PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هيپنوتيزم چيست؟ چه كاربردي دارد؟



Borna66
06-02-2009, 04:17 PM
هیپنوتیزم


نگاه اجمالی

هیپنوتیزم علمی و عملی از حدود دو قرن اخیر کشف گردیده است، نظریات متفاوتی از ماهیت هیپنوتیزم و نحوه پیدایش آن به توسط متخصصین ارائه شده که در زیر عمده‌ترین آنها بررسی می‌شود.

نظریه مغناطیس حیوانی

دکتر آنتوان مسمر کاشف این نظریه و پیراوانش معتقدند که ، دلیل خواب هیپنوز (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8+%D9%85%D8% B5%D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C) ، پیدایش این حالت در شخص ، اثر نیرویی است که از دست‌ها و چشم‌های هیپنوتیزور خارج می‌شود. به عقیده مسمر کائنات را امواجی فرا گرفته که این امواج در انسان نیز به وفور یافت می‌شود و اگر این امواج از جسم انسانی به جسم انسانی دیگر وارد شود، می‌تواند بسیاری از امراض را درمان کند. وی که این امواج را مغناطیس حیوانی نامیده معتقد بود که وجود این امواج در همگان یکسان نیست و همه کس قادر نخواهد بود آن را مهار کرده و از آن استفاده نماید.

نظریه چشم دوختن به نقطه نورانی

دکتر برید ، وین هولت و پیروانشان کاشف این نظریه بودند، آنها معتقد بودند که نگاه مستمر و یکنواخت بر شیی نورانی ، اعصاب چشم را خسته می‌کند و این عمل موجب کاهش فعالیت اعصاب مرکزی می‌گردد و در نتیجه شخص در حالت هیپنوز قرار می‌گیرد. برید بر این باور بود که در حالت هیپنوز ، مغز آدمی مجذوب یک فکر می‌گردد طوری که سایر افکار و محرکها روی آن تاثیر ندارد بنابراین وقتی یک فکر تقویت شد، سایر افکار را تحت‌الشعاع قرار داده و موجب توقف سایر فعالیت‌ها خواهد شد.



http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/i.../R_SH_H_01.jpg (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/9/9c/R_SH_H_01.jpg)

نظریه تلقین

پیشگامان این نظریه می‌گویند که هیپنوتیزم مجموعه‌ای از تلقین و تلقین به نفس می‌باشد. تلقین القای فکری است که بطور ناخودآگاه از قوه به فعل در می‌آید. تلقین ، ایجاد یک حالت روانی خاصی در فرد است که اثرات تصوری را به عنوان واقعیت قبول می‌کند. تلقینات ناشی از القای افکار در افراد و تمایل درونی با اعمال حرکتی که باعث عکس العمل‌های تحریکی در افراد شود، ماهیت این نظریه را تشکیل می‌دهد.

راه‌های ایجاد تلقین می‌تواند، محرک‌های یکنواخت مانند نوازش بدن و یا محرک‌های قوی مانند نور شدید و یا صداهای ناگهانی باشد، که روی اعصاب تاثیر می‌گذارند. در این نظریه ، هیپنوتیزم یک حالت تمرکز شدید مغزی است، یعنی در حال عادی که مغز افکار زیادی را در خود دارد ولی در حالت تمرکز هیپنوز ، مغز از هیچ چیز اطلاعی ندارد مگر اینکه اطلاعات و مطالبی را در آن تلقین کنیم. در چنین حالتی (خواب هیپنوز عمیق) هیپنوتیزم شونده ممکن است شدیدترین دردها را نیز احساس نکند.

نظریه پاولوف در هیپنوتیزم

این نظریه ، یکی از علمی‌ترین نظریات در زمینه هیپنوتیزم است. براساس این نظریه حالت خواب در سراسر نیم کره‌های مغز منتشر می‌شود. این پدیده بطور ناگهانی صورت نمی‌گیرد و کانونهای فعال و بیدار در مغز باقی می‌مانند که باعث ایجاد حالتی بین خواب و بیداری می‌شود و همین نقاط بیدار است که ارتباطی بین فرد و هیپنوتیزم کننده ایجاد می‌کند. در این نظریه شخص هیپنوتیزم شونده مانند کسی است که بطور طبیعی به خواب رفته ولی به دلیل وجود نقاط بیدار در مغز ، سخنان عامل را می‌فهمد و نسبت به تحریکات و جریانات خارجی ، بی توجه است.

نظریات نوین در ارتباط با هیپنوتیزم

نظریات یاد شده هر کدام بخشی از واقعیات خواب هیپنوز (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8+%D9%85%D8% B5%D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C) را بیان می‌کند و به تنهایی ماهیت آنرا نمی‌توانند مشخص نمایند.
با تلفیق چند روش باهم می‌توان افراد را به خوابهای عمیق هیپنوز برد تا جایی که روح از تن جدا شود. (فرافکنی)
برخی سوژه‌ها حتی به کمک تلفیق نظریاتی هم به خواب هیپنوز نمی‌روند. اما بعد از چند جلسه ، مقاومت سوژه شکسته شده و حالت خواب عمیق در سوژه ایجاد می‌شود.

ارتباط هیپنوتیزم با خواب مصنوعی

چه عامل یا نیرویی در پیدایش و بوجود آمدن پدیده خواب مصنوعی (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8+%D9%85%D8% B5%D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C) موثر است؟
تلقین یا حالت ذهنی سوژه و یا اراده سوژه چقدر می‌توانند موثر باشد؟
ایجاد صدا و هیجانات در سوژه چقدر در درجه خواب سوژه تاثیر دارد؟
چقدر می‌توان به حقایق این پدیده و پدیده‌های مشابه‌اش امیدوار بود؟
آیا این پدیده‌ها مفهوم و تعریف واحدی را از هیپنوتیزم ارائه می‌دهد؟

Borna66
06-02-2009, 04:17 PM
محدوديت ها و خطرات احتمالي هيپنوتيزم

هدف از نگاشتن اين مقاله ، ناديده انگاشتن وكم رنگ كردن قابليت ها و توانايي هاي هيپنوتيزم در درمان بيماري ها ، رفع آلام و دردهاي بشري ، كنارزدن ترس ها و اضطراب ها و ترك عادت هاي زيان بار درزندگي انسان نيست ، بلكه هدف بازكردن افق جديدي درمقابل چشمان خوانندگان عزيزمي باشد تا بدانند كه : هيپنوتيزم تيغ دولبه اي است كه به همان سادگي كه مي تواند بيماري را علاج كند ، مي تواند موجب ايجاد بيماري گردد.

چنانچه مي دانيد بسياري ازاعمال وفعاليت هاي بدن خارج از كنترل اراده بوده و تحت تاثيرسيستم عصبي خودكار قرارمي گيرند. دستگاه هاي گردش خون ،تنفس ، گوارش و غدد مترشحه داخلي بيشتر به اين صورت عمل مي كنند. درشرايط هيپنوتيزمي دسترسي بيشتري به ضميرناخودآگاه فراهم آمده واز اين طريق مي توان برسيستم عصبي خودكار نيز تاثيرگذاشت . لذا بسيارقابل درك خواهد بود" همانگونه كه هيپنوتيزم دردرمان بسياري از بيماري هاي سيستم عصبي خودكار موثر واقع مي شود ، اختلالاتي رانيزدراين سيستم بتواند ايجاد كند."

براي شناخت هرچه بهتر محدوديت ها وخطرات احتمالي هيپنوتيزم ابتدا لازم است به برخي ازويژگي ها ، توانايي ها و قابليت هاي آن ، اشاره اي داشته باشيم :

1-لازم است بدانيم كه هيپنوتيزم يك كار مشترك و نتيجه تعامل و همكاري معين ميان سوژه و هيپنوتيزور است وآنچه درهيپنوتيزم به نمايش گذاشته مي شود ، بيشتر ازآنكه نشان از توانايي هيپنوتيزور داشته باشد ، بر استعداد سوژه وبرقدرت تجسم و تصور و توانايي ذهني او دلالت دارد.امّا اگرهيپنوتيزوري سوژه را موجودي كاملاً غيرفعال و پسيو تصور نموده و به هيپنوتيزم به عنوان رابطه اي يكطرفه ، ناشي از تسلط هيپنوتيزور برسوژه بنگرد و توانايي هاي خاصي كه در اين رابطه به اجرا و نمايش گذاشته مي شود ، به قدرت ماورايي خود ربط دهد ، ممكن است دچار '' توهم قدرت '' شده وبتدريج به وادي خطرناك خودبزرگ بيني كشيده شود .

2—درهيپنوتيزم اين امكان فراهم مي شود كه مغز سوژه به پيام هاي ارسالي از سيستم عصبي بي توجه شده وبي پاسخ بماند . در اين شرايط با بي توجه گذاشتن مغز به پيام هاي ارسال درد ، بي حسي هاي نسبتاً وسيعي را در بدن سوژه مي توان ايجاد نمود ، اگرچه اين مسئله كاربردهاي درماني بسيار زيادي را فراهم مي آورد امّا مي تواند اين خطر را به دنبال داشته باشد كه با بي توجه شدن مغز به پيام درد ، از پيشرفت عفونت ها ، تومرها ، پارگي ارگان هاي داخلي و ....كه ازمهم ترين هشدار آنها پيام درد مي باشد ، غافل بمانيم و به اين ترتيب سلا متي و حتي زندگي سوژه به مخاطره افتد.

3--اگردرشرايط عادي بدن عضله اي به شدت كشيده يامنقبض گردد ، از طريق دوك هاي عضلاني پيام هاي هشدار دهنده اي ارسال مي شود تا سيستم عصبي مركزي با رفع وضعيّت نامطلوب ، فشار و كشش بيش از حد را از روي عضله بردارد . امّا درشرايط هيپنوتيزمي با غيرفعال كردن سيستم عصبي مركزي درپاسخ دادن به پيام هاي هشداردهنده ارسال شده از دوك هاي عضلاني ، مي توان قسمتي و يا تمامي عضلات بدن را درحالت انقباض ويا كشش شديد قرار داده و به اين طريق وضعيّت هاي نامطلوب وخسته كننده عضلات را براي مدّت زمان نسبتً طولاني قابل تحمّل نمود . اين حالت كه اصطلاحاً به آن جمود عضلاني يا كاتالپسي گفته مي شود مي تواند در يكي ازاندام ها و يا تمامي بدن ايجاد گردد . در كاتالپسي كل بدن مي توان سرسوژه را بر روي يك صندلي و پاهايش را برروي صندلي ديگري قرار داده و از بدن او '' پل انساني '' ساخت. اين كار كه معمولاً توسط هيپنوتيزورهاي صحنه به نمايش گذاشته مي شود ، مي تواند بسيار خطر آفرين بوده ، شكستگي هاي استخواني وپارگي ليگامنت هاي مفصلي را به دنبال داشته باشد.

4--ازديگرنكات قابل توجّه اينكه درشرايط خلسه هيپنوتيزمي مي توان برهركدام از حواس پنجگانه (بينايي ، شنوايي ، بويايي ، چشايي و لامسه ) تاثيرگذاشت وقدرت هركدام ازآنها را كم يا زياد كرده وادراك ناشي از آن را تغيير داد.ازطرفي درخلسه هاي عميق امكان القاي انواع خطاها وتوهمات دراين حواس فراهم مي گردد. خصوصاً درحالت هيپنوتيزم با چشم بازكه سوژه مي تواند چشمان خود را باز كند، صحبت كند ، حركت نمايد وضمناً تمام دستورات هيپنوتيزور را اجرا نمايد و همچنان درشرايط هيپنوتيزمي باقي بماند.در اين وضعيت اين قابليت پيدا مي شود كه سوژه عجيب ترين اشكال توهمات را به وضوح احساس نمايد.

همچنين درخلسه هاي عميق با تلقينات ارائه شده مي توان به حافظه دروغين نيزدست يافت ، بدين معني كه سوژه وقايعي را كه هرگز اتفاق نيافتاده اند ، با تلقينات ارائه شده جزئي از خاطرات واقعي خود قلمداد مي نمايد واين اعتقادمي تواند چنان شديد باشد كه در برخي موارد ، سوژه را بدون آنكه كوچكترين سوءنيتي داشته باشد به پافشاري دراثبات ادعاهايش و نهايتاً به شهادت دروغ وادار نمايد ( اين مسئله لازم است كه در جرم شناسي نيز مورد توجه قرار گيرد )

5-- درهيپنوتيزم روحيه سوژه براثرتلقينات ارائه شده توسط هيپنوتيزور مي تواند تغييرات وتحولات شديدي پيدا كند، افسردگي وشادماني با سرعت زيادي پديد آيند و احساس ها و هيجاناتي مانند عشق و نفرت ، ترس ، عصبانيت ، اضطراب و ... به سادگي توسط تلقين ايجاد شوند. پر واضح است كه هركدام ازاين تغييرات و هيجانات مي تواند خطرات زيادي را متوجه سوژه گرداند.

6 -- درخلسه هايي كه خيلي عميق نباشند تمام خاطرات دوره ترانس برجاي مي ماند و تمام جريانات همانند شرايط بيداري به خاطر سپرده مي شود ، امّا در جريان خلسه هاي عميق هيپنوتيزمي تمام خاطرات زمان هيپنوز را مي توان با ارائه تلقين از لوح ضمير سوژه پاك كرد . در اين حالت يك فراموشي كامل برروي كل جريان سايه مي افكند و سوژه پس از بيداري از صحبت ها و كارهايي كه انجام گرفته اظهار بي اطلاعي و تعجب مي كند.

فراموشي كامل خاطرات زمان خلسه ممكن است سوژه را دچار وحشت و اضطراب و نگراني نمايد . از طرفي زماني كه سوژه دراثرتلقينات داده شده و يا به طور خود به خودوقايع زمان خلسه را به فراموشي سپرده باشد ، اين احتمال وجود دارد كه پس از سپري شدن روزها و هفته ها بتدريج برخي از وقايع به سطح آگاهي او برگشته وتداعي شوند . بنابراين اگرسوژه در حالت هيپنوتيزم كارهايي كه در تضاد با شخصيت او بوده ، را انجام داده باشد تداعي تدريجي خاطرات زمان خلسه ممكن است منجر به بروزاحساس گناه وپشيماني دراوشود و پيدايش چنين احساسي متعاقباً لطماتي را مي تواند درروح و روانش برجاي گذارد.

7--ازديگرخصوصيات حالت هيپنوتيزم اينكه درشرايط خلسه با تلقينات مناسب مي توان سوژه را به زمان هاي گذشته و مكان ها و خاطرات قديم بازگشت داد و در ذهنش بسياري از خاطرات مربوط به مكان و زمان خاصي را زنده كرد . اين موضوع كه به آن سير قهقرايي در زمان گفته مي شود ، درهيپنوآناليز (روانكاوي توسط هيپنوتيزم ) به منظور درمان بسياري از اختلالات عصبي و روان – تني ، به كار گرفته مي شود . هر چند كه سير قهقرايي درزمان وزنده كردن خاطرات مدفون شده هميشه به رفع آثار و پيامدهاي رخدادهاي گذشته نمي انجامدو همواره نتايج مطلوب درماني را به دنبال نخواهد داشت و حتّي اگرچنانچه درسيرقهقرايي درزمان سوژه بطور ناخواسته به دوراني برگردد كه درآن صدمات عاطفي شديدي را تجربه كرده باشد ، ممكن است آثار اين صدمات درروح و روان او تازه گشته و به اين طريق نه تنها دردي از دردهايش دوا نشود بلكه مشكلي نيز برمشكلاتش افزوده گردد . ازطرفي ديگرمواجه شدن با عكس العمل شديد سوژه دراين شرايط ممكن است كنترل وي را براي هيپنوتيزور بسيار دشوار سازد .

گاهي هيپنوتيزورهاي صحنه براي كشف راز سرقت ها و جنايات مي خواهند ازســــــــيرقهقرايي درزمان بهره ببرند . آنها معمولاً با انتخاب سوژه هاي كم سن و سال كه راحت تربه حالت هيپنوز وسومنامبول مي روند ، آنها را با صحنه ها و اتفاقاتي مواجه مي سازند كه مشاهده اين صحنه ها خارج از توان و تحمْل سوژه مي باشد وهمين امر سبب بروز آسيب هاي شديدي دراوشده و مشكلات رفتاري زيادي را برايش به ارمغان مي آورد.

8--ازديگرويژگي هاي هيپنوتيزم مي توان به '' تلقينات بعد ازدوره ترانس '' اشاره كرد . دراين پديده سوژه تلقينات و كارهاي خواسته شده درزمان خلسه را ، پس از بيدارشدن انجام مي دهد . براي اين كار در جريان خلسه هيپنوتيزمي به سوژه تلقين مي شود كه پس از بيدارشدن و با گذشت مدّت زمان معيني يا با فرا رسيدن زمان خاصي ويا بامشاهده يك علامت ونشان از پيش تعيين شده او به انجام كارمشخصي مبادرت مي ورزد.

درهيپنوتيزم درماني تلقينات بعد از دوره ترانس درترك و تغيير بسياري از عادت هاي زيان بار از زندگي سوژه ، مورد استفاده قرار مي گيرد .

از خصوصيّات بسيارمهم اين تلقينات اجبار سوژه درانجام آنهاست . بطوريكه سوژه معمولاً در مقابل انجام آنها كوچك ترين مقاومتي بخرج نداده و مي داند كه تنها با انجام كارهاي خواسته شده مي تواند تلاطم درونش را فرونشاند.

بايستي توجه داشت كه تلقينات بعد از دوره ترانس حتماً بايستي اجرا ويا خنثي شوند . هرگونه تلاش و مقاومتي در مقابل تلقينات بعد از دوره ترانس مي تواند اضطراب و اختلالات عصبي شديدي را درسوژه ايجاد نمايد .

شدت اجبار سوژه در انجام تلقينات پس از دوره ترانس باميزان وتعداد دفعات تلقين ارائه شده ، نحوه منطقي جلوه دادن كارهاي خواسته شده و تمايلات شخصي سوژه درانجام اين كارها ، درارتباط مستقيم مي باشد .

با القاي فراموشي بعد از هيپنوتيزمي برقدرت انجام اين تلقينات افزوده مي شود ، چراكه سوژه انجام كارهاي خواسته شده را جزئي از خواست ، تصميم واراده خود مي داند .

مدّت زماني كه تلقينات بعد از دوره ترانس مي تواند موثرواقع شود گاهي ممكن است ازمرز ماه ها و سال ها نيز بگذرد .

باتوجه به شدت اجبار سوژه و طول مدت موثر بودن اين تلقينات ، به سادگي مي توان حدس زد كه با اين طريق سوژه را به انجام چه كارهايي مي توان وا داشت ونهايتاً چه خطراتي ازاين رهگذر سلامت و سعادت اورا مي تواند تهديد نمايد .

9--اگرچه وارد شدن سوژه به مراحل عميق هيپنوتيزم وحالت سومنامبول درجلسه اول كاري مشكل و وقت گير است امّا با ارائه تلقينات مناسب مي توان سوژه را به طريقي شرطي نمود كه در جلسات بعدي تنها با دريافت يك علامت ونشان از پيش تعيين شده سريعاً به خلسه عميقي وارد شود.

بايد توجه داشت كه تعيين علامات عمومي وغير اختصاصي براي شرطي كردن سوژه ، مي تواند اورا با خطر هيپنوتيزم هاي اتفاقي مواجه سازد . واضح است كه هيپنوتيزم هاي اتفاقي و وارد شدن سريع سوژه به حالت خلسه عميق ، درجريان زندگي روزمره ، درزمان رانندگي ، عبور ازخيابان ويا كاربا ماشين هايي كه نياز به هوشياري كامل دارند ، چه مصائبي را براي سوژه مي تواند به وجود آورد .

10-- نكته بسيار مهمي كه بايستي همواره درنظرداشته باشيم اين است كه درمان بيماري ها توسط پزشك هيپنوتيزور به مهارت زيادي نياز داشته ولازم است با ظرافت بالايي انجام پذيرد . به طور مثال اگربه بيماري كه به شدت از ترافيك مي ترسد اينگونه تلقين شود كه از اين به بعد او هرگز از ترافيك ترس نخواهد داشت وبا دليري وشجاعت ازخيابان عبورمي نمايد ، ممكن است نتايج بسيار ناگواري به با رآيد . ويا اگربه فردي كه به دخانيات اعتياد دارد مستقيماً تلقين شود كه او از اين پس اعتيادش را به سيگار از دست مي دهد ، چه بسا بيمار بعد از آن ، اعتيادش را به اعتياد يا اقدام خطرناك تري تبديل نمايد .

بايد توجه داشت كه ازبين بردن يك عادت حتّي توسط يك متخصص روان درماني اگر با جايگزيني آن با يك عادت كم زيان تر همراه نباشد ، تمام نيروي رواني بيمار را مي تواند به اغتشاش و عدم تعادل بكشاند.

نكته ديگري كه حائز اهميت است اينكه اگرهيپنوتيزور درجريان هيپنوتيزم حالتي غير عادي را در سوژه به وجود آورده باشدوهرنوع توهمات مثبت ومنفي را كه درسوژه القاء كرده باشدوهمچنين هرنوع رجعت به گذشته را كه درذهن سوژه پديد آورده باشد، بايستي با تلقينات متضاد خنثي نموده وآثار آنها را ازبين ببرد. هرگونه كم توجهي و سهل انگاري در اين مورد مي تواند در زندگي عادي سوژه اختلال ايجاد نموده و سبب ناهنجاري هاي رفتاري زيادي در وي گردد.

11 -- ازطرفي ديگرنبايد چنين تصورنمود كه درهيپنوتيزم هميشه خطرات متوجه سوژه مي باشد، بلكه گاهي اوقات اين تهديدها مستقيماً هيپنوتيزور را نشانه مي رود. ازجمله اين خطرات زير سؤال رفتن شخصيت وجايگاه موجه اجتماعي هيپنوتيزور مي باشد.بدين معني كه اگرپزشك هيپنوتيزور دردرمان توسط هيپنوتيزم بواسطه مهارت اندك ودانش ناكافي ويا ارزيابي ناصحيح وناكامل بيمارش ، باشكست هاي متعددي مواجه شود بتدريج شخصيت حرفه اي اوزير سؤال رفته واعتبار شغليش خدشه دارمي گردد.

12--نكته بسيارمهم ديگري كه بايستي به آن اشاره نمود اين است كه با تداعي آزاد درهنگام هيپنوتيزم ويا درهنگام استفاده ازسيرقهقرايي درزمان وباقرارگرفتن سوژه درحالت خلسه عميق ، اين امكان وجود دارد كه موانع وسدّهاي ضميرناخودآگاه بيماربرداشته شده واحساس عشق ويا نفرتي را كه درگذشته نسبت به شخصي داشته است ، ظاهرشده وهمان محبت وعشق ويا نفرت وبيزاري را باشدّتي بيشتر وحالتي مضاعف به هيپنوتيزور منتقل يا ترانسفرنمايد.

ازاين روبه اين پديده كه درآن احساس عاطفي سوژه ازشخص ديگري به هيپنوتيزور منتقل مي شود ‹‹ ترانس فرانس ›› گفته مي شود.

درواقع درخلسه هاي هيپنوتيزمي هميشه ارتباطي صميمانه بين سوژه وهيپنوتيزور به وجود مي آيدبطوريكه درسايه اين ارتباط بتدريج دامنه توجه سوژه به هيپنوتيزور محدود شده وسوژه قانع مي شودكه بايد به هيپنوتيزوراعتمادواطمينان داشته باشد، به اين طريق نسبت به گفته هاي اويك حرف شنويي محض پيدا مي كند.در اين حالت ضميرناخودآگاه سوژه به راحتي دردسترس قرار گرفته وپوشش هايي را كه به دور خود پيچيده است ، به آساني كنار مي زند. گاهي با كناررفتن اين موانع و پيدا شدن نيروي پرقدرت و بي مهاري كه در وجودش به ويرانگري مشغول است ، سوژه چنان متوحش مي گردد كه براي رهايي ازاين وحشت حتماً بايستي به دنبال پناهگاه ومفرّي باشد، دراين وضعيت به حمايت وآرامش هيپنوتيزور نياز نشان داده و در صدد جلب ترحّم ومحبتّ او برمي آيدوهمين امرتماس مستحكم و رابطه توام بااحترام زيادي را كه وابستگي عاطفي خاصي را نيز به دنبال دارد ، سبب مي شود. اين نوع ارتباط صميمانه براثر تكرار مطالب درجو و شرايطي ازايمان ، اعتقاد واعتماد بيش ازحد سوژه به هيپنوتيزور، هماهنگي وعلاقه مندي خودبه

خود ونسبتاً شديدي را دروجود اوايجاد مي نمايد. البته گاهي نيزدرشرايطي خاص باكناررفتن موانع ضميرناخودآگاه ، سوژه عناد و دشمني سرپوش گذاشته قديمي خود را ، كه نتوانسته درزمان لازم به صورت اعمال تهاجمي نشان دهد ، به شكل بيزاري و نفرت نسبت به هيپنوتيزور بروز مي دهدويا اينكه دراين موقعيت احساسات خويش را پنهان كرده وبه افسردگي ودلزدگي دچارمي گردد. بالعكس گاهي درشكل گيري پديده ترانس فرانس ، فرد درمانگر نيز ممكن است نسبت به بيمار احساسي پيدا كند.

ناگفته پيداست كه شدّت يافتن احساس محبّت سوژه نسبت به هيپنوتيزور ويا برعكس ظهوراحساس نفرت نسبت به او ، تا چه اندازه مي تواند مشكل آفرين باشد .

در جريان روانكاوي نيز گاهي پديده ترانس فرانس بين بيماروپزشك برقرار مي گردد ، امّا در شرايط هيپنوتيزمي اين ارتباط عاطفي غيرلازم ، بيشتر وشديدتر ازشرايط روانكاوي ايجاد مي شود.زماني كه اين پديده به وقوع مي پيوندد ، وظيفه ومسئوليت دشواري به عهده هيپنوتيزور قرار مي گيرد. زيرا او بايد بنيان وريشه اين ترانس فرانس را بيابد. متاسفانه چنين كاري احتياج به دانش ومهارت وتسلط بسيار زيادي درزمينه روانكاوي داشته وازعهده هرهيپنوتيزوري برنمي آيد. دراين شرايط هرگونه اهمال ازطرف هيپنوتيزور مي تواند عوارض بسيارزيادي را سبب شود.

13 -- يكي از موضوعاتي كه درهيپنوتيزم زياد مورد بحث واختلاف نظرقرار مي گيرد ، امكان سوء استفاده ازسوژه است.بعضي ازمؤلفان امكان سوء استفاده را از سوژه به طور كامل مردود دانسته و عدّه اي نيز با ديده ترديد به آن مي نگرند. امّا بايد دانست كه اين امكان كاملاً محتمل مي باشد. درباره اين موضوع كه بيشتردرهيپنوتيزم هاي غير پزشكي مصداق پيدا مي كند ، ازپرداختن به شرح جزئيات وپچيدگي هاي خاص موضوع ، روش كار ونحوه دقيق ارائه تلقينات ، اجتناب نموده و تنها به يك توضيح كلّي بسنده مي نمايم:

اگرچنانچه هيپنوتيزور چيره دستي (كه دچارتوهم قدرت وحس خود بزرگ بيني هم شده باشد ) بخواهد براي رسيدن به اهداف خود ازقدرت عظيم تلقينات هيپنوتيزمي استفاده نمايد ، مي تواند به انواع مختلف ازسوژه سوء استفاده نمايد.به اين معني كه درزمان شكل گيري ترانس فرانس قوي وهمچنين با استفاده ازتوانايي ارائه تلقينات درايجاد احساس هاي عشق ونفرت ويا با القاي انواع خطاها وتوهمات مختلف درذهن سوژه ، همزمان با بهره گيري از قدرت القاي فراموشي خاطرات زمان خلسه هيپنوتيزمي ، مي تواند سوژه را درحالت هيپنوز ويا درحالت بيداري بعد ازهيپنوز(باكمك گرفتن ازقدرت تلقينات بعد ازدوره ترانس) ، همزمان با افزايش تعداد جلسات هيپنوتيزم،به انجام هركارغيراخلاقي و ضد اجتماعي وادارو ترغيب نمايد.

چنين كارهايي مي تواند باچنان ظرافتي انجام پذيرد كه هرگزسوژه يا متوجه آنها نگردد ويا ضمن آگاهي ازانجام اين كارها ، آنها را درتضاد با باورها واعتقادات خود نديده و حتّي آنها را همسو با اعتقاداتش ارزيابي نمايد.

14-- باتوجه به اينكه ويژگي هاي روح وروان وضميرناخودآگاه بيشتر از ويژگي هاي جسمي وضمير خودآگاه مي باشد ، از اين لحاظ بيماري هاي روان وضميرناخودآگاه نيز ازبيماري هاي جسمي بمراتب پيچيده تربوده ودرمان آنها درمقايسه با بيماري هاي جسمي مشكل تروكارحساس تري مي باشد .

اگرچه با روانكاوي توسط هيپنوتيزم ( هيپنوآناليز) مي توان به موفقيت هاي زيادي دردرمان بيماري هاي روان تني ، روان نژندي ، رفتاري ، شخصيتي وجسمي نائل آمد ، امّا بايد درنظر داشت كه اقدام به هيپنوآناليز، هميشه به نتايج درماني مطلوب رهنمون نمي شود .

درضمن بسياري ازمشكلات بيماران ، عادت هاي ناگوار، اعتياد به الكل و موادمخدّر ، اختلالات فكري و.....هركدام مي تواند علامت ونشانه اي از افسردگي باشند. لذا اگر به جاي درمان افسردگي به درمان علامتي اين عوارض با هيپنوتيزم پرداخته شود ، اين خطروجود دارد كه افسردگي بيمار به شكل خطرناك تري بروز نمايد .

از طرفي با توجه به اينكه بسياري از مشكلات بيماران هميشه ريشه رواني نداشته وعلّت هاي كاملاً فيزيكي وجسمي دارند به همكاران پزشك توصيه مي شود كه هيپنوتيزم را ، براي درمان بيماران ، بلافاصله درانتخاب اوّل خود قرار ندهند وزماني هم كه هيپنوتيزم رابه عنوان روش درماني برمي گزينند توجه داشته باشند كه بيماراني كه زمينه دپرسيون يا بيماراني كه سابقه روان پريشي دارند براي هيپنوتيزم انتخاب ننمايند . چراكه اين احتمال وجود دارد كه مشكلات زيادي درجريان كار بروز كرده وحتّي تنش وناراحتي بيمار به صورت شديدتري پديدارگردد. در ضمي انجام هيپنوآناليز را بايد هميشه برعهده روانپزشكان چيره دست وماهري بگذارند كه ضمن برخورداري ازدانش زياد ، دقت ، هوشمندي وخلاقيّت ، ازتعهد ومسئوليت پذيري بيش از حدّ انتظاري نيز ، برخوردار باشند. روانپزشكاني كه كنكاش در ضميرناخودآگاه بيمار را بمانند عبور ازميدان ميني درتصورآورند كه برداشتن هرقدم اشتباهي ، اگرچه كوچك ، نتايج فاجعه آميز بزرگي را ممكن است درپي داشته باشد.

Borna66
06-02-2009, 04:47 PM
هیپنوتیزم


نگاه اجمالی

هیپنوتیزم علمی و عملی از حدود دو قرن اخیر کشف گردیده است، نظریات متفاوتی از ماهیت هیپنوتیزم و نحوه پیدایش آن به توسط متخصصین ارائه شده که در زیر عمده‌ترین آنها بررسی می‌شود.

نظریه مغناطیس حیوانی

دکتر آنتوان مسمر کاشف این نظریه و پیراوانش معتقدند که ، دلیل خواب هیپنوز (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8+%D9%85%D8% B5%D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C) ، پیدایش این حالت در شخص ، اثر نیرویی است که از دست‌ها و چشم‌های هیپنوتیزور خارج می‌شود. به عقیده مسمر کائنات را امواجی فرا گرفته که این امواج در انسان نیز به وفور یافت می‌شود و اگر این امواج از جسم انسانی به جسم انسانی دیگر وارد شود، می‌تواند بسیاری از امراض را درمان کند. وی که این امواج را مغناطیس حیوانی نامیده معتقد بود که وجود این امواج در همگان یکسان نیست و همه کس قادر نخواهد بود آن را مهار کرده و از آن استفاده نماید.

نظریه چشم دوختن به نقطه نورانی

دکتر برید ، وین هولت و پیروانشان کاشف این نظریه بودند، آنها معتقد بودند که نگاه مستمر و یکنواخت بر شیی نورانی ، اعصاب چشم را خسته می‌کند و این عمل موجب کاهش فعالیت اعصاب مرکزی می‌گردد و در نتیجه شخص در حالت هیپنوز قرار می‌گیرد. برید بر این باور بود که در حالت هیپنوز ، مغز آدمی مجذوب یک فکر می‌گردد طوری که سایر افکار و محرکها روی آن تاثیر ندارد بنابراین وقتی یک فکر تقویت شد، سایر افکار را تحت‌الشعاع قرار داده و موجب توقف سایر فعالیت‌ها خواهد شد.



http://pnu-club.com/imported/2009/06/88.jpg

نظریه تلقین

پیشگامان این نظریه می‌گویند که هیپنوتیزم مجموعه‌ای از تلقین و تلقین به نفس می‌باشد. تلقین القای فکری است که بطور ناخودآگاه از قوه به فعل در می‌آید. تلقین ، ایجاد یک حالت روانی خاصی در فرد است که اثرات تصوری را به عنوان واقعیت قبول می‌کند. تلقینات ناشی از القای افکار در افراد و تمایل درونی با اعمال حرکتی که باعث عکس العمل‌های تحریکی در افراد شود، ماهیت این نظریه را تشکیل می‌دهد.

راه‌های ایجاد تلقین می‌تواند، محرک‌های یکنواخت مانند نوازش بدن و یا محرک‌های قوی مانند نور شدید و یا صداهای ناگهانی باشد، که روی اعصاب تاثیر می‌گذارند. در این نظریه ، هیپنوتیزم یک حالت تمرکز شدید مغزی است، یعنی در حال عادی که مغز افکار زیادی را در خود دارد ولی در حالت تمرکز هیپنوز ، مغز از هیچ چیز اطلاعی ندارد مگر اینکه اطلاعات و مطالبی را در آن تلقین کنیم. در چنین حالتی (خواب هیپنوز عمیق) هیپنوتیزم شونده ممکن است شدیدترین دردها را نیز احساس نکند.

نظریه پاولوف در هیپنوتیزم

این نظریه ، یکی از علمی‌ترین نظریات در زمینه هیپنوتیزم است. براساس این نظریه حالت خواب در سراسر نیم کره‌های مغز منتشر می‌شود. این پدیده بطور ناگهانی صورت نمی‌گیرد و کانونهای فعال و بیدار در مغز باقی می‌مانند که باعث ایجاد حالتی بین خواب و بیداری می‌شود و همین نقاط بیدار است که ارتباطی بین فرد و هیپنوتیزم کننده ایجاد می‌کند. در این نظریه شخص هیپنوتیزم شونده مانند کسی است که بطور طبیعی به خواب رفته ولی به دلیل وجود نقاط بیدار در مغز ، سخنان عامل را می‌فهمد و نسبت به تحریکات و جریانات خارجی ، بی توجه است.

نظریات نوین در ارتباط با هیپنوتیزم

نظریات یاد شده هر کدام بخشی از واقعیات خواب هیپنوز (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8+%D9%85%D8% B5%D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C) را بیان می‌کند و به تنهایی ماهیت آنرا نمی‌توانند مشخص نمایند.
با تلفیق چند روش باهم می‌توان افراد را به خوابهای عمیق هیپنوز برد تا جایی که روح از تن جدا شود. (فرافکنی)
برخی سوژه‌ها حتی به کمک تلفیق نظریاتی هم به خواب هیپنوز نمی‌روند. اما بعد از چند جلسه ، مقاومت سوژه شکسته شده و حالت خواب عمیق در سوژه ایجاد می‌شود.

ارتباط هیپنوتیزم با خواب مصنوعی

چه عامل یا نیرویی در پیدایش و بوجود آمدن پدیده خواب مصنوعی (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8+%D9%85%D8% B5%D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C) موثر است؟
تلقین یا حالت ذهنی سوژه و یا اراده سوژه چقدر می‌توانند موثر باشد؟
ایجاد صدا و هیجانات در سوژه چقدر در درجه خواب سوژه تاثیر دارد؟
چقدر می‌توان به حقایق این پدیده و پدیده‌های مشابه‌اش امیدوار بود؟
آیا این پدیده‌ها مفهوم و تعریف واحدی را از هیپنوتیزم ارائه می‌دهد؟