PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تحولات شهرسازی ایرانی در دوران اسلامی



شهر ساز
09-29-2012, 11:00 PM
تحولات شهرسازي مبتني بر نگرش اسلامي که براساس محوريت عناصر کالبدي مذهبي (مسجد، بازار و...) شکل مي گيرد به سه دوره به شرح زير قابل تقسيم بندي است.



1ـ قرون اوليه اسلامي


در اين مرحله به دليل تأثيرات به جاي مانده از نظام شهرنشيني دوران ساساني، اصول قبلي حاکم بر تفکرات اين نظام همچنان پا برجاست. اما به تدريج بر اثر عوامل جديد، سياست هاي شهرسازي تغيير مي کند. الگوي حاکم بر اين مرحله به دو گونه ساخت شهري منجر مي گردد (فقيه 1354، کياني 1365) يکي شهرهاي نوساز که نشانه قدرت و وحدت سياسي امپراطوري اسلامي مي باشند، مثل شهر اوليه بغداد که به دستور منصور خليفه عباسي بنا مي*شود. اين شهر براساس نظم هندسي دايره ساخته شده و با چهار دروازه در اطراف و قصر خليفه و مسجد بزرگ در مرکز، طراحي کاملاً از پيش انديشيده شده اي را نشان مي دهد. نکته قابل توجه در خصوص طراحي اين شهر واگذاري ساخت محلات به عهده خود افراد شهر است که از مشارکت مردمي حكايت دارد. به همين دليل ترتيب محله بندي، نحوه معماري، و باغ سازي اين شهر به شهرت رنگ وبوي ايراني مي يابد.
شهرهاي نوع دوم، شامل شهرهايي است که با ايجاد مسجد و بناهاي جديد رنگ و بوي اسلامي به خود مي گيرند مانند اصفهان و ري.
پيشرفت شهرسازي درزمان استقرار حکومت هاي ايراني همچون سامانيان، آل بويه و آل زياد که آرامش نسبي نيز به کشور حکمفرما شده بود، فراهم مي گردد به همين دليل ربـــض گسترش يافته و بر شارستان تقدم مي يابد و همچنين با توسعه ارتباطات با روستاهاي اطراف، شهر فئودالي نيز در ايران شکل گرفته و به تکامل مي رسد.


2ـ قرون مياني اسلامي


در اين زمان، در کنار آرامش سياسي و رونق اقتصادي، هنر ايراني در قالب معماري ساختمـان*ها شکوفا مي شود و عناصر اصلي زيبايي شناسي شهري را به وجود مي آورد و اگر چه يورش مغول باعث ويراني بسياري از شهرهاي آباد مي شود ولي از آنجايي که احداث شهرهاي جديد و يا نوسازي آنها در اين دوره، يکي از وظايف اصلي دولت شناخته مي شود، در زمان حکومت غازان خان، الجاتيو و ابوسعيد، شهرسازي شيوه نوين را پذيرا شده و شهرهايي چون مراغه، تبريز و سلطانيه بازسازي و يا احداث مي شوند. به طوري که پروفسور پوپ در اين خصوص اذعان دارد که: خواجه رشيد الدين وزير غازان خان، شهري: شامل 24 کاروانسرا، 1500 مغازه و 30 هزار خانه مسکوني براي سکونت دانشمنداني که از اطراف جهان گرد آمدند بنا مي نمايد. علاوه بر اين، احداث بيمارستان، نقاهتگاه و باغ هاي متعدد که از لحاظ استحکام و زيبايي و يکپارچگي، تمام بناهاي نظير خود را تحت الشعاع قرار داده اند، ساخته شده و مجموعاً شهري را به وجود مي آورد که تمام نيازهاي شهروندان را همراه با رفاه اجتماعي آنها فراهم نمايد.
در اين زمان شهرهايي چون سمرقند، بخارا و هرات از اهميت ويژه اي برخوردار مي شوند و يکـي از نمـــونــه هـاي قابل توجه از نظر لحاظ نمودن مباحث امروزين برنامه ريزي شهري، به نام ترمه است. در اين شهر ابتدا جمعيت مورد نظر را که بايد در شهر سکني کند، تعيين مي نمودند. سپس ميزان زمين مورد احتياج هر محله را مشخص ساخته و نهايتاً شبکه بندي خيابان ها بازارها، مسجد جامع و ساير مساجد و مدارس شهر معين مي گرديد و پس از طي اين مرحله مردم براي سکني در شهر جديد به آنجا کوچ داده مي شدند.


ـ قرون متاخر اسلامي


در اين مقطع .نقطه عطف ديگري در تاريخ شهرسازي و شهرنشيني ايران اتفاق مي افتد و آن تغييـــر اســاسي ساختار شهرهاي ايران با گشايش شبکه هاي ارتباطي، ساختار فضاهاي عمومي متمايز از اماکن مذهبي و ايجاد ابنيه زيبا از حيث جنبه هاي معمارانه، رونق شهرنشيني و همچنين احداث دو عنصر اصلي طراحي شهري يعني ميدان و خيابان به همراه بازارها و کاروانسراهاي شهري است.
اوج اين اقدامات در عهد صفوي خصوصاً هنگام سلطنت شاه عباس اول است که زمان شکوفايي هنرهاي مختلف خصوصاً نقاشي، معماري و شهرسازي را به همراه دارد.
نمونه هاي چنين توجهي را بيش از همه مي توان در پايتخت دوم صفويان يعني اصفهان جستجو کرد که حتي به ابداع مجدد مفهوم شار و شروع سبک جديدي تحت عنوان مکتب اصفهان از آن ياد شده است.
مکتب جديدي که براساس الگوي آرماني صفويه از تفکر به اجرا در مي آيد، تلفيقي دقيق و روشن را از وضع مطلوب عرضه مي دارد. در اين تلفيق دو روش طراحي ارگانيک و خودگرا آميخته شده و مفهوم جديدي از برنامه ريزي و طراحي نهايي را به وجود مي آورد، شهر اصفهان که عرصه کالبدي چنين تفکري است در طرح توسعه خود به گونه اي منطقي و خردمندانه به شرح زير تعريف مي گردد:
محور چهارباغ به عنوان لولايي خطي بين سازمان فضايي کهن و نو، با عبور از محور زاينده*رود (به عنوان محوري طبيعي و اندامين) عملاً ترکيبي از طبيعي و مصنوع، اندامين و منطقي، نظم و بي نظمي و .... را عرضه مي دارد.
ميدان نقش جهان به عنوان مرکز شهر جديد و نماد دولت قدرتمند صفوي با آن که الگوي خود را از ميدان کهنه اصفهان مي گيرد ولي اين الگوي کهن را نظمي کاملاً منطقي مي بخشد و با دقتي بي نظير به ترکيب و تنظيم هندسي و فضايي عناصر پيراموني و دروني آن مي پردازد.
ترکيب بندي عناصر فوق الذکر که تا اين زمان در نظام شهرسازي ايران سابقه نداشته است باعــــث گرديـد تا مفهوم منطقه بندي شهري براساس نظام محله بندي و تمايزات اجتماعي در کل شهر، تبلور کالبدي پيدا کند. به عبارتي بارزترين ترکيب کلامي مکتب اصفهان در مجموعه اي کالبدي ـ فضايي به کار گرفته مي شود، که براساس آن هر مجموعه زيستي ( شهر ـ روستا) داراي يک ميدان و مرکز ثقل خواهد بود که هم سلسله مراتب مکاني را مشخص مي*نمايد و هم مکان تقاطع گذرهاي اصلي و عبوري نيز مي باشد.
به طور کلي مکتب اصفهان در شهرسازي در پي تحقق بخشيدن به اصلي است که جهان بر آن قرار دارد يعني اصل توازن و تعادل کالبدي، با اين مشخصات مباني و مفاهيم اساسي مکتب اصفهان در شهرسازي بدين شرح قابل جمع بندي است:
در مکتب اصفهان، شهردر محيط پيراموني خويش مستحيل مي*گردد و از اين رو در توافق کامل با طبيعت پيراموني خويش قرار مي گيرد، در توافق، همزيستي و وحدت چند سويه با روستاهاي اطراف خود مي باشد و برج و باروي شهر نه به عنوان يک عنصر متمايز کننده شهر از روستا بلکه به عنوان حصاري براي تعريف محدوده کالبدي شهر به کار گرفته مي شود، در اين مکتب، رونق و آباداني شهر نه از طريق بازسازي شهر کهن بلکه از مسير ايجاد مجموعه هاي شهري جديد در کنار شهر کهن دنبال مي شود، بنابراين مکتب اصفهان نه تنها شهر قديم را مورد جراحي و نوسازي قرار مي دهد، بلکه با ايجاد مجموعه هاي جديد و اعلام ديدگاه هاي جديد از طريق آنها، دگرگوني و دگرديسي را در بافت هاي کهن مي*پراکند. آنچه در اين ميان اهميت دارد بيان هماهنگ و هماواي فضاهاي شهري است.
با انقراض حکومت صفويه، فعاليت هاي شهرسازي نيز از رونق مي افتد و هيچ يک از حکومت*هاي افشاريه، زنديه و قاجاريه نمي توانند تأثيري در نظام شهرسازي ايران داشته باشند. تنها اقدام قابل توجه انجام يکسري فعاليت هاي شهرسازي در پايتخت زنديان (شيراز) است که مجموعه بناهايي به نام مجموعه وکيل و ارگ حکومتي احداث مي شود.
در زمان قاجاريه با انتقال پايتخت به تهران، فعاليت هاي اندکي در خصوص احداث ميادين (سبزه ميدان، توپخانه و غيره) انجام مي گيرد که در مقايسه با فعاليت هاي عظيم شهرسازي دوران صفويه کم رنگ است. في الواقع نزول نظام شهرسازي ايران در اين زمان با درهــــم ريختــن سيستم اداري شهرها همراه است. شهرهاي تبريز، اصفهان. شيراز و... عظمت و شکوه خود را از دست مي دهند و تنها شهر تهران است که به دليل تأثير پذيري ايران از اروپا، نمادهايي از نظام شهرسازي غربي را تجربه مي*نمايد و اين امر موجب ايجاد تحولاتي در ساختار کالبدي اين شهر مي شود، به طوري که با التقاطي شدن برخي تفکرات، خصوصاً در دوران حکومت ناصرالدين شاه ارزش هاي تازه اي در شهر سازي و معماري به وجود مي آيد که زبان سبک و ساختار فضايي جديدي را به وجود مي آورد که مي توان به آن سبک تهران اطلاق نمود.
در سبک تهران، خيابان نيز مفهومي جديد مي يابد و نه به عنوان تفرجگاه بلکه به عنوان مکان تجارت و بازرگاني نقش مي يابد به گونه اي که همانند يک فضاي شهري با هويت و زنده مطرح مي شود و سعي بر آن دارد که مظهر تجدد طلبي دولت قاجار در دوره ناصري باشد.
بالطبـــع با دگرگوني مفهوم خيابان و حضور عملکردهاي جديد شهري همچون تماشاخانه، سينما، هتل، بانک، ميدان نيز فضاي کهن خود را از دست مي*دهد و تبعيت کننده تناسبات کمي دوره هاي رنسانس و باروك مي*گردد. به طور کلي اين سبک سعي در اختلاط شرق و غرب و تفوق شرق و عرضه نمودن جنبه هاي کالبدي آن دارد که در برخي موارد نيز موفق بوده است. (نمونه ميدان سبزه ميدان).
برگرفته از سایت روزنامه ی دنیای اقتصاد