PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ازدواج های اجباری



Borna66
06-01-2009, 08:06 PM
حصارى كه دیگران مى چینند

درتمام كشورها، زنان مشخصاً براى ازدواج تحت فشار فرهنگى هستند. هر چند بیشتر زنان و مردان بخش عمده اى از عمر خود را در وضعیت تأهل بسر مى برند، اما زنان بیش از مردان ازدواج را جزو لاینفك زندگى خود مى دانند. آنها به مرور در مى یابند كه زنان بدون همسر از نظر اجتماعى در حاشیه قرار مى گیرند. همین عامل سبب تحت فشار قرار گرفتن زنان براى ازدواج و گاه حتى تن دادن آنها به ازدواج هاى اجبارى یا انتخاب همسر بدون میل و رغبت كافى مى شود.

Borna66
06-01-2009, 08:07 PM
در شرایطى كه زنان ناچار مى شوند به دلیل فرار از طرز تلقى دیگران، برخوردهاى اجتماعى و فشارهاى خانواده، تن به ازدواج هاى اجبارى بدهند و قربانى خواسته هاى دیگران شوند، مردان نیز به نوعى دیگر ناچارند شرایط ناشى از ازدواج هاى اجبارى را بپذیرند. ازدواج هایى كه در بیشتر مواقع به جهنم زندگى زنان و شوهران تبدیل مى شوند.
مردم نمى توانند پدر و مادرشان را به اختیار خود انتخاب كنند. در مقابل مى توانند با زن یا مردى كه دوست دارند، ازدواج كنند. اما اگر این قاعده در همه ازدواج ها حاكم بود، آیا در آن صورت كسى از این كه همسرش آن كسى نیست كه او مى خواسته گله مى كرد؟
ازدواج هاى اجبارى نمادى از تضییع حقوق انسان ها است كه بیشتر در شهرهاى كوچك و مناطق دورافتاده رخ مى دهند، با این حال، زن و شوهرهاى زیادى هر روز در دادگاه ها و مجتمع هاى قضایى شهرها براى رها كردن خود از حصار زندگى مشتركى كه به اجبار دیگران تشكیل شده است، تلاش مى كنند و در این میان تعداد دختران جوانى كه به دلیل فقدان موانع قانونى و فشار رسوم اجتماعى، ناچار به پذیرش ازدواج هاى ناخواسته مى شوند، بیشتر است.
زهره از زندگی اش می گوید:
«در خانواده ما رسم نبود دختر براى ازدواجش نظر بدهد. این بود كه موقع شوهر دادن دخترها هم كه شد، پدر و مادرم خودشان بریدند و دوختند. من را هم دادند به پسر عمویم كه نه تحصیلات داشت و نه كار درست وحسابى. اما پدرم مى گفت: فامیل سگش مى ارزد به غریبه.
* آن موقع چند سال داشتى؟
یك دختر 15 ساله بودم و شوهرم 26 سال داشت.-
*بعدها به همسرت علاقه مند نشدى؟
- من دوست داشتم درس بخوانم. اصلاً ازدواج برایم زود بود. اما از پشت نیمكت درس و مدرسه كشیدنم بیرون و به زور شوهرم دادند، آن هم به مردى كه اصلاً نمى خواستمش. چطورى مى توانستم به او علاقه مند شوم.
* حالا چرا مى خواهى طلاق بگیرى؟
- گفتم كه كار و بار درست و حسابى ندارد. اهل زندگى كردن نیست. مى گوید: «مادرم آمد خواستگارى، خودم تو را نمى خواستم.» شاید به همین خاطر دل به زندگى نمى دهد، من هم دیگر نمى توانم تحمل كنم.»
یك مشاور خانواده و متخصّص تعلیم و تربیت مى گوید: «هر جا معیار رضایت و توافق طرفین در ازدواج در نظر گرفته نشده و فرد به اجبار و اصرار اطرافیان وادار به ازدواج با مرد یا زنى شود، این ازدواج در زمره ازدواج هاى اجبارى قرار مى گیرد و ازدواج هایى كه در آنها میل و رضایت زن و شوهر براى همسرى یكدیگر در نظر گرفته نمى شود، بعدها در جریان زندگى مشترك با آسیب هاى بیشترى مواجهند. خانواده ها گمان مى كنند محبت و علاقه میان دختر و پسر كه مى خواهند با هم ازدواج كنند، بعدها به وجود مى آید و با در نظر داشتن این مسأله، فرزندانشان را به ازدواج هاى ناخواسته اى مى كشانند كه عواقب آن پاى همه را از زن و شوهر گرفته تا فرزندانشان به میان مى آورد.
هر چند به اعتقاد گروهى از صاحبنظران اجتماعى و به استناد برخى پژوهش هاى انجام گرفته، فقر و بحران مالى والدین و ناتوانى آنها در تأمین نیازهاى فرزندان، یكى از عوامل اجبار و اصرار والدین به ازدواج هاى ناخواسته فرزندان است، اما این عامل نیز همیشه و در مورد همه ازدواج هاى اجبارى صدق نمى كند.

Borna66
06-01-2009, 08:07 PM
رؤیا 26 ساله در شرایطى تن به ازدواجى ناخواسته و اجبارى داد كه گمان مى كرد به دلیل بالا بودن میزان تحصیلات پدر ومادرش و وضعیت مالى مناسب خانواده، آزادى بیشترى براى انتخاب همسر خواهد داشت؛ او مى گوید: بین من و همسرم هیچ علاقه اى نبود. از همان ابتدا این را به خانواده ام گوشزد كردم، آنها گفتند: «محبت بعد از عقد توى دل زن و شوهر مى افتد.» امّا ما نه فقط به هم علاقه مند نشدیم، بلكه رابطه مان روز به روز بدتر هم شد.» رؤیا در ادامه تعریف مى كند: «بعدها فهمیدم همسرم قصد داشته با یكى از همكلاسى هایش ازدواج كند و چون آن دختر بیمارى قند داشت، خانواده اش با این وصلت مخالفت مى كنند و به خواستگارى من مى آیند تا پسرشان هم از فكر همكلاسى اش بیرون بیاید... حالا در زندگى ما همه چیز وجود دارد، پول، خانه، ماشین، الا عشق...»
دكتر سیما الوندى، مشاور خانواده و روانشناس مى گوید: این كه بیش از نیمى از ازدواج هاى صورت گرفته در روستاها و میان عشایر و حتى در شهرهاى كوچك دور از مركز ،اجبارى و بنا به تشخیص و انتخاب والدین است، البته موضوع مهمى است، اما متأسفانه ما شاهد شیوع این قبیل ازدواج ها در خانواده هاى شهرى كه از لحاظ طبقه بندى اجتماعى در میان قشر متوسط قرار دارند، هستیم.
در حال حاضر شاهدیم در برخى خانواده ها دختران فقط به خاطر فرار از نگاه ها و گفته هاى دیگران شوهر مى كنند.
درواقع چون این باور هنوز در جامعه ما رسوخ دارد كه زنان بدون همسر از نظر اقتصادى آسیب پذیرترند و از آنجا كه دستمزد زنان پایین تر و فرصت هاى كار براى آنها كمتر از مردان است، بیشتر آنها به دنبال این هستند با ازدواج براى خود امنیت اقتصادى فراهم كنند.

Borna66
06-01-2009, 08:07 PM
روانشناسان معتقدند دختران و پسرانى كه به اجبار تن به ازدواج مى دهند، با مسائلى نظیر خلأهاى عاطفى و روانى روبرو هستند و ناخواسته این مشكلات را در طول زندگى مشترك، به همراه دارند و به فرزندانشان نیز منتقل مى كنند.
دادگاههاى خانواده به درخواست طلاق زوجهایى كه داراى فرزند هستند، دیرتر رسیدگى مى كنند. تلاش آنها براى سازش میان زن و شوهر است.اما براى« زیبا »كه حالا به دیوار چرك گرفته و سیاه راهروى دادگاه تكیه داده و خسته از این اتاق به آن اتاق رفتن برگه هایى كه در دست داردرا نگاه مى كند، خیلى مهم نیست كه تاریخ طلاقش دیرتر شود تا شاید اختلاف میان او و همسرش از بین برود:
«اتفاقاً دلم مى خواهد هرچه زودتر حكم طلاق را دستم بدهند.»
و مثل آدمى كه انگار یك دفعه تصمیم مى گیرد خودش را از حرف خالى كند، مى گوید:
«توى شهر ما رسم نبود دختر تا سن بیست سالگى شوهر نكرده باشد. 22 سالم بود كه نوه خاله ام آمد خواستگارى. پدر و مادرم مى گفتند: این بار دیگر باید حتماً جواب بله باشد. قهر كردم. پیش بزرگترهاى فامیل رفتم. خیلى ها پادرمیانى كردند، اما پدر و مادرم قبول نكردند. مى گفتند همین حالا هم زیادى از موقع ازدواجم گذشته، حتى مهلت ندادند چند ماهى نامزد بمانیم، سریع شیرینى خوردند و عقدمان كردند.»
عدم درك متقابل، نداشتن انگیزه در تأمین هزینه هاى زندگى، سرخوردگى و دورى از اجتماع همگى از پیامدهاى ازدواجهاى اجبارى و ناخواسته است.
سرپرست مجتمع قضایى معتقد است: «زن و شوهر با شناخت كافى از هم و تحمل ناهماهنگى ها و چشم پوشى از عیبهاى یكدیگر، قادرند به زندگى مشترك ادامه بدهند.» از نظر او اندكى تعقل براى جلوگیرى از فروپاشى كانون خانواده كافى است، اما تأكید مى كند: «این تعقل باید پیش از ازدواج، توسط دختر و پسر و خانواده هاى آنها به گونه اى باشد كه هیچ ازدواجى از روى اصرار و اجبار صورت نگیرد.»
اما یك حقوقدان به ماده قانونى هم اشاره مى كند كه به پدر اجازه مى دهد دخترش را در هر سنى كه هست، به عقد مرد مورد نظر خود درآورد: «تدوین قوانین مناسب براى حمایت از زنانى كه قربانى ازدواجهاى تحمیلى و اجبارى شده اند و یا در نظر گرفتن مفادى از قانون كه به واسطه آن پدر بدون رضایت و تمایل دختر قادر نباشد او را به ازدواج اجبارى وادار كند. به طورى كه به عنوان مثال برگه رضایت دختر كه مورد تأیید مراجع قانونى قرار گرفته، ضمیمه اسناد ازدواج شود و در كنار همه اینها و الزام سردفتران به رعایت قانون باید با ارائه آموزش به خانواده ها،آگاهی هاى تربیتى، حقوقى آنها را افزایش داد و به زنان نیز اطلاعات لازم براى حفظ حقوق خود در ازدواج را ارائه داد.»

Borna66
06-01-2009, 08:07 PM
بخشى از ازدواجهاى اجبارى، به دلیل سنّتهاى قومى و قبیله اى، تنگناى اقتصادى خانواده ها و گاه از بین بردن خصومت هاى خانوادگى و فامیلى صورت مى گیرد.
پروانه جعفرپور كارشناس ارشد علوم اجتماعى و پژوهشگر با اشاره به همین موارد مى پرسد:« فكر می كنید چه تعداد از ازدواجهاى فامیلى كه تحت تأثیر این آداب و رسوم و اعتقادات انجام مى شود، با رضایت دختر و پسر است؟»
او سپس به موردى اشاره مى كند كه در روستای یكى از شهرهاى مركزى، شاهد ازدواج پیرمرد 70 ساله اى كه زن، فرزند و نوه هم داشته با دختر 15 ساله اى بوده و خانواده دختر صرفاً چون پیرمرد را فرد معتقد و مؤمنى مى شناختند و معتقد بودند با این وصلت ،دعاى خیر پیرمرد مى تواند حافظ مزرعه و كشت و كار آنها باشد، با آن موافقت مى كنند.
او در ادامه مى گوید: «باید بپذیریم كه بسیارى از رسوم و سنت هاى غلط ما احتیاج به اصلاح و تغییر دارند. در گذشته پدران و مادران بسیارى از ما طعم ازدواجهاى اجبارى را با اختلاف نظر و سلیقه میان خود و همسرشان چشیده اند، تماشاى صحنه بگو مگو و دعوا و اختلاف والدینى كه از سر اجبار و با اصرار دیگران با هم ازدواج كرده بودند، چندان جالب نبود، پس چرا برخى والدین مى خواهند داستان زندگى خود را براى فرزندانشان تكرار كنند؟!»
واداشتن جوانان به ازدواجى خارج از میل، رغبت و خواسته هاى آنها عواقب محدود و كنترل شده اى ندارد. در چنین ازدواجهایى بدون تردید، طلاق همیشه راه حلى است كه در ذهن زن و شوهر مى چرخد. گفته مى شود در ایران از هر 1000 ازدواج 147 مورد آن به طلاق مى انجامد. هرچند براى طلاق دلایل و موارد متعددى را مى توان برشمرد، اما آیا ازدواجهاى اجبارى یكى از مهم ترین آنها نیست؟
دكتر سیما الوندى، مشاور خانواده و روانشناس از پدیده «همسركشى» نام مى برد كه به اعتقاد او به ویژه در سالهاى اخیر به دلیل وجود قوانین سختگیرانه طلاق براى زنان، آنها از خود بروز مى دهند. بر اساس تحقیقات صورت گرفته، بیشتر زنان همسركش ،در سنى قبل از 25 سالگى ازدواج كرده و به طور متوسط فقط ده سال زندگى مشترك داشته اند. همچنین بیشتر ازدواجهاى آنها در سنین زیر 12 سال ناخواسته و اجبارى بوده است.»
انتهاى مسیر یك ازدواج مناسب مى تواند سعادتمندى براى همه اعضاى خانواده اعم از زن و شوهر، فرزندان و دیگر اطرافیان باشد، اما نه فقط انتها كه مسیر یك ازدواج اجبارى همواره توأم با تنش، اختلاف و ناسازگارى میان زن و شوهر است. پس مى توان از ابتدا این مسیر را به راهى یكنواخت و هموار مبدل كرد.