده اند . فضایی کههنرمندی با نگرشی خاص نسبت به دنیای پیرامون خود آن را خلق کرده است .
شاعر کیست و شعر چیست ؟ شاعر هم فردی مثل سایر انسانهاست . او درزندگی خود به نگرشی خاص می رسد . او می خواهد سایرین را از این نگرش آگاه کندبنابران نیاز دارد تا فضایی را ایجاد نماید .
شعر ، فضای اوست . و شعر در خود کلماتی منظوم ، دارای وزن و ریتمرا جای داده است .
****
فرو داشت دست از کمربند اوی
تهمتن چنان خیره مانده بدوی
دو شیر اوژن از جنگ سیر آمدند
تبه گشته و خسته و دیر آمدند
دگر باره سهراب گرز گران
ز زین برکشید بیفشرد ران
بزد گرز و آورد کتفش به درد
بپیچید و درد از دلیری بخورد
بخندید سهراب گفت ای سوار
بزخم دلیران نهی پایدار
****
شعری که در بالا آورده شد گوشه ای از نبرد رستم و سهراب درشاهنامه فردوسی بود . هدف فردوسی ایجاد فضایی بوده که نحوۀ نبرد این دو را به تصویربکشد . فضایی که او در خیالش به آن شکل داده به گونه ای بسیار زیبا در شعرش بهتصویر در آمده است . کلمات در شعر او به واسطه فضایی که در ذهن او بوده است به اینشکل آمده اند . و این دقیقاً همان نکته ای است که در پیش درآمد این گفتار ذکر کردیم . این کلمات نیستند که فضای شعر فردوسی را بوجود آورده اند بلکه این فضای شعر اوستکه کلماتی اینچنین را طلب می کند .
تمامی شعرا شعر می گویند و نگرش خاص خود را از طریق فضای شعر خودبه دیگران منتقل می نمایند . و چون انسانها دارای قالبهای فکری مختلف می باشند هرکدام نگرشی خاص به خود را دارند . نتیجۀ این امر ایجاد زبانهای گوناگون در شعر استکه هر کدام تنها مختص به یک فرد می باشد و به راحتی می توان آنها را از هم تمیزداد.
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
****
بشنو از نی چون حکایت می کند
و ز جدایی ها شکایت می کند
****
الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاده مشکلها
****
اهل کاشانم .
روزگارم بد نیست .
تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی .
****
در مورد شعر هر شاعر می توان گفت ، فضایی خاص به خود را برایمخاطب پدید می آورد . فضایی که زمینه بروزش را در ذهن مخاطب و به شکل خیالی در خاطروی به دست می آورد . در اصل فضای شاعر به شکل خیال برای مخاطب قابل درک است و مخاطبنمی تواند آن را به صورت بصری درک کند .
البته درک فضای مورد نظر تمامی شعرا به راحتی برای تمامی افرادمیسر نیست . زیرا همانطور که ذکر شد فضای شاعر به شکل خیال در ذهن مخاطب بروز میکند . و مخاطبی که شعری را می خواند دارای سطحی خاص از اطلاعات و دانش می باشد ، دراینجا این احتمال وجود دارد خیال وارد شده در مخاطب سطحی یا عمقی باشد ، که در هرصورت ممکن است با فضای مورد نظر شاعر در شعرش تفاوت داشته باشد .
****
آنکس که به دست جام دارد
سلطانی جم مدام دارد
آبی که خضر حیات از او یافت
در میکده جو که جام دارد
****

( 3 . 1 . 1 ) فضا در معماری :
فضای معماری نیز به وجود آمده است ؛ تا علایقی خاص ، احساساتی نابو تفکری برتر را به تصویر بکشد . فضای معماری فضایی کالبدی است که به صورت بصریقابل درک می باشد . گرچه همیشه این امکان وجود دارد یا شاید هدف برخی از فضاها درمعماری اینچنین بوده است ؛ که فکر را به سویی خاص و به فضای خیالی دیگری معطوفنمایند . نظیر آنچه که در باغ ایرانی مشاهده می کنیم که هدف آن فرار از فشارها وروزمرگیها و سوق دادن فرد به سوی زیبایی های طبیعت و در نهایت به تصویر کشیدن بهشتبوده است .
معماری یعنی خلق و ساماندهی فضاها ، فضاهایی که ممکن است هر کدامالقا کننده حالتی خاص در مخاطب خود باشند . منتهی مسئله ای که در مورد درک ازفضاهای معماری مهم می نماید این نکته می باشد که بیشترین درک از فضای معماری بهوسیله چشم صورت می گیرد البته نقش سایر حواس هم در درک برخی از فضاها اهمیت دارد .
معمار یک بنا ایده ای خاص را در سر می پروراند و برای اینکهبتواند این ایده را به تصویر بکشد نیاز به خلق فضا دارد . و این فضای اوست که تعیینمی کند کدام دیوار از چه نوع مصالحی و به چه رنگی در کجای فضای او ظاهر شود . شایدخیلی از مردم به غلط این برداشت را داشته باشند فضای معماری را دیوار ها ، ستونها وسقفهایی که محصورش کرده اند به وجود آورده است . در صورتی که این برداشت نسبت بهفضای معماری کاملاً غلط می باشد چون همانطور که در پیش درآمد ذکر شد این ماهیتفضاست که تعیین می کند کدامین عنصر در کجا قرار گیرد .
معمار می خواهد فضایی خاص را با هدفی خاص خلق کند ؛ مثلا در مساجد، او فضایی را شکل می دهد که احساس تقدس ، توحید و هرآنچه که انسان را به خالق خودنزدیک تر می کند در ذهن مخاطب رسوخ کند . نظیر مسجد شیخ لطف الله درمیدان نقش جهاناصفهان که حتی فردی مسیحی نیز آنجا احساس تقدس و سبکی روح می کند و این امر به دلیلفضای خاص خلق شده در آن مسجد است .
آنچه که می توان در مورد فضای معماری به اختصار بیان نمود به شرحزیر می باشد :
- فضای معماری فضایی کالبدی است و از طریق بصری درک میشود
- فضای معماری هدفی خاص را دنبال می کند که القاء هدف آن درتمام افراد جامعه و در سطوح فکری مختلف تقریباً یکسان می باشد . ( نظیر مسجد شیخلطف الله )


- فضای معماری فضایی است که در دل خود عناصری مادی را جایداده است .
- فضای معماری دارای روح است و در ذهن انسان رسوخ می کند وخیالاتی خاص را پدید می آورد .

( 4 . 1 . 1 ) دیباچه :
فرازهای پیشین گوشه ای بود از آنچه که شعر و معماری خود را بهوسیله آن معرفی می نمایند و آن چیزی جز فضا نیست ؛ چون همانطور که ذکر شد هر تفکر ،خیال و اندیشه ای برای اینکه خود را معرفی نماید نیاز به خلق فضا دارد و این اولینتشابه معماری و شعر است . البته فضایی که شعر خلق می کند با فضای معماری تفاوت داردزیرا فضای معماری فضایی مادی است و لی فضای شعر فضایی معنوی می باشد که در خیال شکلمی گیرد .
فضای شعر تنها زمانی قابل درک است که فردی شعری را بخواند و اینامر به فرد بستگی دارد ، یعنی فرد آزاد است که شعری را بخواند یا نخواند . ولی همینفرد هنگامی که از خیابان یا کوچه ای عبور می کند بناهای مختلفی را می بیند ؛ کههریک باهم و در تقابل بایکدیگر نیز فضاهایی را ایجاد نموده اند . در اصل فرد خواستهیا ناخواسته ناچار به درک فضاهایی است که توسط معماران به وجود آمده است . و لی درمورد شعر این طور نیست او تنها زمانی فضای یک شاعر را درک می کند که خود بخواهد واشعار او را بخواند .
شعری که شاعر می گوید ممکن است دو پهلو باشد و معانی مختلفی از آندرک شود . این مسئله مستقیماً به سطح فکری و اندیشه ای مخاطب مربوط می شود که درسطح آگاهیهای خود چه برداشتی از شعر شاعری خاص دارد . ولی در معماری به این شکلنیست درک از فضاها در غالب موارد بین تمامی سطوح فکری و اندیشه ای فقط یکی می باشد . نظیر احساس سبکی که در مسجد شیخ لطف الله برای هر ناظری پیش می آید .
آنچه که در این گفتار ذکر شد هدفی خاص را دنبال می کند . حال که ما می دانیم تمامی هنرها و از آن میان شعر و معماری وجود خود را مدیون خلق و درک فضا هستند ؛ و خلق و درک هر فصا نیازمند ابزارهایی خاص به خود است بنابراین گفتار های بعدی حول رابطه ها و تشابهات ادبیات و معماری در این زمینه خواهد بود