PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : وظایف منتظران



غریب آشنا
09-14-2012, 11:41 PM
1- تحصيل شناخت صفات و آداب و ويژگيهاي آن جناب

شناخت صفات و آداب و ويژگيهاي آن جناب به دليل عقل و نقل لازم مي‏باشد.
دليل عقل: چون آن حضرت (علیه السلام) امامي است که اطاعتش فرض و واجب مي‏باشد، و هر کس که اطاعتش واجب است بايد صفاتش را شناخت، تا با شخص ديگري که مقام او را به دورغ و ستم مدّعي گردد اشتباه نشود.
بنابراين شناخت و دانستن صفات مولايمان حضرت حجّت‏ (علیه السلام) واجب است. و بايد دانست که لازم است صفات خاص آن حضرت شناخته شود آنچه را که از غير خودش جدا و تشخيص گردد، به گونه‏اي که بين مدّعي راستگو و دروغگو فرق بگذارد، و اين پوشيده نيست، و توضيح و بيان بيشتري براي اين دليل در بين گفتار ان شاء اللَّه تعالي خواهد آمد.

و امّا به دليل نقل: شيخ صدوق از حضرت ابوالحسن موسي بن جعفر (علیه السلام) روايت آورده که فرمود: هر کس در چهار چيز شک کند به تمام آنچه خداي - تبارک و تعالي - نازل فرموده کفر ورزيده است... يکي از آن‏ها شناختن امام در هر زمان از جهت شخص و صفات او مي‏باشد.

و بر وجوب شناخت مولايمان - صلوات اللَّه عليه - به هر دو وجه اضافه بر آنچه گذشت - روايات و اخبار بسياري دلالت مي‏کند، از جمله:
1- در اصول کافي به سند صحيحي از زراره از حضرت امام صادق (‏ع) روايت آمده که فرمود: امام خودت را بشناس که اگر او را شناختي بر تو زيان نرساند که اين امر پيش بيفتد يا تأخير يابد. [1] .
2- و در همان کتاب به سند خود از فضيل بن يسار آورده که گفت: از حضرت امام صادق‏ (علیه السلام) درباره فرموده خداي - تبارک و تعالي - پرسيدم :
«يَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإمامِهِمْ»؛ [2]

روزي که هر مردمي را به امامشان فرا مي‏خوانيم.
فرمود: اي فضيل! امام خود را بشناس که اگر امامت را شناختي پيش‏تر شدن اين امر يا به تأخير افتادن آن، بر تو زيان نرساند، و هر کس امام خود را بشناسد سپس پيش از آن‏که صاحب اين امر قيام کند بميرد، به منزله آن است که در ارتش آن حضرت نشسته باشد، نه، بلکه به منزله کسي است که زير پرچمش نشسته باشد.
راوي گويد: بعضي از اصحاب آن حضرت گفتند: به منزله کسي است که با رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) به شهادت رسيده باشد. [3] .

3- ...
4- ...

شناخت جز به دو امر حاصل نمي‏گردد :
يکي: شناختن شخص امام (‏ع) به نام و نسب.

دوم: شناخت صفات و ويژگي‏هاي او.
و به دست آوردن اين دو شناخت از اهمّ واجبات مي‏باشد.
واجب بودن شناخت اوّل واضح است، و اضافه بر آنچه {در بخش اوّل کتاب مکیال المکارم} گذشت بر آن دلالت دارد روايتي که شيخ اجلّ محمد بن ابراهيم نعماني به سند خود از عبداللَّه بن ابي‏يعفور آورده که گفت: به حضرت امام صادق‏ (علیه السلام) عرضه داشتم:
مردي شما را دوست مي‏دارد و از دشمنتان بيزاري مي‏جويد، و حلال شما را حلال و حرامتان را حرام مي‏شمارد، و معتقد است که اين امر [امامت] بين شما هست و به غير شما بيرون نرفته،جز اين‏که گويد: آن‏ها در بين خود اختلاف کرده‏اند، و آن‏هايند امامان زمامدار، و هرگاه بر يک تن از خودشان متفق گردند و بگويند: اين است [آن صاحب امر] ما نيز خواهيم گفت: همين است
امام صادق‏ (علیه السلام) فرمود: اگر [اين مرد] بر همين باور بميرد به مرگ جاهليّت مرده است. [4] .

پس در اين حديث دقّت کن که چگونه شناختن شخص امام را به نام و نسب واجب شمرده، و به کم‏تر از اين بسنده نکرده است، و همين مقدار بيان براي جويندگان کافي است.

اما واجب بودن شناخت صفات و ويژگي‏هاي امام‏ (علیه السلام)
چون ما به خاطر اين‏که به ديدار مولايمان و امام زمانمان مشرَّف نشده‏ايم از شناختن آن حضرت به صورت محروم مانده‏ايم، بنابراين اگر کسي در اين زمان ادعا کند که من صاحب الزمان هستم. راست و دروغش را جز به دو امر نمي‏توان دانست:
يکي آشکار شدن معجزه به دست او، و ديگر ظاهر شدن نشانه‏هايي که ائمّه اطهار براي امام قائمي که در انتظارش هستيم بيان کرده‏اند.
پس هرگاه فرد مؤمن آن نشانه‏ها را شناخت و از آن مکارمي که براي آن حضرت هست آگاه گرديد به هر صدايي گوش نخواهد داد، و بين راستگو و دروغگو فرق خواهد گذاشت.

2- رعایت ادب نسبت به یاد او

به اين‏که مؤمن، آن حضرت‏ (علیه السلام) را ياد نکند مگر با القاب شريف مبارکش، مانند: حجّت، قائم، مهدي، صاحب الامر، صاحب الزمان و غير اين‏ها.
و ترک تصريح به نام شريف اصلي آن حضرت که اسم رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) است : «محمد» و علماي ما - که خداي تعالي رحمتشان کند - در حکم نام بردن مولايمان حضرت مهدي (‏ع) به نام اصلي، اختلاف کرده‏اند.
بعضي از آن‏ها به طور کلّي - جز در حال تقيّه - آن را جايز شمرده‏اند مانند محدّث عاملي در کتاب وسائل [1] و برخي به طور مطلق آن را ممنوع دانسته‏اند، چنان‏که ظاهر آن‏ها از دو شيخ اقدم مفيد و طبرسي - قدس سرّهما - حکايت شده همين نظر است. و بعضي به طور مطلق آن را حرام شمرده‏اند مگر در دعاهاي رسيده از معصومين‏ (علیه السلام)

به هر حال تحقيق سخن در اين باره اين‏که: ياد کردن نام شريف معهود آن حضرت بر چند گونه تصور مي‏شود :

گونه اول: ياد کردن آن در کتاب‏ها، که در جايز بودن آن ترديد نيست به حکم اصل، و به جهت اين ‏که دلايل منع شامل آن نمي‏شود، و نيز به جهت آن‏ که شيوه پيشينيان صالح و علماي عاملمان. و از زمان شيخ کليني تا زمان ما اين‏طور بوده که نام آن حضرت‏ (علیه السلام) را در کتاب‏هاي خود ذکر کرده‏اند، بدون اين ‏که کسي بر آنان اعتراض نمايد.

گونه دوم: ياد کردن آن جناب با اشاره و کنايه، مانند اين‏که گفته شود: اسم او اسم رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) است و کنيه‏اش کنيه آن حضرت مي‏باشد. اين نيز جايز است به همان ادلّه‏اي که در گونه نخستين گذشت.
به اضافه روايات متعددي که از طريق شيعه و سني از پيغمبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) رسيده که در آن‏ها تصريح فرموده به اين‏که: مهدي از فرزندان من است، نام او نام من و کنيه‏اش کنيه من مي‏باشد.

گونه سوم: ياد کردن آن حضرت در دعا و مناجات، به طوري که عنوان نام بردن در محافل و مجامع را نداشته باشد. ظاهراً در اين صورت نيز جايز است، به جهت اين‏که دلايل جواز در اين قسمت جريان دارد، اضافه بر ورود آن در بعضي از دعاها و تعقيبات، ولي احوط آن است که ترک گردد، مگر اين‏که در روايت صحيحي رسيده باشد، (خوب دقت کنيد).

گونه چهارم: ياد کردن آن حضرت در مجامع و غير آن‏ها به طور سرّي و در دل، و حق آن است که در اين صورت نيز جايز باشد.
روايتي که در مستدرک با سندي از حذيفه بن اليمان آمده که رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) در خبر وصف حضرت مهدي‏ (علیه السلام) فرمود: «و او است که به طور آشکارا پيش از قيامش کسي نامش را نبرد مگر کافر به او». [2]

گونه پنجم: ياد کردن اين اسم شريف در مواقع ترس، مانند: محافل و مجالس دشمنان دين که تقيّه با آنان واجب است، و هيچ اختلافي از هيچ يک از متقدمين و متأخّرين در حرمت اين قسم نيست.

گونه ششم: ياد کردن نام آن حضرت در مجالس که ترس و تقيّه‏اي در آن‏ها نيست، و اين گونه است که معرکه آرا و جاي بحث و گفتگو مي‏باشد. و مختار نزد من{نویسنده}
در سخن بعضي ديگر شهرت اين قول حکايت شده، به دليل اخبار صحيح از جمله:

1 - شيخ صدوق‏رحمه الله به سند صحيحي از ابوهاشم جعفري روايت آورده که گفت: شنيدم امام هادي‏ (علیه السلام) مي‏فرمود: «جانشين بعد از من پسرم حسن است، پس چگونه خواهيد بود در جانشين پس از جانشين؟ راوي گويد: عرضه داشتم: خداوند مرا فداي تو گرداند! چرا؟ فرمود: زيرا که شما شخص او را مي‏بينيد و بردن نامش براي شما روا نيست. گفتم: پس چگونه او را ياد کنيم؟ فرمود: بگوييد حجّت از آل محمد - صلّي اللَّه عليه وعلي آبائه الطاهرين المعصومين -». [3]

2 - شيخ صدوق‏رحمه الله به سند صحيحي، از حضرت امام صادق‏ (علیه السلام) روايت کرده که فرمود: «صاحب اين امر مردي است که هيچ کس با اسمش او را ياد نکند، مگر اين‏که کافر باشد». شيخ کليني نيز به سند صحيحي اين خبر را چنين روايت نموده: «صاحب اين امر را کسي به نامش اسم نبرد مگر کافري». [4] .
3-
...
16-

-----------------------------------------------------------------
[1] وسائل الشيعه، 487:11 باب 33 ذيل 7 و 8.
[2] مستدرک الوسائل، 380:2 ح 14.
[3] کمال‏الدين، 381:2 باب ذيل ح 5.
[4] اصول کافي، 333:1 باب در نهي از اسم ح 4.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-14-2012, 11:43 PM
3- محبت او بطور خاص

بدان‏که در وجوب محبت تمام ائمه معصومین - سلام اللَّه عليهم أجمعين - ترديدي نيست، و اين‏که دوستي ايشان بخشي از ايمان و شرط قبولي اعمال است. و در اين باره اخبار متواتر مي‏باشد. ولي در اهتمام به محبّت مولايمان حضرت حجّت (‏ع) خصوصيتي هست که سبب شده به طور خصوص به آن امر گردد و اين از دو جهت است :
{به جهت} عقل :

توضيح اين‏که سرشت‏ها بر محبّت کسي که به آن‏ها نيکي کند و هرکه واسطه احسان به. آن‏ها باشد، ساخته شده است، از همين روي در حديث از تفسير امام (‏ع) آمده که:
خداي تعالي به موسي وحي فرمود که مرا نزد خلقم محبوب کن و خلقم را نزد من محبوب گردان.
موسي گفت: اي پروردگار! چگونه اين کار را انجام دهم؟
فرمود: به آنان نعمت‏ها و بخشش‏هاي مرا يادآوري کن تا مرا دوست بدارند.

و در مجالس صدوق‏رحمه الله به سند خود، از ابن عباس آمده که گويد: رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: خداوند را دوست بداريد، به جهت آنچه از نعمت‏هاي خويش به شما مي‏دهد و مرا به جهت دوستي خداي - عزّوجلّ - دوست بداريد و اهل بيتم را به خاطر دوستي من دوست بداريد.

و چون از آنچه در {پست شماره 40 این تاپیک} پيش‏تر آورديم، پاره‏اي از احسان مولايمان حضرت حجّت‏ (علیه السلام) را نسبت به ما و حقوقش را بر ما دانستي و اين‏که تمام آنچه از نعمت‏هاي فراوان و عناوين بي‏پايانِ خداوند ما را فرا گرفته به برکت مولايمان (‏ع) و به واسطه او است، پس عقل حکم مي‏کند که او را دوست بداريم، بلکه نهادهاي ما بر محبّت او سرشته شده است.
{و به دلیل} نقل :

سيد محدّث بحراني‏رحمه الله در کتاب «غاية المرام» [1] به نقل از نعماني، به سند خود، از رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) روايت آورده که فرمود:
خداوند در شب معراج به من وحي فرمود: اي محمد! چه کسي را در زمين بر امّتت جانشين کرده‏اي؟ - و حال آن‏که او بهتر مي‏دانست -
گفتم: اي پروردگار! برادرم را.
فرمود: علي بن ابي طالب را؟
گفتم: آري پروردگارا!
فرمود: اي محمد! من به زمين نظري افکندم، پس تو را از آن برگزيدم، پس من ياد نمي‏شوم تا اين‏که تو با من ياد شوي، من محمود هستم و تو محمّد هستي. سپس بار ديگر بر آن نظر افکندم و از آن علي بن ابي‏طالب (‏ع) را برگزيدم، پس او را جانشين تو قرار دادم، که تو سيّد پيغمبراني و علي سيّد اوصيا و براي او اسمي از اسم‏هايم را قرار دادم که من اعلي هستم و او علي است.
اي محمد! اگر بنده‏اي از بندگانم آن‏قدر مرا پرستش نمايد تا اين‏که به هلاکت رسد، سپس در حالي که منکر ولايتتان باشد مرا ملاقات کند، او را به جهنم خواهم برد.
سپس فرمود: اي محمد! آيا مي‏خواهي آنان را ببيني؟
گفتم: آري.
فرمود: در پيش رويت بپاخيز.
چون پيش رفتم، ناگاه ديدم علي بن ابي‏طالب را و حسن بن علي و حسين بن علي و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي و حجّت قائم (علیه السلام) که همچون ستاره درخشاني در ميان آن‏ها بود.
گفتم: اي پروردگار! اينان کيستند؟
فرمود: اينان امامان هستند و اين قائم است حلالم را حلال و حرامم را حرام مي‏نمايد و از دشمنانم انتقام مي‏گيرد. اي محمد! او را دوست بدار، که من او را و دوست دارنده او را دوست دارم.
اين حديث دلالت دارد بر اين‏که در محبّت آن حضرت ويژگي‏اي هست که مقتضي امر مخصوص از سوي خداي تعالي گرديده، با اين‏که محبّت همه امامان (‏ع) واجب است و سرّ اين مطلب چند چيز است، از جمله :

1 - مجبّت و شناخت آن حضرت از محبّت و معرفت امامان ديگر (علیه السلام)جدا نمي‏گردد، ولي عکس آن چنين نيست (يعني ممکن است کسي نسبت به امامان ديگر محبّت و معرفت داشته باشد، ولي نسبت به آن حضرت معرفت و محبّت نداشته باشد). بنابراين اگر انسان آن بزرگوار را بشناسد و او را دوست بدارد، حقيقت ايمان در او کامل مي‏گردد.
و شاهد بر اين است آنچه در مجلّد نهم بحار [2] به نقل از کتاب «الفضائل» آمده، از امام رضا (علیه السلام)، از پدرانش، از رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) در حديثي که در آن نام‏هاي امامان‏ (علیه السلام) را ياد کرده، تا آن‏جا که فرمود: هر کس دوست مي‏دارد خداوند را ملاقات کند، در حالي که ايمانش کامل و اسلامش نيکو باشد، بايد که ولايت حجّت صاحب الزمان منتظَر را دارا گردد، پس اينان چراغ‏هايي در تاريکي و امامان هدايت و نشانه‏هاي تقوا هستند، هر کس آنان را دوست بدارد و ولايتشان را دارا شود، من براي او ضمانت مي‏کنم که خداوند او را به بهشت خواهد برد.
2 - چيره شدن دين و غالب گرديدن مسلمين بر کافرين به دست آن حضرت و با ظهور آن جناب به طور کامل انجام مي‏گردد.

3 - آنچه در بعضي از روايات آمده، که آن حضرت بعد از امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين‏ (علیه السلام) از ساير امامان افضل است، چنان‏که سيد بحراني در کتاب «غاية المرام» [3] در باب بيست و سوم از نعماني آورده که به سند خود، از امام صادق، از پدرانش (‏ع) روايت کرده که رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: خداوند از بين روزها، جمعه و از ماه‏ها، ماه رمضان، و از شب‏ها، شب قدر را برگزيد و از مردم، پيغمبران را اختيار کرد و از ميان پيغمبران، رسولان او را و از رسولان، مرا و علي را از من برگزيد و از علي، حسن و حسين را اختيار فرمود و از حسين، اوصيا را برگزيد، که از قرآن تأويل ياوه‏گويان و کجروي باطل‏جويان و توجيه جاهلان را دور مي‏کنند و نهمين ايشان باطن ظاهر آنان است و او افضل آن‏ها مي‏باشد.
و مؤيّد اين مطلب است آنچه در بحار از حضرت امام صادق‏ (علیه السلام) روايت شده که:
از آن جناب سؤال شد: آيا قائم‏عليه السلام متولد شده؟
فرمود: نه. و اگر زمانش را درک مي‏کردم در تمام عمر با او به خدمت مي‏پرداختم.


-----------------------------------------------------------------
[1] أمالي، 219.
[2] بحار الانوار، 296:36 باب 41 ح 125.
[3] غاية المرام، 188 باب 23 ح 101.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:13 AM
4- محبوب نمودن او میان مردم


و اين امر دلالت دارد تمام آنچه در امر سوم بيان کرديم{پست قبلی}، به جهت دلالت عقل بر اين‏که هر کس محبّتش واجب و نيکو است، سزاوار است او را محبوب نمود.

و نيز دلالت مي‏کند بر آن محتواي فرموده خداي تعالي در حديث موسي (‏ع) که: مرا در ميان آفريدگانم محبوب ساز....

و به طور صريح بر آن دلالت مي‏کند، آنچه در «روضه کافي» به سند خود، از حضرت ابي عبد اللَّه صادق (‏ع) آورده که فرمود: خداوند رحمت کند بنده‏اي که ما را نزد مردم محبوب نمايد و ما را در معرض دشمني و کينه‏توزي آنان قرار ندهد. همانا به خدا سوگند! اگر سخنان زيباي ما را براي مردم روايت مي‏کردند، به سبب آنان عزيزتر مي‏شدند و هيچ کس نمي‏توانست بر آنان وصله‏اي بچسباند، ولي يکي از آنان کلمه‏اي را مي‏شنود، پس ده کلمه از پيش خود بر آن مي‏افزايد. [1] .

و در مجالس صدوق‏رحمه الله به سند خود آورده، از امام صادق (‏ع) که فرمود: خداوند رحمت کند بنده‏اي را که مودّت مردم را به سوي ما کشاند و به آنچه مي‏شناسند، با آنان سخن بگويد و آنچه را منکرند، واگذارد. [2] .




-----------------------------------------------------------------
[1] روضةالکافي، 229 ح 293.
[2] أمالي، 61.

منبع :پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:14 AM
5- انتظار فرج و ظهور آن حضرت


سخن در اين باره در چند مبحث واقع مي‏شود :

مبحث اول : فضيلت انتظار و ثواب منتظر و انتظار پيغمبران و امامان نسبت به اين امر


در اين باره همين بس، که حضرت سيد الساجدين (‏ع) در دعاي عرفه بر منتظران درود فرستاده و براي آنان دعا کرده، بعد از دعا کردن براي مولايشان [امام زمان] (علیه السلام) و اضافه بر آن روايات بسياري بر اين مقصود دلالت دارد، از جمله :

1 - در «کمال الدين» از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق (‏ع) آمده که فرمود: هر کس از شما بر اين امر در حال انتظار آن بميرد، همچون کسي است که در خيمه قائم‏ (علیه السلام) بوده باشد. [1] .

...

4 - در کتاب «کمال الدين» از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق، از پدرانش (‏ع) آمده که فرمود: منتظر امر (حکومت) ما بسان آن است که در راه خدا به خون غلتيده باشد. [2] .
...
27- ...

مبحث دوم : در وجوب انتظار حضرت قائم‏ بر همه افراد
و بر اين مطلب دلالت مي‏کند روايتي که ثقة الاسلام کليني‏رحمه الله در اصول کافي به سند خود، از اسماعيل جعفي آورده که گفت: مردي بر حضرت ابوجعفر امام باقر (علیه السلام) وارد شد و صفحه‏اي در دست داشت.

حضرت باقر (علیه السلام) به او فرمود: اين نوشته مناظره کننده‏اي است [3] که پرسش دارد از ديني که عمل در آن مورد قبول است.

عرض کرد: رحمت خداوند بر تو باد! همين را خواسته‏ام.

حضرت ابوجعفر باقر (علیه السلام) فرمود: گواهي دادن به اين‏که هيچ معبود حقّي جز خداوند نيست و اين‏که محمد بنده و رسول او است و اين‏که اقرار کني به آنچه از سوي خداوند آمده و ولايت {خاندان} ما و بيزاري از دشمن ما و تسليم به امر ما و پرهيزکاري و فروتني و انتظار قائم ما، که ما را دولتي است که هر وقت خداوند بخواهد آن را خواهد آورد. [4] .

و در کتاب {کمال الدین} به دو سند صحيح، از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق‏ (علیه السلام) آمده که فرمود:
نزديک‏ترين حالات بندگان نزد خداي - عزّوجلّ - و خشنودترين هنگام او از آنان، زماني است که حجّت خداي را نيابند و براي آن‏ها آشکار نشود و از ديدگان آن‏ها پوشيده بماند که جايگاهش را ندانند و در عين حال بدانند که حجت‏ها و بينات الهي باطل نشده، پس در آن هنگام هر صبح و شام منتظر باشند که شديدترين خشم و غضب خداوند بر دشمنانش موقعي است که حجّت خود را از آنان مخفي بدارد و بر آنان آشکار نگردد، البتّه خداوند دانسته است که اولياي او در ترديد واقع نمي‏شوند و اگر مي‏دانست که آن‏ها در شکّ مي‏افتند، يک چشم برهم زدن حجّت خود را از آنان نهان نمي‏ساخت و اين جز زير سر اشرار مردم خواهد بود. [5] .

مبحث سوم : معني انتظاري که در اين اخبار به آن امر گرديده است

انتظار حالتي است نفساني که آمادگي براي آنچه انتظارش را مي‏کشيم، از آن بر مي‏آيد و ضدّ آن يأس و نا اميدي است.


پس هر قدر که انتظار شدیدتر باشد، آمادگی و مهیا شدن قوی تر خواهد بود، نمي‏بيني اگر مسافري داشته باشي که در انتظار مقدمش به سر مي‏بري، هرچه هنگام آمدنش نزديک‏تر شود، مهيّا شدنت فزوني مي‏يابد، بلکه احياناً خوابت به بيداري مبدّل مي‏گردد، چون انتظارت شديد است. و همان‏طور که مراتب انتظار از اين جهت متفاوت است از جهت محبّت نسبت به کسي که در انتظارش هستي، نيز مراتب متفاوتي دارد، پس هر چه محبّت شديدتر و دوستي بيشتر باشد، مهيّا شدن براي محبوب زيادتر مي‏شود و فراقش دردناک‏تر مي‏گردد، به گونه‏اي که منتظِر، از تمام اموري که مربوط به حفظ خودش هست، غافل مي‏ماند و دردهاي بزرگ و محنت‏هاي شديد را احساس نمي‏کند!!!


بنابراين مؤمني که منتظر آمدن مولايش مي‏باشد، هر قدر که انتظارش شديدتر است، تلاشش در آمادگي براي آن به وسيله پرهيز از گناه و کوشش در راه تهذيب نفس و پاکيزه کردن درون از صفات نکوهيده و به دست آوردن خوي‏هاي پسنديده بيشتر مي‏گردد، تا به فيض ديدار مولاي خويش و مشاهده جمال انورش در زمان غيبتش رستگار شود، همچنان‏که براي عده بسياري از نيکان اتفاق افتاده است.



-----------------------------------------------------------------


[1] کمال‏الدين، 644:2 باب 55 ح 1.
[2] کمال‏الدين، 645:2 باب 55 ح 6.
[3] احتمال دارد که کلمه (مخاصم) که در اين حديث آمده نام شخصي باشد که از مطلب مزبور پرسش کرده بود. (مترجم).
[4] اصول کافي، 22:2 ح 13.
[5] کمال‏الدين، 339:2 باب 33 ح 16.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:15 AM
6- اظهار اشتياق به ديدار آن بزرگوار

و اين از نشانه‏هاي دوستان و مواليان آن جناب است و در خوبي و استحباب آن هيچ ترديدي نيست، چون در دعاهاي روايت شده براي آن حضرت، اين معني آمده است.

و بر اين مطلب دلالت دارد آن که مولايمان امير المؤمنين {علی} (علیه السلام) اظهار اشتياق به ديدارش را داشت، چنان‏که در حديث روايت شده از آن حضرت (‏ع) در وصف حضرت مهدي - عجّل اللَّه فرجه الشريف - فرمود :


از شما پناه دهنده‏تر است [يا بخشنده‏تر است] علمش از شما بيشتر و در صله رحم و پيوند خويشاوندي از همه‏تان کوشاتر است. بارخدايا! با تحقق بخشيدن بيعت او غم و اندوه را از ميان بردار و پراکندگي امت را به سبب او جمع گردان، پس اگر خداوند راه ديدارش را برايت گشود، تصميم خود را قطعي کن و اگر توفيق لقايش نصيبت گرديد ديگر به سوي هيچ روي مکن، و چون به دامنش دست فکندي ديگر از دست مده. آن‏گاه اشاره به سينه خود کرد و با آه کشيدن، شدّت اشتياق خود را بازگو نمود. [1]

و نيز بر اين معني دلالت دارد آنچه در بحار به نقل از کتاب «مزار کبير»، به سند خود از احمد بن ابراهيم روايت آورده که گفت: به جناب ابوجعفر محمد بن عثمان اشتياقم را به ديدار مولايمان بيان کردم

به من فرمود: با وجود اشتياق، مايل هستي او را ببيني؟

گفتم: آري.

فرمود: خداوند پاداش شوق تو را عنايت فرمايد و ديدن رويش را به آساني و عافيت به تو روزي کند، اي ابوعبد اللَّه! التماس مکن که او را ببيني، زيرا که در ايام غيبت به او اشتياق داري و درخواست مکن که با او همنشين گردي، که اين از عزائم الهي است و تسليم بودن به آن بهتر است، ولي با زيارت به سوي او توجّه کن.... [2] .

{نویسنده}: نيک بودن اشتياق به آن حضرت (‏ع) امر واضح و روشني است، که هيچ پوشيدگي در آن نيست، زيرا که اين از لوازم محبّت است که از دوستان جدا نمي‏گردد و عبارت: خداوند پاداش شوق تو را عنايت فرمايد. اشاره به ثواب ارزنده‏اي است که بر آن مترتّب مي‏شود.

چنان‏که فرمايش امام صادق (‏ع) در حديثی فرمود: اي ابوعبد اللَّه! التماس مکن که او را ببيني. منظور ديدن آن حضرت به گونه امامان گذشته (‏ع) است، يعني هر وقت که خواسته باشي اين امر برايت فراهم باشد. و امّا اين‏که درخواست ديدن آن حضرت به طور مطلق چيزي نيست که منع شده باشد، بلکه از وظايف متديّنين است و رسيدنشان به اين سعادت بسيار اتفاق افتاده است.



-----------------------------------------------------------------

[1] کمال الدين: 653:2.
[2] بحار الانوار، 97:102 باب 7.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:16 AM
7- ذکر مناقب و فضايل آن حضرت


ياد نمودن فضايل و مناقب آن حضرت و دليل بر استحباب اين کار، تمام اخبار و رواياتي است که در مورد تشويق و ترغيبِ يادآوري فضايل ائمه معصومين‏ (علیه السلام) وارد شده است.

از جمله: در اصول کافي از حضرت ابي عبد اللَّه صادق (‏ع) روايت شده که فرمود: همانا وظيفه جمعي از فرشتگان آسمان اين است که نگاه مي‏کنند بر يک و دو و سه نفري، در حالي که آنان درباره فضيلت آل محمد (علیه السلام) به گفتگو نشسته‏اند.

پس فرشته‏اي به فرشتگان ديگر مي‏گويد: آيا نمي‏بينيد اينان را با همه کمي تعدادشان و بسياري دشمنانشان فضائل آل محمد (علیه السلام) را بيان مي‏کنند! [1]

آن‏گاه گروه ديگري از فرشتگان مي‏گويند:

«ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشآءُ وَاللَّهُ ذُوالفَضْلِ العَظِيمِ»؛ [2]

اين فضل خداوند است که به هر کس بخواهد مي‏دهد و خداوند داراي فضل عظيم است.

و در همان کتاب به سند خود، از ميسر، از حضرت ابي جعفر باقر (علیه السلام) آورده که گفت:

امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: آيا با هم خلوت مي‏کنيد [و دور از چشم دشمنان مي‏نشينيد] و براي هم حديث مي‏گوييد و آنچه معتقد هستيد، براي هم بازگو مي‏نماييد؟

عرضه داشتم: آري. به خدا سوگند! ما با هم در خلوت مي‏نشينيم و براي هم حديث مي‏گوييم و آنچه معتقديم، براي هم باز مي‏گوييم.

امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند! که من دوست داشتم در بعضي از آن‏جاها با شما مي‏بودم، به خدا سوگند! که من بوي شما و جان‏هاي شما را دوست مي‏دارم و البته شما بر دين خداوند و دين فرشتگان او هستيد، پس با پرهيز از گناه و جديت در امر دين [ما را] ياري کنيد. [3] .

و در همان کتاب از حضرت ابوالحسن موسي بن جعفر (علیه السلام) آمده که فرمود: هيچ چيز بر ابليس و لشکريانش دشوارتر نيست از اين‏که برادران ايماني با يکديگر ديدار کنند و همانا دو مؤمن با يکديگر ديدار مي‏نمايند که به ياد خدا باشند، آن‏گاه فضايل ما را يادآوري کنند، در اين حال گوشت سالمي بر صورت ابليس باقي نمي‏ماند، تا جايي که روح پليدش به التماس مي‏افتد از فرط آن‏که درد مي‏کشد، پس فرشتگان آسمان و گنجوران بهشت متوجه مي‏شوند و او را لعنت مي‏کنند، تا اين‏که هيچ فرشته مقرّبي باقي نماند، مگر اين‏که بر او لعنت فرستد، که زبون و با حسرت و مردود مي‏افتد. [4] .

و نيز بر اين مطلب دلالت مي‏کند، رواياتي که در مورد تلافي کردن کسي که به تو احساني نموده به وسيله ياد نيکو وارد شده، مانند فرموده مولايمان حضرت سيّد العابدين‏ (علیه السلام) در رسالة الحقوق که در «مکارم الاخلاق» و «تحف العقول» و کتاب‏هاي ديگر آمده که حضرت سجّاد (علیه السلام) فرمود: و امّا حق کسي که نسبت به تو نيکي و احساني نموده، آن است که او را سپاس بگذاري و کار خوبش را يادآور شوي و با سخن نيک او را در ميان مردم معرفي کني و دعاي خالصانه بين خود و خداي خود در حق او بنمايي، پس اگر اين کار را کردي، تشکر از او را پنهاني و آشکارا به جاي آورده باشي و اگر روزي توانستي عملاً کار نيکش را با نيکي تلافي کني، اين کار را انجام دِه. [5] .

البته ما قسمتي از حقوق و مراحم آن حضرت را در بخش‏هاي سوم و چهارم اين کتاب {این تاپیک} مبارک بيان داشتيم، به آنجا مراجعه کن تا سينه‏ات فراخ گردد و حالت صلاح يابد. و نيز بر اين مقصود دلالت دارد آنچه در شواهد لزوم محبوب نمودن آن بزرگوار در ميان مردم آورديم و آنچه در فضيلت دعوت کردن مردم به سوي آن جناب ان شاءاللَّه تعالي {در ادامه همین تاپیک} خواهد آمد.


-----------------------------------------------------------------

[1] روضه کافي، 334 ح 521.
[2] سوره جمعه، آيه 4.
[3] اصول کافي، 187:2 ح 5.
[4] اصول کافي، 188:2 ح 7.
[5] مکارم الاخلاق، 422، باب 12.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:16 AM
8- اندوهگين بودن مؤمن از فراق آن حضرت


اين‏که مؤمن از فراق و دور ماندن از آن حضرت اندوهگين و مهموم باشدو اين از نشانه‏ هاي دوستي و اشتياق به آن حضرت است.

و از نشانه‏ها، اين است که از شدّت شوقش همچون بيماري ديده شود که دلش از شدّت درد مي‏جوشد.


و از نشانه‏ها، اين است که از فرط اُنس گرفتن با محبوب ديده شود که از هر چه او را از وي مشغول مي‏دارد وحشت کند [و گريزان باشد] .

و از نشانه‏ها، خنديدنش در ميان مردم است، در حالي که دلش مالامال از اندوه است همچون زن جوان از دست داده.

از جمله نشانه‏هاي يک فرد شيعه!!! آن است که در اندوه و حزن امامان (‏ع) محزون و اندوهگين باشد و ترديدي در اين نيست که غيبت مولايمان حضرت حجّت‏ (علیه السلام) و آنچه از حزن‏ها و محنت‏ها بر آن حضرت و بر شيعيانش وارد مي‏گردد، از بزرگ‏ترين و مهم‏ترين علل حزن و اندوه امامان (‏ع) است، چنان‏که از حديث آينده در فضيلت گريستن بر فراق آن جناب برايتان معلوم خواهد شد، ان شاء اللَّه تعالي :

1 - در کتاب «کمال الدين» به سند خود، از مولايمان حضرت ابوالحسن الرضا (علیه السلام) آورده که فرمود: چه بسيار زنان جگرسوخته مؤمنه، و چه بسيار مردان مؤمن اَسَفناک جگرسوخته خواهد بود آن‏گاه که ماء معين (=آب گوارا) مفقود و غايب گردد. [1] .


2- يکي از حقوق شخص مؤمن بر مؤمن ديگر، آن است که به خاطر اندوه او اندوهگين گردد، که بدون ترديد اين حق براي مولايمان حضرت صاحب الزمان (‏ع) بر تمامي افراد باايمان ثابت است، به طريق اولويت قطعي [يعني هرگاه افراد عادي از مؤمنين چنين حقّي را دارا باشند، امام و مولايمان حضرت حجّت‏عليه السلام که پيشواي آنان و رکن ايمان است، به طور قطع، سزاواري بيشتري در اين حق برايش ثابت مي‏باشد] . [2] .

3 - در مجلّد سوم بحار از مسمع کردين، از امام ابوعبد اللَّه صادق (‏ع) روايت آمده که فرمود: همانا آن‏که دلش به خاطر ما به درد آيد، البته روزي که ما را هنگام مرگش ديدار کند، خوشحال خواهد شد، به طوري که آن خوشحالي و سرور، پيوسته در دلش باقي خواهد ماند، تا اين‏که در کنار حوض کوثر بر ما وارد گردد ...
[3] .

4- ...

-----------------------------------------------------------------

[1] کمال‏الدين، 371:2.
[2] اصول کافي، 226:2 باب کتمان ح 16.
[3] بحارالانوار، 22:8 باب 20 ذيل ح 17.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:17 AM
9- حضور در مجالس فضايل و مناقب آن حضرت‏


حضور يافتن و نشستن در مجالسي که فضايل و مناقب و ساير امور مربوط به آن حضرت، در آن‏ها ياد مي‏شود و دليل بر اين - اضافه بر اين‏که از لوازم و نشانه‏هاي محبّت است و از مصاديق خيرات که مأمور شده‏ايم به آن‏ها سبقت جوييم و پيشي گيريم که خداي تعالي فرموده:

«فَاسْتَبِقُوا الخَيْراتِ»؛ [1]

به سوي کارهاي خير سبقت گيريد -


فرموده مولايمان حضرت امام رضا(علیه السلام) است که در امالي شيخ صدوق [2] و مجلّد دهم بحار از آن بزرگوار آمده، که فرمودند: هر کس در مجلسي بنشيند که امرِ ما در آن زنده مي‏گردد، روزي که دل‏ها مي‏ميرند دل او نخواهد مرد. [3] .

و نيز بر اين مطلب دلالت دارد فرموده حضرت امام صادق‏ (علیه السلام) به فُضيل، در حديث روايت شده در بحار و غير آن، که مي‏نشينيد و حديث مي‏گوييد؟

فضيل عرضه داشت: آري. فدايت شوم!

امام صادق (‏ع) فرمود: همانا من آن مجالس را دوست مي‏دارم، پس امر ما را اِحيا کنيد. اي فضيل! خداوند رحمت کند کسي که امر ما را احيا نمايد. [4] .

و...


اضافه بر اين‏که نشستن در آن مجالس، زياد کردن افراد، دوستان و ياران و به اصطلاح سياهي لشکر درست کردن براي جمعيت نيکان است که نزد خداوند و امامان معصوم‏ (علیه السلام) محبوب و مطلوب است، همچنان که سياهي لشکر شدن براي معاندين و اشرار نزد خداوند و امامان‏ (علیه السلام) مبغوض و ناخوشايند مي‏باشد.

بر اين مطلب دلالت مي‏کند آنچه در بحار، به نقل از مناقب آمده که: قاضي عبد الرحمن بن رياح، از يک نابينا علّت کوري‏اش را سؤال کرد

نابينا گفت: در واقعه کربلا حضور يافتم، ولي جنگ نکردم. پس از چندي در خواب شخص هولناکي را ديدم، به من گفت: رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) تو را مي‏خواند.

گفتم: توان ديدنش را ندارم. مرا کشيد و به خدمت رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)برد، آن حضرت را اندوهگين يافتم و در دستش حربه‏اي بود و در پيشگاهش چرمي که زير محکومين گسترده مي‏شود،افکنده‏اند و فرشته‏اي با شمشيري از آتش بپا ايستاده افرادي را گردن مي‏زند و آتش بر آن‏ها مي‏افتد و آنان را مي‏سوزاند، سپس بار ديگر زنده مي‏شوند و باز آن‏ها را همان‏طور به قتل مي‏رساند.

عرضه داشتم: سلام بر تو باد، اي رسول خدا! قسم به خداوند! که من نه شمشيري زدم و نه نيزه‏اي به کار بردم و نه تيري افکندم.

پيغمبر اکرم‏ (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: آيا سياهي لشکر را زياد نکردي؟!

آن‏گاه مرا به مأموري سپرد و از طشت خوني برگرفت، از آن خون بر چشمم کشيد، چشمانم سوخت و چون از خواب برخاستم، کور شده بودم. [5] .


-----------------------------------------------------------------
[1] سوره بقره، آيه 148.
[2] أمالي، مجلس 17، ح 4.
[3] بحارالانوار، 278:44.
[4] بحارالانوار، 282:44.[8]
[5] بحارالانوار، 303:45.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:18 AM
10- تشکيل مجالس ذکر مناقب و فضايل آن حضرت



برپا نمودن مجالسي که مولايمان صاحب الزمان (‏ع) در آن‏ها ياد شود و مناقب و فضايل آن حضرت در آن‏ها ترويج و منتشر گردد و در آن مجالس، براي آن جناب دعا شود و با جان و مال در راه تشکيل آن مجالس تلاش کردن، از وظايف دلباختگان و ارادتمندان به آن جناب است زيرا که اين کار ترويج دين خداوند و برتري دادن کلمة اللَّه و ياري نمودن بر نيکي و تقوا و تعظيم شعائر الهي و نصرت وليّ اللَّه است.

در حديثي که در وسائل و غير آن، از امام صادق‏ (علیه السلام) روايت شده که فرمود: يکديگر را ديدار کنيد که در ديدارتان زنده شدن دل‏هايتان و يادآوري احاديث ما هست و احاديث ما شما را نسبت به يکديگر مهربان مي‏سازند، که اگر آن‏ها را بگيريد {عمل کنید}، رستگار شده و نجات يافته‏ايد و هرگاه آن‏ها را ترک گوييد، گمراه شده و هلاک مي‏گرديد. پس به آن‏ها عمل کنيد که من نجات شما را ضمانت مي‏کنم. [1] .

وجه دلالت اين حديث آن است که: ديدار مؤمنين نسبت به يکديگر را سبب و وسيله زنده کردن امر آنان و يادآوري احاديث امامان‏ (علیه السلام) دانسته است، بنابراين برپاسازي مجالس ديداري که در آن‏ها امام (‏ع) ياد شود و مناقب او و آنچه مربوط به او است، بيان گردد، بدون ترديد نيکو و مورد خشنودي امامان (‏ع) است.

و نيز بر اين مطلب دلالت مي‏کند فرمايش امير المؤمنين{علی} (‏ع) در حديث «اربع مائه» اين‏که: خداوند - تبارک و تعالي‏ک به سوي زمين نگريست، پس ما را برگزيد و براي ما شيعياني برگزيد، که ما را ياري مي‏کنند و از خوشحالي ما خوشحال و به خاطر اندوه ما اندوهگين مي‏شوند و اموال و جان‏هايشان را در راه ما نثار مي‏نمايند، آنان از ما هستند و به سوي ما باز مي‏گردند.... [2] .

توجه و بيدارباش

برپا ساختن اين مجالس در بعضي از اوقات واجب است، مثل اين‏که مردم در معرض انحراف و گمراهي باشند و برپايي اين مجالس، سبب جلوگيري از هلاکت ديني آنان و مايه ارشاد و راهنمايي ايشان به راه هدايت گردد، از جهت دلايل امر به معروف و نهي از منکر و راهنمايي اشخاص گمراه و عقب زدن اهل بدعت و گمراهي.




-----------------------------------------------------------------

[1] وسائل‏الشيعه، 567:11 باب 23 ح 3.
[2] خصال، 635:2.
[3] سوره توبه، آيه 60؛ همانا زکات فقط براي فقرا و بينوايان و کارگزاران آن و دلجويي شدگان و بردگان [ي که آزاديشان خواهيد] و وامداران و هزينه در راه خدا و در راه ماندگان مي‏باشد.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:19 AM
11- سرودن و خواندن شعر در فضايل و مناقب آن حضرت


سرودن و خواندن شعر در فضايل و مناقب آن جناب - که درود و سلام بر او باد - زيرا که اين دو عمل نوعي از ياري کردن امام به شمار مي‏آيند.





و دليل بر اين است آنچه در کتاب وسائل به طور مُسند روايت گرديده که حضرت امام صادق (‏ع) فرمود: هر کس درباره ما يک بيت شعر بگويد، خداوند براي او خانه‏اي در بهشت خواهد ساخت. [1]


و از آن حضرت است که فرمود: هيچ کس درباره ما بيت شعري نگويد، مگر اين‏که به روح القدس تأييد و ياري شده باشد. [2]


و از حضرت رضا (علیه السلام) روايت است که فرمود: هر فرد مؤمني که درباره ما شعري بسرايد که ما را به آن مدح گويد، خداوند براي او در بهشت منزلگاهي خواهد ساخت که هفت برابر وسعت دنيا باشد، که هر فرشته مقرّب و هر پيغمبر فرستاده شده‏اي او را در آن‏جا ديدار خواهد کرد. [3] .


و ...

و نيز بر اين مطلب دلالت دارد تمام رواياتي که حاکي سروده‏هاي شاعران در مدح و ثناي امامان (‏ع) است که در محضر ايشان خوانده‏اند و امامان (‏ع) عطاهاي بسيار و بخشش‏هاي فراواني به آن شاعران عنايت فرموده‏اند.
و از اين ماجراها بسيار است که در احوالات و اخلاقيات آنان - صلوات اللَّه عليهم اجمعين - ياد گرديده و آنچه اشاره شد براي مؤمنين بسنده است.

-----------------------------------------------------------------
[1] وسائل الشيعه، 467:10 ح 1.
[2] وسائل الشيعه، 467:10 ذيل ح 2.
[3] وسائل الشيعه، 467:10 ذيل ح 3.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:20 AM
12- قيام، هنگام ياد شدن نام يا القاب آن حضرت‏



بپاخاستن هنگام ياد شدن نام يا القاب شريفه آن حضرت‏ (علیه السلام)، که سيره و شيوه شيعيان دوازده امامي بر همين اساس بوده و شاهد بر اين، اضافه بر تعظيم و احترام بودن اين عمل که خود مطلوب است.

روايتي است که يکي از علماي اعلام در کتاب النجم الثاقب از سيّد عبد اللَّه نواده سيد نعمت اللَّه جزائري آورده، که در بعضي از روايات چنين يافته که: روزي حضرت صاحب الزمان (‏ع) در مجلس امام صادق (‏ع) ياد شد، پس امام صادق‏ (علیه السلام) به منظور تعظيم و احترام اسم آن حضرت بپا ايستاد. [1] .

مي‏گويم: براي اثبات استحباب بپاخاستن هنگام بردن نام شريف امام عصر - عجّل اللَّه فرجه الشريف - همين مقدار کافي است، به لحاظ قاعده تسامح، که علماي بزرگوارمان بيان کرده‏اند.
و مي‏توان گفت که در بعضي از اوقات واجب مي‏باشد، به خاطر بعصي از جهات، مانند اين‏که اسم شريف آن حضرت يا يکي از القاب مبارکش در مجلسي که جمعي در آن هستند ياد شود، آن‏گاه همه اهل مجلس به احترام آن بپاخيزند و در اين حال، اگر کسي اهل مجلس بدون عذر از جاي برنخيزد، اين برنخاستنش، توهين و هتک حرمت آن حضرت‏ (علیه السلام) خواهد بود، که ترديدي در حرام بودن آن نيست، زيرا که توهين خداوند - عزّ شأنه - مي‏باشد، چنان‏که پوشيده نيست.



13- گريستن و گريانيدن و خود را به گريه کنندگان شبيه نمودن بر فراق آن حضرت


گريستن و گريانيدن و خود را شبيه به گريه کنندگان نمودن در فراق آن حضرت و به جهت مصيبت‏ها و محنت‏ها و اندوه‏هايي که بر او رسيده است [از وظايف مؤمنان است] و بر اين دلالت دارد به طور عموم و خصوص روايات متعددي که در اين باب آمده، از جمله:

1 - در مجلّد دهم بحار و غير آن از حضرت رضا (علیه السلام) آمده که فرمود: هر آن کس که مصيبت ما را متذکّر شود، پس به خاطر آنچه بر ما وارد شده است بگريد و بگرياند، روز قيامت با ما، در درجه‏مان خواهد بود و هر آن‏که مصيبتمان برايش يادآوري شود، پس بگريد و بگرياند، روزي که چشم‏ها اشکبار خواهند بود ديدگانش گريان نشود. [1] .

2 - در همان کتاب از امام صادق (‏ع) آمده که فرمود: هر کس ما را ياد کند يا نزد او ياد شويم، پس از چشمش همچون بال پشه‏اي اشک بيرون آيد، خداوند گناهانش را مي‏آمرزد هرچند که همچون کف دريا باشد. [2] .
و...
[/b]
-----------------------------------------------------------------
[1] و کتاب «منتخب الاثر»، به نقل از کتاب «مرآة الکمال» از «الدمعة الساکبة» از شيخ محمد بن عبد الجبار آمده که وي در کتاب «مشکاة الانوار» گفته: هنگامي که دِعبل قصيده معروف خود را بر حضرت رضاعليه السلام خواند و امام قائم - عجّل اللَّه فرجه الشريف - را ياد کرد، امام رضاعليه السلام دست خود را بر سر نهاد و به عنوان تواضع بپا ايستاد و براي فرج آن جناب دعا کرد. و در کتاب «الزام الناصب» به نقل از تنزيه الخاطر» آورده که: از امام صادق‏عليه السلام سبب بپاخاستن هنگام ياد نمودن لفظ قائم، از القاب حضرت حجّت‏عليه السلام سؤال شد، آن حضرت فرمود: زيرا که او را غيبتي است طولاني و از مهرباني شديدي که نسبت به دوستانش دارد، به هر کسي که او را به اين لقب - که به دولت او و حسرت خوردن از جهت غربتش اشعار دارد - ياد کند، نظر مي‏فرمايد. و از گونه‏هاي تعظيم او، اين است که غلام به حال تواضع، براي ارباب خود بپاخيزد، هنگامي که مولاي جليلش به ديده شريفش به او نظر مي‏کند، پس بپاخيزد و از خداوند - جلّ ذکره - تعجيل فرجش را طلب نمايد. (مترجم).
[2] بحارالانوار، 278:44 ح

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:23 AM
14- درخواست معرفت امام عصر از خداوند


درخواست معرفت آن حضرت از خداوند - عزّوجلّ - از وظايف مهمّ ما مي‏باشد، زيرا که علم با آموزش و درس خواندن بسيار نيست، بلکه علم نوري است که خداوند در دل هرکس که بخواهد هدايتش کند، قرار مي‏دهد و هرکه را خداوند هدايت کند، هدايت يافته است.
و در کافي از ابوبصير، از حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق‏ (علیه السلام) درباره فرموده خداي - عزّوجلّ -:
«وَمَنْ يُؤْتَ الحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً کَثِيراً»؛
و هرکس که حکمت به او داده شود، خير بسيار به او داده شده.
فرمود: [يعني] طاعت خداوند و معرفت امام‏ (علیه السلام). [1] .
در خبر صحيحي از حضرت ابوجعفر امام باقر (علیه السلام) آمده که فرمود: بلندي و رکن و کليد امر و درب اشيا و خشنودي خداي - تبارک و تعالي -بعد از معرفت او اطاعت امام است. [2] .

پيش‏تر دانستيم که مهم‏ترين و واجب‏ترين امور بعد از شناخت خدا و رسول او، شناختن وليّ امر و صاحب الزمان است، زيرا که اين امر، يکي از ارکان ايمان مي‏باشد. هر کس در حالي بميرد که امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهليت مرده است و معرفت او، کليد تمام ابواب خير و سعادت و رحمت مي‏باشد و خداوند بندگان خود را امر فرموده، که معرفت او را تحصيل نمايند.
دعا از جمله درهايي است که خداي تعالي فرمان داده که از آن‏ها وارد شوند، او فرموده است:
«أُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ [3]
مرا بخوانيد که شما را اجابت کنم.
و نيز فرموده:
«إِنَّکَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلکِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشآءُ»؛ [4]
البته تو [اي رسول ما!] چنين نيست که هر کس را بخواهي، هدايت تواني کرد، بلکه خداوند هرکه را بخواهد، هدايت مي‏کند.
در کافي به سند خود از محمد بن حکيم آورده که گفت: به حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق‏ (علیه السلام) عرضه داشتم: معرفت ساخته کيست؟
فرمود: از ساخته‏هاي خداوند است، بندگان را در آن ساخت بهره‏اي نيست. [5] .

آيات و رواياتي که بر اين مطلب دلالت مي‏کند بسيار است، پس بر بندگان لازم است که از درگاه خداوند شناخت و معرفت امام زمانشان را به آنان روزي نمايد و کامل گرداند. و اين منافات ندارد با آن‏که بنده مختار و مأمور به کسب و تحصيل و مطالعه وسايل معرفت باشد، زيرا که اين نظير روزي است که بندگان امر شده‏اند، آن را طلب نمايند و نيز براي آن دعا کنند، ولي خداوند - جلّ شأنه - خود روزي دهنده است، چون سعي و کوشش وظيفه بنده است و به ثمر رساندن، برعهده خالق متعال مي‏باشد.

-----------------------------------------------------------------
[1] اصول کافي، 185:1.
[2] اصول کافي، 185:1.
[3] سوره غافر، آيه 60.
[4] سوره قصص، آيه 56.
[5] اصول کافي، 163:2.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:24 AM
15- تداوم درخواست معرفت آن حضرت

مداومت کردن بر دعايي که ثقة الاسلام کليني [1] و شيخ نعماني [2] و شيخ طوسي و { شيخ صدوق در کتاب «کمال الدين» [3] } به سندهاي خود، از زراره روايت کرده‏اند که گفت: شنيدم حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق‏ (علیه السلام) مي‏فرمود: براي آن جوان پيش از قيامش غيبتي خواهد بود.

گفتم: چرا؟

فرمود: مي‏ترسد - و به شکمش اشاره کرد - سپس فرمود: اي زراره! و او است منتظَر و او است که در ولادتش شک مي‏کنند، پس بعضي مي‏گويند: پدرش بدون بازمانده از دنيا رفت و بعضي از آن‏ها مي‏گويند: در حالي که در شکم مادر بود، پدرش فوت کرد و بعضي مي‏گويند: دو سال پيش از فوت پدرش متولد شد و اوست منتظر، مگر اين‏که خداوند - عزّوجلّ - دوست دارد که شيعه را امتحان کند، پس در آن هنگام است که تشکيک و توهم اهلِ باطل آغاز مي‏شود.

اي زراره! اگر آن زمان را درک کردي، اين دعا را بخوان:

«اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»؛

بار خدايا! تو مرا به خود شناسا کن، که اگر خودت را به من نشناساني، پيغمبرت را نخواهم شناخت، بار خدايا! تو رسولت را به من بشناسان، که اگر رسول خود را به من نشناساني، حجّتت را نخواهم شناخت. پروردگارا! حجّت خودت را به من بشناسان، که اگر حجّتت را به من نشناساني، از دين خود گمراه خواهم شد.


-----------------------------------------------------------------
[1] اصول کافي، 337:1.
[2] غيبت نعماني، 86، ان في قائم سنة من الانبياء.
[3] کمال‏الدين، 342:2.

16- مداومت به خواندن دعاي غريق


مداومت کردن بر خواندن دعايي که شيخ صدوق به سند خود، از عبد اللَّه بن سنان روايت کرده که گفت: حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق‏ (علیه السلام) فرمود: پس از اين، شبهه‏اي شما را خواهد رسيد، که بدون نشانه ديده شدني و امام هدايت کننده‏اي خواهيد ماند و از آن نجات نمي‏يابد، مگر کسي که دعاي غريق را بخواند.

راوي گويد: عرضه داشتم: دعاي غريق چگونه است؟

فرمود: چنين بگويد:

«يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحِيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ»؛

اي خداوند! اي رحمان! اي مهربان! اي دگرگون کننده دل‏ها! دل مرا بر دينت پايدار کن.

راوي گويد: من گفتم:

«يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحِيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأَبْصارِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ».

فرمود: البته خداوند دگرگون کننده دل‏ها و ديده‏ها است، ولي همين‏طور که من مي‏گويم، تو نيز بگو:

«يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ». [1] .

و شيخ نعماني در کتاب الغيبة به سند خود، از حمّاد بن عيسي، از عبد اللَّه بن سنان روايت آورده که گفت: من با پدرم به محضر امام ابوعبد اللَّه صادق‏ (علیه السلام) شرفياب شديم.

پس آن حضرت فرمود: چگونه خواهيد بود اگر در حالي واقع شديد که امام هدايتگر و نشانه آشکاري نباشد (ديده نشود)؟ که از آن حيرت و سرگرداني نجات نيابد، مگر کسي که به دعاي غريق (يا حريق) دعا کند.

پدرم گفت: به خدا سوگند! اين بلا است. پس فدايت شوم! در آن هنگام چگونه رفتار کنيم؟

فرمود: هرگاه چنان شد - و تو آن زمان را درک خواهي کرد - به آنچه در دست داريد [از عقيده راستين] متمسّک شويد، تا آن‏که امر برايتان به خوبي روشن شود. [2] .


-----------------------------------------------------------------
[1] کمال‏الدين، 351:2.
[2] غيبت، 81.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:24 AM
17- دعا در زمان غيبت آن حضرت‏

دعايي است که سيد بن طاووس‏رحمه الله در کتاب «مهج الدعوات» آورده، در حديثي که غيبت حضرت مهدي - عجّل اللَّه فرجه الشريف - در آن ياد شده، راوي گويد:

عرض کردم: شيعيانت چه کار کنند؟

فرمود: بر شما باد به دعا کردن و انتظار فرج کشيدن

عرضه داشتم: به چه چيزي دعا کنيم؟

فرمود: مي‏گويي:

«اَللَّهُمَّ أَنْتَ عَرَّفْتَنِي نَفْسَکَ وَعَرَّفْتَنِي رَسُولَکَ وَعَرَّفْتَنِي مَلآئِکَتَکَ وَعَرَّفْتَنِي نَبِيَّکَ وَعَرَّفْتَنِي وُلاةَ أَمْرِکَ. اَللَّهُمَّ لا آخُذُ إِلّا ما أَعْطَيْتَ وَلا أَوْقي إِلّا ما وَقَيْتَ. اَللَّهُمَّ لا تُغَيِّبْنِي عَنْ مَنازِلِ أوليائکَ وَلا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِي. اَللَّهُمَّ اهْدِنِي لِوِلايَةِ مَنْ أَفْرَضْتَ طاعَتَهُ»؛[1]

بار خدايا! تو خودت و فرستاده‏ات و فرشتگانت و پيغمبرت و واليان امرت را به من شناسانيدي، بار خدايا! من نگيرم جز آنچه تو عطا کني و هيچ نگهدارنده‏اي جز تو برايم نيست. بار خدايا! مرا از منازل دوستانت دور مگردان و دلم را پس از آن‏که هدايت کرده‏اي، منحرف منماي. بار خدايا! مرا به ولايت کسي که اطاعتش را بر من واجب ساخته‏اي، هدايت فرماي.



-----------------------------------------------------------------
[1] مهج الدعوات، 332.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:25 AM
18- شناختن علامت‏هاي ظهور آن حضرت



شناختن علامت‏هاي ظهور آن حضرت (‏ع) به ويژه علايم حتمي که امامان برحق‏ (علیه السلام) آن‏ها را خبر داده‏اند، [از وظايف مهمّ شيعيان است] و دليل بر اين، عقل است و نقل؛




دليل عقل

پيش‏تر دانستيد که شناخت شخص آن حضرت‏ (علیه السلام) واجب است و شناخت علايم حتمي که مقارن با ظهور آن جناب يا نزديک به آن است، مقدّمه شناخت او مي‏باشد.

و ترديدي نيست که روي آوردن به سوي آن حضرت هنگام ظهورش از شهرها، جز بعد از علم به ظهور امکان‏پذير نمي‏باشد و اين علم به سبب آشکار شدن علامت‏هاي حتميه‏اي که وعده شده‏اند، حاصل مي‏گردد. و امّا شناختن آن جناب به وسيله معجزاتي که از حضرتش صادر مي‏شود، براي بينندگان و حاضران در خدمتش انجام مي‏يابد، چنان‏که پوشيده نيست.
دليل نقل
فرموده امام صادق‏ (علیه السلام) است، در خبر عمر بن ابان که در حديث صحيحي در کافي روايت آمده که فرمود: علامت را بشناس، پس هرگاه آن را شناختي، پيش افتادن يا تأخير کردن اين امر تو را ضرر نرساند.... [1]

اضافه بر اين‏که ائمه طاهرين‏ (علیه السلام) علامت‏هايي را که خداي تعالي براي ظهور حضرت قائم‏ (علیه السلام) قرار داده، بيان فرموده‏اند، تا راستگو از دروغگو معلوم گردد و در قسمتي از روايات، وقوع بعضي از رويدادهاي فتنه‏انگيز را خبر داده‏اند، که گمراهان به سبب آن‏ها به فتنه مي‏افتند، ولي آنان که احاديث امامان را روايت کرده‏اند و کساني که از پيش وقايعي که امامان (‏ع) خبر داده‏اند، شنيده و دانسته باشند، به فتنه نمي‏افتند و گمراه نمي‏شوند، زيرا که آن‏ها به سبب شناختن علايم بر اساس روايات رسيده از امامانشان (‏ع) راستگو را از دروغگو!!! تشخيص مي‏دهند.

و نيز بر اين مطلب دلالت مي‏کند اين‏که اطاعت دستورات آن حضرت‏ (علیه السلام) بر ما واجب است، به دليل فرموده خداي تعالي:
«أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ [2]
اطاعت کنيد خداوند را و اطاعت کنيد فرستاده خداوند را و واليان امر را.
بنابراين بر مؤمن واجب است علايم ظهور آن حضرت را بشناسد، تا هرگاه ظاهر شد او را اطاعت کند و حق را از باطل تشخيص دهد.

{ البته بنده در این پست قصد ندارم که علائم ظهور رو شرح بدهم چون به اندازه کافی در این بخش درباره اون صحبت شده است اما دو علامت غیر حتمی که شخصاً کمتر دیدم دربارش صحبت بشه رو در ذیل براتون شرح میدم }

در کتاب «نور العيون» از نشانه‏هاي ظهور روايت آمده که: مردم در آخر الزمان عمامه را ترک مي‏گويند و به جاي آن کلاه بر سر مي‏گذارند.

و نيز روايت آورده که از جمله نشانه‏هاي ظهور آن است که: مردم به فقدان اولاد خوشحال مي‏شوند و کسي که فرزند ندارد، اظهار خشنودي و شکرگزاري مي‏نمايد.

مي‏گويم {نویسنده} : اين دو علامت در اين سال، يعني سال هزار و سيصد و چهل و شش هجري ظاهر گشت، که من ديدم جمعي از مردم عمامه از سر برداشتند و به جاي آن کلاه بر سر نهادند، شبيه به اهل باطل و به جهت نزديک شدن به آنان. و باز ديدم که مردم به خاطر نداشتن اولاد خوشحالي مي‏کنند و کسي که پسر ندارد، اظهار خشنودي و شکرگزاري دارد، به خاطر نظام وظيفه اجباري!!!.

به درگاه خداوند تعالي شکايت داريم از غيبت وليّ‏اش و از درگاهش مي‏خواهيم که فرج آن حضرت را تعجيل فرمايد و ما را از يارانش قرار دهد.


----------------------------------------------------------------
[2] اصول کافي، 372:1.
[3] سوره نساء، آيه 59.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:26 AM
19- تسليم بودن و عجله نکردن


در بيان قسمتي از روايات رسيده از امامان

1 - در کافي به سند خود، از عبد الرحمن بن کثير آورده که گفت: در محضر امام صادق‏ (علیه السلام) که مهزم بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: فدايت شوم! خبر ده مرا از اين امري که منتظرش هستيم، چه وقت خواهد بود؟
حضرت صادق (‏ع) فرمود: اي مهزم! وقت‏گذاران دروغ گويند و عجله کنندگان هلاک گردند و تسليم شدگان نجات يابند. [1]

2 - و در حديث اربع مائه، از امير المؤمنين‏ (علیه السلام) آمده که فرمود: تلاش کردن براي از جاي برکندن کوه‏ها آسان‏تر است، از تلاش براي برانداختن حکومتي که وقت معيّني دارد، از خداوند ياري بخواهيد و صبر کنيد که زمين از آن خداوند است، به هر کس از بندگانش بخواهد آن را به ارث مي‏سپارد و عاقبت [خوب و پيروزي نهايي] براي تقواپيشگان است. درباره امري پيش از رسيدن وقتش شتاب مکنيد، که پشيمان خواهيد شد و مدّت را طولاني مشماريد، که دل‏هايتان را قساوت مي‏گيرد.

و ...


در بيان گونه‏هاي عجله مذموم و اينکه سبب کفر و الحاد است

گونه اوّل: گاهي عجله کردن در اين امر، و از دست دادن صبر و تحمّل سبب مي‏شود که شخص از افراد گمراه کننده و ملحدي پيروي کند، که ادعاي ظهور مي‏نمايند و جاهلان غافل از اخبار رسيده از امامان معصوم (‏ع) را گمراه مي‏سازند، که با جلوه دادن خيال‏هاي فاسدشان مطلب را بر عوام مشتبه مي‏نمايند، و آنان را به خرافات و انحرافات خود فرا مي‏خوانند، که عجله کردن در اين امر او را برمي‏انگيزد تا از چنين افرادي بدون دليل و برهان پيروي کند، با اين‏که امامان ما (علیه السلام) براي ما علامت‏هاي حضرت صاحب الزمان (‏ع) را ذکر و بيان فرموده‏اند، و نيز علائم حتمي که هنگام ظهور آن جناب واقع و ظاهر مي‏شود.

گونه دوّم: بسا مي‏شود که شتاب کردن در اين امر سبب مأيوس شدن از وقوع آن مي‏گردد، که نتيجه چنين عجله‏اي تکذيب پيغمبر و امامان‏ (علیه السلام) خواهد بود، در اخبار متواتر و روايات بسياري از آنان رسيده مبني بر اين‏که آن حکومت الهي واقع خواهد شد، و امر فرموده‏اند که انتظار آن را بکشيم،

گونه سوم: عجله کردني که آدمي را در شک و ترديد مي‏اندازد، و اين نيز مانند گونه پيشين مايه بيرون رفتن از ايمان و داخل شدن در شمار ياران شيطان است، و امامان ما (علیه السلام) در چند روايت فرموده‏اند که: «اگر خداي تعالي مي‏دانست که دوستانش به ترديد مي‏افتند حجّت خود را يک چشم بر هم زدن از آنان پوشيده نمي‏داشت».

گونه چهارم: آنچه سبب اعتراض کردن بر خداي تعالي نسبت به قضا و قدرش مي‏شود، و مايه اعتراض کردن بر امام در تأخير انداختن ظهورش مي‏گردد، آن است که شخص بگويد: چرا آشکار نمي‏شود، و مانند اين سخنان را بر زبان جاري نمايد، که عجله کننده در اين مورد به خاطر اعتراض و اشکال بر خداوند پيرو شيطان است.

گونه پنجم: اين‏که گاهي عجله کردن و تسليم نبودن، سبب سبک شمردن احاديث ائمه معصومين‏ (علیه السلام) مي‏شود که به انتظار امام غايب عجل اللَّه فرجه امر فرموده‏اند، پس شخص شتابزده از جهت عجله کردنش آن اخبار را سبک مي‏شمارد، و با اين کار در شمار کفار قرار مي‏گيرد، چون سبک شمردن سخنان امامان (‏ع) در حقيقت سبک شمردن خود آنان است، و سبک شمردن آنان بي‏اعتنايي به خداي عز و جل است، و سبک شمردن خداي عز و جل کفر ورزيدن به او مي‏باشد، به خداي تعالي از گمراهي پس از هدايت پناه مي‏بريم.

گونه ششم: بسا مي‏شود که عجله کردن مايه رَدّ اخباري که در مورد فَرَج و ظهور مولايمان‏ (علیه السلام) رسيده خواهد شد، چون شخص عجول و شتابزده به خاطر تنگي سينه و کمي صبرش وقتي مدتي طولاني بر او مي‏گذرد شيطان بر او مسلّط مي‏گردد، و به او وسوسه مي‏کند که: شايد اين اخبار از ائمه اطهار صادر نشده، و شايد گرويدگان به اين مذهب يا بعضي از راويان اين اخبار آن‏ها را ساخته باشند، به جهت مصالح و منافع که از کار به آنان مي‏رسيده است! و اين خيال و پندار در ذهنش پيوسته قوّت مي‏گيرد تا جايي که عاقبت کارش به رد کردن و نپذيرفتن اين اخبار منتهي مي‏گردد، و به درّه هلاکت جهنم سقوط مي‏کند که بد جايگاهي است.

گونه نهم: احياناً شتابزدگي در بعضي از اشخاص سبب مي‏شود که اخبار رسيده از امامان‏ (علیه السلام) را به خواسته‏ها و هوس‏هاي خود تأويل و توجيه نمايد، به طوري که برخلاف صريح يا ظاهر اخبار مي‏باشد، پس بدين ترتيب در درّه ضلالت و گمراهي سقوط مي‏کند، چون اين کار او را به جايي مي‏برد که - العياذ باللَّه - گمراه کردن را به حجّت‏هاي خداي متعال نسبت دهد.

گونه دهم: بسا مي‏شود که شتابزدگي و بي‏صبري در بعضي از اشخاص مايه ترک دعا کردن براي تعجيل فَرَج صاحب الزمان‏ (علیه السلام) مي‏گردد، و بر اثر آن از نتایج و فوائدی که در برای تعجیل در فرج است محروم مي‏شود، به سبب اين‏که شخص مدّتي مديد به دعا کردن براي اين امر مشغول گرديده، و اهل دعا و دوستي آن حضرت را نيز مي‏بيند که به اين دعا مشغولند، سپس مشاهده مي‏کند که فَرَج و ظهور به تأخير افتاد و به خوشحالي و سرور نرسيد، لذا به سبب کم‏صبري و شتابزدگي در اين امر چنين مي‏پندارد که آن دعاها در حاصل شدن مطلب او تأثيري ندارد، و اين باعث مي‏شود که دعا براي تعجيل فَرَج را ترک گويد، غافل از اين‏که اين دعا نيز مانند ساير دعاها به شروط و صفاتي بستگي دارد که اثرش آشکار نمي‏گردد مگر بعد از پيدايش آن شروط و ويژگي‏ها در آن.

منبع:پیچک نت

غریب آشنا
09-15-2012, 12:27 AM
20- صدقه دادن به نيابت از آن حضرت

و اين از نشانه‏هاي مودّت و دوستي آن جناب و ولايت او است و بر خوبي و رُجحان آن دلالت دارد آنچه در مدح صدقه دادن و نماز خواندن به نيابت از ساير مؤمنين وارد گرديده - چنان‏که گذشت - زيرا که مولاي مؤمنين افضل افراد آنان است، و صدقه دادن از سوي او از صدقه دادن به نيابت از آنان بهتر و برتر مي‏باشد، اضافه بر فحواي دليلي که در مورد نيابت کردن از امام (‏ع) در حج و طواف و زيارت و... وارد شده، که اگر کسي آن روايات و مانند آن‏ها را جستجو نمايد رجحان داشتن انجام هر گونه عمل صالح به نيابت از آن جناب - صلوات اللَّه و سلامه عليه - را خواهد دانست.

و سيد اجل علي بن طاووس‏رحمه الله در کتاب کشف المحجة فرزندش را سفارش و امر کرده به انجام اموري که مربوط به آداب و وظايف او نسبت به مولايمان صاحب الزمان (‏ع) است، تا آنجا که گفته: «... پس در پيروي و وفاداري و تعلق خاطر و دلبستگي نسبت به آن حضرت (‏ع) به گونه‏اي باش که خداوند و رسول او (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) و پدران آن حضرت و خود او از تو مي‏خواهند و حوايج آن بزرگوار را بر خواسته‏هاي خود مقدم بدار هنگامي که نمازهاي حاجت را به جاي مي‏آوري، و صدقه دادن از سوي آن جناب را پيش از صدقه دادن از سوي خودت و عزيزانت قرار ده، و دعا براي آن حضرت را مقدم بدار بر دعا کردن براي خودت، و نيز در هر کار خيري که مايه وفاي به حق آن حضرت است آن بزرگوار را مقدم بدار، که سبب مي‏شود به سوي تو توجه فرمايد و به تو احسان نمايد.... [1] .




----------------------------------------------------------------
[1] کشف المحجة، 152 و 151، فصل 150.

منبع:پیچک نت