PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جادوی مدیریت



negar92
11-15-2012, 06:25 PM
قبل از مدیریت به دیگران مدیریت به خویشتن را بیاموزید. رهبرکسی که کشتی اش رادر دل دریا ها به ساحل مقصود هدایت میکند. مانند یک کشتی کار شما دریا نوردی در دل آب های پر از امواج است.هنر رهبر این است که از آب وباد بیشترین بهره برداری را کند.  ویژگی های یک رهبر خوب : 1. خوب فکر می کند. 2.خوب ارتباط می سازد وبه موقع تغییرات لازم را ایجاد کند. 3.سرعت رهبر سرعت گروهی است که رهبری آن ها را به عهده دارد. یک نهاد سایه ی امتداد یافته ی یک مرد است. یک رهبر, یک نا خدا, همیشه یک شخص واحد است.او می داند که عملکرد واحدش بستگی به تیم او دارد ویا بستگی به نفرات او.کار گروهی رمز وراز هر کسب وکار موفق است. به خاطر داشته باشید که از دور هم جمع شدن یک گروه تیم درست نمی شود. برای این که تیمی درست شود تمام اعضا تشکیل دهنده ی آن باید بخواهند با تمام وجود در آن شرکت کنند و پیوسته به هدف های تیم بیندیشند ورهبر تنها کسی است که می تواند افراد را در قالب یک گروه در آورد. یک رهبر به اهمیت یاداوری آموزش واقف است باید به یاد داشته باشد که هیچ کس به اندازه او باهوش نیست که آنچه می داند به چه خاطر بسپارد. دیگر از ویژگی های یک رهبر خوب این است که برای چند سال آینده هدفی را انتخاب کند . نگرش مثبت به وجود آورد و خلاق ومبتکر است . همچنین میداند مشتری رئیس همه است به نظم وترتیب اعتقاد دارد. آن قدر به اصول عمل می کند تا همه به آن عادت کنند.  سه اصل بهتر برای مدیریت: 1. به خود فکر کنید همیشه راه بهتری وجود دارد. ذهن شما بزرگترین سرمایه ی شماست. جالب نبود اگر دارای یک دفترچه ی راهنمای ذهن بودیم که به کمک آن کارهای اداره ومنزلمان را بهتر انجام میدادیم؟ دفترچه راهنمای ذهن چیست ؟ وقتی اتومبیل می خرید دفترچه ی راهنمای آن را به شما میدهند آیا وقتی کاری را شروع می کنید دفترچه راهنمادر اختیار شما قرار می دهند؟ اما راهنمای ذهنی وجود دارد که می توانید بهتر کارتان را انجام دهید . متوجه ذهن خود باشید .ذهن بهترین سرمایه ای است که در اختیار دارید. بیشتر ما فقط از 10 درصد توان مغزی خود استفاده می کنیم مثل اینکه تنها 30 درصد فضای لاستیکمان را باد زده باشیم شما هم همین جور هستید؟خب تنها اتفاقی که میفتد این است که فقط پولتان را هدر می دهید ! کمی فکر کنید... دیروز از چه میزانی از مغز خود استفاده می کردید؟آیا کارهای متعددی انجام میدادید؟ فکر کنید 100کار انجام دادید. بازهم فکر کنید... چند کار بود که می توانستید به معاون یا دستیاران خود واگذار کنید؟درسته شاید دستیار شما آن کار را دیرتر انجام دهد و شاید اشتباه های بیشتری نیز انجام دهد اما اگر به آن ها اختیار بیشتری بدهید آن کار را بهتر انجام می دهند. شاهدیم که در بسیاری از دفاتر بیشتر کارکنان بیکار نشسته اند!اگر برخی از کارهای خود را به آن ها واگذار کنید قطعا زودتر به هدف خود می رسید البته مدیریت شما هم مهم است و شما فرصتی پیدا می کنید که از ذهنتان بیشتر استفاده کنید. ذهن شما می تواند هر اطلاعاتی را که به آن می دهید ذخیره کند.ذهن شما هرگز پر نمی شود. ذهن به یک عضله شباهت دارد هر چه به آن ورزش بیشتری بدهید قوی تر می شود هر چه بزرگتر شوید بهتر می شود مشروط به آن که به طور مستمر از آن استفاده کنید.چه خوبست که با خواندن کتاب هایی درباره ی شغلتان ذهنتان را باز نگه دارید. ذهن شما مانند یک جریب زمین است.زمین ما به چه چیزهایی نیاز دارد؟ کشت.....کار زیاد.ساعات طولانی کود.....مطالعه کافی مواد ضد آفت.....نظم و انظباط شخصی آبیاری.....تعهد بذر.....اندیشه خوب-ایده های خوب باران.....بخت و اقبال خوش حالا شما مالک و زارع این زمین هستید باید تصمیم بگیرید که می خواهید چه بذری در آن بکارید و بعد از گیاهی که می رویانید مراقبت کنید. در مقاله ای درباره ی مغز می خوانید: "مغز مکانیسم حیرت انگیزی است.اندازه ی آن نصف یک گریپ فروت است. در هر ثانیه می تواند 800مورد را در حافظه خود ثبت کند و به طور متوسط این کار را در 75 سال می تواند انجام دهد و خسته نشود.هر چند ممکن است همه چیزهایی که به مغز می دهیم به یاد نیاوریم اما همه چیز در پرونده ی مغز ثبت می شود. اگر قرار باشد کامپیوتری که بتواند با مغز برابری کند ساخته شود به فضایی به اندازه ی ساختمان "امپایراستیت" نیاز دارد و برای این که کار کند به 100.000.000وات برق احتیاج دارد.هزینه ی تهیه ی آن هم به همین نسبت زیاد است." ذهن ما از کودکی با ما متولد می شود.کسی بابت آن از ما پولی دریافت نکرده است اما آنچه که در ازای آن وجهی نپردازیم دست کم می گیریم و ارزشی قائل نیستیم. پس به خاطر داشته باشید که همکاران زیر نظر شما هم می توانند فکر کنند باید آن ها را تشویق کنید. در این باره به داستانی بر می خوریم: "مرغی از پشت یک تور سیمی دید که آن طرف دیگر دانه ریختند. خواست که به آن سمت برود که به تور بر خورد کرد.مرغ شروع به نوک زدن کرد که این هم بی نتیجه بود.بعد وقتی که خوب نگاه کرد متوجه شد که طول تور بیش از 2m نیست مرغ تور را دور زد و به دانه ها رسید." این داستان به این اشاره دارد که هیچ مانعی نامحدود نیست. 2.همین حالا انجام دهید. وقتی خوب فکر کردید نوبت به عمل می رسد همین حالا انجام دهید.ما اغلب وقتمان را بر سر مسائل جزئی و بی اهمیت هدر میدهیم به طوری که برای تصمیم گیری درباره مسائل مهمتر فرصتی باقی نمی ماند. به این موضوع فکر کنید.به کارهایی که وقت شما را می گیرند. چند کار است که واقعا به وقتی که بررای آن صرف می کنید احتیاج دارد؟در بسیاری از مواقع کارهای شما را همکاران زیر دست شما هم می توانند انجام دهند وقتی مسئولیت ها را تقسیم می کنید فرصتی پیدا می کنید تا به مسائل مهمتر بپردازید.هر چه در این زمینه بیشتر تجربه کنید به مهارت هایتان افزوده می شود. کاری را که همین حالا می توانید بکنید به آینده موکول نکنید.وقتی این اصل را رعایت می کنید دقت کنید که همکاران شما هم از این اصل پیروی کنند بدین گونه کارایی دفتر شما به مقدار فراوان افزایش پیدا می کند. وقتی می گویید کاری را ساعت 9 صبح انجام می دهم دقیقا همین کار را هم می کنید دیگران به شما احترام می گذارند و رفتار شما را الگو قرار میدهند. مهمتر از اینکه چه بگویید و چطور بگویید این است که در زمان مناسب حرفتان را بزنید. کار مهم را همین حالا انجام دهید قبل از اینکه کار به اضطرار بکشد. به ناراحتترین مشتریتان بیندیشید.اغلب اوقات ناراحتی او از یک مورد جزئی شروع شده و اگر با آن به درستی برخورد می کردید ناراحتیش از بین می رفت و او هم چنان بهترین مشتری شما می ماند. 3.سوال کنید و بپرسید می توانید اینگونه میزان تولید و بهره وری خود را افزایش دهید.سوال کردن مانع از بروز اشتباه می شود.سوال بیشتر به این معناست که روی موضوع مورد نظر فکر کردید.حتی در مواقعی که موضوع با کار شما در ارتباط ضعیف است سوال کنید در بسیاری از مواقع راهنمایی می شوید و می توانید از آن به سود خود استفاده کنید.اغلب ایده های خوب این گونه صورت خارجی پیدا می کنند. بسیاری از ایده ها با موفقیت روبه رو نمی شوند.جواب "نه" به این معنا نیست که جواب برای همیشه "نه" است.در واقع در آن لحظه ی به خصوص جواب منفی است شاید چند وقت بعد جواب به بله تبدیل شود.