PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقش تربيتي معلم از ديدگاه فلاسفه و مربيان بزرگ



alamatesoall
08-12-2012, 05:44 PM
تمامي فعاليت‌هاي معلم، مانند شناخت فرآيند رشد کودکان و نوجوانان، شيوه‌هاي تدريس و علاقه‌مندي به رشته تدريس خود، از عواملي هستند که در آموزش و پرورش دانش‌آموزان، دخالت زيادي دارند.

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg نقش معلم

از ميان تمامي عوامل آموزشي و تربيتي، نقش معلم به‌عنوان مهمترين عامل نظام تعليم و تربيت، جايگاه و اهميت بسزايي دارد. معلم در رشد و پرورش دانش‌آموزان، نقش بسيار مهمي را ايفا مي‌کند. تمامي فعاليت‌هاي معلم، مانند شناخت فرآيند رشد کودکان و نوجوانان، شيوه‌هاي تدريس و علاقه‌مندي به رشته تدريس خود، از عواملي هستند که در آموزش و پرورش دانش‌آموزان، دخالت زيادي دارند. معلماني که در تدريس خود از شيوه‌هاي متعددي استفاده مي‌کنند، بر محتواي رشته تدريس خود تسلط دارند و به کار خود عشق مي‌ورزند، اغلب دانش‌آموزاني توانا و خلاق پرورش مي‌دهند. معلم براي کسب موفقيت در تدريس، بايد از نظريه‌هاي نوين آموزشي و روانشناسي آگاهي و اطلاعات لازم و کافي داشته باشد. روش تدريس معلم بايد با اصول و اهداف آموزش و پرورش و ويژگي‌هاي شخصيتي دانش‌آموزان هماهنگ باشد، تا بتواند ضمن جهت دادن به فعاليت‌هاي تربيتي و آموزشي خود، شاگردان را به سوي اهداف تعليم و تربيت هدايت و راهنمايي كند. فراگيرندگان در هر يک از دوره‌هاي آموزشي نيازهاي ويژه‌اي دارند. بنابراين آشنايي مربيان و معلمان با خصوصيات رشد و نيازهاي دانش‌آموزان در هر يک دوره‌ها تحصيلي مي‌تواند در پيشرفت يادگيري و رشد و تکامل شخصيت آنها مؤثر باشد.‏

معلم بايد توانايي يادگيري و بکار بستن دانش، مهارت، اصول و نتايج حاصل از تحقيقات روانشناسي را در تدريس داشته باشد. همچنين معلم بايد بداند، که مفهوم يادگيري چيست، چه ويژگي‌هايي دارد، چگونه حاصل مي‌شود و چه شيوه‌ها و عملکردها و راهکارهايي در فرايند ياددهي ـ يادگيري تأثير بيشتري مي‌گذارند. علاوه بر اين معلم بايد در جريان تدريس، زمينه و شرايطي را براي دانش‌آموزان فراهم کند، تا يادگيري و آموزش براي آنها آسان شود. از آنجا که معلم با روح و روان شاگردان سر و کار دارد، بايد درد و رنج آنان را بشناسد، در حفظ اسرار و جلب اعتماد و اطمينان آنها بکوشد، مسائل و مشکلاتشان را ببيند و سعي کند علت مشکلات را بررسي و کشف كند، بويژه به دنبال عواملي باشد که شاگردان را از درون متحول کند و به فعاليت و کوشش مناسب وا دارد. بطور کلي بايد گفت معلم مهمترين عامل نظام آموزشي است و نقش تربيتي و آموزشي او در هدايت دانش‌آموزان، بسيار بارز و قابل توجه است. به همين دليل در طول تاريخ دانشمندان، فيلسوفان و مربيان بزرگ، ديدگاه‌ها و نظرات بسيار مهمي درباره نقش تربيتي و آموزشي معلم مطرح کرده‌اند که به نظرات برخي از آنها بطور خلاصه اشاره مي‌شود.



ابن‌سينا

به عقيده ابن‌سينا، معلم بايد عاقل، متدين، بصير، مؤدب و ماهر در تربيت کودکان، پاکيزه و با انصاف باشد، زيرا معلم الگوي مورد اعتماد دانش‌آموز به شمار مي‌رود و هم او است که در صورت داشتن صفات انساني مذکور، مي‌تواند آنها را در کودکان بوجود آورد. همچنين ابن‌سينا خوش خلقي را براي معلم ضروري مي‌داند، زيرا معلم بايد براي نفوذ در دل کودک بکوشد و اين بدون داشتن اخلاق و کردار خوب امکان ندارد. پاکيزگي، انصاف و هوشياري معلم نيز در موفقيت او بسيار مؤثراست.‏



غزالي

غزالي شغل معلمي را شريف‌ترين مشاغل و برترين هنري مي‌داند که انسان مي‌تواند به عهده بگيرد. او همچنين در وصف حرفه معلمي مي‌گويد: معلم در قلب و روح انسان نفوذ مي‌کند و بدون ترديد شريفترين مخلوق روي زمين، انسان است و شريفترين قسمت انسان قلب او است که کار معلم پاکسازي آن و راهنمايي آن به سوي خداوند است. به نظر امام محمد غزالي، معلم بايد داراي خصايص و ويژگي‌هاي زير باشد:‏

1. بر دانش‌آموزان مهر و محبت نمايد و با آنها همچون فرزندان خود رفتار کند.

2. از راهنمايي و هدايت دانش‌آموزان هيچ وقت غفلت و کوتاهي نکند.

3. تا مي‌تواند دانش‌آموز را بطور غيرمستقيم از ارتکاب عمل زشت و اخلاق فاسد برحذر دارد. از روش‏‌هاي مهر و محبت بيش از توبيخ و تنبيه استفاده کند و رفتارش در اين مورد طوري باشد که به هتک حرمت ميان او و دانش‌آموز منجر نشود.‏

4. ساير علوم و دانش را در نظر دانش‌آموزان، بد و ناروا جلوه ندهد.

5. در آموزش خود، ميزان و سطح فهم و درک دانش‌آموزان را در نظر بگيرد.

6. معلم بايد به علم خود عامل باشد و عملش قولش را تکذيب نکند. زيرا اگر ميان گفتار و کردار او هماهنگي ديده نشود، نخست نفوذ ضروري براي مؤثر نمودن آموزش را از دست مي‌دهد و بعد افرادي براي کشورش بار مي‌آورد که همانند خود وي بسيار مي‌گويند و مي‌نويسند، ولي کمتر عمل مي‌کنند يا اصلاً به گفته‌ خود عمل نمي‌کنند و اين از بزرگترين بدبختي‌ها و مصائب براي يک جامعه به شمار مي‌رود.‏



ابن‌خلدون

ويژگي‌هاي معلم از نظر ابن‌خلدون را مي‌توان بدين شرح خلاصه کرد:

1. معلم بايد به هنر آموزش و تربيت توجه کند. فقط داشتن علم و دانش براي معلم شدن کافي نيست، بلکه معلم بايد کودک را به خوبي بشناسد، به ميزان استعدادهاي ذهني او پي ببرد و سپس کار آموزش را شروع کند. فقط در اين صورت است که معلم مي‌تواند تعامل لازم با دانش‌آموزان را داشته باشد.

2. معلم بايد آموزش علوم و مهارت‏‌هاي گوناگون را به طور منظم و به تدريج انجام دهد و براي تثبيت آموخته‌ها در ذهن دانش‌آموزان، لازم است که آنها را تکرار كند.‏

3. معلم بايد در آموزش خود، مثال‏‌ها و شواهد حسي را بکار ببرد و از وسايل کمک آموزشي يا وسايلي که مي‌توانند در تفهيم مطالب درسي به دانش‌آموزان کمک نمايد، استفاده کند.‏

4. معلم در تدريس خود بايد از روش استقرايي استفاده کند، يعني نبايد آموزش اوليه خود را با تعريفات و قوانين کلي آغاز کند، بلکه ابتدا بايد مثال‌هاي لازم و کافي، براي قواعد و تعريفات ارائه دهد و سپس با کمک دانش‌آموزان مفاهيم مورد نظر را نتيجه‌گيري كند.‏

5. معلم نبايد دو علم را در يک زمان معين به دانش‌آموزان بياموزد، زيرا آنها نمي‌توانند‏ هر دو علم را در يک زمان با هم ياد بگيرند يا در هر دو، مهارت و اطلاعات لازم و کافي را بدست آورند.‏

6. معلم بايد از خلاصه کردن کتاب‏‌هاي درسي که يکي از عوامل اصلي عقب‌ماندگي درسي و تحصيلي است، بپرهيزد. زيرا اين‌گونه آموزش، فقط حفظ کردن را تشويق خواهد کرد و دانش‌آموز را از توجه به عمق مسأله و تفکر بازخواهد داشت.‏

7. معلم نبايد از دانش‌آموز انتظار داشته باشد، که تمامي آنچه را که در کتاب نوشته شده يا کتاب‌هاي مختلفي را که مربوط به يک ماده درسي است، مطالعه کند و ياد بگيرد، زيرا اين کار باعث سرگرداني و پريشاني ذهن دانش‌آموز مي‌شود، تمرکز افکار و انديشه او را بهم مي‌زند و عمل يادگيري را به تعويق مي‌اندازد.‏

8. معلم بايد تربيت و آموزش کودک را با مهر و محبت به او انجام دهد و از سخت‌گيري و کيفر دادن بپرهيزد، زيرا سخت‌گيري نه فقط کودک را از يادگيري و تحصيل دلسرد مي‌کند، بلکه او را دروغگو و متملق بار مي‌‌آورد و بر رشد جسمي، ذهني، عاطفي، رواني، اجتماعي و اخلاقي وي تأثير منفي مي‌گذارد.‏

9. معلم قبل از آنکه مدرس باشد، بايد از هر نظر يک الگو و نمونه بسيار خوب براي دانش‌آموزان باشد، زيرا کودکان از اعمال و رفتار معلم خود بيشتر تقليد مي‌کنند و متأثر مي‌شوند، تا به پند و اندرزهاي او. فقط در اين صورت است که او لياقت و شايستگي معلم بودن را دارد. در شناخت ميزان و کيفيت فرهنگ و تمدن يک جامعه، پيش از هر چيز اين سؤال مطرح مي‌شود: معلمان آن جامعه چه کساني هستند؟

10. آموزش و پرورش يک امر اجتماعي و انساني است و فقط زماني درست انجام مي‌گيرد و نتيجه مطلوب مي‌دهد که ميان معلم و دانش‌آموز ارتباط انساني و اخلاقي شايسته و مناسب بوجود آيد. وجود اين‌گونه ارتباط، يکي از ضروريات مهم تربيتي و آموزشي است و باعث مي‌شود که آموزش براي معلم و دانش‌آموز لذت‌بخش شود.‏



‏«کمنيوس»1

معلم نبايد در تدريس خود فقط به کتاب درسي اکتفا کند، بلکه بايد از مواد، وسايل و اشيايي که در محيط اطراف وجود دارد، نيز در امر تدريس استفاده كند.

در صورت دسترسي نداشتن به اشياء و حقايق خارجي بايد تصوير، شکل و نمونه‌هاي آنها را در هنگام تدريس به کار گيرد. اين مربي تربيتي به معلمان توصيه مي‌کند که هر چه را که مي‌خواهيد دانش‌آموزان به آن عمل کنند، از راه عمل کردن به آنها ياد دهيد، مثلاً آموزش زبان را از راه مکالمه و گفت‌وگو به آنها ياد دهيد، يا اگر مي‌خواهيد دانش‌آموزان شما مؤدب، با شخصيت و پرهيزگار بار آيند، بايد اين خصلت‌ها را با اعمال نيکو و کردار شايسته و خوب رفتار کردن به آنها بياموزيد، نه اينکه دائماً موعظه کنيد و به آنها پند و اندرز بدهيد.



‏«هربارت»2‏

‏«هربارت» معتقد است تدريس معلم نبايد صرفاً القاي دانش، اطلاعات و معلومات به دانش‌آموز باشد، زيرا چنين روشي نمي‌تواند دانش‌آموز را به نحو مطلوب هدايت و پيروزي او را به خطاها و لغزش‌ها تضمين كند. هربارت براي نخستين بار روش آموزش خاصي به معلمان پيشنهاد کرد که در بحث روش‌هاي تدريس به نام «روش هربارت» مورد مطالعه قرار مي‌گيرد و شامل پنج مرحله است:

1. مرحله آماده سازي‏

در اين مرحله معلم بايد تلاش کرده، تا معلومات و اندوخته‌هاي قبلي، دانش‌آموزان را که با درس جديد ارتباط و وابستگي دارند، يادآوري کند و با مرتب و منظم کردن آنها زمينه‌هاي لازم و مناسب را براي دانش‌آموزان در جهت فراگيري درس تازه فراهم كند.‏

‏2. مرحله عرضه کردن‏

در اين مرحله از تدريس، معلم بايد مسائل و موضوعات مربوط به درس جديد را براي دانش‌آموزان مطرح كند.‏

‏3. مرحله ارتباط‏

در اين مرحله وقتي که معلم، محتواي درس جديد را براي دانش‌آموزان عرضه کرد، بايد تلاش کند تا به نحو مناسب ميان معلومات و مطالب درس قبلي با مسائل و موضوعات درس جديد، ارتباطي عميق و واقعي ايجاد كند.‏

‏4. مرحله تنظيم

در اين مرحله معلم افکار کلي مورد نظر خود را که به شکل واحدي در آورده است، تعميم مي‌دهد. که در نتيجه آن، اطلاعات و آموخته‌هاي دانش‌آموز با هم آميخته شده و به صورت يک واحد کل در مي‌آيد، که از نظم و تربيت خاصي برخوردار است.

5. مرحله کاربرد

اين مرحله که از سوي پيروان هربارت افزوده شده است، براي دانش‌آموزان اهميت بسيار زيادي دارد. معلم در اين مرحله بايد دانش‌آموز را راهنمايي کند، تا بتواند افکار، معلومات و دانستني‌هاي خود را به کار گيرد. در اين مرحله دانش‌آموز ياد مي‌گيرد که چگونه و در چه مواردي از آموخته‌هاي خود در زندگي استفاده کند.‏

‏«هربرت اسپنسر»3

‏«اسپنسر» معتقد است، که معلم بايد امکانات و شرايط لازم را براي دانش‌آموزان فراهم کند و به هدايت و راهنمايي آنها بپردازد. بطوريکه دانش‌آموزان در مسير تحقيق، جستجو و اکتشاف قرار گيرند و شخصاً به بررسي و تجزيه و تحليل مسائل و موضوعات گوناگون بپردازند و معاني و مفاهيم مختلف را درک و استنباط كنند. معلم تا جايي که امکان دارد نبايد در امر تدريس از روش سخنراني استفاده کند، زيرا در اين روش دانش‌آموزان انعطاف‌پذيري کمتري دارند. معلم بايد در آموزش خود از روش‌هاي فعال بهره گيرد، تا دانش‌آموزان تحرک و فعاليت لازم را براي اکتشاف و حل مسائل مختلف داشته باشند.‏

‏«ژان ژاک روسو»4

‏«روسو» به معلمان توصيه مي‌کند که اصلاً بطور شفاهي تدريس نکنيد، بلکه امکانات کافي را براي کودک فراهم كنيد، تا او از راه تجربه و عمل به يادگيري بپردازد. کودک بايد قبل از فراگيري الفاظ با اشياء آشنا شده باشد و به همين دليل معلمان نبايد در امر تدريس فقط به روش گفتاري اکتفا كنند و اعمال و فعاليت‌هاي دانش‌آموزان را به مطالعه کتاب‌هاي درسي و يادگيري‌هاي حاصل از تخته سياه محدود سازند، زيرا هيچ‌کدام از اين دو روش براي تشريح و توضيح مواد و موضوعات علمي و درسي کافي نيست و اين خود دانش‌آموزان هستند که بايد شخصاً به بررسي، فعاليت، تحقيق و کسب تجربه بپردازند. همچنين معلم نبايد خود را منبع علم و دانش بداند، بلکه بايد به اين نکته توجه داشته باشد که منبع علم تجاربي است که دانش‌آموز در فعاليت‌ها، پژوهش‌ها و بررسي‌هاي خود، کسب مي‌کند و معلم فقط نقش راهنما و هدايت کننده را دارد.

«باتلر»5‏

«باتلر» يکي از پيروان مکتب ايده‌آليسم، خصوصيات يک معلم خوب را چنين بيان مي‌کند:

1. معلم بايد‏ شاگردان خود را به درستي بشناسد و اطلاعات جامع و کافي درباره آنها داشته باشد، تا بتواند به خوبي از عهده تعليم و تربيت آنان برآيد.

2. رفتار معلم بايد طوري باشد که دانش‌آموزان او را به عنوان يک رفيق خصوصي به حساب آورند و نسبت به او احترام ويژه‌اي قايل باشند.

3. معلم بايد در رشته‌اي که تدريس مي‌کند، متخصص باشد.‏

4. معلم بايد تمايل دروني شاگردان را براي فراگيري برانگيخته كند و طوري در محيط آموزشي ايجاد انگيزه کند که دانش‌آموزان خود به خود به يادگيري علاقه‌مند شوند.‏

5. معلم بايد از تبحر و مهارت کافي در حل مسائل و مشکلات برخوردار باشد، تا بتواند روحيه خلاق و زمينه آفرينندگي را در دانش‌آموزان ايجاد كند و آنها را به انجام فعاليت‌هاي خلاقانه وادارد.‏

6. معلم بايد ضمن مهارت در زمينه موضوع تدريس، از قدرت و توانايي تفهيم مطالب درسي به فراگيرندگان نيز برخوردار باشد و در روابط خود با شاگردانش، ارتباط صميمانه بوجود آورد تا بتواند در انتقال ميراث فرهنگي و معنوي به آنها موفق باشد.‏

7. تدريس معلم بايد به گونه‌اي باشد‏ که دانش و معلومات فراگيرندگان را گسترش دهد. معلم بايد بتواند ضمن نوآوري و ارائه شيوه‌هاي جديد در تدريس، شاگردان خود را براي نيل به هدف نهايي، ياري كند.‏

8. معلم بايد در کلاس درس به اجراي عدالت و گسترش دموکراسي مبادرت ورزد، تا بدين وسيله بتواند روحيه آزادي خواهي و ظلم‌ستيزي را در دانش‌آموزان بوجود آورد.

9. معلم بايد به رشد و تکامل همه جانبه شخصيت دانش‌آموزان توجه داشته و اهميت ويژه‌اي براي اين امر قايل باشد.‏

10. معلم به‌عنوان مهمترين عنصر در فرايند آموزش و پرورش افراد، مطرح است و مي‌تواند در موقعيت‌هاي مختلف آموزشي، بسيار تأثيرگذار و ارزشمند باشد، از اين‌رو بايد در پرورش قدرت خلاقيت، ابتکار، قضاوت صحيح و احترام به ارزش‌هاي والاي انساني در دانش‌آموزان، تلاش کند.‏

‏«برتراند راسل»6‏

‏«راسل» معتقد است که روش تدريس معلم بايد براساس اصالت فعاليت‌ها و افکار و انديشه‌هاي دانش‌آموزان انتخاب شود. بدين معني که معلم بايد زمينه کنجکاوي، تحقيق و جستجوگري را براي شاگردان فراهم كند تا آنها بتوانند به فعاليت، پژوهش و کشف حقايق در زمينه‌هاي گوناگون علمي و اجتماعي بپردازند. همچنين درباره نوع انتخاب محتواي درسي نيز به معلمان توصيه مي‌کند که مطالبي را بايد به دانش‌آموزان آموخت که به بهبود زندگي، رشد و تکامل فکري و بينش اجتماعي آنها کمک و آنان را براي يک زندگي مناسب در جامعه آماده كند.‏

‏«گازدا»7‏

‏«گازدا» يکي از روانشناسان انسانگرا عقيده دارد معلمان اثربخش بايد در سه زمينه آموزشي به تقويت خود بپردازند، تا بتوانند دانش‌آموزان را در رسيدن به هدف ياري کنند:

1. در زمينه موضوعي که تدريس مي‌کنند، آمادگي لازم را داشته باشند.

2. در مورد نظريه‌هاي يادگيري و برنامه‌هاي درسي، آگاهي و اطلاعات کافي را به‌دست آورند.‏

3. مهارت‏‌هايي را بدست آورند که موجب تقويت روابط ميان فردي در کلاس درس شود.‏

گازدا ضمن تحقيقاتي نشان داد دانش‌آموزانِ معلماني که سطح بالاتري در مهارت‌هاي ميان فردي دارند، موفقيت تحصيلي بيشتري را کسب مي‌کنند.

«کارل راجرز»8‏

‏«راجرز» عقيده دارد، که کلاس درس بايد دانش‌آموز محور باشد. معلم بايد شاگردان را در جريان مسائل و موضوعاتي قرار دهد که براي آنها اصالت، ارزش و واقعيت داشته باشد، بدين معني که دانش‌آموزان، آن مسائل و واقعيت‌ها را احساس کنند، با آنها سر و کار داشته باشند و بتوانند آنها را حل و فصل كنند. در مسائل اجتماعي هم معلم نبايد راه و رسم و شيوه‌هاي مناسب ارتباطي را به دانش‌آموزان ديکته كند، بلکه آنها بايد خودشان با تلاش، جستجو و با تفکر و انديشه‌هاي خود، راه حل صحيح را پيدا و روش‌هاي مطلوب روابط اجتماعي را کشف كنند. راجرز نتيجه مي‌گيرد که وقتي کودکان احساس آزادي و مسئوليت مي‌کنند و در محيطي با تفاهم و برابري و مهر‌آميز قرار مي‌گيرند، راه معقول و خردمندانه‌اي بر مي‌گزينند و از روي ميل و رغبت به آموختن تن مي‌دهند و رشد اجتماعي بي‌ريا و خالصانه‌اي پيدا مي‌کنند.



علي پورعليرضا توتکله - کارشناس ارشد برنامه‌ريزي درسي