PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ★★دفتر شعر قیصر امین پور★★



غریب آشنا
10-05-2012, 11:18 PM
قیصر امین پور هرچند همیشه از مصاحبه گریزان بود؛ اما رسانه ها هیچ گاه از نامش نمی گذشتند. امروز هم خبرها با او شروع شد؛ اما این بار خبر، خبر رفتن بود...

به گزارش ایسنا، قیصر امین پور «دستور زبان عشق» را سرود و از دنیا رفت.

او آخرین مجموعه ی شعرش را مردادماه به دست علاقه مندان رساند. این آخری ها کارهای چاپ نشده ی سیدحسن حسینی را به سرانجام رساند و هنوز قرار بود کلیات حسینی فقید زیر نظر او منتشر شود؛ اما...

این شاعر و استاد دانشگاه حدود ساعت 3 بامداد امروز سه شنبه هشتم آبان ماه در حالی که چندماهی بود 48ساله شده بود، پس از تحمل سال ها درد و بیماری بر اثر ایست قلبی درگذشت.

امین پور چند سال پیش عمل پیوند کلیه انجام داده بود و چندی قبل نیز یک جراحی قلب را پشت سر گذاشت.

عضو پیوسته ی فرهنگستان زبان و ادب فارسی شامگاه گذشته در پی احساس درد به بیمارستان دی تهران مراجعه کرد؛ اما دیگر بیماری را تاب نیاورد و همان جا چشم از دنیا فروبست.

آثار قیصر امین پور

«دستور زبان عشق» (1386)، «تنفس صبح» و «در کوچه ی آفتاب» (1363)، «آینه های ناگهان» (1372) و «گل ها همه آفتابگردانند» (1380) از مجموعه های شعر این شاعر برای بزرگسالان هستند. «گزینه ی اشعار» او هم در سال 1378 منتشر شد.

همچنین «توفان در پرانتز» (نثر ادبی) و «منظومه ی ظهر روز دهم» (برای نوجوانان) (1365)، «مثل چشمه، مثل رود» (برای نوجوانان) (1368)، «بی بال پریدن» (نثر ادبی برای نوجوانان) و «گفت وگوهای بی گفت وگو» (1370)، «به قول پرستو» (برای نوجوانان) (1375)، و «سنت و نوآوری در شعر معاصر» (1383) از دیگر آثار امین پور هستند.

نگاهی به زندگی قیصر امین پور

به گزارش ایسنا، قیصر امین پور دوم اردیبهشت ماه سال 1338 در گتوند خوزستان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در زداگاهش گذراند و دوره ی راهنمایی و دبیرستان را در دزفول سپری کرد. سال 1357 در رشته ی دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد؛ اما یک سال بعد، از این رشته انصراف داد و به دانشکده ی علوم اجتماعی همین دانشگاه رفت.

در همان سال در شکل گیری حلقه ی هنر و اندیشه ی اسلامی با افرادی چون سیدحسن حسینی، سلمان هراتی، محسن مخملباف، حسام الدین سراج، محمدعلی محمدی، یوسفعلی میرشکاک، حسین خسروجردی و... همکاری داشت (گروهی که بنیانگذاران جوان حوزه ی هنری نام گرفتند و بعدترها چهره هایی چون سهیل محمودی، ساعد باقری، محمدرضا عبدالملکیان، عبدالجبار کاکایی، فاطمه راکعی و علیرضا قزوه نیز به آنان پیوستند). البته هشت سال بعد یعنی در سال 1366، به همراه بسیاری از هم دوره یی هایش، از حوزه ی هنری خارج شد. از دیگر نهادهایی که قیصر امین پور در شکل گیری آن ها نقش داشت، به تشکیل دفتر شعر جوان در سال 1368 می توان اشاره کرد.

او در سال 1363 مجددا رشته ی تحصیلی خود را تغییر داد و در رشته ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول شد؛ تا این که در سال 1369 تحصیل در دوره ی دکتری این رشته را آغاز کرد و دفاع از رساله ی پایان نامه اش ـ با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی و همکاری دکتر اسماعیل حاکمی و دکتر تقی پورنامداریان ـ با عنوان "سنت و نوآوری در شعر معاصر" در سال 1376 انجام شد.

دکتر امین پور که تجربه ی تدریس در مقطع راهنمایی را در فاصله ی سال های 1360 تا 1362 در کارنامه ی خود داشت، از سال 1367 نیز به تدریس در دانشگاه الزهرا (س) پرداخت. اما شروع تدریس او در دانشگاه تهران به سال 1370 برمی گردد.

امین پور مدتی نیز به فعالیت های مطبوعاتی اشتغال داشت.

منبع تمام مطالب درج شده در این تاپیک:انجمن پیچک نت

غریب آشنا
10-05-2012, 11:19 PM
گاه شمار زندگی و آثار قیصر امین‏پور


1338 - تولد در گتوند خوزستان. دوم اردیبهشت

44 - 1343 - تحصیل در مكتبخانه

49-1345 – تحصیلات ابتدایی در گتوند

57-1350 – تحصیلات دوره راهنمایی و دبیرستان در دزفول

1357- پذیرفته شدن در رشته دامپزشكی دانشگاه تهران

1358- انصراف از رشته دامپزشكی و ورود به دانشگاه تهران ، همكاری در شكل گیری حوزه اندیشه و هنر اسلامی

71-1360 – دبیری شعر هفته‏نامه سروش

62-1360 – تدریس در مدرسه راهنمایی

1363 – انتشار كتابهای ”تنفس صبح ”و” در كوچه آفتاب”

1363 – تغییر رشته به ادبیات فارسی دانشگاه تهران

1365 – انتشار ”طوفان در پرانتز” ( نثر ادبی ) و منظومه ”ظهر روز دهم” ( برای نوجوانان )

1366- بیرون آمدن از حوزه هنری ، آغاز دوره كارشناسی ارشد ادبیات

1367 – سردبیری ماهنامه ادبی – هنری سروش نوجوانان و آغاز تدریس در دانشگاه الزهرا

1368- انتشار ”مثل چشمه مثل رود” ( برای نوجوانان ) ، جایزه نیما یوشیج ( مرغ آمین بلورین ) ، همكاری در تشكیل دفتر شعر جوان

1369 – آغاز دوره دكترای ادبیات فارسی

1370 – انتشار ”بی بال پریدن” ( نثر ادبی برای نوجوانان ) ، آغاز تدریس در دانشگاه تهران ، انتشار ”گفتگو‏های بی گفت و گو”

1372- انتشار ”آینه‏های ناگهان”

1375- انتشار ”به قول پرستو” ( برای نوجوانان)

1376- دفاع از رساله پایان‏نامه دكترا با عنوان ”سنت و نوآوری در شعر معاصر ”

1378- انتشار ”گزینه اشعار”

1380- انتشار ”گلها همه آفتابگردانند”

1382- برگزیده شدن به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی

1383-انتشار" سنت و نوآوری در شعر معاصر"

1385-انتشار "شعر کودکی"

1386-انتشار"دستور زبان عشق"

غریب آشنا
10-05-2012, 11:20 PM
دیشب دوباره
گویا خودم را خواب دیدم:
در آسمان پر می کشیدم
و لا به لای ابرها پرواز می کردم
و صبح چون از جا پریدم
در رختخوابم
یک مشت پر دیدم
یک مشت پر، گرم و پراکنده
پایین بالش
در رختخواب من نفس می زد

آن گاه با خمیازه ای ناباورانه
بر شانه های خسته ام دستی کشیدم
بر شانه هایم
انگار جای خالی چیزی...
چیزی شبیه بال
احساس می کردم!

غریب آشنا
10-05-2012, 11:20 PM
رفتن، رسیدن است

موجیم و وصل ما، از خود بریدن است
ساحل بهانه ای است، رفتن رسیدن است

تا شعله در سریم، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است

ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم
پرواز بال ما، در خون تپیدن است

پر می کشیم و بال، بر پرده ی خیال
اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است

ما هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش
آیین آینه، خود را ندیدن است

گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را، تنها شنیدن است

بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را
خامیم و درد ما، از کال چیدن است

غریب آشنا
10-05-2012, 11:21 PM
فردا

دیروز
ما زندگی را
به بازی گرفتیم
امروز، او
ما را ...
فردا ؟

غریب آشنا
10-05-2012, 11:22 PM
رفتار من عادی است
اما نمی دانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا می بیند
از دور می گوید:
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری!

اما
من مثل هر روزم
با آن نشانیهای ساده
و با همان امضا، همان نام و با همان رفتار معمولی
مثل همیشه ساکت و آرام

این روزها تنها
حس می کنم گاهی کمی گنگم
گاهی کمی گیجم
حس می کنم
از روزهای پیش قدری بیشتر
این روزها را دوست دارم
گاهی
- از تو چه پنهان -
با سنگها آواز می خوانم
و قدر بعضی لحظه ها را خوب می دانم
این روزها گاهی
از روز و ماه و سال، از تقویم
از روزنامه بی خبر هستم

حس می کنم گاهی کمی کمتر
گاهی شدیدا بیشتر هستم حتی اگر می شد بگویم
این روزها گاهی خدا را هم
یک جور دیگر می پرستم

از جمله دیشب هم
دیگرتر از شب های بی رحمانه دیگر بود:
من کاملا تعطیل بودم
اول نشستم خوب
جوراب هایم را اتو کردم
تنها - حدود هفت فرسخ - در اتاقم راه رفتم
با کفش هایم گفتگو کردم
و بعد از آن هم
رفتم تمام نامه ها را زیر و رو کردم
و سطر سطر نامه ها را
دنبال آن افسانه ی موهوم
دنبال آن مجهول گشتم
چیزی ندیدم
تنها یکی از نامه هایم
بوی غریب و مبهمی می داد
انگار
از لابه لای کاغذ تا خورده ی نامه
بوی تمام یاس های آسمانی
احساس می شد

دیشب دوباره
بی تاب در بین درختان تاب خوردم
از نردبان ابرها تا آسمان رفتم
در آسمان گشتم
و جیب هایم را
از پاره های ابر پر کردم
جای شما خالی!
یک لقمه از حجم سفید ابرهای تُرد
یک پاره از مهتاب خوردم

دیشب پس از سی سال فهمیدم
که رنگ چشمانم کمی میشی است
و بر خلاف سال ها پیش
رنگ بنفش و ارغوانی را
از رنگ آبی دوست تر دارم

دیشب برای اولین بار
دیدم که نام کوچکم دیگر
چندان بزرگ و هیبت آور نیست

این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمی دانم

گاهی برای یادبود لحظه ای کوچک
یک روز کامل جشن می گیرم
گاهی
صد بار در یک روز می میرم
حتی
یک شاخه از محبوبه های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است

گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ناشناس شهر
احساس گنگ آشنایی می کند
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی می کند

اما
غیر از همین حس ها که گفتم
و غیر از این رفتار معمولی
و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری
در دل ندارم
رفتار من عادی است

غریب آشنا
10-05-2012, 11:22 PM
سبز

خوشا چون سروها استادنی سبز
خوشا چون برگ ها افتادنی سبز

خوشا چون گل به فصلی، مردنی سرخ
خوشا در فصل دیگر زادنی سبز

*** **** ****

خوشا هر باغ را بارانی از سبز
خوشا هر دشت را دامانی از سبز

برای هر دریچه سهمی از نور
لب هر پنجره گلدانی از سبز