Borna66
06-04-2009, 01:33 PM
«جرم و خشونت»ارثی است؟
تهران- خبرگزاری ایسکانیوز:آیا می دانید دلایل خشونت وجرم تا چه اندازه به کارکردهاى طبیعى مغز و ژنها مربوط مى شود؟پند واندرزهاى اخلاقى و تربیت تا چه میزان از جرم وخشونت جلوگیرى می کند؟
به گزارش روز چهارشنبه گروه حوادث ایسکانیوز:در آلمان سالانه بیش از ۲۱۰ هزار جرم خشونت آمیز رقم می خورد.با توجه به این دادههاى آمارى، کارشناسان می پرسند براى فهم علل جرم خشونت آمیز، مرز تمایز میان عوامل طبیعى و اختلالهاى مغزى– عصبى از یکسو و ازطرف دیگر دلایل برآمده ازحوزه تربیتى و تاثیرهای اجتماعى کجاست؟
خبر کشته شدن یک زندانى در آلمان، ماه گذشته سرو صداى زیادى به پا کرد. او پسر۲۰ ساله اى بود که از سوى همبندان خود به طرز دلخراشى از پا درآمد.
بنا به گفته پلیس، این زندانى جوان پس از حلق آویز شدن،میان مرگ و زندگى دست وپا مىزد. شگفتآور، واکنش آدمکش است که پس از جرم به همراه دو همدستش روى تخت با خیالى آسوده، سرگرم تماشاى تلویزیون بودند.
او پس از اعتراف به جنایت،به گونهاى باورنکردنى از آدمکشی و یا شکنجه حرف نمی زد و تنها عبارت«آویزان کردن»قربانی را به کار برد.
بسیارى ازمردم در سدههاى گذشته براى توضیح جرم های دحشتناکى از این دست بر این باور بودند که مسببان و عاملان از سوى ارواح خبیثى تسخیر شدهاند.امروزه اما به سختى مىتوان خلافهای بشر را با چنین عواملى توجیح کرد.
در سر آدمکشان چه میگذرد؟
دانشمندان در صددند با وسایل جدید و بررسى ژنها براى رفتار جنایى بشر توضیح زیست شناسانه بیابند.گزارش ایسکانیوز می افزاید،کارشناسان مغز واعصاب با روش هاى جدید خواهان تجدید نظر در مساله محورى گناه و توضیح تقصیر هستند.
روانکاوان و روانشناسان در نمونه یاد شده، درباره «دنى»مجرم اصلى این پرونده جنایت اخیر در زندان آلمان،به اختلالهاى شدید شخصیتى اش اشاره و عنوان مى کنند که دوران کودکى او در خانواده اى متلاشى و مملو از نابهنجارى سپرى شده است.
آیا پاسخ هایى از این نوع کلیشهاى نیستند؟ تقلیل عوامل گوناگون این گونه جرایم به دوران سخت و نامناسب کودکى و نوجوانانى ساده انگارى نیست؟
در مورد «دنى»باید گفت برادرش نیز در شرایط خانوادگى یکسانى با تمامی مشکلات کم و بیش مشابه رشد کرده،اما تاکنون زندگى معمولى و بى دردسرى داشته است.
به نظر پژوهشگران خشونت، وضیح اینگونه تناقضها به میراث ژنتیکى انسان باز مى گردد.این البته بدین مفهوم نیست که ژنهاى معینى زمینه ساز خشونت هستند، بلکه ژنهاى به ارث برده شده در کودکان به اندازه هاى متفاوت می توانند، ناملایمتهارا تحمل کنند.
این مساله در پژوهشهاى تازه انگلیسىها نیز تایید شده است.بر این اساس در صورت حضور ژنهاى ضعیف در یک نوجوان بهدنبال آزار و اذیت،احتمال گرایش به خشونت او، در سنین بزرگسالى،۸۰ درصد است.
محیط مناسب تربیتى اما مىتواند در کودکانى که داراى ژنهاى ضعیف هستند، تاثیرى مثبت داشته باشد، وتا اندازه ای خشونت را کنترل کند.بنابراین یکى از راههاى موثر جلوگیرى از جرم در آینده، ایجاد شرایط تربیتى مناسب دوران کودکى است.
کشف آنزیم جدید در ژنهاى خانوادگى و پى بردن به کارکرد آن نیز مىتواند راهگشا باشد.ژنها نه تنها مسبب تبادل مواد در مغز هستند، بلکه سبب تحریک سلولهاى مغزى مىشوند.همچنین تاثیر آنها باعث شکلگیرى ساختارهایى در مراکز مغزى مى شود که بر رفتار اجتماعى واحساس انسان تاثیر مى گذارد.
در صورت آسیب پذیرى شبکههاى موجود در مغز بر اثر بیمارى، رخداد رانندگی و یا اختلال در تبادل مواد، یک انسان مىتواندجنایتکار شود.به گزارش ایسکانیوز،حقوقدانان با احتیاط بیش ترى به تقصیر و مسوولیت مىنگرند و براى این سووال پیچیده پاسخ کاملا روشنى ندارند؛چه کسى براى رفتارجنایتکارانه مقصر است؟انسان کنشگر یا مغز معیوب ؟
تهران- خبرگزاری ایسکانیوز:آیا می دانید دلایل خشونت وجرم تا چه اندازه به کارکردهاى طبیعى مغز و ژنها مربوط مى شود؟پند واندرزهاى اخلاقى و تربیت تا چه میزان از جرم وخشونت جلوگیرى می کند؟
به گزارش روز چهارشنبه گروه حوادث ایسکانیوز:در آلمان سالانه بیش از ۲۱۰ هزار جرم خشونت آمیز رقم می خورد.با توجه به این دادههاى آمارى، کارشناسان می پرسند براى فهم علل جرم خشونت آمیز، مرز تمایز میان عوامل طبیعى و اختلالهاى مغزى– عصبى از یکسو و ازطرف دیگر دلایل برآمده ازحوزه تربیتى و تاثیرهای اجتماعى کجاست؟
خبر کشته شدن یک زندانى در آلمان، ماه گذشته سرو صداى زیادى به پا کرد. او پسر۲۰ ساله اى بود که از سوى همبندان خود به طرز دلخراشى از پا درآمد.
بنا به گفته پلیس، این زندانى جوان پس از حلق آویز شدن،میان مرگ و زندگى دست وپا مىزد. شگفتآور، واکنش آدمکش است که پس از جرم به همراه دو همدستش روى تخت با خیالى آسوده، سرگرم تماشاى تلویزیون بودند.
او پس از اعتراف به جنایت،به گونهاى باورنکردنى از آدمکشی و یا شکنجه حرف نمی زد و تنها عبارت«آویزان کردن»قربانی را به کار برد.
بسیارى ازمردم در سدههاى گذشته براى توضیح جرم های دحشتناکى از این دست بر این باور بودند که مسببان و عاملان از سوى ارواح خبیثى تسخیر شدهاند.امروزه اما به سختى مىتوان خلافهای بشر را با چنین عواملى توجیح کرد.
در سر آدمکشان چه میگذرد؟
دانشمندان در صددند با وسایل جدید و بررسى ژنها براى رفتار جنایى بشر توضیح زیست شناسانه بیابند.گزارش ایسکانیوز می افزاید،کارشناسان مغز واعصاب با روش هاى جدید خواهان تجدید نظر در مساله محورى گناه و توضیح تقصیر هستند.
روانکاوان و روانشناسان در نمونه یاد شده، درباره «دنى»مجرم اصلى این پرونده جنایت اخیر در زندان آلمان،به اختلالهاى شدید شخصیتى اش اشاره و عنوان مى کنند که دوران کودکى او در خانواده اى متلاشى و مملو از نابهنجارى سپرى شده است.
آیا پاسخ هایى از این نوع کلیشهاى نیستند؟ تقلیل عوامل گوناگون این گونه جرایم به دوران سخت و نامناسب کودکى و نوجوانانى ساده انگارى نیست؟
در مورد «دنى»باید گفت برادرش نیز در شرایط خانوادگى یکسانى با تمامی مشکلات کم و بیش مشابه رشد کرده،اما تاکنون زندگى معمولى و بى دردسرى داشته است.
به نظر پژوهشگران خشونت، وضیح اینگونه تناقضها به میراث ژنتیکى انسان باز مى گردد.این البته بدین مفهوم نیست که ژنهاى معینى زمینه ساز خشونت هستند، بلکه ژنهاى به ارث برده شده در کودکان به اندازه هاى متفاوت می توانند، ناملایمتهارا تحمل کنند.
این مساله در پژوهشهاى تازه انگلیسىها نیز تایید شده است.بر این اساس در صورت حضور ژنهاى ضعیف در یک نوجوان بهدنبال آزار و اذیت،احتمال گرایش به خشونت او، در سنین بزرگسالى،۸۰ درصد است.
محیط مناسب تربیتى اما مىتواند در کودکانى که داراى ژنهاى ضعیف هستند، تاثیرى مثبت داشته باشد، وتا اندازه ای خشونت را کنترل کند.بنابراین یکى از راههاى موثر جلوگیرى از جرم در آینده، ایجاد شرایط تربیتى مناسب دوران کودکى است.
کشف آنزیم جدید در ژنهاى خانوادگى و پى بردن به کارکرد آن نیز مىتواند راهگشا باشد.ژنها نه تنها مسبب تبادل مواد در مغز هستند، بلکه سبب تحریک سلولهاى مغزى مىشوند.همچنین تاثیر آنها باعث شکلگیرى ساختارهایى در مراکز مغزى مى شود که بر رفتار اجتماعى واحساس انسان تاثیر مى گذارد.
در صورت آسیب پذیرى شبکههاى موجود در مغز بر اثر بیمارى، رخداد رانندگی و یا اختلال در تبادل مواد، یک انسان مىتواندجنایتکار شود.به گزارش ایسکانیوز،حقوقدانان با احتیاط بیش ترى به تقصیر و مسوولیت مىنگرند و براى این سووال پیچیده پاسخ کاملا روشنى ندارند؛چه کسى براى رفتارجنایتکارانه مقصر است؟انسان کنشگر یا مغز معیوب ؟