PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روزه داری و آرامش



Borna66
05-31-2009, 06:19 PM
پژوهشهایی كه در زمینه ارتباط بهداشت روان و روزه داری در ایران انجام شده، نشان دهنده
كاهش میزان اضطراب، افسردگی، خودكشی و... در این ماه است. همچنین، در یك پژوهش
آزمایشی تعداد 75مرد (در گروه سنی 9 تا57 سال) به كمك پرسشنامه از نظر سلامت روانی در
سه مرحله آغاز و پایان ماه رمضان و یك ماه پس از آن مورد بررسی قرار گرفتند. میانگین نمرات
این آزمایش نشان دهنده كاهش وسواس، اضطراب، افسردگی، ترس و پرخاشگری در پایان
رمضان بود.

Borna66
05-31-2009, 06:19 PM
محققان اروپایی درباره تأثیر روزه بر روان افراد روزه دار تحقیقات جامعی انجام داده اند. به عنوان
مثال، «كلار» و همكارانش در سال 1964 روی دو گروه روزه دار و غیر روزه دار كه از هر لحاظ
یكسان بودند با آزمایشهای مستمر، تحقیقاتی را انجام دادند كه پس از پایان آزمایش دریافتند
گروه روزه دار از صلح، صفا، آرامش و شادابی بیشتری برخوردارند و اضطراب، پرتحركی و
پرخاشگری در آنان دیده نمی شود.

Borna66
05-31-2009, 06:19 PM
حال دلیل این تغییرات روحی و روانی در افراد روزه دار چیست؟

دكتر اقلیما، رئیس انجمن مددكاران كشور، مهمترین تأثیر روزه را ایجاد آرامش و امنیت روانی در افراد روزه دار می داند و می گوید: انسان به طور فطری چیزی را والاترین قدرت می داند و به آن متوسل می شود و در غیر این صورت احساس بی پناهی می كند. بنابراین، در ماه مبارك
رمضان با قوی تر شدن اعتقادات مذهبی مردم، آرامش و امنیت روانی آنان هم افزایش می یابد؛ زیرا همیشه پشتیبان و حامی قوی را همراه خود می بینند و در امور زندگیشان تنها از او یاری می جویند.

Borna66
05-31-2009, 06:19 PM
این استاد دانشگاه روزه را در تربیت نوجوانان بسیار مؤثر می داند و می افزاید: روزه بهترین وسیله ای است كه به نوجوانان می آموزد چگونه هیجانهای شدید روحی خود را كنترل كنند.

وی می گوید: یكی از تأثیرهای مهم روزه بر شخصیت افراد افزایش روحیه صبر و استقامت آنان است؛ زیرا وقتی انسان بتواند 30روز در برابر گرسنگی و نیز گناهانی مثل غیبت، دروغ و...
ایستادگی كند، بدیهی است كه در تمام سال هم ترك گناهان برایش آسان تر خواهد بود.

به عبارت دیگر، در ماه رمضان جنبه های غیرمادی وجود انسان بیش از پیش برایش آشكار می شود و به نیازهای دیگری به جز نیازهای جسمانی متوجه می گردد. بدین وسیله، راحت تر می تواند از نیازهای مادی اش چشم پوشی كند. به هرحال، انسانی كه نیازهای مادی و جسمانی برایش در اولویت نباشد سخاوتمند، با گذشت و قابل اطمینان خواهد بود.

Borna66
05-31-2009, 06:20 PM
مذهب روزه و سلامت روان

پیش از ویرایش:
این مطلب توی همشهری جوان با یک سانسور خیلی مهم چاپ شد. پاراگراف آخر را که با ستون کنار صفحه موفیت مقایسه کنید دستتان می آید که توی این مملکت نتیجه تحقیقات علمی را هم نمی شود در یک مجله عمومی منتشر کرد!
******************
" از وقتی ماه رمضون شروع شده حس می کنم اصلا حالم بهتره."، " این حسی که آدم دم افطار داره، هیج جای دیگه به دست نمی یاد."، " بابای من توی یه ماه رمضون سیگار رو گذاشت کنار و دیگه هیچ وقت بهش لب نزد."، "هر چی ترافیک دم افطار اعصاب آدمو خورد می کنه از اون ور با دیدن صف زولبیا بامیه و آش رشته دلش شاد می شه."، "از بچه گیام هیچی که یادم نباشه، بوی پلو که سحری می پیچید توی خونه هیچ وقت یادم نمی ره". این جمله ها مخصوصا این روزها خیلی جمله های آشنایی اند. می خواهیم با هم مبنای روانشناختی مذهب به طور کلی و این حس های خوب ماه رمضان به صورت جزیی تر را مرور کنیم. موافقید؟

Borna66
05-31-2009, 06:20 PM
مذهب + بهداشت روان. اگر این دو کلید واژه را به فارسی توی گوگل جستجو کنید، مکی بینید که یک عالمه تحقیق ایرانی در مورد رابطه این دو تا انجام شده است. شاید بگویید :" خب! ".معلوم است، وقتی که یک نظام دینی باشد از تحقیقات این مدلی بیشتر حمایت می کند اگر معنای حرفتان این است که این همه تحقیق ربطی به علاقه و کنجکاوی دانشمندان علوم انسانی و مخصوصا روان شناس ها در مورد رابطه این دو ندارد، کافی ست همین دو کلید واژه را به انگلیسی جستجو کنید. نتیجه شاید برایتان شگفت انگیز باشد. آنجا هم یک عالمه تحقیق در مورد رابطه مذهب و بهداشت روان انجام شده است. اگر به جای مذهب بزنید "معنویت" یک عالمه دیگر هم به این انبوه تحقیق ها اضافه می شود.

Borna66
05-31-2009, 06:20 PM
این طرف آب چه خبر است؟


شاید کمی تعجب کنید که رابطه مذهب و بهداشت روان را در ایران جدا ودر دیگر کشورها جدا بحث کرده ایم. دلیلش برای آنهایی که علوم انسانی می خوانند واضح است. خیلی از موضوعات علوم انسانی در حدی جهان شمول و در حدی فرهنگ بسته اند. به زبان آدمیزاد یعنی این که ذهبی بودن ما ایرانی ها با مذهبی بودن غربی ها فرق می کند. حتی مسلمان بودن ما ایرانی ها با مسلمان بودن مثلا عرب ها زمین تا آسمان فرق می کند. حرف اصلی این که همان طور که " یونگ" آن طرف آبی یک جورهایی اعتراف می کند مذهب از دیر باز از همراهان دائمی بشر در طول حیات و تحول تاریخی اش بوده است. در ایران هم از دوره زرتشت ، متخصصان بهداشت روان از مبانی مذهبی برای درمان بیماری های روانی بهره می گرفتند. بهتر است بگوییم اصلا روان درمانی زرتشتی ها در دل مذهب و به وسیله مقامات مذهبی انجام می شد.

Borna66
05-31-2009, 06:20 PM
آنها که "مانترا پزشک" نام داشتند، جمله های خاصی از اوستا را انتخاب می کردند و به بیمار می گفتند آنها را چندین بار تکرار کنند. نتیجه فوق العاده درمانی که از این روان درمانی مذهبی به دست می آمد، بر پایه چیزهایی بود که در روانکاوی امروزی هم حضور دارد. محتوای خاص این بخش های اوستا، تخلیه هیجانی حاصل از گفتن آنها ، آهنگین بودن این جملات و از همه مهمتر اعتقاد راسخ هم میهنان زرتشتی آن دوره ما، به این بخش ها از عوامل اصلی درمانشان بوده است. بعد از اسلام هم که خودتان بهتر می دانید. هزاران توصیه بهداشت روانی، از قران، حدیث ها و رفتارهای معصومین استخراج شده است. حتی در همین دهه های اخیر بعضی از روان شناس های علاقه مند تر خودمان، آمده اند یک نوع جدید از روان شناسی شخصیت بر پایه عقاید اسلامی، طرح کرده اند. در تحقیقاتی هم که روان شناس های معاصرمان در چند سال اخیر اتنجام داده اند می بینیم که مذهبی بودن یا به قول آنها " جهت گیری مذهبی" یا کلا " احساس معنا جویی" سلامت روان ما را بالا تر می برد. البته تحقیقات خیلی جدید تر نشان می دهد که انواع خاصی از ایمان مذهبی سلامت روان را بالا می برند و انواع دیگری حتی برای سلامت روان ضرر دارند. چه جور؟ ستون کنار صفحه را بخوانید تا دستتان بیاید.

Borna66
05-31-2009, 06:20 PM
آن طرف آب چه خبر است؟



روان کاوهای سر سخت آن طرف آبی و البته بعضی از کافی شاپ نشین های این طرف آبی تا اسم روان شناسی و مذهب با هم می آید یاد کتاب " توتم و تابو" فروید می افتند. شاید این اولین کتابی بود که می خواست ریشه های مذهبی بودن بشر را بی طرفانه و به شکل یک فرضیه تاریخی بررسی کند. تا این جای کار را فروید خوب آمده بود. اما نتیجه کتاب این شد که مذهب هم مثل تمام مکانیسم های دفاعی گول زننده دیگر، موقتا اضطراب را از ذهن بیرون می کند. حرفی که به روانکاو ها و روان شناس های بعدی بد جوری بر خورد. سر دمدار های این مخالفان یونگ و فرانکل بودند. یونگ که اولش رفیق شفیق فروید بود با اضافه کردن یک لایه بر ناخوداگاه یعنی نا خوداگاه جمعی گفت که مذهب جهان شمولتر و ذاتی تر از آن است که فروید فکر می کند. او حتی یک قدم بالاتر گفنت که ما اگر مذهبی نباشیم نا خوداگاهمان حتی در خواب هایمان هشدار می دهد و با تغییر دادن هویتمان به شکل یک آدم مذهبی، لا اقل در خواب این " کمبودمان" را جبران می کند. دقت کردید؟ یونگ بر عکس فروید معتقد بود که ما اگر ریشه های فطری مذهبی بودنمان را فراموش کنیم خودمان را گول زده ایم. چند دهه بعد هم فرانکل یک فرضیه کلی تر را مطرح کرد. فرضیه ای که شاید برای بعضی از غربی ها خوشایند تر از حرف یونگ بود.

Borna66
05-31-2009, 06:20 PM
غربی هایی که یک جورهایی بعد از رنسانس کلمه " مذهب" و مخصوصا " مسیحیت " برایشان نا خوشایند بود و کلمه کلی فرانکل یعنی " معنا" خیالشان را از بابت حفظ روشنفکری راحت می کرد. فرانکل در تحقیقاتش در اردوگاه های کار اجباری جنگ جهانی در یافته بود که زندانی هایی که حتی یک معنای کوچک در زندگیشان داشتند، بیشتر زنده می ماندند. او بعدا به بیمارهایش توصیه می کرد به دنبال یک چیز بیرونی به عنوان معنای زندگیشان باشند. و البته احتمالا "خدا" و " مسیح" بیشترین فراوانی را در معنا های بیماران فرانکل داشت. برای اطلاعات بیشتر از زندگی و عقاید فرانکل می توانید کتاب " انسان در جست و جوی معنا" را بخرید و حالش را ببرید و یا در همشهری آن لاین مطلب همین صفحه را با تیتر " زندگی تو معنا کن پسر" جستجو کنید. غیر از این فرضیه پردازی های کلی تحقیق های جزیی تری هم آن طرف آب در مورد رابطه مذهب و بهداشت روان انجام شده است.

Borna66
05-31-2009, 06:21 PM
یک نمونه اش این که چند روان شناس خلاق که روی افسردگی زن های متاهل غربی مطالعه می کردند آمدند بر خلاف همیشه رفتار کردند. یعنی گروهی از زنان را ناتخاب کردند که فرض می شد باید افسرده باشند و افسرده نبودند. این زن ها مادرشان را قبل از 11 سالگی از دست داده بودند اما الان افسرده نبودند. این زن ها 4 ویژگی داشتند که سپر بلایشان بود. اول این که از لحاظ مالی مستقل بودند یعنی کار بیرون از خانه داشتند، دوم این که بچه های کمی داشتند، سوم این که با شوهرشان صمیمی بودند و چهارم هم که خودتان می توانید حدس بزنید: مذهبی بودند.

Borna66
05-31-2009, 06:21 PM
چرا روزه حال ما را بهتر می کند؟



از مذهب به طور کلی که بگذریم وبیاییم به شما روزه گیر جماعت حال بیشتری بدهیم. واقعا از عقاید مذهبی گذشته، چرا این ماه این طور حال آدم را دگرگون می کند و به قول بعضی ها " عزیز" است؟



1. روزه احساس کنترل بر خود را افزایش می دهد.



این" احساس تسلط داشتن بر خود" یا به قول بر و بچ دانشجوی روان شناسی " خود کنترلی" از هدف های اصلی همه روان درمانی هاست. یعنی روان شناس ها در جلسات درمانی به شما کمک می کنند تا بتوانید کنترل بیشتری بر احساسات، افکار و رفتارهایتان داشته باشید. روزه گرفتن مثل یک خود درمانی عمل می کند و همین منع در خوردن، آشامیدن و مهمتر از همه گناه باعث می شود که شما این احساس کنترل بر خود را با تمام وجودتان لمس کنید و بهداشت روانتان برود بالا و حس کنید حالتان خوب است.

Borna66
05-31-2009, 06:21 PM
2. روزه احساس تعلق داشتن به یک جمع را در شما بر می انگیزد


جناب آدلر که کلمه " عقده حقارت"ش نقل مجلس ما ایرانی هاست معتقد بود که احساس " علاقه اجتماعی" چیزی است که باعث می شود ما بهداشت روانمان را باز یابیم. این ماه رمضان مخصوصا در ایران باعث می شود که ما حس کنیم همه مردم یک شهر، برای یک ماه یک عادت غذایی مشترک دارند، یک علاقه های مشترک و یک خاطرات مشترک. این اشتراک ها حس تعلق داشتن و یکسان بودن رفتارهایمان با یک جمع " تنهایی مدرن" را لا اقل یک ماهی از ذهنمان بیرون می کند و حالمان بهتر می شود

Borna66
05-31-2009, 06:21 PM
3. روزه اعتماد به نفس و اراده را تقویت می کند



این را به این خاطر نگذاشتم اول متن که فکر نکنید مثل همه متن های دیگری که در فواید روزه است فقطس می خواهم به این جنبه اش بپردازم. به هر حال روزه یک " تکلیف عملی و ذهنی" سخت است. شما از پس هر تکلیف سختی که برآیید احساس اعتماد به نفستان تقویت می شود و در نتیجه عزت نفستان بالا می رود. روزه اما یک سر و گردن از بقیه تکلیف های سخت بالا تر است. روزه دار هم باید برای مدتی در رفتارهایش منع هایی را تحمل کند یعنی نخورد، نیاشامد، دروغ نگوید، غیبت و دزدی نکند و بقیه را هم مدانید. هم این که فکر های بد را از سرش بیرون کند. و هم این که احساس و عاطفه منفی به خودش و دیگران را بگذارد کنار. یعنی یک تکلیف همه جانبه. ضمن این که از قبل این تکلیف سخت یک دفعه می بینید ماه رمضان تمام شده است و شما یک ماه است که لب به سیگار نزده اید. چیزی که قبلش شاید برایتان غیر ممکن بود

Borna66
05-31-2009, 06:21 PM
4. روزه شما را یکپارچه می کند



یک گروه از روان شناس ها به نام" روان شناس های گشتالتی یا کل نگر" ، کلمه های جالبی در مورد بیمارانشان دارند. آن ها می گویند آدم هایی که مشکل روان شناختی پیدا می کنند، یکپارچه نیستند یعنی دو لایه و سه لایه اند. این روان شناس ها در طول روان درمانی شان سعی می کنند مراجعانشان را از این لایه ها آگاه کنند و آنها را در یک کل یکپارچه ادغام کنند. می گویند میزان جرم در ماه رمضان پایین می آید. یا اصلا چرا این قدر خاص فقط آدم های مجرم را در نظر بگیریم. حتما شما هم در اطرافیتان خیلی ها را می شناسید که فقط در ماه رمضان نماز می خوانند یا شاید خودتان هم از این دسته باشید. حالا چرا یکپارچگی گشتالتی ها را آوردم کنار نماز خواندن انحصاری شما در ماه رمضان؟ می خواهم بگویم که در ماه رمضان شما تکلیفتان با نگرش مذهبیتان مشخص تر است. یعنی اگر هر نگرش یک بعد باور ، یک بعد عاطفه و یک بعد رفتار داشته باشد شما در ماه رمضان هر سه را به صورت یکپارچه تجربه می کنید. یعنی اگر در بقیه سال فقط باور داشته باشید که خدا وجود دارد و احساس عاطفی مثبتی به مذهب داشته باشید در طول ماه رمضان رفتارتان هم با این باورها و احساس ها یکی می شود و این یکپارچگی کلی حالتان را بهتر می کند

Borna66
05-31-2009, 06:21 PM
آیا هر ایمانی بهداشت روان را بالا می برد؟




جواب یک کلمه ای این سوال این است که "نه!". جواب مشروحش شاید برایتان مهمتر باشد: آن هایی که دستی در آمار دارند می دانند که ما یک چیزی داریم به نام "واریانس یک متغیر". وقتی که شما می آیید و در یک تحقیق مثلا رابطه بین مذهبی بودن و بهداشت روان در دانشجویان فلان دانشگاه را با دو تا پرسشنامه می سنجید و می بینید که نمره های دو پرسشنامه با هم بالا و پایین می روند می گویید که این دو تا متغییر با هم " همبستگی مثبت" دارند. این همبستگی مثبت معلوم نمی کند که کدام علت کدام است. اما اگر عدد همبستگی را به توان دو برسانید می توانید بخشی از علیت را معلوم کنید. مثلا اگر همبستگی مذهب و بهداشت روان 50/ می توانید بگویید که 25 درصد از بهداشت روان یک نفر را مذهبی بودنش تعیین می کند. یا به قول خودشان 25 در صد از واریانس متغیر بهداشت روان.

Borna66
05-31-2009, 06:22 PM
حالا این ها را گفتیم که بگوییم در تحقیق های جدید تر برای این که حسابی ته و توی یک ویژگی روان شناختی و رابطه اش با سلامت روان را به دست بیاورند می آیند با مطالعه بیشتر در رفتار آدمیان انواع خاصی از آن ویژگی را تعریف می کنند. مثلا به جای این که فقط رابطه شوخ طبع بودن را با سلامت روان بسنجند ، رابطه انواع خاصی از شوخ طبعی را با سلامت روان می سنجند. یا مثلا به جای این که با یک پرسشنامه فقط بگویند فلانی مذهبی ست، نوع مذهب او را هم در می آورند. این کار باعث می شود که همان عدد درصد واریانس فلان متغیر دقیقا معلوم شود

Borna66
05-31-2009, 06:22 PM
دسی و رایان دو تا روان شناس مشهور غربی دریافتند که به جای یک ایمان ما دو تا نوع ایمان داریم: ایمان بیرونی بیشتر برای تشویق شدن از طرف دیگران، تایید منابع قدرت و یا ترس از جهنم بود. در مقابل ایمان درونی، بیشتر بالذات بود. یعنی این که فرد به خاطر علاقه قلبی به خداوند و فهم مسادل مذهبی، با یمان بود. نتیجه جالب بود. ایمان مبتنی بر ترس و تشویق حتی سلامت روان را به مخاطره می انداخت و ایمان مبتنی بر علاقه قلبی سلامت روان را بهبود می بخشید.



شاید بگویید که این که مال غربی هاست. بله! اما این تحقیق هم دردانشجویان دانشگاه شیراز خودمان و هم در بین جمعی از سالمندان تهرانی انجام شده و نتیجه یکی بوده است: مذهبی بودن بر پایه ایمان درونی سلامت روان را افزایش می دهد و مذهبی بودن به خاطر عذاب یا پاداش بیرونی حتی برای سلامت روان مضر است.