PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خلأ واژگانی در ترجمه: موانع و راهكارها



negar92
10-24-2012, 03:59 PM
خلأ واژگانی در ترجمه: موانع و راهكارها

ترجمه را به تعبیری، فرآیند « انتقال و ارائه پیام از زبان مبدأ در قالب زبان مقصد » ( یارمحمدی، ۱۳۷۲؛ ص139 ) تعریف کرده اند. اگرچه به ظاهر چنین تعریفی ساده می نماید، اما در عمل می بینیم که مترجمان با مشکلات عدیده ای در زمینه چگونگی انتقال پیام و به خصوص پیدا کردن قالبی مناسب و طبیعی در زبان مقصد برای انتقال مفاهیم زبان مبدأ روبرو می شوند چرا که از طرفی ساختارهای واژگانی و شیوه های توزیع مؤلفه های معنایی و به طبع آن قالبریزی مفاهیم از زبانی به زبان دیگر متفاوت است و از طرف دیگر مفاهیم فرهنگی _ اجتماعی آمیخته با زبان مبدأ با چنین مفاهیمی از زبان مقصد یکسان نیستند. بدین ترتیب از آنجائی که واژگان دو زبان با هم همخوانی و رابطه یک به یک ندارند مترجم به سادگی موفق به پیدا کردن معادلهای لغوی1 _ که « هدف مطلوب و غایی است » (لارسن، ۱۹۸۴ ؛ ص ۱۵۳) _ نمی شود.
مثلا در ترجمه انگلیسی drizzle، مترجم ناگزیر از استفاده از ترکیب هایی مثل « نم نم باران »، « باران ریز »، « باران نرمه » می باشد و حتی در جایگزینی لغاتی نظیر bread و یا bath با معادل های لغوی فارسی رایج این کلمات یعنی نان و حمام نیز مترجم در انتقال کامل این مفاهیم موفق نمی باشد زیرا مفهومی که از لفظ bread در ذهن انگلیسی زبانان نقش می بندد ( خمیر پخته گرد به شکل باگت) با برداشت فارسی زبانان از لفظ نان (خمیر نازکِ پخته شده در تنور؛ برکت سفره) متفاوت است و همین طور هم مفهوم حمام انگلیسی با مفهوم حمام فارسی یکسان نیست. در این موارد تفاوتهای فرهنگی دو زبان مبدأ و مقصد یافتن معادل های لغوی را مشکل ساخته است. اما با این همه مشکلات مترجمان در یافتن معاد لهای واژگانی به اینجا ختم نمی شود.



خلأ واژگانی2

مشکلات مترجم در تلاش برای یافتن معادل های لغوی وقتی به اوج خود می رسد که مترجم بخواهد مفهومی را از زبان مبدأ منتقل نماید که واژگان زبان مقصد فاقد لفظی واحد برای بیان آن باشد و یا به طور کلی اصلا از قبل قالبی برای این چنین مفهومی ساخته نشده باشد. چنین پدیدهای را اصطلاحا « خلأ واژگانی » نامیده اند که بر دو نوع است: خلأ واژگانی نسبی3 و خلأ واژگانی مطلق4.



۱. خلأ واژگانی نسبی

اگر مترجم بخواهد واژه ای را ترجمه کند که این واژه در زبان مبدا حاوی مؤلفه های معنایی بیشتری نسبت به واژه موجود در زبان مقصد باشد خلأ واژگانی، نسبی خواهد بود. به عبارت دیگر، هرگاه مفاهیمی مشترک را در هر دو زبان مبدأ و مقصد بیابیم که برش معانی این مفاهیم در زبان مقصد به دقت و ظرافت زبان مبدأ نباشد, در ترجمه این مفاهیم نمی توانیم معادل های لغوی کاملا دقیقی بیابیم که دربرگیرنده تمامی مؤلفه های معنایی موجود در واژه های زبان مبدأ باشند. مثلا در ترجمه واژه انگلیسی ox انتخاب کلمه فارسی « گاو » به تنهایی مشکل معادل یابی را حل نمی کند چون در کلمه ox مؤلفه معنایی [+ مذکر] نیز گنجانده شده که در بین مؤلفه های معنایی کلمه گاو دیده نمی شود. در ترجمه چنین مفاهیمی می توان از دو شیوه معادل یابی توصیفی5 و معادل یابی فرهنگی6 استفاده کرد.

معادل یابی توصیفی

ساده ترین و مؤثرترین شیوه مقابله با این پدیده یعنی خلأ واژگانی نسبی معادل یابی توصیفی است یعنی انتخاب لفظی عام تر در زبان مقصد و تحدید آن با افزودن مؤلفه های معنایی متمایز کننده ای که در واژه زبان مبدأ گنجانده شده اما در لفظ عام انتخابی زبان مقصد وجود ندارد: به اختصار، یعنی استفاده از لفظ عام به همراه عبارتی وصفی. مثلا دو واژه گوشت در زبان فارسی و meat در زبان انگلیسی هر دو به یک مفهوم کلی اشاره دارند اما در زبان انگلیسی برای هر نوع گوشت بخصوص واژه ای جداگانه ساخته شده و استفاده می گردد. حال آنکه در زبان فارسی تنها لفظ عام گوشت، برای تمام این موارد به کار می رود. پس در ترجمه لغات زیر می باید از معادل های توصیفی سود جست:

lamb گوشت بره
mutton گوشت گوسفند
venison گوشت گوزن
beef گوشت گاو
veal گوشت گوساله
pork گوشت خوک

تا اینجا مترجم توانسته با افزودن نام حیوان به لفظ عام گوشت مفاهیم فوق را معادل یابی لغوی نماید، اما در مورد کلمات زیر صِرف افزودن نام حیوان مورد نظر کفایت نمی کند و مترجم باید دیگر مؤلفه های معنایی حاضر را به صورت عبارت وصفی به این مجموعه بیفزاید:

ham گوشت ران خوک
bacon گوشت دودی یا نمک سود خوک

مؤلفه های الصاقی به لفظ عام در این شیوه می توانند بیانگر خصوصیات ظاهری، مواد سازنده، ساختار، مکان و مورد استفاده و یا استفاده کنندگان، نحوه عمل و یا کاربرد شیء مورد بحث باشند. مثلا درترجمه igloo به « کلبه برفی اسکیمویی » مترجم با افزودن دو صفت مربوطه به ساختار ظاهری (موارد سازنده) و استفاده کنندگان این شیء آن را از کلبه چوبی ساکنان شمال ایران و یا کلبه سنگی ساکنین کوهستانی متمایز می سازد. ترجمه فعل poach به « بدون پوست (پوست کنده) آب پز کردن » و فعل fetch به « رفتن و آوردن » نیز حاصل چنین شیوه ای است.

معادل یابی فرهنگی

چنانچه شیوه فوق مؤثر واقع نشود مترجم می تواند با فدا کردن بخشی از خصوصیات به ویژه بار معنایی ضمنی و تلویحی واژه زبان مبدأ آن را با واژه ای مشابه در فرهنگ زبان مقصد جانشین سازد. مثلا در ترجمه مفاهیم موجود در دین مسیح (ع) برای کلمات انگلیسی fast، altar و pulpit به ترتیب از الفاظ اسلامی_ایرانی محراب ،روزه و منبر استفاده کند و یا goulash را (نوعی) خورشت سبزی ترجمه نماید که مشخصا در این نوع ترجمه بخشی از پیام از دست می رود. با این وجود چنین معادل هایی نیز می توانند در جای خود معادل هایی پویا برای انتقال پیام باشند.


۲. خلأ واژگانی مطلق

در انتقال مفاهیمی از زبان مبدأ که در زبان مقصد به طور کلی جدید و ناشناخته محسوب می شوند مترجم با خلائی صددرصد در مجموعه واژگان زبان مقصد برای بیان این مفاهیم مواجه می شود، زیرا به علت تازگی این مفاهیم زبان مقصد از قبل هیچ نوع قالبی را برای بیان و نامیدن آنها در نظر نگرفته است و در نتیجه یافتن معادل های لغوی برای مفاهیم مذکور اگر غیرممکن نباشد به سادگی نیز امکان پذیر نمی گردد. برخورد فرهنگ ها در نتیجه تماس هر چه بیشتر علل مختلف از یک طرف و گسترش دانش و پیشرفت علوم از طرف دیگر باعث شده است تا مترجمانی که سعی در انتقال دانش روز و فرهنگ ملل مختلف دارند هر روز با مفاهیمی روبرو شوند که در زبان مقصد تازگی دارند. در اینجا دیگر مترجمان الفاظی عام در اختیار ندارند که بتوانند با تحدید و یا احیانا بسط آنها به کمک عبارات الصاقی_وصفی در زبان مقصد معادل های لغوی مناسب بیابند. مثلا در سال های گذشته مفاهیم و الفاظی نظیر تلویزیون، کامپیوتر، ماهواره و هیپی به وجود آمدند و امروز نیز صحبت از فاکس، موبایل،لایه اوزون، اینترنِت و رَپ است.
در برخورد با چنین واژه هایی از زبان مبدا اولین و مهمترین وظیفه مترجم همانا رمزگشایی7 مفهوم دقیق آن کلمات و فهرست کردن مؤلفه های معنایی نهفته در آنهاست. بدین ترتیب مترجم ابتدا باید تلاش خود را به درک کامل و صحیح کلمات و مفاهیم جدید معطوف سازد و آنگاه کوشش نماید معادل هایی پویا برای آنها در زبان مقصد با استفاده از یکی از شیوه ها و راهکارهای زیر بیابد.

پدیده های قرضی8

رایجترین شیوه مقابله با مشکلات ناشی از خلأ واژگانی مطلق در ترجمه استفاده از پدیده های قرضی است. به تعریف باطنی (۱۳۶۹)،«کلیه تغییراتی را که در زبان x بر اساس واژگان [و قواعد ساختاری] زبان های y و z و غیره ... صورت می گیرد پدیده های قرضی می نامیم» (صص 79-78). به عبارت دیگر وقتی زبان مقصد برای نامیدن مفاهیم تازه واژه ای ندارد مترجم می تواند (البته با رعایت اصول و ضوابطی خاص) با قرض گرفتن عین واژه و یا الگوی ساختاری آن و یا ترکیبی از این دو زبان مبدأ در زبان مقصد معادل هایی پویا بسازد. پدیده های قرضی خود انواعی دارد که در زیر تشریح می شوند.

واژه قرضی9

به ظاهر، ساده ترین شیوه برای نامیدن مفاهیم تازه قرض گرفتن و به کار بردن عین همان واژه ها و عبارات زبان مبدا در زبان مقصد است یعنی مترجم به محض برخورد با چنین واژه هایی شروع به نوشتن آنها به زبان مقصد به شیوه آوانویسی و یا حرف نویسی بنماید. مثلا واژه computer را در زبان فارسی « کامپیوتر » بنویسد. اما باید به این نکته توجه کرد که از آنجائی که رابطه بین صورت و معنای واژه ها در زبان از نوع قراردادی است پس واژه وام گرفته شده هر چند با حروف زبان مقصد (در اینجا فارسی) هم نوشته شده، با حروف زبان مقصد (مثلا فارسی زبانان) واژه ای گنگ، بی معنی و به اصطلاح « توخالی » خواهد بود. تنها با گذشت زمان، تکرار و تمرین است که مفهوم این چنین واژه ای قرضی در زبان مقصد روشن می گردد. از این شیوه معمولا در برگردان اسامی خاص، افراد، مکانها و ... استفاده می شود. ضمن آنکه برای آسانتر کردن درک این واژه ها استفاده از کلمات «شاخص گروه » (گروه نما)10 قبل از واژه های موردنظر معمو لا سودمند واقع می شود:

General motors شرکت جنرال موتورز
TOEFL آزمون تافل
Reuter خبرگزاری رویتر

در مواردی نیز مترجم وقتی برای اولین بار از واژه ای قرضی در متنی استفاده می کند باید برای روشن شدن مفهوم این واژه توضیحی کوتاه و تعریف گونه در پانوشت صفحه و یا در داخل دو پرانتز بعد از آن واژه قرضی فراهم آورد و از آن به بعد در ادامه متن تنها به ذکر خود واژه قرضی اکتفا کند. مثلا:

Coyote کایوت (نوعی گرگ صحرایی بومی آمریکای شمالی)
Pudding پودینگ (نوعی دسر شیرین)
Lemming لمینگ (نوعی موش قطبی)

روند دیگری که در زبان _ و به خصوص در زبان انگلیسی _ به ظهور کلمات و مفاهیم جدید می انجامد استفاده از انواع اختصارات است. از بین انواع اختصارات سرنام ها (سرواژه ها)11 معمولا به صورت واژه قرضی وارد زبان مقصد می شوند:

MENA مِنا (کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا)
UNSCOM آنسکام (کمیسیون ویژه سازمان ملل متحد)
GATT گات (پیمان عمومی تعرفه و تجارت)

ضمنا در اینجا نیز عبارات توضیحی داخل پرانتزها در اولین برخورد با این سرنام ها در متن آورده می شوند.گاهی هم بهتر است مترجم به جای آنکه واژه ای را مستقیما از زبان مبدائی ناآشنا قرض بگیرد ابتدا آن را با واژه ای معادل در زبان خارجی آشنا تری تعویض کند و سپس آن واژه میانجی را در زبان مقصد استفاده نماید. این شیوه را اصطلاحا « تبادل قرضی »12 می گویند. مثلا در ترجمه از زبان ژاپنی به فارسی لازم است به جای وام گرفتن عین واژه ژاپنی معادل های آن را از زبان عربی، انگلیسی و یا فرانسه که فارسی زبانان با آنها آشناترند قرض گرفت. به عبارت دیگر به جای ذکر لفظ روسی عنصر شماره هشت جدول مندلیف از لفظ انگلیسی « اکسیژن » استفاده شود و مترجم bacon را ژامبون ترجمه کند که در اصل لفظی فرانسوی است. به طور کلی تبادل قرضی مانع از تنوع و چندگانگی واژه های قرضی برای تنها یک مفهوم در زبان مقصد می شود و به همین دلیل آشنایی با آن برای مترجمان مهم است.
در مواردی نیز مترجم می تواند با اعمال قوانین دستوری و آوای زبان مقصد بر واژه های قرضی جا افتاده در آن زبان ترکیب هایی بسازد که نیمی از مواد سازنده آن قرضی و نیمی دیگر بومی باشد. این شیوه موسوم به « آمیزش قرضی »13 بیشتر در مورد واژه های قرضی به کار گرفته می شود که از نظر گویشوران زبان مقصد رنگ و بوی خارجی خود را از دست داده اند. نمونه های بارز این نوع ترجمه برگردان کلمات atomic و bombardment به ترتیب به اتمی و بمباران (بم + باران) هستند (باطنی، ۱۳۶۹ ؛ صص 89-85). در سال های اخیر نیز ظهور لفظ « پارک سوار » و ترجمه bandage به « باندپیچی » و استفاده از لفظ پستچی در زبان فارسی حاصل چنین شیوه ای است.

ترجمه قرضی14

در این شیوه، مترجم به عوض وام گرفتن اصل واژه تنها الگوی ساختاری آن را قرض می گیرد. یعنی با استفاده از واژگان بومی زبان مقصد واژه زبان مبدا را جزءبه جزء ترجمه می کند. سال ها پیش عنصر فرهنگی « به تعطیلات رفتن نوعروس و داماد بعد از ازدواج » در فرهنگ ایرانیان و به تبع آن در زبان فارسی وجود نداشت، پس مترجمان در ترجمه عبارت honeymoon با مشکل مواجه می شدند که این مشکل با ترجمه جزءبه جزء این عبارت به « ماه عسل » با حفظ ساختار قرضی آن برطرف شد. و یا واژه skyscraper که به « آسمانخراش » ترجمه شده است. مترجمان باید به این نکته نیز توجه نمایند که استفاده مفرط و سهل انگارانه از این روش باعث لطمه دیدن زبان مقصد (مثلا فارسی) و ظهور ترکیبات نامانوس و پذیرفته نشدنی نظیر « نگاه های شیرین » از sweet looks (باطنی، ۱۳۶۹ ؛ ص ۸۴ ) و « مردان قورباغه ای » از frogmen (صلح جو، ۱۳۶۵ ؛ ص ۴۹) می گردد. گزینش معادل برای کلمات زیر بدین طریق انجام پذیرفته است:

ultraviolet ماوراء بنفش
blender مخلوط کن
superstar فوق ستاره
garbology زباله شناسی
automobile خودرو
wheel chair صندلی چرخدار

تعبیر قرضی 15

در این روش مترجم به عوض ترجمه کردن اجزاء واژه خارجی پس از رمزگشایی مفهوم آن و مشخص کردن مؤلفه های معنایی آن تعبیر خود را از آن واژه با به کارگیری واژگان بومی زبان مقصد به دست می دهد که معمولا بیانگر خصوصیات ظاهری و یا کارکردی آن واژه می باشد. مثلا در گذشته مترجمان واژه انگلیسی indicator را در فارسی به « (چراغ) راهنمایی »تعبیر نموده اند. در سال های اخیر نیز فرهنگستان زبان و ادب فارسی در گزینش معادل برای واژه های خارجی راه یافته به زبان فارسی این روش را به غایت به کار گرفته است:

subsidy یارانه
answering machine پیامگیر
microwave تندپز
Pyrex نسوز
abstract چکیده
sink ظرفشویی

این چنین کلمات و ترکیباتی معمولا وقتی عامه پسند و فراگیر می شوند که در ساخت آنها ذوق سلیم و معیارهای دستوری_آوایی زبان مقصد در نظر گرفته شده و معنی آنها روشن و زودیاب باشد. مثلا از آنجائی که واژه « تندپز » همراه با ورود این وسیله به ایران ساخته شد و به علاوه قبلا هم در فارسی واژه هایی نظیر زودپز، آرام پز و حتی پلوپز به کار رفته اند اقبال بیشتری برای فراگیر شدن دارد تا واژه ای مثل « رایانه » که مدتها پس از ورود این محصول و استفاده مکرر فارسی زبانان از لفظ کامپیوتر ساخته و عرضه شد.

ترجمه و تعبیر قرضی16

در مواردی مترجم می تواند از تلفیق دو روش اخیر گزینش معادل نماید. در این روش، بخشی از واژه خارجی به واژه ای بومی ترجمه می شود و مترجم بخش دیگری را تعبیر می کند. در گذشته، مترجمان spaceman را به فضانورد و aeroplane را به هواپیما ترجمه و تعبیر کرده اند (باطنی، ۱۳۶۹ ؛ ص ۸۵).
امروزه نیز برگردان کلماتی مثل , recycle ،technology و folklore به فناوری، بازیافت و فرهنگ عامه (مردم) نمونه های مشخص کاربرد این شیوه در ترجمه می باشند.

تغییر قرضی17

در این روش هیچ واژه ای از زبان مبدا وام گرفته نمی شود و واژه جدیدی نیز در زبان مقصد ساخته نمی شود « بلکه به واژهای که در زبان بومی [ مقصد] وجود دارد یک بار معنایی تازه داده می شود » ( باطنی، ۱۳۶۹ ؛ ص ۸۳ ). به عبارت دیگر، در این روش مترجم سعی می کند با تعمیم و یا تحدید مؤلفه های معنایی کلمه ای از مجموعه واژگان زبان مقصد چنین کلمه ای را برای بیان مفاهیم تازه _ وارداتی از زبان مبدأ _ آماده سازد. گزینش معادل هایی نظیر سپر برای bumper، سیاست به جای politics، یخچال در عوض refrigerator و دفتر به ازاء office از نمونه های موفق چنین تغییرات معنایی در گذشته هستند. در حال حاضر نیز فرهنگستان زبان و ادب فارسی از چنین شیوه ای در گزینش معادل برای برخی کلمات و مفاهیم خارجی مثل album (جنگ)، handbook (دستینه) و compote (خوشاب) سود جسته است.
مترجمان تازه کار باید اکیدا از به کارگیری این روش بپرهیزند و حرفه ای ها هم باید توجه داشته باشند که برای تغییر معنایی واژه ای بومی و جایگزین کردن واژه و مفهوم خارجی با آن باید این واژه بومی و آن مفهوم با هم قرابت معنایی داشته باشند تا چنین تغییری پذیرفته انگاشته شود: مثلا بین معنی اولیه کلمه خشک در فارسی و مفهوم کلمه “strict” انگلیسی نزدیکی معنایی حس می شود. پس عبارت strict rules را می توان به «مقررات خشک » ترجمه کرد. همین استدلال در خصوص تخصیص و تحدید معنایی کلمه فارسی مجلس صدق می کند تا بتوان آن را به ازاءِ parliament انگلیسی قرار داد. نکته آخر در مورد این شیوه اینکه مترجمان باتجربه باید این روش را با احتیاط کامل به کار ببندند، چرا که ممکن است گاهی تحدید و یا تعمیم معنایی آنقدر دور از ذهن باشد که مخاطبان ترجمه در زبان مقصد در درک پیام با مشکل مواجه گردند.

معادل یابی به کمک واژه سازی18 یا تعریف19

بدیهی است که واژه سازی یا به اصطلاح « سکه زنی واژه » 20 معمولا کار مترجمان _ و به هیچوجه کار مترجمان نوپا _ نیست. اما در مواردی خاص که نویسنده متن اصلی خود اقدام به واژه سازی کرده است مترجم هم می تواند در صورتی که هیچ یک از روش های فوق الذکر کارگر نیفتد از طریق واژه سازی معادلی لغوی و پویا برای مفهوم مذکور در زبان مقصد ایجاد کند. مثلا نگارنده این مقاله خود در متنی به واژه danclapping برخورد که به احتمال قریب به یقین حاصل فرایند آمیزش دو واژه dance (رقصیدن) و clap (دست زدن) می باشد. نگارنده کوشش نمود تا با خلق واژه شادکوبی (شادی + پایکوبی) پیام را منتقل سازد. این شیوه به ویژه در ترجمه « الفاظ یکبار مصرف »21 که ساخته و پرداخته خود نویسنده اصلی در متن مبدأ هستند اهمیتی خاص می یابد. مثلا در داستان ققنوس اثر سیلویا تاونسند وارنر 22 در جمله:

The phoenix was handsome as ever, and as amiable; but, as Mr Poldero said, it hadn’t got udge.l

کلمه udge را که « لفظی یکبار مصرف » است می توان به کمک واژه سازی معادل یابی کرد. ابتدا نگارنده تلاش نمود تا معنی این کلمه را تا حد امکان درک کند، سپس با تکیه بر شم زبانی خود کلمات بی معنی اما در عین حال منطقی « َاجو، گومی، جوزی، َاقو، سگا » را ساخت و سپس آنها را در اختیار ۵۰ نفر فارسی زبان تحصیل کرده (در رشته های مختلف) قرار داد تا تعیین کنند که از نظر آنها این کلمات ساختگی بار معنایی مثبت دارند یا منفی. سپس مجددا نگارنده کلمات با بار معنایی مثبت را در ترجمه جمله موردنظر به قرار زیر به کار گرفت:

۱. اما ققنوس گومی نداشت.
۲. اما ققنوس جوزی نداشت.
۳. اما ققنوس اجو نداشت.

و این جملات را مجددا در اختیار ۵۰ نفر دیگر با همان مشخصات قبلی گذاشت تا آنها تعیین کنند که کدامیک از این جملات تداعی کننده مفهوم « فقدان صفتی مثبت » می باشند. در نهایت به جمله شماره یک، چهل و دو رأی مثبت داده شد.
و آخر اینکه چنانچه هیچ یک از روش های مطرح شده در این مقاله نتوانست مترجم را در یافتن و گزینش معادل یاری دهد مترجم ناچار است تا از شیوه معمول فرهنگ های لغت تک زبانه یعنی تعریف مفاهیم در قالب عبارات و جملات استفاده کند. هر چند تکرار چنین عبارات طولانی مشکل ساز است اما به هر حال وظیفه انتقال پیام تا حد زیادی ادا شده است.


سخن آخر

شكی نیست كه ترجمه، سه بعد دارد: فن، هنر و علم. برای ترجمه در عصر حاضر مترجمی موفق خواهد بود که از هر سه جنبه سهمی برده باشد. چنین مترجمی در مواجهه با موارد گوناگون خلأ واژگانی، با بهره گیری از این هر سه و به کار بستن یکی از روش های مورد اشاره در این مقاله و یا حتی با استفاده از شیوه هایی ابتکاری می تواند به سر منزل مقصود یعنی یافتن معادل واژگانی در زبان مقصد دست یابد.







References


American Psychological Association. (1983). Publication manual of APA. Washington D. C.: APA.
Larson, Mildred L. (1984). Meaning–based translation: A guide to cross language
equivalence. USA: University Press of America.
Mollanazar, Hussein. (1997). Principles and methodology of translation. Tehran: SAMT.
Newmark, Peter. (1988). A textbook of translation. Singapore: Prentice-Hall Ltd.l




کتابنامه فارسی

باطنی، محمدرضا ( ۱۳۶۹ ). پدیده های قرضی در زبان فارسی. در زبان و تفکر (صص 88-74). تهران: فرهنگ معاصر.
صلح جو. علی ( ۱۳۶۵ ). بحثی در مبانی ترجمه. نصرا... پورجوادی (گردآورنده)، درباره ترجمه: برگزیده مقاله های نشر دانش ( ۳) . تهران: مرکز نشر دانشگاهی تهران.
گروه واژه گزینی ( ۱۳۷۶ ). واژه های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی: واژه های عمومی1 . تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
یارمحمدی، لطف ا... ( ۱۳۷۲ ). شانزده مقاله در زبانشناسی کاربردی و ترجمه. شیراز: انتشارات نوید شیراز.




پانوشت ها:



l
1 lexical equivalents
2 lexical gap/semantic void
3 relative lexical gap
4 absolute lexical gap
5 descriptive equivalence
6 equivalence by cultural substitute
7 decoding / unpacking
8 loan processes
9 loan word
10 classifiers
11 acronyms
12 loan exchange
13 loan blending
14 loan translation / calque
15 loan rendition
16 loan translation and rendition
17 loan shift
18 word coinage
19 definition
20 coinage
21 nonce words
22Sylvia Townsend Warner







برگرفته از: گاهنامه درباره ترجمه