PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ترس از شکست در کودکان



donya88
08-03-2012, 05:56 AM
ترس خصیصه رایج دورة کودکی است و در واقع یک واکنش طبیعی نسبت به تهدید ادراک شده است. و هر انسانی از بهره ترس برخوردار است تا بتواند از گرفتاریها و اشتباهات و خلاف ها رها شود ترس از گرفتن نمرة بد- ترس از شکست - ترس از فرستادن پیش ناظم - ترس از معلم و این ها باعث عدم موفقیت در کودکان می​شود و شایع​ترین ترس​های دورة کودکی با تاریکی ، حیوانات و مدرسه مرتبط​اند ، در برخی کودکان ترس ممکن است از طریق الگو گرفتن و تقویت ایجاد شود بدین صورت که کودکان اشخاص زیادی را می​بینند که ترس و اضطراب از خود بروز دهند و از ابراز ترس و اظطراب از طریق عکس​العمل ما والدین که باعث می​شود در کارها موفق نباشند.

اضطراب و ترس از مدرسه رایج است هر چند کینگ و همکارانش اظهار می​دارند که فقط کمتر از یک درصد از کودکان و نوجوانان به اضطراب حاد ناشی از شرکت در مدرسه مبتلا می​شوند. کودکان و نوجوانان به دلایل بسیار متفاوتی از رفتن به مدرسه امتناع می​کنند و تأثیرات منفی آن روی کودک و افت تحصیلی و همچنین بر اعضای خانواده ممکن است بسیار شدید و ناراحت کننده باشد بر اساس قوانین آموزش و پرورش در انگلستان در صورت غیبت مداوم کودک از مدرسه خانواده جریمه می​شود بنابراین بیشترین فشار ناشی از غیبت و هراس کودک متوجه خانواده است و برای جلوگیری از اضطراب والدین وظایفی دارند
1 - خواندن داستانی که دربارة مدرسه باشد
2- تماشای برنامه تلویزیونی که در آن مدرسه را نشان می​دهند.
3- راه رفتن در کلاس و دیدن کلاس است که باعث می​شود اضطراب در کودکان کمتر شود.
2- دومین علت را می​توان در عدم اعتماد به نفس در مهارت​ها و توانایی​ها اشاره کرد. لیاقت و شایستگی یعنی توانایی اداره کردن چیزی . وقتی ما احساس کنیم شایسته و لایق هستیم اعتمادمان به خود افزایش می​یابد. فهنگ واژه ها، اعتماد در ایمان و اعتقاد محکم و استوار» توقع و انتظار قطعی » یا جسارت تعریف کرده است. خودباوری کودکان همچنین در اعتماد ما به این امر ریشه دارد که آنان لایق و مستعد هستند هر چه بیشتر باعث شکست کودکان خود شویم آنان پیام منفی بیشتر دریافت می​کنند.
کمتر وظایف خود را تمرین می.کنند و کمتر اصلاح می​شوند و برای موفقیت در کارها کودکان باید اعتماد به نفس داشته باشند که باعث عدم موفقیت کودکان نباشد کودک زمانی دارای حس خودباوری و اعتماد به نفس خواهد بود که به او اجازه داده شود خودش را متقاعد کند که مهارت​هایش با چالش​هایی هماهنگ هستند و پیشرفت او به دست خودش است.
3- سومین علت والدین : 1- کودکان خود را تشویق کنیم تا باور کنند که می​توانند مسائل خودشان را حل کنند ما باید در مواردی که کودکان درمانده و گرفتار می.شوند از بر عهده گرفتن کار نیمه تمام آنها خودداری کنیم به جای آن ، آن ها را حمایت و تشویق کنیم و بپرسیم که اگر این طور عمل کنی ، چه می​شود. و این سؤالات به آنان یاری می​دهد روش و راه حل​هایی تازه بیابند. 2- در موقعیتی مناسب اتکا به نفس را در آنان تشویق کنیم 3- با نشان دادن تعهد و دلسوزی خود نسبت به آنان از طریق علاقه​مند نشان دادن خود به کارهایی که آنان در خانه و مدرسه انجام می​دهند و نیز حمایت کردن از آنها در زمانی که به شدت ناراحت هستند و گوش کردن به حرف​هایشان به آنان قدرت و توان بدهیم. 4- به کودکان نگوئیم که تو حتماً باید بالاترین نمره را بگیری 5- یا همیشه رخ کشیدن دیگران بر او ، ببین او چقدر زرنگ ، و مقایسه کردن با دیگران می​باشد .
شکست در زندگی همیشه دغدغه خاطر انسان بوده است به همین علت بسیاری از انسانها ترجیح می​دهند کمتر تجربه کنند و حتی ظاهر خود را به گونه​ای جلوه دهند تا کمتر احساس شکست بکنند زیرا در دوران کودکی کوچکترین اشتباهات ، باران سرزنش و تحقیرها را به همراه داشته است.
و همین باعث می​شود که کودکان در درس​ها شکست خورده و حتی در بزرگترها کمتر کسی به سوی تجربه کردن پیش نمی​روند. اگر انسانها تجربیات جدید کسب نکنند ، بیشتر منتظر خواهند ماند تا کسی به تجربه جدیدی دست یابد تا به دنبال او روانه شوند و این باعث می​شود جامعه​ای را از پیشتاز بودن باز دارد.
برخی از ویژگی​های کودکان ناموفق
1- انتظارات پایین نتایج ، است که ، بر این باورند که ، بدون توجه به آنچه که در مدرسه انجام دهند نتیجه همیشه منفی خواهد بود ( به عنوان مثال نمرات بد ) علاوه بر این آنها ناتوان و یا برای جلوگیری از غلبه بر نتیجه منفی است.
2- فقدان کنترل تصور بر رفتار خود و رویدادهای زیست محیطی ، اقدامات خود شخص نمی​تواند منجر به موفقیت است.
3- عدم اعتماد به نفس در مهارت​ها و توانایی​های خودکارآمدی انتظارات پایین، این کودکان معتقدند که مشکلات مدرسه​شان را توسط عدم وجود خود را از توانایی و هوش کم ایجاد می​شود ، حتی زمانی که آنها توانایی کافی و هوش طبیعی است. آنها متقاعد شده​اند که آنها قادر به انجام کارهای مورد نیاز برای رسیدن به نتیجه مثبت
4- دست کم گرفتن آنها عملکرد خود را زمانی که آنها به خوبی در مدرسه ، نسبت دادن موفقیت به شانس یا فرصت ، به عنوان مثال، من خوش شانس بودم که این تست آسان بود.
5- آنها از یک وضعیت شکست یا تجربه را در موقعیت​های دیگر تعمیم که در آن کنترل امکان​پذیر است از آنجا که آنها انتظار شکست تمام وقت ، صرف​نظر از مهارت و توانایی​های واقعی خود ، تمام وقت آنها
6- نداشتن تمرکز بر روی نقاط قوت و مهارت خود
موفقیت والدین در تربیت فرزندان
از لحظات با هم بودن استفاده کنید عزت نفس کودکان شدیداً تحت تأثیر کیفیت اوقاتی است که با آن​ها می​گذرانید؛ نه مقدار زمانی که می​گذرانید. زندگی پر مشغله باعث شده بسیاری از والدین به جای توجه به فرزندانشان تنها به این فکر کنند که کار بعدی که باید بکنند چیست. اگر کودکان اوقات با کیفیتی را در طول روز با والدین خود نگذرانند، ممکن است سوء رفتار از خود نشان دهند، چون احساس می​کنند توجه منفی والدین به آن​ها بهتر از بی​توجهی است.
عمل بلندتر از حرف سخن می​گوید آمارها نشان می​دهد که کودکان در روز بیش از دو هزار درخواست دریافت می​کنند که باید اجابت کنند. نتیجتاً بسیاری از آن​ها دیگر گوش شنوایی برای حرف​های والدین خود ندارند.
روش ​هایی برای احساس اقتدار و توانایی به کودکان ارایه دهید. اگر والدین چنین کاری منکنند ، کودکان خود راه​های نامناسبی برای احساس اقتدار خواهند یافت. بعضی روش​ها برای این که فرزندان احساس اقتدار و توانایی کنند عبارتند از نظرخواهی از آن​ها ،دادن حق انتخاب کمک کردن در امورخانه (حتی در صورتی که خودتان با دردسر کم​تری می​توانید کارهای مزبور را انجام دهید).
از پیامدهای طبیعی استفاده کنید. بسیاری از اوقات وقتی والدین در موضوعی رأساً مداخله می​کنند، فرصت​های یادگیری را از فرزندان خود می​دزدند. به جای عیب جویی و یادآوری​های مداوم اجازه دهید پیامدهای طبیعی رفتار بچه​ها با آن​ها سخن بگوید.
از پیامدهای منطقی استفاده کنید. اغلب ممکن است پیامدهای طبیعی رفتارها خیلی سخت و شدید باشد یا از نظر زمانی این قدر دیر اتفاق بیفتد که از نظر تربیتی قابل استفاده نباشد. وقتی موضوع به این شکل است، استفاده از پیامدهای منطقی مؤثر است. این نکته حایز اهمیت است که حتماً پیامدهای منطقی ، منطقاً با رفتاری که بچه انجام داده مرتبط باشد، تنها در این صورت پیامد منطقی می​تواند از نظر تربیتی کارساز باشد. برای مثال اگر فرزندتان فراموش کرده فیلمی که از ویدیو کلوپ امانت گرفته برگرداند و یک هفته تمام نوار ویدیو روی زمین افتاده، برنگرداندن نوار تنها خشم و رنجش در فرزند ایجاد می​کند ، به جای آن ، نوار را به کلوپ برگردانید و هزینه کرایه فیلم را از پول توجیبی او کم کنید. در این برخورد، بچه می​تواند منطق نظم را بفهمد.
از درگیری بپرهیزید. اگر فرزندتان در پی قشقرق راه انداختن است تا میزان صبر و شکیبایی شما را آزمایش کند، یا بی ادبانه صحبت می​کند، والدین باید اتاق را ترک کند و بگویند" هر وقت خواستی دوباره مؤدب باشی برگرد تا صحبت کنیم". صحنه را با عصبانیت یا در حالی که شکست خورده به نظر می​رسید ترک نکنید. کار انجام شده را از شخص انجام دهنده متمایز کنید. هرگز به کودکان نگویید " تو بد هستی " به جای این به کودکان کمک کنید تا متوجه شوند چه کاری از کارهای​شان نادرست یا غیر قابل قبول بوده است. رفتارهای بچه​ها ممکن است نادرست باشند، مهم نیست چه کاری می​کنند اما کودکان همچنان نیاز دارند که دوست داشته شوند.
ثبات رأی داشته باشید تا آخر سر حرف خود باشید. بچه​ها نیاز به پیام​های قاطع و صریح دارند. البته این هم مهم است که به همین اندازه بر سر حرف خودتان مصر باشید. مثلاً اگر کودکی می​داند که بعد از ساعت هشت دیگر آب نبات به او داده نمی​شود، مهم نیست چه قدر اخم و گریه و جنجال یا خواهش می​کند، به هیچ وجه نباید بعد از ساعت هشت آب نبات داده شود. اغلب والدین به دنبال راه​حل​های مصلحت آمیز هستند . این کار باعث تربیت بچه​هایی می​شود که احساس مغلوب بودن دارند. فراموش نکنید که می​خواهید کودکانتان در بزرگسالی چگونه اشخاصی باشند و در تربیت کودک متفکرانه تر برخورد کنید.
همزمان مهربان و قاطع باشید. والدین اغلب وقتی فرزندانشان درست رفتار نمی​کنند یا به حرف شان گوش نمی​کنند آزرده می​شوند و شکیبایی خود را از کف می​دهند. این حالت به آسانی به عصبانیت می​انجامد. بسیار مهم است که حتماً تا حد ممکن آرام بمانید. قاطع بودن نیاز به فریاد کشیدن ندارد.
منبع کتاب :
ایجاد انگیزه در کودکان، نویسنده الیزابت هارتلی بروئر
(فاطمه لشکری) (http://mentalhealth89.blogfa.com/post/182)