PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : با اهالی ترجمه



negar92
10-24-2012, 04:01 PM
در این بخش به معرفی اساتید و بزرگان گرانقدر در زمینه ترجمه میپردازیم...



بخش اول: اساتید ترجمه

*دکتر حسین ملانظر



*پروفسور پیتر نیومارک



*دکتر فرزانه فرح زاد



*استاد هوشنگ توانگر



*دکتر محمد شهبا



*دکتر علی خزاعی فر





بخش دوم: بزرگان ترجمه



*سروش حبيبى


*ابوالحسن نجفی



*کریم امامی



*رضا سید حسینی



*نجف دریابندری



*محمد امامی قاضی

negar92
10-24-2012, 04:02 PM
بخش اول: اساتید ترجمه


دکتر حسین ملانظر

http://pnu-club.com/imported/2012/10/1135.jpg





تحصیلات


دیپلم ریاضی، دبیرستان بزرگمهر و دبیرستان مروی تهران، ١۳۵۴–١۳۴٨
كارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی، دانشگاه تهران، ١۳۵٨–١۳۵۴
كارشناسی ارشد آموزش زبان انگلیسی، دانشگاه تربیت مدرس، ١۳٦٩–١۳٦٦
دكترای تخصصی مطالعات ترجمه، دانشگاه واریك، انگلستان، ١۳٨٠–١۳۷۵


عناوین پایان نامه کارشناسی ارشد و رساله دکترا


The Role of Collocation in Translationese, MA Thesis, University of Tarbiat Modaress, ۱۹۹۰
Naturalness in the Translation of Novels from English into Persian. University of Warwick, UK, ۲۰۰۱.


مشاغل اجرايی و علمی


كارشناس مترجم اداره كل مطبوعات و رسانه های خارجی، ١۳٦٦–١۳٦١
كارشناس روابط بین الملل دانشگاه تهران، ١۳٦٩–١۳٦٦
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، ١۳۷۴–١۳۷0
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، از ١۳۷۴
صاحب امتياز و مدیر مسئول مجله علمی پژوهشی مطالعات ترجمه، از تاریخ ١۳٨١
مدیر گروه ترجمه سازمان مطالعه و تدوین كتب درسی علوم انسانی (سمت)، از مهر ١۳٨۲
رئیس مركز پژوهشهای ترجمه از ١۳٨۴
مدیر گروه مترجمی زبان انگلیسی از ١۳٨۵
عضو هیأت تحریریۀ مجلۀ ادبیات تطبیقی دانشگاه آزاد، از سال ١۳٨٦
مرتبه علمی: استادیار پایه ۲٠


علائق پژوهشی


مطالعه هنجارهای فرهنگی ـ اجتماعی در ترجمه
دیرینه شناسی ترجمه به فارسی
ادبیات فارسی در ترجمه
كاربرد رایانه در ترجمه


كارهای پژوهشی منتشر شده

تألیف


اصول و روش ترجمه (تهران: انتشارات سمت، ١۳۷٦، چاپ ششم ١۳٨۳)
حسین ملانظر و دیگران. انگلیسی دامپروری ١، تألیف بخشهای ترجمه و نگارش (تهران: شركت جهاد تحقیقات و آموزش، ١۳۷٩)

ترجمه


National Youth Policy (سیاست جوانان ایران) (ترجمه به انگلیسی) (تهران: دبیرخانه شورای عالی جوانان، ١۳۷٨)
هیلاری پیلكینتون، فرهنگ جوانان روسیه (لندن: روتلیج، ١٩٩۴)؛ ترجمه حسین ملانظر (تهران: سازمان ملی جوانان،١۳٨٠)
كاتالوگ كتابهای منتشره به زبان انگلیسی، انتشارات سروش، ١۳٨١
ترجمه زیر نویس كتاب پوسترهای آقای وزیران (به انگلیسی)، ١۳٨١


ویرایش


دهقان، عبدالباقی، زبان انگلیسی (عمومی)، مؤسسه فرهنگی شریف (وابسته به جهاد دانشگاهی)، ١۳۷١
Iranian Youth Today، دبیرخانه شورای عالی جوانان ریاست جمهوری، ١۳۷٨


مقالات


«شباهت واژه ها در زبانهای فارسی و انگلیسی»، زبان و ادب، مجله دانشكده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی،١٠–٩ (١۳۷٨)، صص ١۴١–١۳۵
'Doublets in Translation' (”ترجمه كلمات قرینه“)، زبان و ادب، مجله دانشكده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی، ١۲ (١۳۷٩)، صص ۷۳–۵٨
«مطالعات ترجمه: فرهنگ، زبان و ادب»، مجله مطالعات ترجمه، ١ (١۳٨۲)، صص ۳٠–۷
«كتابشناسی ترجمه: كتابهای انتشار یافته در ایران»، مجله مطالعات ترجمه، ١ (١۳٨۲)، صص ۷٨–۷١
«وضعیت كنونی آموزش ترجمه در ایران»، مجله مطالعات ترجمه، صص ۲٦–۷
«گزیده ای از منابع و پایگاههای اینترنتی ترجمه»، مجله مطالعات ترجمه، ۳ (١۳٨۲)، ٩۲–۷۷ انگلیسی
«مطالعات ترجمه و موانع آن»، در مجموعه مقالات دو هم اندیشی ترجمه‌شناسی، به كوشش فرزانه فرحزاد (تهران: انتشارات یلداقلم، ١۳٨۳)
«نهضت ترجمه»، مجله مطالعات ترجمه، ٦ (١۳٨۳)، صص ۵۴–۴۳
«راهبردهای همزمان در ترجمه شعر خطاب به مارگریت ــ دنباله»، مقاله مشترك، مجله مطالعات ترجمه، ٩ (١۳٨۴)، صص ۴۳–۲٩
'The Holy Qur'an: Translation and Ideological Presuppositions' (قرآن مجید: ترجمه و پیش فرضهای عقیدتی)، مقاله مشترك، مجله مطالعات ترجمه، ١١ (١۳٨۴)، ۵٩–٦۷


سخنرانی ها و شرکت در همایش ها

سخنرانی های خارج از کشور


'"You" Translated into Persian' در كنفرانس تحصیلات تكمیلی دانشگاه واریك انگلستان، ١٩٩٩
'Cultural Approaches to Translation' كنفرانس ترجمه دانشگاه واریك، انگلستان، جولای ۲٠٠١

سخنرانی های داخل کشور


”Doublets in Translation“، دانشگاه تهران، ١۳۷۳
”Communicative Language Teaching“، اولین سمینار مدرسان زبان جهاد سازندگی در اصفهان، ١۳۷۲
«مشكلات مدرسان زبان در آموزش به شیوه ارتباطی» در دومین سمینار مدرسان زبان جهاد سازندگی در مشهد، ١۳۷۳
«دیدگاه زبان‌شناسی به ترجمه» در دانشكده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی، اردیبهشت ١۳٨0
«ترجمه رمان پس از انقلاب اسلامی: تحلیل هنجارهای فرهنگی ـ اجتماعی ترجمه»، در دانشكده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی، اسفند ١۳٨0
«مطالعات ترجمه و موانع آن»، در اولين هم‌اندیشی ترجمه‌شناسی، دانشگاه علامه طباطبايی، ۱۳۸۲
«نام و حوزه مطالعات ترجمه»، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب، ١۳٨۲
«تغییر لفظ در ترجمه»، دانشگاه امام حسین (ع)، ١۳٨۲
«چشم انداز آینده مطالعات ترجمه»، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز، ١۳٨۳
«حوزه مطالعات ترجمه و چشم انداز آینده آن»، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمین، ١۳٨۴
«Translation Tools» ، دانشگاه علامه طباطبایی، دومین همایش دانشجویان تحصیلات تكمیلی، اسفند ١۳٨۵
«روشهای تحقيق در مطالعات ترجمه»، دانشگاه اصفهان، ١۳٨٦


تجربیات تدریس


كاربرد رایانه در ترجمه
دیرینه شناسی ترجمه در ایران
نظریه های ترجمه
فرهنگ و جامعه شناسی در ترجمه
مدلهای ترجمه
زبان شناسی كاربردی و ترجمه
اصول و روش ترجمه
اصول و مبانی نظری ترجمه
ترجمه متون ادبی
ترجمه متون ساده
ترجمه پیشرفته
ترجمه متون اقتصادی


راهنمایی پایان نامه‌های كارشناسی ارشد در رشته مطالعات ترجمه


فریده شعبانی، Culture-specific Items in Translation، دانشگاه علامه طباطبایی، خرداد ١۳٨۳
سید محمد محقق، The Impact (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=Impact) of Translators' Ideological Presuppositions on the Translation of the Holy Qur'an، دانشگاه علامه طباطبایی، تیر ١۳٨۳
مصطفی كمیلی، Explicitation of Cohesive Markers: A Feature of the Translation Process and Product، دانشگاه علامه طباطبایی، شهریور ١۳٨۳
علیرضا كربلایی حاجی اوغلی، Persian-to-English Translation in Iran after the Islamic Revolution (۱۹۷۹–۱۹۸۹)، دانشگاه علامه طباطبایی، اسفند ١۳٨۳
بهروز كروبی، Uncovering Ideology in Translation: An Ideological Study of Gender Translation، دانشگاه آزاد اسلامی تهران علوم و تحقیقات، اردیبهشت ١۳٨۴
بهنام كلیلی، Translation Vs Localization of Advertising Slogans، دانشگاه علامه طباطبایی، شهریور ١۳٨۴
علی بیكیان، An Evaluation of the Output Quality of Two Prevalent English-Persian Machine Translation Programs: Pars Translator and Padideh Translator، دانشگاه علامه طباطبایی، شهریور ١۳٨۴
مریم وتر، Translation Strategies: A Gender–Based Analysis، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، بهمن ١۳٨۴
یوسف مرادپور، Omission as a Procedure in Subtitling، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، خرداد ١۳٨۵
رباب منتخب،A Survey of Foreignization and Domestication Strategies in English-Persian Literary (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=Literary) Translations، دانشگاه تربیت معلم، شهریور ١۳٨۵
امیر لزگی، Subtitling Norms in Iran، دانشگاه علامه طباطبایی، شهریور ١۳٨۵
محمد رضا حسینی، A Comparative Study of Translation at Colonial and Post-colonial Periods in Iran، دانشگاه علامه طباطبایی، شهریور ١۳٨۵
محمود فارسیانی، A Survey of Orientalist and Religious Approaches in English Translations of Avestan Scriptures، دانشگاه علامه طباطبایی، بهمن ١۳٨۵
گلرخ محمدیان مهر، A Corpus-based Study on Norm-Governed Strategies of Dialogue Translation in Persian Translated Novels. دانشگاه علامه طباطبایی، ١۳٨٦
منصوره عبداللهی، Performability in Persian Translation of English Theatre Texts. دانشگاه علامه طباطبایی، ١۳٨٦
امیر خادم الله، On the Possibility of Having a Natural/Acceptable and Adequate Translation Studies، دانشگاه علامه طباطبایی، ١۳٨٦
لیلا سادات حسینی، Domestication vs. Foreignization Procedures in English-Persian, Persian-English Translation of Novels، دانشگاه علامه طباطبایی، ١۳٨٦
زهرا ثمره، Censorship Strategies and Norms in Translation: A Case Study of Milan ***dera's Novels، دانشگاه علامه طباطبایی، ١۳٨٦
علی کازرونی زند، The Most Common Persian Language Capabilities in Terminology: A case study of terms approved by the Academy of Persian Language and Literature (APLL)، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقيقات، ١۳٨٦
مهسا زارع، Translation of Advertisements in Media ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقيقات، ١۳٨٦
فلورا منوچهری مقدم، Catford’s Shifts in English-Persian Translation of Dialogues in Novels, ، دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۳۸۷.
زهره مصطفوی، Universality of Collocational Clashes in Translation: A Persian Case، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، ۱۳۸۷.
هاجر محمدنيا، Translating Register and Politeness in English-Persian Dubbed Films، دانشگاه شهيد بهشتی، ۱۳۸۷.
همایون محمدشاهی، Professional and Non-professional Translation Processes: A Process-oriented Approach to the Investigation of Translation Problems and Strategies، دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۸۷.

سایر فعالیتهای پژوهشی (مصاحبه، برگزاری همایش، کارگاه، ...)


عضو كمیته انتخاب كتاب دانشكده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، ١۳٨١
عضو هیئت داوری هشتمین دوره انتخاب پایان نامه های دانشجویی كشور، ١۳٨۳
عضو كمیته علمی اولین همایش ملی آموزش زبان انگلیسی برای اهداف ویژه و دانشگاهی (خرداد ١۳٨۴)، سازمان سمت
عضو هیئت علمی مركز پژوهشهای ترجمه، دانشگاه علامه طباطبایی، از ١۳٨۴
برگزاری كارگاه آموزشی ترجمه (یك روزه) در دانشگاه تربیت مدرس، خرداد ١۳٨۵
برگزاری كارگاه آموزشی ترجمه (یك روزه) در دانشگاه آزاد اسلامی (مركز مطالعات و آموزش نیروی انسانی)، تیر ماه ١۳٨۵
برگزاری دومين همايش دانشجويی تحصيلات تکميلی مطالعات ترجمه تحت عنوان 'IT and Translation Tools' در دانشگاه علامه طباطبايی، ١۵–١۴ اسفند ١۳٨۵
عضو کميته برگزارکننده سومين همايش دانشجويی تحصيلات تکميلی مطالعات ترجمه تحت عنوان «همايش مسائل فرهنگى-اجتماعى در ترجمه»، دانشگاه شهيد بهشتى، خرداد ٨٦
برگزاری اولين کارگاه آموزشی ترجمه (یك روزه) در پژوهشکده بين المللی نور، مرکز جهانی علوم اسلامی، آبان ١۳٨٦
برگزاری دومين کارگاه آموزشی ترجمه (یك روزه) در پژوهشکده بين المللی نور، مرکز جهانی علوم اسلامی قم، اسفند ١۳٨٦
اجرای طرح تدوین برنامه دكتری مطالعات ترجمه ٨٦–١۳٨۵
طراحی و راه اندازی مرکز پژوهشهای ترجمه ١۳٨۷–١۳٨۲
مصاحبه با روزنامۀ ایران، "رگ فرهنگ زیر تیغ مترجم"، دی ١۳٨٦
مصاحبه با روزنامۀ ایران، "وفاداری در ترجمه شوخی‌ای بیش نیست!"، مهر ١۳٨۷.

negar92
10-24-2012, 04:04 PM
گفت وگو با دكتر حسین ملانظر

رشته مطالعات ترجمه به دلیل ماهیت بین رشته ای خود ابزارهای كارآمدی جهت فهم و تفسیر وقایع فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی پیرامونمان به دست می دهد. شاید نوبت آن رسیده است اتفاقات مهم اجتماعی- سیاسی را از دیدگاه ترجمه و تعامل این حوزه ها با یكدیگر بررسی و تحلیل كنیم. به همین منظور با دكتر حسین ملانظر، استاد مطالعات ترجمه دانشگاه علامه طباطبایی به گفت وگو نشستیم.

وی را به واسطه مدیرمسئولی مجله مطالعات ترجمه، رئیس گروه ترجمه انتشارات سمت و تاسیس مركز پژوهش های ترجمه می توان یكی از پیشگامان حوزه «مطالعات ترجمه» در ایران برشمرد.


آیا می توان گفت كه مطالعات ترجمه ماهیتاً پدیده ای پست مدرن است، به این معنی كه متعاقب نیازهای دهكده جهانی و دنیایی كه به سمت كوچك تر شدن پیش می رود شكل گرفته است؟

یكی از ویژگی های پست مدرن بودن چندگانگی و تكثر آن است، این چندگانگی در طبیعت ترجمه وجود دارد. تئوری ترجمه هم قطعیت گرا نیست. نباید منتظر یك تئوری ترجمه واحد بود كه با آن بتوان ترجمه را به راحتی توضیح داد. به همین دلیل است كه بد قلق ترین موضوع در زبان شناسی، مطالعات ادبی، فلسفه و آموزش زبان، ترجمه است. چراكه قطعیت گرا نیست و نمی توان مرز مشخصی برایش گذاشت. از این جهت پست مدرن است یعنی یك شكل و یكدست نیست. به نوعی عدم تعین و عدم قطعیت در خود دارد. مثل یك صخره مرجانی چند وجهی است و نمی توان برایش ابعادی گذاشت. دنیای پست مدرن هم دنیایی نامشخص و مبهم است كه نمی توان تعریفش كرد و برایش قانون گذاشت.


همان طور كه نظام سرمایه داری، اقتصاد جهانی را به سمت و سوی خاصی هدایت می كند گفته می شود كه رشته مطالعات ترجمه هم یكی از پیامدهای سرمایه داری جهانی است. آیا به نظر شما مطالعات ترجمه یك ترفند جدید پسااستعماری است؟

ترجمه خاصیتی دارد كه هر جریانی می تواند آن را به سمت و سویی خاص بكشاند. احتمالاً مطالعات ترجمه هم همین حالت را دارد و ممكن است در خدمت یك ایدئولوژی، مذهب یا سیاست قرار بگیرد. نمی شود منكر شد كه مطالعات ترجمه می تواند در خدمت مثلاً فمینیزم باشد، به این صورت كه تئوری های فمینیزم از طریق چارچوب های مطالعات ترجمه مطرح شود و بی سر و صدا در جوامع مختلف جا بیفتد.


وقایع اجتماعی- سیاسی تا چه میزان، مطالعات ترجمه را تحت الشعاع قرار می دهد به عنوان مثال آیا واقعه ۱۱ سپتامبر تغییری در روند ترجمه ها ایجاد كرد به طوری كه تاثیرگذار در تئوری های ترجمه باشد؟

به نظر می رسد در دو زمینه تغییراتی حاصل شده است، یكی نیاز به زبان های كشورهای اسلامی مثل پشتو، فارسی، عربی، اردو، كردی و سایر زبان های مسلمانان بیشتر شد. تعداد زیادی از مترجمان این زبان ها در وزارت دفاع امریكا استخدام شده اند و این زبان ها آموزش داده می شوند. دوم اینكه بحث دستكاری در ترجمه به نفع یك ایدئولوژی رواج پیدا كرده، به وضوح ملموس است كه ترجمه در خدمت اهداف استكباری ابرقدرت ها قرار گرفته است. یعنی اینكه این قدرت ها موقعیت و بافت خاصی ایجاد می كنند كه ترجمه را به خدمت خود درآورده و جهان سوم و مسلمانان را تحت فشار قرار دهند. همه این ها در تئوری ترجمه تاثیرگذار بوده است. زندانیان متعددی كه از افغانستان و عراق به اسارت گرفته شدند، مهاجرانی كه از این كشورها به كشورهای غربی فرار كردند، سربازهای انگلیسی و امریكایی كه در عراق و افغانستان هستند، همه نیاز به ترجمه كتبی و شفاهی را بیشتر كردند. در نتیجه نگاه غرب به اسلام دقیق تر شده چون در صد سال اخیر بیشتر از انگلیسی به این زبان ها ترجمه می شد، حالادوره ای پیش آمده كه جریان برعكس شده است.


آیا ترجمه قابل سیاستگذاری است؟

نكته این است كه جهان سوم آرام آرام درك كرده كه در تئوری ترجمه بحث وفاداری از نظر غربی ها یك شوخی بیش نیست لذا سراغ بحث های ایدئولوژی، دستكاری و سانسور می رود تا شناخت و شفافیت بیشتری نسبت به بحث های فرهنگی پیدا كند. به نظر می رسد تحولاتی كه در پی ۱۱ سپتامبر پیش آمده باعث باز شدن چشمان مسلمانان شده كه موج را علیه غربی ها و اسرائیل برمی گرداند. نمود آن در ترجمه این است كه فهمیدیم در مطالب ترجمه شده ممكن است تغییرات زیادی داده شود، فهمیدیم كه بحث بومی سازی، دستكاری، سانسور و «دروازه بانی خبر» داریم. بسیاری از مسائل به اسم ترجمه حذف و بسیاری از پاراگراف ها سانسور می شوند با این هدف كه جهان سوم را كانالیزه كنند. جهان سوم این را درك می كند و می فهمد كه مطالبش تحریف می شود.


این مسئله می تواند زمینه ای برای بسط تئوری ترجمه جهان سوم یا تئوری ترجمه خاورمیانه باشد؟

به نظر می رسد جنبه هایی از مطالعات ترجمه می تواند توسط خاورمیانه بسط پیدا كند. مثلاً در مطالعات ترجمه بحث چندانی درباره نهضت ترجمه نمی بینید. نهضت ترجمه مفهومی است كه در خاورمیانه رشد كرده و غربی ها خیلی راجع به آن صحبت نمی كنند. این می تواند یكی از جنبه های خاص مطالعات ترجمه در شرق باشد. این تئوری، تئوری شرق است و می توان آن را نهضت ترجمه شرق نامید.


می توان امیدوار بود كه به عنوان یكی از اهداف كلان در این رشته شاهد پیدایش تئوری خاص مباحث مطالعات ترجمه در ایران باشیم كه بشود آن را «مطالعات ترجمه ایرانی» نامید؟

این منوط به این است كه در جنبه های مختلف مسائل ترجمه در ایران تحقیقات زیادی صورت بگیرد. چون به لحاظ تاریخی خاص هستیم می توانیم تئوری ترجمه ایرانی داشته باشیم. مثلاً گونه های ادبی كه از طریق ترجمه به ایران منتقل شده، تاثیر ترجمه بر زبان فارسی، تاثیر ترجمه بر روشنفكری ایرانی مباحثی است كه می توانند در این رابطه مطرح شوند. مثلاً اگر بخواهیم ببینیم زنان ایرانی چگونه ترجمه می كنند یا به عبارتی بخواهیم تئوری ترجمه برای زنان ایران داشته باشیم، تحقیقات است كه منجر به این تئوری ها می شود.


طبق یك نظر، در ورای خوانش ها و گفتمان های مختلف خواه ناخواه یك ایدئولوژی نهفته است. آیا مترجم می تواند فارغ از ایدئولوژی و كاملاً عینی به ترجمه نگاه كند؟

تئوریسین های ترجمه در این مورد خیلی بحث كرده اند و چند نظر وجود دارد. نظر آنتونی پیم این است كه مترجمان می توانند در یك فضای بین فرهنگی به عنوان فضای بی طرف زندگی كنند. برخلاف وی نظر ماریا تیموكزو این است كه مترجم تنها می تواند یك موضع داشته باشد. بنده نظرم این است كه هر دو درست می گویند، بسیاری از مترجمان در فضایی بین فرهنگی، جایی كه مخلوطی از دو فرهنگ وجود دارد زندگی می كنند. آنها در این فضا می توانند بدون موضع یا به قول هومی بابا «درمیان» باشند. از طرفی بسیاری از مترجمان هم موضع خاصی دارند.


در مبحث مترجمان بدون مرز به نظر می رسد استراتژی های زبانی كه مترجم با توجه به زبان سوم یا زبان جهانی اتخاذ می كند به خشك كردن یا گرفتن مزه و شیرینی زبان منجر می شود. نظر شما چیست؟

یكی از زیان های ترجمه همین است كه شما اشاره می كنید. متن اصلی تنوع و رنگ و بوی زیادی دارد. این مسئله به ویژه در مورد متون ادبی صادق است كه اصولاً زیبایی شان به فرهنگ مداری، استعاره، ایهام، تصویرسازی و ارائه های ادبی آنهاست كه در ترجمه از تنوعشان كاسته می شود. این بخاطر «ساده سازی» یا «استانداردسازی» است كه از جهانی های ترجمه هستند.



مهدی مشایخی‎/ هدی زمانی
منبع: روزنامه ایران

negar92
10-24-2012, 04:05 PM
گفت و گو با دکتر حسین ملانظر پیرامون مسائل و مصائب ترجمه: رگ فرهنگ زیر تیغ مترجم




رشته مطالعات ترجمه كه عمری بیش از ۳۰-۲۰ سال در جهان ندارد در ایران نورسیده ای ۶-۵ ساله است كه تأكید ویژه ای بر «فرهنگ» دارد. دكتر حسین ملانظر از دانش آموختگان این رشته از دانشگاه واریك انگلستان است. وی اكنون مدیر گروه مترجمی زبان انگلیسی دانشگاه علامه طباطبایی و صاحب امتیاز و مدیر مسئول فصلنامه علمی- پژوهشی «مطالعات ترجمه» است. «اصول و روش ترجمه» ازجمله آثار مشهور اوست كه به عنوان كتاب درسی در دانشگاه ها تدریس می شود.در حال حاضر، دكتر ملانظر طرح «مركز پژوهش های ترجمه» را در دست اجرا دارد. با وی پیرامون این طرح و مسائل و مصائب ترجمه در ایران به گفت و گو نشستیم كه می خوانید:


جناب دكتر ملانظر، می خواهیم بحث را با ارائه «مفهوم نهضت ترجمه» آغاز كنید.

از «اوج گیری حركت ترجمه» به مثابه نهضت ترجمه یاد می شود.
در دوره هایی یك جامعه «به شدت» علاقه و نیاز به ترجمه پیدا می كند كه عموماً این دوره ها با تماس های علمی - فرهنگی همراه می شود. نهضت ترجمه به خودی خود اهمیتی ندارد. دلیل اهمیت آن، از این امر ناشی می شود كه پس از نهضت ترجمه دانش، علم و فرهنگی دیگر به طور وسیعی بومی می شود و تحت سیطره دانشمندان آن جامعه قرار می گیرد.

در تاریخ در چه دوره هایی شاهد نهضت ترجمه بوده ایم و چه كشورهایی متولی این نهضت ها بوده اند؟

در چند دوره تاریخی در جهان نهضت ترجمه را شاهد بوده ایم، یك دوره مربوط به زمانی می شود كه در ایران با تأسیس دانشگاه جندی شاپور همراه بوده است. در زمان ساسانیان، نسطوریان سریانی زبان و هندی ها در مركزی علمی به نام گندی شاپور در خوزستان گردآمدند و با ترجمه متون مختلف و شدت یافتن كار ترجمه توسط این دانشمندان نهضت ترجمه ای شكل گرفت. بعدها در دوره اسلامی عباسیان تحت تأثیر جندی شاپور و با الگوبرداری از آن نهضت ترجمه بغداد را ایجاد كردند. تحت تأثیر همین جریان بود كه دانش یونان و هند به ایران انتقال یافت. اما بعد از شكست صلیبیون در جنگ های صلیبی این جریان انتقال دانش وارونه شده و به اروپا سرازیر می شود. در جریان این شكست اروپائیان متوجه می شوند كه به لحاظ علمی از مسلمانان عقب هستند. بنابراین دست به ترجمه آثار مسلمانان می زنند. بدین ترتیب پس از خاموش شدن نهضت ترجمه بغداد، اسپانیا متولی انتقال دانش از كشورهای اسلامی به اروپا می شود. به تدریج اروپا از طریق نهضت ترجمه اسپانیا، نهضت علمی - فرهنگی وسیعی را پیش می برد كه دو- سه قرن ادامه پیدا می كند و منجر به رنسانس اروپا می شود. البته یك نهضت ترجمه هم در چین داشته ایم. در دوره اخیر، حركتی را كه در دوره قاجاریه در پی ارتباط با غرب صورت گرفت و با تحول و اوج گیری در ترجمه همراه بود نیز نهضت ترجمه نامیده اند.

قاعدتاً در هر دوره و زمانی ما شاهد كارهای ترجمه ای هستیم اما شما فرمودید زمانی كه حركت ترجمه در یك جامعه «شدت» و «اوج» پیدا می كند، از آن به نهضت ترجمه تعبیر می شود. حال می خواهیم بدانیم شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و عللی كه باعث این اوج گیری می شود، چیست؟

«تماس های فرهنگی» می تواند یكی از علت های اوج گیری حركت ترجمه در یك جامعه باشد.
در دوره هایی «اعتقادات» حاكم درآن جامعه باعث این اوج گیری در حركت ترجمه می شد. به عنوان مثال در دوره ساسانیان حركت ترجمه از این اعتقاد نشأت می گرفت كه علم از طریق زرتشت به انسان منتقل شده است و پس از حمله اسكندر، نوادگان اسكندر كه سلوكیان بودند، علم را از چنگ ایرانیان درآوردند و به یونان و مقدونیه بردند. ساسانیان كه زرتشتی بودند بر پایه این اعتقاد خود، سعی بر این داشتند كه این علمی را كه از آنان ربوده و در دنیا پراكنده شده است دوباره در گنجینه خود در اوستا گردآورند و از این رو دست به ترجمه می زدند. در دوره اسلامی با این اعتقاد كه بر هر مسلمان واجب است كه به دنبال علم برود، به دنبال جمع آوری و ترجمه دانش بودند.
سومین علت اوج گیری در حركت ترجمه، «حامیان ترجمه» هستند. مثلاً خانواده برمكیان كه پرورده دو فرهنگ یونان و هند بودند، با نفوذی كه بر خلیفه عباسی داشتند او را به این مسیر هدایت كردند كه قدرت را با دانش تلفیق كند و بدین منظور علم و دانش را از جاهای دیگر می گرفتند و دست به ترجمه آن می زدند.
«تقابل اسلام با ادیان مسیحی و كلیمی» یكی از دلایلی است كه برای اوج گیری حركت ترجمه در بغداد ذكر می شود. مسلمانان در این دوره سعی می كردند با ترجمه كتاب های فلسفی و منطقی به دانش و استدلالی دست پیدا كنند تا بتوانند در برابر دیگر ادیان ادله و منطق كافی و قوی اقامه كنند. یكی از دلایلی كه عباسیان به ترجمه روی آوردند این بود كه عباسیان با رومیان در جنگ بودند و برای مقابله فرهنگی با روم كتاب های یونانی را از سرزمین های رومی می آوردند و ترجمه می كردند. چرا كه سیطره بر دانش و دراختیار داشتن علم به آنان در مقابل مخالفانشان ابزار استدلالی می داد و موجب قدرت آنان می شد. در دوره قاجاریه تماس با غرب و شكست ما از روسیه موجب یأس فلسفی شدید بین روشنفكران شد و آنان تنها راه چاره را در به دست آوردن دانش، فناوری و فرهنگ غربی از راه ترجمه دانستند.
گاهی «نیاز» فرهنگی - علمی یك جامعه آن را به سمت ترجمه هدایت می كند. مثلاً در دوره قاجاریه تماس ما با غرب باعث ایجاد نوعی نیاز شد و این نیاز ما را به سوی ترجمه سوق داد. اما نكته اینجا است كه گاهی یك نیاز واقعی است و گاهی نیاز، نیازی كاذب است كه از سوی دیگران این نیاز برای جامعه ای طراحی و ساخته و برنامه ریزی می شود. به نظر می رسد در دوره قاجاریه، نیازی كه به ترجمه احساس می شد صرفاً درونی و بومی نبود بلكه یك احساس نیازی را نیز غرب بر ما تحمیل می كرد.
بنابراین اگر بخواهم فهرست وار برخی علل اوج گیری ترجمه را كه منتهی به نهضت ترجمه می شود برشمارم، این موارد است:
۱- نیاز، ۲- اعتقادات، ۳- بستر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی حاكم، ۴- حامیان ترجمه، ۵- تماس و ارتباطات فرهنگی، دینی، ۶- دست یافتن به قدرت از طریق دراختیار گرفتن دانش.

عصر طلایی ترجمه در ایران مربوط به چه دوره ای است؟ خیلی ها معتقدند این اوج گیری در دوره ساسانیه اتفاق افتاد.

خیر. به نظر می رسد كه دوره نهضت بغداد عظیم تر و طولانی تر بوده است. نهضت ترجمه بغداد نزدیك به ۳۵۰ سال طول كشید در حالی كه نهضت ترجمه دوره ساسانی حدود ۱۰۰ سال دوام داشته است و حجم ترجمه ای هم كه در این دوره انجام شده بسیار كمتر بوده است. در این رابطه سه عامل محوری را باید در نظر داشت: ابتدا مدت زمانی كه حركت ترجمه جریان داشته و سپس حجم مطالبی كه مورد ترجمه قرار گرفته و سوم نوع مطالبی كه ترجمه شده است. باید كتاب های بنیادین و مطالب اساسی و ضروری مورد توجه قرار گیرد تا به حساب نهضت ترجمه گذاشته شود. اما اگر هزاران هزار كتاب و مطالب بی اثر ترجمه شود كه تأثیرگذار و جریان ساز در فرهنگ و علم جامعه نباشد نمی توان آن را نهضت ترجمه به شمار آورد.

به این اعتبار، می توان «نهضت ترجمه» را مقدمه ای برای «نهضت تولید علم» دانست؟

بله، قطعاً ترجمه می تواند مقدمه ای برای تولید علم باشد. در واقع با ترجمه ما پا روی داشته های دیگران می گذاریم. داشته های دیگران می تواند پله هایی برای رشد و تولید علم بومی ما باشد. دستیابی به علم و دانش و گنجینه معنوی دیگران می تواند مقدمه ای برای تولید داخلی باشد. از طریق ترجمه و انتقال این دانش می توان آمادگی اولیه را حاصل كرد. البته نباید تنها به انتقال این دانش و علم اكتفا كرد و آنها را در فضای فكری خود خام نگه داشت.

پس از انتقال علم و دانش، چگونه می توان آن را بومی كرد برای ما تولید علم به زبان فارسی چه ضرورتی دارد؟

آنگاه كه به تولید علم برسیم می توان گفت كه به علم بومی دست یافته ایم. با ترجمه تنها می توان مواد خام را به دست آورد. پرورش و قوام آن براساس حال و هوا و بستر فكری- فرهنگی جامعه بر عهده دانشمندان جامعه ماست.

آیا اكنون برای جامعه علمی- فرهنگی ما لزوم نهضت ترجمه احساس می شود؟

هیچ جامعه ای در هیچ زمانی از نهضت ترجمه بی نیاز نیست. در مورد جامعه ما نیز این امر صادق است. نهضت ترجمه ما در دوره قاجاریه ناقص و ناتمام بود. بعد از انقلاب اسلامی ما این نهضت را دوباره پی گرفته ایم.

اهمیت «زبان» در تولید علم و دانش چیست؟ به نظر می رسد تا ما نتوانیم دانش و علمی را به زبان خود درك كنیم و با آن زبان فكر كنیم و درباره آن به زبان خود حرف بزنیم و پیرامون آن دانش، مفهوم سازی كنیم به تولید آن علم و دانش خاص نرسیده ایم و آن را بومی نكرده ایم. در واقع می خواهیم به ارتباط عمیق «فكر» و «زبان» اشاره كنید.

اتفاقاً من می خواهم بگویم كه بسیاری از مواقع ما با درك یك علم به زبان اصلی آن، به موفقیت رسیده ایم. گاهی یك علم یا دانش در بستر زبانی خودش بهتر درك و فهم می شود یا بعضی از علوم كه بسیار تخصصی هستند شاید نیازی نباشد كه برای جامعه فارسی زبان و برای عموم ترجمه شود. اما در این صورت آن علم خیلی محدود خواهد شد و آسیب جدی تری كه در پی خواهد داشت، عدم رشد زبان فارسی و به حاشیه رانده شدن آن در جامعه علمی و آكادمیك خواهد بود. شاید دلیل كسانی هم كه از یادگیری علم و دانش به همان زبان اصلی و تولید شده اش، دفاع می كنند این باشد كه در ترجمه ممكن است به دلیل نقص ترجمه و جداشدن از «بافت» Context (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=Context) بدفهمی ایجاد شود. به همین دلیل از این كه «علم ترجمه نشود» دفاع می كنند. اما این دفاع باعث می شود كه آن علم در انحصار دانشمندان همان علم باقی بماند و بومی نشود.

ترجمه تا چه حد ظرفیت فرهنگ سازی را دارد؟

فرهنگ سازی یكی از وظایف ترجمه است. خیلی از ملت ها فرهنگ خود را بر ترجمه استوار می كنند و به این اعتبار بر فرهنگ وارداتی تكیه دارند. ترجمه می تواند در خدمت سایر علوم هم باشد. از دو كانال و مسیر می توان به پیشرفت علم و دانش دست یافت. هم می توان علم را از بیرون وارد كرد و هم این كه آن را در درون تولید كرد. ترجمه می تواند در خدمت هردو كانال قرار گیرد.
برای نقش فرهنگ ساز ترجمه نمونه ای عرض كنم؛ بین سال های ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۵ با حمایت های مالی انتشارات فرانكلین در ایران، بیش از یك هزار عنوان كتاب ترجمه و منتشر شد. چندین ناشر از انتشارات فرانكلین پول می گرفتند تا كتاب های موردنظر را ترجمه كنند(!) پیش از آن، انجمن دوستی ایران و روسیه چنین وظیفه ای را برای خود احساس می كرد(!!) در واقع در این مقاطع عوامل خارجی به سود خود از این طریق می خواستند نبض فرهنگی- علمی جامعه ما را به دست گیرند. این نمونه ای از اهمیت و نقش ترجمه در شكل دهی فضای فكری- فرهنگی یك جامعه است. در واقع این «گزینش» در ترجمه است كه چنین قدرت شكل دهی به آن می دهد.

هدف و سیاستگذاری رشته «مطالعات ترجمه» چیست؟

رشته «مطالعات ترجمه» با تأكید ویژه ای بر فرهنگ، تأثیرات ترجمه، بحث های فرهنگ تطبیقی و زمینه های فرهنگ سازی از طریق ترجمه را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. به عنوان مثال این كه فرایند و فرآورده های ترجمه چیست و ترجمه چه ارتباطی با سایر علوم دارد. «رشته مطالعات ترجمه» در جهان عمری بیش از ۳۰-۲۰ سال ندارد و در ایران بسیار نوپا است. در چندسال اخیر ما سعی كرده ایم در دانشگاه ترجمه را از زبان و ادبیات خارجی جدا كنیم و با بخشیدن هویتی مستقل به آن و با تأكید بر فرهنگ، رشته ترجمه را به دانش «مطالعات ترجمه» نزدیك تر كنیم.

در مثالی كه ذكر كردید این نكته را متذكر شدید كه گزینش اثر برای ترجمه است كه قدرت فرهنگ سازی را در خود نهفته دارد. به این اعتبار، این رصد بر عهده چه كسی یا چه نهادی است كه اثر خوب از بد یا تفكر مفید را از مضر تشخیص دهد؟

بی شك بخش اعظمی از این امر به «تعهد مترجم» برمی گردد. البته ناشران، مراكز پژوهشی و نهادهای نظارتی هم در این گزینش ها بی تأثیر نیستند. مترجم باید به این امر آگاه باشد كه با این گزینش خود، تفكر و دانش و فرهنگی را به جامعه خود وارد می كند به این اعتبار باید اصیل ترین، بنیادی ترین و جدیدترین آثار را گزینش كند. اگر مترجم به نقش خود در این انتقال دانش و به اهمیت كارش در بسترسازی جامعه آگاه باشد قطعاً دقیق تر و با حساسیت بیشتری این انتخاب را انجام می دهد.

شما به نقش مراكز پژوهشی و نهادهای نظارتی هم اشاره كردید. اگر چنین رصد و گزینش و یا حتی سفارش ترجمه ای از سوی چنین مراكزی انجام شود، آیا ممكن نیست كه مورد این اتهام قرارگیرند كه اعمال سلیقه و سانسور از سوی آنها انجام می شود؟

به هرحال ترجمه یكی از عوامل تأثیرگذار در ساخت فرهنگ یك جامعه است. بنابراین متولیان فرهنگی كشور حتماً باید ناظر و هدایت كننده باشند. اما این نظارت و هدایت نباید به گونه ای باشد كه جلوی ورود فكر و اندیشه ای گرفته شود. این سازمان ها علاوه بر ورود باید بر خروج فكر و فرهنگ داخلی هم نظارت و برنامه ریزی داشته باشند كه این بازنمایی فكر و اندیشه و چهره داخلی نیز از كانال مترجم و ترجمه آثار داخلی برای كشورهای دیگر انجام می شود.

آیا در حال حاضر مركز سازمان یافته ای داریم كه با رصد آخرین دستاوردهای جهانی، نیاز جامعه را بسنجد و بر آن اساس، برای ترجمه آثار برنامه ریزی كند؟

ما طرحی را با نام «مركز پژوهش های ترجمه» ارائه كردیم كه اكنون در مراحل پایانی اجرایی شدن است. این مركز علاوه بر پرورش مترجم متخصص و حرفه ای و گرفتن سفارش ترجمه از مراكز پژوهشی در بخشی مجزا به «سیاستگذاری در ترجمه» می پردازد. این مركز علاوه بر این كه گروهی از متخصصان و صاحبنظران را به منظور مشاور به كار خواهدگرفت از مشاوره سازمان های پژوهشی و سفارشات آنان نیز استقبال می كند. وقتی یك مركز پژوهشی یا یك دانشگاه كتابی را برای ترجمه به «مركز پژوهش های ترجمه» سفارش می كند حتماً نیاز جامعه و لزوم ترجمه آن اثر را سنجیده است و این مركز با اعتماد به آن انتخاب اثر را به سفارش آنان توسط متخصصانی كه زیر نظر همین مركز آموزش دیده اند، ترجمه خواهدكرد. هدف ما از این طرح، ساماندهی به امر ترجمه علاوه بر افزایش در دقت و صحت ترجمه بوده است. در این مركز «بانك اطلاعات ترجمه» خواهیم داشت و از این طریق از ترجمه های تكراری و غیرضروری و آثار دسته چندم خودداری خواهدشد.
در مجموع این مركز سه هدف اساسی را دنبال می كند: اول: ترجمه و ویراستاری اثر (یعنی خدمات ترجمه)، دوم: تحقیق در ترجمه، سوم: آموزش های كوتاه مدت ترجمه تخصصی.

آیا این مركز این دغدغه را هم دارد كه آثار برجسته فارسی از جمله كتاب های برگزیده سال جمهوری اسلامی و... را به زبان های دیگر ترجمه كند؟

بله، این مورد هم در سیاستگذاری های ما در نظر گرفته شده است. البته بستگی به این امر هم دارد كه مراكز مختلف تا چه حد این كتاب ها را به «مركز پژوهش های ترجمه» سفارش دهند. مثلاً ارشاد به این مركز سفارش دهد كه ۲۰ عنوان كتاب برگزیده سال به چهار یا پنج زبان در این مركز ترجمه شود. بودجه این كار از سوی وزارت ارشاد تأمین شود، نیروی متخصص و كار هدفمند و دقیق و صحیح از جانب این مركز انجام خواهد شد.

«سیاست ایجاد نیاز» یكی از استراتژی هایی است كه غرب برای انتقال فرهنگ خود به دیگر كشورها به كار می گیرد. و این امر را با بسترسازی تبلیغاتی پیش می برد. ما چرا این احساس نیاز را در بیرون از مرزها برای فرهنگ و علم خود ایجاد نمی كنیم. یكی از راه ها همین ترجمه علم و دانش و هنر خود به زبان آنان است. وقتی این آشنایی صورت گیرد نیاز را هم در پی خواهد داشت. آیا در این زمینه تاكنون ضعیف عمل نكرده ایم؟

نكته ای كه اشاره كردید، درست است. گاهی ما این نیاز را در خارج از كشور تولید نمی كنیم و قبول دارم كه در این زمینه كوتاهی می شود. با یك برنامه ریزی هدفمند «مركز پژوهش های ترجمه» می تواند این كمبود را جبران كند. البته ناگفته نماند كه در برخی از موضوع ها مثل موضوع های دینی- مذهبی این نیاز وجود دارد و ما هم متقابلاً در عرضه كارها كوتاهی نكرده ایم. در چند ماه گذشته، ستاد انقلاب فرهنگی با حمایت های وزارت ارشاد طرح «حمایت از ترجمه در خارج» را تصویب كرد و مركزی هم مسئول اجرایی شدن این طرح شد. اتفاقاً این نیاز در شرایط ما بیش از هر زمان دیگری است. اكنون ما نوع فكری را به دنیا القا می كنیم كه همین امر باعث می شود در دیگران این حس نیاز برای شناخت فكر و فرهنگ ما ایجاد شود. الگوی حكومتی ای را ارائه كرده ایم كه جهان خواهان شناخت آن است. همه اینها در خارج ایجاد اشتیاق و نیاز می كند و ما هم باید از طریق ترجمه پاسخگوی این اشتیاق ها باشیم. هرچند كه كارهایی انجام شده اما متمركز نبوده است. به همین دلیل الآن شما احساس می كنید در عرضه فكر و فرهنگ خودمان چندان قوی عمل نكرده ایم.

ما مشكل مترجم تخصصی نداریم؟ یعنی دانشجویان مترجمی ما در طی تحصیلات آكادمیك خود قابلیت ترجمه تخصصی را پیدا می كنند؟

البته سال ها بود كه سیستم آموزش مترجم در ایران دچار نقص بود و دانشجویان مترجمی اغلب ترجمه ادبیات خارجی را می آموختند و كسی صحبت از ترجمه مهندسی، ترجمه فلسفی، ترجمه مذهبی و... نمی كرد. بنابراین اكثر مترجمان بر طبق علایق و ممارست خودشان به مهارت ترجمه تخصصی دست می یافتند. اما اكنون آموزش ترجمه در دانشگاه ها متحول شده و آموزش ترجمه تخصصی نیز كم كم جزو دروس آموزشی قرار می گیرند. هرچند كه «مركز پژوهش های ترجمه» اساساً برای پرورش مترجمان تخصصی پی ریزی شده است.
از این نكته هم نباید غافل شد كه اگر مترجمان درآمد مناسبی داشته باشند قطعاً به سمت تخصصی تر شدن هدایت می شوند. اما اگر مترجمی نتواند از این راه تأمین مالی شود، ممكن است با نخستین پیشنهاد در هر حیطه ای دست به ترجمه بزند كه این مترجم را از تخصصی شدن دور نگه می دارد.


لیدا فخری
منبع: روزنامه ایران

negar92
10-24-2012, 04:05 PM
گفت و گو با دكتر حسین ملانظر، مدیر گروه مترجمی زبان انگلیسی دانشگاه علامه طباطبایی و مدیر مركز پژوهش های ترجمه ایران درباره تفاوت های ترجمه ها، ترجمه در ژانرهای مختلف و نیاز جامعه به اشكال گوناگون ترجمه در زمان های مختلف.


تماس فرهنگی و توجه به ذائقه مخاطب، دو قطب اصلی ترجمه



آغاز نهضت جدید ترجمه در ایران همزمان با تجدد ادبی و بازگشت گروه تحصیل كرده ها به وطن است. این ترجمه ها همراه با اقتباس هایی آغاز می شود كه بیشتر در جهت ایرانی كردن آن آثار است تا انتقال مفاهیم. به عقیده شما این شروع ناموفق چه تأثیری در شكل گیری و خط سیر ترجمه در ایران داشته است؟

ما در تقسیم بندی خود، رواج ترجمه در ایران را به دو دوره قبل و بعد از اسلام تقسیم می كنیم. قبل از اسلام در دوره ساسانیان و بعد از آن در دوره عباسیان نیز نمونه های متعددی وجود داشته است. پس از آن یک موج ترجمه از زبان عربی به زبان لاتین به وجود می آید و بعد در دوره معاصر هم یک نهضت ترجمه شكل می گیرد كه به آن اشاره كردید. در بررسی همه اینها، توجه به این نكته ضروری است كه این نهضت همیشه در زمانی به وجود آمده كه ملت یا كشوری به تبادل فرهنگی و سرمایه گذاری در این زمینه نیاز پیدا كرده است. به طور مثال در نهضت ترجمه دوره قاجار كه مورد سؤال شما است، شرایط فرهنگی و اجتماعی به گونه ای بود كه كشور نیاز شدیدی به تبادلات فرهنگ، ادب و هنر پیدا كرد و روشنفكران نسبت به آنچه در دیگر كشورها اتفاق می افتاد احساس عقب ماندگی كردند. پس صرف احساس نیاز و تمایل به پیشرفت، زمینه تماس با فرهنگ های دیگر و... ماهیت این حركت شد و سعی كردند خلئی را كه در جامعه وجود دارد پر كنند. اما اینكه آیا ترجمه در آن دوره نصفه نیمه بوده، اقتباسی بوده، اصلاً آیا برای رفع آن نیازی كه اشاره كردیم، كفایت می كرده یا خیر، بحثی جدا و بسیار طولانی است. آنچه مهم است این است كه با توجه به ملاحظات جامعه، روشنفكران یا كسانی كه سواد این كار را داشتند ترجیح دادند اقتباس را انتخاب كنند.

امروز بسیاری از منتقدان بر این باورند كه این انتخاب و گزینه، بسیار درست بوده است. این ساده سازی به برقراری ارتباط بهتر و سریع تر مردم با آثار كمک مؤثری كرد. حتی برای این ارتباط موفق مترجم ها گاه شرح و تفسیر خود را هم ضمیمه كار می كردند. این را هم تأكید می كنم كه معلوم نیست عدم موفقیت، یا رشد كند و نیمه كاره ترجمه تماماً به علت اقتباس ها بوده باشد، ممكن است دلایل دیگری مثل كمبود امكانات چاپ و تكثیر، و هجوم محصولات فرهنگی وارداتی وجود داشته باشد. اصولاً ما در ایران همیشه نصفه نیمه به سمت غرب می رویم؛ نه خیلی به سمت آن می رویم و نه خیلی غرب زده هستیم. به همین دلیل نهضت ترجمه ما هنوز نصفه نیمه مانده است! گویا این دوره 150 ساله از تجدد و قاجار تاكنون به اتمام نرسیده و ما در زمینه علمی، فرهنگی و ادبی، هنوز داریم می رویم كه به غرب برسیم.

در میان این احساس نیاز به تبادلات فرهنگی، چه اتفاقی می افتد كه نمایشنامه ها دیرتر از سایر گونه های ادبی و مكتوب وارد بازار ترجمه می شود؟ بنا بر روایات موجود نخستین كتاب های ترجمه شده از زبان های اروپایی به فارسی، كتاب های درسی درباره علوم نظامی و دیگر علوم جهت استفاده دانشجویان دارالفنون و دیگر مراكز آموزشی بوده، بعد از آن هم كتاب های تاریخی مورد توجه قرارمی گیرد، سپس رمان و بعد نمایشنامه.

كاملاً درست است. من باز محور سخنم را بر احساس نیاز می گذارم. طی جنگ هایی كه ایران با روسیه داشت، عباس میرزا برای هدایت ارتش و رفع مشكلاتش نیاز به راهنمایی و اطلاع از تجربه دیگران داشت، بنابراین نیاز به ترجمه كتاب های نظامی باعث ترجمه این كتاب ها شد. پس از جنگ ،مثلاً كتاب های پزشكی و جغرافیا مورد توجه قرار گرفتند. پس نیازهای آنی جامعه و حامی ای كه برای این كار پول خرج می كرد جریان ساز شد. در دوره قاجار پادشاهان و شاهزادگان به كتاب های تاریخی علاقه مند شدند، تاریخ هم به تدریج پای رمان را به میان كشید. در زمانی كه دارالفنون تأسیس شد، در كنار واحدهای مختلف، دارالترجمه هم داشت (هنوز هم نام بسیاری از مراكز ترجمه «دارالترجمه» است). این دارالترجمه ها كنار خود «دارالمطبعه» یعنی چاپخانه هم داشتند. هم زمان با این جریان نشر روزنامه (وقایع اتفاقیه) نیز آغاز شد. حالا باز در دارالفنون تماشاخانه نیز به سبک غربی راه اندازی شد. اگرچه این تماشاخانه در ابتدا جایی برای تفنن شاه و خانواده اش بود اما به هر حال نیاز به نمایش بود. اولین ترجمه هایی هم كه در این تماشاخانه ها اجرا شد، ترجمه آثار كمدی مولیر بود كه باز بنا به نیاز جامعه و مخاطب صورت گرفت. یعنی جامعه آن موقع خواهان نمایش های طنز و درام های خانوادگی بود كه بار آموزشی و پند و اندرز هم داشت. حالا كمی به عقب تر و ترجمه رمان ها برگردیم. ترجمه رمان ها غالباً با ترجمه رمان های تاریخی بود. اینكه به طور مثال به دستور عباس میرزا رمان زندگی پطر كبیر ترجمه می شود، شاید می خواسته به پادشاه بفهماند كه دیگران در امور سیاست، دفاع یا جنگ چه ترفندهایی به كار می برند و رمز موفقیت و یا دلیل شكست هایشان چه بوده است؛ یا بعدتر انقلاب فرانسه و لشكركشی های ناپلئون كه بر روشنفكران ایرانی تأثیرات زیادی گذاشت، تا آنجا كه روشنفكران ما خود را انقلابی و ادامه دهنده راه انقلابیون فرانسه می دانستند.

وفاداری به متن باید در چه حدی باشد؟

وفاداری به متن در تعریف دشوار است، چون عقاید متعددی هست كه مثلاً آیا باید به كل متن وفادار بود یا به مفاهیم آن و یا به تك تك كلمات ...

كدام صحیح است؟

وفاداری به تک تک كلمات درست نیست. به كرات دیده شده كه خود نویسنده هم به مترجم اعتراض كرده كه تو فقط ادای من را در آوردی و با ابزاری كه داشتی اصلاً نتوانستی هدف و اندیشه من را منتقل كنی. ضمن آنكه ترجمه تک تک كلمات به فارسی (به طور مثال) در بسیاری موارد معانی عجیب و غریب به وجود می آورد.

از دیگر پیامدهای منفی وفاداری به كلمات، فاصله از زبانی روان كه لازمه تئاتر است و نزدیک شدن به واژ ه های كتابی و سنگین است كه به ارتباط با تماشاگر لطمه زده است.

بله دقیقاً. رواج یك زبان كتابی نامعلوم كه مدام باید سعی كنید ببینید منظورش چه بوده و تا بخواهید این مسئله را درك كنید اصل ماجرا و موضوع را از دست داده اید.

با این حساب این اصل نقد كلاسیک كه واقع نگری و صداقت لازمه كار ادبی است امروزه به دلایل مختلف رنگ می بازد.

صداقت با وفاداری بیش از حد همخوانی ندارد. اگر بخواهیم بیش از حد به اصول فرموله شده پایبند باشیم تئاتر و اجرایی كه شده و تأثیر آن كمرنگ می شود. فكر كنید برای یک كارگردان و گروه اجرایی چقدر بد است كه یک بیننده یا كل بیننده هایشان برای درك یك جمله سر در گم باشند و بعد آنها بخواهند به ناچار با توجیه های دیگر آن را رفع و رجوع كنند. من خاطره ای دارم كه هیچ وقت فراموش نمی كنم. در یك ارگان خارجی خبرنگاری گفته بود اینكه رزمندگان می روند به جبهه و می جنگند به دلیل كلید بهشتی است كه به آنها می دهند. بعد خبرنگار از مترجم پرسید آن چیست كه آن آقا توی جیبش گذاشت؟ مترجم گفت: مفاتیح الجنان و در جواب معنای آن هم گفت: كلیدهای بهشت. خلاصه تا 10 - 15 سال خبرنگارها راجع به كلیدهای بهشت می نوشتند! در تئاتر ما هم اصل قضیه كه درست ترجمه كردن است دارد فراموش می شود. ما كه به طور مستقیم دستی در تئاتر نداریم و گاهی به عنوان یك مخاطب به دیدن آن می رویم یا اخبار را پیگیری می كنیم، چندان تغییر و تحول خاصی در كارهای اجرایی نمی بینیم، حالا چه برسد به ترجمه ها. مثلاً چند سال قبل یكی از دانشجویان ما تصمیم گرفت پایان نامه اش را در مورد ترجمه تئاتر كار كند، اما در مراجعه به مراكزی مثل تالار وحدت یا تئاتر شهر اطلاعات جمع آوری شده ای راجع به متون ترجمه شده كه به روی صحنه رفته اند ندید. بنابراین هدف ما كه بررسی گرایش ها، ترجمه ها و اجراها در دوره های مختلف بود بی نتیجه ماند. یعنی هیچ وقت در این كشور، دلسوزی و احساس نیازی برای راه اندازی چنین آرشیوی و حل نقایص آن نبوده است.

مسئله این است كه تمام این مشكلات در ترجمه از زبانهای دیگر به فارسی خلاصه نمی شود. ترجمه متن های ما از فارسی به دیگر زبانهای رایج هم گاه آنچنان كه باید، موفق نیست. البته عده ای معتقدند این
به ویژگی های زبان فارسی برمی گردد كه بسیار دامنه لغات آن گسترده است و از طرف دیگر آنچه با عنوان دغدغه زبان برای نویسندگان ما وجود دارد، در برگرداندن به زبان های دیگر به خوبی انعكاس نمی یابد.

گویا دانشگاه های ما در ترویج لفظ گرایی (ترجمه كلمه به كلمه) بیش از حد پافشاری كرده اند كه حالا اگر كسی كمی آن طرف تر از این چارچوب عمل كند، احساس گناه می كند. این مسائل هم مشكل زبان فارسی نیست، مشكل بیان ما در برگرداندن مطالب است. مشكل، مترجم ها هستند كه در ترجمه های خود به تفاوت سبک نگارش مؤلف ها توجه نمی كنند و در نهایت آنچه به دست یک خارجی می رسد فقط یک متن ترجمه شده از فلان مترجم است. مثلاً یك نفر 14 نمایشنامه از 14 نویسنده مختلف ترجمه كرده است ولی همه یک حال و هوا دارند.

نتیجه می شود اینكه پس از این همه سال و حتی تجربه های موفقی كه شده است، شناخت آنها از ما هنوز حول و حوش هزار و یك شب و آثار مولانا می چرخد.

من می گویم یک سری از این مسائل را خارج از دنیای ترجمه هم ببینیم. در بسیاری موارد آنها دوست دارند تصویری را كه می خواهند ببینند خودشان انتخاب كنند. یعنی دوست دارند كه این گونه ببینند، نه آنكه مشت نمونه خروار باشد.

این را كه زبان فارسی پر از اصطلاح و ضرب المثل و اسطوره و افسانه هایی است كه خاص فرهنگ ما است و مابازای بیرونی برای ترجمه ندارد، چگونه می شود حل و فصل كرد؟

آنچه مسلم است ما از آثار غربی زیاد ترجمه می كنیم و غربی ها به ندرت از آثار ما استفاده می كنند. نكته دوم این است كه از میان این همه آثار هم آنچه كه خودشان دلشان بخواهد ترجمه می كنند. پس این خودش یک مانع برای انتقال پیشرفت های فرهنگی ما است. از طرف دیگر تصویری كه غرب از ایران دارد در طی 300 سال گذشته ساخته شده است. آنها شرقی ها را آدم هایی اهل عرفان، صوفیگری و احساس و عاطفه می دانند و نمی خواهند درک كنند كه اینها دانشمند و فرهیخته هم دارند. باور كرده اند كه ما قدیمی و سنتی هستیم و اگر بگوییم ما تجدد خواه هم هستیم، شوخی تلقی می كنند. خود من یك بار به یك خارجی گفتم ما در كشورمان دموكراسی داریم: گفت: مگر آنجا دموكراسی كفر نیست؟! اما در مورد ضرب المثل هایی كه اشاره كردید ،باید بگویم كه درست است، زبان فارسی پر از ضرب المثل و تلمیح هایی است كه ترجمه آنها بسیار دشوار است؛ به ویژه آنهایی كه به ادبیات دوران های كهن تر ما مربوط می شود. اینها همه نكات فرهنگی است كه یک تاریخ طولانی همراه خود دارد كه نمی شود آن را در ترجمه منتقل كرد. اصولاً نباید انتظار داشت كه سمبل ها یا مفاهیم خاص و اسطوره ای و حتی تكیه كلام ها به راحتی به زبان دیگری منتقل شوند.

در خاتمه ارزیابی شما از روند ترجمه در وضعیت فعلی چیست؟

ترجمه های فعلی همه بستگی به این دارند كه توسط چه سازمانی، با چه اهدافی و برای چه نوع مصرف و مصرف كننده ای انجام شده باشد؛ آیا قرار است چاپ های متعدد داشته باشد یا خیر. ترجمه هایی كه در معرض آزمون و نقد و بررسی قرار دارند شانس بیشتری برای دیده شدن دارند و در نهایت مسائل اقتصادی هم نقش بسیار تعیین كننده و جریان سازی دارند.

بهاره برهانی
برگرفته از: آینه خیال - شماره 10

negar92
10-24-2012, 04:05 PM
بخش اول: اساتید ترجمه

پروفسور پیتر نیومارک










Interview with Peter Newmark, pioneering theoretician in scientific translation
David Shea




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg








The following is a recent interview with Peter Newmark (http://www.motarjemonline.com/forum/tags.php?tag=peter+newmark), professor emeritus of University of Westminster, where he lectured on translation
and translation theory from 1958 to 1981.

Since 1981, Professor Newmark has taught Principles and Methods of Translation at the Centre for Translation Studies on a part-time basis at the University of Surrey at Guildford. He is one of the most important theoreticians in the field of translation and a prolific reader and writer. Indeed, the classification of “semantic” and “communicative” translation in his influential Approaches to Translation was a landmark in the history of translation studies when it was published in 1981. A Textbook of Translation published later in that same decade also provided a platform for discussion for subsequent scholarship.

What some may not know is that Newmark has continued to write prolifically ever since. Indeed, this interview actually began as an animated conversation over lunch in Surrey in early December 2004 and was completed by phone in March. It is difficult for Peter Newmark to find time to chat because he is so active even in semiretirement and well into his eighth decade.

His regular column entitled “Translation Now” in the London-based journal The Linguist covers a variety of translation and linguistic topics, including ethics, aesthetics and medicine. Though these essays often take a hitting-to-all-fields style, they are always full of valuable insights and food for thought for translators and linguists. For the purposes of Panace@, it is interesting to note that Newmark was a pioneer in the sense that he freed translation theory from the clutches of strictly literary circles. As Brazilian translator Danilo Nogueira wrote recently, Newmark’s Approaches to Translation is “one of those marvellous books by someone who knows not all translation studies should by restricted to literary translation”.

Newmark himself does not accept this tribute, believing that Eugene Nida should receive most of the credit. It is interesting that Nida heaped similar praise on Newmark in a recent article where he writes that “no one has been so outspoken and so generally right as Newmark, who has never been known to put up with nonsense” (Anderman and Rogers 1999:79).

Newmark was born in Brno, Czechoslovakia, a city he planned to revisit in spring 2005 with his son as a sort of return to his roots, since he left Czechoslovakia at age five and settled in England. He read Modern Languages at Cambridge University, where he received an honours degree in French and German and also English literature. In addition to learning two foreign languages formally, he is proud to have learned Italian “on the ground”, in his words. As a British solder during World War II, he was stationed for three and a half years in Italy. Newmark fondly recalls how, when his regiment would take an Italian town, Newmark the recruit would scour any library he could find for books and dictionaries he could cull, take back to Allied lines and study.

In short, Peter Newmark (http://www.motarjemonline.com/forum/tags.php?tag=peter+newmark) is a fascinating and engaging personality. Although very much the polite, well-spoken gentleman, his strong opinions, fuelled by years of careful study and debate, fire his speech. Mention any serious scholar in linguistics or translation (or most any other major discipline, come to that) of the past century and Newmark will have a salient comment. So it was that I brought up the Sapir-Whorf Hypothesis (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=Hypothesis) , relating thought and language, as a starting point for our interview.

Newmark was, of course, well versed in the writings of anthropologist Edward Sapir and his student Benjamin Whorf (the latter, in Newmark’s opinion, was far more radical). It is interesting to note that Newmark is also extremely humble and often qualifies his comments with “this is just off the top of my head” or “as I remember this work” and “mind you it’s been a while since I read that”. Having said this, he generally delivers a most precise description of the matter at hand, as in the case of Sapir and Whorf. Although Sapir based his theories on work with the Hopi tribes in the Southwest United States, I proposed to apply his theories to Spanish doctors working with International English. An outlandish proposition, perhaps, but I wanted to try it out on Newmark.

David Shea: As a medical translator working mainly with doctors and researchers in Spain who want to publish their research findings in English, I am faced with an interesting conundrum. These Spanish speakers use a language which many of them can not speak but must write and read at an extremely high register. I think Sapir’s work, from the 1920s, might be useful to describe my dilemma. Sapir explicitly approached language from the point of view of speech (as the title of his renowned book Language: An Introduction to the Study of Speech makes clear), whereas medical language must be rooted in written texts. What is more, with English as the undisputed lingua franca of medical writing, for a large proportion of the writers and readers of these texts the language they use is not their own. Sapir describes a speaker’s native language as “their mother-tongue, the formal vesture of their inmost thoughts and sentiments”.

Peter Newmark: It’s been a long time since I read about this, but in its simplest terms the Whorfian (or Sapir-Whorf) hypothesis (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=hypothesis) states that our thoughts are defined by our language and we are prisoners of language. In simpler terms, the thoughts we construct are based upon the language that we speak and the words that we use. In a sense, linguistic determinism can be interpreted as meaning that language determines thought.
I believe that thinking is the basic element in language and written language arises directly from thinking. Spoken language is more spontaneous and social whereas written language is primarily individual and not social and thus deeper than social language. So medical language comes from thinking not speaking. Everyone knows that the sun does not rise yet we use that expression to describe it. That is a social reaction. So I disagree with Sapir though I feel some of the hypothesis (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=hypothesis) has its value.

D. S.: These medical researchers use English constantly as their working language. So in line with Sapir, perhaps it is not too fanciful to consider it a “temporary” mother-tongue in that, for the time that they spend working on the formulation of their theories and reporting their findings, English becomes, to quote Sapir, “the formal vesture of their inmost thoughts”. They may even find it difficult to express themselves on these topics in their own language. Of course some see international English, the language of science, as threatening other languages. Sapir offers comfort: while recognizing
that languages influence each other considerably for a variety of reasons and through many channels, he points out that this influence is restricted to lexical borrowings and that some languages are more prone to these than others. Those who believe that an expression like “un parking” is the tip of a linguistic iceberg or the beginning of a process of linguistic globalization may feel reassured by how languages influence each other in Sapir’s assessment: “Language is probably the most self-contained, the most massively resistant of all social phenomena”.

P. N.: As you say, when Sapir talks about language, he is talking about speaking and this medical terminology is words rather than thinking. In that sense, speech facilitates communication.

D. S.: Anyway, let’s focus on your own work. I would like to limit the scope of this interview to medical translation. In your Textbook of Translation, you organize language into academic, professional and popular. Do you feel these categories could be applied to the different challenges facing medical translators?

P. N.: Yes on the whole, the academic language sphere is the medical faculty professor using Greco-Latin terms as they are, while the general professional would use the standard English word. If you consult one of the major medical dictionaries, such as the Dorlands, you will find perhaps three different terms for each entry, starting with the Greco-Latin. An example of this level would be icterus as a term for jaundice. At the second level, terms like hepatitis. Then they tend to provide the popular term for illnesses such as “runs” for diarrhoea. So you could say that medical translators should know all three registers of terms (not always three but sometimes two), recognize the proper register for each situation, and feel confident about when to employ the different terms or expressions.

D. S.: Regarding the latter point, my final-year translation students often struggle to distinguish between the “formal terms used by experts” you describe in your Textbook (p. 153) and other registers. Communication between surgeons obviously differs from the way surgeons communicate with nurses and patients. Would you like to comment on this point? Also how do you feel about medical staff using languages that the patient does not understand to keep from causing undo worry?

P. N.: When medical personnel use difficult language to keep information from a patient, we refer to this process as “blinding with science”. Doctors don’t want to worry their patients but it would worry me even more to hear mumbo jumbo.

D. S.: In one of your more recent essays, you quote the Russian theorist Kornei Chukovsky that “translation is concerned not with words nor sense, but with impressions”. Does this have any application in the field of medical translation?

P. N.: I don’t think this is particularly germane to medical translation. A good translator should have a good feel for how a medical prescription should sound, how an experiment report should read. In many cases the theory of Chukovsky doesn’t apply. I think if this quotation does apply overall, it is in the general feeling rather than one specific area. There might be some overt general impression. For example, the use of the term hazard or risk __is this favorable or unfavourable? Hazard is “riskier” than risk, if we use the semantic differential which states that poison is unfavourable and honey is favourable.

D. S.: You have also written in The Linguist (reproduced in Paragraphs on Translation, p. 159) that “translation is not merely a dualistic process. It has to take account of five medial factors: ethics, reality, logic, ‘pure language’ and aesthetics, of which only aesthetics is not exclusively universal”. Could you relate medical translation to this quote?

P. N.: This is the easiest to answer of all your questions. I can easily relate medicine to all these concepts. First ethics is particularly important in medical translation__not only that you translate the text accurately but also you have to ensure that you do not injure or kill the patient. This is more important than the author or the reader. If the author gives instructions that are unethical, the translator must have sufficient knowledge to warn the reader, or to correct the situation. All translators need to be temporary experts in the sense they must have access to experts or check the medical aspect of the translation.
As regards reality, this means what is happening__not the language but what the language is describing. Medical translators have to visualize what is happening. They need to ensure that this is realistic. The point about logic is that the text is causally and temporally logical, or sequentially so that if you get words like “therefore” and “then” they have to be appropriate to what is happening.
Aesthetics in medical translation means that your text is agreeably written. By that I mean, clear, concise and sounds nice. It mustn’t be over-heavy, it should read as well as it sounds. It would be nice if it were written in an attractive way.
The language of thought means that a word is missing in the source language but you find an expression in the target language. All language has gaps but our thoughts do not have these same gaps. In German there is a common expression that literally means “I wish you a happy hand", but you would generally render the expression as “I wish you luck", which perhaps suggests “I hope your turn is coming".

D. S.: Now that you have mentioned the German language, how do you think closer European links will affect the future of medical translation?

P. N.: Basically, English will be used as a lingua franca and medical translation will disappear (laughs). Of course, that’s meant to be a joke. But it is likely that 80%–90% of medical literature (in Europe) will soon be exclusively published in English.

D. S.: And the English that is used may be quite different from what native English speakers write or at least speak, as Sapir might observe were he alive today.

P. N.: I quite agree; it will be international English. Nevertheless, it will be a form of English.

D. S.: As a technical and scientific translation instructor I am often asked who is better qualified to translate medical documentation, the medical professional who is interested in translation or the translator who wishes to specialize in translation. What would your opinion be on this subject?

P. N.: The person who is a doctor would produce a better result. She would make sure the text makes sense, then a non-specialist could touch up the work. Generally I prefer the doctor but of course we are talking in generalizations. If a doctor is a natural linguist, then she might produce a good translation. By that I mean she would be a person with an intuitive gift for writing and composing. But colloquial language, being full of metaphor, tends to skip over details and that might be a disaster.

D. S.: Many translation teachers recommend a graduate course in translation which would build on a four-year undergraduate programme of scientific or technical skills. In other words, take advantage of the technical expertise and then develop the translation skills at graduate level. Do you agree?

P. N.: The obvious four-year degree would be in chemistry or biology if it was something with some relevance to medicine; in theory that might be a good idea. The problem is this is too theoretical. Would they have any language background? The graduate in chemistry or biology would have to have a background in at least two or three languages. The University of Bradford (UK) has offered a graduate programme with these features.

D. S.: Others feel that a team effort linking medical personnel and translators would enhance this type of work by ensuring excellence in documentation. This would seem crucial given the increasingly specialized nature of modern medicine. A brain (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=brain) surgeon might not be a useful source for translating a case report on skin grafts, for example.

P. N.: The translator would be placed as a stagiaire or intern, to use the American expression, with the medical staff. A one-year postgraduate course might be required beforehand. This period would be imbedded in this course but could lead (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=lead) to permanent employment, one would hope.

D. S.: Thank you very much for sharing these thoughts with the readers of Panace@.

P. N.: Not at all, I have enjoyed discussing these matters.

Acknowledgements: I would like to express my gratitude to Professor Peter Newmark for his time. Thanks also to Professor Jeremy Munday of the University of Surrey for inviting me to teach a graduate course in medical translation at his department and also for introducing me to Peter Newmark. I acknowledge the technical review of this text by Dr. W. K. Chong, Honorary Senior Lecturer in Radiology and Physics and Consultant Neuroradiologist in Radiology at the Great Ormond Street Hospital for Children, London.

Bibliography for Peter Newmark

This listing is not comprehensive but should provide readers with a starting point. In addition to conference papers, courses and workshops presented all over the world, Newmark has also contributed to a number of festschriften, or collections of learned articles or essays as a tribute to scholars and colleagues.

Approaches to translation. Oxford: Pergamon Press, 1981.
A textbook of translation. New York: Prentice Hall, 1988. [Spanish version (http://www.daneshju.ir/forum/vbglossar.php?do=showentry&item=version) translated by Virgilio Moya: Manual de traducción. Madrid: Cátedra, 1992.]
About translation. Clevedon (Avon, UK): Multilingual Matters, 1991.
Paragraphs on translation. Clevedon: Multilingual Matters, 1993.
More paragraphs on translation. Clevedon: Multilingual Matters, 1998.
Also: Anderman G, Rogers M, eds. Word, text, translation: liber amicorum for Peter Newmark. Clevedon: Multilingual Matters, 1999.




Source: medtrad.org/panacea.html

negar92
10-24-2012, 04:06 PM
مصاحبه با پیتر نیومارک،
نظریه‌پرداز پیشتاز ترجمۀ علمی




آنچه اینجا می‌خوانید مصاحبۀ جدیدی است با پیتر نیومارک، استادِ ممتازِ دانشگاهِ وست‌مینیستر، جایی که او از 1958 تا 1981 ترجمه و ترجمه‌شناسی (نظریۀ ترجمه) تدریس کرده است.

از 1981 بدین‌سو، پروفسور نیومارک در مرکزِ مطالعاتِ ترجمۀ دانشگاهِ سوری در گیلدفورد به‌صورتِ پاره‌وقت اصول و روشهایِ ترجمه را تدریس کرده است. او یکی از پراهمّیّت‌ترین نظریه‌پردازانِ قلمروِ ترجمه و پژوهشگر و نویسنده‌ای پرکار است. در حقیقت، طبقه‌بندیِ ترجمه به دو گونۀ «معنایی» و «ارتباطی» در اثرِ برجستۀ او «رویکردهایی به ترجمه» وقتی در 1981 منتشر شد نقطۀ عطفی در تاریخِ مطالعاتِ ترجمه به شمار رفت. «درسنامۀ ترجمه» که از پیِ آن در همان دهه به انتشار رسید نیز بستری را برایِ مباحثاتِ بعدی فراهم آورد.

آنچه برخی شاید ندانند این است که نیومارک از آن هنگام تا اکنون نگارش پرکارانه را ادامه داده است. در واقع، این مصاحبه عملاً در شکل مکالمه‌ای زنده بر سر میز ناهار در سوری در اوایل دسامبر 2004 آغاز شد و در ماه مارس با گفتگوهای تلفنی کامل شد. برای پیتر نیومارک یافتن وقتی برای گپ‌زدن دشوار است زیرا او حتا در نیمه‌بازنشستگی و در هشتمین دهه‌ی زندگی بسیار پرکار است.

ستون همیشگی او در ژورنال لندنی لینگویست با عنوان «اکنونِ ترجمه» رنگین‌کمانی از مباحث ترجمه و زبان‌شناسی را زیر نگاه خود دارد، که از آن جمله است علم اخلاق، زیبایی‌شناسی و پزشکی. این مقالات هرچند اغلب سبک پرداخت‌کننده به همه‌ی موضوعات را به خود می‌گیرند، همواره آکنده از رهیافتهایی پرارزش و خوراکی برای اندیشه‌ورزی مترجمان و زبان‌شناسان هستند. همسو با مقاصد پاناسئا، جالب است به این نکته توجه شود که نیومارک از این نظر پیشتاز است که ترجمه‌شناسی را از چنگال محافل اکیداً ادبی رهانید. چنان که مترجم برزیلی دانیلو نوگوئیرا به‌تازگی نوشته است، رویکردهایی به ترجمه، اثر 1981 نیومارک، «یکی از آن کتابهای شگفتی‌برانگیز است به قلم کسی که می‌داند همه‌ی مطالعات ترجمه نمی‌باید به ترجمه‌ی ادبی محدود باشد».

خود نیومارک این تکریم را نمی‌پذیرد و معتقد است بخش اعظم این قدرشناسی می‌باید متوجه یوجین نایدا باشد. جالب است که نایدا در مقاله‌ای اخیر ستایش هم‌سنگی را نثار نیومارک می‌کند آنجا که می‌نویسد «هیچ کس به اندازه‌ی نیومارک چنین صریح‌اللهجه و چنین درست‌اندیش نبوده است، نیومارکی که هرگز با بی‌معنانگاری سر آشتی نداشته است» (آندرمن و راجرز، 1999:79).

نیومارک متولد برنو در چکسلواکی است، شهری که او، از وقتی این کشور را در پنج سالگی وداع گفت و در انگلستان مقیم شد، در بهار 2005 به‌عنوان نوعی بازگشت به ریشه‌ها همراه با پسر خود به دیدار دگرباره‌ی آن می‌رود. در دانشگاه کمبریج «زبانهای مدرن» خواند، دانشگاهی که از آن درجاتی افتخاری در زبان فرانسوی و آلمانی و نیز ادبیات انگلیسی دریافت کرد. افزون بر فراگرفتن دو زبان خارجی به‌صورت رسمی، مفتخر است که ایتالیایی را، به‌گفته‌ی خود، «بین مردم کوی و برزن» آموخته است. در مقام سربازی بریتانیایی، سه سال و نیم در ایتالیا مستقر بود. نیومارک با شیفتگی به خاطر می‌آورد که، وقتی هنگ او می‌رفت تا شهری ایتالیایی را زیر چکمه‌های خود آورد، چگونه این سرباز جوان هر کتابخانه‌ای را که می‌توانست بیابد زیر و رو می‌کرد تا بتواند کتابها و لغتنامه‌هایی را از آن گلچین کند و به خطوط متفقین بازگردد تا آنها را بخواند.

کوتاه سخن این که، پیتر نیومارک شخصیتی دلربا و مسحورکننده است. هرچند نجیب‌مرد خوش‌بیان بسیار بسیار مؤدبی است، عقاید مستحکمش، شعله‌گرفته از سالها مباحثه و مطالعه‌ی پردقت، کلامش را آتشین می‌کند. از میان اندیشه‌ورزان مجّد سده‌ی گذشته‌ی زبان‌شناسی یا ترجمه ( یا هر کارزار اندیشه‌ای عمده‌ی مرتبط با آن) نامی را برشمار و نیومارک نقطه‌نظر برجسته‌ای را درباره‌ی او ارائه خواهد کرد. از این روست که فرضیه‌ی ساپیر ـ ورف، پیونددهنده‌ی اندیشه و زبان، را به‌عنوان نقطه‌ی آغاز مصاحبه‌مان پیش کشیدم.

نیومارک، البته، خبره‌ی نوشتارهایِ ادوارد ساپیرِ آنتروپولوژیست و شاگردش بنیامین ورف است (ورف، به باورِ نیومارک، بسیار رادیکال‌تر بود). جالب است به این نکته توجه شود که نیومارک به‌غایت فروتن نیزهست و اغلب نقطه‌نظرهای خود را در چارچوب عبارتهایی مانند «به نظرم چنین می‌رسد که» یا «تا آنجا که این اثر را به خاطر می‌آورم» و «خاطر نشان کنم که از آن هنگام که این مطالب را خواندم زمان زیادی سپری شده است» می‌نشاند. چنان که درسخن از ساپیر و ورف می‌بینیم، او، با طرح این چارچوب، عموماً دقیق‌ترین توصیف را از موضوع مورد بحث ارائه می‌دهد. هرچند ساپیر نظریه‌های خود را برپایه‌ی پژوهش درباره‌ی قبایل هوپی جنوب‌غرب ایالات متحده می‌نهد، پیشنهاد کردم نظریه‌های او را درباره‌ی دکترهای اسپانیایی که با انگلیسی بین‌المللی کار می‌کنند به کار بندیم. پیشنهادی ناجور، شاید، اما می‌خواستم آن را با نیومارک بیازمایم.

دیوید شی: به‌عنوان یک مترجم پزشکی که در اسپانیا عموماً با پزشکان و پژوهشگرانی کار می‌کند که می‌خواهند یافته‌های پژوهشی خود را به انگلیسی منتشر کنند، با معمّای جالب‌توجهی رویارو هستم. این اسپانیایی‌زبانها زبانی را به کار می‌گیرند که بسیاری از آنها نمی‌توانند به آن سخن بگویند اما می‌باید در ترازی بسیار بالاتر به آن بنویسند و از آن بخوانند. فکر می‌کنم کار ساپیر، از دهه‌ی 1920، می‌تواند برای توصیف معضل من سودمند باشد. ساپیر آشکارا از منظر گفتار به زبان می‌نگرد (چنان که عنوان کتاب پرآوازه‌اش زبان: مقدمه‌ای بر مطالعه‌ی گفتار این نکته را تصریح می‌کند)، حال آن که زبان پزشکی می‌باید در متنهای نوشتاری، متون مکتوب، ریشه داشته باشد. علاوه بر این، وقتی انگلیسی زبانِ میانجیِ بلامنازعِ نوشتار پزشکی است، برای عده‌ی زیادی از نویسندگان و خوانندگان این متنها زبانی که ایشان به کار می‌گیرند زبان خود آنان نیست. ساپیر زبان بومی گوینده را به‌صورت «زبان مادری او، جامه‌ی رسمی حسها و اندیشه‌های او» توصیف می‌کند.

پیتر نیومارک: از آن هنگام که این مطالب را خواندم زمان زیادی سپری شده است، اما، در ساده‌ترین بیان، فرضیه‌ی ورف (یا ساپیر ـ ورف) بر آن است که فکر ما را زبان ما تبیین می‌کند و ما زندانیان زبان‌ هستیم. به عبارتی ساده‌تر، اندیشه‌هایی که برپا می‌کنیم مبتنی هستند بر زبانی که به آن سخن می‌گوییم و واژه‌هایی که به کار می‌بندیم. جبرگرایی زبان‌شناختی (یا «دترمنیسم لینگویستیک») را، به بیانی، می‌توان بدین معنا تعبیر کرد که زبان اندیشه را می‌جبرد. معتقدم که اندیشیدن عنصر بنیادی زبان است و زبان نوشتاری به‌گونه‌ای بی‌واسطه از اندیشیدن برمی‌خیزد. زبان گفتاری خودجوش‌تر و اجتماعی‌تر است حال آن که زبان نوشتاری عمدتاً فردی است و اجتماعی نیست و از این رو ژرفتر از زبان اجتماعی است. پس زبان پزشکی از اندیشه برمی‌خیزد نه از گفتار. همگان می‌دانند که خورشید بالا نمی‌آید ولی ما این عبارت را به کار می‌گیریم تا آن پدیده را توصیف کنیم. این نوعی واکنش اجتماعی است. بنابراین من با ساپیر موافق نیستم هرچند حس می‌کنم بخشی از آن فرضیه ارزش خاص خود را دارد.

د. ش.: این پژوهشگران پزشکی دائماً از انگلیسی به‌عنوان زبان کاری خود استفاده می‌کنند. بنابراین همسو با ساپیر، شاید چندان خیال‌پروری نباشد آن را نوعی زبان مادری «موقت» بدانیم از این نظر که، برای مدتی که آنها سرگرم کار صورت‌بندی نظریه‌های خود و گزارش‌دهی یافته‌هایشان هستند، انگلیسی به قول ساپیر «جامه‌ی رسمی درونی‌ترین اندیشه‌های آنان» می‌شود. شاید حتا برای آنها بیان این مطالب به زبان خودشان دشوار باشد. البته برخی انگلیسی بین‌المللی، زبان علم، را تهدیدکننده‌ی زبانهای دیگر می‌دانند. ساپیر آسوده‌کننده است: با پذیرش این نکته که زبانها به دلایل متنوع و از مجاری بسیار به‌گونه‌ای چشمگیر بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند، او اشاره می‌کند که این تأثیر به استقراض لغت محدود است و برخی از زبانها بیش از دیگران مستعد این وام‌ستانی هستند. آنهایی که معتقدند عبارتی مانند “un parking” قلّه‌ی یک کوه یخ زبانشناختی یا آغاز نوعی فراگرد جهانی‌شدن زبان‌شناختی است شاید از دانستن چگونگی تأثیرگذاری زبانها بر هم در ارزیابی ساپیر اطمینان خاطری مجدد بیابند: «زبان احتمالاً خودبسنده‌ترین و مقاوم‌ترین همه‌ی پدیده‌های اجتماعی است».

پ. ن.: چنان که گفتید، وقتی ساپیر درباره‌ی زبان حرف می‌زند، درباره‌ی گفتار حرف می‌زند و این اصطلاحگان پزشکی لغتها هستند نه اندیشه. در آن تعبیر، گفتار ارتباط را تسهیل می‌کند.


د. ش.: در هر حال، اجازه دهید بر کارهای خود شما متمرکز شویم. مایلم دامنه‌ی این مصاحبه را به ترجمه‌ی پزشکی محدود کنم. شما، در درسنامه‌ی ترجمه، زبان را در سه مقوله‌ی آکادمیک، حرفه‌ای و همگانی سازمان می‌دهید. آیا حس می‌کنید این مقولات را بتوان در مورد چالشهای مختلف فراروی مترجمان پزشکی به کار بست.

پ. ن.: بله در کلّ، سپهر زبان آکادمیک همانا استاد دانشکده‌ی پزشکی است که اصطلاحات یونانی ـ لاتینی را چنان که هستند به کار می‌گیرد، حال آن که پیشه‌ور عمومی از لغت انگلیسی استاندارد استفاده می‌کند. اگر به یکی از لغتنامه‌های بزرگ پزشکی، مثلاً دورلند، مراجعه کنید برای هر مدخل شاید سه اصطلاح مختلف را خواهید یافت، که با یونانی ـ لاتینی آغاز می‌شود. مثالی برای این تراز می‌تواند ایکتروس در برابر یرقان باشد. در تراز دوم، اصطلاحهایی مانند هپاتیت جای دارند. سپس اصطلاح عامیانه یا همگانی برای ناخوشیهایی مانند شکم‌روش، در برابر اسهال، ارائه می‌شوند. بنابراین می‌توانید بگویید که مترجمان پزشکی می‌باید این هر سه گونه‌ی اصطلاحات (نه همواره سه گونه بلکه گاه فقط دو گونه) را بدانند، گونه‌ی مناسب هر موقعیت خاص را تشخیص دهند، و وقتی عبارتها یا اصطلاحهای مختلف را به کار می‌گیرند در گزینش خود احساس اطمینان کنند.


د. ش.: در خصوص این نکته‌ی اخیر، دانشجویان سال آخر ترجمه‌ی من اغلب تقلا می‌کنند میان «اصطلاحهای رسمی به‌کاررفته توسط خبرگان» که در درسنامه‌ی‌تان (ص 153) توصیف می‌کنید و گونه‌های دیگر تمایز قائل شوند. ارتباط میان جرّاحان آشکارا متفاوت از شیوه‌ای است که جرّاحان با پرستاران و بیماران ارتباط برقرار می‌کنند. آیا در این باره توضیحی دارید؟ همچنین نظرتان در این باره چیست که کادر پزشکی زبانهایی را به کار می‌بندند که بیمار نمی‌فهمد تا از نگرانی بی‌مورد اجتناب شود؟

پ. ن.: وقتی پرسنل پزشکی زبان متفاوتی را به کار می‌گیرند تا اطلاعات را از بیمار مخفی کنند، ما به این فرایند می‌گوییم «کورکردن با علم». دکترها نمی‌خواهند بیمارانشان را نگران کنند اما شنیدن آن الفاظ قلمبه‌سلمبه می‌تواند مرا بیشتر نگران کند.


د. ش.: در یکی از جدیدترین مقالاتتان، از نظریه‌پرداز روسی کورنی چوکوفسکی نقل قول می‌کنید که «ترجمه نه دغدغه‌ی واژه‌ها را در سر دارد و نه دغدغه‌ی معنا را، بلکه به تأثیرها می‌پردازد». آیا این نکته در قلمرو ترجمه‌ی پزشکی کاربردی دارد؟

پ. ن.: فکر نمی‌کنم این مطلب ربط خاصی به ترجمه‌ی پزشکی داشته باشد. مترجم خوب می‌باید حسّ خوبی در این باره داشته باشد که یک نسخه‌ی پزشکی چگونه می‌باید جلوه کند یا یک گزارش آزمایش چگونه می‌باید قرائت شود. در بسیاری از موارد نظریه‌ی چوکوفسکی کاربرد ندارد. فکر می‌کنم اگر این پرسش روی‌هم‌رفته جایی برای مطرح‌شدن داشته باشد، جایگاه آن همانا حسّ کلّی است تا این یا آن حوزه‌ی اختصاصی. شاید نوعی تأثیر کلّی آشکار مطرح باشد. برای نمونه، استفاده از دو اصطلاح مخاطره و ریسک – این یک آیا مطلوب است یا نامطلوب؟ اگر افتراق معناشناختی را به کار ببندیم که می‌گوید زهر نامطلوب است و عسل مطلوب، مخاطره پرریسک‌تر از ریسک است.


د.ش.: همچنین در لینگویست نوشته‌اید (و در پاراگرافهایی درباره‌ی ترجمه، ص 159 تجدید چاپ شده است) که "ترجمه صرفاً فرآیندی دووجهی نیست. می‌باید پنج عامل واسط را به حساب آورد که عبارت‌اند از علم اخلاق، واقعیت، منطق، «زبان یکدست»، و زیبایی‌شناسی، که از این مجموعه فقط زیبایی‌شناسی منحصراً جهانی نیست". آیا می‌توانید ترجمه‌ی پزشکی را به این نقل قول ربط دهید؟

پ. ن.: از میان همه‌ی پرسشهای شما پاسخ‌دادن به این یک آسانترین است. به‌آسانی می‌توانم پزشکی را به همه‌ی این مفهومها ربط دهم. نخست، علم اخلاق در ترجمه‌ی پزشکی اهمیتی ویژه دارد –– نه تنها چنین است که متن را دقیق ترجمه می‌کنید بلکه می‌باید تضمین کنید که به بیمار آسیب نمی‌زنید یا باعث مرگ او نمی‌شوید. این مهم‌تر از نویسنده یا خواننده است. اگر نویسنده دستورالعملهایی بدهد که غیراخلاقی باشند، مترجم می‌باید دانش کافی داشته باشد تا خواننده را بیاگاهاند، یا آن دستورالعملها را تصحیح کند. لازم است همه‌ی مترجمان متخصصان موقت باشند به این معنا که می‌باید به متخصصان دسترسی داشته باشند یا جنبه‌ی پزشکی ترجمه را وارسی کنند.

در ارتباط با واقعیت، بدین معناست که چه چیزی روی می‌دهد –– نه زبان بلکه آنچه زبان توصیف می‌کند. مترجمان پزشکی می‌باید آنچه را که روی می‌دهد تجسم کنند. لازم است اطمینان داشته باشند که این تجسم واقع‌بینانه است. درباره‌ی منطق چنین است که متن از نظر علت و معلول و تقدم و تأخر زمانی منطقی است، یا زنجیره‌وار است به گونه‌ای که اگر واژه‌ها و عبارتهایی مانند «پس» و «از این رو» یا «بنابراین» را به کار می‌بندید این واژه‌ها یا عبارتها می‌باید متناسب با آن چیزی باشند که روی می‌دهد.

زیبایی‌شناسی در ترجمه‌ی پزشکی بدین معناست که متن شما چنان نگاشته شود که رأی اهل فن را با خود داشته باشد. یعنی، منظورم این است که، روشن، مجمل، و خوش‌لحن باشد. نمی‌باید بیش از اندازه سنگین باشد، می‌باید در عین بامعنابودن قابل خواندن باشد. خوب می‌بود اگر می‌شد به سبکی پرجاذبه نوشته شود.

زبان اندیشه بدین معناست که واژه‌ای در زبان مبدأ مفقود است اما در زبان مقصد برای آن عبارتی می‌یابید. همه‌ی زبانها خلاءهای واژگانی دارند اما اندیشه‌های ما چنین خلاءهایی ندارند. در زبان آلمانی عبارتی رایج هست با این معنای لفظ به لفظ که «دست خوبی برایت آرزو می‌کنم»، اما عموماً این عبارت را چنین تعبیر می‌کنید که «برایت اقبال بلند آرزومندم»، که شاید حاکی از این باشد که «امیدوارم نوبت به تو نیز برسد».


د.ش.: اکنون که صحبت زبان آلمانی را پیش کشیدید، فکر می‌کنید پیوندهای نزدیکتر اروپاییان چه اثری بر آینده‌ی ترجمه‌ی پزشکی خواهد داشت؟

پ. ن.: اساساً، انگلیسی در مقام زبان بلامنازع به کار خواهد رفت و ترجمه‌ی پزشکی رخت از میان خواهد بست (خنده‌های حضار). البته، مقصود این جمله آن بود که یک لطیفه باشد. اما محتمل آن است که 80 تا 90 درصد نوشتارهای پزشکی (در اروپا) در آینده‌ی نزدیک منحصراً به زبان انگلیسی منتشر شوند.


د.ش.: و انگلیسی‌یی که به کار می‌رود می‌تواند کاملاً متفاوت باشد از آنچه سخن‌وران بومی انگلیسی‌زبان بدان می‌نویسند یا دست‌کم بدان می‌گویند، چنان که ساپیر می‌توانست شاهد باشد اگر که امروز زنده می‌بود.

پ. ن.: کاملاً موافقم؛ آن انگلیسی «انگلیسی بین‌المللی» خواهد بود. با این حال، آن انگلیسی گونه‌ای از زبان انگلیسی است.


د.ش.: در مقام یک آموزگار ترجمه‌ی فنی و علمی اغلب از من پرسش می‌شود چه کسی بیشتر صلاحیت ترجمه‌ی متنهای پزشکی را دارد، حرفه‌ای‌های پزشکی که به ترجمه علاقه دارند یا مترجمی که می‌کوشد در ترجمه تخصص یابد. نظر شما در این باره چیست؟

پ. ن.: او که دکتر است احتمالاً محصول بهتری را به دست خواهد داد. او می‌تواند این اطمینان را بیافریند که متن بامعناست، و بدین ترتیب یک غیرمتخصص خواهد توانست کار را حک و اصلاح کند. عموماً من دکتر (پزشک) را ترجیح می‌دهم، اما البته داریم در کلیات حرف می‌زنیم. اگر دکتری زبان‌شناس فطری باشد، پس احتمالاً ترجمه‌ی بهتری پدید خواهد آورد. با این سخن منظورم این است که او می‌باید شخصی با موهبت فطری نگارش و تألیف باشد. اما زبان محاوره، که پر از استعاره است، می‌کوشد از جزئیات بگریزد و این می‌تواند فاجعه‌بار باشد.


د.ش.: بسیاری از مدرسان ترجمه یک دوره‌ی فوق‌لیسانس ترجمه را توصیه می‌کنند که می‌تواند بر پایه‌ی یک دوره‌ی چهارساله‌ی لیسانس یکی از رشته‌های علمی یا فنی مبتنی باشد. به بیان دیگر، از مزیت تخصص فنی دوره‌ی کارشناسی (لیسانس) استفاده شود تا سپس مهارتهای ترجمه در مقطع کارشناسی ارشد (فوق‌لیسانس) تکوین یابد. آیا موافق هستید؟

پ. ن.: این دوره‌ی چهارساله‌ی بدیهی اگر قرار است مرتبط با پزشکی باشد می‌تواند در شیمی یا زیست‌شناسی باشد؛ در تئوری این شاید ایده‌ی خوبی باشد. مشکل این است که این ایده بیش از حد تئوریک است. آیا آنان می‌باید پس‌زمینه‌ای از زبان داشته باشند؟ لیسانس شیمی یا زیست‌شناسی می‌باید در دست کم دو یا سه زبان پس‌زمینه‌ای داشته باشد. دانشگاه برادفورد (پادشاهی متحده) یک برنامه‌ی دوره‌ی لیسانس را با این ویژگیها ارائه داده است.


د.ش.: دیگران معتقدند که نوعی کوشش تیمی پیونددهنده‌ی پرسنل پزشکی و مترجمان می‌تواند از راه تضمین کیفیت اسناد این نوع کار را ارتقا بخشد. با توجه به ماهیت تخصصی فزاینده‌ی پزشکی مدرن این نگرش شاید حیاتی باشد. برای مثال، جراح مغز شاید منبع سودمندی برای ترجمه‌ی یک گزارش موردکاوی مربوط به پیوند پوست نباشد.

پ. ن.: مترجم را می‌توان به‌عنوان استاژیر یا انترن، اگر بخواهیم از اصطلاح آمریکایی استفاده کنیم، به کار گماشت. یک دوره‌ی یک‌ساله‌ی فوق‌لیسانس شاید پیشاپیش لازم باشد. این دو را شاید بتوان با هم ادغام کرد اما امید آن است که به اشتغال دایمی بیانجامد.


د.ش.: بسیار بسیار متشکرم از این که این اندیشه‌ها را با خوانندگان پاناسئا به اشتراک گذاشتید.

پ. ن.: اصلاً قابل شما را نداشت؛ از بحث در این موضوعات لذت برده‌ام.


قدردانی: مایلم سپاسگزاری خود را از پروفسور پیتر نیومارک به‌خاطر وقتی که به این مصاحبه اختصاص دادند ابراز کنم. همچنین سپاسگزارم از پروفسور جرمی موندی از دانشگاه سوری به‌خاطر دعوت از من برای تدریس یک دوره‌ی لیسانس ترجمه‌ی پزشکی در دپارتمان ایشان و نیز به‌خاطر معرفی من به پیتر نیومارک. قدردان زحمات دکتر و. ک. چونگ، استاد ارشد افتخاری رادیولوژی و فیزیک و نورورادیولوژیست مشاور بیمارستان کودکان گریت اورموند استریت، لندن، هستم که این متن را از نظر فنی بازبینی کردند.


کتاب‌شناسی پیتر نیومارک

این فهرست جامع نیست اما می‌تواند نقطه‌ی آغازی برای خوانندگان باشد. افزون بر مقالات کنفرانسها، دوره‌های آموزشی و کارگاهها، نیومارک در پدیدآوری مجموعه‌هایی از رساله‌ها و مقالات پرمحتوا سهیم بوده است که به صاحب‌نظران و همکاران پیشکش شده‌اند.
Approaches to translation. Oxforhttp://pnu-club.com/imported/2009/06/88.gif Pergamon Press, 1981.
A textbook of translation. New York: Prentice Hall, 1988.
About translation. Clevedon (Avon, UK): Multilingual Matters, 1991.
Paragraphs on translation. Clevedon: Multilingual Matters, 1993.
More paragraphs on translation. Clevedon: Multilingual Matters, 1998.
Anderman G, Rogers M, eds. Word, text, translation: liber amicorum for Peter Newmark. Clevedon: Multilingual Matters, 1999

.

مترجم: مجتبی ابراهیم‌زاده غیاث
برگرفته از: dynamolex.com