PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خواندني هاي جالب روانشناسي



Borna66
06-03-2009, 12:59 PM
با سلام
در اين تاپيك يك سري خواندني هاي جالب در حوزه ي روانشناسي معرفي ميشود .
اميدوارم مورد قبول شما عزيزان قرار بگيرد
با سپاس

Borna66
06-03-2009, 12:59 PM
1. Take a 10-30 minute walk every day and while you walk, smile. It is the ultimate anti-depressant.
روزانه 10 تا 30 دقیقه به قدم زدن بپردازید، و در هنگام قدم زدن لبخند بزنید.
این بهترین داروی ضد افسردگی ست.

2. Sit in silence for at least 10 minutes each day. Buy a lock if you have to.
حداقل 10 دقیقه در روز با خود خلوت کنید، اگر لازم شد یك قفل بخرید.

3. Buy a TiVo (DVR), tape your late night shows and get more sleep.
با استفاده از ویدئو برنامه های تلویزیونی آخر شب و مورد علاقه تان را ضبط کنید، و بیشتر بخوابید.


4. When you wake up in the morning complete the following statement, "My purpose is to__________ _ today."
صبحها که از خواب بیدار می شوید این جمله را کامل و تکرار کنید: « امروز قصد دارم كه....»

5. Live with the 3 E"s -- Energy, Enthusiasm, Empathy, and the 3 F"s--
Faith, Family, Friends.
با سه E زندگی کنید؛ Energy (انرژی)، Enthusiasm (اشتیاق)، Empathy (فهم و همدلی با دیگران)، و همینطور با سه F یعنی Faith (ایمان)، Family (خانواده) و Friends (دوستان).




6. Watch more G movies play more games with friends and read more books than you did in 2006.
امسال بیشتز از سال پیش به تماشای فیلمهای عمومی (مناسب برای تمام سنین)، بازی با دوستان و خواندن کتاب بپردازید.

7. Make time to practice meditation and prayer. They provide us with daily fuel for our busy lives.
زمانی را به مراقبه و نیایش اختصاص دهید.
اینها سوخت روزانه برای انجام زندگی پر مشغله مان را فراهم می کنند.


8. Spend more time with people over the age of 70 and under the age of six.
با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال اوقات بیشتری صرف کنید.

9. Dream more while you are awake.
در بیداری رویا ببینید.

10. Eat more foods that grow on trees and plants and eat less foods that are manufactured in plants.
از غذاهایی که از گیاهان و درختان بدست می آیند بیشتر مصرف کنید، و از مصرف مواد غذایی که در کارخانه ها تولید می شوند کمتر استفاده كنید.

Borna66
06-03-2009, 01:00 PM
11. Drink some green tea and plenty of water. Eat blueberries, seafood, broccoli, almonds & walnuts.
چای سبز و مقادیر بسیار بیشتری آب بنوشید.
تمشك (آبی رنگ )، غذاهای دریائی، کلم بروكلی، بادام و گردو مصرف کنید.

12. Try to make at least three people smile each day.
تلاش کنید هر روز حداقل سه نفر را به لبخند وادارید.


13. Clear your clutter from your house, your car, your desk, and let new energy into your life.
از خانه گرفته تا داخل ماشین و روی میز کار همه را غبار روبی ومرتب و تمیز کنید، بگذارید انرژی تازه ای وارد زندگیتان شود.


14. Don"t waste your precious energy on gossip, energy vampires, issues of the past, negative thoughts or things you cannot control. Instead, invest your energy in the positive present moment.
انرژی پرارزشتان را بر سر شایعه سازی، هیولاهای انرژی خوار، مسائل مربوط به گذشته، افکار منفی و یا چیزهایی كه کنترلی بر آن ندارید هدر ندهید. در عوض انرژیتان را صرف همین لحظه مثبت فعلی کنید.

15. Realize that life is a school and you are here to learn, pass all your tests. Problems are simply part of the curriculum that appear and fade away like algebra class but the lessons you learn will last a lifetime.
این را درك کنید که زندگی یک مدرسه است و شما اینجائید تا بیاموزید، تا همه امتحانهایتان را بگذرانید.
مشکلات تنها بخشی از این دوره آموزشی اند که درست مثل کلاس درس جبر می آیند و می روند، منتها درسهائی که از این کلاس فراگرفته می شود عمری با شما باقی خواهد ماند.

__________________

Borna66
06-03-2009, 01:00 PM
16. Eat breakfast like a king, lunch like a prince and dinner like a college kid with a maxed out charge card.
صبحانه تان را مثل یک شاه، ناهارتان را چون یک شاهزاده و شام تان را چون بچه دانشگاهی ای بخورید که کارت اعتباریش ته کشیده باشد.

17. Smile and laugh more. It will keep the energy vampires away.
بیشتر لبخند بزنید و بخندید. این كار هیولاهای انرژی خوار را از شما دور نگه خواهد داشت.


18. Life isn"t fair, but it"s still good.
زندگی عادلانه نیست ، با این حال زیباست.

19. Life is too short to waste time hating anyone.
19- زندگی کوتاه تر از آنست که وقتمان را صرف تنفر از دیگران کنیم.

20. Don"t take yourself so seriously. No one else does.
خودتان را خیلی جدی نگیرید، دیگران هم اینکار را در مورد شما نمی کنند..

Borna66
06-03-2009, 01:00 PM
21. You don"t have to win every argument. Agree to disagree.
مجبور نیستید همه بحث ها و منازعات را به نفع خود تمام کنید. بپذیرید كه مخالف نظر یكدیگر بیاندیشید .

22. Make peace with your past, so it won"t mess up the present.
با گذشته تان صلح كنید تا زمان حال شما را خراب نكند.
23. Don"t compare your life to others". You have no idea what their
journey is all about.
زندگی تان را با زندگی دیگران مقایسه نکنید. شما از هدف آنها و یا زندگیشان هیچ نمی دانید.

24. Burn the candles, use the nice sheets. Don"t save it for a special occasion. Today is special.
شمع روشن کنید، زیباترین ملافه تان را استفاده كنید .و برای روز مبادا و یا روزی خاص نگه ندارید، امروز همان روز خاص است.

25. No one is in charge of your happiness except you.
کس دیگری جز شما مسئول خوشبختی تان نیست.

Borna66
06-03-2009, 01:00 PM
. Frame every so-called disaster with these words: "In five years, will this matter?"
همه مشكلات را با این جمله بسنجید: «آیا تا پنج سال آینده، این مسئله اهمیتی خواهد داشت؟»

27. Forgive everyone for everything.
همه را برای همه چیز ببخشید.

28. What other people think of you is none of your business.
اینكه مردم در مورد شما چی فكر می كنند، ارتباطی به شما ندارند.

29. Time heals almost everything. Give time, time.
زمان حلال همه مشکلات است. به همه چیزحتی خود زمان زمان دهید.

30. However good or bad a situation is, it will change.
شرایط هر چقدر خوب یا بد، بالاخره تغییر می کند.


__________________

Borna66
06-03-2009, 01:00 PM
31. Your job won"t take care of you when you are sick. Your friends will. Stay in touch.
این شغل شما نیست که در زمان بیماری به دادتان می رسد، دوستانتان هستند.
با آنها در تماس باشید.

32. Get rid of anything that isn"t useful, beautiful or joyful.
خود را از شر هر چه كه سودمند، زیبا و شادی بخش نیست، خلاص كنید.

33. Envy is a waste of time. You already have all you need.
حسادت هدر دادن وقت است. شما الان به همه آنچه نیاز دارید رسیده اید.

34. The best is yet to come.
بهترینها هنوز در راه اند.

35. No matter how you feel, get up, dress up and show up.
هر حسی که می خواهید داشته باشید، بلند شوید، لباس شیک بپوشید و بیرون بروید.

Borna66
06-03-2009, 01:00 PM
36. Do the right thing!
کار درست را انجام دهید!


37. Call your family often.
با خانواده در تماس باشید.


38. Each night before you go to bed complete the following statements:
"I am thankful for __________." "Today I accomplished _________."
شبها قبل از خواب این جمله را کامل و تکرار کنید: «به خاطر... ممنونم.» «امروز من..... را انجام دادم .»

39. Remember that you are too blessed to be stressed.
یادتان باشد، شما آنقدر خوشبخت هستید که نگذارید استرس و نگرانی به شما راه یابد.


40. Enjoy the ride. Remember that this is not Disney World and you certainly don"t want a fast pass. Make the most of it and enjoy the ride.
از سفرزندگی لذت ببرید. یادتان باشد که این دنیا دیزنی ورلد Disney World نیست وما هم مجبور نیستیم با سرعت از همه چیز بگذریم. بهترین استفاده را از آن کنید و از سفر زندگی لذت ببرید.

Borna66
06-03-2009, 01:00 PM
مجموعه ي شماره 2

ترس كودك از پزشك
مهم‌ترين ترس‌هاي كودكان هنگام معاينات پزشكي
جدايي از والدين
ترس جدايي از والدين هنگام معاينات پزشكي، اغلب در بين كودكان زير 7 سال شايع است.
درد
عامل ديگري كه ممكن است كودك را از معاينه پزشك بترساند، «احساس درد» ناشي از معاينه است. ترس ناشي از درد معاينه در بين كودكان 12ـ 6 سال بسيار رواج دارد.
نحوه رفتار پزشك
متاسفانه يكي از عوامل موثر بر ترس كودك، شيوه رفتار و روش ارتباط برقرار كردن پزشك با كودك است. معمولاً پزشكان عادت دارند طبق روال هميشگي خود، كودك را سريع و تند معاينه كنند در حالي كه پزشكان لايق و كاردان، با صبر و حوصله خود و دادن شيريني و يا برچسب عروسكي به كودكان و حتي صحبت و گفت‌وگويي ساده و محبت‌آميز درباره مسائل مورد علاقه كودك، درصدد كسب اعتماد او برمي‌آيند.
روش‌هاي كاهش ترس كودك از پزشك و معاينه‌هاي پزشكي
- هدف از معاينه را براي كودك شرح دهيد.
- در كودك احساس گناه ايجاد نكنيد.
- سعي كنيد طوري درباره كودك و نوع بيماري‌اش صحبت كنيد كه او مشكل خود را ناشي از اشتباه و كوتاهي‌اي كه احتمالاً او انجام داده است، نداند.
- كودك را گرامي ‌بداريد.
- آموزه‌هاي لازم مراجعه به پزشك را به كودك ياد دهيد.
- مشكلات كودك را به مرور و در جريان عمل حل كنيد.
- پاسخ گفتن به پرسش‌هاي پزشكان را به كودك بياموزيد.
- پزشك مناسبي انتخاب كنيد.

Borna66
06-03-2009, 01:00 PM
بدون پشيماني و حسرت زندگي كنيد
چنين حسرت خوردني بـي‌فـايـده و پوچ است. به جاي حسرت خوردن بهتر است اعمال خود را قبول كنيد و از آنها درس بگيريد.
پشيماني چيست؟
پشـيـمانــي احساسي توأم با يأس، نااميدي و نارضايتي است. احساس ندامت از انجام عملي يا غفلتي است. به‌طور كلي، فردي كه هميشه با احساس پشيماني زندگي مي‌كند، هميشه به گذشته خود افسوس و حـــسرت موقعيت‌هايي را مي‌خورد كه مي‌توانست طور ديگري رفتار كند.

Borna66
06-03-2009, 01:01 PM
شـمـا تـنـهـا كـسي نيـسـتـيد كـه ممكن است به گذشته افـسوس بخورد، به چيزها يا كساني كه از دست داده، به كارهايي كه كرده يا نكرده و... اين احساس گاهي به همه ما دست مي‌دهد. مقدار مشخصي از آن اشكالي ندارد اما خوب است كه
هر از گاهي نگاهي بازنگرانه به زندگيمان داشته باشيم تا اطمينان يابيم كه مسير زندگي را درست طي مي‌كنيم اما اين احساس مي‌تواند گاهي ناسالم باشد. وقتي اين عمل براي كسي به صورت عادت درآيد و هر كار كوچكي را مشكل بزرگي فرض كند، اگر اين احساس بخواهد به افسردگي فرد منجر شود، به اين معناست كه فرد بيش از حد به اين مساله بها مي‌دهد و زندگي او توأم از حسرت خوردن بر گذشته است.

Borna66
06-03-2009, 01:01 PM
احساس پشيماني و حسرت احساساتي كاملاً عادي هستند. براي همه ما پيش مي‌آيد. مساله مهم اين است كه نگذاريم اين احساسات بر ما غلبه كند و زمام اختيار ما را در دست گيرد. چون باعث استرس و فشارهاي روحي و رواني مي‌شود كه روي سلامتي جسمي و روحي ما تاثيرات مخربي از جمله سردرد، كمر درد و مشكلات گوارشي مي‌شود. كنترل اين احساس، نياز به كمي تعادل شخصيت و داشتن ديدگاه و رفتاري سالم است

Borna66
06-03-2009, 01:01 PM
6 راه براي دوري از احساس ندامت
و پشيماني
1 - همه چيز را كلي بررسي كنيد
هنگام تصميم‌گيري‌ها همه جنبه‌هاي مساله را بررسي كنيد، جنبه‌هاي مثبت و منفي. بررسي همه‌جانبه كار تا حد زيادي از پشيمان شدن در آينده جلوگيري مي‌كند. هميشه كمي به خود فرصت دهيد، از تصميم‌گيري‌هاي عجولانه بپرهيزيد. درست است كه بعضي چيزها خارج از كنترل شماست اما اگر درست برنامه‌ريزي نكنيد، بايد منتظر عواقب بد آن باشيد. در نظر گرفتن جنبه‌هاي مثبت و منفي هر تصميمي، ممكن است هميشه باعث نشود كه اشتباه كنيد اما اگر وقت گذاشته و خوب تحقيق كنيد و همه جوانب را بسنجيد، تا حد زيادي از حسرت خوردنتان در گذشته جلوگيري مي‌كند.

Borna66
06-03-2009, 01:01 PM
2 - قاطع و محكم باشيد
وقتي تصميمي مي‌گيريد، بگذاريد اجرا شود. مطمئن باشيد و ترديد نكنيد. اجازه ندهيد كه مسائل حاشيه‌اي شما را از تصميمتان منصرف كند.
3 - اتفاقات را بپذيريد
واقعيت را بپذيريد. زندگي پر از حادثه است كه شما از آنها بي‌خبريد. بعضي از اين حوادث خوب هستند و بعضي بد اما بايد مزه بدي را بچشيد تا خوبي به سراغتان آيد. ما نمي‌توانيم جلوي روي دادن اتفاقات را بگيريم، بايد آنها را قبول كنيم و تا مي‌توانيم از آنها نهايت استفاده را ببريم.

Borna66
06-03-2009, 01:01 PM
4 - دست به عمل بزنيد
ببينيد حسرت چه چيزهايي را مي‌خوريد و هر چه مي‌توانيد براي از بين بردن آن انجام دهيد. اگر حسرت مي‌خوريد كه در دوران دانشجويي زياد مسافرت نكرده‌ايد، همين حالا يك برنامه سفر براي خود درست كنيد. كارهايي را كه انجام نداده‌ايد و حسرتش را مي‌خوريد، از همين الان انجام دهيد.
5 - مثبت بينديشيد
ديدگاهتان را تغيير دهيد. درك كنيد كه اگر الان خوشحال و خوشبخت هستيد، براي تجربه كردن چيزهاي بخصوصي بوده است. شما نتيجه تجربيات گذشته‌تان و پذيرش مثبت آنها هستيد. بله، مثبت انديشيدن هنگام مصائب و سختي‌ها كار آساني نيست اما وقتي دوستي يا آشنايي را از دست مي‌دهيد، به جاي حسرت خوردن به چيزهايي كه مي‌خواستيد به او بگوييد و نگفتيد، سعي كنيد به خاطره‌هاي خوبي كه با او داشته‌ايد بينديشيد.

Borna66
06-03-2009, 01:01 PM
6 - مثل افراد شكست‌خورده رفتار نكنيد
اگر چيزي را از دست داده‌ايد، حسرتش را نخوريد. آنچه از دست رفته، تمام شده است و ديگر برنمي‌گردد. سعي كنيد به آينده و به موفقيت‌هايي كه مي‌توانيد به دست آوريد فكر كنيد.

نگران نباشيد، لبخند بزنيد!
هر چيزي كه در گذشته برايتان اتفاق افتاده، حكمتي داشته است. بايد سعي كنيد كه از آنها درس بگيريد و براي آينده خود از اين تجربيات استفاده كنيد. فقط به حال و آينده فكر كنيد، چون گذشته، ديگر گذشته است و نمي‌توانيد به عقب برگرديد. از هر لحظه زندگي لذت ببريد.

Borna66
06-03-2009, 01:01 PM
خانواده هاي صميمي و فرزندان با نشاط

امروزه خانواده‌ها زير فشار روحي شديدي قرار دارند. به نظر مي‌رسد كه همه، از پدر گرفته تا مادر و حتي بچه‌ها، سرگرم برنامه‌هاي پرتكاپوي خودند. در يك دنياي ايده‌آل، پدربزرگ‌ها، مادربزرگ‌ها، عمه‌ها، عموها و تمام اعضاي خانواده گسترده بايد چنان به هم نزديك باشند كه دست ياري به سوي هم دراز كنند. ولي خويشاوندان اغلب دور از يكديگر به سر مي‌برند و از اين روي، افراد خانواده ناچار مي‌شوند خود گره از مشكلاتشان بگشايند و همين كارهاي طاقت‌فرساي پدران و مادران و تأمين ضروريات خانوادگي باعث مي‌شود كه آنان از فشار روحي رنج ببرند. بي‌ترديد روند دل آزار زندگي روزانه، عرصه را بر آدمي تنگ مي‌كند، ولي با همه اينها، هنگامي كه پاي صحبت پدران و مادران مي‌نشينيم، يك چيز آشكار مي‌شود و آن اين است كه عشق و علاقه ايشان به فرزندانشان همچنان پابرجاست. در واقع گويا فشار روحي، تمايل والدين را به اين امر افزون‌تر ساخته است يعني اينان بايد يقين حاصل كنند كه رشد بچه‌هايشان با خشنودي، تندرستي و ايمني توأم است. در ساعات ويژه‌اي از روز براي كودك آواز سردهيد، برايش كتاب بخوانيد و در ضمن به چهره و تنش بنگريد. وي به شما متكي شده، به آغوشتان مي‌چسبد. صورتش مي‌درخشد، متبسم مي‌شود و چهره‌اش آرام مي‌گردد. بدين‌ترتيب حس مهم بودن در او شدت مي‌يابد. ولي به ياد داشته باشيد كه هر چند عشق، ارزنده‌ترين موهبتي است كه به فرزندانتان ارزاني مي‌داريد، بايد بدانيد كه نظم و ترتيب دومين هديه است. انضباط جنبه تنبيه ندارد، بلكه به بچه مي‌آموزد كه كجا و چگونه جلوي خود را بگيرد. بدانيد كه بچه نامنظم، دوست داشتني نيست. تمام اين فعاليت‌ها و كارهاي روزانه، فرصت‌هايي هستند كه نه تنها حس عزت نفس و انعطاف‌پذيري را براي كودكتان فراهم مي‌سازند، بلكه به او مي‌فهمانند كه جزئي از خانواده‌اي است كه پايبندش مي‌باشد. كانون مستحكمي كه سرانجام بايد روزي از آن به درآيد و به طرز موفقيت‌آميزي با دنياي پيرامون خويش روبه‌رو گردد.

Borna66
06-03-2009, 01:01 PM
برنامه‌ريزي براي زندگي سالم

«سالمندي» يكي از اصلي‌ترين نگراني‌هاي بشر است. انسان از كهنسالي مي‌ترسد.
روزهايي كه شرايط خاص زندگي را به فرد تحميل مي‌كند. استرس‌ها و نگراني‌هاي خاص اين دوره گاهي به شدت بر فرد كهنسال تأثير منفي مي‌گذارند.
در گفت‌وگوي كوتاهي كه با دكتر «فربد فدايي» متخصص روان‌شناس داشتيم درباره بخش كوچكي از اين استرس‌ها و نگراني‌ها صحبت كرديم.
چه عواملي باعث ايجاد ترس در سالمندان مي‌شود؟
سالمندان بر حسب ضرورت‌هاي زيستي و رواني و اجتماعي با فقدان روبرو مي‌شوند. آنان توانايي‌هاي جسمي خود را از دست مي‌دهند كه خود يك منبع استرس است. فرزندان به تدريج ازشنيدن درخواست‌هاي دائمي سالمند براي آن كه به آنان توجه شود خسته مي‌شوند و بدين ترتيب سالمندان مورد كم‌توجهي فرزندان قرار مي‌گيرند.

Borna66
06-03-2009, 01:01 PM
بازنشستگي چه تأثيري بر اين موضوع مي‌گذارد؟
بازنشستگي يكي از استرس‌هاي شديد زندگي هر فردي است كه موجب مي‌شود سالمند از امكانات اجتماعي گذشته خود محروم شود. وضعيت اقتصادي رو به ضعف مي‌رود و به دليل ابتلا به بيماري‌هاي مختلف از جمله آرتروز، فشار خون بالا، قند بالا و ... مخارج نيز بيشتر مي‌شود.
براي كاهش استرس اين دوران چه بايد كرد؟
برنامه‌ريزي براي آينده مهم‌ترين كاري است كه بايد انجام شود. خوشبختانه اداره سلامت روان و دفتر سلامت رواني ـ اجتماعي وزارت بهداشت از مدت‌ها قبل برنامه‌هايي را آغاز كرده است. در دانشگاه علوم بهزيستي و توان‌بخشي نيز مركزي تحت عنوان تحقيقات رواني اجتماعي سالمندي ايجاد شده است كه به مباحثي از قبيل پيري‌شناسي (ژرونتولوژي) و فوق تخصص بيماري‌هاي داخلي سالمندان مي‌پردازد.

Borna66
06-03-2009, 01:02 PM
از بُعد جامعه‌شناختي چه برنامه‌هايي مي‌تواند به كاهش استرس كمك كند؟
برآوردن نيازهاي مادي و معنوي سالمندان ضرورت دارد و فقط شامل افزايش مستمري بازنشستگان نمي‌شود، بلكه بايد به گروه عظيم سالمندان كه شغل دولتي يا اداري نداشته‌اند تسري يابد. فرهنگسراهاي ويژه سالمندان بايد گسترش يابد تا به جاي آن كه روي صندلي ‌پارك ها چرت بزنند در فرهنگسراها بتوانند به ورزش و فعاليت‌هاي هنري و تفريحي مشغول باشند. در حال حاضر سن بازنشستگي 60 سال است اما در مشاغلي كه با نيروي بدني ارتباط ندارد مي‌تواند به 70 سال افزايش يابد تا جامعه از مهارت‌هاي فكري و تجربي سالمندان محروم نشود.

Borna66
06-03-2009, 01:03 PM
پیش بینی آنلاین خطر ابتلا به افسردگی

محققان دانشگاه لندن با استفاده از اطلاعات به دست آمده از معاینات بیش از 6 هزار مبتلا به افسردگی در کشورهای اروپایی، برنامه ای آنلاین را برای پیشگویی دقیق خطر ابتلا به این بیماری ارائه کردند.
به گزارش خبرگزاری مهر، دانشمندان دانشگاه لندن به تازگی تست آنلاینی را تولید و ارائه کرده اند که "predictD" (پیشگویی افسردگی) نام داشته و قابلیت تشخیص بیماری افسردگی را در افراد مختلف خواهد داشت.
این برنامه در سطح جهانی قابل استفاده بوده و پزشکان خانوادگی و درمانگاه های محلی می توانند با استفاده از آن خطر ابتلا به این بیماری را در افراد مختلف تعیین کرده و درمانهای مورد نیاز برای مقابله با آن را تجویز کنند.
محققان با استفاده از محاسبه خطر ابتلا به این بیماری که اطلاعات آن از نتیجه معاینات به عمل آمده 6 هزار نفر بیمار در 6 کشور مختلف اروپایی به دست آمده است، موفق به ارائه این برنامه شدند. در عین حال دقت این برنامه بر روی سه هزار داوطلب در کشور شیلی مورد آزمایش قرار گرفت و افرادی که در این آزمایش شرکت داشتند برای 6 الی 12 ماه تحت نظر بودند.
برنامه پیشگویی افسردگی که بر مبنی تجهیزات پیشگویی بروز اختلالات قلبی تولید شده است از دقت بالایی برخوردار بوده و دقت آن با تجهیزاتی که برای پیشگویی بیماری قلبی در کشورهای اروپایی مورد استفاده قرار می گیرد، قابل مقایسه است. افراد با مراجعه به سایت www.ucl.ac.uk/predict-depression (http://www.ucl.ac.uk/predict-depression) می توانند میزان خطر افسردگی را در خود تعیین کنند.
با استفاده از این برنامه محققان قصد دارند برای اولین بار و طی مطالعه ای گسترده میزان کاربردی بودن این ابزار را در چین و در تخمین تعداد مبتلایان به افسردگی و پیشگویی تعداد مبتلایان آینده این کشور مورد آزمایش قرار دهند.
بر اساس گزارش ساینس دیلی، محققان دانشگاه لندن بر این باورند که این اولین حرکت مختص تشخیص بیماری افسردگی در مردم جهان است و این گروه قصد دارند در آینده ابزاری را نیز جهت جلوگیری از بروز این بیماری گسترش دهند.

Borna66
06-03-2009, 01:04 PM
بهترین روش شناخت فرد برای ازدواج

عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به اینکه بهترین روش شناخت فردی برای ازدواج مشاوره است گفت: این تفکر که با برقراری یک رابطه طولانی قبل از ازدواج می توان فردی را شناخت اشتباه است. به گزارش خبرنگار مهر، دکتر بختیاری در همایش تخصصی سلامت جنسی دختران که ظهر امروز در خانه شهریاران جوان برگزار شد گفت: کسانی که به پرهیز کاری جنسی قبل از ازدواج اعتقاد دارند و آن را رعایت کرده اند در زندگی زناشویی خود موفقتر بوده اند.
وی با اشاره به اینکه توجه به روابط سالم جنسی مقدمه ای برای ازدواج است ادامه داد: رفتار جنسی تنها بحثی محدود به جسم نیست بلکه در حوزه های روانشناسی، اجتماعی و حتی معنوی قابل بررسی است.
این روانشناس ادامه داد: انتخاب یک نفر به عنوان همسر کاری بسیار دشوار و مهم است. برای ایجاد یک رابطه سالم بین زن و مرد باید به این نکات که دارای باورهای مشترک باشند توجه کنند.
بختیاری با اشاره به اینکه احترام دو جانبه بین طرفین در مقابل باورهای همدیگر بدون آنکه تلاش بکنند تا همدیگر را شبیه به خود کنند نشانه روابط سالم است افزود: دو طرف باید بگیرند به تمام اعتقادات و باورها و عواطف همدیگر در مسیر انتخاب و سپس ازدواج احترام بگذارند.
وی با تاکید بر اینکه زن و مرد باید بدون رابطه جنسی احساس خود را ابتدا نشان بدهند تصریح کرد: دو طرف باید بیاموزند و این توانایی را داشته باشند که احساسات خود را نسبت به یکدیگر درست و سالم نشان دهند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: در حال حاضر در دنیا روندی تحت عنوان پرهیزکاری جنسی قبل از ازدواج شکل گرفته است برخلاف آنچه که چهره نمایشی غرب نشان می دهد خود آنها به دنبال راه حلی برای رفع مشکلات ناشی از روابط ناسالم هستند.
دکتر بختیاری خاطرنشان کرد: متاسفانه جوانانی که درگیر یک رابطه عاطفی با جنس مخالف می شوند برای اینکه طرف مقابل را برای خود نگاه دارند دست به هر کاری می زنند که این اشتباه است.
به گفته وی بیش از نیمی از جوانانی که درگیر رابطه جنسی قبل از ازدواج بوده اند احساس خوبی نداشته اند.
این روانشناس با تاکید بر اینکه عشق نشانه روابط جنسی نیست و برعکس افزود: دوست داشتن واقعی در بین زن و شوهر در طول زمان بر اساس شناخت ایجاد می شود.
بختیاری با اشاره به اینکه یکی از نشانه های رفتار ناسالم جنسی وجود سوء رفتار است ادامه داد: آموزش و گرایش به مباحث معنوی در مسیر روابط زن و مردی برای ازدواج می تواند در ایجاد روابطی سالم که منتهی به ازدوداجی موفق شود بسیار تاثیر گذار است.

Borna66
06-03-2009, 01:04 PM
پدران عصبی اعتماد به نفس فرزندانشان را پایین می آورند

بررسیها نشان می دهد فرزندانی که پدر عصبانی دارند دو برابر بیشتر از سایر کودکان در معرض استرس و اضطراب قرار دارند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از هفته نامه " سایکالوجی تودی " نتایج تحقیقات روانشناسان نشان می دهد که عصبانیت پدران به منزله بمبی برای فرزندان به خصوص کودکان است که هر لحظه امکان انفجارشان وجود دارد و موجب بروز اضطراب در فرزندان می شود.



بنا بر مشاهدات روانشناسان چند دانشگاه معتبر آمریکایی چنین پدرانی در روز چندین بار منفجر می شوند و یا حتی در آغاز ملایم بوده و پس از چندین ساعت به تدریج عصبانی و عصبانی تر می شوند.
بسیاری از این گونه افراد در مقابل بزرگسالان خود را کنترل کرده اما در حضور فرزندان قادر به کنترل خود نیستند و مرتب دچار عصبانیت می شوند .شاید به این دلیل که دیگران چنین رفتاری را تحمل نمی کنند اما کودکان توانایی مبارزه و مقابله ندارند.
کودکان در مراحل بعدی علاوه بر اضطراب و استرس دچار ضعف اعتماد به نفس می شوند زیرا تصور می کنند با هر رفتار و حرکتی ممکن است پدر عصبانی شود و واکنش تندی نشان دهد.
بهترین راه در چنین مواردی استفاده از کلمات و رفتار جایگزین و ملایم است که فرد به عنوان قرارداد برای خود در نظر گرفته و یا حتی چند دقیقه استراحت و سکوت می تواند مفید واقع شود.

Borna66
06-03-2009, 01:04 PM
مدیران بد عامل سکته قلبی کارمندان

محققان سوئدي گفتند رئيس‌هاي بي ملاحظه نه تنها باعث تنش در محيط کار مي شوند بلکه ممکن است خطر بروز امراض قلبي يا سکته قلبي را در کارمندان خود افزايش دهند. به گزارش سرويس بهداشت و درمان خبرگزاري دانشجويان ايران - واحد علوم پزشکي ايران؛ يک گروه از محققان سوئدي در مطالعه اي که در استکلهم انجام دادند متوجه ارتباط مستقيم ميان مديريت ضعيف با خطر ابتلا بر عارضه هاي قلبي در کارمندان شدند .
به گفته اين محققان با طولاني تر شدن اين وضعيت سلامت قلب کارمندان بدتر و بدتر مي شود.
طي اين تحقيق مشخص شد اگر کارمند احساس کند به کارش اهميت لازم داده نمي شود و يا از او حمايت نمي‌شود ، دچار تنش خواهد شد.
تحقيقات قبلي نشان داده بود که مديراني که عدالت را رعايت نمي کنند باعث مي شوند، فشار خون کارمندان افزايش يابد.
اين تحقيق بر روي 3 هزار مرد کارمند 19 تا 70 ساله ، طي 10 سال انجام شد ، در اين مدت 74 نفر از داوطلبان با مشکل قلبي مواجه شدند.
خطر بروز مشکلات قلبي جدي براي کارمندان که به توانا بودن مديران ارشد خود ترديد داشته اند ، 25 درصد بالاتر از ساير داوطلبان بوده است. اين خطر براي کساني که بيش از 4 سال در اين وضعيت کار کنند ، 64 درصد بود.
ميزان تحصيلات، طبقه اجتماعي، درآمد، ميزان کار، رفتارهاي چون سيگار کشيدن، ورزش نکردن و يا عوامل خطر ساز براي قلب مثل فشار خون بالا و بيماري قند تاثيري در يافته هاي اين تحقيق ندارد.
سرپرست اين گروه تحقيقاتي گفت : وقتي فرد احساس مي کند به کارش اهميت داده نمي شود يا حمايت نمي شود ، دچار تنش مي شود .
همچنين داشتن تنش اغلب باعث مي شود فرد به رفتارهاي غير بهداشتي مثل سيگار کشيدن ، خوردن غذاهاي ناسالم، مصرف بي رويه مشروبات الکلي و کم تحرکي روي بياورد که اين رفتارها عوامل خطر ابتلا به مشکلات قلبي را تا 2 برابر افزايش مي‌دهد.

Borna66
06-03-2009, 01:04 PM
روانشناسی شخصیت با خوردن ساندویچ !

http://pnu-club.com/imported/2009/06/99.jpg (http://www.persian-star.org/)

یک تحقیق علمی ‌در رابطه با ساندویچ نشان می‌دهد روش میل کردن ساندویچ توسط شما می‌تواند بیانگر بسیاری از احساسات درونی شما و بطور کلی شناخت شخصیت شما باشد.

کدام یک از روش‌های زیر را برای خوردن ساندویچ در نظر می‌گیرید؟
1- ساندویچ خود را به قطعات کوچک تر تقسیم می‌کنید؟
2- ساندویچ خود را دو لقمه می‌کنید؟
3- ساندویچ خود را آرام و با اشتهایی وصف ناپذیر می‌خورید؟
4- ساندویچ خود را نصف کرده و باقی مانده را در بشقاب می‌گذارید؟
5- ساندویچ خود را کاملاْ باز کرده و محتویات آن را تنها با تکه ای نان می‌خورید؟
۱. چنانچه ساندویچ خود را به قطعات کوچک تر تقسیم می‌کنید :
فردی منظم، حساس، دقیق و عاطفی هستید. در واقع نظم در زندگی شما حرف اول را می‌زند. دیگران به خوبی می‌دانند که از چه جایگاهی باید با شما وارد سخن شوند. گذشت شما در زمینه‌های مختلف زبانزد خاص و عام است. صبر و استقامت از دیگر ویژگی‌های شماست. دیگران برای انجام کارها و رفع نیازهای روزمره خود روی شما حساب می‌کنند.

۲. چنانچه ساندویچ خود را دو لقمه می‌کنید :
شما ظاهراً فردی عجول و نسبتاً خشن بوده و این خصوصیت راحتی در غذا خوردن را نیز نشان می‌دهد. ظاهراً خیلی از خودتان مطمئن هستید و می‌توان گفت که در اکثر اوقات به خاطر عجول بودنتان بدون مشورت با دیگران تصمیم می‌گیرید که در بسیاری از موارد عواقب آن را نیز متحمل می‌شوید. معمولاً شما فرصت رسیدگی به حرف و سخن دیگران و یا حتی خود را ندارید، که این نیز ناشی از همان عجول بودن ذاتی شماست.

۳. چنانچه ساندویچ خود را آرام و با اشتهایی وصف ناپذیر می‌خورید :
به راحتی با دیگران دوست می‌شوید و خوشرو و دست و دلباز هستید و به رای و نظر فرد مقابل احترام می‌گذارید و از درگیر شدن با اطرافیان پرهیز می‌کنید، آرامش خاصی دارید و دیگران از بودن در کنار شما احساس لذت می‌کنند.

۴. چنانچه ساندویچ خود را نصف کرده و باقی مانده را در بشقاب می‌گذارید :
آینده نگری و نگاهی به فردا داشتن از ویژگی‌های شخصیتی شماست. در هر زمینه‌ای و برای اقدام در مورد هر مساله ابتدا به عواقب آن اندیشیده و با مروری به آینده حال را برنامه ریزی می‌کنید. مصمم و هوشیارید و نسنجیده حرف نمی‌زنید. دیر با کسی دوست می‌شوید اما دوستی هایتان پایدار است.

۵. چنانچه ساندویچ خود را کاملاْ باز کرده و محتویات آن را تنها با تکه ای نان می‌خورید :
شخصیتی قابل احترام دارید. سعی می‌کنید هیچ گاه به دنبال کارهای بیهوده نروید. نگاه گیرا و نافذ شما می‌تواند مخالفانتان را به سرعت سر جای خودشان بنشاند. بخش بسیار قوی و ممتاز شخصیت شما آن است که قادرید از جنبه‌های ناچیز و مادی فراتر رفته و ماورای آنها را نیز ببینید. انرژی شما برای یافتن دوستان جدید و کم نظیر نیز مثال زدنی است. در حل مشکلات بسیار ماهر و زبر دست بوده و عاشق رقابت سالم با دیگران هستید.

Borna66
06-03-2009, 01:04 PM
چطور همسر خسيس‌مان را درمان كنيم؟ :

کنترل دخل و خرج و آینده‌نگری اصلاً صفت بدی نیست اما بعضی از ما مثل میرزا نوروز - که به کفش‌های پاره و زهواردررفته‌اش چسبیده بود - چنان به پول می‌چسبیم که جداشدن از آن محال است. روان‌شناسان خساست را یک نوع مشکل «روانی» می‌دانند چون معتقدند افراد مبتلا به این اختلال روحی- روانی در همه رفتارهایشان دچار خست و امساک هستند؛ حتی در ابراز احساسات و نشان‌دادن محبتشان به همسر، فرزندان و اقوام نزدیک.
در این شماره، تلاش کردیم تا با خساست به‌عنوان یک مشکل روحی- روانی و تاثیر آن بر روابط زوج‌ها و شیوه رفتار با همسر مبتلا به این اختلال روحی - روانی آشنا شویم.
خسيس‌ها از دیدگاه علم
از نظر علم روان‌شناسی «سخاوت روح» یکی از ویژگی‌های مثبت روحی – روانی و رفتاری است که تقریبا در همه افراد- با اندکی تفاوت در میزان آن- وجود دارد. اما در برخی افراد این ویژگی رفتاری اجازه یا فرصت بروز و ظهور پیدا نمی‌کند و همین ناتوانی ، آنها را به فردی خسیس(اسكروچ) تبدیل می‌کند.
خساست در شیوه خرج و پس‌انداز کردن، رفتارهای فردی و اجتماعی، ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران، گوشه‌گیری، امتناع از حضور در جمع، توجه بیش از حد به رفتارهای دیگران و بررسی رفتارهای آنها به قصد انتقاد و ... مشاهده می‌شود.
آنها حتی در ابراز احساسات هم خساست می‌کنند! به این مثال توجه کنید؛ مدیر مؤسسه‌ای از اينكه کارمندان‌اش به خوبی کار می‌کنند، آگاه است اما خساست او اجازه نمی‌دهد تا با پاداش مالی يا حداقل تشويق زباني از همکاران‌اش تشكر و تقدير كند.
در واقع «سخاوت» به صورت بالقوه در این فرد وجود دارد چون متوجه تلاش کارمندانش می‌شود ولی خسیس بودن او مانع از آن می‌شود که سخاوتمندی‌اش را نشان بدهد. این نمونه یکی از هزاران نمونه ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران به دلیل خساست است.
خانواده در سایه خست
شاید زمان مجردی، خساست مشکلات فراوانی را برای فرد خسیس ایجاد کند که مهم‌ترین آن، جدا ماندن از جمع و تنها ماندن است. در واقع خساست اجازه نمی‌دهد اندکی از درآمد شخصی‌مان را صرف رفت و آمد یا خرید هدیه برای دیگران کنیم و در برنامه‌های دسته‌جمعی حاضر شویم. به این ترتیب، هر لحظه بیش از قبل از جمع فاصله می‌گیریم و در نهایت به فردی منزوی تبدیل می‌شویم. تا اینجای قضیه، فقط خودمان ضرر می‌کنیم؛ ولی بعد از ازدواج، وضعیت کاملا فرق می‌کند چون پای نفر دیگری هم در میان است.
بعد از تشکیل خانواده، خسیس بودن یکی از طرفین، به شدت بر روابط زوجين و رابطه آنها با يكديگر تاثیر می‌گذارد؛ تا حدی که شاید به جدایی بینجامد؛ مگر آنکه هر دو نفر (زن و شوهر) مبتلا به مشکل خساست باشند تا بتوانند از بودن در کنار هم لذت ببرند. از مهم‌ترین مشکلات زندگی افراد خسیس با خانواده (همسر و فرزندان) می‌توان به این موارد اشاره کرد:
- ناتوانی در برقراری ارتباط عاطفی؛ این افراد حتی نمی‌توانند از ساده‌ترین کلمات محبت‌آمیز برای بیان احساسات خود استفاده کنند. جالب اینکه اگر هم از این کلمات استفاده کنند، آزادی و آرامش در رفتارشان دیده نشده و همیشه حالتی از گرفتگی و ناراحتی در رفتار آنها مشاهده می‌شود.
- به نظر آنها خرید هر چیزی غیر ضروری است و بهتر است به جای آن در بانک پول پس‌انداز شود. خرید هدیه هم که اصلا محلی از اعراب ندارد و دور ریختن پول به حساب می‌آید. در مواقع اجبار هم پرداخت نقدی، بهتر از هر هدیه‌ای است.
- فاصله عمیقی در روابط زن و شوهر دیده می‌شود؛ سایه دائمی خساست در زندگی مشترک، باعث جدایی آنها از هم می‌شود چون یکی از طرفین نمی‌تواند نیازهای عاطفی و روحی- روانی طرف مقابل را برآورده کند. بگذریم از اینکه رفع نیازهای دیگر به طور کامل از یاد رفته است.
- ارتباط زن و شوهر به بحث‌ها و رفع نیازهای مالی محدود می‌شود. در نهایت نیز برای رفع هر نیاز- پس از یک جدال طولانی – باید همه افراد خانواده از چهارچوبی که فرد خسیس تعیین می‌کند، پیروی کنند.
- والد یا والدین (بسته به اینکه کدام‌یک به بیماری خساست دچار باشند) همواره از رفتارها و تلاش‌های فرزندشان در هر زمینه‌ای ناراضی هستند. این نارضایتی از مسائل درسی تا کارها و رفتارهای روزمره آنها را شامل می‌شود. اما این والدین برخلاف والدین کمال گرا - که برای موفقیت فرزندشان هزینه كرده و آنها را همراهی می‌کنند - هیچ تلاش و کمکی برای پیشرفت بیشتر فرزندشان نمي‌كنند و فقط توقع دارند.
- مردان یا زنان خسیس هر مسئله‌ای را با مسائل مالی می‌سنجند و «پول و درآمد» مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده در زندگی آنهاست. مثلا معیار محبتشان، مبلغ، کیفیت یا نوع هدایای خریداری شده است، نه زیبايی این كار.
- تصمیم‌گیری برای خرید هر وسیله ساده‌ای برای منزل باید با اجازه زن یا شوهر خسیس باشد. برای صدور این اجازه هم باید همیشه دلیل قانع‌کننده‌ای وجود داشته باشد؛ دلیلی که بتواند فرد خسیس را قانع کند. به این ترتیب، طرف مقابل از هر خریدی منصرف می‌شود.
به نظر شما زندگی‌ای که یکی از طرفین اختیار کامل دارد و دیگری هیچ اختیاری ندارد، به زندگی در زندان شبیه نیست؟
- رفتارها آزادانه نیست؛ ترس از بروز واکنشی نامطلوب از سوی فرد خسیس بر همه رفتارها و روابط سایه افکنده و آزادی عمل را از همه افراد خانواده - به ویژه همسر - سلب کرده است.
- این افراد در برآوردن نیازهای فردی‌شان هم امساک می‌کنند؛ تا حدی که سلامتی‌شان هم در معرض خطر قرار می‌گیرد.
روح و روان، اسیر امساک
بررسی‌ها نشان می‌دهد «افسردگی» یکی از مهم‌ترین اختلالات روحی- روانی است که فرد خسیس به آن دچار می‌شود. روان‌شناسان دلیل اصلی بروز این حالت را منزوی‌شدن آنها می‌دانند.
از طرفی عناد دائمی آنها با جمع، باعث تنها ماندن‌شان می‌شود و همین امر باعث تشدید افسردگی خواهد شد. در واقع عقاید آنها باعث می‌شود تا همیشه تنها بمانند؛ حتی اگر به ظاهر، دیگران آنها را طرد نکنند.
یکی دیگر از مشکلات روحی- روانی این افراد، «بی‌تابی و بروز حالت‌های هیجانی» است. نگرانی درباره همه چیز، به‌ویژه مخارج ( فقط فکرکردن به مخارج و نه خرج‌کردن واقعی)، آنها را به افرادی بهانه‌جو، بی‌تاب، ایرادگیر و... تبدیل می‌کند. این نکته را هم فراموش نکنیم که حالتی «تهاجمی و عصبی» در رفتارهای آنها دیده می‌شود که هم باعث آزار خانواده و هم باعث آزار خودشان می‌شود.
رفتارهای دیگری مثل حرص و ولع دائمی برای همه چیز، شک و تردید، حسابگری و خود‌محوری از دیگر اختلالات روحی- روانی افراد مبتلا به بیماری خساست است. این افراد فراموش کرده‌اند که تیر تیز رفتارهای نامطلوب و تهاجمی آنها، بیش از همه، روح و روان همسر و فرزندان‌شان را زخمی می‌کند.
با آنها چه کنیم؟
اول از همه به‌خاطر بسپاریم که بیماری همسر خسیس ما هیچ گاه درمان نمی‌شود؛ بنابراین فقط باید تلاش کنیم تا رفتار او را تعدیل و ترمیم کنیم. درمان قطعی‌ای برای این بیماری وجود ندارد؛ فقط با این شیوه‌ها مي‌شود با او مدارا کنیم:
- طبیعت افراد خسیس را باور کنیم و بپذیریم که به بیماری امساک و خساست بیمارگونه دچار هستند. این باور باعث می‌شود تا رفتارهای او برایمان قابل تحمل باشد.
- مقابله به مثل نکنیم؛ این مقابله هیچ اثری جز تکرار رفتارهای نامطلوب او ندارد. حتی این رفتارها می‌تواند با شدت بیشتری تکرار شود.
- پیش از خرید هر وسیله‌ای برای منزل با همسرمان مشورت کنیم. با وجود اختلاف‌نظر، مشورت‌کردن ضروری است تا پس از خرید با لجبازی او روبه‌رو نشویم. به این ترتیب، مانع از جنجال شده و زمینه‌سازی کرده‌ایم.
- برای خرید‌های شخصی تنها برویم ولی قبل از بیرون‌رفتن از منزل، حتما به همسرمان اطلاع بدهیم تا احساس کنارگذاشته‌شدن به او دست ندهد. توافق کنیم که این تصمیم برای سلامت روحی- روانی هر دوی ما لازم است.
- بعضی افراد مبتلا به خساست، تلاش می‌کنند تا این صفت نامناسب را اصلاح کنند. در اين صورت با درك مشكلشان و تلاشي كه براي ترك اين صفت مي‌كنند، به آنها کمک کنیم.
فراموش نکنیم نباید اين افراد را مسخره کنیم یا دائم از آنها ایراد بگیریم. كنارشان باشيم تا با كمك هم به تدريج بر مشكل غلبه كنيم.
- زمانی که از رفتار همسرمان غمگین و عصبی می‌شویم، ناراحتی‌مان را ابراز کنیم؛ البته نه با دعوا و جنجال بلکه به او توضیح بدهیم که از رفتارهای او ناراحت می‌شویم و خجالت می‌‌کشیم. این توضیح و ابراز ناراحتی ما به شکل منطقی، تلنگری برای تجدیدنظر در رفتارهای نامناسب اوست.
- همان‌طور که اشاره کردیم، این افراد در ابراز احساسات نیز ناتوان هستند. در مقابل این ناتوانی، لجبازی و بی‌اعتنایی نکنیم اما طوری رفتار کنیم که طرف مقابل هم با کمی کم‌اعتنایی ما روبه‌رو شود. با کمی تغییر در رفتارهای گذشته خود می‌توانیم به راحتی تغییراتی در رفتار همسرمان ایجاد کنیم.
- اگر فرزندمان از رفتار همسرمان رنجید، مقابله به مثل را به او یاد ندهیم. فقط به فرزندمان توضیح بدهیم که این عقیده پدر یا مادر توست و باید به عقیده آنها احترام بگذاری. فقط دفعه بعد طوری رفتار کن که با سرزنش او روبه‌رو نشوی.
- افراد خسیس با وجودی که ممکن است سلیقه خوبی داشته باشند اما برای خرید هر چیزی، ابتدا به مبلغ آن توجه می‌کنند؛ بنابراین به جای دلخورشدن یا مسخره‌کردن همسرمان از او تشکر کنیم. همین که او هزینه‌ای را بابت خرید چیزی پرداخت کرده، کافی است. تشکر ما نوعی تشویق برای تکرار این رفتارهای مثبت و از بین رفتن برخی مشکلات رفتاری همسرمان است.
- برای تقسیم دخل و خرج منزل، همفکری کنیم تا به تدریج تغییراتی در شرایط ایجاد شود.
- با دوستان و آشنایان قطع رابطه نکنیم؛ این راه چاره نیست. با حفظ تعادل در رفت و آمدها این مشکل به تدریج برطرف خواهد شد.
- از روانپزشک، روان‌شناس يا مشاور کمک بگیریم.

Borna66
06-03-2009, 01:04 PM
راهكارهايي براي زندگي بهتر :

براي به‌دست آوردن فوايد ارتباطات اجتماعي چه كاري مي‌توان انجام داد؟ مثل تمام آدم‌هايي كه در اين دنياي پرسرعت، سرشار از استرس، خودمحوري و غربي‌گرايي هستند، شانس شما نيز براي بدست آوردن مهارت‌هاي اجتماعي و دوستان بيشتر محدود است.
اين امر نه تنها براي شخص شما سودمند و باارزش مي‌باشد، بلكه داراي فوايد فيزيولوژيك نيز است. دوستان وسيله بسيار مناسبي براي پشتيباني اجتماعي هستند چرا كه به عنوان نوعي منبع آرامش براي تخليه استرس به شمار مي‌روند و شما را در زماني كه دچار خلاء عاطفي هستيد همراهي مي‌‌كنند.
در اين قسمت ليستي از اموري را كه به وسيله آن مي‌توانيد زندگي اجتماعي خود و بالطبع سلامت جسماني‌تان را بهبود بخشيد، آورده‌ايم.
1- دوستي‌هاي قديمي را تجديد كنيد: چرا به دوستاني كه مدت‌هاست از آنها خبر نداريد زنگ نمي‌زنيد و با آنها قرار ملاقات نمي‌گذاريد تا كار جالبي نظير ماهي‌گيري يا رفتن به استخر را انجام دهيد؟
اين كار به شما كمك مي‌كند كه آرامش خاطر پيدا كنيد و از زندگي روزمره و پردردسر شغلي براي مدت زماني هر چندكوتاه خلاص شويد و اگر گرفتن ماهي قزل‌آلا به نظر شما كار جالبي نيست، چرا به بازار نمي‌رويد و سيستم تصويري جديدي كه مدت‌ها ‌آرزوي آن را داشتيد نمي‌خريد؟
در اين صورت مي‌توانيد دوستان خود را در تعطيلات آخر هفته براي تماشاي يكي از جديدترين فيلم‌ها به خانه خود دعوت كنيد و از با هم بودنتان نهايت استفاده را ببريد. در نهايت اينكه خلاق باشيد و ديگران را نيز شريك كنيد.
2- وقتي را با خانواده خود بگذرانيد: خانواده عزيزترين و نزديكترين كس به شما است و به عنوان يكي از ارزشمندترين منابع پشتيباني اجتماعي به شمار مي‌رود. چه با پدر و مادر خود چاي بنوشيد و يا فرزندانتان را به تفريح و ورزش ببريد، با اين كار با عزيزترين كسانتان ارتباط برقرار كرده‌ايد و اين كار درصد زيادي از بار عاطفي شما را مرتفع مي‌سازد.
3- با افراد جديد آشنا شويد: در يك تيم ورزشي عضو شويد، در كلاس‌هاي مطالعه آزاد شركت كنيد و كارهاي داوطلبانه انجام دهيد. راه‌هاي بي‌شماري براي شما وجود دارد كه از طريق آن مي‌توانيد ارتباط‌هاي جديدي را شكل دهيد. بدن شما به خاطر مزاياي فعاليت‌هاي گروهي براي هميشه از شما قدردان خواهد بود.
4- گوش دهيد و ياد بگيريد: سعي كنيد هفته‌اي 20دقيقه‌ وقت بگذاريد تا حداقل با دو تا از دوستانتان صحبت كنيد. معاشرت با ديگران باعث مي‌شود كه از فشار و استرس كاسته شود و احساس حمايت و پيشتيباني به وجود آيد.
اين كار شما را به چالش وا مي‌دارد و باعث مي‌شود تا از اولويت‌هاي ديگران در زندگي با خبر شويد. شما هر چه بيشتر در مورد اطرافيان خود بدانيد، خيلي بهتر مي‌توانيد ارتباط برقرار كرده و با آنها همدل و همراه شويد.
اگر با ديدي كلي‌گرايانه بخواهيم به زندگي نگاه كنيم بايد براي تمام جنبه‌هاي زندگي به‌ويژه بعد اجتماعي آن ارزش قائل شويم.
دوستان به اين دليل كه كيفيت زندگي را در نظر شما بهبود مي‌بخشند، وابستگي‌هاي مثبت احساسي به وجود مي‌آورند و بعد از اتمام بازي و ورزش، شركاي خوبي براي شما هستند. به راحتي مي‌توانيد فشارها و تنش‌هاي موجود در زندگي را تا حد قابل ملاحظه‌اي كاهش دهيد.
تلاش كمي براي تقويت ارتباط‌هاي فعلي و مشاركت در رويدادهاي عمومي و برقراري رابطه با چيز ديگري به جز كامپيوتر به طور جدي سلامت روحي و رواني شما را تضمين مي‌كند. «جان دان» فيلسوف، اين امر را به زيباترين شكل منتقل ساخته.
وي اظهار مي‌دارد كه «يك مرد به تنهايي قادر به هدايت پدافندهاي جنگي نيست.» و شما هم مطمئناً‌ دوست نداريد زماني كه بيمار هستيد در خانه بنشينيد و وقت خود را بيهوده تلف كنيد. من هم چنين احساسي دارم.

Borna66
06-03-2009, 01:04 PM
به خودت بگو: منو بشناس :

فرهنگسراي خانواده را خيلي از خانواده‌ها مي‌شناسند. اين روزها در آنجا نشست‌هايي با حضور روان‌شناسان و استادان دانشگاه برگزار مي‌شود به نام سراي خانواده كه هر بار يك موضوع روان‌شناسي به بحث گذاشته مي‌شود. حاضران مي‌توانند سؤال‌هايشان را همان‌جا مطرح كنند و جواب بگيرند. موضوع يكي از نشست‌ها، خودشناسي بود كه مورد استقبال بسيار مردم قرار گرفت. حيف بود كه شما آن را نخوانيد!
گاهی ما فکر می‌کنیم برای اینکه بتوانيم آدمي باارزش، موفق و مورد تایید دیگران باشيم باید شرایط خاصی داشته باشیم. مثلا پول زیاد يا خانه بزرگی داشته باشیم يا داراي تحصیلات عاليه و موقعیت اجتماعی خیلی خوبی باشیم.
در واقع ما برای باارزش‌بودن‌مان شرط و شروط می‌گذاریم و بنابراین تصور می‌کنیم باید بهتر از اینکه هستیم، شویم و جرأت نمی‌کنیم خودمان باشیم اما برای رسیدن به تمام این آرزوها شرط اول این است که خود واقعی‌مان را بشناسیم و تصویر ذهنی غیرواقعی‌مان را اصلاح کنیم. این تصویر تغییر نمی‌کند، مگر با تمرین و تلاش و رسیدن به خودآگاهی و خودشناسی.



قدم اول: آگاهی از خود


در خود‌شناسی، هدف این است که فرد، خود واقعی‌اش را بشناسد و اولین قدم برای شناخت خود این است که درباره خودش فکر نکند. بله، درست است. تعجب نکنید. شاید بگویید همیشه در مباحث روان‌شناسی از قدرت تفکر و تاثیر آن در زندگی گفته‌ایم. درست اما این‌بار راه‌حل قضیه این است که برای چند لحظه هم که شده، فکر نکنید. هر فردی یک کلیشه و تصویر ذهنی از خودش دارد که بر اثر تفکر، قضاوت‌ها و پیش‌داوری‌های فردی ایجاد شده است.
انسان خودش را دوست دارد و یک تصویر دوست‌داشتنی از خودش دارد. گاهی این دوست‌داشتن و علاقه به خود موجب می‌شود تصویری بهتر از آنچه واقعا هست از خودش داشته باشد. حتی گاهی پیش می‌آید که رفتارهای نادرست خودش را هم توجیه می‌کند.
برای شناخت بیشتر خود و رسیدن به خودآگاهی کافی است بدون اینکه داوری و قضاوت کنید فقط خودتان را مشاهده کنید. برای خودشناسی و خودآگاهی و رسیدن به ادراک واقع‌بینانه، مشاهده محض بدون داوری و تفسیر لازم است.
در پایان هر روز زمانی را به این کار اختصاص دهید و مشاهده کنید و ببینید از صبح تا شب چه کرده‌اید. فراموش نکنید روش و ابزار مشاهده و ادراک، دیدن، شنیدن، بوییدن و لمس‌کردن است، نه فکرکردن. شاید باور نکنید اما اگر فقط یک هفته به خودتان نگاه کنید و رفتار و گفتارتان را ببینید و بشنوید، بدون اینکه فکر كرده، قضاوت يا پیشداوری کنید چیزهایی درباره خودتان کشف می‌کنید که تا به حال از آن آگاه نبوده‌اید.



قدم دوم: بیان خود، بیان انگیزه‌ها


دومین قدم برای رسیدن به خودآگاهی، بیان خود و بیان انگیزه‌های شخصی برای خودتان است. ببینید واقعا از زندگی چه می‌خواهید؟ می‌خواهید به چه برسید و هدفتان چیست؟ از خودتان بپرسید: من از زندگی چه می‌خواهم؟. به دنبال جواب بگردید و با صدای بلند به این پرسش پاسخ دهید.
متاسفانه ما گاهی از ترس اینکه شکست بخوریم، با واقعیت روبه‌رو نمی‌شویم. شاید این کار به‌نظر ساده و آسان باشد اما در عمل وقتی می‌خواهید اهداف و انگیزه‌های واقعی‌تان را بیان کنید، متوجه می‌شوید این کار خیلی هم آسان نیست ولي باید آن‌قدر تمرین کنید و آن‌قدر از اهداف و انگیزه‌هایتان بگویید تا خواسته‌ها و اهداف واقعی‌تان را بشناسید و قادر باشید به راحتی و به‌وضوح، آن را بیان کنید.
تمرین
شنيده‌ايد که هر فرد در درونش سه تا خود دارد؛ یک خود والد، یک خود بالغ و یک کودک درون. انسان اگر بتواند خودش را از کودک و والدش رها کند و به خود بالغش توجه کند، موفق می‌شود خود واقعی‌اش را بشناسد. نیاز به توجه دیگران و مورد تاییدبودن از دید دیگران دستورات خود بالغ است. دفاع‌کردن و توجیه خود را هم کودک درون انجام می‌دهد.
برای اینکه خودتان را بشناسید و بدانید در این لحظه چه فکر می‌کنید و چه می‌خواهید و چه می‌گویید، می‌توانید از یک تمرین ساده شروع کنید. برای انجام این تمرین ابتدا در یک محیط آرام، ساکت و بی سروصدا قرار بگیرید. به اتاقی ساکت و آرام برويد، چراغ‌ها را خاموش کنید، صداي تلويزيون و رادیو را کم كرده و به دور از هر سروصدايي باشيد. در حالت راحتی بنشینید. چشم‌هایتان را آرام ببندید و خودتان را دقیقا همان‌طور که هستید با همان لباس‌هایی که به تن دارید و با تمام جزئیات تجسم کنید.
بعد شروع کنید از خودتان انتقاد كرده و با باید و نباید با خودتان صحبت کنید. در مرحله بعد، صحنه را تغيير دهيد و به‌عنوان کسی که خودش از خودش انتقاد کرده است، پاسخ دهید و از خودتان دفاع کنید. طی تمرین، خودتان را مشاهده كرده و به حالات‌تان توجه کنید. وقتی مورد انتقاد قرار‌می‌گرفتید، چه حسی داشتید؟ خوشحال یا خشمگین بودید؟ آيا به خودتان مسلط بودید؟ شرمسار بودید یا احساس گناه می‌کردید؟
بعد از تمرین، اگر متوجه شدید در زمان انتقاد ناراحت و عصبی می‌شوید و ضربان قلبتان کمی بیشتر می‌شود و عرق می‌کنید و انگشتان‌تان می‌لرزد، این یعنی تحمل انتقاد را ندارید و سعی می‌کنید تصویری از خودتان بسازید که خود واقعی‌تان نیست.



کلام آخر


کلام آخر اینکه درباره خودتان داوری و قضاوت نکنید؛ باید و نباید نگویید. سعی کنید خودتان را همان‌طور که واقعا هستید، مشاهده کنید و بپذیرید. در این لحظه همین هستید که هستید. بعد تصمیم بگیرید و بخواهید تغییر کنید. آنچه باید در شما تغییر کند را شناسایی كرده و برای این تغییر، یک روش و رویه انتخاب و مطابق آن عمل کنید.

Borna66
06-03-2009, 01:05 PM
هنر تمركز حواس :

اين مقاله ترجمه‌اي‌است از مطلب مندرج در مجله geo آلمان كه تحت عنوان تمركز حواس به چاپ رسيده است. هدف مقاله اين است كه تمركز را در كودكان تقويت كند چرا كه تمركز در كودكي و زمان تحصيل، در تمام مراحل زندگي راهگشا خواهد بود و برعكس عدم تمركز موجب شكست و ناكامي خواهد شد.
تمركز فكر حالتي از عميق شدن در موضوع است كه بدون آن، تكاليف مدرسه، بازي‌هاي رايانه‌اي و تعادل بدن امكان‌پذير نيست.
چرا نبود تمركز فكر براي خيلي‌ از بچه‌ها اين‌قدر مشكل ايجاد مي‌كند؟ آيا انسان مي‌تواند تمركز فكر را ياد بگيرد؟
***
از پشت بلندگو صداي ساعت حركت قطارهاي بعدي در سالن مي‌پيچد. از جلوي پنجره‌هاي قطار، تكنيسين‌هاي برق ايستگاه قطار عبور مي‌كنند.
در واگن‌هاي بزرگ مسافران آماده پياده شدن مي‌شوند. در وسط هياهو، يك دختر بچه نشسته. به نظر مي‌رسد كه در يك جزيره به تنهايي زندگي مي‌كند.
خيلي آرام روي قوطي كبريت خم شده. چوب كبريت را بين انگشت سبابه و شست دارد و در دست ديگر قوطي كبريت را.
اين دختر بچه كاملا غرق در افكارش خود است، با مشكل يكي شده. قوطي كبريت را مرتب پر و خالي مي‌كند. او‌ به تحريكات خارجي (رفت و آمد مردم در ايستگاه قطار) توجهي ندارد.
***
بيشتر انسان‌هايي كه از كنار اين دختربچه عبور مي‌كنند برمي‌گردند و با تعجب به او مي‌نگرند.
براي اين كه آنچه در ايستگاه قطار به راحتي براي اين دختر رخ داده است، (تمركز فكر) امروز به صورت يك استعداد كمياب جلوه مي‌كند.
بازار كتاب و اسباب بازي از عرضه تمرينات مختلف براي داشتن تمركز فكر در حال اشباع شدن است.
اهميت تمركز فكر حتي در كودكستان هم بسيار مهم است و آن را با تعمق در مديتيشن چيني، موزيك باروك، ورزش يوگا و بسياري چيزهاي ديگر مي‌توان تقويت كرد.
حتي از تمام زمينه‌هاي فرهنگي بچه‌ها بايد در بهبودتوسعه و تقويت اين استعداد و تمركز فكري آنها كمك گرفت.
وقتي در كتاب لغت يا ادبيات به صورت كلي معني «تمركز فكر» جست‌وجو مي‌شود 3 برابر معني اين لغت، فضا به مشكلاتي كه نبودن تمركز فكر ايجاد مي‌كند، اختصاص داده شده است. اين نشان مي‌دهد كه ادبيات و كتاب‌هاي لغت تصويري از واقعيت‌ها را به ما مي‌نماياند.
تمركز فكر چيست؟
زير عنوان لغت تمركز فكر اصلاً چه مي‌شود فهميد؟ تمركز نه تنها براي انجام دادن تكاليف مدرسه است، بلكه براي تيك‌تيك كردن بازي‌هاي رايانه‌اي بچه بايد تمركز داشته باشد، همين‌طور براي اشعاري كه معلم در كلاس استفاده مي‌كند.
در ترافيك خياباني، در تعادل راه رفتن روي يك ديوار باريك و براي همه كارها احتياج به تمركز حواس است.
حتي شاگردي كه در كلاس تمام انرژي خود را مصرف مي‌كند كه بقيه شاگردان به او توجه كنند روي اين مسئله تمركز دارد.
غيبت و حضور ذهني، هر دو، دو موقعيت مختلف تمركز فكر هستند كه بعضي‌ها مي‌توانند داشته باشند.
وقتي كودك دست در دماغ مي‌كند و يا بالا و پايين مي‌پرد تمركز ذهني ندارد، در حالي كه كودك بعد از 10 دقيقه فارغ شدن از تحريكات بدني به آرامش ذهني مي‌رسد.
تمركز مي‌تواند ارادي يا غيرارادي باشد. ممكن است تمركز روي يك انسان يا شيء باشد ولي در هر حال كودك بايد اين قدرت را داشته باشد كه روي تمام موضوعات تمركز داشته باشد.
در حال حاضر به همان صورت كه شكل‌هاي مختلف تمركز وجود دارد، به همان اندازه از اين كلمه استفاده‌هاي مختلف مي‌شود.
دانشمندان اعصاب و روان به جاي تمركز از واژه «دقت» نيز استفاده مي‌كنند. عده‌اي ديگر براين عقيده هستند كه تعمق و دقت 2 مقوله جدا از هم هستند و دقت مربوط به اتفاقات و تحريكات خارجي افراد است.
چه كنيم كودكان تمركز داشته باشند؟
بايد سعي كنيد كه بچه شما در مدرسه ساعت‌هاي بيشتري را به ورزش اختصاص دهد.
تمرينات طناب‌بازي، بالا و پايين پريدن، ورزش‌هاي دفاعي مانند جودو، كاراته و كنترل شخصي را نيز انجام دهد.
با تمرين‌هاي زير مي‌توانيد قدرت تصور فانتزي كودك را بالا ببريد؛ بدين صورت: تصاويري را به كودك نشان دهيد تا او واقعيت تصاوير را در ابعاد مختلف تصور كند.
ماندگاري تصاوير در ذهن بيشتر از لغات است.به صورت بازي در يك پياده‌روي نام اشياي قرمز رنگي را كه مي‌بيند نام ببرد. صداهايي كه در خانه و يا جنگل مي‌شنود تقليد كند.
تمام اشياي پلاستيكي در يك اتاق را نام ببرد و يا حرف مشخصي را در يك متن نشان دهد.
به بچه كمك كنيد با برنامه‌ريزي كار كند، به طوري كه در ساعات مشخص كار مشخصي را انجام دهد و اين كار تداوم و تكرار داشته باشد. با مدادهاي رنگي قسمت‌هاي مهم درس را خط بكشد. يادداشت كمك زيادي به تقويت حافظه آنها مي‌كند.
براي كودكان تكاليفي را تعيين كنيد كه مطمئن هستيد از پس انجام آن برمي‌آيند و براي انجام آن كودك را مامور و مسئول كنيد.
براي مثال سرپرستي از يك گياه در خانه و يا كتابخواني براي خواهر و برادر كوچك‌تر را انجام دهد.
آرامش بدني و ذهني را با كودكان به‌وسيله متدهاي يوگا و يا متدهاي پيشرفته آرامش عضله تمرين كنيد.
به همراه كودك روي زمين دراز بكشيد و چشم‌ها را ببنديد و به سفرهاي خيالي (فانتزي) برويد. در پاسخ به سوال چه چيزي در مغز است كه باعث مي‌شود انسان تمركز فكر داشته باشد؟
بين دانشمندان اختلاف‌نظر وجود دارد. در چندين سال اخير با تحقيقي در سيستم اعصاب مركزي مياني مشاهده شده كه مكانيسم‌هاي عصبي براي تمركز فكر لازم و ضروري هستند. يك متخصص اعصاب به نام «آلن زامتكين» در سال 1990 انرژي لازم مغز را با كمك يك دستگاه توموگرافي ثبت كرد.
او در حالي كه آزمايش شونده‌ها تست انجام مي‌دادند، مدت استقامت تمركز حواس را اندازه‌گيري مي‌كرد. در نتيجه مشخص شد افرادي كه تمركز حواس ضعيف داشتند انرژي كمتري مصرف كرده‌اند مخصوصا در قسمت جلوي مغز.
اين مركز به‌عنوان «يك هنرمند تركيباتي تحريكاتي» كار مي‌كند و وقتي فرد تمركز فكري بيشتري دارد فعاليتش اضافه مي‌شود.
احساس خشنودي يادگيري را افزايش مي‌دهد
خانم «ركساندرا زيرتنا» متخصص بيولوژي اعصاب از انستيتو «ماكس‌پلانك» در فرانكفورت آلمان عقيده دارد، افرادي كه تمركز حواس و مهارت و تجربه بالايي دارند بدون زحمت زياد مي‌توانند فكر كنند و تأكيد مي‌كند كه يادگيري براي فعاليت مغزي خيلي مهم است، چون كاري كه انسان روي آن تسلط كامل دارد مي‌تواند دوباره و دوباره با انرژي كمتري انجام دهد.
او مي‌داند كه در حل مشكل مطرح شده چه مسائلي نقش دارند؟ و مجبور نيست بين راه حل‌هاي ‌مختلف، تصميم منطقي را پيدا كند. براي تسلط روي حل مسائل تجربه و مهارت كمك زيادي مي‌كنند كه فعاليت‌هاي مغزي آسانتر و دقيق‌تر انجام شود.
متخصص اعصاب و روان ديگري به‌نام «آنتونيو داماسي‌يو» آمريكايي معتقد است كه فكر كردن و احساس كردن مانند روح و بدن واحدهاي جدانشدني هستند.
مورد مهم براي اين دانشمند تحريكات بدني است كه باعث جنبش مغزي مي‌شود و بدون دقت كامل و دخالت حافظه هيچ فعاليت مغزي امكان‌پذير نيست. فقط از طريق دقت است كه انسان اين امكان را دارد كه يك تصوير ذهني در ضمير آگاهش داشته باشد و در طول اين مدت بقيه فعاليت‌هاي عصبي مي‌خوابند.
اين فعاليت‌ها از طريق تجربه به‌دست مي‌آيد و نشان مي‌دهد كه سيستم مركزي اعصاب يك فرد چه هنگام احساس تحريكات مثبت و چه وقت احساس آزار مي‌كند؟ حتي در مورد يادگيري در موقعيت‌هاي اجتماعي مانند يادگيري در گروه.
«داماسي‌يو» معتقد است كه انسانها سعي مي‌كنند درد و آزار را از خود دور كنند و به جاي آن ميل و لذت مثبت را تشويق كنند.
وقتي بدن علامت‌هاي منفي مي‌فرستد مغز ميل ندارد روي آنها تمركز كند

Borna66
06-03-2009, 01:05 PM
مراحل حافظه



اصطلاح حافظه مفهومی کلی دارد و به آن گروه از جریانات روانی که فرد را به ذخیره کردن تجارب و ادراکات و یادآوری مجدد آنها قادر می‌سازد، اطلاق می‌شود. بر این اساس گفته می‌شود که حافظه سه مرحله دارد: رمز گردانی ، اندوزش و بازیاب. مقصود از رمز گردانی تبدیل اطلاعات فیزیکی به نوعی رمز قابل قبول برای حافظه است. اندوزش عبارت است از نگهداری اطلاعات رمزگردانی شده و بازیابی فرایندی است که از طریق آن اطلاعات به هنگام نیاز از حافظه فرا خوانده می‌شوند.


نگاه اجمالی
به نظر می‌رسد ما آدمیان هر چه داریم یا هر چه که هستیم از برکت حافظه (Memory) است. حافظه پدیده‌های بیشمار هستی را در کل واحدی یکپارچه می‌کند. اگر نیروی پیوند دهنده و وحدت ‌بخش حافظه نبود، هوشیاری انسان به لحظه‌های زندگی‌اش تجزیه می‌شد. مطالعات زیادی در حوزه حافظه صورت گرفته و امروزه روان شناسان برای حافظه انواع مختلفی قائل هستند که ساده‌ترین آن تقسیم حافظه به «حافظه کوتاه مدت» (Short-Term Memory) و حافظه بلند مدت (Long-Term Memory) است. اما حافظه در هر نوعش یک چیز مشترک دارد و آن «مراحل حافظه» هم در حافظه کوتاه مدت و هم در حافظه بلند مدت مراحل حافظه وجود دارند. اگر چه از لحاظ «روانشناسی و زیست شناسی» کارکردها و ساختارهای متفاوتی را شامل می‌شوند.
تاریخچه
حافظه از نظر فلسفه کلاسیک یکی از توانائی‌ها یا قوای ذهنی است. از این رو قرنها اعتقاد بر این بود که بعضی از مردم حافظه بد و بعضی دیگر حافظه خوب دارند. امروزه کمتر بر حافظه به عنوان قوای ذهنی تاکید می‌شود، بلکه تاکید بیشتر بر شرایطی است که رمزگردانی ، اندوزش و بازیابی را تسهیل می‌کند. « نورمن » (Norman,D.A) از جمله روانشناسانی است که در نظریه خود تحت عنوان پردازش اطلاعات در یادگیری بر اهمیت حافظه و مراحل آن تاکید دارد.
نقش و تاثیر در زندگی
همه یادگیریها نشانی از حافظه دارند. اگر ما تجربه‌هایمان را به کلی فراموش می‌کردیم، نمی‌توانستیم چیزی یاد بگیریم، چرا که در این صورت زندگی ما متشکل تجربه‌های گذرایی می‌شد که هیچگونه پیوندی بین آنها وجود نداشت و حتی از عهده یک مکالمه ساده هم بر نمی‌آمدیم. برای ایجاد ارتباط با دیگران شما باید اندیشه‌هایی را که می‌خواهید، بیان کنید و همچنین مطلبی را که چند لحظه پیش شنیده‌اید، به یاد آورید. این مورد تنها یک مورد ساده از تاثیر حافظه در زندگی روزمره انسان است. روشن است در عظیم‌ترین یافته‌های علمی ، پیشرفتهای فنی و ... ردپای حافظه و تاثیر آن کاملا پیداست.
مراحل اصلی حافظه
بسته به اینکه اندوزش مطالب برای چند ثانیه (حافظه کوتاه مدت) یا برای مدت طولانی‌تری (حافظه بلند مدت) مورد نظر باشد، شیوه کار مراحل حافظه متفاوت خواهد بود. بطور کلی در مرحله رمزگردانی ، اطلاعات به شکل معینی یا به صورت رمز معینی در حافظه اندوخته می‌شوند.


رمز گردانی در حافظه کوتاه مدت به صورت رمز صوتی ، دیداری و یا شنیداری است، ولی در حافظه بلند مدت به صورت رمز معنایی است.

در مرحله اندوزش اطلاعات رمز گردانی شده در حافظه نگهداری می‌شوند. میزان مواد اندوخته شده بسته به نوع حافظه متفاوت خواهد بود. گنجایش حافظه کوتاه مدت برای اندوزش مطالب ماده است، در حالی که گنجایش حافظه بلند مدت نامحدود است.

در مرحله بازیابی پی‌گردی در حافظه اتفاق می‌افتد و این پی‌گردی در حافظه کوتاه مدت با سرعت بسیار زیاد انجام می‌گیرد. در واقع با چنان سرعتی که ما از آن آگاه نمی‌شویم. در حافظه بلند مدت سرعت بازیابی بر حسب نوع طبقه بندی مطالب در حافظه ، مدت زمان سپری شده از زمان اندوزش تا بازیابی و دیگر عوامل متفاوت خواهد بود.
اساس زیستی مراحل حافظه
مراحل مختلف حافظه ساختارهای مختلفی در مغز دارند. گویاترین شواهد در این زمینه حاصل بررسی‌هایی است که در آنها از طریق عکسبرداری از مغز به جستجوی تفاوتهای «عصب شناسی ، کالبد شناسی» بین مراحل رمز گردانی و بازیابی پرداخته‌اند. در این آزمایشها آزمودنی‌ها در بخش اول (رمزگردانی) مطالبی را می‌خواندندو در بخش دوم بازیابی اطلاعات خوانده شده را بازیابی (فراخوانی) می‌کردند و همان حال بوسیله «پی.ای.تی»(P.E.T) فعالیت مغزیشان ثبت می‌شد. یافت‌ها نشان داد که در جریان خواندن مطالب (رمزگردانی) بیشتر نواحی نیمکره چپ مغز و در جریان فراخوانی (بازیابی) اطلاعات بیشتر در نیمکره راست مغز فعال می‌شود. بنابراین تمایز بین مراحل رمز گردانی و مرحله بازیابی اساس زیستی مشخصی دارد.
فراموشی و مراحل حافظه
فراموشی با مراحل حافظه رابطه تنگاتنگی دارد. اگر در هر یک از این سه مرحله خطایی صورت گیرد، دیگر مطالب آموخته شده یا وقایع و چیزها به خوبی بازیابی نخواهند شد. برای مثال اگر برای بار دوم نام فردی که با او آشنا شدید را نمی‌توانستید به یاد بیاورید، این احتمال وجود دارد که این ناتوانی ناشی از وقوع خطا در هر یک از سه مرحله مورد نظر باشد. امروزه اغلب پژوهش‌ها درباره حافظه هدفشان اینست که عملیات ذهنی هر یک از این مراحل را مشخص کنند و توضیح دهند که چگونه ممکن است در هر یک از این عملیات اشکالی پیش آید و به خطای حافظه منجر شود. در نظریه‌های حافظه ، فراموشی ناشی از وقوع خطا در یک یا چند مرحله از این مراحل سه‌گانه شناخته می‌شود.

مبحث حافظه و مراحل آن هر چند عمدتا مورد توجه روان شناسان می‌باشد، اما از لحاظ اینکه اساس بیولوژیکی برای حافظه شناخته شده است، به علوم عصب فیزیولوژیک نیز مرتبط است. بر اساس این نظریه در طول گذر اطلاعات از سه مرحله حافظه تغییرات بیولوژیکی در یاخته‌های عصبی اتفاق می‌افتد. روانشناسی تربیتی نیز جهت بهبود فرایند یادگیری از یافته‌های مربوط به پژوهشهای حافظه استفاده می‌کند. امروزه شیوه‌های نوین برای بهسازی حافظه با استفاده از بهبود شرایطی که منجر به تحکیم عمل هر یک از مراحل حافظه می‌شود، بکار می‌روند.

بطور کلی شناخت مراحل حافظه و ویژگیهای هر یک از مراحل و اینکه چگونه در هر یک از این مراحل تغییراتی روی اطلاعات اعمال می‌شود، متخصصان را در شناسایی علل فراموشی و درمان آنها ، شیوه‌های بهسازی حافظه به صورت شیوه‌های مناسب برای رمز گردانی بهتر ، نگهداری طولانی‌تر و بازیابی سریعتر مفید فایده خواهد بود.

Borna66
06-03-2009, 01:05 PM
طول انگشت کودک شما ممکن است با میزان موفقیت او در امتحانات ارتباط داشته باشد.
پژوهشگران در دانشگاه بات در مقاله‌ای که در شماره این هفته "نشریه روانشناسی انگلیس" منتشر کرده‌اند، نشان داده‌اند که کودکان هفت‌ساله‌ای که انگشت انگشتری‌شان بلندتر از انگشت اشاره‌شان است در ریاضیات نمره بالاتری به دست می‌آورند.

البته این قضیه ربطی به کف‌بینی ندارد و مهارت تحصیلی را مغز آدم تعیین می‌کند و نه انگشتش. اما عاملی وجود دارد که هم بر مغز و هم بر طول انگشت موثر است و آن هم قرار گرفتن جنین در معرض هورمون‌های جنسی در رحم است.

کاملا ثابت شده است که طول انگشت انگشتری نسبت به انگشت اشاره به میزان قرارگیری در معرض هورمون جنسی مردانه در رحم ارتباط دارد.

برای همین است که در مردان انگشت انگشتری معمولا بلندتر از انگشت اشاره است ولی در زنان انگشت اشاره بلندتر از انگشت انگشتری یا هم‌اندازه آن است.

در عین حال شواهدی وجود دارد که قرارگیری در معرض میزان بالای تستوسترون در دوران جنینی باعث بهبودی استدلال فضایی در فرد می شود و این مهارت در ریاضیات و نیز نقشه‌خوانی مفید است.

طول انگشت انگشتری با صفات دیگری هم ارتباط داده شده است که می‌تواند تحت تاثیر تستوسترون قرار گیرد.

یک تحقیق در انگلیس نشان داده است که فوتبالیست‌های حرفه‌ای انگشتان انگشتری درازتری دارند و طول انگشت انگشتری بازیکنان بین‌المللی هم از بازیکنان باشگاهی محلی بلندتر است. همین خصوصیت در ورزشکاران زن هم دیده شده است.

در یک تحقیق دیگر در دانشگاه لیورپول انگلیس نشان داده است که مردان با انگشت انگشتری کوتاه‌تر ممکن است اندکی بیشتر در معرض حمله قلبی در سنین پایین‌تر باشند، اما احتمال قلبی در سنین بالاتر در آنها کمتر است.

شواهدی وجودی دارد که انگشت انگشتری درازتر ممکن است با شمار بالاتر اسپرم همراهی داشته باشد.

گرچه نتایج تحقیق فوق جنبه دیگری از تاثیر هورمون‌ها در دوران جنینی را بر فیزیولوژی انسانی روشن می‌کند، اما باید این یافته‌ها را با احتیاط تفسیر کرد، زیرا این ارتباط میان طول انگشتان و صفات جسمی یا روانی تنها ارتباط آماری هستند.

آنها بیانگر رابطه بین میانگین‌ها در سطح عموم جمعیت هستند و لزوما نمی‌توان در مورد یک فرد خاص به آنها استناد کرد.





همه موافق هستند که عموما مردان بلندقدتر از زنان هستند، اما در عین حال هیچ‌کس هم تردید ندارد که برخی از زنان از برخی مردان بلندقدتر هستند. همین قضیه در مورد طول انگشت انگشتری هم صادق است.

برای مثال تحقیق دانشگاه بات بیانگر آن است که تستوسترون ممکن است در یک عامل تاثیرگذار در توانایی کودکان در ریاضیات باشد. اما عوامل مختلف دیگری مانند فشارهای محیطی و اجتماعی و نیز سایر عوامل زیست‌شناختی مانند ژن‌ها هم در این توانایی موثرند.

بنابراین بسیاری از کودکان با انگشت انگشتری کوتاه کاملا در ریاضیات خوب یا حتی عالی خواهند بود.

اصولا هنگامی که پای پژوهش درباره منشا صفات انسانی به میان می‌آید، چه منشا ژنتیکی، چه هورمونی یا محیطی با ید همین احتیاط را به خرج داد.

به جز موارد استثنایی مثل ژن به وجود آورنده بیماری تحلیل‌برنده عصبی هانتینگتون ـ که دارندگان آن حتما در میانسالی به این بیماری علاج‌ناپذیر مبتلا می‌شوند، بسیاری از چنین عواملی تنها زمینه‌ساز ایجاد یک صفت هستند یا به همراه عوامل دیگر در ایجاد آن شرکت دارند، نه اینکه عامل منفرد و همیشگی به وجود آورنده آن باشند.

*نویسنده این مطلب مارک هندرسن دبیر علمی روزنامه تایمز است.

Borna66
06-03-2009, 01:06 PM
هدفگذاری برای ازدواج

همه افراد در حیطه شغلی اهدافی را برای خود معین کرده و به واسطه آن میزان فروش و نهایتاً بازدهی کلی سیستم را افزایش می دهند. این امر در حیطه اجتماعی نیز کاملاً مشهود است؛ افراد و ارگانها برای رسیدن به نتایج موفقیت آمیز اجتماعی هدفگذاری انجام می دهند. باید توجه داشت که مسئله هدفگذاری به ویژه در سطح فردی از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. تک تک افراد می بایست به منظور بهبود کیفیت زندگی خود اهدافی را برای خود معین نمایند. همه ما از ارزش تلاش برای رسیدن به اهداف با اطلاع هستیم، بدیهی است وقتی ذهن خود را بر روی موضوع خاصی متمرکز می کنیم، طبیعتاً نتیجه بهتری می گیریم. حال چرا برای ازدواج هدفگذاری نکنیم؟

هدف مناسب

سال ها پیش نیما و فرنوش در سمیناری پیرامون مسئله ی ازدواج شرکت کرده بودند. در این سمینار نحوه ی هدفگذاری در زندگی و بالاخص ازدواج به آنها آموزش داده شد. از آن پس با بکارگیری تکنیک های هدفگذاری این دو نفر به موفقیت های چشمگیری در زندگی فردی و اجتماعی خود دست یافتند. فرنوش در این رابطه می گوید: " واقعاً تنها با انتخاب این گزینه که می توانیم اهدافی را تعیین نماییم و سپس آنها را دنبال کنیم، شکل ازدواج و بطور کلی زندگی ما تغییر پیدا کرد".

تنظیم اهداف با همکاری دو جانبه به زوجین کمک می کند که رابطه خود را استحکام بخشند و به صورت ناخوداگاه مهارت های خود را در انجام کار تیمی برای رسیدن به هدفی خاص ارتقا بخشند. این امر به طرفین ارتباط کمک می کند که هم بهتر خود را بشناسند و هم یکدیگر را و این امر نهایتاً به تکامل هر چه بیشتر طفین ختم خواهد شد. باید توجه داشت که در حین اتمام این پروسه مهارت های ارتباطی طرفین نیز تا حد بسسیار زیادی بهبود پیدا می کند چراکه هر یک از طرفین این فرصصت را پیدا می کنند تا در مورد آرزوهای و رویاهای شخصی شان به بحث و گفتگو بنشینند.

فرنوش در ادامه اضافه می کند: "وقتی ما برای ازدواج خود هدف تعیین می کردیم، هر کس آزادانه می توانست نظرهای خود را مطرح کند و دیگری با گوش دادن به حرف های او ارزش و احترام خود را آشکار می ساخت. با این کار بسیاری از سوء تفاهم ها، جر و بحث ها و دلخوری ها از میان می رفت". انجام عمل فوق زوجین را در برابر یکدیگر مسئول و پاسخگو نگه می دارد.

تعیین اهداف برای ازدواج می تواند شما و شریکتان را در مسیر یکسانی قرار دهد، با این تفصیل می توانید دست در دست هم به جلو پیش روید. اما از کجا باید شروع کرد؟

مسیر تعیین اهداف

یک جلسه ملاقات بگذارید و در آن کلیه آیتم هایی که در اینجا شرح می دهیم را بدون هیچ گونه وقفه انجام دهید.

1- افکارتان را روی هم بریزید – محیطی را انتخاب کنید که هر یک از شما آزادانه و به دور از استرس به بازگو کردن آمال و آرزوهای درونی اش بپردازد. از یکدیگر بپرسید: "جالب نیست که اگر .....؟" برخی از ایده ها می توانند چیزی شبیه به شرکت کردن در کنفرانس های ازدواج، بازسازی آشپزخانه و یا پس انداز کردن پول برای به تحقق رساندن آن سفر رویایی که در ذهن دارید باشند.

2- منظور خود را واضح بیان کنید – نیما و فرنوش هر دو دوست داشتند تا زمان بیشتری را در کنار یکدیگر سپری کرده و از وجود هم لذت ببرند. فرنوش می گوید: "در جلسه ای که با هم داشتیم قرار شد هر پنجشنبه برای صرف نهار همدیگر را ببینیم و اگر قرار بود یک شب با هم بیرون برویم تاریخ آنرا از قبل در تقویم مشخص می کردیم"

آنها سپس با هم قرار گذاشتند که در آشپزی به هم کمک کنند، و در کارهای خانه از قبیل نظافت، شستشوی لباس ها، تعمیر کردن وسایل و غیره با یکدیگر همکاری و مشارکت داشته باشند تا هیچ کدام از آنها به تنهایی زیر بار مسئولیت های سنگین نرود. همچنین قرار گذاشتند تا اقساط خود را دو برابر پرداخت کنند تا پول خرید خانه ی آنها در عرض 10 سال تمام شود.

آنها در طی گفتگوهای متناوبی که با هم داشتند تصمیم گرفتند خرج های اضافی را کم کنند تا کل بدهی هایشان زودتر تمام شده و از نظر اقتصادی تحت فشار قرار نگیرند.

3- موارد مهم را یادداشت کنید – اگر اهداف خود را بر روی کاغذ بیاورید، خیلی راحت تر می توانید آنها را بررسی نمایید و بعدها هم گیج نخاهید شد. در لیست خود تاریخ نهایی انجام هر یک از کارها را یادداشت کنید تا بدانید برای انجام کاری خاص چقدر زمان دارید. سپس لیست مورد نظر را در جایی قرار دهید که همیشه جلوی چشمتان باشد. مثلاً می توانید آنرا روی میزتان بگذارید یا به دیوار بچسبانید، داخل ماشین قرار داده و یا روی آینه اتاق خواب بچسبانید؛ اغلب زوج ها همین مورد آخر را انتخاب می کنند.

4- انعطاف پذیر باشید – آیا اهدافتان فاقد اصل واقع بینی هستند؟ آنها را باز بینی نموده و تجدید نظر قائل شوید. نیما بنا به تجربه های شخصی اش معتقد است: "اگر احساس می کردیم که به هیچ طریق قادر به رسیدن به هدفی خاصی نیستیم، آن را اصلاح می کردیم و هدف جدیدی را جایگزین آن می نمودیم."

5- به خودتان حکم ماموریت بدهید – راجر بولتون یکی از پیشگامان عرصه روانشناسی ازدواج و خانواده، اظهار می دارد: زمانیکه زوجین با هم ازدواج می کنند اصولاً بدون اینکه هیچ برنامه مشخصی برای زندگی خود داشته باشند در روزمرگی ها غرق می شوند. او معتقد است که زن و شوهر باید برای خود "حکم ماموریت" خلق کنند. به عنوان مثال می توانند از خود سوال کنند که: "برای 30 سال آینده زندگی خود چه برنامه ای دارند؟" سپس با استفاده از حکم ماموریتی که صادر کرده اند، اقدام به تعیین اهداف کوتاه مدت و دراز مدت کنند.

6- نیم نگاهی به گذشته بیندازید – همچنان که در حال عملی کردن اهداف خود هستید و به جلو پیش می روید، هرزگاهی چند نگاهی به گذشته بیدازید و ببینید تا کنون چطور عمل کرده اید و بازدهی شما چگونه بوده است. فرنوش و نیما روز اول سال را به عنوان روزی انتخاب کرده اند که در آن کنار هم می نشینند و کلیه کارهایی که در طول یک سال گذاشته انجام داده اند را بررسی می کنند. روز اول مهر مجدداً میزان پیشرفت خود را بازبینی نموده و اگر لازم دانستند تغییراتی را دربرنامه ریزی خود قائل می شوند.

زمانیکه با تلاش و کوشش فراوان به امیدها و آرزوهای خود جامه ی عمل می پوشانید به خودتان استراحت بدهید و از کامیابی هایتان نهایت استفاده را ببرید. می توانید با صرف شام در رستوران و یا یک مسافرت کوتاه مدت خودتان را تشویق کرده و برای تلاش های آتی آماده کنید. جشن گرفتن موفقیت ها سبب می شود که شما انرژی و دلگرمی لازم برای ادامه راه را پیدا کنید.

اگر هم به مانعی برخورد کردید و نتوانستید مطابق با آنجه از قبل برنامه ریزی کرده بودید پیش بروید، جای هیچ نگرانی وجود ندارد. تسلیم نشوید و مجدداً همه چیز را از سر بگیرید. این بار ابتدا مطمئن شوید که اهدافتان واقع بینانه و قابل دست یابی هستند. سعی نکنید همه چیز را یکمرتبه بدست آورید. حتی اگر بتوانید به بخشی از اهدافی که برای خود لیست کرده اید دست پیدا کنید، باز هم جای امیدواری وجود دارد چراکه موفقیت های بیشتری نسبت به گذشته بدست آورده اید. به تلاشی که در این زمینه انجام داده اید افتخار کنید.

نتیجه ای که شما با انجام این امر به آن می رسید، قابل ستایش است: ارتباط محکمتر، انتقال آسانتر مفاهیم، صمیمت بیشتر، تکامل، و نهایتاً احساس رضایت هنگام نگاه کردن به موفقیت های بدست آمده.

Borna66
06-03-2009, 01:06 PM
واکنش صحیح در برابر انتقادات

آیا از انتقادهایی که با آنها روبرو می شوید به عنوان ابزاری برای هر چه غنی تر و آیین مند تر شدن استفاده می کنید؟ و یا بالعکس واکنش غیر متخصصانه از خود نشان می دهید؟ آیا به موقعیتی هایی که می توانید به نحو احسنت از آنها برای رشد و تعالی خود استفاده کنید به دیده ی تردید می نگرید؟


شکی نیست که پذیرش و هضم انتقاد کار دشواریست، حتی اگر منتقد در نهایت حسن نیت و درستی به اظهار نظر بپردازد. قبول کردن حرف های کسی که اشتباهاتتان را به شما گوشزد می کند امر خوشایندی نخواهد بود؛ اما برای تجلی هر چه بیشتر موفقیت در جامعه، "انتقاد" باید در ذهن افراد جا بیفتد، در روح آنها سیلان پذیرد و به عنوان پاره ای تفکیک ناپذیر از بدنه ی فرهنگی جامعه درآید.


بحث توانایی یا ناتوانی یک انسان به هنگام تقابل با شایستگی های فردی مطرح می گردد و میدان این مقابله ظرفیت "انتقاد پذیری" اوست. برای درک صحیح انتقادات، فرد ملزم به فراهم نمودن بستری مناسب است که اگر این فضای مناسب پدید آید، شخص آسانتر می تواند روند تکاملی خود را طی نماید و از این بابت باید از منتقد تشکر و قدردانی نیز بعمل آورد. اگر بتوانید یک چنین تحولی را در سیر اندیشه های خود ایجاد کنید، آنگاه در زندگی فردی و شغلی خود به موفقیت های چشمگیری دست پیدا خواهید کرد.


تحقیقات و تفصیل های گسترده در حیطه ی روانشناسی حاکی از این مطلب است که افراد زبده در هر رشته ای یاد گرفته اند که به انتقادات با دیدی متفاوت از آنچه افراد معمولی دارند، نگاه کنند.


این افراد انتقاد را به مثابه یک بازخوراند ارزشمند می پندارند و از آن به عنوان فرصتی کم نظیر برای پیشرفت و ترقی استفاده می کنند. تنها دغدغه ذهنی آنها، هدفمند و نظامند کردن اموری است که در دست اجرا دارند و نه تنها هیچ گاه با بدفهمی یا دانش ناکافی با انتقادها برخورد نمی کنند، بلکه نرمش خاصی نیز از خود نشان می دهند.


افراد حرفه ای به جای اینکه از انتقاد فرار کنند به آن خوش آمد می گویند. حتی می توان گفت به دنبال مشاوران و مستشارانی هستند که پیوسته پیشنهاد کننده ی انتقادات سازنده و گاه دردناک نیز باشند. آنها سپس از این نظرها به عنوان رهنمونی برای پیشرفت مداوم بهره می جویند.


برای اینکه در زمره مجریان درجه یک قرار بگیرید لازم است تا با روی باز از اظهارنظرهای دیگران سود ببرید. در اینجا چند گام وجود دارد که می توانید با به کار گیری آنها در زندگی روزمره هم پذیرش انتقاد ها را برای خود قابل هضم تر کنید و هم به نفع خود از آنها استفاده کنید.


1- کلید توقف را فشار دهید

مهم است که بتوانید خونسردی و آرامش خود را حفظ کنید و حالت تدافعی و بسته به خود نگیرید. یک نفس عمیق بکشید. لازم نیست حرفی بزنید یا کاری انجام دهید. این توقف کوتاه مدت نه تنها به شما کمک می کند تا خود را موجه سازید و آماده تان می کند تا به حرف های طرف مقابل گوش دهید بلکه نشان از توازن فردی و اعتماد به نفس شما نیز دارد. حفظ آرامش در زمان شنیدن انتقاد نشان از آن دارد که شما بر روی خودتان کنترل دارید.


2- مغزتان را روشن و احساساتتان را خاموش کنید

این خیلی مهم است که واکنش اتوماتیک احساسی خود را در مقابل انتقادها غیر فعال کنید. در غیر اینصورت دستخوش احساسات شده و قادر نخواهید بود بطور عینی از ارزش انتقاداتی که به شما می شود آگاه شوید. بیشتر سعی کنید بر روی واژه ها و حقایق متمرکز شوید نه احساساتی که واژگان و عبارات در شما ایجاد می کنند. بدون توجه به این مطلب که فرد مقابل با چه لحنی در حال گفتگوست به خودتان بگویید که این مطالب صرفاً برای ترقی شما و نه نابود کردنتان بیان می شود.


3- به دقت گوش کنید

مشتاقانه به حرف های طرف مقابل گوش دهید. اگر شما ذهن خود را به تکذیب و رد کردن حرف های او مشغول کنید، آنوقت این امکان وجود دارد که برخی از اطلاعات مهمی را که می تواند به شما کمک کند تا از اشتباهات خود در آینده اجتناب کنید و عملکرد کلی خود را ارتقا بخشید را از دست بدهید.


4- اشتباهات خود را قبول کنید

پذیرفتن اشتباهات و اعتراف کردن به آنها به آن معنی نیست که شما انسان کارامدی نیستید و در نظر دیگران فرد ناتوان و شکست خورده ای قلمداد می شوید. اگر اعتقاد داشته باشید که انتقاد به نفع شما بوده و از اعبتار بالایی برخوردار می باشد، می توانید به راحتی مسئولیت کامل کاری را که انجام داده اید را به عهده بگیرید. هیچ چیز و هیچ کس را به دلیل اشتباهاتی که از شما سر می زند سرزنش نکنید. نیکوست که اگر شرایط را مناسب دیدید یک عذر خواهی دیپلماتیک نیز انجام دهید: " متاسفم که کارهای من منجر به یک چنین نتیجه ای شد، قصد من واقعاً چنین چیزی نبود". باز هم اگر شرایط مناسب بود می توانید سوال کنید که اگر پیشنهادی دارند ارائه دهند تا دفعه آینده شما عملکر و کارایی خود را بهبود ببخشید.


5- اقدام اصلاحی انجام دهید

زمانیکه به طور کامل به حرف های طرف مقابل گوش کردید و از پیشنهادهای او برای پیشرفت و بهبود مطلع شدید، اشتیاق خود را برای رسیدن به موفقیت های بیشتر در آینده نشان دهید. سپس هر فعالیتی را که قصد دارید انجام دهید تا اشتباه مرتکب شده ی شما را جبران و یا خنثی نماید را مطرح کنید.


6- از حسن نیت طرف مقابل قدردانی کنید

از منتقد به خاطر بازخوراندش تشکر کنید و به او بفهمانید که چقدر حرف هایش برایتان ارزشمند هستند. این امر نشان می دهد که شما توانایی آن را دارید که از انتقادها به عنوان وسیله ای برای رشد و پیشرفت خود بهره ببرید، یعنی همان فاکتور کلیدی که هر رهبر با لیاقتی از آن برخوردار است. علاوه بر این اجازه دهید که طرف مقابل بداند که شما با روی باز از سایر نظرهای او در آینده استقبال خواهید کرد.


در حالی که شنیدن هر انتقادی می تواند تا حدی دلسرد کننده و مایوس کننده باشد، باید همواره در ذهن خود مرور کنید که هر نظر منفی به طور مستقیم در ارتباط است با سرعت بخشیدن به رشد سریعتر و و بازده بالاتر در شما. حتی اگر طرز بیان انتقاد درست نبود، باز هم از خود عکس العمل شدید نشان ندهید. شما باید از طرف مقابل متشکر هم باشید چراکه وقتی انتقاد می کند همپای آن برای شما فرصتی به منظور پیشرفت و ترقی فراهم می آورد.

Borna66
06-03-2009, 01:07 PM
پیشگیری از مشاجرات خانمان سوز

مدتی است که در حال بررسی مسائل مربوط به مشکلات موجود در حوزه ی روابط هستم. در طول مراحل متعدد تحقیق فوق الذکر نکته ای که بیش از همه نظر مرا به خود جلب کرد این امر بود که بیش از نیمی از زوج ها دائما درگیر این مشغولیت فکری هستند: "باید ادامه دهم یا ارتباطم را تمام کنم". در تقابل احساسی، گاه می شود که هر دو طرف در بیان یک مفهوم در قالب واژه ها به مشکل برخورد می کنند. این وضعی است که تعداد عدیده ای از مشکلات میان زوجین را سبب می شود و اساساً به دلیل عدم توانایی کافی در برقراری ارتباط و انتقال مفاهیم به وقوع می پیوندد نه به دلیل عدم همسانی کلی دو نفر. قوت احساسی یک ارتباط، وابسته به قوت ابزارهای ارتباطی میان طرفین است و این مهم حاصل نمی شود مگر به یمن وجود برقراری ارتباط کلامی متناسب با مختصاتی که در ذیل به آن اشاره خواهیم کرد. در این مقاله مهارتهایی را به شما آموزش می دهیم که به طور کلی نگاه و طرز برخوردتان به کشمکش ها و تعارض های موجود در روابط را دگرگون می سازد. این تکنیکها، نهایی ترین و خاص ترین تحولات را در سیر اندیشه های اجتماعی شما ایجاد خواهند کرد.


اکثر مشاجرات از آنجایی شروع می شوند که ما تصمیم می گیریم تا طرف مقابل را تغییر بدهیم و شبیه خودمان کنیم. نکته ی جالب قضیه این است که حتی تغییر دادن خودمان کار دشواری است، چه برسد به اینکه بخواهیم شخص دیگری را مطابق میل خودمان تغییر دهیم. به عقیده ی من همه ما باید سعی کنیم که از چنین کاری دست برداریم و برای رسیدگی به مقوله های احساسی فردیمان مسئولیت بیشتری را به عهده بگیریم. شکی نیست که اگر از متقاعد کردن دیگران برای عمل کردن مطابق با میل خودتان دست بردارید، مشاهده می کنید که آنها خودشان خیلی مشتاقانه تر از نظرات شما استقبال می کنند. اجازه دهید با یک مثال واضح تر توضیح بدهم که چگونه می توانید این کار را انجام دهید:


سواد احساسی یکی از مهارت های کلیدی در زندگی بشر محسوب می شود. اکثر اطرافیانتان را می بینید که در حال تقلا و کشمکش برای تشخیص شخصیت فردیتان هستند: "براساس رفتارهایمان" چه جور آدمی هستیم، "براساس واکنش هایمان" چه جور آدمی هستیم؟، "براساس نحوه عشق ورزیدنمان" چه جور آدمی هستیم؟. از جمله مهمترین مسائلی که اکثر مراجعین من همواره با آن درگیر هستند این است که چگونه می توانند سخنان ملال آور را بدون ایجاد کدورت و دلخوری مطرح کرده و طرف مقابل را مجاب به گوش کردن نمایند.


طی سالیان دراز یکی از مهمترین عباراتی را که من به مراجعینم برای بیان حس دلخوری آموزش می دادم، به این قرار بود: " وقتی که تو کار x را انجام دادی واکنش y را از من دیدی". یکی از مراجعینم خشایار بود که با همسرش سیما به خاطر اینکه فراموش کرده بود اتومبیلشان را برای سرویس سالانه به نمایندگی ببرد کارشان به بحث و دعوا کشیده شده بود. این مسئله برای سیما خیلی گران تمام شده بود و به هیچ وجه نمی توانست بی توجهی همسرش را تحمل کند. من خیلی ساده عبارت فوق را برای او به طور اخص تعمیم دادم: "خشایار، وقتی قرار است که ماشین را برای سرویس ببری و چنین کاری را انجام نمی دهی، من واقعاً ناراحت و عصبانی می شوم." با بیان این جمله بسیاری از درگیری ها و منازعه های موجود میان این دو نفر سر و سامان پیدا کرد. در این قسمت با اتکا به دستاوردهای شخصی می خواهم عبارت فوق را برای هرچه کارآمدتر شدن به این شکل بسط دهم: "وقتی که تو کار x را انجام دادی برداشت من y بوده و در نتیجه حس z به من دست داد"

البته در تاثیر گذاری عبارت اول تردیدی وجود ندارد و در بسیاری از کتاب های روانشناسی هم می توانید مطالبی در زمینه اثر بخشی آن پیدا کنید، ولی با بکارگیری عبارت دوم به صورت مولد و پویاتر تاثیرگذار واقع می شوید.


با استفاده از این الگو، مشکل سیما و خشایار را می توانیم اینگونه حل کنیم: " خشایار زمانیکه تو ماشین را برای سرویس به تعمیرگاه نمی بری، من تصور می کنم برایت اهمیت ندارد و توجه نمی کنی که ممکن است ماشین دچار مشکل شود و مجبور شویم چند روز را بدون ماشین سپری کنیم. در نتیجه این مسئله مرا ناراحت می کند."


بکارگیری این الگو مشخصاً باعث فعال سازی "وجهه ی مهربان" در افراد می شود. می توانید به راحتی پیرامون ترس و احساس ناامنی که در مورد مسئله ای خاص به شما دست می دهد با همسرتان صحبت کنید. مردم معمولاً برای اطمینان دادن و ایمن کردن صادقانه طرف مقابل از خود عشق و مهربانی بروز می دهند و چتر حمایتشان را بر سر آنها می گسترانند. از دیگر مزایای الگوی جدید این است که حالت سرزنش و تدافعی ندارد. درست همان مسئله ای که بسیاری از مشاجرات در آن غرق می شوند. همچنین از شکل یک درخواست التزامی که به واسطه آن طرف مقابل مجاب به پذیرفتن بی چون و چرای احساسات شما می شود، در می آید.


می توان گفت که در هر مشاجره ای یک نردبان احساسی وجود دارد که از خشم به ناراحتی می رسد و از ناراحتی به ترس. اغلب افراد از خشم استفاده می کنند تا احساس واقعی خود را در زیر آن مخفی نگه دارند؛ احساسی که ممکن است از بیان آن عاجز بوده و یا شرمسار باشند؛ این یک حقیقت غیر قابل انکار در مورد انسان هاست. انسان ها از بزرگ نمایی به عنوان شیوه ای برای دفاع و تثبیت خود استفاده می کنند تا مجبور نشوند از قسمت های آسیب پذیر خود سخنی به میان بیاورند. زمانیکه بالاجبار احساسات واقعی خود را بروز نمی دهید، طبعاً از احساسات اصلی خود دور می شوید. این مطلب را در جریان کار خشایار و سیما به وضوح مشاهده نمودید و دیدید که چگونه از مرحله ی خشم به ناراحتی کشیده شدند.


چند هفته بعد وقتی سیما از سفر بازمی گشت، خشایار با او تماس گرفت تا وی را از فرودگاه به خانه بیاورد. خشایار از برگشت همسرش واقعاً خوشحال بود و در ذهن خود تخیلات زیبایی از تجدید دیدارشان را به تصویر می کشید. اما سیما به او اطلاع داد که تاکسی رزرو کرده و خودش به خانه می آید و در زمانی دیگر با هم قرار ملاقاتی را فیکس خواهند کرد. با استفاده از شیوه ی ارتباطی جدیدی که یاد گرفته بودند، خشایار به او گفت: "سیما رزرو کردن تاکسی باعث می شود که من تصور کنم تو اهمیتی برای دیدن من قائل نیستی و به آن اندازه که من به تو توجه می کنم و دوستت می دارم تو به من اهمیت نمی دهی. به همین دلیل قدری احساس کمبود محبت از جانب تو می کنم و در نتیجه دلخور و آزرده خاطر می شوم." این اولین باری بود که سیما یک چنین حرف هایی را از خشایار می شنید و این باعث خوشحالی بود. سیما با خودش فکر کرده بود که پس از یک پرواز 14 ساعته واقعاً خسته می شود، و سر و وضع بهم ریخته ای دارد و بهتر است زمانی خشایار را ببیند که از هر نظر مرتب و زیبا به نظر برسد. در این لحظه کمی فکر کرد به این نتیجه رسید که خودش هم به اندازه ی خشایار دلتنگ است؛ ازاینرو نظرش را عوض کرد و به خودش گفت اشکالی ندارد که به بهترین شکل و قیافه نباشد؛ و بعد هم تصمیم گرفت که دندانهایش را در در سرویس بهداشتی فرودگاه مسواک بزند و کمی آرایش کند.


به نظر ساده می آید، اما مطمئن باشید تاثیری که این روش بر روی طرف مقابل می گذارد واقعاً عمیق است. استنتاج های آماری حاکی از این امر هستند که وقتی شفاف سازی صورت می پذیرد و زوجین به درستی مفهوم کلام یکدیگر را درک می کنند، شالوده و کیفیت ارتباط آنها تغییر چشمگیر و بی سابقه ای پیدا می کند.


نکاتی برای متوقف نمودن مشاجرات


مثبت اندیشی خود را افزایش دهید


با اندکی ریز بینی مشهود است که در طول روز از کارهای دیگران برداشت هایی می کنید که واقعاً به ضررتان می باشد. سعی کنید همیشه با دید مثبت به اطراف خود نگاه کنید. به عنوان مثال فرض کنید نسبت به فردی که با سرعت در حال رانندگی است عصبانی می شوید و اوقات خودتان را تلخ می کنید، اما زمانیکه متوجه می شوید که همسرش در بیمارستان بستری است و در حال زایمان می باشد، قدری نرم تر با او برخورد خواهید کرد. حتی اگر هم چنین مطلبی صحت نداشته باشد، ساختن نگرش مثبت در مورد رفتارهای نابهنجار سایرین زندگی را به کامتان شیرین تر و راحت تر می کند. این امر به ویژه در مورد برخورد شما با غریبه ها کارساز خواهد بود!


از هر فرصتی ولو کوچک، خوب استفاده کنید


شاید در نگاه اول الگوی x,y,z که در بالا برایتان مطرح نمودیم، ساده به نظر آید؛ اما به کارگیری آن در زندگی روزمره نیاز به قدری تمرین دارد. شما می توانید این تکنیک را در مورد هر کسی که با وی ارتباط دارید، امتحان کنید. زندگی بر اساس حقایق موجود در زندگی خیلی ساده تر از آن است که بخواهید زندگی خود را بر روی حدس و گمان های آزار دهنده بنا کنید. حدس و گمان مادر بسیاری از بد بختی هایی است که فرد با آنها روبرو می شود.


نرمی و ملایمت خود را تون آپ کنید


وقتی احساس کردید در حال عصبانی شدن هستید، به خودتان زمان بدهید تا به دقت اتفاقی که در درونتان در حال وقوع است را بررسی نمایید. خشم یک احساس کاملاً طبیعی است، البته به شرطی که متوجه این احساس باشیم و آنرا به شیوه ی صحیح بروز دهیم. بیشتر خشمی که به ما دست می دهد به این دلیل است که می خواهیم کسی را تغییر بدهیم و این درست نیست. دفعه ی آینده که انگشت خود را به نشانه ی خشم به سمت کسی نشانه رفتید، یک لحظه درنگ کنید و به دستتان نگاه کنید، می بینید که سه انگشت دیگر به سوی خودتان نشانه ذفته اند؛ این درست همان چیزی است که یک فرد هوشمند آنرا به عنوان یک سرنخ برای ترقی تلقی خواهد نمود.

به امید برداشتن گام هایی مستدام در راه تعالی هر چه بیشتر روابط

Borna66
06-03-2009, 01:07 PM
اتصال گذشته به حال: فواید یادآوری خاطرات

عمو جو خاطرات روزهای خوب گذشته را که ماشین کوپه فورد 500 دلار و بنزین گالنی 19 سنت و تمبر پست 3 سنت بود را به یاد می آورد. مادربزرگ میلی داستانهایی درمورد بزرگ شدن در مزرعه و 3 مایل پیاده روی تا رسیدن به مدرسه برای نوه های خود تعریف می کند. آلیس باعلاقه روزهایی را به خاطر می آورد که هنوز کشتی بخار برای گشت و گذار روی دریا ساخته نشده بود. همه آدمها هر از گاهی خاطرات گذشته خود را مرور می کنند، این یک بخش طبیعی از زندگی انسانهاست و برای بقای آنها الزامی است.

جان کانز، پایه گذار موسسه ملی یادآوری خاطرات در امریکا می گوید، "هربار که یک فرد درمورد داستان زندگی خود صحبت می کند، آنهایی که به حرفهای او گوش می دهند مثل آیینه ای می مانند که زندگی او را تایید و منعکس می کند."

یادآوری خاطرات یک پروسه فکری آرام درمورد فکر کردن و حرف زدن از تجربیات قبلی برای تجدید یاد اتفاقات مهم زندگی است. همه ما در زمان حال زندگی می کنیم اما گذشته مان را در تمام طول عمر با خودمان حمل می کنیم. همه ما بخشی از تاریخ غنی هستیم که باید حفظ و با دیگران تقسیم شود. داستانهایی که ما درمورد زندگی هایمان می گوییم، منبع بسیار خوبی برای شناخت هویت خود وارتباط دادن گذشته با حال می باشد.

افراد مسن تر معمولاً چیزهایی که تعریفشان می کند را از دست می دهند: خانواده، همسر، دوستان، کار، و حتی خانه هایشان. برای اینکه بتوانند خود امروزیشان را تعریف کنند باید به یاد بیاورند که در گذشته که بودند. مرور خاطرات این فرصت را فراهم می آورد که یک بازبینی روی زندگی خود داشته باشیم، اتفاقات و موفقیت هایی که در گذشته به دست آورده ایم را به یاد آوریم و زندگی خود را ارزیابی کرده و به آن اعتبار دهیم. در مشاوره های روانشناسی هم برای آنها که به دنبال پیدا کردن معنا و مفهوم در زندگی، حل مشکلات و گذشتن از درگیری های احساسی هستند، این روش فراوان مورد استفاده قرار می گیرد.

پاتریک مورلی، نویسنده، در این مورد می گوید، "یکی از ذاتی ترین نیازهای انسان این است که مهم تلقی شود، متفاوت باشد و معنا و مفعوم زندگی خود را پیدا کند."

تحقیقات و مطالعات بسیاری در زمینه یادآوری خاطرات و مرور زندگی در سراسر جهان، به خصوص ایالات متحده، اروپا و ژاپن انجام گرفته است. هفتمین کنفرانس دوسالانه یادآوری خاطرات در سانفرانسیسکو برگزار شده و متخصصین بسیاری درمورد تحقیق، آموزش و شیوه های مختلف این عمل به بحث و بررسی پرداختند. این مباحثات پیرامون استفاده از یادآوری خاطرات در موسیقی، شعر، نمایش، مشاوره فردی، سلامت روانی، هنر درمانی، مراقبت های بیمارستانی، روابط بین فرهنگی، تاریخ شفاهی، خاطرات نویسی و نگارش شرح زندگی شخصی می باشد.

چطور شروع کنیم:

یاد آوردن گذشته می تواند آگاهی تازه ای درمورد زمان حال به ما بدهد. برای ارزش گذاری بر تجربیات شخصی هر فرد، می توان به طرق مختلف خاطرات را کاوش کرد. برای جویا شدن از خاطرات گذشته هر فرد و بیرون کشیدن آن می توان از انگیزش های مختلفی استفاده کرد. بهترین انگیزش ها آنهایی هستند که روی 5 حس فرد اثر گذاشته و آنها را تحریک می کند: چشایی (دستپخت ماردبزرگ)، بویایی (بوی نان تازه)، لامسه (بافت های مختلف) شنوایی (موسیقی) و بینایی (عکس). حرکات مربوط به تجربیات کاری قدیمی، رقص، یا آداب ور سوم خانوادگی هم می توانند به یادآوری خاطرات کمک کنند. فعالیت های خاطره پردازی می توانند فرصتی برای روابط اجتماعی حول تجربیات مشابه ایجاد کنند. نمونه هایی از این فعالیت ها عبارتند از: خانه دوران کودکی و خانواده، زندگی در مزرعه، روزهای مدرسه، فعالیت ها و بازی ها، ماهیگیری و شکار، ازدواج و عشق، شغل ها، سالهای جنگ، مراسم های فرهنگی و جشن ها.

با استفاده از تفکر خلاق می توان خاطرات گذشته را به زندگی برگرداند. در زیر به چند نمونه از ایده های موثر آن اشاره می کنیم:

· آلبوم عکس

· آثار هنری (نقاشی، طراحی،...)

· عناصر تاریخی و اشیاء مهم (اسباب بازی، اشیاء عتیقه، لباسها)

· تاتر و نمایش (بازی کردن صحنه های کوتاه از تجربیات قدیم)

· موسیقی

· دفتر خاطرات

· جعبه های خاطرات

همه اینها می تواند ایجاد گفتگو کرده و نتایح بسیار خوبی برای خانواده و نسل های بعد در بر داشته باشد.

یادآوری خاطرات و پرستاران

برای خیلی از مراقبان و پرستاران زندگی تغییر می کند و همین مسئله ارتباطات و روابط آنها را تغییر می دهد. پرستاران افراد مسن و سالخورده گاهی احساس تنهایی می کنند و نمی توانند با کسانی که دوست دارند در ارتباط باشند. یادآوری خاطرات برای آنها فواید بسیار زیادی دارد. اینکار باعث می شود بتوانند بر تنهایی خود غلبه کنند و همراه و همدمی برای خود داشته باشند. اعتماد به نفس را بالا می برد و به فرد کمک میکند خود را بعنوان یک انسان قبول کند. این می تواند فرصت خیلی خوبی برای این افراد باشد که از یادآوری خاطرات بعنوان ابزار مهمی برای ایجاد ارتباط، تقویت ابراز خود، و به خاطر آوردن خاطرات باارزش استفاده کنند. و آخر اینکه، یادآوری خاطرات می تواند تجربه ای بسیار لذت بخش هم برای فرد پرستار و هم فردی که از او پرستاری می شود باشد.

مهارت های زیر می تواند به این افراد (مخصوصاً آنها که مبتلا به زوال عقل هستند) برای استفاده از تکنیک یادآوری خاطرات کمک کند:

· از همدیگر درمورد داستانهایی از زندگی و تجربیات گذشته خود سوال کنید.

· با دقت به حرفهای طرف مقابل گوش دهید و به خاطرات او علاقه نشان دهید.

· درمورد چیزهایی که شنیده اید نظر دهید.

· با طرفتان همدلی کنید، مخصوصاً زمانیکه خاطرات دردناکی می شنوید.

· به همه تلاشهای کلامی و غیرکلامی طرف مقابل برای ایجاد ارتباط به طرزی مثبت واکنش دهید.

یادآوری خاطرات و زوال عقل

اکثر آدمها تصور می کنند که زوال عقل یک بدبختی بزرگ است که در آن حافظه فرد از بین می رود و هیچ کاری برای آن نمی شود کرد. اما افراد مبتلا به این مشکل گاهی اوقات خیلی راحت می توانند خاطرات شخصی خیلی قدیمی را به یاد آورند این در حالی است که جزئیات اتفاقات زمان حال به سرعت از ذهنشان می رود. مخزن انبار خاطرات ذهن یک فرد را یک جعبه دربسته تصور کنید که محتویات آن فقط با یک کلید قابل دسترس هستند و آن کلید هم گرفتار زوال عقل است. شاید بتوان با سوال کردن که باعث می شود جریان تجربیات قدیمی دوباره برای فرد رو بیاید، یک کپی از آن کلید تهیه کرد. یادآوری خاطرات اعتماد به نفس را بالا برده و مهارت های فرد را تقویت می کند. همچنین باعث می شود فرد دوباره به زمانی از زندگی خود که فعال، سالم و مفید بوده برگردد. درنتیجه، فرد شنونده می تواند بیشتر درمورد زندگی فرد بفهمد و نتیجتاً بهتر می تواند رفتارهای کنونی او را درک کند.

بااینکه زندگی کردن با مشکل زوال عقل می تواند منجر به تنهایی فرد و کناره گیری او از اجتماع شود، اما با درمیان گذاشتن خاطرات زندگی با پرستار خود می تواند زندگی اجتماعی را دوباره به خود برگرداند و از علایق و موفقیت خود در زندگی برای کسی صحبت کند.

یادآوری خاطرات تکنیکی مفید در آسایشگاه ها

استفاده از یادآوری خاطرات را می توان در آموزشهای پرستاران و مراقبان از افراد پیر و بیمار اضافه کرد. این تکنیک می تواند فرصت خوبی برای برقراری ارتباط بین پرسنل، درمان جوها، و ساکنان باشد. همچنین با متصل کردن افراد به هم توسط خاطراتشان بین آنها راحتی و صمیمیت برقرار می کند. به نمونه زیر که توسط دختر یکی از بیماران نوشته شده توجه کنید:

"بزرگترین ترس مادر من زندگی کردن در یک اسایشگاه بود. وضعیت او طوری شده بود که شبها در خواب راه می رفت، می افتاد، گم می شد و من را با افرادی از گذشته دورش اشتباه می گرفت. دیگر هیچ امنیتی در خانه نداشت و در آخر به آسایشگاه سپرده شد. از این مسئله ترسیده بود و کنترل او توسط پرسنل آسایشگاه خیلی مشکل شده بود.

من برای اینکه پرسنل آسایشگاه را بیشتر با مادر آشنا کنم و خاطرات او را هم برایش زنده نگه دارم، داستان زندگی او را نوشتم و در کنارش عکس های مرتبط قرار دادم و همه آنها را در پوشه ای بسته بندی کردم. این برای پرسنل خیلی مفید بود چون به آنها کمک می کرد که چطور باید با مادر رفتار کنند. مادر هم یادآوری خاطراتش را با این دفترچه خیلی دوست دارد و از این طریق اطمینان می یابد که خاطراتش از بین نرفته اند.

من همچنان این کار را ادامه دادم و اولین کریسمسی که مادر در آسایشگاه گذرانده بود، اولین روز تولدش در آسایشگاه و سایر مناسبات را هم به دفترچه اضافه کردم. حتی به دنیا آمدن نوه ها، حیوانات مورد علاقه اش را هم یادداشت کردم.

به شما هم اگر موقعیتی مشابه ما دارید، توصیه می کنم که اینکار را انجام دهید. یکی دیگر از فواید آن این است که این دفترچه خاطرات برای نسل های آینده هم می ماند. ما تقسیم کردن خاطرات زندگی با مادر، فهمیدم که مادر را از دست نداده ام. "

یادآوری خاطرات و مشاوره

یادآوری خاطرات گاهاً در مشاوره درمانی نیز مورد استفاده قرار می گیرد. در فرایند مرور زندگی، افراد با نگاه با گذشته گاهی احساس شکست و پشیمانی می کنند. اتفاقات منفی یا دردناک در گذشته فرد هم ممکن است تجدید شود.

عقیده بر این است که یادآوری خاطرات می تواند رشد شخصی را تقویت کرده و درکنار از بین بردن خاطرات دردناک، نتایج مثبتی برای فرد به ارمغان بیاورد. این درصورتی است که یادآوری خاطرات در موقعیتی مطمئن مثلاً در مشاوره های روانشناسی صورت گیرد. این جلسات مشاوره بسیار مفید هستند و این فرصت را برای افراد فراهم می کند که باحضور یک شنونده خوب به تفکر درمورد زندگی خود بپردازند. علاوه بر این تجدید خاطره درمورد یک تجربه سخت به فرد کمک می کند که رویکرد جدیدی به آن اتفاق پیدا کند، خودشان یا دیگران را ببخشند، به اتفاقات قدیم زندگی خود دوباره معنا و مفهوم ببخشند. درمان از طریق تجدید خاطرات اطمینان و اعتماد به نفس فرد را نیز بالا می برد.

پام شوایتزر می گوید، "از تجدید خاطرات می توان برای یادآوری احساسات اعتماد به نفس و توانایی ها به افراد استفاده کرد. با ارزش دادن به خاطرات آنها در گذشته، به آنها نشان می دهیم که در زمان حال نیز افراد ارزشمندی هستند."

یادآوری خاطرات و پایان زندگی

افرادیک با بیماری های خطرناک و کشنده دست به گریبان هستند نیاز شدیدی به کشف معنا و مفهوم زندگی خود احساس می کنند. اریک اریکسون رونشناس توصیه می کند که با نزدیک شدن به پایان زندگی، لازم است که رشته های زندگی خود را کنار هم بیاوریم. اکثر افراد آرزو دارند طوری بمیرند که در خور زندگیشان باشد.

همانطور که ویکتور فرانکل می گوید، "همه ما نیاز داریم که همه کارهایی که انجام داده ایم، چیزهایی که دوست داشته ایم، چیزهایی که می خواهیم پشت سر بگذاریم، و چیزهایی که به آن اعتقاد داشته ایم را بشناسیم."

آسایشگاه ها یا پرستاران افراد سالخورده یا بیمار، با یاد آوری خوشی های زندگی فرد و خاطرات او، نقش بسیار مهمی در این فرایند بازی می کنند. در آخر، چیزی که موقع مرگ باید بدانیم این است که داستان زندگی مهمی داشته ایم. اینکار را می توان از طریق نوشتن خاطرات، ضبط صدا، جشن کرفتن زندگی یک فرد قبل از مرگش یا نوشتن یک وصبنامه اخلاقی که شامل درس هایی است که در طول زندگی آموخته ایم، انجام داد.

هنری دیوید تورو گفته سات، "اکثریت مردم زندگی هایی توام با نومیدی دارند." یادآوری خاطرات به فرد کمک می کند افکار و احساسات خود را تجدید کند و به آنها حس تداوم ببخشد. این می توند تجربه ای بسیار رضایت بخش برای تقویت روابط باشد. مرور خاطرات به ما کمک می کند از زندگی خود راضی و خوشنود باشیم و گذشته مان را به زمان حال و به نسل های بعد منتقل کنیم.

Borna66
06-04-2009, 02:50 PM
کارمندانی که دائما می نالند ، بیمارند


نتایج مطالعات پژوهشگران نشان می‌دهد: كارمندانی كه با نق زدن و ناله كردن در محل كار، سبب افسردگی همكاران خود می‌شوند، به یك نوع بیماری روانی مبتلا هستند. این افراد مبتلا به یك بیماری تازه به نام «ناراحتی و عصبانیت پس از ضربه روحی» هستند.
به گفته آنها كسانی كه مرتب درباره كار یا درباره رییس خود نق می‌زنند، بدگویی می‌كنند و شایعه پخش می‌كنند و در عین حال كمتر از همه هم كار می‌كنند، قربانی این اختلال روانی هستند. این پژوهشگران همچنین می‌گویند: یكی از راههای چیره شدن بر این بیماری این است كه وقت و انرژی بیشتری برای فعالیت‌های غیركاری مانند سرگرمی و فعالیت‌های اجتماعی صرف شود.
نتایج این تحقیق كه در آخرین سمینار جهانی پزشكی روان تنی ارائه شد، همچنین بر این واقعیت دلالت دارد كارمندانی كه امكان ارتقاء شغلی از آنها گرفته شده یا در مقابل همكاران خود تحقیر شده‌اند و یا اینكه تصور می‌كنند ارزش واقعی آنها در محل كار به درستی درك نمی‌شود، به احتمال زیاد گرفتار این بیماری می‌شوند، تا جایی كه حتی از كابوس كار كردن ممكن است از رفتن به محل كار خود خودداری كنند.

Borna66
06-04-2009, 02:50 PM
چرا كودكان ناخن های خود را می جوند؟


علل هایی مثل استرس، نگرانی، تقلید از دیگر كودكان، یك مرحله تغییر از مكیدن شست و وجود ناخن های بلند باعث می شود كودك ناخن خود را بجود.در درمان این عادت باید به علت آن توجه كنیم اگر كودك شما تحت فشارهای روحی و عصبی فراوانی قرار دارد سعی كنید این فشارها را كم و یا تعدیل نمایید.
جویدن ناخن در خانواده های كم جمعیت به علت كم بودن همبازی یا توجه غیرعادی به فرزندان و در خانواده های پرجمعیت به دلیل محیط شلوغ خانه و كم توجهی به نیازهای عاطفی كودكان شایع تر است.

Borna66
06-04-2009, 02:50 PM
ترس های کوچک فرزندمان را جدی بگیریم


ترس یكی از احساسات خوب و در عین حال بد ما انسان‌هاست كه گاهی می‌تواند مفید باشد و گاه مضر.
وقتی ما شیری را می‌بینیم، می‌ترسیم و فرار می‌كنیم. این ترس جان ما را نجات می دهد، در حالی كه وقتی از یك جوجه بی‌آزار می‌ترسیم، ترس بی‌مورد و گاه اكتسابی داریم. بیشتر ترس‌ها را می‌توان تحت كنترل درآورد و بر آنها غلبه كرد. در واقع كنار آمدن با ترس‌ها بخشی از رشد را تشكیل می‌دهند. ترس وقتی به مشكل تبدیل می‌شود كه فعالیت‌های زندگی را مختل كند.
▪ برای ایجاد آرامش در كودكتان و برخورد مناسب با ترس‌های كوچك او آنها را جدی بگیرید و به یاد داشته باشید كه ترس‌های بی‌اهمیت و گاه خنده‌دار او، برای بچه ترسی بزرگ و عمیق هستند كه حمایت شما را می‌طلبد. اگر فرزندتان از تاریكی، بیمارستان، جدایی و... می‌ترسد، شما نمی توانید از پیدایش این ترس‌ها جلوگیری، اما می‌توانید به او كمك كنید.
▪ قبل از هر چیز هرگز او را از چیزی نترسانید. چون این كار شما باعث تشدید ترس او شده و اثرات درازمدت و پایداری در ذهنش باقی خواهدگذاشت.
▪ به او بگویید او را درك می‌كنید و در زمان كودكی‌تان شما هم از چیزهای مشابهی می‌ترسیدید. این كار به كودك می‌فهماند ترس او مسئله بزرگی نیست و باعث می‌شود او راحت‌تر در مورد ترس‌هایش با شما صحبت كند.

Borna66
06-04-2009, 02:53 PM
روانشناسی پول

فلاکت اقتصادی و فلاکت معناشناختی همدیگر را تقویت می‌کنند. روانشناسی توده سخت متأثر از
روانشناسی پول است. این نکته را الیاس کانتی (Elias Canetti) در بخش "تورم و توده"‌ی کتاب "توده و قدرت" بازگشوده است.
هویت پول
از نظر کانتی توجه به روانشناسی پول، یکی از لوازم کار در زمینه‌ی روانشناسی "توده و قدرت" است. پول، روانشناسی خود را دارد، زیرا پول دارای روان است. روان پول، فردیت و هویت آن است. سکه، به گفته کانتّی، بیش از شکلهای دیگر پول، هویت آن را جلوه‏گر می‌سازد. سکه سخت است، دارای یک سیماست، خط و نشان دارد. سکه‏ها یک جامعه طبقاتی را تشکیل می‌دهند: درشت می‌تواند خُرد را بخرد، خُرد را اما این توانایی نیست. مورخان کهن توصیف روی کار آمدن یک شاه تازه را چه بسا با جمله‌ای این چنین آغاز کرده‌اند: او بر تخت نشست و سکه به نام خود زد. سکه تازه نشان‏دهنده یک دوره‌ی تازه بوده است و رواج یافتن ارزشهای تازه. سکه‏ای که از دور خارج می‌شود، تنها یک تکه فلز نیست که از گردش می‌افتد. او با خود بسی چیزهای دیگر را از دور خارج می‌کند‏‏. سکه‏های از دور خارج شده، به خاطره تبدیل می‌شوند.
مفهوم میلیون
در گذشته، انباشتگی سکه را در یک جا در کمیتی کلان، با مفهوم کیفی "گنج" بیان می‏کردند. در گذشته نمی‌گفتند فلانی میلیونر است، می‏گفتند خزینه و دفینه دارد. گنج همواره در یک هاله‌ی جادویی تصور می‌شده است. ‏ در عصر جدید به جای "گنج"، "میلیون" و "میلیارد" نشسته است. متناسب با این روند و به نشانه‌ی آن، پول کاغذی، سکه را به حاشیه رانده است. پول کاغذی فردیت و هویت سکه را ندارد. اسکناس نماد توده‏ای شدن جامعه و زندگی انسان در کلان‏شهرهاست. با تبدیل شدن جامعه‌‏های کوچکی که در آنها همه یکدیگر را می‏شناختند و همه سرشناس بودند، به کلان‏شهر، که در آن اکثریت گمنام است و فرد در توده گم می‏شود، مفهومهای کمی جای مفهومهای کیفی را گرفته‏اند. یک نمونه، نشستن "میلیون" به جای "گنج" است. به نظر کانتّی "میلیون" سرشتی دوگانه دارد: می‏تواند هم توده‌ی پول را برشمرد و هم توده‌ی جمعیت را. هم چک بیست میلیونی داریم و هم "ارتش بیست میلیونی". هیتلر، به گفته کانتّی، علاقه‌ی خاصی به رقم میلیون داشته است. او در سخنرانی‏هایش مدام از توده‏های میلیونی دم می‏زده، مدام قدرت میلیونی دستگاهش را به رخ می‌کشیده و مدعی بوده که به نیروی "میلیون" به "میلیون" عظمت "میلیونی" خواهد بخشید. به نظر کانتّی در این نحوه استفاده کیفی از مفهوم کمی "میلیون"، روانشناسی جادویی "گنج" نهفته است. خصلت دوگانه "میلیون" روشنگر یک نکته مهم است: پیوند تنگاتنگ روان توده "میلیونی" و پویش "میلیونی" که برشمرده‌ی آن، پول است.

Borna66
06-04-2009, 02:53 PM
تورم

در تورم چه رخ می‌دهد؟ وقتی که این یک "میلیون" بی‌اعتبار شود، تأثیرش بر روی آن یک "میلیون" چیست؟ این، پرسش مرکزی بخش "تورم و توده" در کتاب "توده و قدرت" کانتّی است. تورم باد کردن پول است: «میلیونهایی که آدم همیشه حسرتشان را داشته، یک‌باره به دستش می‌افتد، اما این میلیونها دیگر میلیون نیستند. فقط اسماً چنین‌ اند.» پول پیاپی بی‌ارزشتر و بی‌ارزشتر می‌شود و رقمها پیاپی درشتتر و درشتتر می‌شوند. این نمی‌تواند بر روی کسی که همواره برای "میلیون" یک بار جادویی قایل شده، بی‌تأثیر باشد. نمی‌توان هم در آرزوی "میلیون" بود و هم ده میلیون پیش‌کرایه پرداخت. درضمن نمی‌توان به سادگی به جای "میلیون" قدیم "میلیارد" را نشاند و "میلیارد" را آسمانی، و "میلیون" را خاکی دانست.
توده‌ی روانشناختی
کانتّی پدیدار روانشناختی تورم را مثال آشکار نکته‌ای می‌داند که وی آن را «گرایش توده روانشناختی به رشد سریع و بی‌حد و حصر» می‌نامد. «توده روانشناختی» یک مجموعه‌ی ساده نیست، جمعیتی است دارای روان، روانی که بر روانهای افراد حاکم است. همه به سویی می‌دوند، تو هم بدان سو می‌دوی، چون همه بدان‌سو می‌دوند. این «همه» چیزی است برای خود، جمع من و تو و او نیست، «ما» نیست.
افراط و تفریط توده
«همه» اهل تعادل نیست، یا دچار تب است یا دچار لرز، و این آن چیزی است که کانتّی آن را گرایش همه‌ـ‌روان به افراط و تفریط می‌داند. در دوره‌ی تورم، همه‌ــ‌روان با افراط‌گریش بر شـدت تورم می‌افزاید. همه‌ــ‌روان خودش خودش را می‌ترساند. او فکر می‌کند به ‌ زودی قحطی خواهد آمد. او نمی‌تواند متناسب با نوسان واقعی "ارز" نوسان داشته باشد. وقتی پیش‌بینی کند که دلار گران می‌شود، هر تمهیدی را برای پایین آوردن قیمت آن خنثی می‌کند.
داشتن و بودن
در جامعه پول و کالا، داشتن و بودن تنگاتنگ اند: تو آنی هستی که داریش. و حال بگو وقتی آنی که داری، مدام باد کند و بی‌ارزشتر شود، بر سر تو چه می‌آید؟ تو دیگر نمی‌دانی که چیستی؛ تابع نرخ روزی! وقتی فرد به قانون خشن و "غیراخلاقی" تابعیت هستی‌اش از نرخ روز پی برد، افق معنایی‏‏ِ زندگیش را واهی می‌بیند. ادراک رآلیسم خشن "نان"، پایان هر ایده‌آلیسمی است. آن گاه که نان فاقد هر بعد زیباشناسانه‌ای شود، جهان در هیئت زشتی به جلوه درمی‌آید. آدم گرسنه عاشق نمی‌شود.

Borna66
06-04-2009, 02:53 PM
روانشناسی گل ها



گلهايي که زنان را شاد مي كند
علاقه به هديه گرفتن گل همواره در بين زنان از نسلي به نسل ديگر وجود

داشته است. گل همواره سمبل زيبايي و سرزندگي بوده است به همين علت وقتي به زني گل هديه مي كنيد علاوه بر اينكه او را سرشار از حيات و

سرزندگي مي كنيد، به او اين احساس را مي دهيد كه او برايتان انسان

عزيزيست و دوستش داريد.ابراز علاقه از طريق هديه كردن دسته گل هاي زيبا باعث افزايش علاقه ووابستگي زنان مي شود و به آن ها اين اطمينان را مي دهد كه هنوز براي شما مهم هستند.

احساس پشیمانی
در مواقع سختي ، وقتي نمي توانيد از همسرتان معذرت خواهي كنيد ، وقتي به زبان آوردن متاسفم برايتان دشوار است ، لازم نيست به خود فشار

بياوريد و اين كلمات حزن انگيز را به زبان آوريد. كافيست يك دسته گل

براي او بياوريد. زنان در ترجمه احساسات مهارت فوق العاده اي دارند،

آنها دسته گل شما را به عنوان متاسفم تلقي خواهند كرد و همه چيز به

خوبي و خوشي تمام خواهد شد.
ولي همواره به ياد داشته باشيد كه بهترين زمان براي هديه كردن گل به

زنان ، زماني است كه هيچ اتفاق خاصي رخ نداده است. ولي وقتي بي هيچ دليلي برايش گل مي خريد ، علاوه بر اينكه او را غافلگير مي كنيد به او مي فهمانيد كه چقدر برايش اهميت قائليد ، اين احساسي است كه زنان هيچ وقت فراموش نمي كنند.

گلهایی که براي زنان احساس خاصي ايجاد مي كند:

ميخك
دلربايي
——–داوودی
دوستي
——–مرواريد
عشقصادقانه
——-
اركيده
عشق وزيبايي
————–رز سرخ
عشق رمانتيك
————–
رز صورتي
عشق پنهاني
————–
رز زرد
دوستي
———–رز سفيد
عشق بيريا
————–
آفتاب گردان
درخشنده ترين ستارهبودن
————————-
زنبق وسوسن
خلوص و دوست داشتني بودن
————————-
ممكن است او حتي نداند كه هر گلي چه اثري رويش مي گذارد و برايش چهمفهومي را القا مي كند ، ولي مطمئن باشيد كه احساس به خودي خود در اوايجاد خواهد شد. حتي مي توانيد در كارتي به همراه گلي كه به او مي دهيد

مفهوم گل را بنويسيد و به او بگوييد كه چرا اين نوع بخصوص گل را

انتخاب كرده ايد.براي هر مناسبتي گل بخريد:شايد هديه اي مثل گل براي زنان يك هديه بسيار دوست داشتني باشد ولي براي هر كسي و براي هر پيشامدي گل مناسبي بخريد.

Borna66
06-04-2009, 02:53 PM
دوست دختر ، نامزد ،همسر:

از آن جايي كه رز همواره سمبلي از علاقه و عشق است ، بد نيست به

شخص مورد علاقه تان رز قرمز هديه كنيد. اگر اين شخص خيلي رمانتيك

است مطمئن باشيد از دسته گلي پر از رز قرمز خيلي خوشحال خواهد شد
اگر همواره براي فرد مورد علاقه خود دسته گلي مي فرستيد و احساس ميكنيد كه اين كار خسته كننده و عادي شده است ، اين بار گل ها را در يك

جعبه ، پاكت يا به نحوي كه با هميشه متفاوت است براي او بفرستيد.
اگر سالگردي را جشن مي گيريد فراموش نكنيد كه همراه هديه هايتان يك

دسته گل هم براي او بياوريد . اين به ياد ماندني ترين كاري است كه مي

توانيد براي همسرتان انجام دهيد.

اعضاي خانواده :

خريدن يك دسته گل زيبا براي روز مادر ، روز پدر يا…بهترين كار براي

نشان دادن تشكر قلبي و صميمانه تان از عزيزترين كسانتان است. اگر

خواهرتان هميشه گله مي كند كه شما به ياد او نيستيد يك دسته گل رز زرد همه كدورت ها را از بين مي برد، به اين ترتيب به او نشان دهيد كه برايش اهميت قائليد.
فراموش نكنيد كه او همواره برايتان شكلات مي خريد ، با هديه كردن يك

دسته گل داوودي به او بگوئيد كه شما هم به فكر او هستيد.

همكار ،كارمند:

فكر مي كنيد كارمندانتان براي انجام يك پروژه از دل و جان مايه گذاشته
اند؟ با يك دسته گل مي توانيد از آنها قدرداني كنيد. اما اگر مي خواهيد با

دسته گلي كه مي خريد به محل كارتان طراوت و شادابي ببخشيد دسته گل داوودي و مرواريد يا يك دسته گل شامل همه انواع گلها بهترين چيز است
بهترين روش

نمي دانيد به چه بهانه اي و چه طور دسته گلي را كه خريده ايد به

همسرتان بدهيد؟ به خاطر داشته باشيد كه هر راهي را كه براي تقديم دسته گل خود برگزينيد ، به هدفتان كه خوشحال كردن اوست خواهيد رسيد خودتان دسته گل را براي او ببريد:

سفارش دادن دسته گل و صرف هزينه براي اينكه كسي گل ها را به او

تحويل دهد ممكن است راحت تر باشد ولي اين كار را نكنيد. صبر كنيد و

وقتي خود به خانه بر مي گرديد گل بخريد و به خانه برويد. حتي در باز

كردن دسته گل و در گلدان گذاشتن آن به همسرتان كمك كنيد. حتي مي

توانيد گل خود را به محل كار همسرتان ببريد. نه تنها همه مي فهمند كه

همسرتان چه شوهر با احساس و مهرباني دارد بلكه خواهند دانست كه او

چه همسر خوبي براي شماست و شما در كنار هم چه زوج خوشبختي هستيد.
در صورتی که خود در خانه بودید از روش زیر کمک بگیرید:

وقتي خودتان در خانه هستيد با گل فروشي تماس بگيريد و سفارش يكدسته گل زيبا بدهيد. در اين صورت شاهد غافلگير شدن او هستيد. نه تنها او احساس مي كند براي شما يك دنيا ارزش دارد بلكه كاري مي كند كه شما هم احساس كنيد كه برايش همچنين ارزشي داريد .