PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آشتی آزادی و انضباط



Borna66
06-04-2009, 11:53 AM
اين اتفاق، اتفاقي است كه آدمي آن را به تجربه شخصي درمي‌يابد، احساسش مي‌كند و از وجود آن، به نوعي رضايت خاطر و لذت دروني دست پيدا مي‌كند. اين احساس به فرد كمك مي‌كند، آن تعهد و الزام را به بخشي از وجود خود تبديل سازد و در خود جذب كند.

Borna66
06-04-2009, 11:54 AM
آموزش صريح يا واضح

غالبا افراد، نوشته خوب را با توانايي پوشش دادن عناصر مفهومي و مصداقي در حوزه‌اي معين مرتبط مي‌‌دانند و معتقدند كه اين توانايي شروطي دارد. از ميان آنها مي‌توان به تازگي و نو بودن، صميميت و وضوح و روشني مباحث و موضوعات آموزشي اشاره كرد.
در هر حال، موضوع مهم در چهارچوب‌ها و راهبردهاي آموزشي اين است كه ما در معرفت‌شناسي و در ارتباط با مخاطب خود و در جريان آموزش، به دنبال آن هستيم كه دانش صريح را آموزش دهيم يا دانش ضمني را؟ اين مسئله تابع نظامي است كه آن را به عنوان غايت و هدف در يادگيري در نظر مي‌گيريم. وقتي نتيجه و عمل اهميت پيدا مي‌كند، ما از منظري عيني‌گرا به دنبال شفافيت و صراحت هستيم.
اين موضوع نشان‌دهنده عبور از يك منطقه دانش به منطقه‌اي ديگر است؛ از كانون به پيرامون و از پيرامون به مركز، از قاعده به استفاده، و از عملي بودن به فني بودن. رشد و تحول آدمي تابع فرآيندي است كه فرد طي حضور خود در آن، نه تنها قواعد زيستن را مي‌آموزد، بلكه مدام در دام چاله‌هاي ميان راه فرو مي‌لغزد و در بيراهه‌هاي پيراموني راه منحرف مي‌شود.
دانايي از منطقه رسواساز خنگي و پرت و پلاگويي مي‌گذرد. اين ترس‌ها كه به طور ضمني در جريان آموزش مداخله مي‌كنند، در يادگيري به طور اساسي مشاركت دارند. توجه به اين بخش دانش و پرداختن و مجال دادن به آن، نقش مهمي در تحقق يادگيري دارد.

Borna66
06-04-2009, 11:54 AM
از طرف ديگر، برنامه‌هاي رسمي، قالبي براي انتقال مفاهيم و محتواي علمي و اخلاقي هستند، در حالي كه براي دروني شدن و الزام‌آور كردن مفاهيم اخلاقي و اخلاقيات، به قالبي متفاوت نيازمنديم كه به آن «برنامه‌ درسي پنهان» گفته مي‌شود. آموزش اخلاقي را به طور خاص، از طريق برنامه‌هاي پنهان كه شكلي غيررسمي دارند، مي‌توان پياده كرد. نظريه‌پردازان تربيتي تمركز برنامه‌هاي خود را بر دوره‌هايي قرار داده‌اند كه براي جامعه‌پذيري و تغيير اجتماعي اساسي هستند.
پيشرفت فناورانه و تحولات اجتماعي، فرآيند آموزش را گسترش داده است. به طوري كه فرآيند آموزش، از كودكستان شروع شده و تا دانشگاه و بعد از آن در جامعه تداوم يافته است.
فرآيند آموزش چنان در حال تغيير است كه قطب‌بندي‌هاي قديمي نظير آموزش نخبگان در برابر آموزش عمومي، آموزش خصوصي در برابر آموزش جمعي، آموزش علوم در برابر آموزش هنرهاي آزاد و آموزش در مدارس حرفه‌اي، جاي خود را به ساختارهاي بسيار پيچيده‌تر داده‌اند.

Borna66
06-04-2009, 11:54 AM
ظهور ارتباطات رايانه‌اي، آموزش‌هاي از راه دور، دانشگاه‌ها و مدارس غيرانتفاعي، مدارس و دانشگاه‌هاي مجازي، بر برنامه‌هاي «تربيت پنهان» به منزله نظامي تئوريك و با ارزش تاكيد مي‌كند كه مي‌توان با كمك آن، كاركردهاي اجتماعي تربيت را بررسي كرد.
ويژگي‌هاي زندگي كلاسي، از روابط اجتماعي مدرسه تفكيك‌ناپذير است. در زندگي كلاسي، ارزش‌ها، خلق و خوها و انتظارات فردي و اجتماعي خاصي وجود دارند كه با پاداش همراهند.
يادگيري اين خط ‌مشي‌هاي مورد انتظار، جزيي از برنامه پنهان است كه بر مهارت‌هاي خاصي تاکيد مي‌كند؛ يادگيري اين مهارت‌ها كه به آرامي منتظر بماني، از انجام بعضي امور خودداري كني، تلاش كني، بعضي كارها را به انجام برساني، مشغول باشي، با دانش‌آموزان همكاري كني، به همكلاسي‌ها وفادار باشي، مرتب و دقيق باشي و نظاير اين‌ها.
اين ويژگي‌هاي زندگي آموزشگاهي و ضرورت تبعيت از انتظارات سازماني، به اهداف آموزشي ارتباطي ندارند، اما با تمام اين‌ها براي پيشرفت رضايت بخش در مدرسه ضروري هستند.

Borna66
06-04-2009, 11:54 AM
از سوي ديگر، ساختار زندگي خانوادگي به تنهايي نمي‌تواند كودكان را براي وارد شدن به دنياي بزرگ آماده كند. هنجارهاي فرهنگ آموزشگاهي، اثر ماندگاري بر افراد دارند و موجب مي‌شوند، دانش‌آموزان روابط اجتماعي موقتي برقرار كنند، هويت فردي خود را پنهان سازند و مقررات آموزش رسمي را بپذيرند. ساختار رسمي مدرسه قبل از ورود به كلاس، اين ايده‌ها را به دانش‌آموزان منتقل مي‌كند.
دريبن معتقد بود كه نظام آموزش رسمي، نه تنها برنامه آشكار را آموزش مي‌دهد، بلكه ارزش‌هايي نظير داشتن استقلال و كسب موفقيت را كه براي ورود كودكان به جامعه بزرگسالان ضروري و مفيد هستند، به طور غيرمستقيم به آنان منتقل مي‌كند. خانواده نقش سنتي خود را در ايجاد قوانين كلي، غير شخصي و غير قابل تغيير به خوبي ايفا نمي‌كند.
امروزه اصول اخلاقي كه در خانواده اجرا مي‌شود، بيش از هر چيزي مبتني بر هيجانات و احساسات است؛ به طوري كه ادراک انتزاعي از وظيفه و تكليف، نسبت به همدردي اهميت كمتري پيدا كرده است.
در مقابل در مدارس به روابط اجتماعي و از جمله به تكاليف و وظايف اهميت بيشتري داده مي‌شود.در واقع، در مدرسه نظام جامعي از قوانين وجود دارد كه رفتار كودک را از قبل تعيين مي‌كند. او بايد به طور منظم در كلاس حاضر شود، بايد سر ساعت مشخصي مدرسه باشد و رفتار و ظاهر مناسبي داشته باشد، نبايد امور كلاس را به هم بزند، بايد درس‌هايش را ياد گرفته و تكاليفش را انجام داده باشد و بايد همه اينها را نيز به شكل قابل قبولي انجام داده باشد. تمام اين امور در كنار هم، مقررات مدرسه را مي‌سازند. و از طريق تمرين اين مقررات در مدرسه، ما مي‌توانيم روح انضباط را در كودک به‌وجود آوريم.

Borna66
06-04-2009, 11:54 AM
تربيت رسمي

تربيت به معناي رايج آن امري نوظهور و جديد است. در اين معنا تربيت با نام مدرسه و كلاس درس ملازمت دارد و عمدتا با توجه به خواستگاه آن، امري اجتماعي و اجباري است. اين نوع تربيت با شكلي از فعاليت‌ها تعريف مي‌شود كه به گفته ايسنر از آن به عنوان تربيت اتوبوسي مي‌توان نام برد. همه افراد در مبدا واحد سوار و در مقصدي واحد پياده مي‌شوند، و بيش از آن كه به دنبال آنچه مي‌خواهند باشند، به آنچه لازم است آموزش ببينند، تن مي‌دهند.
شكل‌گيري دنياي جديد، تحولات و تغييرات پيچيده و گسترده‌اي را در پي داشته است.
مفاهيم پايه شكل دهنده جهان مدرن، شامل عقلانيت، آزادي و برابري است. «انسان نو» در متن اين دنيا و بر پايه خردورزي خويش، به مثابه موجودي آزاد و برابر با ديگران، به تدبير مسايل فردي و جمعي خويش، اهتمام مي‌ورزد.
در كانون اين اهتمام، تلاش گسترده‌اي قرار دارد كه به منظور حل يك تعارض اصولي و بنيادي حذف شده است؛ تعارضي كه بين دو اصل آزادي و انضباط وجود دارد. اگر آزادي، اصلي ريشه‌دار در وجود آدمي است، حيات جمعي بشر و استمرار و بقاي جامعه، مرهون رعايت انضباط است.
از اين منظر، تربيت از چنان منزلت و اعتباري برخوردار بوده است كه به منزله سنگ بناي تحولات و تغييرات اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و علمي در نظر گرفته شده است.جهان مدرن، مرهون شكل‌گيري انسان نو است و اين وظيفه مهم بر عهده تربيت گذاشته شده است. در همين راستا، تاسيس نهادهاي اجتماعي كه اين وظيفه را به دوش بكشند، ضرورتي اجتناب‌ناپذير بوده است.
شكل گيري نهاد مدرسه و نهادهاي وابسته به آن، براساس اين احساس ضرورت، صورت بيروني پيدا كرده است. نهاد مدرسه به منزله يك ايستگاه مياني، وظيفه آماده سازي انسان نو را براي ورود به جامعه و ايفاي نقش موثر و كارآمد برعهده دارد. پيچيدگي تحولات اجتماعي، تغييرات اقتصادي و سياسي و پيشرفت‌هاي علمي و فرهنگي، در مفهوم و معنا، مأموريت‌ها و وظايف مدرسه و ترسيم چشم‌اندازهاي حال و آينده آن نقش مهمي داشته‌اند.

Borna66
06-04-2009, 11:54 AM
تربيت غيررسمي

تربيت سنتي به لحاظ ماهيت غيررسمي‌اش، غيرساختاري است. علاوه بر اين، تربيت سنتي ماهيت شناختاري ندارد. ماهيت غيرشناختاري تربيت غيررسمي و سنتي، زمينه برخورد آزاد غيرمتني و نامدون را فراهم مي‌آورد؛ آن هم فارغ از جريان آموزش رسمي و آثار و تأثيرات انكارناپذير آن، و در فضايي كه لحن گفتار از خود گفتار اهميت والاتري دارد و حاشيه‌هاي مفيد متن بر سياهه‌هاي متن، اولويت پيدا مي‌كنند.
اين تربيت، بر خلاف تربيت رسمي گسترده است و در مكان و زمان معين و محدود خلاصه نمي‌شود. چنين تربيتي عمدتاً سنتي و مستلزم و متضمن شاگردي كردن، و به جاي ميخ، بر چكش متمركز است. دانش ضمني در آن مهم‌تر از معرفت كانوني است و آنچه گفته نمي‌شود، تأثير‌گذارتر از آن است كه به صراحت بيان مي‌شود از اين رو، اين نوع تربيت مي‌تواند تأثيرات نامحسوس و شگرف خود را بر جاي بگذارد.
تربيت سنتي برخلاف تربيت رسمي مدرن، در دو سطح ناشناختاري و فراشناختاري آثار شگرف خود را بر افراد تحميل مي‌كند. در سطح ناشناختاري، به استقرار نوعي رويكرد علمي در فرد مي‌انجامد. طرز رفتار و طرز تلقي افراد بيش از آن كه متاثر از آموزش مستقيم و رسمي شناختاري باشد، تابع حضور رو در رو و لحظه به لحظه در موقعيت‌ها و شرايط عيني بروز و تداوم اعمال آدمي است؛ شرايطي كه امكان بروز عملي را فراهم مي‌سازند و اثر بخش بودن و مفيد بودن عمل را در شرايط عيني نشان مي‌دهند.
در اين موقعيت‌ها، احساس‌ها با اعمال گره مي‌خورند و طعم تلخ و شيرين تجارت، ذائقه‌ آدمي را هميشه تازه نگه مي‌دارد و خاطره‌هاي ماندگاري را در ذهن وي بر جاي مي‌گذارد.
تربيت سنتي برخلاف تربيت رسمي و مدرن، ماهيتي نهفته و پنهان دارد؛ هر چند آشكار شود. اين در حالي است كه تربيت مدرن ماهيت آشكاري دارد؛ حتي اگر بيان نشود و پنهان بماند. محور اصلي تلاش‌هاي مربيان در تربيت جديد، واضح كردن، ساده كردن و روشن‌تر كردن موضوع‌ها و راه و روش‌هاي متفاوت و مختلف است.
از لوازم چنين رويكردي، خرد‌پذير كردن موضوع‌هاست. در نظر گرفتن تفكر منطقي و استفاده از مقوله هوش در تبيين و نشان دادن روابط مفاهيم و مسايل در اين چارچوب، ضرورتي اجتناب‌ناپذير دارد. مقوله هوش هيجاني نيز كه در پژوهش‌هاي اخير مورد توجه قرار گرفته است، در اين راستا تحليل مي‌شود. نشان دادن اهميت و نقش هيجان‌ها در راه‌اندازي و بهره‌وري هوش، تلاشي است در اين جهت كه ربط منطقي هيجان‌ها و تفكر و هوش را تبيين كند و نقش ابزاري هيجانات و عواطف را در تربيت عقلاني نشان دهد.
از اين رو، گفت‌وگو پيرامون تربيت پنهان، هيچ‌گاه آن را آشكار نخواهد ساخت و همچنان پنهان خواهد ماند و آثار شگرف خود را بر جاي خواهد گذاشت. حضور تربيت پنهان در زندگي، مثل طعم شيرين نوشيدني گوارايي است كه اگر در باره آن بحث شود، به چشم نمي‌آيد و در عين حال همگان از طعم شيرين آن لذت خواهند برد. تربيت سنتي اصولا پنهان است و از اين منظر، اصولي‌ترين و بنيادي‌ترين تفاوت را از حيث ماهيت و عملكرد با تربيت رسمي و مدرن دارد.