PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقد و بررسی فیلم شوالیه تاریکی بر می خیزد ( The Dark Knight Rises )



Borna66
09-16-2012, 04:28 PM
سه گانه « بتمن » به کارگردانی کریستوفر نولان را می توان آغاز کننده جریانی تازه در فیلمهای اَبَر قهرمانی در هالیوود دانست. شخصیتی که کریستوفر نولان از بتمن در اولین سه گانه خودش به نام « بتمن آغاز می کند/ Batman Begins» ارائه داد چنان متحول شده و غیرمنتظره بود که تا مدتها پس از اکران این فیلم همگان منتظر بودند تا ببینند آیا می توان قهرمانان را در چنین قالب شکننده ای پذیرفت یا خیر!
بحث بر سر تغییر و تحول اَبَر قهرمانان ادامه داشت تا اینکه قسمت دوم با نام « شوالیه تاریکی/ The Dark Knight » در سال 2008 روانه سینماها شد و اینبار نولان تصویری به مراتب شکننده تر از بتمن، نسبت به فیلم قبلی ارائه داده بود. در واقع می توان اینطور برداشت کرد که در « شوالیه تاریکی » خبری از قهرمان نبود و هر آنچه که مردم در سالهای گذشته به عنوان قهرمان از بتمن سراغ داشتند در این فیلم رنگ باخت و بتمن به عنوان انسانی معمولی تر از گذشته که نقاط ضعف بسیاری دارد و می توان بر او غلبه کرد، به مخاطبان معرفی شد.


حال بعد از جنجال های فراوانی که « شوالیه تاریکی » بوجود آورده بود، سومین قسمت از سه گانه بتمن و آخرین آنها به نام « شوالیه تاریکی بر می خیزد » روانه سینماها شده، آن هم در شرایطی که انتظارها از این فیلم به شدت بالا رفته بود و همگان انتظار ارائه شاهکاری دیگر از کریستوفر نولان را می کشیدند.


http://pnu-club.com/imported/2012/09/461.jpg


« شوالیه تاریکی بر می خیزد » 8 سال بعد از اتفاقات قسمت دوم رخ می دهد. بروس وین ( کریستین بیل ) اینروزها مردی به شدت شکسته شده و حوصله هیچکاری را ندارد. او سالها پیش اعتبار خود را به جهت مصلحت شهر از بین برد و حالا منزوی تر از هر زمان دیگری خانه نشین شده و با خدمتکار باوفایش آلفرد ( مایکل کین ) روزگار می گذراند؛ اما آیا شهر گاتام دیگر هرگز نیازی به حضور بتمن نخواهد داشت؟ مطمئناً اینطور نیست.

به تازگی سربازی خشن و بی رحم به نام بَن ( تام هاردی ) که مدتها قبل توسط راس القول ( لیام نیسن ) از لیگ سایه ها اخراج شده بود ، به شهر گاتام برگشته و قصد دارد تا این شهر را به ویرانه ای مطلق تبدیل کند تا هیچکس نامی از گاتام و ساکنانش به خاطر نداشته باشد. بَن به حدی دیوانه وار رفتار می کند که کسی توان ایستادن در مقابل او را ندارد، او مدتهاست عقل را بر خود حرام کرده است. بروس وین با مشاهده وضعیت خطرناک شهر گاتام و احتمال پایان حیات این منطقه ، تصمیم می گیرد دوباره لباس بتمن را بر تن کند و به مبارزه با بَن برود. اما او مانند سابق در این راه تنها نیست و باید روی کمک همراهان جدیدش نظیر گربه ای حیله گر و مرموز به نام سلینا ( آنا هاتاوی ) نیز حساب کند...

« شوالیه تاریکی بر می خیزد » به مراتب نسبت به دو قسمت قبلی از پیچیدگی های بیشتر فیلمنامه بهره برده است. نولان در قسمت جدید شخصیت های جدید زیادی را به داستان اضافه کرده و با دقت تلاش کرده تا پرداخت شخصیت آنها را به بهترین نحو ممکن انجام شدو که باید گفت در این راه کاملاً موفق بوده است. فکر می کنم « شوالیه تاریکی بر می خیزد » از معدود فیلمهای تاریخ سینما باشد که شخصیت های مکمل زیادی را در خود جای داده اما به همان اندازه که پرداخت شخصیت اصلی داستان برای تماشاگر مهم است، به پرداخت شخصیت های مکمل داستان هم توجه کامل داشته است .


http://pnu-club.com/imported/2012/09/462.jpg



خوشبختانه در این قسمت کرکترهای نه چندان محبوب تاریخچه بتمن نظیر " زن گربه ای " چنان با ظرافت پرداخته شده اند که امکان ندارد مانند سابق به هنگام تماشای آن با خود بگویید که : « ای وای دوباره باید این گربه بی مزه را با عشوه های عجیب اش تحمل کنم! ». خیر! اینبار خبری از پر کردن بی جهت زمان فیلم با شخصیت زن گربه ای نیست و نولان بجای اینکار ، این شخصیت را در بطن داستان جای داده است و حتی بعضی از قسمتهای کلیدی داستان نیز به وسیله همین شخصیت به جلو هدایت می شود.



همه این اتفاقات به این دلیل هست که نولان برعکس اغلب کارگردانان هالیوودی، اعتقادی به در راّس بودن شخصیت اصلی داستان و مکمل بودن دیگر بازیگران ندارد و از همه بازیگران در جهت روایت داستان فیلمش بهره می می گیرد. نکته جالب درباره قسمت سوم بتمن این هست که خودِ شخصیت بتمن تا حدود زیادی به حاشیه رانده شده و اینبار نولان بیش از هر زمان دیگری به کرکترهای مکمل داستانش اجازه داده تا داستان را به جلو هدایت کنند. اما انتقادی که می توان بر این سبک وارد دانست این هست که « شوالیه تاریکی بر می خیزد » بیش از هر زمان دیگری فلسفه گرا شده و تقریباً به وضعیتی رسیده که نام « بتمن » را می توان از آن حذف کرد!



http://pnu-club.com/imported/2012/09/463.jpg


جاناتان و کریستوفر نولان در « شوالیه تاریکی بر می خیزد » فیلمنامه بی نقصی ارائه کرده اند که پیچش داستانی آن واقعاً هیجان انگیز و پرکشش هست. شهر گاتام در قسمت سوم بتمن بیش از هر زمان دیگری آشفته هست و نولان ها هم با فیلمنامه شان این شهر را بیش از هر زمان دیگری تبدیل به ویرانه ای بی قانون کرده است. اما این دو برادر در فیلمنامه شان متاسفانه عنصر « بتمن » را تا حدود زیادی به حاشیه رانده اند چنانکه اصلا نمی توانیم باور کنیم که در حال تماشای یک فیلم اَبَر قهرمانی هستیم! نولان ماهرانه بتمن که خلق و خویی قهرمان منشانه دارد را به کنار رانده تا تماشاگر شهر گاتام را بدون قهرمان بیابد و زمانی هم که بتمن را وارد عمل می کند، آنچنان او را معمولی جلوه می دهد که شما تا پایان فیلم فراموش خواهید کرد که این آقا روزی یک اَبَر قهرمان بوده !


اوج نقطه قوت فیلمنامه برادران نولان را باید خلق صحنه های حماسی و پیچش ناگهانی داستان و رفتار شخصیت ها دانست. در جایی از فیلم ما شاهد هستیم که بتمن افسرده تر از هر زمان دیگری به جای قدرت نمایی به ارائه دیالوگ های فلسفی اقدام می کند اما نولان رفته رفته این ویژگی را از بتمن سلب می کند و در اواخر فیلم ما با بتمنی روبرو می شویم که قدرت نمایی، مشخصه بارز شخصیت او بود.


در مورد دیگر شخصیت های کلاسیک فیلم هم نولان دست به تغییرات اساسی زده، به عنوان مثال درباره شخصیت زن گربه ای باید گفت که او برخلاف سری های گذشته چندان بامزه نیست! در واقع نولان به هیچ عنوان اجازه نداده که عشوه های زن گربه ای به درجه ای برسد که فضای تاریک داستان را تحت شعاع قرار دهد و حتی از دیالوگ های معروف او و بتمن که بیشتر از در کمدی در می آمد هم در این قسمت خبری نیست. تماشاگران قدیمی تر سینما احتمالاً با تماشای این شخصیت های دگرگون شده تا حد زیادی غافلگیر خواهند شد اما می توانم با قاطعیت به شما بگویم که نولان به بهترین شکل ممکن این شخصیت ها را وارد فاز جدیدی از سری داستانهای بتمن کرده و امکان ندارد که در آینده این شخصیت ها بخواهند دوباره به شکل کلاسیک گذشته شان بازگردند.


http://pnu-club.com/imported/2012/09/464.jpg



باید بگویم که مقایسه بَن با جوکر تا حدود زیادی درست نیست چراکه دیدگاه آنها نسبت به شرارت تفاوت های زیادی با یکدیگر دارد. جوکر در « شوالیه تاریکی » عاشق هرج و مرج بود و هیچ دلیلی هم برای شروع آشوب هایش به جز اینکه از اینکار لذت می برد نداشت، او عاشق خرابکاری و هرج و مرج بود و خیلی سخت بود که بخواهیم نوع دیدش به جهان پیرامونش را تعریف کنیم، اما بَن صرفاً به دلیل انتقام از شهری که از آن نفرت دارد مشغول تخریب و نابودی هست ( البته همه هدف او این نیست اما اگر بخواهم به آن اشاره کنم بخشی از داستان را لو داده ام! ) و باید بگویم که از لحاظ جنون دست کمی از جوکر ندارد. البته او برخلاف جوکر علاقه ای به تمسخر و بازی با قربانیان خود ندارد و ترجیح می دهد کار را بدون حاشیه به پایان برساند. اما باید صادقانه بگویم که شما نباید جوکر و بَن را با یکدیگر مقایسه کنید چراکه دنیای این دو بسیار با یکدیگر متفاوت هست.


http://pnu-club.com/imported/2012/09/465.jpg


جلوه های ویژه کامپیوتری در « شوالیه تاریکی بر می خیزد » بی نقص و عالی هستند. در اینجا خبری از شلوغی های رایج جلوه های کامپیوتری نیست و همه موارد بطور منظم اجرا شده اند و باعث سرگیجه نمی شوند.


سکانس های اکشن فیلم عالی و بی نقص کارگردانی شده اند. در جریان داستان چندین تعقیب و گریز تماشایی به وقوع می پیوندد که فیلمبرداری عالی و هیجان بسیار زیاد آن سبب می شود تا بر روی صندلی های خودتان میخکوب شوید. مبارزات شلوغ در فضاهای آزاد تماشایی و با وسواس فراوان ساخته شده بطوریکه شما در عین حال شاید 100 بازیگر را در صحنه ببینید که در حال آشوب هستند اما هیچکدام از آنها کم کاری و یا بی تفاوتی از خود نشان نمی دهد، مبارزات بسته هم اگرچه تعداد آنها زیاد نیست اما به خوب رهبری شده اند و لذت کامل تماشای یک سکانس اکشن را برای شما به ارمغان می آورند. پیشنهاد شخصی بنده این هست که این صحنه ها را با کیفیت عالی صدا و تصویر ببینید تا متوجه زحمات تیم جلوه های ویژه فیلم شوید. فکر می کنم جلوه های صوتی « شوالیه تاریکی بر می خیزد » را باید از همین الان یکی از امیدهای اصلی کسب جایزه اسکار بدانیم. در مورد موسیقی فیلم هم بدانید که هانس زیمر افسانه ای سازنده آن بوده و شنیدن قطعات اش واقعاً لذت بخش و عالی هست. موسیقی زیمر مخصوصاً در لحظات پایانی فیلم واقعاً تاثیر گذار است.


بازی بازیگران مشهور هالیوود در » شوالیه تاریکی بر می خیزد» عالی و بی نقص انجام شده. کریستین بیل در نقش بروس وین، افسرده و عاشق پیشه هست و بسیار هم شکننده. وی به خوبی توانسته حس ضعیف بودن بتمن را حتی از زیر نقاب به تماشاگر انتقال دهد.


تام هاردی هم با اینکه همواره ماسک بر روی صورت داشته اما به خوبی توانسته با استفاده از حرکات دست و بدن ، عملکرد بی نظیری از خودش ارائه داده باشد. باید گفت که بازی در چنین نقشی برای یک بازیگر ریسک بالایی به حساب می آید چراکه اولاً صدایش به واسطه آن ماسک به درستی به گوش نمی رسد و ثانیاً اینکه چهره اش همواره در پشت ماسک باقی می ماند، اما تام هاردی ( که بازیگر شناخته شده ای هم هست ) تمام این موارد را کنار گذاشته و عملکرد بی نظیری هم از خود ارائه داده است؛ اما شخصاً فکر نمی کنم که اعضای آکادمی زیاد به این نوع نقش آفرینی علاقه ای داشته باشند و بخواهند نام او را حتی در بین کاندیدهای احتمالی اسکار هم قرار دهند.


http://pnu-club.com/imported/2012/09/466.jpg


آنا هاتاوی در نقش زن گربه ای بازی بسیار خوب و روانی ارائه داده است. هاتاوی صدای نازکی دارد و اغراق نیست اگر بگوییم شباهت هایی هم به گربه دارد! اما بازی او در « شوالیه تاریکی بر می خیزد » جای هیچ انتقادی را باقی نمی گذارد؛ البته شانس تا حدود زیادی به هاتاوی روی آورده چراکه زن گربه ای در « شوالیه تاریکی بر می خیزد » چنان متفاوت با گذشته است که به این راحتی ها نمی توان بازی او را با « میشل فایفر » مقایسه کرد.


جوزف گوردن لوییت در نقش کارآگاه بلیک هم یکی از تازه واردهای فیلم به حساب می آید که اثر خود را به خوبی می گذارد.گری اولدمن و مایکل کین هم مثل گذشته سرحال و عالی هستند. مورگان فریمن در نقش فاکس یک غنیمت برای فیلم به شمار می آید. فاکس مخترع است و دیالوگ های شنیدنی هم بر زبان می آورد؛ چه چیز بهتر از اینکه دیالوگ های ماندگار را از زبان مورگان فریمن بشنویم! لیام نیسن هم که در این فیلم فقط در فلاشبک ها و رویاها قابل مشاهده هست، حضور موفقی را تجربه کرده و سرانجام ماریون کاتیلارد که روابط عاطفی اش با بروس وین به نظرم قانع کننده نیست. شاید بشه این بخش را از ضعف های « شوالیه تاریکی بر می خیزد » برشمرد چراکه فاقد جذابیت است.


http://pnu-club.com/imported/2012/09/467.jpg


سه گانه « بتمن » سرانجام به پایان رسید. نولان با ساخت سه گانه « بتمن » نگاه جدیدی را به دنیای اَبَر قهرمانان مطرح کرد که مدتها بود خلاً آن احساس می شد. سالها بود که تماشاگران این قهرمانها را فنا ناپذیر می پنداشتند و هدفشان از تماشای آنها بر پرده سینما تنها سرگرم شدن بود. اما نولان با سه گانه بتمن به ما آموخت که قهرمان فنا ناپذر وجود ندارد. نولان به ما آموخت که می توان در هنگام تماشای یک فیلم با کلیشه های از پیش تعیین شده ، دیالوگ های پر محتوا شنید و از پیچش داستانی و دقت در جزییات فیلمنامه متحیر شد و در نهایت او به ما نشان داد که قهرمانان هم مردمان عادی هستند و ضعف های فراوانی دارند و چنانچه در انتهای این فیلم هم می بینیم، می توانند سرنوشت دیگری از آنچه برای آنها متصور می شدیم داشته باشند. بی شک نولان با ساخت این سه گانه، تفکر جدیدی را به ژانر اَبَر قهرمانی وارد کرد که شاید در آینده حتی باعث تغییر رفتار قدتمند ترین قهرمانان کمیکی نظیر « سوپرمن » هم شود!


منتقد : میثم کریمی


http://pnu-club.com/imported/2012/09/468.jpg


نام فیلم:


شوالیه تاریکی بر می خیزد : The Dark Knight Rises



کارگردان : Christopher Nolan

نویسنده :Jonathan Nolan ، Christopher Nolan
بازیگران :
Christian Bale ... Bruce Wayne / Batman
Tom Hardy ... Bane
Anne Hathaway ... Selina Kyle / Catwoman
Liam Neeson ... Ra's Al Ghul
Joseph Gordon-Levitt ... John Blake
Gary Oldman ... Jim Gordon
Marion Cotillard ... Miranda Tate
Morgan Freeman ... Lucius Fox
Michael Caine ... Alfred
و...
ژانر : اکشن
درجه سنی : PG-13 ( مناسب برای افراد بالای 13 سال )
زمان : 164 دقیقه







http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
این تصویر تغییر اندازه داده شده است. برای مشاهده تصویر کامل روی این جایگاه کلیک کنید. تصویر اصلی دارای اندازه 830x398 می باشد.


http://pnu-club.com/imported/2012/09/469.jpg


یکی از مهمترین نگرانی های طرفداران « شوالیه تاریکی بر می خیزد » قبل از ساخته شدن « شوالیه تاریکی بر می خیزد » این بود که ایا کرکتر بَن ( که تا حدود زیادی شبیه به هانیبال لکتر هم هست ) آنقدر قوی و پخته هست که بتواند با شاهکار تکرار نشدنی " جوکر " در « شوالیه تاریکی » مقایسه شود یا خیر.

Borna66
09-16-2012, 04:28 PM
بالاخره انتظارها در حال به پایان رسیدن است. ساعت 4:30 دقیقه بامداد جمعه به وقت ایران، اکران گسترده شوالیه سیاه برمی‌خیزد، تازه‌ترین فیلم کریستوفر نولان و جدیدترین فیلم از سری فیلم‌های بتمن آغاز می‌گردد. این در حالی است که تبلیغات فیلم از چند ماه پیش شروع شده و با نزدیک شدن به زمان اکران فیلم، حواشی حول فیلم بیشتر از همیشه شده است. ساعاتی پیش، نظرات منتقدان مطرح آمریکایی درباره این فیلم منتشر شد.

میانگین امتیازات تعلق گرفته به شوالیه سیاه برمی‌خیزد در سایت متاکریتیک، بر اساس 29 نقد دریافت شده، 82 از 100 است که دقیقاً همان امتیازی است که فیلم قبلی بتمن، شوالیه سیاه، دریافت کرده بود. هر چند این احتمال وجود دارد که در روزهای آینده با اضافه شدن نظرات چند تن از منتقدان دیگر، این امتیاز دچار تغییر شود. لازم به ذکر است که در میان فیلم‌های قبلی نولان، بیشترین امتیاز را در سایت متاکریتیک فیلم شوالیه سیاه دریافت کرده بود که حالا شوالیه سیاه برمی‌خیزد هم در این امتیاز با فیلم قبلی بتمن شریک است.


با نگاهی اجمالی به نظرات منتقدان درباره شوالیه سیاه برمی‌خیزد، این نکته توجه را جلب می‌کند که تقریباً تمام منتقدان سرشناس و مطرح آمریکایی با آغوش باز از فیلم جدید نولان 42 ساله استقبال کرده‌اند.



http://pnu-club.com/imported/2012/09/470.jpg


کنت توران، یکی از معروف‌ترین طرفداران این فیلم است که به شوالیه سیاه برمی‌خیزد امتیاز کامل داده و آن را اثری قدرتمند، متقاعدکننده و هیپنوتیزم‌کننده دانسته است. توران در یادداشتش به این اشاره کرده که سه‌گانه بتمن نولان چیزی بیش از یک فیلم ابر قهرمانی استثنایی است. از دید توران این سه‌گانه نمونه یک فیلمسازی استادانه با هر استانداردی است.

لو لومینک هم که شوالیه سیاه را مستحق امتیاز کامل دانسته است، در یادداشتش با عنوان «بهترین شوالیه زندگی شما» بر این نکته تأکید می‌کند که با وجود این که فیلم‌های ابر قهرمانی قابل پیش‌بینی ترین ژانر در حال حاضر هستند، اما نولان هوشمندانه سه‌گانه بتمن خود را از کلیشه‌ای شدن باز داشته و مدام انتظارات ما را (از یک فیلم ابرقهرمانی) تغییر می‌دهد.




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
این تصویر تغییر اندازه داده شده است. برای مشاهده تصویر کامل روی این جایگاه کلیک کنید. تصویر اصلی دارای اندازه 720x379 می باشد.


http://pnu-club.com/imported/2012/09/471.jpg


تاد مک‌کارتی هم که از طرفداران پر و پا قرص فیلم است و چهار ستاره کامل به آن داده، اعتقاد دارد که شوالیه سیاه برمی‌خیزد بازتابی از تهدید تروریسم، آنارشیسم سیاسی و ناپایداری اقتصادی موجود در دنیای امروز است. به اعتقاد مک‌کارتی، شوالیه سیاه برمی‌خیزد کاری می‌کند که هر چیزی در جهان مارول، احمقانه و کودکانه به نظر برسد.

ریچارد کورلیس دیگر منتقد نام‌آشنایی است که امتیاز کامل را شایسته شوالیه سیاه برمی‌خیزد دانسته و به شیوه‌ای مشابه تاد مک‌کارتی یادآوری می‌کند که فیلم «انتقام‌جویان» در مقابل فیلمی مثل شوالیه سیاه برمی‌خیزد یک چیز کودکانه است. به گفته کورلیس: «برای اولین بار یک ملودرام با ریشه‌های عوام‌پسندانه، می‌تواند مخاطبانش را متقاعد سازد که معادل مدرن اساطیر یونان یا ساتیرهای جاناتان سوئیفت است».


http://pnu-club.com/imported/2012/09/472.jpg


جیمز براردینلی، 3.5 ستاره به شوالیه سیاه برمی‌خیزد داده است. (امتیاز براردینلی به بتمن می‌آغازد 3.5 و به شوالیه سیاه 4 بود). براردینلی هم مثل اکثر منتقدانی که درباره بتمن‌های نولان صحبت کرده‌اند، اعتقاد دارد که شاید هیچ سری ابرقهرمانی تیره‌تر از سه فیلم نولان وجود نداشته باشد. این فیلم‌ها برای همیشه شیوه نگرش بینندگان به داستان‌های ابر قهرمانی و شیوه‌ای که فیلمسازان باید روی این داستان‌ها کار کنند را تغییر داده است.


http://pnu-club.com/imported/2012/09/473.jpg


پیتر تراورس هم 3.5 ستاره به شوالیه سیاه برمی‌خیزد داده و شخصیت بین (با بازی تام هاردی) را یکی از برگ‌های برنده فیلم می‌داند. کاراکتری که به گفته تراورس، هیچ کسی سیاه‌تر از او وجود ندارد و اگر چه صورتش در طول فیلم با یک ماسک پوشیده شده، اما صدای تام هاردی و فیزیک او، محکم و تکان‌دهنده است.


http://pnu-club.com/imported/2012/09/474.jpg


مانولا دارگیس هم 4 ستاره (از 5 ستاره) به فیلم تازه نولان داده و به این مسأله اشاره می‌کند که چگونه با گذر زمان، ایجاد تغییرات در ابر قهرمان‌ها و تبهکارها اجتناب‌ناپذیر بوده است و این کاری است که نولان در فیلم‌هایش انجام داده است.

اما راجر ابرت معروف که به هر دو فیلم قبلی نولان امتیاز کامل داده بود، ظاهراً شوالیه سیاه برمی‌خیزد را به اندازه بتمن می‌آغازد و شوالیه سیاه دوست ندارد. چرا که از 4 ستاره، 3 ستاره به فیلم جدید نولان داده است. به عقیده ابرت، شوالیه سیاه برمی‌خیزد به اندازه شوالیه سیاه کامل نیست و نیازمند یک تبهکار بهتر بود. با این وجود یک پایان هنرمندانه برای این سه‌گانه تلقی می‌شود.


http://pnu-club.com/imported/2012/09/475.jpg


با این وجود همه منتقدان به این اندازه طرفدار شوالیه سیاه برمی‌خیزد نبوده‌اند. مایکل فیلیپس، هر چند اذعان کرده که نکات قابل تحسین زیادی در این فیلم وجود دارد و فیلم جدید نولان احتمالاً اکثر عشاق دو فیلم قبلی بتمن را راضی خواهد کرد، اما بیش از 2.5 ستاره به فیلم نداده است. تا به اینجا رکس رید و نیک پینکرتون تنها مخالفان جدی شوالیه سیاه برمی‌خیزد در میان منتقدانی هستند که نظراتشان در سایت متاکریتیک منتشر شده است. نیک پینکرتون از 5 ستاره تنها 2 ستاره به شوالیه سیاه برمی‌خیزد داده و آن را به یک مخزن کم‌عمق از ایده‌ها تشبیه کرده است و رکس رید از 4 ستاه تنها یک ستاره به فیلم جدید نولان داده و حتی جایی از یادداشتش از لفظ «آشغال» در توصیف این فیلم استفاده می‌کند!

Borna66
09-16-2012, 04:29 PM
شوالیه تاریکی یک قهرمان نیست؛ فقط یک آنتی تز است! داستان از آنجایی شروع می شود که آغازی ندارد. داستانی به درازای تاریخ بشر. نبرد خیر و شر. نظیر بسیاری از داستان های دیگری مانند دیو و دلبر و عاشق هم شدنِ دختر حاکم و پسر تهیدستِ شهر والخ... دعوا اما روی چیز دیگریست. قصه روی فرم بازگو کردن و احیاناً ایدئولوژی خالق اثر ، که چاشنی کار می شود. چه بسا، بتمن های نولان یکی از بهترین هایِ به تصویر کشیده شده ی این کشمکش تاریخی.



http://pnu-club.com/imported/2012/09/476.jpg


بدون شک کریس نولان در این سه گانه حرفی برای بازگو کردن دارد. شاید بتوان گفت تالیفی از خود در مورد جدال. پیدایش شر، فلسفه ی فداکاریِ خیر و قضاوتی که در ذهن تماشاگرانی که خارج گود به تماشای این نبرد نشسته اند. شاید هم تصمیمشان برای انتخاب...
این تماشاگران اما محدود به چندصدهزار نفر شهروندان "گاتهام" نیستند. و این گود هم به وسعت خیابان های این شهر نیست. تماشاگرانی به وسعت مردم ِ همه جا و همه ی زمان ها و گودی به وسعت نه خیابانهای همه ی شهرها، بلکه وسعت همه ی افکار و تخیلات. غرض خلق متن ادبی و بازی با واژه ها نیست. ( لااقل کاری که در این دست فیلم ها به وفور یافت می شود ! ) پس بی پرده به اصل مطلب بپردازیم.

شاید قریب به اتفاق همه ی مخاطبان بر این باورند که در سه گانه ی بتمن ِ نولان ، تالیف کارگردانِ مولفی چون او در مجموعه ی دوم آن بیشتر از بقیه ی آنها به چشم می خورد. لااقل در یادداشت های اخیر در نقد مجموعه ی سوم اینگونه برداشت می شود.

شوالیه تاریکی هنوز هم یک شاهکار است . مملو از کنایه ها و حرف های بی پرده ی و پشت پرده ای که در بسیاری از سکانس های آن می توان دید. در ستایش شوالیه ی تاریکی و بازی بی نظیر هیث لجر و دکوپاژهای خارق العاده ی والی فیستر و جلوه های ویژه و البته ضرباهنگ خیره کننده ی هنس زیمر ، بقدری مطالبی از این دست منتشر شده است که مجال از صحبت از این موضوعات نمانده و به انصاف هم ملال انگیز است !


http://pnu-club.com/imported/2012/09/477.jpg


غرض نگارنده اما چیز دیگری است. حرف، حرف دیگری است. تمام مطالبِ پیش رو را می توان به کلیدی ترین سکانس شوالیه تاریکی ارجاع داد.
با شخصیتی طرفیم به نام بتمن . بتمنی که بیشتر از آنکه ابر قهرمان باشد یک ابر انسان است. اما دلیلی هم برای ابر انسان بودن خود ندارد. برخلاف آثاری از این دست مانند هالک و یا مثال بارزتری همچون مرد عنکبوتی. فرض بر این که قهرمان باشد، اما قهرمانی که اگر دو عنصر کلیدی از او ستانده شود پوشالی بیش نیست : مردم و بدمنِ داستان.
بتمن در برابر چشم مردم قهرمان است نه برای مردم. به یاد بیاوریم صحنه ای را که او مجبور به انتخاب نجات جان یکی از این شخصیت ها می شود : هاروی دنت و ریچل معشوقه اش. منفعت شهر و همین مردمی که بتمن برایشان قهرمان است کدام یک را می طلبد ؟ مسلماً هاروی دنت . اما انتخاب بتمن چیست ؟
دریافت شخصی از این انتخاب این که، هنوز کارکتر بتمن از مرحله ی "خود" عبور نکرده است. هنوز قهرمان خودش نشده می خواهد قهرمان ملتی شود که به وقتش قربانی تمایلات شخصیش می شوند. به یاد بیاوریم دیالوگ های شعار گونه اش را در همان سکانس کذایی.



http://pnu-club.com/imported/2012/09/478.jpg


سکانسی که به حالتی کمیک و یک طرفه به برتری بتمن در برابر جوکر می پردازد. با وجود تک و تنها بودن جوکر در اتاق بازجویی در اداره ی مملو از پلیس و دست خالی در برابر بتمن، باز هم برگ برنده در دستانِ بدمنِ (شر) داستان است. شرِ داستان حتی این قهرمان را لایق کشتن هم نمی داند چرا که به نظرش کاملاً هم سرگرم کننده است. قهرمانی که بیشتر از قهرمان بودن برای مردم، در حال اجرای نقشِ یک قهرمان روی سنِ نمایش است. قهرمانی که مخاطب بیش از آنکه با شخصیت و مانیفستِ قهرمانیش به او ببالد و با او همزادپنداری کند ، بیشتر مجذوب امکانات خارق العاده و دور از واقعیتش می شود. شخصیتی نه چندان پرداخت شده ،که تنها در کسوتِ بتمن رنگ و بویی از قهرمان بازی دارد و خارج از این لباس (کریستین بیل) ، حتی در صورت فقدانش هم لطمه ی چندانی به فیلم وارد نیست .
بتمن یک قهرمان پرسوناژیک نیست . بلکه یک کارکتر عمومی است برای قهرمان بودن. و در تایید آن اینکه هر شخصیتی که خود را در غالب لباس و جنگ افزارهای خارق العاده اش قرار دهد، مسئول اجرای کارکتر بتمن است .
و البته کلیدی ترین دیالوگ مطرح شده در جنگ رو در روی خیر و شر را هم می توان در همین سکانس جست.
- بتمن : تو می خواستی منو بکشی ...
- جوکر : چرا فکر می کنی من باید بکشمت؟ تو منو کامل می کنی (You complete me)


http://pnu-club.com/imported/2012/09/479.jpg

همه ی حرف هم همین است. بتمن، بیشتر از اینکه یک ابر قهرمان باشد تزی است در برابر آنتی تز خود که صرفاً او را کاملتر می کند. هر چند برای مردم! اما قانون می شکند و همراه با بدمنِ داستان ، نرخ دیوانگی شهر را دو برابر می کند . ( دیالوگ کارکتر جوکر)

بَدمن هایی که بیشتر شکست آن ها از خباثت هایشان رقم می خورد تا قهرمان بازی های فاصله گرفته از مردمِ بتمن و امکانات مضحکش ... بتمن، بیشتر از آنچه که هست جدی گرفته شده ...

واقعاً " چرا انقدر جدی ؟!! ... "


http://pnu-club.com/imported/2012/09/480.jpg


محسن اصغری وسطی کلائی

Borna66
09-16-2012, 04:29 PM
آدم بدهای پیچیده و قهرمان ساده «هر کسي ميتونه يه قهرمان باشه حتي مردي که يه کار ساده اي انجام ميده و کتش رو روي دوش يه پسر بچه ميندازه تا با دادن قوت قلب به‌اش، نشون بده دنيا به پايان نرسيده.»


http://pnu-club.com/imported/2012/09/481.jpg



این دیالوگ فیلم بتمن تمام فیلم جدید نولان را معنی می کند.فیلمساز در این فیلم به دنبال قهرمان ساختن فقط یک ابر قهرمان نیست بلکه سعی می کند مردم شهر را تبدیل به قهرمان کند. ساختار فیلم بسیار عجیب است شما از همان ابتدا درگیر داستان فیلم می شوید. بر عکس فیلم قبلی بتمن ابر قهرمان فقط با شخصیت بد داستان طرف نیست بلکه در این فیلم قسمتی از مردم شهر درگیر مقابله با بتمن هستند. ریتم فیلم فوق العاده است دیالوگ های فیلم بسیار خوب نوشته شده است تدوین فیلم خیلی خوب انجام شده است و فیلمبرداری و جلوه های ویژه فیلم چشم نواز است همه این ها و کارگردانی خوب نولان وموسیقی فوق العاده و پایان درخشان فیلم ازاین فیلم اثری قابل توجه ساخته است. نولان در این فیلم بر عکس فیلم قبلی 2 شخصیت بد طراحی کرده است. مخاطب ابتدا درگیر شخصیت بد اول می شود ولی در آخر می فهمد که شخصیت بد دیگری نیز وجود دارد. نکته جذاب دیگر این است شخصیت ها طوری طراحی شده اند که مخاطب تا پایان داستان به هیچ کدام اعتماد نمی کند مخصوصا این موضوع در خصوص زن گربه ای بارز است. جدا از این که تمام شخصیت های سه گانه بتمن نولان با داستان واقعی بتمن کمی فرق دارند اما طراحی شخصیت زن گربه ای در این فیلم فوق العاده جالب است. شخصیتی که ارزش‌هایی دو گانه را نمایندگی می‌کند.


کار بازیگران فیلم هم خیلی خوب است. تمام‌شان یک بازی خوبی ارائه کرده اند. به طور کلی این فیلم به نظر من بهترین فیلم تاریخ سینمای بتمن است و یکی از بهترین آثاری است که در کارنامه نولان به چشم می خورد. این فیلم را ببینید و از تماشای یک اثر کاملا سینمایی لذت ببرید.


نویسنده:امید معلم

Borna66
09-16-2012, 04:29 PM
ر کسی می تواند یک قهرمان باشد کریستوفر نولان با «بتمن آغاز می کند» یک بروس وین و بتمن کاملا متفاوت از گذشته را به ما معرفی کرد. با «شوالیه تاریکی» ثابت کرد که می توان ازداستان های مصور ابر قهرمانی فیلمی با ارزش های هنری و ماندگار ساخت و در «شوالیه تاریکی برمی خیزد» کاری می‌کند که به جای اثبات آن، این سوال در ذهن سینماگران شکل بگیرد که پس از این فیلم چگونه میتوان از داستان های مصور ابر قهرمانی فیلمی با ارزش های هنری و ماندگار ساخت؟ درست است که ویژگی های شخصیتی بتمن در بین ابرقهرمانان معروف، ابعاد واقعی تری دارد و همین مسئله هم سبب تمایز آن با دیگر شخصیت ها شده ولی هوشمندی و نگاه دقیق نولان در پرداخت صحیح به وجوهات انسانی این شخصیت است که در عالم سینما بتمن را بر قله پیروزی نشانده.





http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
این تصویر تغییر اندازه داده شده است. برای مشاهده تصویر کامل روی این جایگاه کلیک کنید. تصویر اصلی دارای اندازه 1280x720 می باشد.


http://pnu-club.com/imported/2012/09/482.jpg


اگر نگاهی کلی به سه گانه بتمن بیندازیم می توانیم روند حرکت داستان از آرامش به سوی طوفان را مشاهده کنیم. قسمت نخست از درون شخصیت بروس وین آغاز شد. ضعف ها و خلاهای شخصی، درونش را به چالش کشید. به تدریج بروس بر نقاط ضعفش غلبه کرد و از سکون او به تحرک بتمن رسیدیم. و با آدم بدهای داستان روبه رو شدیم که هنوز قلمروشان را گسترش نداده بودند. وقتی که با دنیای پیرامون بتمن آشنا شدیم و نقاط تیره آن را دیدیم در قسمت دوم با تمرکز بیشتری برروی یکی از آنها یعنی جوکر (با بازی هیث لجر) و تقابل بتمن با او بیش از پیش به عمق فاجعه پی بردیم. یعنی زمانی که مقابله با یک نفر از موجودات شر زمینی، تا این حد سخت و طاقت فرساست پس زندگی در جامعه ای که جوکرهای بی شماری دارد به مراتب دشوارتر خواهد بود. و بالاخره در قسمت پایانی پس از آزمودن بتمن در شرایطی به مراتب آرام تر از وضع موجود، او را که خسته از آخرین مبارزه اش است، در جهنمی به نام شهر گاتهام می بینیم. که دیگر با خراب کاری های یک فرد روبه رو نیست. بلکه با موجوداتی طرف است که هرکدام از آنها به تنهایی از جوکر هم بی رحم ترند. مانند پطرس نیست که با یک سوراخ طرف باشد و بتواند جلوی آن را بگیرد، بلکه با شکاف های عمیقی مواجه است که با تمام نیرویی که دارد هم نمی تواند در مقابل آنها بایستد.


«شوالیه تاریکی برمی خیزد» مانند شرایط حاکم بر شهر گاتهام، در حالتی معلق بین زمین و آسمان در یک هواپیما، که بسیار سکانسی تماشایی و نفس گیر است آغاز می شود. در همین ابتدا با بین (تام هاردی) رو به رو می شویم که به شکل هیجان انگیزی هواپیما را در آسمان می رباید و کمی بعد آن را نابود می کند. تا پایان، فیلم از انگیزه بین برای اعمالش پرده برنمی دارد ولی تنها چیزی که در مورد او می فهمیم مربوط به دوران کودکیش است که در ادامه این متن به آن اشاره خواهم کرد. داستان فیلم هشت سال پس از رخدادهای «شوالیه تاریکی» می گذرد. بروس وین (کریستین بیل) تبدیل به فردی منزوی شده و همچنان با خدمتکار وفادارش آلفرد (مایکل کین) زندگی می کند. ولی همان طور که در قسمت قبل دیدیم، مردم او را مقصر مرگ دادستان هاروی دنت می دانند و به همین خاطر در این مدت هیچ کس سراغی از بتمن نگرفته.

حالا دیگر بروس آن جوان قسمت اول نیست که تازه می خواهد آغاز کند. او مدت هاست که آغاز کرده و شکست سختی که متحمل شده مانعی برای ادامه حرکتش شده. شرایط این بار خیلی سخت تر است. در حالی که بین برای به انجام رساندن هدف نامعلومش تا آسمان هم پیش می رود، وین باید با چالش درونی خود به خاطر بازنشستگی هم خودخواسته و هم ناخواسته دست و پنجه نرم کند. در اوضاع نابسمان شهر که همیشه توسط آلفرد به او گوشزد می شود و در شرایطی که بی نظمی بر همه جا چه بر شهر و چه در زندگی وین حاکم است، سلینا کایل (آن هاتاوی) وارد داستان می شود. او یک سارق است که از منازل دزدی می کند و این بار نوبت به خانه بروس وین می رسد که گردنبند مرواریدی را از آن سرقت می کند. برخلاف آنچه که تا پیش از نمایش فیلم او را زن گربه ای می دانستند ولی در طول فیلم هیچ اشاره ای به این نام نمی شود و از همه مهم تر از او قهرمانی مانند بتمن نمی سازد. بلکه او را دختری اغواکننده و پر انرژی که برای اثبات خودش و گذراندن زندگی در جامعه در حال سقوطش دست به دزدی می زند و همچنین برای جاه طلبی همواره سعی در رقابت با بتمن را دارد، معرفی می کند. او برای وین مانند تلنگری می شود که از تبعید خود در سایه دست بکشد و دوباره حرکت کند.

در حدود ۳۰دقیقه ابتدایی فیلم دنبال کردن روابط و محور داستان شاید کمی سخت به نظر برسد ولی پس از گذشت این مدت زمان می فهمیم که این آشفتگی روابط ضعف اثر نبوده بلکه پیش درآمدی بر فضای به هم ریخته شهر بوده که به وسیله آن ما را برای رویارویی با آن آماده کرده است. بین به همراه همدستانش حمله خود را به شهر آغاز و به ساختمان بورس حمله می کند. که پس از ایده بکر ربودن هواپیما در ابتدای فیلم، باز هم با صحنه ای تماشایی رو به رو می شویم. وقتی که بین و همراهانش قصد خروج از ساختمان بورس را دارند مردم حاضر در آن را به صورت حلقه ای به بیرون هدایت می کنند و خودشان که در بین آنها برروی موتورهایشان مخفی شده اند در چشم برهم زدنی از بین آنها میگریزند و بالاخره نوبت به صحنه فوق العاده زیبای ورود بتمن می رسد. وقتی که آنها در تونلی در حال گریز هستند به یک باره تمام چراغ های آنجا خاموش می شود و در تاریکی فرو می رود و در همان لحظه شوالیه تاریکی ظاهر می شود.

حمله به بورس سبب می شود بروس وین با خطر ورشکستگی رو به رو شود. او مدیریت شرکتش را به میراندا تاته (ماریون کوتیار) یکی از اعضای هیئت مدیره می سپارد. شرایط به وجود آمده یعنی تقابل با تروریسم و بحران اقتصادی ما را به یاد فضای شکل گرفته در جهان به خصوص در چند سال اخیر می اندازد که با هوشمندی تمام از این دو معضل استفاده شده تا موقعیتی که شخصیت های داستان در آن قرار می گیرند برای مخاطبانی که با این دو مسئله رو به رو بوده اند هم ملموس تر شود.

هر چه پیش می رویم قدرت بین بیشتر و همچنین موفق می شود یکی از مهمترین اهدافش را تا حدودی به ثمر برساند. یعنی با خاک یکسان کردن شهر که در صحنه درخشانی از فیلم زمانی که بین در ورزشگاه است با یک کنترل از راه دور بسیاری از نقاط شهر از جمله آن ورزشگاه را منفجر می کند. بین می خواهد همه چیز را متوقف و نابود کند تا بتواند همه چیز را طبق خواسته اش شروع کند و پیش ببرد. بتمن در زمان رویارویی با بین نمی تواند در مقابل قدرت فیزیکی او استقامت کند و بالاخره پس از بروس وین نوبت به بتمن می رسد تا شکست دیگری را تجربه کند و نقابش توسط بین خرد شود و به زندان بیفتد. همان زندانی که بین در سنین پایین تر در آن روزگار گذرانده بود و جزو معدود نفراتی بود که توانسته از آن فرار کند.

ورودی و خروجی این زندان یکی است که شکلی استوانه ای دارد. درست شبیه همان چاهی که بروس در کودکی در آن سقوط کرد و ترس از خفاش در او به وجود آمد. به قول یکی از دیالوگ های فیلم: اگر می خواهی دنیا را نجات بدهی، باید به آن اعتماد کنی. او این بار باید به خودش و دنیای خودش اعتماد کند تا بتواند از آن استوانه بالا بیاید. دقیقا بر خلاف بین که برای پایین فرستادن دیگران به آنجا تلاش می کند. همه چیز از گذشته سرچشمه می گیرد. همان طور که به آن اشاره کردم در فیلم به گذشته سخت بین در آن زندان اشاره می شود ولی بسیار کوتاه و گذرا. مانند بروس وین، که او هم کودکی سختی داشته و داشته هایش را از دست داده ولی با این تفاوت که وین نمی خواهد بیشتر از چیزی که هزینه کرده از دست بدهد، ولی بین چیزی ندارد که نگرانش باشد و آن چیزی هم برای خودش نیست یعنی شهر را هم می خواهد به فهرست نابود شده هایش اضافه کند.

هیچ کس نمی داند که دقیقا چه اتفاقی در حال رخ دادن است. انگیزه این افراد چیست. و فقط همه تنها چیزی را که می دانند این است که با بمبی طرف هستند که توسط لوسیوس فاکس (مورگان فریمن) به عنوان یک منبع انرژی بدون آلودگی تولید شده بود و اکنون توسط بین تبدیل به یک بمب هسته ای شده است. هیچ چیز مخرب و یا نجات دهنده مطلق نیست. نه بین شر مطلق است و نه وین قدرت برتر. شخصی مانند بتمن از ماسک استفاده می کند و صدایش را تغییر می دهد تا بماند و نجات دهد و دیگری یعنی بین از ماسکی که شبیه ماسک اکسیژن است بهره می برد تا نفس بکشد و بکشد. دقیقا همان قسمت از صورت بروس که توسط ماسک پنهان نشده، در صورت بین همان قسمت پوشیده شده. یکی می خواهد با قدرت کلامش حرف بزند و دیگری با شر نگاهش. هیچ کس نمی تواند در این هرج و مرج قدرت برتر باشد. که حتی در جایی از فیلم در دیالوگ بتمن خطاب به سلینا به این نکته اشاره می شود: همه می توانند قهرمان باشند. که به همین خاطر است که پلیسی به نام جان بلیک (جوزف گوردن لویت) به فکر نجات شهر است و در پایان می بینیم که او هم می تواند در راه قهرمان شدن قدم بردارد.

نولان اختتامیه بی نظیری برای بتمن تدارک دیده که این بار قهرمان و قهرمانی را فراتر از بتمن تعریف می کند. قهرمانی که از تمام قدرتش استفاده می کند تا شاید بتواند در مقابل بدی ها بایستد ولی در پایان به این نتیجه می رسد که خود باید به این قائله پایان دهد. او یک قهرمان است ولی حالا نوبت به صلح رسیده که با فداکاری او می تواند برقرار شود. به جرات می توان گفت سکانس پایانی «شوالیه تاریکی برمی خیزد» یکی از به یادماندنی ترین پایان بندی ها در بین فیلم های ابرقهرمانی تبدیل خواهد شد. این فیلم یکی از پر جزئیات ترین فیلم های بتمن است. فیلم برداری فوق العاده، موسیقی شاهکار هانس زیمر، جلوه های ویژه، طراحی صحنه و لباس و... همه چیز با نهایت ظرافت صورت گرفته. ولی شاید تنها ایرادی که بتوان به فیلم وارد کرد قرار گرفتن تام هاردی در نقش بین است. این شخصیت به دلیل اینکه فقط چشمانش پیداست و صدایش هم به خاطر ماسکی که برروی صورتش دارد، حالتی غیر طبیعی دارد، به بازیگری نیاز داشت که بتواند با چشمانش حرف بزند و صداسازی فوق العاده ای مانند هیث لجر انجام دهد که متاسفانه تام هاردی نتوانسته از عهده این نقش آن طور که باید برآید. ولی در کل حتی این ضعف هم ذره ای از جذابیت فیلم نمی کاهد. نولان در چند سال اخیر نشان داده که کارگردان قابل اعتمادی است. زیرا پس از هر فیلم توانسته توقع مخاطبان را برآورده سازد. بی صبرانه منتظر کارهای آینده او هستم و از این بابت اطمینان دارم که مدت ها باید بگذرد تا شاید فیلمی با محوریت ابرقهرمانان ساخته شود که بتواند حداقل به گرد پای سه گانه نولان برسد.

نویسنده:حسام حاجی پور

Borna66
09-16-2012, 04:29 PM
چند طعنه و کنایه به بتمن جدید: همه عجایب و غرایبی که پس از تماشای بتمن جدید، باید باورشان کنیم! فردی به نام رضا کوچولو در یادداشتی که آن را شوخی با بتمن نامیده، با چاشنی طنز، به باورناپذیر بودن تعدادی از ایده‌های شوالیه تاریکی برمی‌خیزد اشاره کرده است:


رضا کوچولو: نکاتی که از تماشای شوالیه‌ی تاریکی یاد گرفتم!


http://pnu-club.com/imported/2012/09/2.jpeg



- شما می‌توانید کمر به شدت آسیب دیده‌ی خودتان را با یک مشت به پشتتشان، معالجه کنید.


- شما می‌توانید، در حالی که چیزی به انفجار یک بمب 4 مگاتنی هسته‌ای نمانده است، با خیال آسوده وقت خود را به ساختن یک نقاشی با گازوئیل از آرم انحصاری‌تان روی دیوار یک ساختمان، اختصاص دهید و با این کار به طور ناخواسته حضور خود را به دشمن لو دهید. می‌دانید چرا، چون هیچ‌چیز بهتر از یک ورود دراماتیک نیست.


- سه هزار نیروی پلیس می‌تواند برای سه الی چهار ماه در تونل‌های زیرزمینی و فاضلاب گرفتار باشند و هنوز وقتی بالاخره از آن مکان بیرون می‌آیند، کاملا سالم و تمیز و آماده برای مبارزه باشند.


- تنها کسی که در یک جامعه‌ی آنارشیستی می‌توان به او اعتماد کرد، زنی است که چندین و چند بار به شما نارو زده است.


- اگر یک کامیون از یک پل طوری سقوط کند که نیروی حاصل از اصابت برای کشتن راننده کافی باشد، امنترین جا در این کامیون قسمت بار آن می‌باشد، جایی که شما بدون برداشتن زخمی زنده خواهید ماند.


- ماموران سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) در حال انجام ماموریت‌های خطیر مانند جابه‌جایی یک فیزیکدان هسته‌ای با هواپیما، حاضرند به راحتی هر کس و ناکس، حتی مزدوران خطرناک را وارد هواپیما خود کنند، حتی بدون آنکه آنها را بازرسی بدنی کنند تا سلاح و یا چیز خطرناکی همراه نداشته باشند. این مامورین حتی زحمت این را به خود نمی‌دهند که صورت‌های پوشیده‌ی این مزدوران را ببینند.


- به نظر می‌رسد شرایط اقتصادی بد آمریکا روی سازمان سیا نیز تاثیر گذاشته، زیرا هواپیمای آنها فاقد رادار می‌باشد! برای همین آنها نمی‌توانند متوجه نزدیک شدن یک هواپیمای ترابری را بالای سر خود بشوند!


- یک دختربچه‌ی 7~8 ساله با قد 3.7 فوت می‌تواند بیشتر و بالاتر از یک مرد بزرگسال یا قدی برابر 6.5 فوت بپرد.


- اگر شما روزانه چندین بار شنا بروید و فقط مقدار کمی هم غذا داشته باشید، می توانید در دو ماه به قدرت 8 سال پیش خود برگردید.


- حتی یک نابغه مانند "بروس وین" که لقب باهوشترین کارگاه دنیا را یدک می‌کشد نمی‌تواند، برای فرار از یک چاله، به بجز یک تاکتیک که آن "پرش بلندتر" می‌باشد به تاکتیک دیگری مانند استفاده از طناب برای تاب خوردن، استفاده از دیواره‌ی چاله برای جای دست، استفاده از زندانیان دیگر برای ساختن یک هرم انسانی و یا پل انسانی فکر کند. او همچنان تصمیم می‌گیرد بیشتر شنا (!) رود و سعی کند بلندتر بپرد.


- سقوط از یک ارتفاع بلند با طنابی که به دور کمرتان بسته شده، هیچ‌گونه آسیبی به شما وارد نمی‌کند، حتی اگر کمرتان اخیرا آسیب بسیار شدیدی دیده باشد.


- شما بدون داشتن غضروف هم می‌توانید طبیعی راه رفته و مبارزه کنید.


- اگر شما بین هستید، می‌توانید یک دیوار بتی را با مشت نابود کنید.


- رئیس پلیس و نیروی ضربتی گاتهام همیشه و همه جا حضور دارند. آنها می‌توانند در عرض چند ثانیه بعد از استفاده از موبایل فرد گمشده در یک کاباره در یک محله‌ی پرت، خود را به محل برسانند. و بدون هیچ اخطار و هشداری با تمام نیرو به کاباره حمله کنند، بدون اینکه حتی لحظه‌ای درنگ کنند که شاید یک گروگانگیری در حال وقوع است و جان فرد گمشده در خطر است.


- بتمن را با یک چاقو زخمی کنید و چندین بار هم چاقو را در حالی که در بدن اوست بچرخانید، و بعد از چند ثانیه حتی اثری از درد و ناراحتی در او دیده نمی‌شود.


- یک مرد که به راحتی انگلیسی را می‌فهمد و صحبت می‌کند، تصمیم می‌گیرد به یک زبان خارجی حرف بزند، تنها به این دلیل که مرموز به نظر برسد.


- وقتی یک تروریست که بسیاری از مردم را کشته و ماسک ترسناکی هم به صورت دارد ادعا می‌کند که حقیقت را از


- زبان رئیس پلیس می‌گوید، تمام مردم شهر حرف‌هایش را باور می‌کنند، حتی اگر تمام این حرف‌ها در تناقص کامل با چیزی باشد که هشت سال به آن باور داشته‌اند.


- همین مردم حاضرند حرف‌های این تروریست خطرناک را گوش کرده و با فرمان او بدون هیچ دلیلی به ثروتمندین حمله کنند.


- به نظر می‌رسد مردم گاتهام احمق باشند، البته همان‌طور که قبلا اشاره کردیم، یک بچه‌ی یتیم تنها با دیدن چهره‌ی بروس وین می‌تواند بفهمد که او بتمن است، اما 12 میلیون نفر نمی‌توانند دو دو تا چهارتا کنند و بفهمند که بتمن همان بروس وین است، حتی اگر وین درست با ظاهر شدن و ناپدید شدن او ظاهر و ناپدید می‌شود و او یکی از کسانی است که توانایی و منابع لازم برای بتمن بودن را دارا می‌باشد.


- بتمن می‌تواند وسیله‌ی پرنده‌ی خود را در جیب جا دهد و در روز روشن آن را در کوچه‌ای قرار دهد که اگر شب پلیس به جانش افتاد، از آن وسیله برای فرار استفاده کند.


- لوسیسوس فاکس، یک نابغه در مهندسی و تجهیزات الکترونیک نمی‌تواند یک سیستم اوتوپایلت را طراحی کند، اما بروس وین با یک پچ به راحتی این کار را انجام می‌دهد.


- یک پیشخدمت معمولی اطلاعات بیشتری از کارگزارش در رابطه با یکی از مخوف‌ترین گروههای نینجایی (Leeague of Shadows) که خود کارگزار زمانی در آن بوده، دارا می‌باشد.


- شما می‌توانید تمام تاریخچه‌ی یکی از مخوفترین اعضای یک گروه بسیار مخوف را تنها با وارد کردن نام وی در اینترنت پیدا کنید.


- زن گربه‌ای می‌تواند رانندگی با یکی از پیشرفته‌ترین و پیچیده‌ترین موتورسیکلت‌های ساخته شده به دست بشر را فقط با نگاه کردن به آن یاد بگیرد و با آن مانورهایی بدهد که فک شما را تا پاهایتان دراز کند.


- زمان برای بتمن معنایی ندارد، فقط دو دقیقه تا انفجار مانده، او به سمت وسیله‌ی پرنده‌اش حرکت می‌کند،


- دیالوگی با زن گربه‌ای برقرار می‌کند و سپس بوسه‌ای عاشقانه از او می‌رباید و به جای آنکه به راحتی به گوردن اسمش را بگوید، تصمیم می‌گیرد یک راهنمایی تقریبا طولانی به او بدهد و با تمام اینها او می‌تواند بمبی هسته‌ای که تنها دو دقیقه تا انفجارش باقی بود را تا فاصله‌ی زیادی از شهر دور کند.


- زن گربه‌ای می‌تواند تمام سو سابقه‌هایش را با یک فلش مموری به نام "کلین اسلیت" از تمام دیتابیس‌های موجود در دنیا پاک کند، حتی پرونده‌هایی که بلیک به او نشان داد، یعنی پروندههایی که فیزیکی می‌باشند و روی کاغذ ذخیره شده‌اند.


- بروس وین می‌تواند دقیقا محل زن گربه‌ای را در شهری آشوب زده پیدا کند.


- به نظر می‌رسد افسران پلیس گاتهام بسیار تنبل و بی‌عرضه باشند، آنها حاضرند سه ماه در فاضلاب زندگی کنند ولی هیچ تلاشی برای آزادی خود نکنند.

Borna66
09-16-2012, 04:29 PM
علی معلم درباره"شوالیه تاریکی"، "پدرخوانده" و سینمای گنگستری: گاهی "دون ویتو کورلیونه" هم قهرمان می‌شود - آنها در شب زندگی می کردند، تبهکارانِ هفت تیر به دست، مجرمان مشهور، سیاست پیشه گان سیاه کار، تیره روزان تبهکار، قهرمانان تنهایی که راه شرّ را برای ادامه ی حیات انتخاب کردند، این چنین بود که درام زندگی آنها با اوج و فرودهای دراماتیک بسیار برای سینما الهام بخش شد. چه بسیار شخصیت های داستانی که خلق شدند تا تماشاگران سینما را با سویه ی تاریک انسان آشنا کند.

2- سینمای گنگستری فرم دلپذیری دارد، لباس ها، محیط های تیره و تار، شخصیت های پیچیده و گرافیک تصویری جذاب. پس عجیب نیست که در میان آثار مرتبط با این ژانر برخی از برجسته ترین آثار تاریخ سینما قرار دارد.

3- سینما، تجربه ی دلهره آمیز واقعیت های تلخ را در دنیای مجازی به سرگرمی مجاز تبدیل می کند. تجربه ی زیستن در فضاهای مخوف، تیرگی و تباهی، جنگ و خشونت، گلوله و آتش، زندان و زنجیر و... با سینمای گنگستری مخاطب به دنیای دزدها و پلیس ها، به ماجراهای عجیب و غریب و تصمیمات ملتهب وارد می شود و در یک سیر دو، سه ساعته، تماشاگر تجربیاتی می شود که محال است در زندگی واقعی، بدون آسیب با آن روبه رو شود. پس عطش او برای طی یک مسیر خطرناک در زندگی واقعی، در یک سیر ماجراجویانه در دنیای داستانی سیراب می شود. و بدین ترتیب تزکیه ای صورت می گیرد تا ادب را از بی ادبان بیاموزیم.

4- سینمای گنگستری دو قطبِ خیّر و شرّ را در معادله ای پارادوکسیکال مطرح می کند. قهرمان و ضدقهرمان در هم ادغام می شوند،  اینجا خصایص است که تصمیم می گیرد. عمل جوانمردانه در مقابل ناجوانمردی، خشونت در برابر لطافت، نوعدوستی در تقابل با خودپرستی و این چنین است که دون کورلئونه خلافکار بزرگی است که اعمال و افکارش گاه به حوزه ی قهرمانان تنه می زند.

5- «بتمن»های سینمایی پیش از نولان، تنها تجربیاتی کامیک بوکی بودند که چه به زبان و بیان عجیب برتون فیلم می شد و چه توسط دیگران فیلم های متوسط و گاه بدی بر پرده می آمد، سویه ای سبک و ساده از این قهرمان فانتزی را ترسیم می کردند، اما دو اثر متداوم نولان، شوالیه ی تاریکی و شوالیه ی تاریکی برمی خیزد، در کنار حفظ داستان اصلی، سویه های پیچیده تری از این داستان را در جهان سینما ترسیم کردند، نقش قهرمان، نقش جامعه و مرز باریک بین خیّر و شرّ، ضدقهرمان (چه جوکر باشد چه بین) برآمده از تفکری است که از جامعه ی امروز بیرون می زند. سلطه ی قدرت و سرمایه برای حفظ و گسترش تاریکی ها، نیاز به داشتن ابرقهرمانی انسانی را برمی انگیزد که جز در پرتو یاری ساده ترین مردمان به جایی نمی رسد. پس همانگونه که ابرقهرمان ابعاد انسانی تری را می پذیرد و آسیب پذیر جلوه می کند. در مقابلِ ضدقهرمان و نیروی شرّ وجوه قهرمانانه ی خود را پیدا می کند، پس قهرمان جامعه ستمگر، ضدقهرمان است.

این چنین است که شهروند عادی در جهان تیره ی سرمایه سالار و تبعیض گرا، برای شهرت راه های عجیبی را دنبال می کند حتی قتل مردمان در سالن سینما.

شهرت و قدرت بدون اتصال به جهان معنا و نوعدوستی عاشقانه فرجامی جز سلطه تاریکی ندارد و جهانِ تشنه ی عدالت بدون درک مفهوم عدالت و اختیار، راه را برای ضدقهرمانان متظاهر به خیرّ می گشاید و اینچنین دو جهان تبهکاری و قهرمانی فرصتی برای مطالعه ی رفتارهای پیچیده و سویه های غریب انسان پیدا می کند، از قابیل یان تا هابیل یان.


http://pnu-club.com/imported/2012/09/483.jpg

علی معلم/برگرفته از شماره تازه ماهنامه دنیای تصویر