PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : امام حسن عسکرى(ع) و نوید از مهدی موعود



غریب آشنا
09-18-2012, 12:28 AM
برگرفته از آثار آیة الله سید محمد کاظم قزوینی









یازدهمین امام معصوم ، حضرت عسکرى علیه السلام پدر گرانقدر امام عصر علیه السلام است و طبیعى است که بیشتر نویدها در مورد طلوع آن خورشید جهان افروز، باید از آن حضرت و به دست و زبان او به مردم داده شود، چرا که آن گرامى از همه امامان به ولادت فرزندش نزدیکتر بود و زیبنده مى نمود که مژده به طلوع خورشید جمال دل آراى او را در گسترده ترین شکل ممکن به همگان بدهد، اما آیا این کار با آن همه موانع ، مشکلات ، سختگیریها و فشارهایى که بر جامع و بویژه پیروان خاندان وحى و رسالت وارد مى شود، ممکن بود؟
مى دانیم که اعتقاد به اصل ظهور مهدى نجات بخش و اصلاحگر عصرها و نسلها که پیامبر گرامى و امامان معصوم علیهم السلام همگى بشارت آمدن او را داده بودند در میان همه قشرهاى مسلمانان از همان روزگاران ، یک اصل قطعى و معروف بود و در بخشهاى آینده این کتاب خواهیم دید که مدعیان دروغین ، مهدویت نیز، از همین باور عمومى و همین اصل اعتماد و انتظار برخاسته از نویدها در مورد مهدى اهل بیت ، سوء استفاده کرده و به دروغ و فریب ، روایات و بشارتها را به خود تطبیق و تفسیر مى کردند.
با این بیان ، اعتقاد به ظهور مهدى علیه السلام از امور تردید ناپذیر در آن روزگار بود که روایات هم بر این نکته حساس پافشارى مى کنند که آن گرامى با ظهور خویش ستمکاران و خودکامگان را از میان برداشته و جهان را از عدالت و دادگرى لبریز خواهد نمود.
و نیز این نکته هم روشن است که رژیم سیاهکار و حق ستیز بنى عباس در صدر دشمنان این اصلاحگر بزرگى باشد که روایات ، بشارت آمدن او را مى داد، چرا که عباسیان خوب مى دانستند که حکومت ظالمانه آنان در صورت ظهور مهدى نجات بخش بدست او نابود گشته و خون پلیدشان نیز به کفر آن همه جنایت و استبدادگرى ، طعمه شمشیر عدالت او خواهد شد.
با توجه به این دو نکته آیا حضرت عسکرى علیه السلام باز هم مى توانست ولادت آن اصلاحگر بزرگ تاریخ را بطور گسترده اعلان کند و نوید طلوع خورشید جمال او را به شیفتگان و دوستداران بدهد؟
آیا چنین کارى از نظر عادى به خطر افکندن جان گرامى حضرت مهدى علیه السلام نبود؟ و در صورت اعلان ولادت ، آیا دشمن پلید به خانه او یورش نمى برد و همه خاندانش را از دم شمشیر نمى گذراند و قتل عام نمى کرد؟
از نظر عادى چه چیزى مى توانست مانع این شقاوت و جنایت رژیم حاکم گردد؟
با این شرایط مرگبار، باید دید حضرت عسکرى علیه السلام چه تدبیرى اندیشید؟
آیا در مورد ولادت حضرت مهدى علیه السلام بطور کلى سیاست سکوت در پیش گرفت و میلاد نور را از همگان حتى از دوستان و مؤ منان به امت او، مخفى داشت ؟
اگر چنین بود شیعیان چگونه از ولادت نور آگاه شدند؟ بویژه که حضرت عسکرى علیه السلام زندگى خویش را نیز در خطر جدى مى دید و با علم و امامت مى دانست که بزودى با سم خیانت در سن 28 سالگى به شهادت مى رسد و فرمان خدا او را متعهد ساخته است که امام راستین پس از خویش را بخاطر نجات امت از تباهى معرفى نماید، چرا که تمامى مسلمانان بر این اصل پایبند هستند که پیامبر گرامى (ص ) فرمودند:
((من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة )) (173)
یعنى : هر کس از دنیا برود و امام راستین زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است .
راستى شرایط بسیار پیچیده و مشکل ، سخت غیر قابل حل مى نمود، جز اندیشه والا و درایت امام ، اندیشه اى ، توان حل آن را نداشت .
تنها اندیشه بلندى مى توانست آن معماى پیچیده سیاسى و اجتماعى و عقیدتى را، حل کند که بینش و حکمت به زیباترین چهره در آن تجلى داشته و آگاهى و تجربه به بهترین شکل در آن آشکار گشته و واقعیت علم امام و تدبیر شگفت انگیز آن حضرت جلوه گر شده ، تحقق هدف هاى بلند با رعایت همه جوانب و ابعاد را تضمین نماید.
راه حلى که امام عسکرى علیه السلام براى آن معما برگزید این بود که با تدبیر بسیار ظریف و دقیقى ، نه ولادت آن خورشید جهان افروز را آشکار ساخت تا خطر خیز باشد و نه آن گونه سیاست پوشیده داشتن بکار گرفت که از دوستداران و شایستگان نیز نهان کند و دستاویزى براى بهانه جویى در آینده باشد.
این تدبیر ظریف و حکیمانه در بخش آینده کتاب خواهد آمد، در اینجا تنها به ترسیم دو روایت از آن گرامى بسنده مى کنیم :
1_ از مرد درست اندیشى بنام عیسى بن صبیح (174) آورده اند که :
من در زندان بودم که حضرت عسکرى علیه السلام را به زندان آوردند و من او را بخوبى مى شناختم . حضرت در اولین برخورد به من فرمود:
((عیسى ! مى دانى که اکنون چند سال از عمرت مى گذرد؟ درست 65 سال و دو روز.))
هنگامى که امام علیه السلام این خبر را داد به کتاب دعایى که همراهم بود و تاریخ ولادتم در آن ثبت شده بود نگاه کردم ، شگفتا همان گونه است که حضرت عسکرى علیه السلام فرموده ، بدون یک روز کم و زیاد.
آنگاه : فرمود: ((آیا پسر دارى ؟))
گفتم : ((نه سرورم !))
فرمود: ((بارخدایا! به او فرزندى روزى سازى که پشتوانه و یار و یاور او باشد که فرزند، خوب پشتیبانى است .))
و این شعر را خواند که :
شعر:


من کان ذا ولد یدرک ظلامتة
ان الذلیل الذى لیست له عضد
یعنى : کسى که داراى فرزندى قهرمان و نسل و تبارى شایسته کردار باشد، حقوق بغارت رفته خویش را باز خواهد یافت .
و ذلت زده آن کسى است که براى او بازوى توانمند و دادخواه و مدافع دلیرى نباشد.
به آن حضرت گفتم : ((سرورم ! آیا شما پسر دارید؟))
حضرت فرمود:
((اى و الله ! سیکون لى ولد یملا الارض قسطا، فاما الان فلا.))
یعنى : آرى ! بخداى سوگند بزودى صاحب پسرى خواهم شد که زمین را از عدل و داد لبریز خواهد نمود، اما الان که با تو سخن مى گویم ، نه .
سپس این شعر را زمزمه کرد:
شعر:


لعلک یوما ان ترانى کانما
بنى حوالى الاسود اللوابد
فان تمیما قبل ان یلد الحصا
اقام زمانا و هو فى الناس واحد (175)
یعنى : روزى را ببینى که پسران من همانند شیربچگان بر گرد من آماده انجام فرمان من باشند چرا که ((تمیم )) پیش از آنکه فرزندش ((حصا)) دیده به جهان گشاید، روزگارى در میان مردم تنها زیست .
2_ و نیز احمد بن اسحاق که از شایستگان است آورده است که :
خود شنیدم که حضرت عسکرى علیه السلام مى فرمود:
((الحمدلله الذى لم یخرجنى من الدنیا حتى ارانى الخلف من بعدى ، اشبه الناس برسول الله (ص ) خلقا و خلقا، یحفظه الله تبارک و تعالى فى غیبته ثم یظهره فیملا الارض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما.)) (176)
یعنى : خداى را سپاس که مرا از این جهان بیرون نبرد تا جانشین و امام پس از مرا به من نشان داد. پسرم در چهره خلق و خوى شبیه ترین مردم به پیامبر خداست .
خداوند او را در دوران غیبتش حفظ خواهد کرد و آنگاه او را فرمان ظهور خواهد داد و آن گرانمایه ، زمین را لبریز از عدل و داد خواهد ساخت همانگونه که از ستم و بیداد لبریز است .


پانویس:
173- اثـبـات الهـداة ، ج 3، ص 520 ـ 521، ح 396 بـه نقل از صفار، بصائر الدرجات .
174- اثـبـات الهـداة ، ج 3، ص 525، ح 418 بـه نقل از مجمع البیان .
175- انبیاء (21) آیه 105.
176- اثـبـات الهـداة ، ج 3، ص 525، ح 419 بـه نقل از مجمع البیان .








منبع:monjimoud.persianblog.ir/post/25/منجی موعود