PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چگونه گی اجتماعی شدن



Borna66
06-05-2009, 11:40 AM
چگونه گی اجتماعی شدن
معمولاً از وقتی که نوزاد در درون خانواده به عنوان يک نهاد اجتماعی متولد ميشود و کم کم رشد مييابد در حدی که والدين و ديگر فرزندان با او در تماس هستند و به طور مستقيم و غيرمستقيم در يادگيری او را ياری ميدهند، بر اساس فرهنگ رايج بر خانواده، قوم و قبيله معمولاً کارهای معينی را از کودک انتظار دارند. مثلاً وقتی کودک کاری را انجام ميدهد که والدين و يا ديگرانی که با وی زنده گی ميکنند و در ارتباط با او هستند آن را ناپسند و نامطلوب ميپندارند، به وی خواهند گفت: «نکن» «نه» و اين کلمه ها را با اخم يا تکاندادن سرشان به اين طرف و آن طرف و حتی با زدن روی دستهای کودک همراه ميکنند تا کودک آنچه را که والدين در موقع به کاربُردن کلمه های «نه» «نکن» يا هرگونه اشارهء تنبيهی و تنبهی معمول در خانواده که هنگام ارتباط و سخن گفتن با کودک انجام ميدهند و از او انتظار دارند، فرا ميگيرد. در بعضی مراحل کودک ميتواند، با انتظارهايی که بشخصه با خودداری از انجام کارهايی که ميداند عکس العملهای منفی همراه دارند، پاسخ گويد. در اين صورت کودک خود را جای والدين قرار داده و برای خود وجود خارجی توأم با شناخت شرايط محيط زنده گی اجتماعی تصور کرده است به همان گونه که برای والدينش تصور ميکند. يعنی سعی ميکند خود را با شرايط مطلوب پيرامون خود سازگار کند که معمولاً اين گونه سازگاريهای اجتماعی با پاداشهای گوناگونی توأم است. او وجود خود را همان گونه که ديگران ميبينند حس ميکند. رفتار و کردار خود را همان طور که فکر ميکند ديگران آن را ارزيابی ميکنند، ارزيابی مينمايد.
او کم کم خود را توسط حالتهای ديگران درست مانند اين که در آيينه نگاه ميکند، ميشناسد و حالت اجتماعی شدنش شروع ميشود و پس از مدتی از سالهای اوليهء زنده گی در حد مورد انتظار و جامعه ميشود. معمولاً پوشش اجتماعی شدن از دو ساله گی شروع ميشود در اين هنگام انتظارهايی که بچه را به خود متوجه ميکند چيزهايی متناسب با سن اوست و اين انتظارها در خانواده های متفاوت با فرهنگهای متفاوت، نيز تفاوت دارد. البته در اين زمان قادر است تنها قسمت کوچکی از جامعه يی را که بدان تعلق دارد- يعنی «خانواده» را درک کند.
در حالی که هنوز با همسايه گان يا همشاگردان مدرسه يی که مطمئناً بعدها به آن جا خواهد رفت، تماسی ندارد. همچنين وی انتظارهايی را که خانوده اش در سنين ديگر از او خواهند داشت درک مينمايد و کم کم نوع رفتاری را که همسالان، همسايه گان، معلمان و همکلاسانش از او دارند، تشخيص خواهد داد و رفتارش بيشتر رنگ اجتماعی شدن به خود ميگيرد. بدين سان اگر هرکس در طی دوران زنده گی به گروه جديدی وارد شود و انتظارهای ساير اعضای گروه و جامعه را در حد متعارف بپذيرد، گوييم حالت اجتماعی شدن رُخ داده است. زيرا اگر کسی نتواند خود را با شرايط پيرامون زنده گی خود سازگار کند رفتار اجتماعی ندارد، به عبارت ديگر اجتماعی نبودن نشانی از نقص رفتاری و يا غيرعادی بودن رفتار است.
کودکانی که در سالهای اوليهء زنده گی تا دوران نوجوانی را در خارج از محيط خانواده پرورش مييابند، از لحاظ پرورش فکری، حالتهای عاطفی و رفتاری احتمالاً دچار اختلالهای رفتاری خواهند شد ولی قطعی نيست و کُليت هم ندارد. اگر به پرستاران گفته شود چنانچه کودکان را درست مانند مادران شان مراقبت و نوازش کنند و در حد والدين آن ها را ورد ملاطفت و توجه قرار دهند، رشد طبيعی خواهند داشت. اگر اين توقعها انجام پذيرد، اين گونه کودکان نيز تا حدی از لحاظ اجتماعی دارای خصوصيتهای کودکان ديگر خواهند شد. البته هيچ محبت و توجهی کاملاً در حد دقت و توجه والدين حقيقی نخواهد بود. نوع روابط اجتماعی ولو اين که هرقدر ساده باشند در رشد فکری و اجتماعی کودک تأثير خواهد گذاشت. والدين يا مربيان اطفال بر اساس نوع رفتاری که با کودکان دارند بايد از آن ها متوقع باشند. به عبارت ديگر هرچه را که از کودکان انتظار دارند بايد به آن ها ياد دهند، زيرا چگون گی برخوردهای اجتماعی کودک در خانواده و اجتماع به نوع تربيت و رفتاری بسته گی دارد که کودک از آن برخوردار بوده است. درست مانند اين که انسان تصوير خود را به همان گونه که هست در آيينه ميبيند و اگر آيينه شکسته باشد تصوير حقيقی خود را آن گونه که هست نخواهد ديد.
نا به هنجاری رفتاری و بدسازگاری اجتماعی نشانه هايی از اجتماعی نبودن افراد است، زيرا هرانسان متعادل بايد خود را با شرايط طبيعی، معقول، منطقی و انسانی محيط پطرامون خويش، سازگار نمايد. يعنی رفتارش برای ديگران قابل قبول باشد. کسانی که مدتی از عسمر خود را در زندانهای جنايی و يا در شرايط محيطی دور از محيط اجتماعی متعادل گذرانده اند بايد مدتی بگذرد تا بتوانند خود را با محيط جديد سازگار نمايند.
جامعه از هرکس برای اجتماعی شدن انتظارهايی دارد؛ اين توقعها بايد منطقی و مطلوب باشد نی اتفاقی و نامنظم، نامطلوب و غيرمعقول. زيرا هر اجتماعی برای خود معيارهای ارزشی خاصی را به هنجار تلقی ميکند که افراد آن اجتماع بايد به آن معيارهای ارزشی توجه داشته و رفتار خود را با آن سازگار نمايند و بدان عمل کنند. البته اين گونه سازگاريهای اجتماعی بايد با عقل و ادراک توأم باشد نه به او تحميل گردد، يعنی فرد بايد از لحاظ عقلی بپذيرد که اين گونه رفتار منطقی و به هنجار، ضرورت اجتماعيست که در آن زنده گی ميکند و اگر آن را درست دريابد همواره بدان عمل خواهد کرد.
هر اجتماع به مرور به افراد خود نقشهايی را محول ميکند که برای زنده گی اجتماعی وی ضروريست، مثلاً به وی می آموزد که هرکس در برابر، خانواده و جامعه مسؤوليت دارد و بايد به حال خود و اعضای خانواده و جامعه اش مفيد باشد تا زنده گی روزانهء طبيعی و اجتماعی خود را طی کند.
اگر والدين در خانواده يی از فرزند خود بخواهند در زنده گی خانواده گی نقشهايی را بر عهده بگيرد، هنگامی که نقشی در کودک جاگزين شود او ميتواند رفتار خود را با آن وفق دهد برای نمونه عبارتهای «دستهايت را بشوی» يا «راست بنشين» «خواهرت را نزن» يا «در کار ديگران دخالت نکن» يا « به بزرگترها احترام بگذار» نمونه هايی از انتظارهای بيشماريست که از يک کودک نيک کردار دارند و هريک از آن ها ارزشهای معينی دارند که برای رسيده گی خانواده گی و اجتماعی ضروريست.
هر فرد بهروز درمييابد که نقشهای او کدام اند. نقشهای افراد در جوامع متفاوت و با فرهنگهای متفاوت تغيير ميکند و هرکس بر اساس مسؤوليتی که در جامعه دارد نقش خاصی را ايفا مينمايد. مثلاً نقش مادر در فرهنگ جامعهء شهری با نقش مادر در فرهنگ جامعهء روستايی متفاوت است، نقش مادری که علاوه بر مسؤوليت خانواده گی مسؤوليتهای شغلی و اجتماعی نيز در خارج از خانه دارد با مادری که صرفاً خانه داری ميکند متفاوت است.
در مرحلهء اجتماعی شدن مردم با يک ديگر ارتباط دارند، يعنی هرکس «ناگزير از زنده گی اجتماعيست» زيرا اين گونه زنده گی نتيجهء روابط و کنشهای متقابل است، در هر جامعه مردم ناگزير اند با يک ديگر مناسبتهای اجتماعی متقابلی داشته باشند، هيچ کس پس از خوگرفتن به زنده گی اجتماعی قادر نيست به تنهايی زنده گی کند با وجودی که بعضی وقتها بين افراد برخوردهايی به وجود می آيد، باز علاقه مند اند که پس از مدتی با يک ديگر روابط صميمانه يی داشته باشند زيرا انسان ياد گرفته و سپس خو کرده است به اين که در زنده گی اجتماعی دارای روابط متقابل اجتماعی بوده و در برابر هر عمل، عکس العمل متناسبی از خود نشان دهد. چون از کودکی در خانواده ياد گرفته است که انتظار والدين وی را وادار ميکند تا عکس العملی متناسب با خواست آنان از خود نشان دهد. اين بسته گی و ارتباط به صورت عمل و عکس العمل از ديدگاه جامعه شناسی مرحله يی از پويشهای اجتماعيست که در اجتماعی شدن نقش دارد.
همين طور است شاگردان در مدرسه در مقابل هم و در برابر معلمان و ساير اوليای دبستان و يا و يا کارگاهها و کارخانه ها اين گونه روابط متقابل اجتماعی ادامه مييابد که از اجتماعی شدن او ناشی ميگردد و پس از مدتی به صورت رفتارهای اجتماعی در می آيد.
اکثر مردم از رفتار و اعمال جامعهء که خود يکی از اعضا و عوامل تشکيلدهندهء آن هستند، واقف اند.
هر حرکت اجتماعی خواه به صورت عادی و به هنجار و يا اعمال غيرعادی و نا به هنجار يا به صورت رفتارهای ستيزه جويانه و پرخاشگرانه و يا در حالت پريشانی و اضطراب و يا در حالت عادی چون زنده گی روزمره و يا شادی و تفريح همهء اين گونه اعمال بازتابهای واکنشی متناسب به شمار می آيند. به همين دليل است که جامعه شناسان ميگويند، هرقدر زنده گی اجتماعی آرامتر و طبيعی تر برگزار گردد و مردم از آرامش و امنيت اجتماعی بيشتری برخوردار گردند، رفتارهای اجتماعی آن ها سالم تر و از سلامت جسمی و روحی بيشتری برخوردار خواهند شد.
از طرف ديگر چون رفتار افراد جامعه همراه با تحول جامعه پيوسته در حال دگرگونی و پيشرفت است، لذا از لحاظ حالتها، تصورها و نوع حرکتهای مقتضی، وجه مشترکی وجود دارد و آن پيشرفت عمومی رفتار است.
با توجه به اين که ميدانيم اين گونه موارد همه گی به تجارب و حالتهای گذشتهء افراد جامعه مربوط ميگردد، معذلک در مواقع به خصوصی ممکن است واکنشهای تازه يی هم ايجاد گردد که زياد مربوط به تجارب گذشته نباشد.
حالتها، تصورها و چگونه گی رفتار در خصوص حرکتهای مناسب و يا نامناسب، نی تنها با زنده گی اجتماعی مردم در ارتباط بوده و جزيی از زنده گی آن ها محسوب ميگردد. زيرا هرگون رفتاری در هر گروهی خاص عادی و قابل پذيرش است، که ممکن است همان رفتار در گروه ديگر قابل پذيرش نباشد. در جامعه يی که از قشرها و طبقه های اجتماعی متفاوتی تشکيل گرديده علاوه بر اين که رفتارهای اجتماعی متفاوتی قابل پذيرش است، عوامل و پديده های فرهنگی که ابراز بعضی از حالتها را در مقابل گروهی ديگر نهی و يا محدود ساخته است با گذشت زمان ممکن است به صورت واقعيتهای فرهنگی به برخی از آن ها تحميل گردد و يا مورد قبول شان واقع شود، زيرا انسان ناگزير از زنده گی اجتماعی و رفتار با ديگر مردم جامعهء خويش است. اين حالت مجدداً با گذشت زمان و همراه با تغييرهای اجتماعی ديگر نيز تغيير ميکند و نسلهای بعد از اين گونه رفتارها پيروی خواهند کرد. بدين جهت است که ميگوييم، اجتماعی شدن که امری ضروريست ثابت نيست و در جوامع متفاوت، نيز متفاوت است و حتی در جامعه يی واحد با گذشت زمان و در نسلهای ديگر نيز تغيير ميکند و اين حالت يکی از ويژه گيهای فرهنگ پذيريست که در زنده گی اجتماعی و اجتماعی شدن نقش عمده يی دارد.
واژه نامه،
والدين: پدر و مادر.
بشخصه: يعنی به طور مستقلانه، از پيش خود.
توأم: همراه.
پويش: حرکت، رشد، نمو.
انسان متعادل: يعنی انسانی که از نظر سلامتی بدنی و فکری کامل و بی نقص است.
نامطلوب: ناپسند.
غيرمعقول: چيزی که عقل نميپذيرد.
هنجار: قاعده، روش درست و صحيح.
محول: واگذار.
واقف اند: يعنی آگاه اند.
ابراز: بروز دادن، ظاهرساختن، آشکارکردن.

holo
06-06-2009, 10:11 AM
ممنون