PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روانشناسی مرگ



Borna66
06-02-2009, 10:03 PM
مطلبی که تحت عنوان روانشناسی مرگ مطالعه می فرمائید مربوط به نحوه بر خورد ما با داغ عزیزانمان است.

Borna66
06-02-2009, 10:03 PM
هر از چند گاهي خبر فوت يكي از بستگان ، دوستان و نزديكانمان خواب غفلت را از سرمان مي پراند. و اگر آن عزيز از دست رفته يكي از افراد خانواده ما باشد به ويژه همسر، مي تواند ، شوك شديدي نيز بر ما وارد كند.

در حوزه روانشناسي ، فشارهاي رواني و مشكلات به دسته هاي مختلف تقسيم مي شوند كه در بعضي مواقع آدمي با استفاده از توان و استعداد خود يا ديگري ، مي تواند آنها را حل كرده يا تغيير دهد و بعضي مسائل نيز هست كه صرفاً بايد آنها را تحمل كرد.

اما مرگ از مقوله دوم است. يعني ما نمي توانيم آن را حذف كنيم. بهتر است بگوئيم كه سهم هر كس از مرگ عادلانه بوده و سهم هيچ كس ضايع نمي شود. خيلي چيزها، و اتفاقات، ممكن است كه نصيب ما نشود ، ولي آسوده خاطر بايد بود كه حتي اگر سرمان شلوغ باشد و نتوانيم به مرگ فكر كنيم يا براي آن برنامه ريزي كنيم ، بازهم سهم و نوبتمان در دفتر حي قيوم محفوظ است. پس مي توان گفت كه مرگ حتمي است و چون به « وجود» ما مربوط مي شود ، اساسي و بيشتر اوقات تنش زاست.

Borna66
06-02-2009, 10:03 PM
با مسئله مرگ خود و عزيزانمان چگونه كنار بياييم؟!

1 – به جاي اينكه همواره از اساسي ترين مسئله زندگيمان فرار كنيم ، يا خود را به فراموشي بزنيم يا خود را به چيز ديگري سرگرم كنيم. بهتر آن است كه در طول زندگي حداقل يكبار صميمانه با آن روبرو شويم و تكليف خود را با آن روشن سازيم. اگر از نظر محتوايي به مرگ نمي انديشيم ، و براي زندگي برنامه نمي ريزيم ، حداقل در مورد چگونگي برخورد خودمان و بستگانمان با مرگ برنامه ريزي كنيم.

2 - در آموزه هاي ديني درمورد نوشتن وصيت نامه ، ياد مرگ ، گذر به قبرستان و .... بارها شنيده ايم. حالا بيائيم با همسر و فرزندان، برادر و خواهر و والدين خود برنامه مرگ خود و ساير افراد خانواده را مرور كنيم. بايد مطمئن باشيم كه مي توانيم در اين خصوص، برنامه بريزيم ، چون فقط و فقط يك مجهول داريم و ما بقي مسائل معلوم و آشكار است. و آن مجهول نيز نوبت مرگ ما در رابطه با ديگر عزيزانمان هست. ( كه البته زياد هم مهم نيست) . مهم اين است كه مسئله مرگ قوي و واضح وجود دارد و آماده برنامه ريزي هست.

3 – از آنجا كه اغلب اوقات به هنگام پيشامد مرگ عزيزان، به علت هيجانات شديد ، و تالمات روحي تصميم گيري مشكل است ، گنجاندن بعضي موارد در برنامه ريزي مرگ خود يا عزيزانمان ضروري است.

الف) چون معمولا مرگ از ما اجازه حضور نمي گيرد تا به مانند عروسي ، تدارك ببينم . لذا بهتر است مبلغي براي چنين مراسمي در نظر بگيريم.

ب) تكليف بدهي ، دفتر چه هاي قسط ، سرمايه گذاريها، ديون ، اموال منقول و غير منقول را روشن سازيم و به جاي بازماندگان خودمان براي خودمان حلاليت هاي لازم را بطلبيم.

ج ) كيفيت مراسم ها ، خيرات ها ، نوع سخنراني ، مداح ها ، مسائل مربوط به تهيه قبر و ... را مشخص كنيم. بهتر است متني كه حاصل تجربه ما در زندگي هست را تهيه كنيم تا سخنران از زبان ما براي مستمعين قرائت كند.( به عنوان قسمتي از وصيت نامه)

د ) نحوه اطلاع رساني به دوستان را در برنامه بگنجانيم ، اگر خودمان سليقه خوبي داريم مي توانيم حداقل در مورد خودمان اعلاميه ترحيم تهيه و جاي تاريخ آن را خالي بگذاريم(‌ بهتر است از جملاتي مانند « مرگ زود هنگام » ، « مرگ نا بهنگام» و يا « مرگ ناگهاني» در اعلاميه ترحيم استفاده نكنيم، چون ممكن است امر بر ما مشتبه شود و فكر كنيم كه مرگ زمان خاصي دارد.)

هـ ) از آنجا كه به هنگام داغ عزيزانمان ، برون ريزي هيجانات و غمها اجتناب ناپذير است، در مورد كيفيت گريه كردن و يا نحوه سرو صدا كردن و بي تابي ، از هم اكنون ،فكري كنيم.
5 – خيلي خود را موظف به گفتن يك امر محال نكنيم. مثلاً به هنگام صحبت در مورد مرگ، بسيار شنيده مي شود كه از جمله « خدا نكنه» استفاده مي شود. البته افراد منطقي تر اين جمله را عقلاني تر مي گويند . بدين صورت:« بعد از صد سال يا دويست سال ...» يا اينكه « اگر يك روزي مرگ فرا رسيد» . كه اين هم اگرچه از جمله« خدا نكنه » بهتر است، ‌ولي بازهم هيچ كس حتي خدا يك چنين قولي را مبني بر زندگي طولاني به ما نداده است. لذا بهتر است از ادبيات روان تري در رابطه با مرگ استفاده كنيم.

شايد با خواندن متن بالا تا اينجا كمي تعجب كنيم ، و فكر كنيم اين حرفها كمي يا حتي خيلي غير منطقي است. ولي با خواندن مطلب ذيل شايد تا اندازه اي بتوانيم ، نوع ديگر ديدن و انديشيدن را نيز تجربه كنيم.

Borna66
06-02-2009, 10:03 PM
از نظر روانشناختي وقتي مرگ عزيزانمان اتفاق مي افتد ، 4 مرحله متوالي به ترتيب اتفاق مي افتد كه بايد از اين مراحل عبور كرد.

1 – مرحله انكار

2 – مرحه خشم

3 – مرحله غم

4 – مرحه پذيرش

Borna66
06-02-2009, 10:03 PM
1 - در مرحله انكار، قبول مرگ عزيزمان بسيار غير ممكن خود را نشان مي دهد. اين مسئله مخصوصاً در حوادثي كه منجر به مرگ مغزي مي شود بيشتر مشهود است. بي دليل نيست بيشتر بازماندگان فردي كه مرگ مغزي شده است، با اهداء ‌اعضاء ‌موافقت نمي كنند. چون انكار واقعيت مرگ يكي از مراحل است. برنامه اي كه در بالا به آن اشاره كرديم كمك موثري به ما مي كند كه اين مراحل را به خصوص مرحله انكار را به سرعت سپري كنيم.

2 – در مرحله خشم ،‌ در اينجا اگرچه مرگ عزيزمان را باور كرديم ولي نسبت به علل آن خشم مي گيريم و جالب اين است كه اين خشم را ممكن است به ديگران نيز انتقال دهيم. اين مسئله را بيشتر در چنين حوادثي شاهد هستيم : تصادفات رانندگي ؛ سكته هايي كه به خاطر يك بگو مگو پيش آمده؛ يا در اتاق عمل جراحي كه ممكن است با پزشك سر دعوا برداريم . لذا به هنگامي كه در اين مرحله هستيم ، ممكن است حرفهاي ناشايست به مسببين بزنيم يا دست به انتقام يا رفتارهاي تهديد كننده بزنيم. اگر فردي به علت تصادف باعث مرگ كسي شده است ، بهتر آن است كه در اين مرحله ، اقدامي به گرفتن رضايت از بازماندگان متوفي نكند كه نتيجه عكس خواهد گرفت. اگر هم مسببي براي مرگ عزيزان نيابيم ممكن است خدايي ناكرده ، شروع به شكايت از خدا بكنيم ، مثلا « خدايا چرا بايد اينطور مي شد يا ...» . برنامه ريزي مرگ كه در اين يادداشت اشاره شد ، موجب عبور سريع از مرحله خشم مي شود.

3 – مرحله غم ،‌ نسبت به ساير مراحل قبل طولاني تر است. ولي حداكثر نبايد از شش ماه بيشتر شود. در غير اين صورت ، مسئله افسردگي و درمان آن بايد در نظر گرفته شود. برنامه ريزي براي مرگ ، كمك فراواني در جهت كوتاه شدن اين مرحله مي كند.

تمركز زدايي نيز تكنيكي هست كه مي تواند در اين زمينه به فرد غمگين كمك كند و آن اينست كه به جاي تمركز بر روي خاطراتي كه با متوفي داشته ايم. دنياي ديد خود را وسيع كنيم و وقت بيشتري با زندگان بگذاريم ، يعني كساني كه هنوز نوبت از دست رفتنشان نرسيده است. بيشتر اوقات فقط يك داغ عزيز ديده ايم و اين فرصت خوبي است كه بيشتر به ديگر عزيزانمان نزديك شويم و قدر آنها را بدانيم.

4 – مرحله پذيرش كه از ديد عموم ، به اشتباه فراموشي مردگان نام گذاشته مي شود، مرحله آخر در رابطه با مرگ عزيزان است. همه بايد به اين مرحله برسند ولي برنامه ريزي در مورد مرگ اولاً‌ باعث تسهيل اين روند مي شود ؛ ثانياً موجب سرعت آن مي شود ؛ ثالثاً عوارض منفي ناشي از داغ عزيزان را از بين مي برد،‌به علاوه اينكه به ما در خودشناسي بينش مي دهد.

استفاده ديگري كه از اين مراحل مي شود ، نحوه تسلي دادن به بازماندگان و داغ ديدگان است. اگر ما با اين مراحل آشنا باشيم ، به نحو موثر و مفيدي با بازماندگان همدردي مي كنيم.

الف) به فرد داغ ديده مخصوصاً در مراحل نخست ، نصيحت نكنيم مثلا اينكه «اين شتري هست كه در خانه همه مي خوابه » يا اينكه « تو بايد صبور باشي ، تو بايد تكيه گاه باشي ». همچنين به او نگوئيم « تو غمگين نباش ، او الان در بهشت جايش خوب است » .

ب )‌ بيشترين كمك ما به داغ ديدگان ابراز همدردي با جملاتي مانند: « فوت عزيزتان براي ما نيز بسيار متاثر كننده بود» يا « واقعا داغ بزرگي براي شما بوده »يا « الان لحظات سختي بايد براي شما باشد».

ج )‌ شايد بتوان گفت سكوت و در آغوش گرفتن داغ ديده، كمك بسيار موثري به او در طي كردن مراحل چهارگانه پذيرش مرگ است.

د )‌كمك به داغ ديده در جهت كارهاي اجرايي متعدد ‌از قبيل ،‌كارهاي پزشكي قانوني، هماهنگي جهت صدور مجوز و كفن و دفن، هماهنگي مراسمات و .... ، بسيار در تسكين داغ ديده موثر است.

هـ )‌ در مرحله سوم يعني غم ، كه معمولاً مراسمات تمام شده و شركت كننده گان نيز دور فرد را خلوت كرده اند و بيشتر بعد از هفتم يا چهلم نمود پيدا مي كند، بهتر است كه به اين افراد سر بزنيم ، يا آنها را به منزل دعوت كنيم . همچنين با صحبت هاي شناختي ،‌فلسفي يا توصيه هاي ديني و نصيحت هايي را كه در بند (‌الف ) ‌آورده شده، مي توانيم مرحله خروج از غم و پذيرش را سهل كنيم. به شرطي كه بستر مناسبي از نظر محيطي فراهم كرده باشيم.

در خاتمه بايد به اين موضوع اشاره كنيم كه برنامه ريزي براي مرگ كه در اوائل اين يادداشت توضيح داده شد. اولا عبور از چهار مرحله كنار آمدن با مرگ عزيزان را تسهيل مي كند . ثانياً پرداختن به اين برنامه ، ناخودآگاه ما را به سوي فلسفه زندگي و مرگ مي كشاند و مي تواند باعث تغيير در رويه زندگي ما شود. با اين برنامه ما متوجه اين نكته مهم مي شويم كه آرزوها و برنامه هاي خيالي و زيادي براي اهداف نه چندان روشن آينده خود داريم ، ليكن مرگ را كه كاملا طبيعي و در كنار ماست و مهمترين مرحله زندگي را تشكيل مي دهد ، غير منصفانه ناديده مي گيريم.

مرگ را هم اكنون براي خود و عزيزانمان با برنامه قبلي بپذيريم ، قبل از آنكه بدون آمادگي، ما را فراگيرد.

و چه نغز است اين فرمايش نبي مكرم اسلام(ص) كه مي فرمايند :




موتو قبل ان تموتوا

Borna66
06-02-2009, 10:04 PM
سوگ ( فقدان )
"غم" واژه ای است که ازآن برای توصیف احساسات و واکنش هایی استفاده می کنیم که هنگام از دست دادن يك عزیز یا چیزی ارزشمند، گریبان گیر ما می شوند. همه افراد غم را تجربه می کنند، زیرا غم واکنشی جهانی نسبت به فقدان است. این احساس دردناک، استرس زا و درعین حال طبیعی، معمول و ضروری است.

افکار و احساسات
هیچ واکنش درست یا اشتباهی نسبت به مرگ وجود ندارد. همه ما نیاز داریم که به روش خود و در زمان مختص به خود اندوهگین با شیم. ممکن است این اندوه برای برخی به معنای گریستن باشد و برای برخی دیگر نه. در برخی افراد این اندوه ماه ها و سال ها بطول می انجامد و در برخی دیگر پس از مدتي کوتاه به پایان می رسد. واکنش ها و احساسات ممکن است هر ساعت یا هر روز تغییر کنند؛ برخی از روزها بسیار خوب و برخی دیگر نا خوشایند و بد هستند.
تغییرات احساسی با گذشت زمان و هنگامی که فرد فرا می گیرد که چگونه خود را با شرایط تغییر یافته هماهنگ سازد، شدت خود را از دست خواهند داد اما آغاز این راه نیز کمی دشوار است.
آنچه در ذیل می آید، خلاصه ای از معمول ترین احساساتی است که در پی از دست دادن یک فرد با آنها روبرو می شویم.

بهت زدگی و ناباوری:
قبول خبر درگذشت یک شخص به زمان نیاز دارد. فرد داغدیده نمی خواهد این خبر را باور کند، درحقیقت، ابتدا نمي تواند آن را باور کند.
فقدان:
فرد داغدیده احساس می کند که چیزهای زیادی را ازدست داده است، یک شخص را، عشق او را، دوستی و همراهی او را، فرصت ها، امید ها و.... این فقدان می تواند احساس عمیقی از غم به همراه داشته باشد.
گناه و احساس پشیمانی:
یکی دیگر ازاحساساتی که گریبان گیر فرد داغدیده می شود احساس گناه است؛ مثلا، ممکن است از اینکه هفته گذشته کار اشتباهی در قبال فرد فوت شده انجام داده یا به قولی که داده بود عمل نکرده است، احساس پشیمانی کند یا حتی از اینکه زمانی نسبت به او خشمگین شده احساس بدی داشته باشد. در برخی دیگر از افراد نیز احساس گناهی شدید از اینکه خود زنده مانده اند و دیگری از دنیا رفته است، بوجود می آید.

Borna66
06-02-2009, 10:04 PM
احساس بی عدالتی:
شخصی که این احساس را دارد، اغلب از این قبیل عبارات استفاده می کند: چرا او باید در سن جوانی از این دنیا می رفت؟ چرا این اتفاق باید برای من روی می داد؟ این عادلانه نیست!
حسادت:
ممکن است شخص داغدیده نسبت به آنچه دیگران دارند اما وی در نتیجه این فقدان از آنها محروم شده است، حسادت کند. حتی ممکن است این حس نسبت به زندگی به ظاهر آسوده دیگران نیز شکل بگیرد.
خشم:
فرد ممکن است نسبت به جهان و حتی سایر افراد خشمگین باشد چرا که تصور می کند آنها نه تنها عامل این جدایی و فقدان اند، بلکه قادر به درمان بیماری ها نیستند؛ احساسات وی را درک نمی کنند؛ بدون فکر حرف می زنند و به زندگی خود با لذت و شادی ادامه می دهند.
این شخص حتی ممکن است نسبت به خود و به خاطر کرده ها و نکرده های خویش خشمگین باشد. دشوارتر از همه آنکه ممکن است حتی نسبت به شخص فوت شده نیز احساس خشم کند و تصور کند که این فقدان وی را گرفتار درد و غمی بزرگ کرده است.
احساس تنهايي:
یکی دیگر از حالاتی که در فرد داغدیده شکل می گیرد احساس تنهایی است. وی ممکن است تصور کند که شرایط پیش آمده برای وي، برای ديگران مهم نیست. او تصور می کند که کسی را از دست داده که بیشترین نقش را در زندگی او ایفا می کرده ا ست.
احساس آسودگی خاطر:
اما اگر دلیل مرگ بیماری طولانی مدت یا کهولت سن باشد، شخص داغدیده نوعی احساس آسودگی خیال می کند زیرا تصور می کند که فرد ازسختی هایی که گرفتار آنها بود، رها شده است.
حال ممکن است برخی افراد تصور کنند که این قبیل احساسات برای همیشه ادامه خواهند داشت، اما اینگونه نیست.
ناگفته نماند که اجتناب از این احساسات نیز ممکن نیست و تجربه و بیان آنها لازمه التیام این زخم است.

Borna66
06-02-2009, 10:04 PM
تاثيرات رفتاري "فقدان":
غم و اندوه بر رفتار و عملکرد فرد داغدیده نیز اثر می گذارند. برخی از این آثار عبارتند از:
اختلال در خواب
فرد داغديده ممكن است در شروع و ادامه خواب مشكل داشته باشد يا صبح زود از خواب بيدار شود. مقاله بي خوابي را در بخش مشكلات رايج مطالعه كنيد.
کم اشتهایی
شخص ممكن است دوست نداشته باشد غذا بخورد يا درصورت غذا خوردن حالش بد شود.
احساس بی قراری
فرد داغديده آرامش ندارد؛ ذهن در تلاش است تا رويداد را معنا دار كند؛ اين حالت درتنهايي و هنگام شب در رختخواب بيشتر رخ مي دهد. مقاله تنش زدايي را دربخش مشكلات رايج مطالعه كنيد.
احساس فرسودگی
فقدان استرس آورست و اگر فرد داغديده خواب كافي نداشته باشد و غذاي مناسب نخورد، احساس فرسودگي خواهد كرد.
مشغولیت ذهنی
شخص با افكار مربوط به شخص از دست رفته اشتغال ذهني دارد و ممكن است تصوركند، صداي شخص فوت شده را مي شنود يا او را مي بيند.
اضطراب و وحشت
با برانگيخته شدن احساسات بسياري كه نيرومند و نا آشنايند، شخص ممكن است مضطرب شود - گويي كه دارد ديوانه مي شود (درحاليكه اين طور نيست) يا اتفاق ناگواري درحال وقوع است. مقاله اضطراب و وحشت را دربخش مشكلات رايج مطالعه كنيد.
ناتوانی در رویارویی با امور معمول زندگی
فرد ممكن است درانجام دادن كارهاي روزمره مانند، خريد كردن، پخت و پز و... احساس ناتواني كند.
از دست دادن علاقه و انگیزه
چيزهايي كه زماني منبع خوشحالي هاي بزرگ براي فرد بوده اند، اينك بي معني و خسته كننده به نظر مي رسند.
تحریک پذیری
فرد ممكن است با اطرافيان خود درگير شود يا به آنها پرخاش كند، درحاليكه سابقه شخصي وي چنين چيزي را نشان نمي دهد.
گریه های مداوم
فرد ممكن است بسيار گريه كند، درحقيقت بعضي وقت ها اين تنها كاري است كه مي توان انجام داد. گريه كردن به آرامش و تخليه هيجاني منجر مي گردد.
و نشانه ها و علائم فیزیکی
مانند تپش قلب، تهوع، سرگیجه، احساس گرفتگی در گلو و مشکلات گوارشی.
تمام اینها واکنش هایی طبیعی و قابل درک نسبت به "داغدیدگی" هستند و بخش طبیعی روند سوگواری به شمار می روند.

Borna66
06-02-2009, 10:04 PM
روش های رویارویی با این احساسات:
همه ما در درون مان ذخایر عظیمی از نیرومندی داریم که خود از آنها بی خبریم. شاید تا زمانی که دچار یک غم بزرگ نشده ایم چندان به آن احتیاج نداشته باشیم. گاهی اوقات ممکن است تصور کنید که از عهده تمام احساساتی که با آنها روبرو می شوید بر نخواهید آمد، اما این امر با کمک دوستان و نیروهای درونی امکان پذیر است.
روش های زیر می توانند كمك كننده باشند:
درخواست کمک کنید:
این کار همیشه آسان نیست و به شجاعت نیاز دارد. ابتدا اينکه بپذیرید به کمک نیاز دارید. از کسی که به او اطمینان دارید مثلا یک دوست، یک معلم، یک مشاور یا یکی از والدین خود کمک بخواهید. این درخواست کاملا معقول است و بسیاری از افراد در پی یک فقدان و داغدیدگی از کمک دیگران بهره مند می شوند.
در خصوص این فقدان صحبت کنید:
"درد دل کنید". این کار باعث آسودگی خاطر می شود و کمک می کند تا آنچه را که در ذهن تان می گذرد درک کنید. این کار همچنین کمک می کند تا با احساس انزوا مقابله کنید. در این باره نیز فردی را انتخاب کنید که به وی اطمینان دارید.
احساسات خود را به گونه ای دیگر بیان کنید:
اگر دوست ندارید در این خصوص با کسی صحبت کنید، می توانید احساسات خود را یادداشت کنید. برای این کار می توانید سبک مورد نظر خود را از میان انواع سبک های نوشتاری مانند نامه، نظم، نثر یا حتی نوشتن خاطرات انتخاب کنید. اگر نمی توانید واژه هایی مناسب برای توصیف احساسات خود بیابید سعی کنید آنها را در قالب یک آواز، یک نقاشی یا حتی کار با گل بیان کنید. رنگ ها، ریتم ها، شکل ها و زمینه ها می توانند واژه های شما باشند.
چیزی را به عنوان یادگاری نزد خود نگاه دارید:
مثلا تعدادی عکس، یک لباس و هرچه که به شما کمک می کند فردی را که از دنیا رفته است به یاد داشته باشید. شاید یادآوری در ابتدا دردناک باشد اما با گذشت زمان خاطرات آزار دهنده جای خود را به خاطراتی خوشحال کننده و خوب خواهند داد.
کمی ورزش کنید:
شاید این آخرین کاری باشد که نسبت به انجام آن از خود تمایل نشان بدهید اما برایتان مفید خواهد بود. ورزش نه تنها انرژی مازاد را به مصرف می رساند بلکه راهی است برای بیان بخشی از سرخوردگی و پرخاشگری که احتمالا در خود احساس می کنید.
به موسیقی گوش دهید:
بسیاری از افراد دریافته اند که قدرت اثر گذاری موسیقی در فرد بسیار بالاست. برای آرام ساختن خود موسیقی را انتخاب کنید.
به خوبی از خود مراقبت کنید:
خوب غذا بخورید. منظم دوش بگیريد. بخوابید و هر اندازه که نیاز دارید استراحت کنید.
به خود اطمینان داشته باشید:
از احساسات و واکنش های خود در چارچوب منطق پیروی کنید. اگر دوست دارید تنها باشید یا بیرون بروید و با مردم باشید حتما این کار را انجام دهید. درصورت لزوم به خود یادآوری کنید که در پی یک فقدان وجود این قبیل احساسات امری طبیعی است. پذیرش این احساسات امکان بیان و درک آنها را فراهم می کند و این بخش مهمی در روند التیام فقدان است.
با خود راحت باشید:
از خود انتظار بیش از اندازه نداشته باشید. گذر دوران غم و اندوه به زمان نیاز دارد. هر لحظه و ساعت را همانگونه که هست بپذیرید. توجه خود را بر زندگی در حال متمرکز کنید و نسبت به فردا و هفته های بعد چندان نگران نباشید.

Borna66
06-02-2009, 10:04 PM
بازگشت به آینده
پس از شوک اولیه، اغلب افراد به تدریج به زندگی کردن بدون فردی که از دنیا رفته است، عادت می کنند. البته زمان برای عادت کردن در هر فرد متفاوت است. این تغییر معمولا به تدریج روی می دهد اما با گذشت زمان اشتغال ذهني نسبت به این فقدان کمتر و کمتر خواهد شد.
نخست ممکن است بطور مداوم به آنچه روی داده و فردی که از دنیا رفته است فکر کنید اما به تدریج روند فراموش کردن در شما آغاز خواهد شد- برای بار نخست به مدت چند دقیقه، سپس چند ساعت و در نهایت هر چند روز.
البته این به معني خیانت و کمتر شدن علاقه شما نسبت به آن فرد نیست. فکر نکردن به برخی افراد کاملاً طبیعی است. ما این کار را درخصوص کسانی که زنده اند نیز انجام می دهیم. افراد، چه کسانی که زنده اند و چه آنها كه از دنیا رفته اند، همواره وجود دارند، حتی وقتی به آنها فکر نمی کنید. شما همیشه خاطرات و زمان هایی را که با آنها سپری کرده اید، به همراه خواهید داشت. چيزي نمی تواند آنها را از شما جدا کند. شما هر لحظه قادر خواهید بود توجه و احساسات خود را بر دیگران معطوف سازید.
هدف از روند غم و سوگواری آن است که یاد بگیریم چگونه با "فقدان" زندگی کنیم. پس از گذر این روند زندگی آرام آرام معنا خواهد یافت و بار دیگر لذت بخش خواهد شد، هر چند که ممکن است در بعضي اوقات نیز یک قطعه موسیقی یا یک مکان شما را به یاد کسی بیاندازد که از دنیا رفته است و بار دیگر غرق در اندوه شوید. این حالت نیز با گذشت زمان کمتر خواهد شد.
برخی روزهای خاص یا سالگردها، بویژه اولین یا دومین سالگرد، می توانند بسیار دشوار باشند. برخی افراد برنامه ریزی برای این سالگردها را مفید می دانند و با روش هایی کاملا شخصی آنها را مورد توجه قرار می دهند.
تجربه غم و سوگواری ممکن است تغییراتی در شما ایجاد کند. ممکن است اولویت ها، ارزش ها، عقاید، آرزوها و دوستی های خود را بار دیگر ارزیابی کنید. حتی ممکن است به این نتیجه برسید که:
نسبت به مشکلات و نیازهای خود ودیگران آگاه تر شده اید
قدرت درک تان نسبت به قبل بیشتر شده است
توانایی بیشتری برای زندگی کردن با سوال بي جواب "چرا" که اغلب بی پاسخ می ماند، دارید
توانایی شما برای رویارویی با مشکلات زندگی، بویژه فقدان ها، ازهمه نوع، بیشتر شده است